در ایران، به ندرت ثروتمندان موفقی را پیدا میکنی که از دیدنشان احساس خیلی خوبی داشته باشی. در دلت بگویی اگر کسی باید موفق باشد، این حق توست. بتوانی پای حرفشان بنشینی و در لابهلای گفتههایشان، انواع ایدهها و فکرها و نکتههای مختلف در ذهنت جرقه بزند.
ناصر واثقی، از این گروه افراد است. به لطف دوست عزیزم، دکتر علیرضا شیری، فرصتی دست داد تا خدمت ناصر واثقی باشیم. خوشحالم که فایلهای رادیو مذاکره را گوش داده بود و من را میشناخت. من هم از او زیاد شنیده بودم. بلافاصله پس از ورود به دفترش، گفتگو آغاز شد و از همه جا حرف زدیم. با وجودی که نخستین بار بود فرصت داشتم با او گفتگو کنم، فضای گفتگو بسیار ساده و صمیمی بود.
ناصر واثقی از معدود بازماندههای انگشتشمار برنامه آموزش مدیریت دانشگاه هاروارد در ایران است. او پروژههای بزرگی را طراحی و مدیریت کرده که از جمله آنها میتوان به شهر آفتاب کیش، اشاره کرد. اما حرفهای او در این گفتگو، فراتر از چند پروژهی گردشگری است.
علیرضا شیری، کمی با تاخیر به جمع ما ملحق شد و خوشبختانه در قسمت زیادی از گفتگو، همراه ما بود. حاصل این گفتگوی دوستانه و لذتبخش و آموزنده، طولانیترین فایل تاریخ رادیو مذاکره شد! دو ساعت و نیم گفتگو.
امیدوارم همانقدر که من از این گفتگو آموختم، شنوندگان این فایل هم بیاموزند و همچنین امیدوارم آن اقلیتی که به محض اینکه با انگشت جایی را نشان میدهیم غرق ابعاد انگشت و ناخن میشوند و دیدن منظرهی زیبایی را که کمی آنسوتر است فراموش میکنند، این بار فرصت دیدن منظرههای خوبی را که در این گفتگو به انگشت ناصر واثقی نشان داده میشود، از دست ندهند…
لینک دانلود قسمت اول فایل صوتی با کیفیت پایین
لینک دانلود قسمت اول فایل صوتی با کیفیت بالا
لینک دانلود قسمت دوم فایل صوتی با کیفیت پایین
لینک دانلود قسمت دوم فایل صوتی با کیفیت بالا
[…] […]
“قبل از هر چیز: نوشته های زیر مربوط به زمانی است که من هنوز ۱۵۰ امتیاز در متمم نداشتم که بتوانم در روز نوشته ها نظر بدهم. اما به هر حال خوشحالم که تلاش کردم و این اتفاق افتاد. متن این نظر در قالب نامه است و من تغییرش ندادم چون چند بار این متن رو به info.shabanali و پیام اختصاصی متمم ارسال کردم اما پاسخی دریافت نکردم.”
محمدرضای عزیزم
سلام
موضوع: پیشنهاد برای رادیو مذاکره
پیش نوشت صفر: من هنوز امتیاز ۱۵۰ ندارم که بتونم کامنت بگذارم به همین دلیل کار به اینجاها کشید و این سومین باری هست که برای پیشنهادم اقدام می کنم. راستش از طریق متمم و بخش ارتباط با ما شعبانعلی دات کام هم اقدام کردم اما پاسخی نگرفتم. اما خوبیه این پاسخ ندادن این بود که گفتم این بار یکم پر و پیمون تر پیشنهادم رو بدم. حدود دو ماه پیش داشتم به فایل رادیو مذاکره با آقای واثقی گوش می دادم. در لابلای صحبت ها برای شما سؤال پیش اومد که بقیه فارغ التحصیلان ICMS الآن کجان و چه می کنند؟
پیش نوشت یک: حدود ۱۷ سال پیش که خوندن مجله ماشین رو شروع کردم با مقاله های متفاوت فرهاد کاشانی آشنا شدم. ایشون هم همون ماشین هایی رو تست می کرد که بقیه نویسنده ها تست می کردن اما جنس مقاله های فرهاد یه چیزِ دیگه بود. ماشین یکی از موضوعاتی بود که فرهاد توی مقاله هاش دربارش می نوشت، جایی که ماشین تست می شد، حس آدم با این ماشین و موارد دیگه ای که به ماشین هم مستقیما ارتباط پیدا نمی کرد توی مقاله های فرهاد پیدا می شد و همین بود که مقاله های فرهاد رو دلنشین و متفاوت می کرد.
پیش نوشت دو: سال ۱۳۹۱ در حال ورق زدن یکی از هفته نامه های خودرویی بودم که با تبلیغ سایت http://www.farhadkashani.com/ مواجه شدم. پس از بررسی سایت فهمیدم فرهاد بیست و دو سال در سیلیکان ولی به عنوان مدیر کیفیت و قائم مقام مدیر عامل خیلی از شرکت های مطرح کار می کرده و الآن هم در ایران پس از دو سال مدیریت کارخانه مادیران هشت سالی هست شرکت آریا دیزل که نماینده رنو تراکس فرانسه هست رو مدیریت می کنه.
پیش نوشت سه: “مدیریت در عمل” از سیلیکان ولی تا جاده مخصوص، از کامپیوتر تا کامیون عنوان کتابی بود که ایشون منتشر کرده بود. چند بار کتاب رو خوندم و خیلی کِیف کردم. منی که فکر می کردم مدیریت یعنی مسخره ترین اتفاق دنیا حالا تمام فکرم شده بود مدیریت.
اصل موضوع: فرهاد فارغ التحصیل دور هفتم ICMS هست و دکتر حبیب لاجوردی (مؤسس این دوره) پسر عمه ایشون بوده. به نظرم رسید خیلی خوب می شه اگر امکانش باشه یه وقتی برای شناخت ایشون بگذاری و اگر مناسب دیدی برای مصاحبه با فرهاد هماهنگی-های لازم رو انجام بدیم. من تونستم ۲-۳ باری با فرهاد ملاقات حضوری بکنم و بسیار گرم و صمیمی دیدمش. فرهاد عاشق ایرانه و فکر می کنم حیفه که بچه ها (متمم و روز نوشته) نشناسنش. این رو هم بگم که پارسال من “متمم” رو به ایشون معرفی کردم و فرهاد خیلی هم از وجود متمم خوشحال شد.
پی نوشت یک: فرهاد عاشق سَفَرِ و بیش از ۱۵۰ کشور دنیا رو دیده، ماشین و موتور و کامیون جزء علایق زندگیش هست و خلبان خیلی خوبیه. من PDF کتاب هاش رو هم ضمیمه این نامه برای شما می گذارم.
پی نوشت دو: فرهاد الآن مقیم ایران نیست ولی زیاد به اینجا می آد. من خیلی دوستدارم این اتفاق بیوفته: هم شما رو می بینم و هم فرهاد رو. البته قول می دم که حرف نزنم! فکر می کنم شاید یاد هست خوبی هم بشه. خوشبختانه فرهاد ۲ بار بعد از سرطان تونسته سلامتیش رو بدست بیاره.
ممنون از وقتی که برای خوندن این حرفها گذاشتی.
با تمام وجود، سپاس از تو
شاهد
چند سال پیش در دفترخانه خیابان ظفر کار می کردم، از تمام آدمهای اکثرا ثروتمندی که آنجا رفت و آمد داشتند،آقا واثقی عزیز بطور کامل در ذهنم ماندند، همیشه زمان ورود به دفتر لبخند بر لب داشتند، هرگز برای معطل شدن اعتراض نمی کردند، و ثبات شخصیت ایشان مثال زدنی بود.
با سلام
بعضي ها بلدن خوب حرف بزنن و از همين خوب حرف زدن دنبال منافع خودشان هستند ايا ميدانيد همين مهندس در پروژه شهر افتاب چه برخوردی با اعضا داشته ؟ ايا ميدانيد از زمان تحويل واحدها ۶ سال و بعضا بيشتر گذشته و كل پول رو تحويل گرفته ولي هنوز از واحد خبري نيست ؟
سلام، خدا قوت برای مدیر توانمند آقای واثقی و خسته نباشید خدمت مهندس شعبانعلی
مذاکره خوب و مفیدی بود. امیدوارم موفق و سربلند باشید
بسیار خوب. تجربههای یک آدم خوب شهرساز پیگیر که حالش خوب است و خوب میخندد و خوب دغدغه دارد. مصاحبهکنندهها هم که عالی. شعبانعلی گرام که مدیونش هستم و علیرضا شیری که یادش با همشهریجوان برایم یک جا مقداری عزیز است(:
دو نکته در مورد حرفهای آقای واثقی:
+ طبق تحقیقی که SBA(U.S. Small Business Administration) انجام داده(منتشر شده در ۲۰۰۸)، از کل درآمدی که کسبوکارها در آمریکا ایجاد میکنند، ایرانیها سهم ۰.۴ درصدی دارند. رتبه ۱۱ام. البته این آمار با توجه به آمار سرشماری سال ۲۰۰۰ آمریکا و اطلاعات مربوط به شاخصههای مهاجرین سال ۱۹۹۲ گردآوری شده. من مقداری وقت صرف کردم و پیدا نکردم لینک/مطلبی برای این مطلب که ایرانیها بیشترین کمک رو به GDPآمریکا میکنند نسبت به سایرین. اگر کسی لینک مطلب را دارد یا جستوجو کرد و یافت، ممنون میشوم لینکش را به من هم بدهد(و توضیح بدهد که چطور گوگل کرد که من نتوانستم و اشکال کار من کجا بود)
(لینک تحقیق: http://people.ucsc.edu/~rfairlie/papers/published/sba%20final%20report%20immigrant%20business.pdf)
—
+ یک نکته جالب هم وبسایت شهرآفتاب هست. این وبسایت حداقل سه اشکال دارد که یکی(لینکهای نادرست در صفحه اول) باعث ناکارآمدی بخش کوچکی از سایت میشود. حال نکته جالبش چیست؟ این که به شخصه یادبگیرم از روی یک بخش خیلی کوچک از یک پروژه روی کل پروژه قضاوت نکنم و این که ممکن است حتی در با کیفیتترین سطوح مدیریتی هم یکجاهایی یک اشکالاتی بروز کند و این به معنی مناسب نبودن مدیریت نیست. قرار نیست اگر وبسایت یک پروژهای را دیدیم و یک طوطی در یک عکس ناکیفیت(: گذاشته بودند و عید را تبریک میگفت، نتیجه بگیریم که کل پروژه هم همچنین روند انجامی داشته.
محمد رضای عزیز ممنونیم . فوق العاده بود. بی نظیر و عالی . واقعا لذت بردم و استفاده کردم. زنده باشی.