انسانها را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
– کسانی که تمام زندگی خود را صرف تعقیب رویاهایشان میکنند.
– کسانی که از دیگران پول میگیرند تا در طول زندگی، رویاهای آنها را تعقیب کنند…
پی نوشت: شاید این تعریف علمی نباشد، اما تصویری است که از کارآفرینی در ذهن من است…
سلام؛
یکباره یادم افتاد؛
به بهانه این پست یه کتاب معرفی میکنم 🙂
کتابی به اسم “The Five Futures Glasses” ، نوشته “Pero Mićić” .
تو آمازون مشخصات کامل کتاب رو میتونید ببینید :
http://www.amazon.com/The-Five-Futures-Glasses-Understand/dp/0230247059/ref=sr_1_3?ie=UTF8&qid=1374796158&sr=8-3&keywords=Five+future+glasses
من قبلاً کتاب انگلیسیش رو خونده بودم، ولی توی نمایشگاه کتاب دیدم سازمان مدیریت صنعتی هم این کتاب رو ترجمه کرده، چند صفحه ای خوندم دیدم ترجمه خوبی داره، برای همین خریدمش.
این کتاب با استفاده از استعاره عینک، ۵ نوع نگرش به آینده رو به تصویر میکشه.
البته این نوع به تصویر کشیدن مثل روش شش کلاه تفکر نوشته بونو نیست که صرفاً هر رنگ کلاه به صورت سمبلیک باشه و هر کلاه یک موضوع رو از نقاط مختلف نگاه کنه، بلکه هرکدوم از رنگ های مختلف عینک منتهی به نتایج و تحلیل های مختلفی میشه.
عینک آبی = آینده محتمل
عینک قرمز = آینده شگفت انگیز
عینک سبز = آینده قابل خلق
عینک زرد = آینده مطلوب
عینک بنفش = آینده برنامه ریزی شده
این کتاب مدلی داره به اسم مدل Eltville. خیلی جالبه.
میتونید به این سایت هم برید یکم بیشتر اطلاعات کسب کنید
http://www.futuremanagementgroup.com/en.html
این کتاب بیشتر درباره سازمان ها بحث میکنه، ولی تو زندگی شخصی هم میشه استفاده کرد از مطالبش.
حالا بیکار ننشینید، برید این کتاب رو از فروشگاه های اینترنتی بخرید، با ضمانت من، قول میدم خوشتون بیاد، اگر خوشتون نیومد مرجوع کنید به خود من 🙂
اسم کتاب ترجمه شده اش هم “پنج عینک آینده نگری” هستش و مترجمش هم خانوم بهاره آدمیت هستند.
احساس میکنم دیدگاهتون کمی تک بعدی باشه چون رؤیاها رو تماماً به صورت مالی معنا کردید اما به نظر من وجود دارند آدم هایی که در دسته دوم قرار میگیرند و به یک کارمند ساده بودن اکتفا میکنند ولی در سایر ابعاد زندگشون، رؤیاهای بسیار بلندی برای خودشون دارند.
کسی که رویای چیزی رو داره شاید بهش نرسه. اما کسی که رویاشو نداره حتما بهش نمیرسه.
چون پول محبوب دلهاست یه مثال پولکی (شیرین مثل لهجه ی اصفهانیا):
کسیکه رویای به دست آوردن ده ملیارد پول رو داره شاید نرسه شایدم برسه. اما قطعا اونی که حتی رویاشم نداره بهش نمیرسه
سلام
چطور ميشه پوست انداخت ؟! كارآفرين يا Self Employee يك مهارت ذاتيه يا ميشه ياد گرفت و تغيير كرد؟!
طبق درس هايي كه تا اينجا گرفتم ميشه با آموزش و تلاش ياد گرفت.!
ببينم محمدرضا يه سوال مهم و بزرگ …..به نظرت كار كاردن تو سيستم هاي بزرگ نميتونه زمينه ساز ساختن افراد و كارآفريني بشه؟ البته اگر از اول نگرش همين باشه نه اينكه نگاه و اميد و حراص منحصر به ساعت حضور و غياب و فيش حقوق آخر ماه بشه! خيلي دوست دارم نظرت رو راجع به اين ماجرا بدونم چون افرادي با توانمندي هاي خوبي هستند كه يه كم ذوق و سوداي پيشرفت مستقل(نه از جنس ارتقا تو سيستم مديريتي سازمانهاي چند لايه) دارن و قابليتش رو هم دارن كه تو مرز شكفته شدن يا بيات شدن قرار بگيرن……راستش خودمم حدودا تو همين محدوده هستم!!
سلام محمرضا خان
کتاب ۵ نقطه قوت رو خوندم. ۱۶ مورد از ۳۴ تا رو ۹ تا ۱۰ امتیاز دارم. ولی activator و achiever حدود ۲ شدم. به قول دکتر شیری همه کار میکنم فقط گل نمیتونم بزنم.
