دوره آموزشی مقدمه‌ای بر تفکر سیستمی (کلیک کنید)

سرآغازی برای سال ۱۴۰۰

دوست داشتم به مناسبت سال جدید، چند کلمه‌ای این‌جا بنویسم. البته حرف و موضوع ویژه‌‌ای در ذهنم نبود. اما حس کردم نوشتن، بهتر از ننوشتن است.

سال ۱۳۹۹ هم گذشت و حالا می‌شود گفت: «ما را به سخت‌جانی خود این گمان نبود.»

اگر چه بی‌هزینه نگذشت. از انواع تنش‌ها و فشارها و سختی‌ها – که گفتنش تکرار مکررات است – تا از دست دادن عزیزانی که سال جدید را ناگزیر باید بدون آن‌ها آغاز کنیم.

در سال‌های گذشته، آن‌قدر از اهمیت برنامه‌ریزی و یادگیری و رشد و نگاه رو به جلو گفته‌ام که نیازی به تکرارشان نیست. حتی شاید بتوان گفت آن‌قدر که اخیراً تأکید بر «نگاه به آینده» و «برنامه‌ریزی» و «رشد» و «پیشرفت» باب شده، الان بیشتر به کسانی نیاز داریم که اثر این‌گونه حرف‌ها را در ذهن‌مان تعدیل کنند.

شاید تنها حرفی که یادآوری‌اش امروز و هر روز ضروری و مناسب باشد، دانستن قدر لحظه‌هاست؛ چه برای من، چه شما، و چه هر فرد دیگری که فرصت محدود و تکرارناپذیر زیستن را تجربه می‌کند.

پیش از این هم در شرح گذر چهارمین دهه‌ی زندگی گفته بودم که لااقل برای من، به تدریج ارزش لحظه‌ها تغییر کرده است. آن‌ها را نه الزاماً به عنوان «سرمایه‌گذاری برای آینده‌ای که خواهد آمد» بلکه به عنوان «سرمایه‌ای که هم‌اکنون از دست می‌رود» نگاه می‌کنم.

شاید ما بیش از هر زمان دیگری، نیازمند اوقات «فراغت» هستیم. لحظاتی که «فارغ از جریان پرشتاب دنیا» آرام بگیریم و زنده بودن را تجربه کنیم.

امیدوارم در سال پیش رو چنین لحظه‌هایی برای شما فراوان باشد.

پی‌نوشت: امسال یکی از دوستان بسیار عزیزم برایم گلدانی هدیه آورد. کوکی و بلوط، هر از چندگاهی به گلدان سر می‌زنند و با تمام وجود آن را بو می‌کنند. به خوبی می‌شود حس کرد که در آن لحظه به هیچ چیز جز بوییدن فکر نمی‌‌کنند و با این کارشان به من هم یادآوری می‌کنند که قدر لحظه‌های کوتاه آرامش را بیشتر و بهتر بدانم. از بلوط عکس گرفته‌ام. اما از کوکی عکس نداشتم و یک فیلم کوتاه از او می‌گذارم (این کلیپ).

 

 

فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) کارآفرینی کسب و کار دیجیتال

ویژگی‌های انسان تحصیل‌کرده آموزش حرفه‌ای‌گری در محیط کار



62 نظر بر روی پست “سرآغازی برای سال ۱۴۰۰

  • علی مظفری گفت:

    سلام و درود بر محمدرضای عزیز
    روزگاران پیش رو توام با ساختن برای ماندن‌های بیشتر برای تو و دیگر دوستان متممی

  • سارا حق بین گفت:

    سلام و تبریک سال نو به معلم همیشه ارزشمندم.
    آرزو میکنم سالی آرام همراه با رویدادهای لذتبخش و گاهی هیجانانگیز در انتظارتون باشه.

  • جواد گفت:

    سلام محمد رضا جان
    سال نو مبارک به قول خودت امیدوارم امسال بتوانیم ظرفیت وجودی مان را برای رخدادهایی که در پیش داریم تقویت کنیم تا از عهده رویدادهای مثبت و منفی زندگی مون بهتر برآییم. به هر حال امیدوارم امسال حداقل ی ذره بهتر از سال گذشته باشه و در این پیوستار زمانی، روزهای بهتری را تجربه کنیم. امیدوارم.

