دوره آموزشی مقدمه‌ای بر تفکر سیستمی (کلیک کنید)

تاریخچه شبکه های اجتماعی و ابرواقعیت جدید

پیش نوشت اول – چرا درباره تاریخچه شبکه های اجتماعی می‌نویسم؟ شبکه های اجتماعی دیجیتال (از فیس بوک و توییتر و اینستاگرام تا گروه های وایبری وگروه های ایمیلی نرم افزارهای چت و مسنجر) طی سالهای اخیر چنان به سرعت وارد زندگی ما در ایران شدند که فرصتی برای فکر کردن در مورد آنها و تحلیل دقیق آنها پیدا نکردیم.

از طرفی فرهنگ اجتماعی ما، نسبت به ورود و نفوذ شبکه های اجتماعی مقاومت جدی داشت و این باعث شد که حرف زدن و نوشتن از آنها هم تا مدت‌ها، مطلوب و مقبول نباشد. خوب یادم هست که همین چند سال قبل، دوستانم که مسئولیت‌هایی را بر عهده داشتند، فهرست تماس‌های وایبر گوشی خودشان را به من نشان می‌دادند و با هیجان می‌گفتند: محمدرضا ببین! فلانی هم وایبر داره! معلومه که دیگه اشکال نداره وایبر داشته باشیم! اگه کسی گفت چرا وایبر داری، می‌گیم فلانی هم داره!

وقتی در مورد یک پدیده صحبت نمی‌کنیم، آن پدیده از بین نمی‌رود. حتی جلوی ترویج آن هم گرفته نمی‌شود. اتفاقاً جذابیت آن پدیده بیشتر می‌شود و تنها خطری که به وجود می‌آید این است که مدیریت آن و همینطور امکان توسعه‌ی فرهنگ صحیح آن از ما گرفته می‌شود و حاصل این می‌شود که امروز، در عین اینکه ضرورت تکنولوژی‌های جدید و ابزارهایی که بر بستر آنها شکل گرفته‌اند، پذیرفته شده است و انکار اهمیت آنها، نوعی تحجر و تعصب محسوب می‌شود، حضورشان هم چندان اثربخش نبوده و مشکلات جدیدی را به مشکلات سابقمان افزوده است.

فرهنگی که تا همین چند سال پیش، اوج درک مدیریتی‌‌اش از شبکه سازی این بود که در جلسات کاری با خودتان کارت ویزیت داشته باشید و به هر کسی به هر بهانه‌ای کارت ویزیت خودتان را بدهید تا شبکه شکل بگیرد، ناگهان با شبکه‌ه های اجتماعی مجازی مواجه شد که فرصت – و تهدید – به اشتراک گذاشتن گسترده و نسبتاً رایگان اطلاعات را با حجم گسترده‌ای از مخاطبان فراهم می‌کرد.

بعد از اینکه در عصر سن تورها، از ازدواج انسان و ابزارش نوشتم و تولد گونه‌ی جدیدی از جانداران را بر روی این کره‌ی خاکی شرح دادم، به نظرم رسید که این موضوع آنقدر دغدغه‌ی ما شده است که بتوان وقت و فرصت بیشتری را به آن اختصاص داد. البته منظورم دغدغه‌ی عمومی جامعه نیست. بلکه دغدغه‌ی دوستانی است که به اینجا سر می‌زنند و وقت ارزشمندشان را برای خواندن حرفهای من و نظرات سایر دوستانشان صرف می‌کنند.

