پیشنوشت: این مطلب زیرمجموعهٔ گفتگو با دوستان محسوب میشود. حرفهایی که در پاسخ به صحبتها، نظرات، سوالها و تحلیلهای دوستانم مینویسم. میلاد زیر مطلبی که دربارهٔ ایلان ماسک و کاهش کارآمدی دولت نوشته بودم، کامنتی نوشته بود که میشد همانجا جواب داد. اما دیدم فرصت خوبی است که آن کامنت را به بهانه کنم دربارهٔ چند نکته حرف بزنیم. هم میلاد مخاطب خوبی است و هم صورتبندی مسئله را جوری انجام داده که به اندازهٔ کافی جا برای حرف زدن من باز کرده است (میلاد. ممنونم). این بحث در نهایت قرار است به حرفهایی دربارهٔ نسیم طالب برسد. به همین علت، عنوان «نسیم طالب؛ شام خوب، صبحانهٔ بد» را برایش انتخاب کردهام. اما آنچه در ادامه میگویم به نسیم طالب محدود نیست. ترتیب موضوعاتی که مینویسم به این صورت خواهد بود: اختلافنظر میان اقتصاددانها ظرفیت اقتصاددانها […]
دسته بندی: گفتگو با دوستان
بعد از هفت سال | توضیح و گزارشی دربارهٔ محدودیت کامنتگذاری در روزنوشته
حدود هفت سال از زمانی که تصمیم گرفتم کامنتگذاری را در روزنوشته محدود کنم میگذرد. در این مدت، در مقاطع مختلف، هر جا فرصتی دست داده، دربارهٔ علت این تصمیم و نتایج آن حرف زدهام. اما بعد از اینکه نوذر صیفوری عزیز زیر بحث زندگی و کار در دنیای بی در و دربان به این نکته اشاره کرد، به نظرم رسید که فرصت خوبی است تا یک بار دیگر جمعبندی خودم را از این تصمیم بیان کنم. قاعدتاً بخشی از این تصمیم کاملاً شخصی است و به ترجیحات من برمیگردد. اما از این جهت وقتتان را با گفتن آنها میگیرم که شاید نکات ریزی لابهلای این توضیحات به کار شما هم بیاید. نکتهٔ اول | ناگزیر از نشنیدن ما ناگزیرم بخشی از حرفهایی را که با ما یا دربارهٔ ما مطرح میشود نشنویم. به نظرم […]
برای مریم مرزبان | تفاوت بازی اقلیت، به بازی گرفتن سیستم و دستکاری در سیستم
نوع مطلب: گفتگو با دوستان توضیح: در پیامها و پیامکها (شماره ۱۴) توضیح داده بودم که یک بار سعی کردم از مینیبار هتل – که به گمان من قیمتهایش منصفانه نبود – چیزی نخرم. اما در عمل موفق نشدم. در تفکر سیستمی متمم هم جایی به این اشاره کردهام که آدمها گاهی فکر میکنند از دیگران نابغهترند و چیزهایی به ذهنشان میرسد که به ذهن بقیه نرسیده است. مریم مرزبان در زیر نوشتهٔ پیام و پیامک گفته بود که این دو تا حدی یکدیگر را تداعی میکنند (که از منظر شکست خوردن یک تقلا درست است). اما به هر حال میدانید که من – کاملاً خودخواهانه – لابهلای حرفهای بچهها دنبال بهانه میگردم تا حرفهای خودم را بزنم. این بار هم میخواهم به بهانهٔ حرفهای مریم به تفاوت این دو اشاره کنم. بازی اقلیت (Minority Game) بازی […]
گزار و گذار | دربارهٔ گزارش نویسی روزانه و چیزهای دیگر
