دلم میخواست باز هم از قوانین زندگی خودم بنویسم. در میان نوشتههای قدیمیام، متنی پیدا کردم که یکی دیگر از قوانین را منعکس میکرد. این بود که آن را دوباره اینجا آوردم:
این روزها زیاد میشنوم که می گویند با این حجم کار کردن و این همه پروژه و فعالیت و …، چرا برای خودت وقت نمیگذاری؟
بعضی هم که من را از نزدیک نمیشناسند بعضی وقتها میگویند: «این همه پول را برای چه میخواهی!!!».
گاهی هم میگویند: «واقعاً به آرامش ات فکر نمیکنی؟ نهایت زندگیت کجاست؟»
احساس کردم حرفهای زیادی مدتهاست در دلم مونده که میشه اینجا تحت عنوان قوانین زندگی اونها رو مطرح کرد…
در روزهای کودکی به ما میگویند که روزی، دنیا را ترک خواهیم کرد و به آرامش ابدی خواهیم رسید.
این حرف، در روزهای سالخوردگی نیز، میتواند مایه آرامش باشد.
اما من نه کودکم، که با چنین استدلالی رام شوم و نه سالخورده که به آن آرام شوم.
من آرامش را در لحظه ها میجویم،
ناپیوسته از انبوه لحظه های گذشته و بی اتصال به دریای لحظه های آینده.
آرامش را در نگاه کردن به همین شعله مصنوعی شومینه خانه ام،
که نه با چوب، که با گاز شعله برکشیده است،
آرامش را در شنیدن صدای دوستانه تو پشت تلفن، وقتی که میگویی من هستم…
بی توجه به اینکه ثانیه بعد، اختلال شبکه تلفن، حتی همین صدا را نیز از من میگیرد…
آرامش را در صدای مادرم، آنهنگام که از اشتباه هایم هم حمایت میکند،
بی فکر کردن به اینکه این صدا را تا کی خواهم شنید،
آرامش را در لبخند پدرم، بی آنکه کلامی بگوید – چه آنکه سالها، لبخند بی کلامش، حامی من بوده است –
بی فکر کردن به اینکه تا کی این لبخند را خواهم دید،
آرامش را در لبخند غریبه ای در کافی شاپ، که میگوید مرا به نام میشناسد و من او را به چهره نیز نمیشناسم،
هر چند ساعتی بعد، هر دو میز – میز من و او – خالی شده،
آرامش را در خواب خوشی که می بینم،
هر چند در همان خواب هم می دانم که خواب است،
آرامش را در اشکهایی که گاه با خودم و برای خودم می ریزم،
بی آنکه بدانم چرا و برای چه،
آرامش را در گوش دادن به صدای رستاک، به نوای شجریان، به فریادهای شاهین نجفی، به خش خش صدای لئونارد کوهن،
بی آنکه ارتباطشان را با هم بدانم و جستجو کنم،
آرامش را در چند دقیقه حرف زدن با یک دوست، که ارزشش برایم شمردنی نیست،
هر چند ایرانسل با بی آبرویی تمام، به محض پایان تماس، ارزشش را بر حسب «ریال» اعلام میکند!
آرامش را در شوخی کردن با دانشجویانم و بلند خندیدن با آنها،
هر چند هم من و هم آنها میدانیم خنده ها از ته دل نیست،
آرامش را در لبخند آن کارگر در پمپ بنزین، که فکر میکرد با حساب و کتاب غلط دو هزار تومان بیشتر گرفته است،
و لبخند آن کارگر دیگر، که دیگر روز، با حساب و کتاب درست، دو هزار تومان انعام از من گرفت،
آرامش را در نگاه سرشار از موفقیت راننده ای که در ازدحام خیابان، خود را یک ماشین جلو انداخت و شاد شد،
و نگاه سرشار از رضایت راننده دیگر، که میتوانست یک ماشین جلوتر بیاید، اما به من راه داد،
آرامش را در همین چیزهای کوچک جستجو میکنم…
از من نپرس که لحظه های شاد چقدر داشته ای و لحظه های ناشاد چقدر،
که من آرامش را در چشم بستن بر حساب و شمارش و ارزیابی و سنجش جستجو میکنم…
چند مطلب پیشنهادی:
با متمم:
فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی
ممنون از حس خوبی که با نوشته هاتون به من دادید.لذت این حس خوب و واستون اارزو میکنم ممنووون
گاهی وقتی استاد بودن هم آدم رو راضی نمی کنه چقدر خوبه که افتخار کنی به شاگردی شما.
