پیش نوشت: به عنوان تمرین #خودافشایی تصمیم گرفتم اینجا مطلبی را با شما در میان بگذارم. همکارانم معتقد بودند که نباید الان این موضوع را مطرح کنم. اما نهایتاً توانستم آنها را قانع کنم که یک اطلاعرسانی اولیه انجام دهم.
پیش نوشت دو: این مطلب صرفاً یک اطلاع رسانی کاملاً صمیمانه و دوستانه است و ممکن است جزئیات آن یا کلیات آن یا اصلاً بود و نبود آن، بر اساس شرایط آتی تغییر کند.
اصل مطلب:
طی این سه سال که کامنتها و تحلیلها و نظرات دوستان متممی را در متمم خواندهام، به نتیجه رسیدهام که بسیاری از آنها طی این مدت حرفهای ارزشمند و آموزندهی زیادی دارند که مناسب است به صورت جدیتر شنیده شود.
از سوی دیگر، دوستان من مدتهاست میگویند که علاقمند هستند به بهانهای دور هم جمع شوند و قاعدتاً مشترکترین علاقهی ما متممیها، آموختن و آموزاندن و توسعه مهارتهای فردی است.
به نتیجه رسیدم که شاید یک کار خوب این باشد که در سال آینده یک سمینار برگزار کنیم که فقط متممیها حق ثبت نام و شرکت در آن را داشته باشند.
سخنران هم دوستان متممی باشند. من هم در این سمینار به عنوان شنونده (و شاید حداکثر مجری) شرکت میکنم.
اگر زمان سخنرانیها را کمی معقول و منطقی انتخاب کنیم، میتوانیم شنوندهی سخنرانیهای متعددی باشیم و شاید هم برخی کارگاههای موازی داشته باشیم تا از فرصت بهترین استفاده را بکنیم.
هنوز حتی به دوستانی که معمولاً من را در کارهای اجرایی از این جنس یاری میکنند این مسئله را نگفتهام. همچنین هماهنگیها برای اخذ مجوزهای لازم را انجام ندادهام.
اما دوست داشتم به هر حال بگویم که در حال طرح ریزی چنین کاری هستم و اگر مشکلی غیرقابل پیشبینی به وجود نیاید، میشود این کار را در فصل دوم یا سوم سال آتی انجام داد.
حتی از میان کارهای دوستانی که قرار نیست (یا تمایل ندارند یا انتخاب نمیشوند یا فرصت کافی برایشان وجود ندارد) سخنرانی داشته باشند، میتوان مجموعهای را انتخاب کرده و در متمم یا یکی از فضاهایی که در اختیار داریم منتشر کنیم.
این را فقط از این جهت گفتم که اگر به چنین رویدادی علاقمند هستید، از حالا موضوعی را برای آن برنامه در ذهن داشته باشید و برایش مطالعه و تحقیق و جستجو کنید.
طبیعتاً موضوعات باید در محدودهی آموزشهای متمم باشند. به عبارتی در سرفصلهای آموزشی متمم مطرح شده باشند. از سوی دیگر نباید تکرار درسهای متمم باشند. چون کسانی که در آنجا حاضر میشوند، قاعدتاً تمام درسهای متمم را خواندهاند (خصوصاً اینکه احتمالاً تعداد ثبتنام زیاد خواهد بود و ما هم اگر معیاری برای غربالگری انتخاب کنیم، منطقاً میزان فعالیتها و مطالعات خواهد بود).
باز هم میگویم که هنوز همهی جوانب این تصمیم را نسنجیدهام و هماهنگیهای مربوط را با مسئولین ذیربط انجام ندادهام.
اما دلم میخواست از حالا به شما هم بگویم.
چون قطعاً کسی که اینجا سر میزند غریبه نیست. کمی پختهتر که شد، در ماههای بعد به صورت رسمی در متمم اعلام میکنم.
سلام به محمدرضاي عزيز و دوستان خوب متممي ام
ممنونم از محمدرضاي عزيز كه چنين تصميمي گرفته اند و خبر ديدن دوباره محمدرضا جان و دوستان، انرژي مضاعف به آدم ميدهد. اميدوارم هر چه زودتر شما بزرگواران را ببينم .
