گفته بودم که قسمتی از وقتم را، به قهوه خوردن با مدیران و گفتگو در مورد کسب و کارشان میگذرانم. معمولاً تجربیات جلساتم را طبقهبندی و نگهداری میکنم. اخیراً به «داستان مدیریتی» جالبی برخوردهام که به نظر ميرسد هر روز بیش از پیش فراگیر میشود: مدیران تصادفی…
مدیران تصادفی کسانی هستند که به یک تصادف، به پست مدیریت رسیدهاند. برخی از این تصادفها که من با آنها مواجه شدهام به شرح زیر است:
– پدری که کارآفرین بوده و مدیر یک کسب و کار است، به صورت ناگهانی فوت یا مهاجرت میکند و فرزندی که تا دیروز سرگرم زندگی شخصی خود و گشت و گذار در خیابانها بوده است، ناگهان خود را پشت میز مدیریت میبیند.
– مدیر ارشد یک سازمان یا شرکت به دلایل سیاسی یا اقتصادی یا شخصی، ناگهان از کار برکنار شده یا شغل خود را ترک میکند و یکی از مدیران میانی، بدون طی شدن فرایند رسمی و توسعهی توانمندیها، ناگهان میزی بزرگتر از میز قبلی خود را تصاحب میکند.
– یک سرمایهگذار، سهام غالب شرکتی را میخرد و تصمیم میگیرد مدیر معتمد خود را در آن شرکت منصوب نماید.
– یک مدیر در سازمان با لابی کردن و تخریب دیگران، عملاً تمام گزینههای دیگر را حذف کرده و مسیر را برای تصاحب پستهای مدیریتی ارشد، تسهیل میکند.
– فردی به دلیل داشتن تعهد بالا و اعتبار زیاد، بدون داشتن دانش و تخصص، در یک پست مدیریتی قرار میگیرد.
مستقل از اینکه مدیران تصادفی با چه فرایندی در این موقعیت قرار میگیرند، ویژگی مشترک آنها این است که: در موقعیتی قرار گرفتهاند که به آن تعلق ندارند…
من در جلسات مشاوره، با مدیران زیادی برخورد کردهام که از «مدیران تصادفی همرده» یا «مدیران تصادفی زیردست» یا «ارشد» شکایت میکنند. مستقل از تاریخچه و جنس این مدیران، بر اساس آنچه تا کنون دیده و شنیدهام، رفتارهای زیر در میان مدیران تصادفی، زیاد دیده میشوند (الزاماً نه همهی آنها):
۱) مدیران تصادفی، بیشتر کارکنان سازمان را «تهدید» ميدانند و همواره احساس میکنند همه در صدد هستند جایگاه آنها را تصاحب کنند.
۲) مدیران تصادفی، تصمیمهای پراکنده میگیرند و روند یکسانی در تصمیمهای آنها مشاهده نمیشود. گاه برای یک بخش به طرز گستردهای هزینه میکنند و گاه برای مدت طولانی، سرمایهگذاری برای یک واحد را فراموش میکنند.
۳) مدیران تصادفی، بسیار دهن بین هستند. از آنجا که آنها تخصصی در حوزهی مدیریت خود ندارند، معمولاً نظرشان، نظر آخرین فردی است که از اتاقشان خارج شده است.
۴) مدیران تصادفی، تصمیمهای تکانشی میگیرند. به سادگی افراد را جذب یا اخراج کرده و گاه به سادگی ارتقاء یا تضعیف میکنند. آنها استراتژي بلندمدت ندارند و تصمیمهای آنها غیر قابل پیشبینی است.
۵) مدیران تصادفی، به نظام جاسوسی بسیار علاقمند هستند. آنها ترجیح میدهند هر یک از کارمندان، مدام اطلاعاتی از سایر کارمندان را برای آنها افشا کنند و حتی حاضرند سازمان را چاقتر کنند تا مطمئن باشند به ازاء هر کارمند، یک ناظر وجود دارد.
۶) مدیران تصادفی، معیار انتخاب اطرافیان خود را «وفاداری» میدانند و نه «تخصص». چرا که وجود نیروی متخصص، وجود آنها را زیر سوال میبرد اما وجود متعهدان بیتخصص، ميتواند چتر حمایتی مطمئن برای آنها باشد.
۷) مدیران تصادفی، تشنهی عنوان، مدرک، تقدیرنامه و … هستند و هزینههای جدی برای خریداری این نوع اسناد پرداخت میکنند.
۸) مدیران تصادفی، سازمان را محل تفریح میدانند و نه محل کسب و کار. به همین دلیل گاه کارمندانی را در اطرافشان میبینی که هرگز نمیتوانی توانمندی خاصی در آنها یافته و یا دلیل خاصی برای حضور آنها بیابی.
۹) مدیران تصادفی از کارکنان رده پایینتر فاصله گرفته و خود را ایزوله میکنند. چون درک چندانی از وضعیت سازمان، مشکلات، دغدغهها و … ندارند و عملاً زبان مشترکی بین آنها و کارکنان وجود ندارد.
۱۰) مدیران تصادفی از جلسات متعدد استقبال میکنند. در جلسههای میان کارکنان، ميتوانند لغتهای جدید بیاموزند و تا حدی با کار آشنا شوند و جملاتی را در حافظهی خود، برای استفادههای آتی و توبیخ سایر کارکنان ثبت کنند…
۱۱) مدیران تصادفی، کارکنان خود را فقط در زمانی که نیازمند آنها هستند، «میبینند». گاه کارمندی ماهها در محل کار دیده نمیشود. برای یک جلسه یا یک پروژه صدا زده میشود و به محض اینکه کار مدیر با او تمام شد به فراموشی سپرده میشود. جالب اینجاست که بسیاری از همین مدیران، انتظار اولشان از کارکنانشان، دیده شدن است. آنها بیش از اینکه نگران کیفیت کار، خروجی یک جلسه یا سود سازمان باشند، میخواهند دیده شوند.
مدیران تصادفی این روزها در کشور ما رو به گسترش هم هستند. تزریق نقدینگیهای زیاد به افراد و شرکتهایی با ظرفیت کم، موجب شده که از کنار هر شرکت و سازمانی که به رانت اقتصادی دسترسی دارد، دهها شرکت قارچ گونه سبز شده و در راس بسیاری از این سازمانها، مدیران تصادفی منصوب میگردند.
این مدیران را نمیتوان حذف کرد اما میتوان به مدیریت بهتر آنها فکر کرد. بحثی که در آینده در همینجا ادامه خواهد یافت…
سلام
ممنونم از شما برای وقت و انرژی ای که برای پیشرفت و رشد همه میگذارید و ممنونم از خدا که من رو با شما آشنا کرد .
خواهش می کنم به من بگید که ادامه ی این مطلب و روش مدیریت کردن چنین مدیرانی رو از کجا باید بخونم یا بشنوم .
با تشکر و آرزوی پیروزی و کامیابی یرای شما و همه ی دوستان همراه
محمد رضاجان , سلام مجدد و تشکر بابت توجه ات به پیشنهادی که مطرح شد .
با سلام ، از این متن شما بسیار لذت بردم ، متاسفانه چند وقتی بود که نمیتونستم به سایتت سر بزنم و این متن را دیر خوندم ، اما به هر حال تجربیات خودم از محیط کار را توی متنت دیدم . حالا چند تا سوال دارم که اگه راهنماییم کنی ممنون میشم : ۱- برخی از تفکرات به این ترتیب هست که مراتب رشد از جمله رشد شغلی باید سلسله مراتبی باشه ، حالا برای من این سوال پیش میاد که اگر قرار بر این باشد که هر کسی در هر جایگاهی سالها به کسب تجربه در اون رتبه داشته باشه احتمالا تمام مدیران لایق باید بسیار مسن باشند !!! و این تناقض را چگونه باید حل کرد؟ ۲- دیدگاهی وجود دارد که مدیر موفق نیازی نیست و یا حتی نباید از تمام جزئیات همه رده های کاری پایین تر از خود مطلع و مسلط باشد ، در این صورت نگاه کلان تری به موضوعات داشته و ضمن اینکه به نفرات پایین تر از خود امکان اعمال هوش (در حوزه کاری خود ) را فراهم می کند که در بحث خود باوری و احساس رضایت شغلی بسیار مثمر ثمر است. آیا با این شرایط یک مدیر فقط باید به کسب تجربه و دانش در حوزه های خاصی تمرکز کند و خود را برای کسب رتبه های شغلی بالاتر آماده کند و در صورتی که شانس به او روی آورد ، در مقام جدید اصطلاحا به میز خود بدهکار نباشد ، آیا شما هم این نگاه را تایید می کنید ؟ ۳ – آیا اساسا با وارد شدن افرادی که تحصیلات و تخصص شان در زمینه های فنی است ، به حوزه مدیریت را درست می دانید ؟ و تحلیلتان برای آن چیست ؟ (لازم به ذکر است که بنده خودم در زمینه برق – الکترونیک تحصیل کردم ، سپس در حوزه تخصصی خودم در صنعت مشغول شدم و در ادامه به دوره کارشناسی ارشد رشته برق – کنترل وارد شدم و در حال حاضر ضمن کار دانشجو هم هستم ولی به حوزه های مدیریتی علاقه مند شدم ، نظر شما را هم برای راهنمایی خودم می خواهم _ که آیا اساسا وارد این حوزه شدن برای من مناسب هست ؟ _ و هم برای این پرسش که در صورت مثبت بودن پاسخ ، راه ورود به این فیلد کاری برای امثال بنده چگونه می تواند باشد ؟) – بابت اینکه متن خیلی طولانی شد عذر خواهی می کنم و بابت حوصله ای که به خرج دادید بسیار سپاسگزارم.
با سلام و صبح بخير به محمدرضا جان
مطمئنا شما برخلاف ما تا پاسي از شب بيدار بوديد. هميشه شاد و پيروز باشيد.
چند سالي در كار اداري مشغول بودم و اين مديران تصادفي را هر روز و هر روز مي ديدم
گفتيم بياييم در بازار اوضاع فرق داره . ولي فرقي نكرد اينجا هم مثل اونجاست. البته شدتش كمتر شده و از طرفي بيشتر ما را با كارهايشان عصباني مي كنند . چراكه ارتباط مستقيم با درآمد ما دارد. (بيشتر رقبايمان را مي گويم)
مديران مدير خلي ناياب شده و اين دليل اصلي وضعيت نابسامان ماست
يكي هم پيدا بشه به عنوان كارآفرين ميخواهد كاري كنه . اونقدر سنگ اندازي مي كنند اين(مديران تصادفي) كه درصد زيادشون پا پس مي كشند. كه خيلي از ايده ها همين اول كار توقف ميشه . بايد قبول داشت كه هستند كساني كه همت بالا ندارد و … ولي ايده هاي خوبي دارند.
باتشكر از مطالب پرمحتوايتان .
سلام خیلی ممنونم که دیدگاه اینجانب را تکراری تشخیص دادید به هر حال می بایست از زحمات شما به نحوی تشکر می کردم و این مهم نیست که این دیدگاه تکراری است مهم این است که تشکر من از شما پایانی ندارد. یلدا هم مبارک و به همه قبیله خوش بگذره استاد جای منرا هم خالی کن. وحید