عادت کردهام که لپتاپ را باز کنم و پست بنویسم و بدون ویرایش منتشر کنم.
طولانیترین پستهای این سایت در کمتر از پنج دقیقه نوشته شدهاند.
اما این اولین باری است که دهها بار نوشتم و پاک کردم. چون از کسی مینویسم که برایم یک دوست ارزشمند است.
نهایتاً گفتم ساده بنویسم. بدون فکر. بدون حساب و کتاب و همچنان: بدون ویرایش…
امروز، روز تولد سمیه تاجدینی است.
او معمار این خانهی مجازی است. اما نه از آن معمارها که میسازند و میروند و تو میمانی و یک خانه.
او معماری است که خانهی مجازی ما را ساخته است و هنوز و هر روز، خود در داخل خانه ایستاده است تا مطمئن شود که این بنای مجازی، مناسب سلیقه و خواست مهمانان است.
اما من سمیه را به خاطر توانمندی استثنائی او در «سئو و بهینهسازی موتورهای جستجو» دوست ندارم.
یا به خاطر اینکه در «برنامهنویسی دات نت» یکی از بهترینها است.
یا به خاطر اینکه تمام ساعتهایی که من و شما میآییم و میرویم و میخوابیم، او بیدار است و مراقب خانهی مجازی ماست.
یا به خاطر اینکه آرام و متواضع است و اگر در جمعی باشد، تا حرفی از او نزنی، حرفی از خود نخواهد زد.
اینها را شاید – البته فقط میگویم: شاید – بتوان به سختی و زحمت، در دیگری هم یافت.
آنچه سمیه را برای من متمایز میکند این است که او حرفها و مدل ذهنی من را میفهمد. او زیاد کتاب میخواند و زیاد فکر میکند.
به همین دلیل، همیشه راهنماییهاش باعث شده موضوعات بهتری را برای نوشتن پیدا کنم.
او مدتهاست نوشتههای پراکندهی من را جمع و ویرایش میکند و امیدوارم روزی فرصتی دست دهد تا آنها را منتشر کند…
آخرین دیدگاه