نمی دونم شاگرد هاتون رو در مسیری پیش می برید تا واژه هاشون رو با شما هم معنی کنن که مفاهیم کلماتتون رو انقدر عمیق بفهمن و یا هر کسی از ظن خودش می تونه یارتون بشه.
شاید از To forget شروع کزدیم، شاید از کلاسهای مذاکره دانشگاه تهران و شاید از اشکهایی که ریخته می شد وقتی که از موتور سیکلت ماریو و یا شماره تلفنی که نمی شه پاکش کرد برامون گفتید…
نمی دونم لازم هست که بخوایم یا نه اما لطفا ادامه بدید … سر کلا سها گقتید که خودتون رو متعهد می دونید به آموزش شاگردانتون تا ابد
گفتم که اگر کسی هم یادش رفته یادش بیاد که چه قولی دادید …
در لحظه زندگی کردن….
از اهنگ های زد بازی گرفته که میگه مرزها رو بشکن و تو لحظه زندگی کنم، تا مردی که میگفت براي اين دنيا طوري زندگي كن كه گويي تا آخر دنيا زنده هستي ، براي آخرتت (یا به تعبیر شما لحظه مرگ) طوري زندگي كن گويي روز بيشتر زنده نيستي….
ای کاش فقط معلم بودی، معلم زندگی، نه کسب و کار…
تو آموزش نمیدی تو یاد میدی، فقط برای یادآوری دوستانه که زمانی میرسه که بین ما نیستی، چقد واست مهمه و دغدغشو داری که شاگردانت بتونن راه توسعه مهارت ها تو ادامه بدن ؟ توسعه پاایدار…
با سلام و عرض ادب و احترام
نوشته هاتون بسیار تاثیرگذار هستند. مدتهای زیادی هست که با خودم به خاطر بی عدالتی ها به زعم خودم البته، رنج می کشم. نه در مورد خودم تنها؛ که بصورت جمعی. اما بدنبال آرامش قلبی هستم و در یوگا هم همین دیدگاه آموزش داده می شود که شما فقط نظاره گر باشید بدون قضاوت، که اگر به این مرحله رسیدی آرامش را بدست آورده ای. این در حقیقت همین وضعیتی هست که شما تجربه کردید و لمسش کردید. من بسیار خوشبین و امیدوارم که حتما به این دیدگاه خواهم رسید. به عبارتی آشنا شدن با سایت شما و خواندن نوشته های شما یک پیام بوده برای من. ممنون بخاطر تمام انرژی که می گذارید. پاینده باشید
عرض سلام و ارادت از شما متشکرم بخاطر تاثیر خوبی که نوشته ها و گفته هایتان بر روی من داشته است موفق باشید
سلام. نگاه تون به زندگی غبطه برانگیز و قابل تحسینه. قوانین زندگی تون برای من بسیار درس آموز بود. ممنون. براتون آرامش و شادی همیشگی آرزومندم
با احترام
حیف شما نیست.. ! زندگی مشترک مانعی در ایفای رسالتی که داوطلبانه! به عهده گرفته اید ندارد..لبخند پدر ومادر تان برای دلخوشی شماست.. تشکیل خانواده آرامش فعلی شما را ریشه دارتر میکندوبه افکار ونظراتتان جلا وطراوتی دیگر میدهد…
خوشبحال پدر و مادرتان که چشمانشان به جمال همچین فرزندی روشنه به لهجه کردی می نویسم خدا له دالک و باوکت نسنیگد
چقدر خوشحالم از بودن چنین اندیشه و نگاهی نسبت به زندگی.ممنون از اینکه ما رو هم شریک میکنین.
اینجاست که با خودم میگم کاش منم یکی از دانشجوهای سر کلاس شما بودم…!اما بازم ممنون که امکان دسترسی به دانشتون رو از طریق مجازی هم که شده واسمون فراهم کردید.
سلام استاد
واقعا با نوشته ها تون حال میکنم برای تون بهترین آرزویی که بهترین آدم روی زمین به فکرش می رسه رو آرزو می کنم !