درود
ایده خیلی جالبی به نظر میاد. یه چیزی شبیه رویداد TED ولی از جنس متممی. قطعا پُربار خواهد بود.
سپاس
چقدر خوشحال شدم این خبر رو خوندم. این روزها درگیر پایان نامه ام هستم خیلی کم فرصت میکنم به سایتتون سربزنم ولی الان که این خبرو خوندم واقعا خوشحال شدم 🙂
سلام به همه دوستان و محمدرضا جان
محمدرضای عزیز چندتا پست متوالی رو متاسفانه این روزها نرسیدم بخونم.فکر درگیر یک سری تصمیمات مهم بود و نمی تونستم با تمرکز بشینم و مطالبتو بخونم.خلاصه الان سر صبحی گفتم وقتش یه سر بزنم .اینجا عنوان مطلب که دیدیم فورا لحظه دیدنت تو و بچها تو ذهنم تجسم شد و از خوشحالی همه پستها رو رد کردم و اینو خوندم.امیدوارم منم جز همونایی باشم که از فرصت ملاقات حضوری برخوردار شم.مرسی از تصمیمت عالی میشه…عالی میشه… تصمیم گرفته بودم اینجا و در متمم از گذاشتن کامنتهایی که وقت تو و بقیه دوستان عزیز رو میگیره خودداری کنم.ولی از این نمیتونستم بگذرم?
سلام بر معلم عزیز محمدرضای شعبانعلی
معلمی که آرزوی دیدن و حضور در کلاسش همیشه دغدغه خاطرم بوده و چندین بار در تمرین های متمم به این مسئله اشاره کردم و حسرت اینکه چه فرصتی رو تو زندگیم از دست دادم همیشه با من همراه بوده . این اولین کامنت من بعد از گذاشتن قانون امتیاز در روزنوشته هاست و غرق در لذتم که اولین کامنت من با شنیدن این خبر بسیار خوشحال کننده و خود افشایی در واپسین روزهای سال همراه شده . جالب اینکه اگر بخوام صادق باشم و من هم خودافشایی کنم لحظه ای که این خبر رو خوندم ، پشت میزم در محل کار ، ناخوداگاه دستم رو بالا بردم و شعف و هیجان درونیمون رو با صدای بلند و خوشحالی ابراز کردم ( اخ جون خدایا شکرت بالاخره میتونم معلمم رو ببینم :(( )
درسته که ممکنه جز مدعوین نباشم ولی تمام سعی و تلاشم رو میکنم که بتونم معیار لازم رو برای شرکت در این سمینار و حضور در کنار معلم عزیز و دوستان خوب متممی ام ، کسب کنم .
من با متمم و دوستان متممی و روز نوشته ها زندگی میکنم و نفس میکشم . با اینکه جز کوچک و شاگرد ابتدایی این دانشگاه هستم ولی تمام سعی ام بر این بوده تا درس های متمم رو با دقت و عمیق بخونم و با خوندن تک تک نظرات دوستان متممی خوبم ، از نظرات خوب و مفیدشون بهره مند بشم . معلم عزیز از صمیم قلبم برات ارزوی موفقیت و سلامتی میکنم و بیصبرانه منتظر روز موعود هستم .
سپاس
خوب تو این دو سه روزه من هم یه تصمیم خوب گرفتم. شما سمینارو برگزار کنید، من هم با چند تن از دوستان بیکار با یه رزومه کاری میایم اونجا و فرم استخدامی پر میکنیم:)
پینوشت نامربوط: تا این فرصت دوباره به هر دلیلی از دستم نرفته، میخوام خوشحالیمو از داشتن کد فعال اعلام بکنم. هیچ زمانی واسه شاد شدن، دیر نیست:)
خیلی ایده خوبیه، خیلی خوشحال شدم،
برگزاری این سمینار به من انگیزه میده که بصورت فعال تری در متمم حضور داشته باشم و از طرف دیگه، به مطالب ارائه شده در متمم اکتفا نکنم و یادگیری خودم رو بصورت کریستالی گسترش بدم.
فقط امیدوارم که تو غربالگری حذف نشم 🙂
پیشنهاد من اینه که مطالب ارائه شده در سمینار، بصورت فایل صوتی یا تصویری ذخیره بشن و کسانی که در غربالگری حذف میشن، بعدها در صورت کسب شرایط موردنیاز بتونن مطالب ارائه شده رو دریافت کنن.