تاریخچه شبکه های اجتماعی

واقعیت این است که بحث‌هایی که له و علیه شبکه های اجتماعی درایران می‌شود عموماً سطحی و پوچ و شرم آور هستند. نه می‌توان مانند برخی از مردم‌مان، حضور در شبکه های اجتماعی را معیار قطعی مدرن بودن و بروز بودن دانست و نه می‌توان مانند برخی دیگر، بزرگترین چالش این ابزارها را، ارتباط پسر همسایه با دختر آن یکی همسایه قلمداد کرد. شبکه های اجتماعی – خواه آنها را مصداقی از بلایای غیرطبیعی بدانیم و خواه بزرگترین دستاورد بشر – به شکل اجتناب ناپذیر و انکارپذیری، هندسه‌ی تفکر و حتی جغرافیای فیزیکی دنیای ما را دگرگون کرده‌اند.

اگر نقاط قوت و ضعف این شبکه‌ها را بشناسیم، هویت آنها را درک کنیم و فرصت‌ها و تهدید‌های بالقوه و بالفعل آنها را بشناسیم، می‌توانیم از آنها به عنوان ابزاری مفید برای بهبود کیفیت زندگی خود و جامعه‌مان استفاده کنیم و اگر زمان کافی را صرف شناخت عمیق آنها نکنیم، ممکن است اثرات سوء حضور آنها در اکوسیستم اقتصادی و اجتماعی کشور، آسیب‌های جبران‌ناپذیری به نسل ما وارد کند.

طبیعی است که اینها صرفاً دغدغه‌ی من به عنوان یک ایرانی نیست. این بحث‌ها در همه‌ی کشورها دغدغه بوده و هست و هر کشوری هم به شکلی به آنها می‌پردازد. اما فکر کردن به آنها ضمن اینکه باید بر بستر اندیشه‌ی جهانی باشد، باید نگاهی به فرهنگ خودمان هم داشته باشد. مشخصه‌های فرهنگی ما، با نقاط دیگر جهان تفاوت دارد و طبیعی است که این تفاوت‌ها باعث می‌شود که کارکردهای مثبت و منفی تکنولوژی در کشور ما تغییر کرده یا حتی متضاد برخی فرهنگ‌های دیگر باشد.

انتظار ندارم که این بحث‌ها برای همه‌ی خوانندگان روزنوشته‌ها جذاب باشد. اما به هر حال، چون یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های من در این روزها است و به شدت نگران هستم که استفاده‌‌‌ی بدون اندیشیدن از این ابزارها می‌تواند زیان‌های جدی برای ما داشته باشد، تصمیم گرفتم که حتی اگر یک خواننده هم داشته باشد،‌ باز هم آنها را بنویسم.

پیش نوشت دوم – چرا بحث تاریخچه شبکه های اجتماعی در متمم نیست؟ منطقی است که بگویید این نوع بحث‌ها بیشتر به درد متمم می‌خورد و عجیب است که در روزنوشته‌ها مطرح شود. البته دوستان قدیمی‌تر من، پاسخ این سوال را می‌دانند و حدس می‌زنند. اما باز هم شاید بد نباشد تکرار کنم که در متمم، تلاش ما بر این است که نظرات و حرف‌ها علمی‌تر و قطعی‌تر بوده و تا حد امکان – تاکید می‌کنم: تا حد امکان و نه بیشتر! – از آلودگی به قضاوت شخصی دور باشد.

در حوزه شبکه های اجتماعی ، نه فقط در ایران، در جهان هم هنوز یک همگرایی جدی شکل نگرفته است و اختلاف نظرها جدی است. بنابراین عملاً حرف‌هایی که گفته می‌شود، عمدتاً به خاطرات و قضاوت‌ها و تجربیات و ارزش‌ها و دیدگاه‌های گوینده آلوده است. این مسئله در مورد نوشته‌های من هم صادق است.