نوع مطلب: گفتگو با دوستان توضیح اول: نوشتن این مطلب در ۲۳ آذر ماه ۱۴۰۱ شروع شده و – مثل خیلی از نوشتههای من – به تدریج کامل میشود. هر بار که چیزی به آن اضافه میکنم، تاریخش را تغییر میدهم تا بالاتر از سایر مطالب روزنوشته بیاید و راحتتر متوجه شوید که بهروز شده است. توضیح دوم: دوستان خوبم بهنام و هیوا زیر مطلبی که با عنوان استحاله کلمات نوشته بودم، موضوعاتی را مطرح کردند که در اینجا میخواهم دربارهشان کمی بیشتر بنویسم. ممکن است این موضوعات، دغدغهٔ بخشی از خوانندگان عزیز روزنوشته نباشد. با این حال، قالب «گفتگو با دوستان» طرح این حرفها را توجیهپذیر میکند. همهٔ مطالبی که تا کنون در قالب گفتگو با دوستان منتشر شدهاند (تا کنون بیش از هفتاد مطلب)، میتوانستند در یک گفتگوی رودررو یا در مکالمهای خصوصی و جمعی […]
سفیدشویی به چه معناست و با یوفمیزم چه تفاوتی دارد؟
صحبتهای احمد در مطلبی که با عنوان رگولاتوری چیست؟ نوشتی، چند بار از اصطلاح «سفید شوئی» استفاده کرده بودی. میخواستم ازت بپرسم این اصطلاح چه فرقی با یوفمیزم داره؟ کمی که فکر کردم به نظرم رسید که یوفیمزم احتمالا عامتره و دایره شمول وسیعتری داره. به این صورت که حتی سفیدشوئی را هم زیر چتر خودش می گیره. اما سفیدشوئی صرفا شامل اون بخشی از یوفمیزم میشه که کارش تحریف واقعیته (یا چیزی شبیه به این) و خلاصه این که بار منفی داره. آیا این استدلال درسته و تو به همین خاطر یوفیمزم را تو این نوشته به کار نبردی؟ پاسخ من چقدر عالی که اینقدر به کلمات دقت داری و چقدر خوب که این واژهها رو کنار هم قرار دادی و مقایسه کردی. من برداشت و شناخت خودم رو از این کلمات مینویسم: […]
کتاب نوت بوک ساراماگو | بهانهای برای یادآوری اهمیت نوشتن
نوع مطلب: گفتگو با دوستان توضیح این مطلب: شهرزاد در زیر مطلبِ «لحظهنگار – گزارش این روزها» نکتهای نوشته و سوالی مطرح کرده بود که تصمیم گرفتم آن را در قالب یک مطلب جداگانه بنویسم. توضیحاتم نسبتاً کوتاه است و میشد به شکل کامنت نوشت. اما ترجیح دادم مطلبی مستقل باشد، تا مخاطبهای ناآشناتر هم – که عادت یا حوصلهٔ خواندن کامنتها را ندارند – آن را بخوانند. کتاب نوت بوک ساراماگو | مجموعهای از خُردهجستارها کتاب نوت بوک ساراماگو، را به نوعی میتوان آخرین کتاب ساراماگو در نظر گرفت. البته اگر از کتاب Cain که پس از مرگ ساراماگو منتشر شد – و در ساختار فعلی، بعید است به فارسی ترجمه شود – صرفنظر کنیم. نوت بوک، بر خلاف قالب کتابهای ساراماگو، از جنس داستان نیست. بلکه مجموعهای از جستارهای ساراماگو است. البته نمونهای یادم […]
درباره ویروس کرونا و پاندمیهای بعدی
پیمان زیر نوشتهی منشاء ویروس کرونا موضوعی را مطرح کرده بود که به گمانم میتواند دغدغهی بسیاری از ما باشد: «یه سوالی که برام به وجود میاد اینه که با اجتناب از این نوع تحقیقات ویروسی، واقعا در مجموع بیشتر در امانیم؟ آیا این همهگیری و نمونههای مشابه نمیتونه آمادگی ما رو در برابر اتفاقات احتمالی بعدی بیشتر کنه؟ در واقع مواجهه بشریت با این ویروس، باعث یادگیری و سرمایهگذاری و آمادگی بیشتر ما در پاندمیهای احتمالی بعدی نمیشه؟ از دیدگاه پادشکنندگی اگر بخوایم به موضوع نگاه و تحلیل کنیم، به چه چیزهایی باید توجه کرد؟ » واضح است که پرسش و دغدغهی پیمان را باید ویروسشناسان پاسخ دهند. البته این واقعیت انکارناپذیر هم وجود دارند که ویروسشناسان نتوانستهاند در این زمینه به اتفاقنظر دست پیدا کنند. دو اردوگاه فکری کاملاً مخالف، یکی به دفاع از تحقیقات Gain-of-Function میپردازد و دیگری برای ممنوع (یا […]
ماجرای منشا ویروس کرونا
پیشنوشت: سعید در زیر مطلب آیا کرونا قوی سیاه است نوشته بود: «آیا ممکن است فرضیه دستساز بودن ویروس کرونا اثبات بشود؟ اگر این موضوع اثبات شود آیا میتوان گفت قوی سیاه، قدرت بیحد یک تمدن است؟» دوست داشتم چند جمله در پاسخ سعید بنویسم. اما نوشتن را شروع کردم، دیدم حرفهایم طولانی شد و تصمیم گرفتم آن را در قالب یک مطلب مستقل منتشر کنم. من هم – احتمالاً مثل بسیاری از شما – بارها به منشا ویروس کرونا فکر کردهام و گاهوبیگاه کوشیدهام پاسخ این سوال را در رسانهها و تحلیلها و مقالهها جستجو کنم. طبیعتاً من تخصصی در ویروسشناسی ندارم و صرفاً حرفها و گزارشها را در کنار هم و در برابر هم قرار دادهام و سعی کردهام در حد یک مخاطب عام از موضوع سر در بیاورم. بنابراین شما هم لطفاً […]
گاهی باید ذهنمان را مرتب کنیم
پیشنوشت: این مطلب را در جواب کامنت خسرو زیر هفت سالگی متمم نوشته بودم. بعد فکر کردم شاید بهتر باشد آن را در قالب یک مطلب مستقل منتشر کنم. فکر میکنم میشود آن را زیرمجموعهی گفتگو با دوستان در نظر گرفت. اصل حرفهای من: خسرو جان. دارم با تأخیر بسیار زیاد، برای کامنت تو جواب مینویسم. در واقع اونقدر دیر که به تولد تو (۱۱ فروردین) نزدیکتریم تا تولد متمم (۲ بهمن). داشتم با خودم فکر میکردم که در میان متممیها در گروهی قرار میگیری که دههی سوم رو با ثبات نسبی شغلی طی کردهان. به این معنی که برای مدت نسبتاً طولانی در یک شرکت باقی موندی و قاعدتاً این باعث شده که شناخت عمیقتری از صنعت خودتون پیدا کنی. به این بهانه گفتم یه خاطره برات بگم. زمانی با یک مدیر باتجربه دوست بودم و […]
برای حمید | درباره دههی چهارم زندگی (سی تا چهل سالگی)
پیشنوشت یک: زیر مطلبی که با عنوان عکس سفارشی منتشر کردم حمید طهماسبی عزیز (پروفایل متمم | سایت حمید) پیشنهاد کرد دربارهی تجربهی دههی چهارم زندگی بنویسم. این مطلب را در شرایطی مینویسم که حمید در حوالی سیویک سالگی است و من در حوالی چهلویک سالگی هستم و حرفمان از دههای است که بر من گذشته و به خاطرهای تبدیل شده و برای حمید، پیش روست و در ابتدای آن قرار دارد. پیشنوشت دو: بدون گفتن و تأکید من هم واضح است که هر یک از ما، مسیر زندگی خودمان را طی میکنیم و تجربیات مختص و منحصربهفرد خودمان را داریم. بنابراین آنچه من برایتان مینویسم یک روایت کاملاً شخصی است و ممکن است با تجربهی زیستهی شما همخوانی چندانی نداشته باشد. ضمن اینکه سن تقویمی و سن اجتماعی دو مقولهی متفاوت هستند و قرار نیست […]
آخرین دیدگاه