رمان عجیبی است دن کیشوت. بسیاری آن را بهترین رمان اسپانیایی میدانند. و محمد قاضی نیز چونان زیبا ترجمه اش کرده است که بسیاری (از جمله نجف دریابندری) معتقدند خواندن ترجمه محمد قاضی روش خوبی برای آموختن ظرفیتهای زبان فارسی است.
سانتایانا نیز در اشاره ای زیبا میگوید اکثر انسانها جزو یکی از دو دسته زیر هستند:
یا همچون سانچوپانزاها به حقیقت می اندیشند و آرمانی ندارند، یا همچون دن کیشوتها، آرمانی دارند اما دیوانه اند!
دن کیشوت قهرمان خودخوانده ای است که ناگهان احساسی وی را فرا گرفته که باید به اصلاح جهان بپردازد. او در جهان جدید، سعی میکند با روشهای قدیمی (با پهلوانی و پهلوان بازی و …) زندگی کند و جهان را به جایی بهتر برای زندگی تبدیل کند!
داستان نشان میدهد که بازگشت به گذشته چقدر غیر ممکن است و به نوعی به استهزاء کسانی میپردازد که چنین آرزویی دارند.
دن کیشوت نماد یک دیوانه عملگراست که در حد شعور محدود خود در پی حقیقت میگردد. اما در جهانی که دیگر مانند سابق نمی اندیشد و نمی بیند، به مضحکه خاص و عام بدل میشود.
دن کیشوت را هنوز میتوان تحمل کرد. چه او احمقی حقیقت جوست. اما سخت تر از دن کیشوت، تحمل سانچو پانزا ندیم اوست که همواره او را همراهی و حمایت میکند.
انسان از سانچوپانزا ها بیشتر دلگیر میشود، چون اگر اینان نبودند، دن کیشوت ها اینگونه در توهم فرو نمی رفتند!
—————————————
پی نوشت: از وبلاگ سابقم – برای فراموش کردن
چند مطلب پیشنهادی:
با متمم:
فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی
سلام
انگار دیگه فیلم نمی بینید خیلی وقته
دیشب فیلم The Great Debaters (2007) که همینطور که از اسمش معلومه در مورد مذاکره کننده هاست(که به شما کاملا مربوطه)
این فیلم مال زمان روزولت و بر اساس داستان واقیه فکر کنم.
اگه این فیلم رو دیدین لطفا نظرتون رو بگین
دن کیشوت اسپانیایی از آمدن انسان مدرن خبر داده بود. و این امری اتفاقی نیست ، چرا که سروانتس نویسنده این اثر با جلوه دادن شخصیت های داستان اش به بیان چیزی برآمد که وجه تمایز سده های بعدی شد : یعنی ظهور مدرنیته و نگاه کنایه آمیز به هستی و جهان ، یعنی قابل قبول بودن خبط و اشتباه ، یعنی که بتوانی خود و دیگران را دست بیندازی ، شک بکنی ، شکست بخوری و یا به زبان دیگر نقاط ضعف آدمی را نشان بدهی.
دنيا
پر از حكايت ديوهاست
و ما
به قدر دن كيشوت بودن مان
قهرمانيم.
شمس لنگرودی
گفتین:” کار خیر همون موقع که شروع میشه تموم شده” و من دیگه انتظار نداشتم که با اون بحث فکر شده و اسلاید حرف بزنید. ممنونم برای برنامه خیلی خوب شب قصه. دیشب خواهرم رو با خودم آورده بودم و از صحبت های شما انقدر خوشش اومده بود که من واقعا کلی به خودم افتخار می کردم که من معرفی تون کردم.
فرصت خیلی خوبیه که تشکر کنم از شما برای همه این مدتی که “چراغ خاموش” شاگردتونم و خیلی چیزها ازتون یاد گرفتم. نقل مطالبی که اینجا می خونم، از قول خودتون، تنها راهیه که برای جبران به ذهنم میرسه و آرزو دارم یه روزی یه کاری از دستم بر بیاد. گر چه حتی اینجوری هم فکر خودمم بیشتر و چیزهایی که میشه توی کار ازتون یاد گرفت، تا جبران زحمتای شما.
سپاسگزارم
آنکس که هدفهایی بسبزرگ را در نظر میگیرد و بعد پنهانی درمییابد که برای دستیابی به این هدفها بسیار ضعیف است، معمولا نیروی کافی نمییابد که با این هدفها آشکارا مخالفت ورزد و از اینرو ناگزیر به انسانی “مزور” تبدیل میشود.
: نیچه