به عبارتی، بدون هر گونه تعارف و با قطعیت تاکید دارم که آنچه در تحلیل شبکه های اجتماعی می‌نویسم، نظر قطعی من نیست و حتی اصراری بر صحت یا دقت آن ندارم. هدف من بیشتر، ایجاد خوراکی برای فکر کردن و حتی مطرح کردن نظرات متضاد و مخالف در کنار یکدیگر است. همین که فرصتی ایجاد شود تا به این مسئله فکر کنیم کافی است. بنابراین حتی اگر من گزاره‌ی X را مطرح کردم و شما با خواندنش قانع نشدید و دیدید که گزاره‌ی نقیض X صحیح است، باز هم چیزی از دست نداده‌ایم. همین که لحظاتی به صورت جدی‌تر به این موضوعات فکر کرده‌ایم کافی است.

پیش نوشت سوم – نقطه‌ی شروع ما کجا خواهد بود؟ اگر اصرار داشته باشیم که نقطه‌ی شروع شبکه های اجتماعی، از زمان خلق اورکات و فیس بوک و اینستاگرام و چت‌های گروهی یاهو است، احتمالاً در تحلیل خود به خطا خواهیم رفت. شبکه‌های اجتماعی عمری به قدمت انسان دارند. تنها اتفاقی که در سال‌های اخیر افتاده است، گسترش جدی و سریع آنها به پشتوانه‌ی تکنولوژی است. چیزی که البته چالش اصلی شبکه های اجتماعی دیجیتال هم هست.

ما در طول هزاران سال، زندگی در طبیعت را فراگرفته‌ایم و به تدریج و بسیار آهسته، کوشیده‌ایم آسمانها و زمین را به تسخیر خویش درآوریم. اما اکنون اتفاق جدیدی افتاده است. سرعت رشد تکنولوژی چنان بالاست که فرصت اندیشیدن و تحلیل را از ما گرفته است. ابزارهای ارتباطی سریع‌تر از مهارت‌های ارتباطی رشد کرده‌اند. زمانی در کلاس‌ گفتگوهای دشوار، برای دوستانم مثال می‌زدم که فرض کنید که انسان کهن، شب می‌خوابید و صبح بیدار می‌شد و می‌دید که چکش او بیست برابر بزرگتر شده است. آیا زندگی برای او ساده‌تر می‌شد؟ قطعاً نه. اما همان انسان، اگر گوساله‌ی کوچکی داشت و آن گوساله طی مدت طولانی به تدریج بزرگ می‌شد، ممکن بود با تمرین و تعامل پیوسته، با وجود افزایش وزن، آن را بر روی شانه‌هایش حمل کند.

ماجرای ما و تکنولوژی ارتباطی به طور عام – و شبکه‌های اجتماعی دیجیتال به طور خاص – ماجرای همان انسان و چکش است. ما به یک شب خوابیدن و بیدار شدن، ابزارهای ارتباطی جدیدی پیدا کردیم که ده‌ها برابر ابزارهای قبلی قدرت دارند. اما ذهن ما و دانش ما و نگرش ما و مهارت ارتباطی ما، هنوز به همان اندازه‌ی دیروز است. بدیهی است که حاصل این رشد ناهمگون، کیفیت زندگی بهتر نخواهد بود. مگر آنکه برای درک بهتر ابزارهای خودمان، بکوشیم و وقت بگذاریم.

در شرایط جدید، یکی از مهم‌ترین روندهایی که در حال شکل گیری است، به وجود آمدن Hyperreality یا ابرواقعیت است. جایی که مرز بین واقعی بودن و مجازی بودن، مبهم می‌شود و به سادگی نمی‌توان آنها را تفکیک کرد. این تنها یکی از ویژگی‌های دوران جدید است که به تدریج در محیط زندگی ما پررنگ و پررنگ‌تر می‌شود.

من حرف اریک اشمیت را در نخستین جمله‌ی کتاب The new digital age خیلی می‌پسندم که می‌گوید: اینترنت، جزو معدود چیزهایی است که انسان ساخته و خودش درک کاملی از آن ندارد. این جمله، فقط یک جمله‌ی زیبای ادبی نیست. خصوصاً وقتی به خاطر داشته باشیم که یکی از غول‌های تکنولوژی جهان، آن را می‌گوید.