دیدن این لینک رو به هر کی دوست دارم پیشنهاد می کنم : (تکفل اینترنتی ایتام )
http://www.imamhadi.com/%DA%A9%D9%85%DA%A9-%D8%AE%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D9%87/%D8%AA%DA%A9%D9%81%D9%84-%D8%A7%D9%8A%D9%86%D8%AA%D8%B1-%D9%86%D8%AA%D9%8A-%D8%A7%D9%8A%D8%AA%D8%A7%D9%85
روزگاری است که خواننده ی مطالبتان هستم . و برای اولین بار است که کامنت میزارم
با تمام وجود و صادقانه ممنون که هستین.
بردبار ، بهاری و بی غم باشید بهترین. یا علی
سلام بر استاد عزیز ارزوی دیدار تون رو دارم . از مطالب شما واقعا شگفت زده میشم واقعا مرهم خوبی برای درد های من هس با شرایطی که دارم .من هم تازه وارد این خونه شدم امید وارم بتونم عضو خوبی برای این خونه و خونواده باشم.تشکر
با نوشته هاتون خیلی آروم شدم. انگار دارم تو دنیای شما و افکارتون زندگی می کنم. کاش منم یه روزی به این مرحله و این طرز فکر و آرامش درونی برسم.
سلام محمدرضا عزیز
از نوع نگاهت به زندگی و قوانینت لذت بردم و تشکر بابت انتشارش
salam va khste nabashid.man taze be khane shoma vared shodam.va dar in modate kam kheili amookhtam.barayetan arzooye movafaghiate roozafzoon daram.payande bashid.
سلام نادیا جون خوش اومدی به این خونه
منم یکی از مهمونا ام. امیدوارم بهت خوش بگذره اینجا مطالب خوش طعم زیادی هست که بتونی روزهاتو باهاش پر بار کنی و از این به بعد دنیارو جور دیگه ایی ببینی.
یه خواهش: میشه به فارسی بنویسی، آخه پین گیلیشی من ضعیفه!
ممنونم.
نادیا جان فارسی را پاس بداریم..قشنگتره..احساساتتو بهتر نشون میده..مطمئنم استادهم بیشتر می پسنده..!! ِ
بسیار عالی و برای حال امشب من لازم,
امیدوارم روزی شمارو ببینم.
استاد عزیزم
قلبا دوست دارم و برات از خدا آرامشی میخوام که خودت میخوای
واقعا زندگی همین لحظه هاست،”همین” لحظه ها…
سعدی می فرماید:
نصیب ازعمردنیا نقد وقت است …مباش ای هوشمند از بی نصیبان
آرامش درخواندن نوشته های آرام و سرشار از آرامش تو
این نوشته تو خیلی دوست دارم ,حس خوبی بهم میده .
ممنونتم بابت ایجاد این حس خوب …
میدونین من هرچه بیشتر مطالبتون رو میخونم بیشتر به این نتیجه میرسم که ما بیشتر بهمدیگه شبیه هستیم تا متفاوت! فقط گاهی نمیتونیم حس هامون و اندیشه هامون رو با کلمات توصیف کنیم و یه جا که یک نفر با قلم خودش اونها رو به جمله و کلمه تبدیل میکنه حسی از آرامش ناشی از تجربه مشترک به آدم دست میده .
مطلب بجایی بود محمدرضا چون توی دغدغه های روزمره و وسط ویراژ دادن های زندگی کمی حرف دل آدم رو هم “رام” و هم ” آرام” میکنه و گاه “اهلی”.
🙂 زنده باشين و آرام
سلام وسپاس.خوش به سعادت شما
آرامش در میان لحظه ها.یاد این جمله افتادم:
موسیقی فضای میان نت هاست.
سلام.
جالب بود ، اما اینها که گفتید آرامش نیست ، «آسایش خیال» است.
آرامش کوچک نیست که در چیزهای کوچک دنبالش بگردیم.
آرامش در وجود بزرگی پیدا شدنیه ، مثل وجود خودمون.
با این حال کاملا با حرفهایی که گفتید موافقم ، فقط ننویسید آرامش ، بنویسید آسایش خیال.
در ضمن مطالبی که در مورد عزت نفس و در مورد مدرک دکترا نوشته بودید رو هم کاملا قبول دارم و تشکر میکنم.
موفق و سربلند باشید.
التماس دعا .