سلام
به عنوان شاگرد تنبلتون اگه ته لیست جا نموند، حتی شده پشت در بشینم دوست دارم بیام. اینو گفتم که بدونید من تنبل هم دل دارم و ملاحظه منو هم بکنید. و دلتون به رحم بیاد و پارتی بازی هم بکنید واسه تنبلایی مثل من. ؛-)
سلام
بنظرم این که متمم را دانشگاه و متممی ها را همکلاسی یا همکار اداری بدانیم، سطح صمیمیت بین بچه ها را کمرنگ در نظر گرفته ایم.
رابطه بین بچه ها بسیار عمیقتر از هم دانشگاهی هاست. یک دلیل مشخص به ذهنم میرسد.
متممی ها دوست هستند، دوستانی که با نسبت خوب هم عقیده هستند، همدیگر را انتخاب کردند.
تفاوت اصلی در اونجایی هست که آنچه ما را دور هم جمع کرده، به قول شما بیشتر به همان مفهوم اقدام نزدیک است تا پاسخ.
عاملی مثل “تراز کنکور” علت جمع شدنمان نیست. شاید شاخصی بسیار عمیقتر و معنادارتر مثل نوع نگرش و نحوه تفکر و سبک زندگی باشد.
حتی بنظرم این جنس آشنایی و دور هم جمع شدن حالا در هر قالبی که باشه میتواند شروع و نقطه عطفی در روابط بین بچه ها باشد.
شاید بچه ها به صراحت این موضوع را بیان نکنند، ولی فکر میکنم بسیاری از بچه ها مثل من تعلق خاطر بیشتری به هم دارند تا اقوام و خویشانشان.
من هم مثل بقیه امیدوارم این ایده محقق شود، و مطمئنم برخلاف بسیاری از روابط که آدمها بهم حتی پس از مدتها حس غریبگی دارند، متممی ها باهم غریبه نیستند.
به امید دیدار.
ما از هم جداییم به صورت، نه به معنی/ چون فاصله بیت بود فاصله ما :))
سلام بر معلم هرگز ندیده ام محمدرضای شعبانعلی
برای من که تا کنون امکان شرکت در سمینارهای قبلی را نداشته ام، این خبر و این خود افشایی در واپسین روزهای سال بسیار خوشحال کننده بود. بیشتر از همه نوع این گردهمایی مرا هیجان زده کرد که می تواند محمل بسیار خوبی برای انتقال فکر واندیشه های ناب به مخاطبان باشد . مطلبی که به فکرم رسید و دوست دارم آنرا با شما در میان بگذارم این است که اگر امکان داشته باشد این رویداد در شهری به غیر از تهران و در دو روز متوالی و در مجموعه ای اقامتی باشد تا در ساعات دیگر هم امکان تبادل نظر و دیدار با دوستان متممی برای شرکت کنندگان فراهم باشد .
محمدرضا جان
موضوع خود افشایی که خیلی برام مهم و جذابه. دوست دارم اولین نفری باشم که سخنرانی می کنه. خداکنه زودتر زودتر متمم پیام بده و بگه زودی بیاین ثبت نام.
ولی موضوعی که خیلی بیش تر به دلم نشست، اعتمادت به ما دوستاته. بهمون اعتماد می کنی و ما رو در جریان موضوعی که هنوز احتمالاً خیلی پایبندش نیستی و ممکنه ازش اعراض کنی، میذاری. دوست مون داری و با این که کلی قبلاً گفته بودی دیگه سمینار بی سمینار، اما انگار داری تجدیدنظر می کنی. خیلی شجاعتت ستودنی و حسادت برانگیزه. حتماً الگوبرداری می کنم. با این کارت داری یه درس بهم میدی؛ و اون این که حتی اگه عزمم رو جزم کنم و تصمیمی بگیرم، تصمیمی که پشتوانه اش فکر و تحلیل و منطق هست، و حتی اگه اون تصمیم رو به هزاران نفر اعلام کرده باشم، می تونم با یک پشتوانه فکری محکم تر، با یک تحلیل استوارتر، نقطه هدفم رو جا به جا کنم و از تصمیمم عدول کنم.
خیلی خیلی خوشحالم کردی:)
بعد از مطالبی که قبلا از شما راجع به شما سمینارهای حضوری شنیده و خوانده بودیم ؛ باور این تیتر این مطلب روز نوشته شبیه شایعه بود .
همچنان که در قسمت “رزومه کاری من ” به این نکته به طور جدی اشاره شده .
بعد از دسترسی به اینترنت سرعت مطلوب به سایت سری زدم تا مطمئن شم . خوشحال و شدم و اطمینان پیداکردم که محمدرضا خان شعبانعلی واقعا در برنامش هست تا سمینار برگزار کنه و این یعنی که باید یرای بودن در این سمینار باید در مسابقه ای شرکت کنم که نیاز به به تمرینی دارد که شاید طولش به چند ماه بکشد . بودن در این سمینار احتمالی در واقع از همین امروز استارت میخوره (شاید برای من که به دلیل امتحانات لعنت شده دانشگاه در متمم کم کار شده بودم ) .
با این وصف از این شایعه ( که من اسمش را می گذارم شایعه ) که احتمال قریب به یقین به واقعیت محض تبدیل می شود با تمام وجود خوشحالم و امیدوارم تلاشم بعد از مدت حدود ۶ تا ۹ ماهه ( بنا بر گفته در متن ) به نتیجه برسد و لایق حضور در این سمینار باشم و دوستان متممی ام را زیارت کنم و از همه مهمتر چیزی یاد بگیرم .
از همین حالا موضوع سخنرانی ام رو برای خودم مشخص کردم .
سلام معلم جان
چه خبر خوبی
مشتاقانه منتظر هستیم.
خبر خوشحال کننده ای بود (:
انگیزه ام برای فعالیت در متمم بیش تر شد تا بتوانم برای یادگیری بیشتر، زمانی را در کنار شما و دوستان باشم
ممنون از خبر خوبتان
امیدوارم که تمامی راه ها برای برگزاری این مهم هموار گردد.
[نمی خوام بگم که میدونستم و از این حرفا و فازها بدم] ولی منتظر این خبر بودم.
همانطور که منتظر اعلام متممی های برتر در متمم بودم
همانطور که منتظر جدا کردن درس اختصاصی از عمومی بودم
همانطور که منتظر یک سری اختیارات خاص دادن به ارزیاب ها هستم
همانطور که منتظر اعمال یک روش برای نشان دادن “Equity comment” برای هر کدام از دوستان هستم.
در کل شما با آگاهی بخشی به ما، ما را برای همه چیز آماده کرده اید
بی صبرانه منتظر سمینار هستم و همیشه به وجود “تمایز” در شما نسبت به همه، اشاره کرده ام.
سلام تا به حال این افتخار رو نداشتم تا در یکی از این سمینارها شرکت کنم و یا حتی محمدرضا رو از نزدیک ببینم. امیدوارم که در این رویداد این امکان و فرصت برایم فراهم بشه و بتونم حاضر باشم.
محمدرضای عزیز، با وجود همه ی احتمالاتش، این خبر فوق العاده بود و قطعا برای من تا مدت ها احساس خوشحالی را به همراه خواهد داشت.
سلام.
هیجان انگیزترین خبری که این اواخر، قبل از این به دستم رسیده بود این بود که قرار است امسال هم فایل صوتی برامون تهیه کنید.
حالا با این یکی چه کار کنم؟ این رو کجای دلم بذارم؟
واقعاً از این که تصمیماتی این چنین خاص می گیرید، ممنون.
امیدوارم قابل باشم شنونده ی صحبت های دوستان متممی ام باشم.
با اجازه ی شهرزاد، قربون خودت و اون خودافشایی ات برم من.
ممنون.
سلام به معلم عزیز و سایر دوستان متممی. خبر واقعا خوشحال کننده ای بود و خیلی ازتون سپاسگذارم.