اجازه بدهید اولین قسمت حرفهایم درباره تاریخچه شبکه های اجتماعی را – که صرفاً پیش نوشت و مقدمه بود – با نقل جمله‌ای از چارلز کترینگ به پایان ببرم: ما باید دغدغه‌ی آینده را داشته باشیم، چون باقی عمرمان را در آن صرف خواهیم کرد!

بحث شبکه های اجتماعی را در مطلب دیگری تحت عنوان تاریخچه شبکه های اجتماعی و نظافت اجتماعی ادامه داده ام. شاید هم حوصله داشته باشید و نوشته من را در مورد شبکه های اجتماعی در آیینه تاریخ بخوانید.

چند مطلب دیگر در این حوزه هم نوشته ام که اگر فرصت داشته باشید و نگاهی به آنها بیندازید، من را خوشحال می‌کنید:

دنیا تکنولوژی، حافظه‌ی بیرونی و درد جاودانگی

دنیای دیجیتال و شکل گیری حافظه‌ی بیرونی

کارخانه داران سرمست، کارگران خواب، کارخانه های بیدار

شبکه های اجتماعی، شکل جدید یک ساختار قدیمی

مقایسه شبکه های اجتماعی با صنعت نشر مکتوب

 

فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) کارآفرینی کسب و کار دیجیتال

ویژگی‌های انسان تحصیل‌کرده آموزش حرفه‌ای‌گری در محیط کار



32 نظر بر روی پست “تاریخچه شبکه های اجتماعی و ابرواقعیت جدید

  • […] تاریخچه شبکه های اجتماعی و ابرواقعیت جدید –  روزنوشته‌ها […]

  • محمد گفت:

    سلام
    اگه میشه فونت نوشته ها رو یه کم بزرگتر کنید در ضمن اگه به برنامه نویس سایت تون بگید فونت رو به iransans تغییر بده باعث راحتی در خوندن متن ها در نتیجه رضایت بیشتر مخاطباتون میشه
    ممنون از مطالب مثل همیشه خوبتون 🙂

  • محمدی گفت:

    سلام. من در هیچ کدوم از شبکه های اجتماعی عضو نیستم، چند وقت پیش در بین دوستانم بودم طوری با شیفتگی و حتی میتونم بگم تخصصی در مورد شبکه خاصی صحبت میکردند که احساس کردم من واقعا از این جامعه دور شدم طوری که حرف مشترکی در این مورد نداریم. اما اگر زمانی احساس کنم که ورود به این شبکه ها میتونه باعث پیشرفت موقعیت شغلی ام بشه حتما ازش استفاده می کنم. شاید این نکته هم مفید باشه، حدود ده سال پیش استادی داشتیم که میگفت هنوز گوشی همراه نداره چون هنوز احساس نیاز بهش پیدا نکرده است.

  • دوست گفت:

    با عرض سلام متاسفانه اینجانب از هیچکدام از شبکه های اجتماعی استفاده نمی کنم ولی حس میکنم اگر برای روابط سالم وبر اساس حقیقتصورت گیرد جای نگرانی نیست ولی در جوانان استفاده از این سیستم ها یک اعتمآد بنفس عاری از اخلاق ومردمداری میدهد.

  • معصومه گفت:

    من اعتراض دارم…
    من نمی دانم چرا همه اصرار دارند در همه شبکه های اجتماعی (فیس بوک و اینستاگرام و …) که از راه می رسند حتما عضو شوند.
    مثل این می ماند که اگر در یکی از این ها حضور نداشته باشی از قافله عقب مانده ای!!!
    مثل لباسی می ماند که مد شده.
    هیچکس هم فکر نمی کند که آیا همه این ها برایش سودمند است. فقط می خواهند از سایرین عقب نیفتند و توجیه شان این است که باید با تکنولوژی روز پیش رفت. اما سوال اینجاست که این موارد تا حالا چه کمکی به پیشرفت شما کرده اند؟!
    ما فقط عادت کرده ایم و مثل ببخشید گله ای از گوسفندان که دنباله رو هم هستند بی هیچ دلیلی، دنباله رو دیگران باشیم و جریان به وجود آمده به هر سمت که می خواهد ما را می برد…بی هیچ فکری…بی هیچ اختیاری…