  • حسین گفت:

    محمدرضای عزیز سلام،
    سال نو مبارک،
    آرزو می‌کنم سال خوب و آرامی پیش رو داشته باشی.
    بابت هدیه سال نوی متمم باز هم ممنونم. مثل همیشه عالی بود.
    اگرچه سال گذشته نسبت به دیگر سال‌ها، سال خیلی تلخ‌تری بود و با دشواری‌های زیادی همراه شد، اما حداقل برای من این دلخوشی رو داشت که تونستم از تعطیلی‌ها حداکثر استفاده رو بکنم و بیشتر مطالعه کنم و بیشتر یاد بگیرم.
    یکی از تصمیماتی که برای امسال گرفتم این هست که از کمال‌گرایی‌ام تو مطالعه متمم کم کنم و زیاد به خودم سخت نگیرم تا بتونم منظم‌تر به متمم سر بزنم و وقت بیشتری صرف یادگیری تو متمم کنم.
    در نهایت آرزو می‌کنم، امسال سال خیلی بهتر و با تلخی‌های کمتری برای همه انسان‌های روی کره زمین باشه.

  • نیلوفر کشاورز گفت:

    سلام محمدرضای عزیزم.

    با نوشدن طبیعت، براتون حال و احوال نو و خوب و البته سلامتی بسیار زیاد آرزو می کنم.

    ممنونم بابت هدیه نوروزی. عنوانش منو به خاطرات خوب گذشته برد.
    و سپاس دیگری بابت ایجاد فرصت دیدن و دیدار تازه کردن. با اینکه بسیار دلتنگ تون هستم و مشتاق دیدار، اما متاسفانه نمی تونم در کنار شما و بقیه دوستان عزیزم باشم. ولی دوست داشتم فقط برای عرض ارادت و ادب چند خطی بنویسم.
    شاد باشید و از دیدن هم لذت ببرید.

  • پانیذ گفت:

    سلام محمدرضا عزیز
    سال نوت مبارک باشه.
    امیدوارم که امسال روزها رو سرشار از ارامش را تجربه کنی.
    به همراه کوکی و بلوط :))

  • آرام گفت:

    سلام.
    سال نو مبارک باشه.
    امیدوارم لحظه هاتون سرشارتر و زیباتر و دوست داشتنی تر بشن پیوسته از پی هم…
    نمیدونم چرا ولی دلم خوشه که انگار سال جدید قراره حال و هوای قشنگتری با خودش داشته باشه.
    اگر زمان رو یه موجود هوشمند و حاوی جریانات و اتفاقات از پیش تعبیه شده درونش بدونیم یا تصور کنیم، حتی به غلط،
    باز این حس غالب رو نمیتونم انکار کنم.
    شاید چون تلخی ها رو دیدیم و سختیها رو جون به در بردیم خیال میکنم چیزی آنچنان سنگین دیگه محتمل نیست که بابتش وحشتی بر دل بنشینه.
    معلومه که درستی و غلطی این گزاره ها مدنظر نیس و حال و هوایی ست که دارم. شاید همون هست که گفتین بیشتر به تماشای جهان نشسته ایم.
    به سیاق گذشته بهترینها رو براتون آرزو میکنم ولی واقعا نمیدونم بهترینها چی هستند.
    روزگارتون قشنگ
    آرام

  • محمدعلی عبدالعلی‌زاده گفت:

    سلام محمدرضا جان
    ممنون از این یادآوری مهم. من هم امیدوارم به «تجربه‌ی زندگی» و دونستن قدر هر لحظه نزدیک بشم. از سال ۹۹ فهمیدم که هرچقدر بتونم از هیاهو‌ها دور باشم و به بعضی از روتین‌هام بچسبم، میتونم رشد بهتری داشته باشم. شاید همین اتفاق بتونه من رو به حضور بیشتر در زندگی و تجربه‌ی عمیق‌تر اون نزدیک کنه..

    به امید سال بهتر برای تو و همه‌ی دوستان عزیز.

  • محمد اسدی گفت:

    سلام جناب شعبانعلی
    اولین کامنت من در روزنوشته‌ها
    اولین بار شما را در ویدیویی که برای کتاب آموزش مذاکره (انتشارات نص) تهیه کرده و در قالب سی‌دی، ضمیمۀ کتاب کرده بودید دیدم و با شما آشنا شدم؛ سال ۹۱٫ بعد از آن با سایت رسمی شما و بعد هم با متمم همراه شدم و خواندم و لذت بردم.
    بعدها که چند ترمی تدریس هم کردم، معرفی متمم و تشویق دانشجوها به متمم‌خوانی جزء جدانشدنی برنامۀ تدریسم بود. معدود دانشجویان غیرتنبلی که توصیه‌هایم را جدی می‌گرفتند، بازخورد لذتشان از متمم را در برگۀ پاسخ امتحان پایان ترم می‌گرفتم که تشکر می‌کردند از معرفی سایت.
    نوروز هر سال را هم با فایل‌های صوتی هدیۀ متمم سپری کرده‌ام. از اتیکت و مدیریت توجه تا حرفه‌ای‌گری و آموزش خرید و مطالعۀ کتاب و امسال هم برندسازی شخصی که چقدر این آخری به موقع بود و موردنیاز امسالم.
    سال ۹۹ اما تأثیر دیگری داشت. همزمان با مراجعه به مشاور و تشخیص افسردگی و مشکل محوری «ضعف عزت نفس»، درس عزت نفس در متمم مکملی شد بر تمرینات مشاور و درمانم را شتاب بخشید. تا جایی که از خردادماه، جلسات مشاوره‌ام بعد از ۵ ماه، از هفته‌ای یکبار به ماهی یک بار تغییر کرد. نقطه‌ای که پیش‌بینی کرده بودیم بعد از یک سال به آن برسیم.
    همیشه دوست داشتم اینجا کامنت بگذارم ولی نمی‌دانم چرا تصورم این بود که پیش‌نیاز آن ۳۰۰ امتیاز متممی است. امروز که این پست را خواندم و اتفاقی تا انتهای صفحه پایین آمدم، فهمیدم که اشتباه می‌کردم و بینهایت خوشحال شدم (در برنامۀ متمم‌خوانی امسال تارگت گذاشته بودم که تا خرداد ۱۴۰۰، امکان کامنت‌گذاری در روزنوشته‌ها را کسب کنم!)
    نوشته‌های شما معمولاً برایم آموزنده بوده و همیشه الهام‌بخش.
    امیدوارم در سال ۱۴۰۰، همانطور که در همین پست اشاره کرده‌اید، «زنده بودن و آرام بودن» را بیش از همیشه تجربه کنید.
    ارادتمند،
    محمد اسدی

    • محمد عزیز.

      روزی که این پیام رو دیدم، خیلی خوشحال شدم.
      اما صبر کرده بودم تا کتاب مدلهای درآمدی در صنعت محصولات تصویری رو بخونم و بعد جواب این کامنت‌ رو بنویسم.

      خوندن این کتاب، تجربه‌ی لذت‌بخشی بود. از دقت در انتخاب کلمات تا شیوه‌ی پرداختن به مفاهیم مختلف و توجه ویژه به ارائه‌ی تعریف‌های مستند از واژه‌ها و اصطلاحات و ارجاع دقیق و شفاف به منابع. همین‌طور داشتن چارچوب مشخص (از معرفی کلی صنعت، تا معرفی عام مدل‌ها و دوباره برگشتن به صنعت و بررسی مدل‌های درآمدی رایج در صنعت).

      خوشحالم که تجربه‌ی مراجعه به مشاور هم موفقیت‌آمیز بوده. به قول مشاوران، بخش بزرگی از موفقیت در فرایند مشاوره «تطبیق رویکرد مشاور با نیاز مُراجعه‌کننده» است که تا حدی هم باید با بخت و اقبال همراه باشه و گاهی بعد از عوض کردن مکرر مشاور، نهایتاً چنین ترکیبی شکل می‌گیره. در مورد تو به نظر می‌رسه که به خوبی تونستی گزینه‌ی مناسب رو پیدا کنی.

      در پایان خوشحالم که این‌جا کامنت گذاشتی و بعد از این مدت طولانیِ آشنایی، زمینه‌ی ارتباط جدی‌تر دوطرفه فراهم شد و امیدوارم بر اساس چیزی که در وبلاگت‌ نوشتی سال ۱۴۰۰ بتونه سال خوبی برای مطالعه و یادگیری و رشد بیشتر باشه.

  • ساناز مجرد گفت:

    محمدرضای عزیز سلام
    امیدوارم سال خوبی پیش رو داشته باشی. سال گذشته برای من پر از تجربه‌ی مواجهه با موقعیت‌های غیرمنتظره بود. آن‌قدر غیرمنتظره که حتی چهره‌هایی از خودم دیدم که تا قبل از این ندیده بودم. این است که ۹۹ با همه‌ی سختی‌ها و محدودیت‌هایش عرصه‌ی شگفت‌انگیزی برای مزه‌مزه‌کردن شخص خودم در زندگی بود. بارها پیش آمد که به خودم گفتم شگفتا پس این‌گونه هم می‌توانستم و تا الان چرا به ذهنم نرسیده بود که این هم راهی است.
    دیگر این که نمی‌دانم این از اثرات مواجهه از نوع نزدیک با مرگ در سال گذشته است یا واقعا به چهل‌سالگی معروف ادبیاتی‌ها نزدیک می‌شوم. امسال برخلاف سال‌های گذشته تحویل سال برایم فلسفی شد؛ یعنی به این فکر کردم که بشر چقدر مستأصل و مضطرب بوده که به این فکر افتاده که یک جایی از خدا می‌داند زمان را انتخاب کند و بگوید اینجا نقطه‌ی شروع سال جدید است. بعد برای این نقطه‌ی فرضی قبل و بعد تصور کند و دائم بگوید قبل از این نقطه این طور بودم و بعدش این طور می‌شوم و باز هم بشر دستخوش بازی هست. بدون نوروز و ژانویه چقدر مستاصل هستیم برای پشت سر گذاشتن تجربه‌هایمان و انتظار برای رویاهایمان.
    به هر حال با نوروز و بی‌نوروز حضورت مبارک است. بودنت بر همه‌ی ما مبارک.

    • ساناز جان.
      فکر می‌کنم سال قبل برای همه‌ی ما سال عجیبی بود. تجربه‌هایی که انتظار نداشتیم و تهدیدهایی که منتظرشان نبودیم.
      مواجهه‌ی نزدیک با مرگ، به گمانم اگر فقط برای خودمان بود، باز هم ساده‌تر و پذیرفتی‌تر بود. اما تهدید دائمی از دست دادن عزیزان، اگر چه همیشه هست اما پررنگ‌تر و زنده‌تر، به گمانم تجربه‌ی عجیب‌تری بود.
      من به شخصه «مرگی را که ناگهان از راه می‌رسد» به «مرگی که ابتدا در می‌زند و سپس وارد می‌شود» ترجیح می‌دهم.
      این را وقتی فهمیدم که مادرم به من زنگ زد و بعد از یک احوال‌پرسی کوتاه گفت: «محمدرضا. نترسیا. من کرونا گرفته‌ام.» چند هفته‌ای که دوران بیماری مادرم طول کشید و توانست از آن گذر کند، واقعاً تجربه‌ای متفاوت بود.

      اما در مورد این مواجهه‌ی فلسفی با زمان و تقسیم کردنش به قطعه‌های کوچک و اعلام «آغاز و پایان» برای آن، برای من هم باعث شگفتی بوده.
      اساساً مفهوم Milestone‌ برایم عجیب است. این‌که در یک مسیر طولانی، سنگ‌‌نشانه‌هایی جا بگذاری (یا بگذارند) و عبور از آن‌ها را جشن بگیری.

      زمانی با دوستی حرف می‌زدم که تجربه‌ی زندان انفرادی داشته است. پرسیدم از آن سلول‌های تنگ و تاریک چه خاطره‌ای داری؟
      اولین خاطره‌اش این بود که در آن‌جا عمیقاً منتظر یک سوسک یا مورچه و مگس هستی و وقتی می‌آیند، نگرانی که «مبادا زود بروند و دوباره تنهایی به سراغت بیاید.»
      اما دومین خاطره به نوعی به همین مفهوم Milestone نزدیک است.

      می‌گفت هر روز روی دیوار را با ناخن خراش می‌دادم. خطی کوتاه و افقی. خط‌ها گاهی تنها نشانه‌ی زنده بودنم بودند. چون بعد از نخستین روزها، بارها شک می‌کنی که زنده‌ای یا صرفاً به توهم زنده بودن گرفتار شده‌ای.

      خط‌ها افقی بودند و هر روز یک بند انگشت پایین‌تر، خط بعدی را ترسیم می‌کردم. کمی پایین‌تر، نزدیک کف سلول یک برجستگی سیمانی بود که به دیوار چسبیده بود؛ توقف‌گاهی در میانه‌ی مسیر.
      به شکلی نبود که مانع مسیر خراش‌های من شود. اما به هر حال، دیوار بلند و پیوسته‌ی سلول را به دو بخش تقسیم می‌کرد.

      می‌گفت روزی که خط خراش من به موازات آن سنگ رسید، شور و شعف وجودم را فرا گرفت. فکر نمی‌کردم رسیدن به «ارتفاع سیمانی» را ببینم. هیچ اتفاق تازه‌ای قرار نبود بیفتد و من هم از فردا، خراش‌هایم را ادامه دادم و جلوتر رفتم. اما آن روز «عید» من بود.

      بعد از آن خاطره با خودم می‌گویم شاید Milestone‌ها و نشانه‌های میانه‌ی راه،‌ در سختی‌ها و فشارها و ناامیدی‌ها بیشتر معنا پیدا می‌کنند و مهم‌تر می‌شوند. این بود که امسال، پیام‌های تبریک سال نو را بیشتر از هر سال جدی گرفتم؛ برای ما مردمی که این چند دهه نابخت‌یاری‌مان را چیزی جز رویش و ریزش برگ‌ها از هم جدا نمی‌کند.

      • سمانه گفت:

        محمدرضا من برعکس تو، «مرگی که ابتدا در می‌زند و سپس وارد می‌شود» را به «مرگی را که ناگهان از راه می‌رسد» ترجیح می دم.(البته به شرطی که خیلی آهسته وارد نشه، ولی یه چند روزی یا حتی یه چند ماهی فرصت بده ولی دیگه به سال نکشه که خیلی خسته کننده می شه و اونجوری مجبورم خودم بهش سرعت بدم 😉 )
        فکر می کنم در مدل اول، فرصتی هست که می تونی با آدمها خداحافظی کنی. هم خودت و هم آدمهایی که دوستت دارن، خودشونو برای نبودنت آماده کنند.

  • محمدرضا گفت:

    محمدرضا جان سلام.
    امیدوارم سال جدید سال بهتری باشه (نسبت به سال پیش که زنده ماندن بود).
    از بده و بستان زندگی آگاهم اما سال جدید برای خودم سال نباختن نام گذاری کردم، سالی که گذشت سال پر از استرس و اصحکاک بود. می‌خوام امسال در مواجه با حوادث تصمیمات محتاطانه‌تری بگیرم و بخش بیشتری از تلاشم برای تغییر سبک زندگیم بذارم.
    ازت ممنونم و برای همه دوستان سال بهتری آرزو می‌کنم

  • محمد فرازی گفت:

    سلام مرد بزرگوار
    منم چون فرد عزیزی در سالی که گذشت ازدست دادم به درک لحظه بیشتر پی بردم و پیام امسالم برای تبریک سال نو هم در همین حال و هوا بود:
    سلام?
    سال ۹۹ یک چیز مهم را بهم یادآور شد که فکر نکن،خیال نکن زمان داری!
    دو تا درس را درک کردم در سال۱۳۹۹:
    ۱️⃣یک اینکه در لحظه زندگی کنم
    ۲️⃣دو اینکه چه خوب ،چه بد
    دیروز،دیشب تمام شد.
    سال ۱۴۰۰ ،سالی با شکوه و پر برکتی برای شما هست،مطمئن باشید و اینکه در خواستی ازتون دارم?
    برای همیشه سرزنش و ایراد گرفتن از خودتون را متوقف کنید و با تمام وجود خودتون را دوست داشته باشید و معتقد باشید که شما لایق بهترین ها هستید???
    تک تک روزهای سال ۱۴۰۰ مبارک و خیر باشه براتون

    مطمئنم وجودتون پربرکته برای همه ما متممی ها
    الهی که همیشه شاد و سلامت باشید

  • ایمان نظری گفت:

    سلام محمدرضا
    دلم برات تنگ شده بود. سال نوت مبارک.
    لیست بچه‌هایی که کامنت می‌ذاشتن رو می‌خوندم؛ اسم‌هایی که خاطره‌هایی زیادی باهاشون دارم. گفتم منم توی لیست باشم.
    مراقبت کن از خودت و بیشتر ما در جریان بذار که حالت چطوره.

  • پوریا صفرپور گفت:

    محمدرضای عزیز
    سال نو رو بهت تبریک میگم.
    جدا سالی که گذشت در طی سالهای اخیر میتونم بگم حداقل برای من متفاوت ترین بود.
    از رنگ و بوی نوشته هات در سالی که گذشت میخوام جسارت این قضاوت رو به خودم بدم که بگم احساس میکنم برای تو هم سال بسیار متفاوتی بوده.
    به امید روزهای خوب تر و به امید خوب زیستن در همین روزها
    و همچنین به امید دیدارت

  • سعید عباسپور گفت:

    سلام و عرض ادب و احترام به استاد خوبم.
    هرچند ، مدتیست که افتخار همراهی مستمر و مداوم نظیر گذشته را با شما و دانشگاه متمم ندارم ، اما اثر وجود شما و دیدگاه‌های شما و سرفصل‌های متمم در زندگی من اونقدر بوده و هست که ممکن نیست مصداقی از آموزه‌های شما یا متمم رو در جایی نبینم و حس نکنم ..
    نوروز فرصتی بود تا رجوع دوباره کنم به این خانه و احوال‌پرس استادم باشم.
    امیدوارم همواره سلامت و پیروز باشید. تمدن ایران بزرگ به فرهیختگان اثرگذاری چون شما نیاز داره ..

    سال نو مبارک
    ارادتمند، سعید..

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser