در ایران، به ندرت ثروتمندان موفقی را پیدا میکنی که از دیدنشان احساس خیلی خوبی داشته باشی. در دلت بگویی اگر کسی باید موفق باشد، این حق توست. بتوانی پای حرفشان بنشینی و در لابهلای گفتههایشان، انواع ایدهها و فکرها و نکتههای مختلف در ذهنت جرقه بزند.
ناصر واثقی، از این گروه افراد است. به لطف دوست عزیزم، دکتر علیرضا شیری، فرصتی دست داد تا خدمت ناصر واثقی باشیم. خوشحالم که فایلهای رادیو مذاکره را گوش داده بود و من را میشناخت. من هم از او زیاد شنیده بودم. بلافاصله پس از ورود به دفترش، گفتگو آغاز شد و از همه جا حرف زدیم. با وجودی که نخستین بار بود فرصت داشتم با او گفتگو کنم، فضای گفتگو بسیار ساده و صمیمی بود.
ناصر واثقی از معدود بازماندههای انگشتشمار برنامه آموزش مدیریت دانشگاه هاروارد در ایران است. او پروژههای بزرگی را طراحی و مدیریت کرده که از جمله آنها میتوان به شهر آفتاب کیش، اشاره کرد. اما حرفهای او در این گفتگو، فراتر از چند پروژهی گردشگری است.
علیرضا شیری، کمی با تاخیر به جمع ما ملحق شد و خوشبختانه در قسمت زیادی از گفتگو، همراه ما بود. حاصل این گفتگوی دوستانه و لذتبخش و آموزنده، طولانیترین فایل تاریخ رادیو مذاکره شد! دو ساعت و نیم گفتگو.
امیدوارم همانقدر که من از این گفتگو آموختم، شنوندگان این فایل هم بیاموزند و همچنین امیدوارم آن اقلیتی که به محض اینکه با انگشت جایی را نشان میدهیم غرق ابعاد انگشت و ناخن میشوند و دیدن منظرهی زیبایی را که کمی آنسوتر است فراموش میکنند، این بار فرصت دیدن منظرههای خوبی را که در این گفتگو به انگشت ناصر واثقی نشان داده میشود، از دست ندهند…
لینک دانلود قسمت اول فایل صوتی با کیفیت پایین
لینک دانلود قسمت اول فایل صوتی با کیفیت بالا
لینک دانلود قسمت دوم فایل صوتی با کیفیت پایین
لینک دانلود قسمت دوم فایل صوتی با کیفیت بالا
چند مطلب پیشنهادی:
با متمم:
فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی
سلام واقعا ممنونم از این فایلی که قرار دادین.
من تا آخر تابستون لیسانس ام رو تو مهندسی شیمی میگیرم ولی با توجه به این که امکان کار برای خانم ها تو این زمینه نیست (اصلا خانم تو پتروشیمی به عنوان مهندس بر نمی دارن چه برسه بخوام برم پای برج و مبدل و… چیزهایی رو که تو این مدت تو دانشگاه خوندم رو عملی یاد بگیرم)
به این فکر افتاده بودم که از هنر مادم تو زمینه فرش استفاده کنم یه کارگاه فرش خانوادگی راه بندازم با شنیدن این فایل با خودم گفتم که چرا با آقای واثقی تو این زمینه همکاری نکنم
میخواستم بدونم چه طوری میتونیم با آقای واثقی تو زمینه فرش ایرانی همکاری داشته باشم و ایده هامو براشون بفرستم؟
ممنون میشم اگه راهنمایی ام کنید.
سلام و ممنون محمدرضای عزیز بابت این مصاحبه مفید و لذت بخش
یه سوالی داشتم که با گوش دادن به این فایل دوباره یادش افتادم.
آقای واثقی تو صحبت هاشون به اهمیت رویاپردازی اشاره کردن، و اینکه باید از اول انتهای کاری که میخوای انجام بدی رو ببینی.
من درمورد رویا و آرزو مطالب و حرفهای مختلفی خوندم وشنیدم و هنوز نتونستم به این جمع بندی برسم که آیا آرزو کردن خوبه یا بد ؟ مثلا حضرت امیر چند جایی تو نهج البلاغه آرزو کردن رو مذمت کردن.
اندازه رویاهای ما باید چقدر باشه؟ یعنی من باید بر اساس موقعیت فعلی و توانایی هام آرزو بکنم یا تو آرزوهام حد و مرزی رو قائل نباشم ؟
نسبت هدف و آرزو با همدیگه چیه؟ مثلا آیا اینه که من برای رسیدن به یه آرزو، باید یکسری مرحله رو طی کنم که هر کدوم میشه یه هدف؟
آیا ما باید زندگی مون رو برای تحقق بخشیدن به آرزوهامون طی بکنیم؟
ممنون میشم نظراتت رو پیرامون رویا و آرزو برام بگی.
داداش گلم برای رسیدن به آرزوهات و یا اینکه چطور زندگی کنی و چی بخوای از بقیه راه مستقیم نخواه . راهنمایی خوبه ولی نسبیه . یعنی متناسب با هر کسی فرق میکنه . تو وقتی آرزوهات حساب شده و معقول باشند متناسب با توانایی های خودت می تونی برای رسیدن به اون برنامه ریزی داشته باشی و بقیه صرفا میتونن از تجربه های شخصیشون برات بگن که مختص اونا بوده و نمیشه به همه تعمیم داد .
همین…
آقای مهندس واثقی گرامی
چقدر خوب گفتید که باید فکر کنیم ، و باید راه حل های خودمون رو پیدا کنیم. جامعه ما انقدر چارچوب های قطعی
و فرمول به ما تحمیل کرده که متاسفانه قدرت تفکر از ما سلب شده ، اگر هم فکر کنیم از نوع تفکر فلسفی است
آن هم از نوع فلسفه بافی!! و در سایر موارد روزمرگی ست و بدها و خوب ها و … . کاش بد و خوب خودمان را تعریف کنیم.
وجود شما و امثال شما برای جامعه امروز ما غنیمت است . باید جور دیگر دیدن را از شما بیاموزیم. باید رویاهایمان را
باور کنیم. باید از شما یاد بگیریم که لازم نیست برای موفقیت پنهان کاری کرد . لازم نیست رازدار علم و دانش و ایده هایمان باشیم.
میتوانیم علم شیمی را آموزش دهیم به جای اینکه مرموزانه کیمیا گری کنیم و با دستاوردهای ناگفته بمیریم.
آقای دکتر شیری عزیز
برای آشنا کردن آدمهای خوب با هم از شما بی نهایت سپاسگزارم. برای همه آنچه بی دریغ با دوستان شریک می شوید.
آقای مهندس شعبانعلی عزیز
برای همه دانشی که در تمام این سالها بدون چشم داشت اشاعه داده اید سپاسگزارم.
برای رادیو مذاکره ای که میتوان بارها شنید و باز هم یاد گرفت. برای اینکه با شنیدن حرف های آقای مهندس واثقی ، در ذهن من ، جزو معدود کسانی بودید که این الگوی فکری را زندگی میکند .
برای دو ساعت و نیمی که مثل دقایقی کوتاه گذشت. و برای ساعت های بیشتری که در پیش است.
کاش میشد بعضی گفتگو ها را سریالی ادامه دهید.
” انسان مجموعه ای از آنچه دارد نیست، بلکه مجموعه ای است از آنچه هنوز ندارد ، اما می تواند داشته باشد.”
ژان پل سارتر.
عالی و فوق العاده بود. راستش دقیقا در برهه انتخاب شغل هستمو این فایل خیلییی کمکم کرد. با خودم گفتم خوب چه اشکال داره تو حیطه درسی که خوندی کار پیشنهادی نداری. توی کار دیگه بهترین بشی. فکر کنم چهارچوب ذهنیمو خیلی دچار چالش کرد. دو بار گوش دادم.متشکرم
کلاً صفورا جان. من هم خیلی شبیه تو فکر میکنم.
چند روز پیش به یکی از دوستان، یک کار پیشنهاد دادم در حوزهی «تونلهای آیرودینامیک». میگه من «تخصصام» مکانیک جامداته نه سیالات!
میگم قربونت برم با این نظام آموزشی مزخرفی که ما داریم تو اگر «زبان سواحلی» خونده باشی یا «مهندسی مکانیک» یک اندازه از مکانیک و سواحلی میفهمی! تو لیسانس داری نه تخصص!
منم مثل تو فکر میکنم، آدم زمینهی «علاقهاش» رو پیگیری کنه خیلی موفقتره تا زمینه «تحصیلش» رو. تعداد زمینههای مورد علاقه خیلی گستردهتر از زمینههای تحصیلی رسمی هستند. ضمن اینکه در ایران به هزار و یک دلیل، ممکنه زمینهای که من در اون تحصیل کردهام علاقه اولم نباشه 🙂
محمد رضاى عزيز سلام
اين صحبتى كه با خانم صفورا داشتى توجهم را جلب كرد
من هميشه اعتقاد داشتم ما در جهان سوم همواره هر كار يا روشى كه موجب موفقيت جهان اول بوده را درست برعكسش انجام ميدهيم و ناموفق ميشويم و ده ها سال در عجبيم كه چرا ؟
مثلا همين داستان كنكور. در كدام كشور پيشرفته كنكور سراسرى دارند؟ البته در ظاهر عدالت را رعايت مىكنيم . ولى عملا هدف اينستكه هر جوانى كه كارى را دوست دارد در رشته اى بياندازيمش كه دوست ندارد. جوان ما علاقمند است دندانپزشكى بخواند مكانيك قبول ميشود. ديگرى مايل است مكانيك بخواند زمين شناسى قبول ميشود . ودقيقا كنكور درست شده كه تمام جوانان ما را از رشته هاى كه علاقمند هستند دور بياندازد. و بدين ترتيب ما مليونها جوان داريم كه رشته تحصيلى خود را دوست ندارند . وچگونه بايد اين افراد بى علاقه در رشته تحصيليشان موفق شوند . ومملكت با اين خيل افراد بى علاقه به كجا خواهد رسيد. اگرجوانى از من سوال كند ميگويم برو دنبال كارى كه دوست دارى هر چه زود تر بهتر زيرا درشغلى كه دوست ندارى به جايى نخواهى رسيد
با سلام خدمت شما
واقعا همینطوره و این حرفها ذهن من رو چند روزه واقعا مشغول کرده بود. من عاشق زبانشناسی، ترجمه بوده و هستم و رشته تحصیلی ام معماری، بعد از سه بار تغییر شغل در حوزه معماری. حس کسالت بدی پیدا کردم، همزمان هم اگر وقتی پیدا میکردم داستان و یا شعری بازگردانی میکردم و دررحوزه تحلیل روابط هم وارد شده بودم . باور بفرمایید مرور زمان رو حس نمیکردم. و مغزم پر از ایده بود.
بعد از یک سال و چند ماه پیشنهاد کاری کاملا غیر مرتبط با حیطه تحصیلی ام به من شد. دو دل بودم. وقتی حرفهای جناب عالی و دیگر اساتید رو در رادیو مذاکره گوش کردم. دیدم واقعا چه لزومی داره که فقط مقید به یک راه باشم. چرا فکرم رو ازاد نمیکنم. و خودمم رو توی چهارچوب های ذهنی قرار میدم که واقعا بی پایه است. چالش خوبی برام ایجاد کرد. وسرانجام منو سوق داد به قبول پیشنهاد کاری که به من شده بود و این یه قدم بزرگی بود برای امثالی مثه من که بتونن فکر کنن چطور میتونن سیبهای تخصص شون رو تو جعبه های مختلف بذارن و همه رو یک جا بسته بندی نکنن،
چقدر خوبه این مذاکره ها با شخصیتهایی مثل شما تا تجربیاتو انتقال بدید واقعا متشکرم
جناب واثقي عزيز. چقدر خوب گفتيد و به نكات خيلي خوبي اشاره فرموديد.
اگر بخواهيم ريشه يابي كنيم كه چرا بعضي كشورها اينقدر راحت و سريع، رشد و پيشرفت مي كنند و بعضي كشورها خير! واقعا همين مسائل و ريشه يابي هاي عميق هستش كه ميتونه به رشد و توسعه كشورمون كمك زيادي بكنه …
واقعا ممنون از شما و انديشه ها و صحبتهاي ارزشمندتون.:)
من نفهمیدم این تیکه سواحلی و مکانیک شوخی بود یا حقیقت.اغراق بود یا واقعیت؟
شهرزاد کجایی؟؟؟؟؟کسی از شهرزاد خبری داره؟؟؟سکوتش منو آزار میده.خبری هست به منم بگید
عزيزم. من خووب خووووبم. ببخش كه نگرانت كردم. جواب ايميل مهربونت رو هم دادم.:)
آزاده جون مهربون … من كه گفتم ديگه ميخوام سعي كنم (يعني سعي كنم …) از قانون “كمترين كامنت” پيروي كنم…:)
بعضي وقتها هم كلا حوصله ي كامپيوتر و نت رو ندارم. يعني سعي مي كنم تو اين زمينه به خودم استراحت بدم.:)
(چقدر همه ْآزاده ها مهربونن راستي. مثل خودت و آزاده م …)
مكالمه ت رو با اميد و هيوا هم ديدم. دلم ميخواست يه چيزي بنويسم، ولي با خودم گفتم:”چه بگويم كه نگفتنش بهتر است …”!! ولي جواب پاياني خودت همون چيزي بود كه دلم ميخواست بگي …:)
راستي. حالا كه اين نوع كامنت رو گذاشتم بذاريد يه چيزي بهش اضافه كنم:
دوستان. ميدونستيد كلمه ي انگليسي «NEWS» به معني «اخبار» يا «خبر» ، چطور شد NEWS ؟
(شايد خيلي هاتون بدونيد … اما من وقتي براي اولين بار حدود ۳ سال پيش فهميدم، خيلي برام جالب بود و خيلي خوشم اومد از نكته ش. شايد الان هم كسي براي اولين بار بشنوه و براش جالب باشه…)
NEWS مخفف چهار كلمه ي انگليسي North (شمال)، East (شرق)، West (غرب) و South (جنوب) هستش، كه مجموعشون كلمه انگليسي اخبار رو تشكيل ميدن. يعني همه چيز از چهارگوشه ي دنيا …:)
شهرزاد جان، ضمن حمایت از قانون کمترین کامنت
می خواستم بگم من هم همون چند سال پیش شنیدم که news چه جوری تشکیل شده (همون جور که نوشتی)
اما مثه همیشه خواستم خودم بررسیش کنم و رفتم تو یکی از سایتای ریشه یابی کلمات لاتین و دیدم چیزی که شنیدم بیشتر یه خُزَعبَل نبوده و زودی unlearn کردم!
لینک زیر:
http://www.etymonline.com/index.php?term=news&allowed_in_frame=0
ضیا جان. ممنون از کامنت و توضیحاتت. راستش موضوع بالا رو من از زبان استاد زبانم شنیدم که خیلی هم باسواد بود و مدت زیادی هم در انگلیس زندگی کرده بود. برای همین کاملا به حرفش اعتماد کردم. لینکی رو هم که معرفی کرده بودی دیدم. جالب بود ولی ضیا جان با خوندن یک مطلب در اینترنت نمیشه کاملا مطالب دیگر رو نقص کرد. اگه دقت کرده باشی آرم شبکه خبری Euronews اینه که همیشه چهار حرف n – e – w – s رو از چهار جهت مختلف میاره دورهم جمع میکنه و میشه news. هروقت این آرم رو میبینم بیشتر یادم به این حرف استادم در این مورد میفته … در هرصورت خوشحالم از توجهت و توضیحات تکمیلیت.:)
ضمن حمایت از قانون کمترین کامنت
چه جالب!
من هم از یکی از اساتید دانشکدمون شنیده بودم! ایشون هم مثه استاد ِشما فرد باسوادی بود و به صورت همزمان، استاد دانشگاه ubc بود. (البته تخصص ایشون در گرایش زبان نیست)
شاید اگه من هم به آرم شبکه ی خبری Euronews توجه می کردم، دیگه دنبال ریشه ی این کلمه نمی بودم!
ضيا. البته من باز پنجره ي احتمالي رو براي اينكه حرف شما هم درست باشه باز ميذارم.
و روي حرف خودم اصرار نمي كنم و نميگم حتما اون كه من گفتم درسته. ولي اگه واقعا اونطور باشه جالبه …:)
(كاش محمدرضا جان در مورد اين موضوع هم صحبت ميكردن و دانسته هاشون رو در اين مورد هم با ما به اشتراك ميذاشتن تا واقعا ببينيم داستان news چيه …:) )
ميدوني .. اين هم شده مثل داستان عقربه ۱۰:۱۰ ساعتها، كه بعضي ميگن زمان پايان جنگ جهاني رو به طور سمبليك نشون ميده، بعضي ميگن علامت لبخنده و بعضي ميگن بخاطر در بر گرفتن زيباتر ِ نام سازنده يا لوگوي تبليغاتيه … ( كه مورد سوم محتمل تر به نظر ميرسه …)
دوستان عزیز و محترم
اینجا خونۀ ماست و این حق مسلم هم خونه ای های ماست که از همدیگه خبر بگیریم . این مخالفت یعنی چی ؟؟؟ اگر تو خونۀ خودمون اگر برادر یا خواهرمون ، پدر و مادمون یا بچمون ۳ یا ۴ روز از هم بی خبر باشیم ، اگر مثلاً شما از بقیۀ اعضای خونه بپرسین داداشم کجاست ، بقیه باید بگن ” به تو چه ؟ ” . یک کم به روح هم احترام بگذاریم . چقدر زیباست که آزادۀ عزیز نگران شهرزاد عزیز بوده و نبودنش براش مهم بوده . این مخالفت یعنی چی ؟؟؟ لطفاً برای منِ بی شعور هم توضیح بدین که دلیل این مخالفتتون رو بفهمم . واقعاً خیلی عجیب هست .
” لطفاً منِ بی شعور رو توجیه بفرمایید ”
ارادتمند همۀ هم خونه ای های عزیزم چه مخالف و چه موافق
سلام.
فایل اول رو شنیدم.صحبت های آقای واثقی در مورد فرش پرشین و بیکار شدن عده زیادی از فرش بافان ایرانی ناشی از عدم رونق صادرات ، من رو به یاد صحبت های آقای مایکل پورتر در یکی از برنامه های Ted انداخت .
او میگفت ما میتونیم به اجتماع خودمون نگاه کنیم و بررسی کنیم که چگونه میتونیم کسب و کاری راه بیندازیم که از طریق حل مشکلات و معضلات اجتماعی پول در بیاره .
مثل همین ایده ای که آقای واثقی در حال اجرای آن هستند . ایجاد بازار فرش ،ایجاد اشتغال با فروش بیشتر ، برند سازی برای ایران ، از بین بردن تقلب ها در فرش و … در کنار ایجاد فرصت های گردشگری .
ایده ها و تجربیات انسانهایی همچون واثقی رو با طلای ۲۴ عیار هم نمی توان جبران کرد .
لطفا مصاحبه با انسانهای کار آفرین و ارزش آفرین ایرانی رو ادامه بدین چون هنر این افراد در ترسیم چشم اندازهای زیباست (Visionary) .
ممنون و موفق باشید .
مصطفی جان.
ضمن تشکر از یادآوری به جایی که داشتی و لطفی که به ما داشتی، لینک اون سخنرانی تد رو که اشاره کردی اینجا میگذارم که بقیه بتونن ببینن اگه دوست داشتند:
http://www.ted.com/talks/michael_porter_why_business_can_be_good_at_solving_social_problems
سلام به همۀ دوستان
متاسفانه به دلیل اشکال در سرویس ایننرنت ، هنوز نتونستم این فایل رو دانلود کنم 🙁 میگن تا شنبه اشکال برطرف میشه و دلیلش اشکال در فیبر نوری منطقه هست ! ISP توپ آتشین تقصیر رو انداختن تو زمین مخابرات 🙂 مخابرات هم که تا شنبه تعطیله !
زنده باد مخالف بی منطق من 🙂
هومن جان واسم جالبه خووو چرا؟؟ دوس داشتمرضا سیاست کامنت گذاشتن رو عوض کنه و دلیل مخالفت رو دوستان اعلام کنن
به قول سهراب … “من اناری میکنم دانه، به دل می گویم، کاش این مردم دانه های دلشان پیدا بود” …
سلام حمزۀ عزیز
مطمئنم محمدرضای عزیز برای اینکارشون هم هدفی داشتن که شرط نگذاشتن برای مخالفت حتماً باید توضیح داده بشه . ما مو میبینبم و محمدرضای عزیز ، پیچشِ مو رو می بینن
به سلامتیِ صاحب خونۀ با صفامون که دلشون دریاییه و ارادتمندِ همۀ هم خونه ای های مخالف و موافق
سپاس از مصاحبتون ؛ اميدوارم روزي اين روياها به حقيقت تبديل بشه
کاش از افرادی مثل اقای واثقی بعنوان مشاور استفاده کنند.
خيلي ممنونم از اينكه بالاخره اين فايل رو گذاشتيد ؛ بعد از گوش دادن ؛ نظرم رو مينويسم
اینکه بیائیم بسیاری از نیروی کار جوان مملکت رو صرف شغل” کلفتی” بکنیم،درست است؟
این نیروی کار جوان اگر محیط خوب و درست و حسابی براش فراهم باشه ، میتونه ایده ها و تئوری های روی کاغذ رو به بهترین نحو ممکن پیاده کنه و محصول رو به بازار های جهانی عرضه کنه. تا صرف شغلی بشه که بی فایده هست و آینده ای نه برای خودش داره و نه مملکت!
هنر اینجاست که این قدر شغل درست و حسابی ایجاد کنیم که نیروی کار کم بیاریم و از خارج از کشور وارد کنیم.
و گرنه هدر دادن نیروی جوان که تحصیلکرده هم هست ، کار مهم نکردیم.
دوست عزيز
براي ايجاد هر شغل ٢٠٠ ميليون تومان لازم است، علاوه بر اين ، شغل مذكور تعريف شده است و فقط بايد ديده شود.
و هم چنين درآمد آن از حداقل حقوق وزارت كار حتما بيشتر است.
چرا تاسف و تعصب؟!
هادی عزیز
موفقیت در هر کاری احتیاج به گذراندن مراحلی دارد مثالا جناب آقای واثقی فرمودند من که لیسانس گرفتم رفتم در معدن مثل کارگرها کار کردم و خوب همبن باعث شده ایشان الان در این موقعیت باشند
اگر از این مراحل گذر نکنیم مثل یک زنجیر محکم از پیشرفتمان جلو گیری میشود و مانع بالا رفتن در مسیر موفقیت است
در ضمن کی میگوید کلفتی و نوکری بد است مثلا میزان مسئولیت یک پزشک را با آنها مقایسه کنید شاید خیلی از انسانها اگر منطقی و درست بررسی کنند کاری را انتخاب میکنند که در حد توانشان مسئولیت دارد
و نکته آخر اگر کسی در هر کاری متخصص باشد (نه فقط تحصیلات) کار برایش بسیار وجود دارد و احتباجی نیست کسی برایش کار درست کند
من فکر کنم پیام گفتگو رو جور دیگری گرفتی هادی جان.
شاید هم لغت «کلفت» بهت حس بد داده.
اگر تمام گفتگو رو گوش بدی میبینی که فضای فکری آقای واثقی اون نیست که شما گفتی.
آقای واثقی راجع به طبقات مختلف شغلی حرف زدند و اینکه نباید برخی طبقات رو خفیف و پایین و برخی رو بالا ببینیم.
نباید برخی از طبقات رو بدون دلیل و با نگرش های چپ یا راست یا …، حذف کنیم و بعد اونها رو در وضعیت بدتری قرار بدیم.
قرار نیست کسی که شغل داره، بره کار خونه انجام بده. دغدغه اینه که کسی که سر چهارراه از تو گدایی میکنه اگر در خونه کار کنه، شغل آبرومندتری است و عزت نفسش بیشتر حفظ میشه.
پی نوشت ۱: در نحوه نوشتارت، لحن جوری بود که کسانی که کار خونه میکنند رو دارای شغل پستی دیدی. من به سهم خودم به عنوان صاحب این خانه، از دوستانی که در مقاطعی مجبور شدهاند در خانهی دیگران کار کنند عذرخواهی میکنم.
پی نوشت ۲: اگر محیط خوب و درست حسابی فراهم بشه که دیگه شما سنگ هم بگذاری کار میکنه! هنر اینه که در محیطی که موانع و مشکلات وجود داره کار کنیم. نیروی جوان اگر بخواد ارزش آفرینی کنه مسیرش رو میره. اگر بخواد نکنه هم همیشه بهانه برای گله و شکایت داره. البته میدونم بخش زیادی از نیروی جوان امروز مثل امثال من نیست که چند سال با مدرک مهندسی بهترین دانشگاه کشور حاضر باشه با حقوق نزدیک به صفر در چاله سرویس روغن عوض کنه تا آروم آروم رشد کنه.
پی نوشت سوم: من به لغت تحصیلکرده حساسیت دارم. جوان تحصیل کرده یک ترکیبیه مثل «جوان چاق» یا «جوان لاغر». چیزی که میتونه برای زندگی شخصی من و تو و برای جامعه ارزشمند باشه «جوان متخصص» هست. اون هم چیزی است که نه الزاماً در دانشگاه وجود داره نه در بیرون دانشگاه. بلکه با زحمت خود فرد ساخته میشه. جوان تحصیلکرده در کشورهای بدبخت خیلی زیاده. متوسط سطح تحصیل رو در کشورهایی مثل ما بررسی کن و با غرب اروپا مقایسه کن. اما جوان متخصص نداریم.
من هنوز وقتی برای انتشارات، دنبال کسی میگردم که بتونه یک پاراگراف رو به فارسی ویرایش کنه به سختی آدم پیدا می کنم! طرف یا خفه شده تو قواعد فارسی و دنبال تبدیل است به میباشد و میباشد به است. یا اصلاً متن رو نمیفهمه که اصلاح کنه! تعداد محدودی ویراستار خوب داریم که باید زانو بزنی و التماس کنی پیششون تا کارت رو انجام بدن.
من هنوز میبینم که دوستانم و مدیران شرکت های بزرگ، برای اینکه یک اپلیکیشن اندروید بنویسن، چگونه میرن تا یک شهر دیگه. خونه یک برنامهنویس. میشینن منت کشی می کنن تا طرف براشون کار کنه. البته الان کسانی که ادعا دارند که Site Developer و Application Developer هستند از تعداد سایتها و اپلیکیشنهای موجود در ایران بیشتره! حالا فکر کن با این اوضاع، ما از اول شهریور داریم راجع به ۳G و ۴G حرف میزنیم و جابجایی ۵۰٪ از سهم بازدیدهای وب در لپتاپ به سمت موبایل.
من هنوز میبینم که متخصص حرفهای هیدرولیک و پنوماتیک نداریم و کارخانهها چگونه گریه و زاری میکنند برای اینکه اگر کسی رو میشناسیم بهشون معرفی کنیم. اما لیسانس و ارشد و دکترای مکانیک ریخته. حالا بهشون بگو میتونی یک سروو والو رو کالیبره کنی؟ با تعجب بهت نگاه می کنه! اگر هم درسش رو خونده باشه، فقط رو کاغذه. تو کارگاه بهش بگو برو سروو والو رو بیار، ببین قیافهاش چجوری میشه!
من هم همینجا کار کردهام و زندگی میکنم. مشکل ما نیروی تحصیلکرده ای است که تخصص ندارد. کارها را هم به با کلاس و بیکلاس تقسیم میکنه.
اگر من حسام به کلفتی کردن بد باشه معلومه که اون سه سال رو نمیرم روغن تمیز کنم توی چاله سرویس. و اگر اون کار رو نکنم معلومه رشد نمیکنم و باید بشینم از دولت بخوام که برام شرایط کار ایجاد کنه…
ببخش طولانی شد. خیلی هاش ربطی به صحبت تو نداشت. اما این روزها انقدر حرص میخورم به این بهانه اونها رو نوشتم.
دوستان و هم خونه ای های عزیز با اینکه یکمی کار و درگیری دارم و به دلیل دوری راه(مشهد) سختم بود بیام اما ترغیب شدم بیام تا یک دیداری با رضا جان و هم چنین دوستان خوب و هم خونه ای های عزیز داشته باشم..
پس آماده بشیم برای شهریور 🙂
سلام حمزه جان
خوشحالم که میاین و می بینیمتون . به امید دیدار در ۶/۶
متشکرم از توجهتون هومن جان من هم مشتاقانه منتظر دیدار تو و رضا و خانوم تاجدینی و دوستان عزیز دیگه هستم
ممنون از لطفتون حمزه جان . مشتاق دیدار شما عزیزان هستم
یک نکتۀ انحرافی (من اسیر مخالفت های بی دریغ بعضی از دوستان هستم )
ارادتمند همۀ هم خونه ای های عزیز و صاحب خونۀ نازنینمون
به امید دیدار در ۶/۶
سلام آقای حسین
برگه دعوتنامه شما، به همراه بارکد برای مشخص شدن صندلی در روز سمینار و کروکی محل سمینار و سایر اطلاعات تکمیلی یک هفته قبل از برگزاری سمینار برای شما ارسال میشه.
چشم انتظار دیدار همه شما عزیزان در روز ششم شهریور هستم. 🙂
ممنوووون… 🙂 🙂
امکان تصحیح اطلاعات ثبت شده وجود داره؟؟
شما بعد از ثبت نام ،از طریق فرم پیگیری در سایت مذاکره،ایمیل دومی رو به من دادید که البته هر چه سعی میکردم پاسختون رو به اون ایمیل بدم،با پیغام undelivered message مواجه میشدم.
من ایمیل دوم شما رو تو دیتابیس همایش ثبت کردم..اگه بازم قصد تغییر دارید،از طریق فرم پیگیری مسائل در سایت negotiation.ir ،اطلاعات صحیح رو ارسال بفرمایید.
عذرخواهی که با بی دقتی باعث زحمت شما شدم.
دست شما درد نکنه…نه به خدا! دیگه قصد تغییر ندارم!
خواهش میکنم…وظیفه هست…:)
سلام سمیه جان و پسرک خامه فروش عزیز
من از وقتی ثبت نام کردم تو فکرم که چه جوری دوستانم رو بشناسم؟ پسرک خامه فروش یه برنامه ای داشتین. چی شد؟
سلام آزاده
کامنتتو زمانی که داشتم با خانم تاجدینی صحبت میکردم دیدم. گفتم تا ایشون سرشون یخرده خلوته سوالامو ازشون بپرسم تا دلنگرانیم از ندیدن دوستانم تموم بشه. همین الان هم پیگیر میشم ببینم مسئله از کجاست که پاسخ های که زحمت کشیدن به ایمیلم نمیاد. (یاد این گفته حضرت علی (ع) افتادم: آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران هم مپسند.)
برنامه ام مربوط به نحوه شناخت همدیگه نبود! (البته من خودم به پیشنهاد هم خونه ایی بزرگوارم آقای داداشی عضویت توو اینستاگرام را انتخاب کردم.) البته قرار گذاشتن توو یه جای مشخص که همه اهالی خونه اونجا بیان حاضری بزنن هم میتونه جالب باشه… کلا میشه ایده های خوبی پیدا کرد درمورد این موضوع. تا بقیه دوستان چی پیشنهاد بدهند…
فکر کردم برنامه تون مربوط به نحوه شناخت همدیگه بود..خب من اینستا نیستم:-( ولی یه سری از دوستان رو توی متمم دیدم و چهره شون واسم آشناست. ولی بقیه رو نه.
منتظر پیشنهاد دوستان هستم;-) البته هنوز زوده. شما رو اینجا دیدم گفتم بپرسم تا نگرانی منم برطرف بشه. 😉
سلام آزاده خانوم میشه تو لاین یا….. یه گروه برای خودمون درست کنیم بعد یکی یکی بچه ها رو دعوت کنیم بتونیم هماهنگی های لازم برای همایش ها ی رضا جون یا آشنایی بیشتر دوستان با هم اونجا هماهنگ کنیم
سلام به همۀ دوستای عزیزم
از این اشتیاقی که برای دیدن دوستانمون داریم خیلی خوشحالم . دوستای عزیزی که ندیده باهاشون ارتباط برقرار کردیم و مهرشون به دلمون نشسته و دوست داریم زودتر ۶/۶ برسه تا اونایی رو که هم خونمون هستن ولی هنوز ندیدیمشون رو ببینیم . فکر میکنم این اشتیاق انقدر زیاده که حتماً راهی براش پیدا می کنییییییییییییییییییییییییییم .
به امید دیدار همۀ شما عزیزان در ۶/۶
آقای دهنوی سلام
پیشنهادتون خیلی خوب بود. ممنون. ولی من توی دنیای مجازی عهد بوقی هستم:( عضو هیچکدوم از این شبکه ها نیستم جز فیس بووووک.
ولی هر راهی که دوستان راحت باشند من هم استقبال میکنم. باز هم ممنونم.
آزاده خانم
به نظر من در زمانهای استراحت و یا پایان همایش قراری بذارید که جای خاصی همدیگر رو ببینید،خوب میشه..همایش ساعت ۸ به پایان میرسه..میتونید برنامه ای برای بعد از همایش با هم داشته باشید.
مشتاق دیدار تک تک شما عزیزان در ششم شهریور هستم.
سمیه جان ممنونم .آره راست میگید. ببخشید که من از الان هولم.:-)
من هم بیصبرانه مشتاق دیدار شما استاد شادی و همه هم قبیله ای های عزیزم هستم.
سلام.خانم تاجدینی عزیز ازتون یه خواهش دارم اگه امکانش باشه میشه برام انجام بدید یه جورایی برا مهم شده .من دلم میخواد تمام نامه های من که با نام آزاده اخراج ثبت شده اگه امکانش هست پاک بشه.دلم میخواد اولین قدمها بدون حرفهای تلخم برداشته بشه.نمیدونم با این همه زحمتی که بهتون میدیم امکانش هست یا نه.با شرمندگی فراوان
” به اندازه ایی شما رو جریمه می کنن که به اندازه خودت دردت بیاد.”
” همه چیز برای “آدم” تنظیم می شه، فرمول نیست.”
چه عدالتی.
اینکه افراد رو با یک حکم واحد به آگاهی نمی رسونن و متناسب با شرایطش با او برخورد می کنن.
این به نظر من باعث می شه دنیا به یه جای بهتری تبدیل بشه.
استاد عزیز؛ ممنونم از این فضای (تامل و تغییر نگرش) که برای ما ایجاد کرده اید.
امیدوارم هر کدام در شغل و جایگاهی که هستیم اون محیط رو به محل بهتری برای رشد و تعالی تبدیل کنیم.
سلام وسپاس
لينك ۱ مشكل دارد.در انتهاي لينك “mp3.” جا افتاده لطفا تصحيح كنيد.
باسپاس از تلاش هاي ارزشمند شما استاد گرامي.
دوست عزیز بابت این اشتباه ،از شما عذرخواهی میکنم.
لینک مورد نظر تصحیح شد.
از لطف و دقت نظر شما یک دنیا ممنونم
🙂
سمیه جان سلام
امیدوارم همیشه پرانرژی و شاد باشی.
ممنونیم که برای ما -دوستدارانتون- زحمت می کشید.
خداقوت.
راستی، بعد از پایان جمله تون یه فاصله که بگذاری اون آدمک خندون خودشو نشون می ده.
اینجوری 🙂 🙂
دوستتون داریم.
سرکار خانم “سیمین-الف “! با تلاش های بی دریغی که از شما دیده شد، شما به مقام استادی در مرکز ” اسمایل کمک ” دست یافتید! 😉 ارادتمندتان حسین -شادی شما و بچه های اطرافت رو آرزو دارم. –
خانم تاجدینی سلام
همیشه این عذرخواهی های شما چه حس خوبی برام ایجاد میکنه.. این قابل تقدیره و من ممنونم بابت ایجاد این حس خوب.
یه سوال: چه اطلاعاتی بعد از ثبت نام در سمینار « پیامها در مذاکره» که پنجشنبه ۶ شهریور توو مرکز همایش های آدینه برگزار میشه، به ایمیل ثبت شده ارسال میشه؟ نداشتن این اطلاعات مانع از حضور شرکت کننده خواهد بود؟ (لطفا به این سوال جواب بدید تا به قول محمدرضا این کامنت چیزی برای افزایش آگاهی خواننده داشته باشه. 😉 )
حسین آقا ممنونم از این لطف بی دریغی که به من دارید!!
من هم صبح، وقتی دیدم سمیه عزیز با تواضع عذرخواهی می کنند و دو نقطه و پرانتز برایمان گذاشته اند و یه جوری مثل خودمان هستند، گفتم مزاحی با ایشون کرده باشم.
با اینکه می دانم اطلاعات اینچنینی شون، خیلی خیلی بیشتر از من است.
همین حس خوب به من هم منتقل شد.