  • ramak گفت:

    سلام و عرض ادب
    اون چیزی که مشخصه این هست که چه ما بخوایم و چه نخوایم؛ چه خوب باشه و چه بد؛ عده زیادی از این شبکه ها دارن استفاده می کنن و اغلب به شکل افراطی. فقط جای تاسف اینجاست که قشر به اصطلاح تحصیلکرده ما غالبا چیزهایی رو به اشتراک می گذارن که واقعا مایه شرمساریه. از اون طرف هم که به قضیه نگاه می کنی می بینی که تحصیلکرده بودن ارتباطی با سلامت روان و ابعاد شخصیتی افراد نداره بنابراین نمیشه انتظاری از کسی داشت. در مورد افراد بزرگسال هر کسی می تونه خودش رو مدیریت کنه اگر واقعا بخواد اما نمی دونم در مورد کم سن و سالها چه راهکاری وجود داره. چون مواجهه با موارد خصوصا غیر اخلاقی دراین شبکه ها بسیار بسیار راحت شده و برای بچه ها واقعا خطرناکه. نکته دیگه اینجاست که الان خیلی از بچه ها به تمامی امکانات دسترسی دارن و والدین هم خیلی جاها آزادی های بی قید و شرط میدن و این بچه های رها شده در ارتباط با سایرین هم هستن بنابراین یک چرخه معیوب شکل می گیره.
    بعضی ها هم میگن اینقدر به آینده ای که نیومده فکر نکنید. اینقدر ذهنتون رو متمرکز روی مشکلات و چیزهای بد نکنید.
    تنها کاری که از دست ن به عنوان یک مادر بر میاد اینه که به پسر ۱۰ ساله م آگاهی بدم حالا بقیه ش دیگه معلوم نیست چی بشه…………………..

  • فاطمه گفت:

    من به عنوان یک نوجوون که تقریبا از دبیرستان متاسفانه گوشی داشتم خیلی زود و بدون هیچ فکری وارد این گروه های مجازی که اسمشونو بردین شدم…اولا برام خوب و جذاب بود و خب دقیقا مثل همکاری که گفتین دیدم معلم هامون هم داشتن و جالب تر اینکه خیلی هم آنلاین بودن و خب باعث میشد تو اون برهه کمتر فکر کنیم به اینکه فکر کنیم یه کم در مورد این شبکه ها!گذشت و گذشت تا به این باور رسیدم که این هم ابزاری برای شاد شدن و ارتباط با اطرافیانم هست….انقدری وارد این دنیا شده بودیم من و دوستان و اطرافیان که یادمون رفت خندیدن واقعی چه شکلیه و اینکه واقعا ناراحتی من با یه شکلک غمگین گذاشتن تموم میشه و طرفم میفهمه اینو؟…..
    راستش توی همون شبکه های اجتماعی چند وقت پیش یه ویدئوی چند دقیقه ای گذاشتن که لینکش اینه اگه ندیدینش حتما ببینین….http://www.aparat.com/v/0FAuq/%D9%85%D9%86_422_%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA_%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%85_%D9%88%D9%84%DB%8C_%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D9%85_%D8%AA%D9%86%D9%87%D8%A7%D9%85…!
    به خاطر دیدن این ویدئو تنها نبود به خاطر حسی هم بود که از بودن در اون شبکه ها داشتم و اون این بود که من خوشحال تر نشده بودم،من حتی بیشتر خودمو نشناخته بودم و حتی باسوادتر هم نشدم…اعتیاد بدی پیدا کرده بودم و فقط میخواستم دوباره با همین شبکه ها تنهاییمو پر کنم اما…از یه جایی به بعد تصمیم گرفتم تنهاییم رو بپذیرم و برای جبرانش بیشتر تو دنیای واقعی دنبال یک همراه بگردم کسی که به قول همون ویدئو به ما love میده و نه like….
    اگرچه این شبکه ها ویژگی های خوبی هم داشتن و دارن و احتمالا ارتقا هم خواهند یافت اما نظر شخصی من با یه مقایسه اینه که بهتره به خاطر چند تا خوبی که میتونیم جاهای دیگه هم پیداشون کنیم بیخیال بدی های این شبکه ها نشیم…دیشب من تمام برنامه های واتساپ و …برای همیشه حذف کردم و توی فیس بوک و ایمیل میمونم به خاطر تمام حرف هایی که از شما و استادای دیگه خوندم و یادگرفتم ،که اگه نداشتمشون شاید به این زودی برای فکر کردن تلاش نمیکردم…
    منتظر بقیه ی پست هستم…

  • Pouya گفت:

    یک سوالی ذهن منو مشغول کرده در فضای وب، چرا وقتی شما از کسی مثل سوزان اسکات، سلیگمن یا ….. حرفی نقل میکنید، به زعم اکثریت خوش میاد و تشویق میکنند،‌ولی اگه کسی حرفای شما را بزنه، یه سری بهش گیر میدند و ناراحت میشن وپحتی جبعه و‌موضع میگیرند؟ حتی تو وبلاگها با ذکر نام شما و منبع هم این اتفاق میفته (نه فضای مینیمالیستی سوشال….)
    یا مثلا چرا از بافت و جابز و بیل گیتس که اصلا بومی ما نیستند کسی حرف نقل کنه تحسینش میکنند، ولی مثلا از یه شخص که ایرانیه در حوزه ی تخصصی خودشم نقل کنی،‌حس میشه که میخوای ادای اون بنده خدا را دربیاری یا مثل اون ادم فهمیده جلوه کنی ؟ البته جای این کامنت میتونست تو‌ نوشته ی حکیم شیفت هم باشه!

  • آفاق رحمانی گفت:

    با مشاهده و گذر از اینهمه نظرات مبسوط که امیدوارم همواره توان حوصله در اوقات شما جهت مطالعه همگی اونها وجودداشته باشه فقط این موضوع به ذهنم میرسه که کم دانستن هنوز معصومتر از بد دانستنهاست و بد دانستن فرآیندی بدون وابستگی به تقسیم بندیهای اقشار اجتماعیست. متاسفانه در چنین شرایطی اصطلاح حکیم شیفت شما در این فضاها برای درک بهتر و باورهای سالمتر نمود بیشتری پیدا میکنه.

  • رضا گفت:

    همانطور که همگی می دانیم عضویت در شبکه های اجتماعی و استفاده از نرم افزارها مرتبط با این شبکه ها موجب پدید آمدن مشکلات فرهنگی و اجتماعی می گردد.
    ولی این نکته جای تامل بسیار دارد که با وجود شبکه های اجتماعی حجم گسترده ای از اطلاعات (اطلاعات درست یا نادرست) ذهن و مغز ما را مورد تهاجم خود قرار خواهد داد. این حجم گسترده در تمام زمینه ها چه تخصصی و چه عمومی به ذهن ما سرریز خواهد شد. آیا انباشت این اطلاعات به ما کمک خواهد کرد تا از آنها در جای درست و صحیح استفاده نمائیم یا استفاده از شبکه های اجتماعی از روی وقت گذراندن و تفریح کردن است. چون به نظر من داشتن و انباشت اطلاعات در صورتی مفید است که روزی بکار آید و مشکلی از مشکلات ما بکاهد. به نظر من انسانی موفق است که بتواند از اطلاعات مفید خود به درستی و بجا استفاده نمائید.
    ولی با دیدن اقشار مختلف جامعه در محیط اطراف متوجه این امر می شویم که بیشتر ما از شبکه های اجتماعی جهت تفریح و گذراندن اوقات فراغت (به بطالت) استفاده می کنیم.
    و باز هم به نظر من این هجوم اطلاعات بی خاصیت فقط ذهن، مغز و جسم را خسته و فرسوده می نمائید.
    و دلیل همه این موارد نداشتن فرهنگ استفاده از ابزار و شبکه های اجتماعی است.

  • آسمان گفت:

    سلام و وقت بخیر جناب شعبانعلی.
    برای برقرار ماندن قلمتان دعا خواهم نمود.
    چنین نوشته هایی نیاز روز جامعه ی ما هست.
    آدرس وب سایت تون رو به اساتیدم یادگاری دادم تا بیایند اینجا و در کنار ما فکر کنند…

  • مجتبی گفت:

    سلام.
    ای کاش درباره ی این بنویسید که چطور این حرف ها رو می بایست به خواهر و برادر های ۱۰ و ۱۲ ساله مون انتقال بدیم.
    می دونید این حرفا خیلی خوبه مدام زده بشه، چونکه به قول خودتون خیلی می تونه نادیده گرفتنش خطر آفرین باشه و هم اینکه کترینگ می گه آینده مهمه به فلان دلیل. منتهی یه عده ای رو در نظر بگیرید که الان این حرفهای تکراری مفید رو کاملا(اگر نه هم کاملا تا حد خوبی) بلدن، حالا ولی من چطوری برم درمورد طبیعت کارکرد ذهن و تضادش با رشد ناهمگون واسه ی آبجی ۱۰ ۱۲ ساله م بگم؟ این خیلی مساله ست.

  • وحید فرهمند گفت:

    البته در متمم هم دیدم که مطلبی در رابطه با این موضوع “در باره رابطه با موبایل بود” منتشر کردید.شما در جاهای مختلف ،با شکلها و عبارتهای مختلف، موضوع رو مطرح کردید.و اینکه هنوز ما بعد از ده ها سال وارد شدن اتومبیل به زندگیمون ، هنوز پیشرفت خیلی کمی در فرهنگ استفاده از اون پیدا کردیم .یعنی ما با دنیای صنعتی صد سال گذشته و فرهنگ استفاده از محصولاتش هنوز مشکلات خیلی جدی داریم . و حالا هم که در عصر ارتباطات با وارد شدن تکنولوژی ارتباط جمعی ، مصیبتمون چند برابر شده . من عمیقا با شما موافقم .این مصیبت رو خیلی ها ظاهرا قبول دارن ولی رفتار ها جور دیگست.دیدید راننده ها همه به هم دری وری میگن و از رانندگی هم انتقاد میکنن و در همون موقع هزار تا خلاف رانندگی انجام میدن؟امیدوارم در این بحث به جایی برسیم که بگیم : خب حالا با این وضع چکار میشه کرد؟

    • وحید فرهمند گفت:

      یکی از این مصیبت ها اینه که : کار ما این شده که در شبکه های اجتماعی ، اندیشه ها و شخصیت ها رو به لجن بکشیم. اول یک اندیشمند رو وارد صحنه میکنیم و ازش نقل قول های حکیمانه و زیبا می کنیم .بعدش کلی نقل قول دیگه که اصلا مال طرف نیست،بهش می چسبونیم.بعد که حسابی بردیمش تو آسمون ، با مغز میکوبیمش زمین و با لودگی و بی شرمی انواع و اقسام جوک ها را برای اون آدم میسازیم و تکثیر میکنیم. نمونش ،زنده یاد دکتر شریعتی.

  • فیروزه گفت:

    استاد فکر میکنم من دیگه به قول معروف از اونور بوم افتادم

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser