پیشنوشت ۱: مصطفی یک کامنت زیر بحث فروشگاه روستایی نوشته بود دربارهٔ فروش تکمحصولی. برای من خیلی جالب بود که ذهن مصطفی از نظر آنالوژی اونقدر قوی بود که این دو بحث رو مشابه (یا مربوط) در نظر بگیره. در حالی که ظاهرشون کمی متفاوته. اول خواستم زیر کامنت مصطفی جواب بدم، اما دیدم طولانی میشه و خوندنش سخته. ضمن اینکه شاید بعدها کسی خواست زیر این بحث کامنتی بذاره. همونطور که امروز مصطفی زیر بحث روستایی کامنت گذاشت. اینه که تصمیم گرفتم جوابم رو جدا بنویسم.
پیشنوشت ۲: من این بحث رو با مثالی که به حرف مصطفی مربوطه پیش میبرم، اما این رو میشه دربارهٔ هر نوع فروش تک محصولی هم (با اندکی تغییر) مطرح کرد.
مقدمه
مصطفی.
بهنظرم اینکه تو – حداقل فعلاً – قصد داری تنوع مدل نداشته باشی، و صرفاً روی یه محصول، یه مدل و یه برند متمرکز بشی خیلی عالیه. در واقع، نقطهٔ قوت تو در برابر رقیبها و عرضهکنندگان موجود در بازار حساب میشه.
برای بیشتر کسبوکارها صرفهٔ اقتصادی نداره که اینطوری متمرکز بشن روی یه محصول و در تعداد نسبتاً کم. و وقتی متنوع کار میکنن، طبیعتاً تمرکزشون روی هر یک از محصولها کمتر میشه.
میفهمم که کاملاً طبیعیه که اگر تلاش تو جواب داد، آرومآروم مدلهای بیشتر رو اضافه بکنی و قاعدتاً خودت هم همین توی ذهنته. اما اینکه الان به خاطر محدودیت وقت یا منابع مالی یا هر چیز دیگه، تصمیم داری کاملاً محدود روی یه مدل متمرکز بشی، نقطهٔ قوت تو شده.
من مفهوم مزیت رقابتی پایدار رو، بهجای اون تعریف خشک و رسمی که معمولاً توی کتابها میگن، همیشه اینطور توضیح میدم که: «بهترین استراتژی، اون استراتژیای هست که حتی اگر رقیبت ببینه، و تشخیص بده که به چه علت انتخابش کردی، و چطور به موفقیتت کمک کرده، شوق یا رغبت یا انگیزه یا توان کپی کردنش رو نداشته باشه.» حالا هیچوقت نمیشه ۱۰۰٪ به این رسید. اما هر چی نزدیکتر بشی، بهتره. فروش تکمحصولهٔ ماشین اداری دست دوم، بهشدت به این تعریف نزدیکه.
ضمن اینکه یه جورایی (از نظر استعاری) شبیه مفهوم MVP میشه که استارتاپیها میگن. تو اگر یه بار کامل دستت بیاد که مثلاً دستگاه شارپ ۷۰۲۴ رو چهجوری میتونی به عنوان تکمحصول در فضای آنلاین بفروشی و کل فرایندش استخراج بشه، طبیعتاً این کار رو میتونی برای دستگاه بعدی هم انجام بدی. و بخشهایی از این کار هم نیاز به تکرار نداره. یعنی برای محصول دوم، کار راحتتره.
دربارهٔ سایت
با این مقدمات، من اگر بودم:
۱. قطعاً یه سایت تکمحصولی راهاندازی میکردم. و خودم رو مقید میکردم در اون تکمحصول، در صفحهٔ اول گوگل باشم (به نظرم جزو سه گزینهٔ اول بودن در بسیاری از کوئریها اصلاً سخت نیست. به همین علت تمرکز).
۲. اسم و عنوان سایت و بعضی از صفحات رو عمومی در نظر میگرفتم (چیزهایی مربوط به فروش پرینتر دست دو یا ماشینهای اداری دست دوم یا …) اما بیشتر صفحات رو کاملاً متمرکز روی اون مدلی که دستم هست جلو میبردم.
دربارهٔ پرسونای مخاطب
اگر با همون شارپ ۷۰۲۴ بریم جلو (این رو مثال میزنم چون دستگاهش زیاد جلوی چشمم بوده. من توی این حوزه تخصصی ندارم که بدونم بهترین مثالش چیه).
به این فکر میکردم که مخاطب من سه دسته آدم هستن:
(۱) کسی تصمیم گرفته دستگاه کپی دست دو بگیره و تصمیم گرفته شارپ ۷۰۲۴ بگیره
(۲) کسی که تصمیم گرفته دستگاه نو شارپ ۷۰۲۴ بگیره و حالا بهش پیشنهاد دادهان (یا خودش به ذهنش رسیده) که خرید دستگاه شارپ دست دو یا استوک هم یه گزینه است.
(۳) کسی که تصمیم گرفته دستگاه کپی بگیره و من میدونم ۷۰۲۴ براش بسیار ایدهآل هست اما خودش ممکنه هنوز به نتیجه نرسیده باشه.
سوالهای نفر اول شفافتر و specificتر هست. سوالهای نفر دوم، عامتره. یعنی داره به تفاوت کلی محصولات دستدوم و نو فکر میکنه.
سوالهای نفر سوم هم کاملاً بر اساس عملکرد نهاییه.
اگر بخوام بر اساس اون چیزی که در مدل FAB در فروش میگیم تقسیم بندی کنم، سوالهای اولی دربارهٔ امکانات و قابلیتها (Features) هست، سوالهای نفر دوم از جنس مزیت (Advantage) و سوالهای مشتری سوم از جنس فایدهٔ نهایی (Benefit).
در ادامه چند نمونه سوال از هر حوزه مینویسم. با همین چارچوب میشه فهرست کاملتری از سوالها رو از LLMها گرفت.
پرسونای اول چیزهایی شبیه این رو جستجو میکنه
- قیمت شارپ ۷۰۲۴ کارکرده چنده؟
- شارپ ۷۰۲۴ کارکرده در تهران
- نکات مهم هنگام خرید شارپ ۷۰۲۴ کارکرده
- تست سلامت شارپ ۷۰۲۴ دست دوم
- مقدار کارکرد (کانتر) مناسب شارپ ۷۰۲۴ استوک
- معایب دستگاه کپی شارپ ۷۰۲۴ استوک
- بهترین فروشنده شارپ استو۷۰۲۴ با گارانتی
پرسونای دوم احتمالاً سوالهای مقایسهای هم داره. مثلاً اینکه
- تفاوت ۷۰۲۴D با ۷۰۲۴N یا ۷۰۲۴DN
- هزینه مواد مصرفی ۷۰۲۴ بیشتر است یا (نمیدونم چه مدل رقیبی داره. مثلاً: توشیبا مدل فلان)
- دستگاه کپی با کیفیت چاپ بهتر از ۷۰۲۴
- قیمت قطعات یدکی اصلی شارپ
- مزایای شارپ ۷۰۲۴ نسبت به … (نمیدونم با چی مقایسه میشه)
- معایب شارپ ۷۰۲۴ نسبت به … (نمیدونم با چی مقایسه میشه)
پرسونای سوم:
- دستگاه کپی با قیمت مناسب برای مدارس
- دستگاه کپی برای دفاتر اسناد رسمی
- دستگاه کپی برای کپی با کیفیت نقشه های مهندسی
- …
محتوای عمومی و مرجع
قاعدتاً یه سری چیزهایی هم در سایتت باید داشته باشی که ورودی سئو نمیگیرن (چون خیلی رقابتیه و منطقی نیست روی ورودی سئوی اونها حساب کنی). اما از نظر اخلاقی و حرفهای وظیفه داری برای کسی که به سایتت سر زده و میخواد ۷۰۲۴ بخره پاسخ بدی. مثلاً:
- دفترچه راهنمای فارسی شارپ AR 7024 (لینک دانلود)
- آموزش خطاهای متداول شارپ و ریست کردنشون
- درایورهای مورد نیاز
- راهنمای نگهداری روزمره و سرویسهای ساده
- روش خرید لوازم یدکی و مصرفی
- …
پاسخ دادن به این سوالها هم سایت رو تمیزتر و جامعتر میکنه، هم عمق کلیک میاره. یعنی کسی که میاد داخل صفحات، بیشتر میچرخه، و هم authority به سایت میده. به موتورهای جستجو نشون میده که تو واقعاً مسئلهات حل کردن مسئلهٔ مردمه. نه اینکه یه پولی در بیاری بری دنبال زندگیت.
ضمناً LLMها هم وقتی سایت تو رو کراول میکنن، با این نوع پوشش احساس میکنن سایت تو در فضای معناییِ پرسشِ مخاطب قرار داره و احتمال اینکه در پاسخها بهش اشاره کنن یا ازش چیزی نقل کنن بیشتره.
پیشنهاد مهم من
حداکثر استفادهای که از LLMها میکنی در حد ایده گرفتن برای سوالها باشه. مثلاً اینجور سوالهایی که من دادم رو بدی بهشون و بگی ازش ایراد بگیرن یا بهش چند تا اضافه کنن یا … (این کار رو حتماً انجام بده. LLMها برای ایدهپردازی واقعاً گاهی خیلی خوب هستن).
اما هیچ متنی رو، تأکید میکنم، هیچ متنی رو، حتی یه تکجمله، ندی برات بنویسن. حتی ندی برات ادیت کنن. هم بهخاطر اینکه دیر یا زود، همهٔ موتورهای جستجو از جمله خود LLMها یاد میگیرن به خروجی LLMها امتیاز منفی بدن (يا به متن ارگانیک امتیاز مثبت بدن). و هم بهخاطر اینکه متن یهجوری سرد و بیروح میشه که دیگه مخاطب با خوندنش حال نمیکنه.
امتیاز تو در مقایسه با سایتهای بزرگ، امتیاز برندهایی مثل مازراتی، بوگاتی و بنتلی در مقایسه با خودروسازهای انبوهه. دستساز بودن و دستنویس بودن محتوا تو رو میبره در سطح اون دستهٔ اول. اما وقتی مکانیکی کار میکنی نهایتاً یه جایی در طیف پراید تا تویوتا و بنز قرار میگیری (و چیزی من الان در بهکارگیری LLMها، حتی در سایتهای بزرگ دنیا میبینم، باید بگم بین فرغون تا دوچرخه).
این جواب من خیلی ناقصه. اما فعلاً اینجا میبندمش. بعداً اگر چیزی توی کامنتها بود، در پاسخ کامنتها یا در ادامهٔ همین متن مینویسم.
پینوشت کوتاه و نامربوط: در راستای نکتهٔ آخر، من اخیراً دیدهام دو سه نفر از بچههای متمم که دارن کار مشاوره میکنن (یا دوست دارن کار مشاوره بکنن) در مطالبی که منتشر میکنن، دارن کامل از LLM خروجی میگیرن (البته این رو نمیگن و فکر میکنن کسی نمیفهمه). اگر میبینن مشتری یا مراجع ندارن یا برندشون جا نمیفته، یا به اندازهٔ انتظارشون جلو نمیرن، «یکی از علتها» همینه. مشتری به مشاور پول میده که مشاور در کنار اون (و گاهی حتی به جای اون) فکر کنه. وقتی مشاور حوصله نداره برای خودش فکر کنه، چطور ممکنه حوصله کنه ، در کنار مشتری، به جای مشتری و برای مشتری فکر کنه؟
اول توی ذهنم بود که به خود اون دوستانم بگم. بعد دیدم واقعاً به من ربط نداره. گفتم عمومی بگم (به قول اون پیرمرد: اینم پشت بلندگو).