حرفت رو کامل میفهمم.
من معمولاً «آسایش» رو «فیزیولوژیک» و آرامش را «ذهنی و شناختی» میفهمم. فکر کنم «آسایش خیال» که تو هم میگی به همین مفهومی که من توی ذهنمه نزدیکه
با اجازه:
آرامش رو در خواندن اغلب نوشته های محمد رضا پیدا میکنم
سلام.سلام.سلام.چقدر قشنگه یاد بگیریم ارامش خودمان را در ناارام کردن دیگران جستجو نکنیم.خدا قوت ساربان.عالم عامل عاشق باشید
جناب آقای دکتر درگی.
از حسرت این روزهای من این است که هنوز نتوانستهام از سمینار هوش مدیریتی در فضای کسب و کار که شما برگزار میکنید استفاده کنم.
در میان دعاهایتان این توفیق را هم برای ما بخواهید…
البته ظاهراً این سمینار به زودی در آمل برگزار خواهد شد.
لطفاً اگر اطلاعاتی که برای ما ارسال شده موثق است، بفرمایید که دوستان مطلع باشند.
بر اساس ایمیلهای دریافتی چنین خواندهایم:
دبیرخانه همایش : آمل خیابان امام خمینی آفتاب ۳۸ طبقه فوقانی بانک مسکن واحد ۳
تلفن : ۲۲۳۳۷۰۰-۰۱۲۱ و ۰۹۱۱۹۲۱۳۹۵۹
ضمناً همینجا «به شدت زیاد» به خوانندگان عزیزم توصیه میکنم فرصت مطالعهی تجربیات و دانش جناب آقای درگی که از دانشمندان «مجرب» حوزهی بازاریابی هستند را از دست ندهند. سایت رسمی ایشان http://www.tmba.ir است. البته صادقانه اعتراف میکنم که من http://www.dargi.ir را خیلی بیشتر دوست دارم. چون عصارهی دانش ایشان است…
سلام.ارادت وافر.بله به یاری حق ۲۷ دی ماه در شهر زیبای امل با همان مشخصاتی که شما ادرس داده اید.البته به شرط حیات من.
سلام استاااااد
خوش اومدید به این خــونه ما، منت سر ماگذاشتید…
خیلی خیلی خیلـــــــــــی خوش اومدید… خوشــحال هستم بشخصه ازحضورتون…
(محمد رضا ! می بینی چه مهموناااایی داری توو این خونه…)
محمد رضا این صفحه بندی شدن کامت ها اذیت می کنه .اگر تعداد کامنت بیش تری تویی یک صفحه جاشه خیلی بهتره.الآن ۸۶ کامنت به چندین صفحه برش خورده .
چشم!
🙂 🙂 ازون « چشم» های توو دل بروتون بودااا !
منم همنظرم با میلاد محمدرضا.
متشکر!
من هم در همین ۲۲ سال زندگیم دقیقا به همین نتیجه رسیدم…روزی با دوستی صحبت می کردم، می گفت زندگی یک چیزه لعنتیه که بی اینکه خودت انتخابش کنی باید طی کنیش تا تموم بشه و خوشبختی در زندگی یک دروغ و فریب بیشتر نیست. در مورد خوشبختی این طور بهش جواب دادم که اون رو یک “جا و مکان” مثل قله کوه نبینه که با رسیدن بهش دیگه همه چی آروم و خوب میشه! خوشبختی رو تو لحظاتی مثل هم صحبتی با انسان های خوب و گرفتن یک حس عالی از اونها ببینه یا راه رفتن زیر برف و گوش کردن به موسیقی که بهش علاقه داری و…
شاید سختی ها و تلخی های زندگی ماها بیشتر از خوشی ها و شیرینی هاش باشه اما همون لحظات دلچسب چنان تاثیری روی روحیه آدم میذاره که تا مدت ها انرژی میگیری برای ادامه دادن و زندگی کردن.
خیلی عالی بود.
ممنون
استاد عزیز فایل صوتی رو که بنظرم به مطالب این پست بی ربط نمیاد رو به آدرس ایمیل تون ازسال کردم ممنون میشم ایمیلتون رو چک بفرمائید.
و من هم آرامش را در دانش آموزان محروم در کانکسم میبینم که برایشان امید می دهم و آنها با چشمهای مهربان نگاهم میکنند.بعضی وقتها میخام اصلا از کانکس بیرون هم نیام و تو همون نقطه دور از شهر زندگی کنم.
زنده باشي 🙂
I made an agreement of peaceful coexistence with time:neither he pursues me,nor I run from I him. one day we will find each other…..Mario Lago
کاش آدما یاد بگیرن آرامششون رو از ناآروم کردن زندگی دیگران بدست نیارن،فک میکنم بقول خودتون خرج کردن از عزت نفسه.
براتون آرزوی آرامش همیشگی دارم،آرامش با تعریفی که خودتون ازش دارید.
“کاش آدما یاد بگیرن آرامششون رو از ناآروم کردن زندگی دیگران بدست نیارن”
قشنگ بود، مرسي سپيد جان 🙂
ممنونم ازتون ،خیلی قشنگ بود و اما الان که به لیست قوانین خودم نگاه میکنم ،منم یکی از قوانیینم اینه که:۱٫ سارا ، بدون وهمیشه به خاطر داشته باش که تازه پیغام خداست ،پس با تازه همرا شو ونترس ، چون گذشته وعده های زیادی داده و بهشون عمل نکرده ،در زمان حال باش و تمامی عمل کن وحسابگری رو فراموش کن. ۲٫ هیچ وقت تفسیر نکن ،وقتی حضوری در درونت احساس میکنی ،بذار اتفاق بیفته. ۳٫ هرگز مقلد نباشم چون انسانیتم به هدر میره (اینو از شما یاد گرفتم ) واینکه هرگز به سبب پندار بقیه من موفق یا ناموفق ،دیوانه و یا باهوش ….. نمی شوم. ۴٫ واگه یه موقعیتی رو بدست اوردم اون رو یگانه میدونم پس نه تردید میکنم ونه تاخیر ونه توجه ای به نظر دیگران (این قانون که بهش رسیدم ،زندگیمو کاملا عوض کرده وباعث شده که دیگه زمانم رو برای عرضه ی نقشی که دیگران برای من انتخاب کردن هدر بدم). بازم ممنون.
سلام استاد.
نميدونم دغدغه هاي مشترك چقدر در علاقه مندي من به شما نقش داشته ولي مطمئنم كه انرژي هايي از يك جنس باعث اين علاقه مندي شده همان روز كه در سمينار مديريت اجرايي شما رو ديدم .
ما يك تفاوت با هم داريم و آن اينكه شما خيلي بزرگتر از من هستي. از نظر دانش،توانايي و دامنه دوستاني كه داري و واقعا دوستت دارند. اين كمترين حق كسي است كه اينقدر خودش را وقف علم و كشور و مردمش كرده.
مي دونم دوست نداري از اين تعريف ها بشنوي ولي بخدا نمي شه خيلي هم بي انصاف بود. انصاف اينه كه هر از گاهي كسي به شما بزرگيت رو يادآوري كنه. مي دونم از امروزت تنها بخشيش كه اذيتت مي كنه اينه كه نكنه به همه دغدغه هايي كه براي ديگران داري نرسي. ولي مطمئنم روزهاي خوبي داري و روزهاي بهتري در آينده در انتظار شماست حتي اگر به آن فكر هم نكني، آن روزها منتظر شما هستند.
براي خودم دعا مي كنم كه دامنه دوستيم با شما هر روز وسيعتر بشه خيلي باهاتون كار دارم. خيلي.
دوستتون دارم.
ببخشيد اگر يادداشتم رو دوست نداريد.
مثل اينكه اين روزها نيت كرديد هر روز اشك مارو در بياريد.
چرا آیدا جان؟!
چون باعث ميشه هر روز خودمو بهتر بشناسم . ولي با خنده هاي بلند گريم ميگيره-الان تو شركت مطالبتونو ميخونم يكدفعه قهقهه ميزنم همه تعجب ميكنن
استاد آرزو دارم:
هميشه باشي وارامش بي انتها تجربه كني .
دوست دارم حتما راجع به این موضوع باهاتون حرف بزنم. این چیزا بهم آرامش می ده اما همه زندگیمو پر کرده. ناشکر نیستم اما وقتی جایی زندگی کنی که همه چیز سایلنته یه وقت به خودت میای و می بینی چقدر از همه چیز و همه کس حتی از گذشته خودت عقبی و دیگه به این چیزا به چشم آرامش نگاه نمی کنی. دلم پویایی و آرامش از این جنس رو با هم می خواد اما هنوز راهشو بلد نیستم.
همیشه پر انرژی باشید و سرشار از آرامش استاد.
حال شما رو خوب می فهمم.وقتی همه چیز هست اما اینگار هنوز هیچی نیست.یعنی در واقع هنوز از خودت راضی نیستی.منم دنبال ارام بودن اما پویا بودن هستم اما واقعا نمی دونم چطوری
زندگی در اکنون…….
خیلی عالی بود . گاهی ما آرامش را بدون توجه به حق دیگران میخواهیم که خود باعث تنش برای خود یا دیگران میشود
آرامش را در لبخند پدرم، بی آنکه کلامی بگوید – چه آنکه سالها، لبخند بی کلامش، حامی من بوده است –
خیلی زیبا بود ممنونم
بسیار زیبا بود
به نظرم رسید این نوشته یه جورایی به کلام حضرت علی شباهت داره که براتون ذکر میکنم
از حضرت علی پرسیدند:نظر شما در مورد دنیا چیست؟
حضرت فرمودند:من بیزار از دنیا ولی عاشق زندگی هستم
پرسیدند:مگر بین دنیا و زندگی چه فرقی است؟
فرمود: «دنیا» خور، خواب، خشم و شهوت است؛
ولی «زندگی» نگریستن به چشمانِ کودک یتیمی است؛
که از پس پرده ی شوق به انسان می نگرد …
منم از این آرامشهای لحظه ای دارم. چند وقته (شاید بیشتر از دو سال) که تو همون لحظه به خودم میگم زندگی الانه و یه تصویر از اون لحظه تو ذهنم ثبت میکنم و نگهش میدارم برای روزهای بد زندگی که مرورشون کنم و غمم از بین بره. فقط نمیدونم چرا تو لحظه های بد، گیرنده دچار مشکل میشه و تصویر بالا نمیاد؟!!! : )))
نگران نباش، بخاطر پارازیته!! 🙂
: ))) واقعا؟؟؟!!!
جل الخالق! آدم خوف میکنه… 😉
چه قشنگ بود.
منم آرامش را در لحظه هایی که برای خیلی از افراد ارزش نداره جستجو می کنم. به عبارتی آرامش رو در کودک بودن و طبیعت گرا و قانونمند بودن و تجربه کردن حس می کنم.
بخاطر چیزهایی که به من و دوستانم یاد می دی به نهایت تشکر می کنم.
آرامش!!
میدوی تمام روز تلاش می کنی و آخر شب خسته، از خودت می پرسی این همه برای چی ؟
یک لقمه نام و یک جرعه خواب!!!
در این دوی ماراتن برای رسیدن به خط پایان به هم طعنه میزنیم، حتی به کسی که پای رفتن ندارد!!
پیروز این میدان کیست؟
آنکه قدر لحظه های ساده را دانست…
باید قبل از همیشه رفتن لحظه های ناب را تجربه کرد
لحظه های زیبایی که به سادگی از آنها می گذریم
آنجا که بر شانه های سخت پدر گریه کردی و او پنهانی با تواشک ریخت
آن هنگام که همچون کودکی سر بر پای مادرت می گذاشتی و او خنده کنان می گفت تودیگر خیلی بزرگ شدی
آن روز که دلم لرزید و نگاه سخت و سرد تو به من گقت راه ساده ای در پیش نداری
آن روز که سعی کردم قلبی را که آزردم التیام بخشم
برای آرامش او وخودم و به حرمت اینکه مدتی با همخانه بودیم
می خواهم مرا ببخشد
و امیدوارم فریاد رسائی باشد در راه سخت و دشوار شور و عشق و آزادگی…
دلم برایت تنگ میشه
سلام. جمله “من آرامش را در چشم بستن بر حساب و شمارش و ارزیابی و سنجش جستجو میکنم” آرامش عجیبی بهم داد. واقعا همین طوره.ممنون.
وای، بینظیر بود، جادو میکنن این کلمات و جملات.
ولی من روزهایی طولانی است که در پی آرامش از دست رفتم هستم که گهگاهی بر میگرده و دوباره میره… داشتن آرامش یعنی خوشبختی …اونو ار ته دل برای همه آرزو مندم