امیدوارم هر چه زودتر بتونیم همدیگر را ببینیم –
ولی خداییش کی میتونه اون بالا حرف بزنه وقتی آقای شعبانعلی اون پایین نشسته- یه کم ترسناکه 🙂
سلام و عرض تشکر
خیلی دوست داشتم دورهمی متممی مثل تد ایکس و روشن شو داشته باشیم. خوشحالم که این اتفاق افتاد . امیدوارم من هم بتونم بیام و بتونم چند دقیقه ای درباره موضوعات متممی و مورد علاقه ام صحبت کنم.
سلام محمدرضا
خیلی خیلی هیجان زده شدم از خوندن این خبر.میتونم صدای قلبم رو بشنوم. خیلی از اتفاقاتی که انتظارشو می کشیدم، تو این سمینار میتونه به واقعیت بپیونده. هم میتونم محمدرضا رو از نزدیک ببینم و هم خیلی از دوستان متممی رو که قبلا از طریق نوشته هاشون با اونا آشنا شدم رو می ببینم و تصویر و صدا و رفتارشون هم به این داشته ها اضافه بشه.
ممنون از اینکه این حس خوب را به ما دادی
سلام به معلم جانم
یعنی از کامنت ها کاملا مشهوده که با خودافشایی تون امید به زندگی درما متممی ها چند برابر کردید.? واقعا ایده خلاقانه و باارزشیه.
هرچند که متمم یک فضای یادگیری آنلاین هست اما علم آموزانش خیلی دوست دارند که همکلاسی ها رو چندوقت یک بار ببینند.
مثالش سجاد سلیمانی و چند نفر دیگه از دوستان که باهم یک گردش جمعی رو راه انداختند.
اینکه در فضای سمینار و به شکل کارگاه های متنوع باشه بی نهایت جذابه.
به قول معروف برنامه تون که قطعا خوبه، فقط تایمش رو بیشتر کنید?خلاصه جسارتا از حالا پیشنهاد من اینه حداقل دو روز باشه. مثلا یک پنج شنبه و جمعه. واقعا یک روز رو تا به خود بیایم گذشته.
سلام به خانواده متمم و محمدرضا عزیز
ساعت های آخر سمینار بود که گفتی دیگر سمینار برگزار نخواهی کرد، شاید اولش، قبل از اینکه انگیزه ات رو به ما بگی، ما همگی ناراحت و غمگین شدیم ولی بعد از شنیدن آن نگاه زیبایت و عدالتی که دوست داشتی برای همه به وجود بیاوری ما هم همراهت شدیم و از این کارت خوشحال…..
ولی یک قولی دادی و تا به امروز، شخصاً منتظر این قولت بودم که “ما متممی ها به طور های دیگری دور یکدیگر جمع میشویم و بعدها خواهم گفت” ، این جمله ای بود که من روحیه میداد که محمدرضا و بچه های متمم را بازهم خواهم دید.
و امروز این پیام برای من یادآور قولت بود…
قطعا برای آن روز لحظه شماری خواهم کرد، و سعی میکنم خودم را برای ارائه یک مطلب که به تازگی برایم شکل گرفته آماده کنم که اگر مورد پسند بود آنجا ارائه کنم…..
بی صبرانه منتظرم….
استادم سلام؛
پیش نوشت: این اولین باری است که در روزنوشته ها کامنت میگذارم و شاید اگر این خود افشایی نبود همچنان به خودم اجازه نمیدادم در حریم شخصی اثرگذارترین فرد زندگیم (خونه استادم) فضایی را اشغال کنم.
اصل مطلب: فقط و فقط میخواهم خوشحالیمو ابراز کنم و بگم که چقدر با حرف های دوست عزیزم خانم “شیخ مرادی” موافقم.
وقتی این موضوع را خواندم نمیدونم چرا یاد این شعر از مولانا افتادم:
ما چو ناییم و نوا در ما زتوست /// ما چو کوهیم و صدا در ما ز توست
ما نبودیم و تقاضامان نبود /// لطف تو ناگفته ما میشنود.
استاد ممنونم.
آقای معلم سلام
دوستان متممی سلام
من هم میخواهم خود افشایی کنم اون هم نه یکی چند تا:
• خیلی خوشحالم و خیلی امیدوار دلیل احساس اول که کاملا مشخصه دلیل دومی رو هم در ادامه میگم.
• قبلا با نام بهنگار وارد میشدم که راجع بهش در تمرین درس خودافشایی متمم نوشتم.
• مدتهاست که میتونستم کد داشته باشم و اینجا کامنت بزارم اما این اولین بار بعد از اجرای قانونه که کامنت میزارم که دلایلش رو بعداً میگم.
• قبلا یک بار به متمم پیام داده بودم مبنی بر علاقهام به مشارکت در تولید محتوا که جوابی نگرفتم اما ته دلم خوشحال بودم که پاسخ نگرفتم چون دوست داشتم اما براش برنامه مشخصی نداشتم.
• میخواهم در برگزاری سمینار محمدرضا یک سخنرانی کوتاه داشته باشم (واسه این خودافشایی جون کندم).
تصمیم گرفتم از الان فکر کنم محمدرضا پذیرفته و من باید با استانداردهای او و متمم یک سخنرانی ۱۵ دقیقهای داشته باشم. پس باید بیشتر مطالعه کنم و یک طرح و ایده عالی داشته باشم تا بتونم مطالعات و تجربیات در حوزه تخصص خودم رو برای ارائه در یک سمینار خاص و فوقالعاده ترکیب و آماده کنم. چه این اتفاق بیفته چه نه برای من یک فرصت عالیه واسه. فرصتی برای اینکه با یک انگیزه قوی و یک هدف کاملا مشخص، حرکتی اثربخش داشته باشم؛ چیزی که مدتهاست دنبالش هستم.
من برم که خیلی کارها باید انجام بدم چیزی تا برگزاری سمینار نمونده.
سلام
برای کسی مثل من که فرصت این رو داشته که لذت بودن در سمینار معلمی چون شما رو داشته باشه شنیدن این خبر فوق العاده لذت بخش بود. یعنی میشه من دوباره اون فضا رو تجربه کنم؟ به قول دوستان عزیزم امیدوارم زنده باشم و این فرصت نصیبم بشه
سلام بر محمد رضای عزیز
این خبر برایم بسیار شادی آور بود ، به دلایل متعدد که دوستان گفتند از ذوق کردن گرفته تا حس بودن در کنار استاد خوبی چون شما و سایر عزیزانی که هر کدام در راه نشر دانش و تمرین های زندگی از نگاه جهان بینی متممی به موضوع نگاه می کنند ،و گاه هم سختی های در این راه به امید کریستاله شدن مهارت هایشان به جان میخرند ، امیدوارم این دورهمی یک زنجیره انسانی باشد،برای سیراب شدن روح های عطشناک ما ،در سرچشمه ای ،که بهترین افراد و بهترین دانش و بهترین یادگیری ها در آن هستند .
بی صبرانه منتظر هستم تا اگر عمری باشد در کنار دوستانم و استاد بزگوار قرار گیرم .
پیش نوشت: چند هفته ای هست که مشغول انجام یک پروژه ی کاری سنگین هستم که باعث شده بود در مجموع روزی یک یا دو ساعت استراحت کنم. از امروز شرایط به حالت عادی برگشت و “چقدر” کِیف کردم از شنیدن این خود افشایی ایه “درجه یک” در پایانِ این شرایطِ کاری.
اصل مطلب: محمدرضا جان، حالا که شما این خود افشایی رو انجام دادی من هم یک تجربه که شاید برای دوست های متممی ام پیش اومده باشه رو می گم:
از روزی که امکانِ نمایشِ “کسانی که بیشترین امتیاز را به شما داده اند” در متمم راه اندازی شد من بی صبرانه منتظر دیدن اسامی این افراد بودم -چون تا چند ماه بعد از راه اندازی این امکان من امتیاز لازم را نداشتم- اما جالب این جاست که از روزی که اسامی این دوستان برام مشخص شد -که البته خیلی لذت بخش بود- هرچقدر سعی کردم به یه روشی یه دیدارِ حضوری با این دوستام تنظیم کنم یا حداقل یک پیامِ ساده براشون ارسال کنم؛ نشد. حالا جالبه که من تقریبا به غیر از فضای متمم و روز نوشته فضایی که بتونم باهاش در مورد متمم گپ بزنم رو ندارم و خیلی خلاءِ نبودن همچین فضایی رو به صورت فیزیکی برای خودم حس می کنم. اما بگم که چرا نشد؟
حقیقتش ترسیدم که بخوام یه شکل تازه از رابطه رو با بچه هایی که بیشترین نزدیکیِ فکری با من دارند رو ایجاد کنم. ترس از اینکه نکنه این دیدار یا شکل تازه منجر به هدر رفتن وقتِ اون ها بشه؟ نکنه نتونم درست شکل رابطه رو مدیریت کنم و حسِ بدی به اون هابدم؟، این حس که “خُب حالا که چی؟”
در هر حال اینا رو گفتم که بگم “عجب فکری”، به به.
فکر می کنم این همون چیزیه که من می خواستم. 🙂
من اگه اجازه ی حضور در این جمع رو داشته باشم حداقل چندتا از ۱۰ دوستم رو بدون نگرانی می بینم.
اگر به سبک ted اجرا بشه بنظرم خیلی جذاب میشه .
من لحظه شماری میکنم
خداروشکر واقعا عالیه خیلی خوشحال شدم چقدر خوب که خواب و خیالمون به حقیقت بپیونده، باورنکردنیه و هیجان انگیز، یک رویای صادقه دیگه برام اتفاق افتاد?
ممنونم ازت محمدرضا. بی صبرانه در رویا و انتظار اون روز هستم.
خبر از این خوشحال کنندهتر هم مگه میشه 🙂
با در نظر گرفتن تمام نکات از جمله این که ممکنه من به حد نصاب لازم برای شرکت توی این سمینار نرسم، ممکنه اصلن برگزار نشه و احتمالات دیگه ولی از اول تا آخر این نوشته نیشم تا بناگوش باز بود.
دیدن همه دوستان متممی که از طریق نوشتن بیشتر با هم در ارتباط هستیم یک اتفاقیه که نمیتونم صفت درخوری براش پیدا کنم. فقط امیدوارم که همه اتفاقهایی که باید، بیفته تا این سمینار تشکیل بشه.
آقا معلم سلام
راست اش این خبر رو چند دقیقه پیش یکی از دوستان متممی به من اعلام کردند، بلافاصله اومدم اینجا تا کل موضوع رو بخونم. خیلی شگفت زده شدم. اونقدر که با خودم گفتم جواد، لازمه همین الان ی کامنت بگذاری.
خلاصه به نظرم، از این به بعد باید بیشتر درس بخونم تا اون موقع حداقل این فرصت به من داده بشه که بتونم در سمینار متمم شرکت کنم.
اینطوری پس از حدود دو سال می تونم مجددا معلم عزیزم و دوستان متممی ام رو از نزدیک ببینم.
به امید ظهور اون روز به یادماندنی.
سلام بر محمدرضا شعبانعلی معلم دوست داشتنیمان
محمدرضا جان
از شما خواهشمند هستیم که این سمینار را برگزار کرده و دل ما متممیها را شاد بفرمایید.
واقعا وقتی میبینم یک سری افراد انگیزاننده و با بار علمی کم و صرفا جهت بازاریابی برای خودشون راست و چپ در حال برگزاری سمینار هستند ولی و ما متممیها از سالی یک دونه هم محرومیم غم تمام وجودمو میگیره.
امیدوارم به زودی خبر های خوشی در این باره بشنویم
موفق و مانا باشید
چه خبر خوبی. از چند جهت عالیه:
– میشه همشاگردیای یک دانشگاه از نزدیک همو ملاقات کنن.
– تبادل نظر ها و دیدگاه ها از نزدیک رد و بدل میشه.
– فکر میکنم متمم و دوستای متممی، ازون به بعد انرژی بیشتری واسه پیشرفت پیدا کنن. و شاید کلی هم خلاقیت ایجاد بشه.
دست مریزاد محمد رضا.
چند روز پیش از دور دیدم یکی داره متمم می خونه، نمی شناختمش، فاصله هم داشتیم و یکدفعه ای موبایلش سمت من چرخید. خوشحال شدم انگار تو یه کلاس بودیم. اما نشد باهاش صحبت کنم. خیلی کوتاه از ذهنم گذشت اتفاق جالبی می شد اگه متممی ها یه جا جمع می شدن و همو می دیدن.
با دیدن خبرت ذوق زده شدم. امیدوارم بشه.
خودافشایی فوقالعاده خوشحالکنندهای بود. دیدن دوستان متممی عزیز از نزدیک خیلی هیجانانگیزه.
اما حالا نمیشه ما سخنرانیمون رو مکتوب ارائه کنیم چون واقعاً در حضور آقای معلم و متممیها سخنرانی کردن کار خیلی خیلی سختیه.
البته من شخصاً به شدت علاقمند به برگزاری چنین سمیناری هستم چون به نظرم Theme جدید و منحصربهفردی داره و دیگه واقعاً دوست ندارم حضور در این سمینار رو به هیچ عنوان از دست بدم.
فقط امیدوارم تا اون روز زنده بمونم. چون همین الان هم از شدت هیجان داره قلبم میایسته 😉
به به، به این میگن یه خبر عالی 🙂
ما که عیدیمون رو بیست و چهار روز مونده به سال جدید گرفتیم.
محمدرضا جان، بی صبرانه منتظر اون روزم…
چقدر هیجان انگیز…
من اینجور موقع ها که مثلاً یه چنین چیزهایی رو از دوست نزدیکی بشنوم و بخاطرش خیلی هیجان زده و احساساتی بشم، – حتی هر چقدر هم که احیاناً اونموقع، بی حوصله باشم – ممکنه مثلاً بهش بگم: “قربوون اون خود افشایی ات برم من!”
اما خوب.. اینجا که نمیشه گفت… 🙂
راستی. ما عادت کردیم همه اش برای متمم، فقط بنویسیم.
سخنرانی کردن، اون هم در مقابل یک سخنران زبده و حرفه ای (یعنی معلم خوبمون) و البته پیش دوستان متممی مون، برای به چالش کشیدن مون خیلی خوبه.
کلن این اتفاق، که خودِ متمم و معلم مون، تصمیم گرفته برای دورهم بودنِ صمیمانه ی ما رقم بزنه، و دیدن دوباره ی محمدرضا و دوستانمون، قشنگ و هیجان انگیز و دوست داشتنیه.
امیدوارم همه چیز خوب پیش بره، و بتونیم یکبار دیگه خودت و همه ی دوستان خوبمون رو از نزدیک ببینیم و کمی با هم گپ بزنیم. ممنون که بهمون گفتی.:)
چه خبر خوبيه احتمال ديدن معلمي كه چند سالي است چيزهاي ارزشمندي ازش ياد گرفتم. حتي تصورش هم آدمو به هيجان مياره، حتي اگه جزو منتخبين نباشي.
راستش من يه فانتزي ذهني دارم در مورد آدمهايي كه دوستشون دارم و يه جورايي برام توي “حوزه ” هاي خاصي حكم معيار دارند و اونم اينه كه اگه ببينمشون و فقط مدت زمان كوتاهي در اختيارم باشه، ازشون چي مي پرسم؟ يعني چه سوالي بپرسم كه وقتي بعدا به عقب برگشتم و به اون لحظه فكر كردم حس سوخت شدن فرصت بهم دست نده؟
چه عالی. امیدوارم همه اسباب کار به راحتی فراهم بشه و اون روز باشم و ببینم جمع خوب دوستان متممی رو.
چه حس خوبی رو انتقال دادید حتی اگه فعلا فقط یک تصمیم اولیه باشه.
غافلگیرشدم یعنی محمدرضا بی تابی و بیقراری که ما به خاطر احترام گذاشتن به آخرین تصمیمش ازش اصلا دم نزدیم رو چقدر خوب فهمیده . به این میگن آموزش دلی 🙂
سلام برشما
بهترین خبری بود که من را به وجد آورد
سپاس گذارم از صمیم قلب
درود بر معلم گرامی؛
طی مراوده ای که با دوستان عزیز متممی داریم و گفتگو پیرامون مسائل مشترکمان، به جرأت یکی از آرزوها و خواسته های فعلی اکثر آنها برگزاری یک دورهمی وسیع با حضور معلم عزیزِ همه ما و بهره بردن از حضور شما و سایر دوستان به صورت حضوری است.
سپاس بابت رویایی که برای سال ۹۶ ما خلق کردید و با آرزوی به وقوع پیوستن این رویا.
ایام به کام