رویاهای زیادی دارم و طرح های کاری متنوع. با این حساب باید فکر کنم باید یکی رو پیدا کنم با این دو خصوصیت که رویاهامو عملی کنه 🙂
———————————————-
پ.ن. امروز بعد از مدتها حضور دکتر شیری رسیدم. تشکر کردم از اینکه به واسطه سایتشون باعث آشنایی با شما شدن.
این وبسایت یک کار افرین از نوع درد کشیده از جنس خودت
یه لینک از ted میذارم در مورد کارآفرینی و البته زنان :)…فوق العادس پیشنها میکنم حتما ببینیدش
http://www.ted.com/talks/gayle_tzemach_lemmon_women_entrepreneurs_example_not_exception.html
ممنون از لینک خوبت , فقط یکم فمنیستی بود!
در رابطه با کار آفرینی اگر لینک خوب ( TED باشه بهتره ) داری به اشتراک بزار.
بازم متشکرم
کجاش فمینیستی بود آخه؟؟!!! women are not exceptions
🙂 توی همین ted بخش Topic هاش کارآفرینی هم جز هست اینم لینکش
http://www.ted.com/topics/entrepreneur
اگر علمیش و بخواید ما یه کار آفرین داریم entrepreneur و یه intrapreneur یا entrepreneur employee اولی شرکتها و موسسات رو راه اندازی میکنه و دومی اونها رو به موفقیت و ایجاد مزیتهای رقابتی میرسونه……که انگیزش در اون گروه دوم برمیگرده به خیلی چیزها از جمله همون پولی که قراره بهشون پرداخته بشه…. بعضی از این افراد بدلیل عدم اهمیت کارافرینی و خلاقیت در سازمانشون میرن دنبال کسب و کار خودشون که در این صورت میشن Spin off entrepreneur ….پس هرکس برای اینکه کارآفرین باشه نیازی نداره دفتر دستک خودش و راه بندازه همونجا که هستیم در همین موقعیت کارمندی هم میتونیم یک entrepreneur employee باشیم نمی تونیم بگیم کدوم یکی از این دو گروه مهمتره چون یه سازمان بدون اون کارمندهای خلاق هم رو به افول میره….
ممنون بانو پگاه
من با شما موافقم 🙂
خواهش میگن:) فکر کنم تو یک independent entrepreneur باشی
می دونم نکته ای که می خوام بگم جاش اینجانیست ولی در ادامه توضیح میدم
در نوار عمودی سمت چپ سایت لینک های خوبی قرار دادید ولی چیزهای جالب دیگری هم می تونید اضافه کنید.
مثلا لینک های رندوم (لینک اتفاقی روز) یا لینک های توصیه شده توسط مدیر سایت , لینک هایی که بیشترین لایک را دارد و آنهایی که کمترین لایک را و …..
برای نوشته ها من در کنار لایک ابزار دینای (همون برعکس لایک) را توصیه می کنم تا بتوان اگر با نظر نویسنده مخالف باشیم به راحتی ابراز کنیم.
برای کامنت ها و پیغام های که دوستان می نویسند هم اگر ابزار لایک (فقط لایک) باشد خیلی خوب می شود چون به این وسیله می شود فهمید کامنت مربوطه , چقدر مورد توجه عموم خواننده گان واقع شده ؛ همچین به تدریج فضا از حالت گفتمان های من-شعبانعلی و من-همه به گفتمانهای نفر به نفر حرکت می کند.
در بالا ترین قسمت هم می توانید بخشی اضافه کنید که پیغام های داخلی یا مستقیم که مربوط به هیچ بخشی نیست و عموما نیاز به نمایش عمومی ندارد (مثل این پیغام) از آن کانال انتقال داده شود
موفق باشید.
———————-
سلام؛
محمدرضا جان؛
خیلی محکم نوشتی!
بنظرم با این طور افکار و ذهنیت ها به کرّات برخورد میکنیم، ولی چیزی که در این میون خیلی مهمه اینه که اینها باعث بشه
ما یک “نارضایتی مثبت” رو تجربه کنیم نه یک “نارضایتی منفی”.
باید انگیزه ای باشه برای رویا گزینی و حرکت به سمت اون، نه اینکه حس کنیم عالم و آدم رو سر ما خراب شده، هرکسی که اطراف ماست، بوی ماکیاولیسم میده!
همچنین من بر این باورم که هستی، و به طور خاص دنیای زمینی ما، به شدت سیستماتیک داره عمل میکنه، ما فقط در صورتی میتونیم به رویای خودمون برسیم که اجازه بدیم و کمک کنیم افراد دیگر قبل از ما، همزمان با ما و بعد ما به رویای خودشون برسن.
مثلاً همیشه من بر این باور بودم کسی که چندین و چند مکان تفریحی نرفته باشه، چند کشور رو ندیده باشه، هفته ای چندبار با خانواده، همسر، مادر و پدر و فرزند و … شام در رستوران خوب نخورده باشه، و غیره، نمیتونه خوب از زندگی لذت ببره و همیشه در تنش درونی به سر میبره.
اینا در مورد همه صدق میکنه، چه من، چه همسایه، چه یه آدم تو اون سر دنیا.
راستش من خیلی بدم نمیاد از پول گرفتن از دیگران و اونها رو به رویاهاشون رسوندن، چون به قول معروف دست بالای دست بسیار است، من اگر به آرزوهای یکی گنده تر از خودم و پخته تر از خودم احترام نذارم و شوق برآورده شدن اون آرزوهاشو نداشته باشم، فردای روزگار خودم میتونم به آرزوهام برسم؟
اصلاً هم علاقه ای ندارم که فقط بشنوم انگیزه تلاش فلانی “خدمت به خلق”، و “برافراشتن پرچم سه رنگ ایران” ، و از این دست چیزهاست. رویا به موضوع دلی هستش، به دل همه با تمام وجودم احترام میذارم، خواه انگیزه فرد شهر باشه، خانواده، همسر، فرزند، دوست، خونه، خودرو، خلاصه هرچیزی دزدی و جنایت نباشه مقدسه.
یادمه وقتی داشتم رادیو مذاکره گفتگو با جناب بهرام شهریاری رو گوش میکردم، از یه خصوصیت ایشون خیـــــــــــلی خوشم اومد این بود که اصلاً جو گیر نبودن، و حس کردم به شدت تکلیفشون با خودشون معلومه.
خب آقا من اگر اجازه ندم چنین فردی از زندگی لذت ببره، در آینده راهی جز دست و پا زدن در رنج و مشقت و فلاکت واسه خودم و امثال خودم باقی میمونه؟
در آخر اینم بگم که کلاً بنظر من مدتی کارکردن برای سایرین اجتناب ناپذیره، بخصوص اینکه آدم بخواد در حوزه خدمات مشغول به کار بشه، در این صورت خیــــــــلی خوبه که آدم در اون از مقطع از زمان مشغول فعالیته، به فکر پایه گذاری اهداف رویاهاش باشه، تا بعدها بتونه بهتر و قوی تر دنبالشون کنه. 🙂
من برای رسیدن به رویای خودم دارم قدم برمیدارم و جاده بس لغزان است اما میدونم که به مقصد می رسم.متشکر از شما با خوندن مطالب شما تصمیمم برای عملی کردن رویاهام قوی تر می شه.البته رویای من مربوط به موفقیت هست اما نه در زمینه کارآفرینی!بیش تر موفقیت شخصی هست.
خیلی از این جملات ناراحت شدم.
من تا حالاپول میگرفتم تا رویاهای دیگران را بسازم.
روی دوش من برای دیگری.
پس کی نوبت من میشه؟
و اصلا درد بزرگتر اینه که رویای من چیه؟من هنوز اینو نمی دونم و درد بیدار شدن هر روز بدون رویا…….خیلی کمک لازم دارم.
مریم.
من فکر میکنم نباید همه ی ما کارآفرین بشیم.
اما میتونیم یک کار مهم بکنیم. حداقل اگر برای کسی کار میکنیم، برای کسی کار کنیم که ایده ها و ارزش ها و رویاهاش با ما مشترک باشه.
این کار خیلی سخت نیست…
محمدرضای عزیز
که خیلی از آشنایی با شما در این ۱-۲ ماه خوشحالم با تمام وجود می گم
من همیشه در کار کردن وسواس دارم و بیش از حد کار می کنم.
زمان زیادی کار می کنم و همیشه برای کارفرما بعد از مدتی توقع ایجاد می شود در صورتی که من بر احساس وظیفه کاری و زمان تحویل این کار را انجام می دهم و گاهی نیاز به زمانی برای استراحت و کار نرمال دارم و به علت نیاز مالی نیز باید کار کنم.
دوست دارم این زمان را برای خودم و ماری برای خودم بگذرونم تا احساس سواستفاده از را نکنم.
محمدرضا حرفاش بعضی وقتا برای مخاطباش یه تلنگره (به قول استعاره خودش می خواد به فیل مخاطباش خوراک بده)، ولی بعضی چیزا رو نباید فراموش کرد، با تعریف یه لطبفه حرفم رو دنبال می کنم:
آقایی بالای یه ساختموم مشغول بنایی بود، یکی از پایین صداش می کنه که اکبرآقا بچت تصادف کرده تو بیمارستانه. طرف خیلی ناراحت میشه، تعادلش رو از دست می ده و سقوط میکنه، تو مسیر سقوط به خودش میگه من که بچه ندارم، اصلا من که ازدواج نکردم، گفت اکبرآقا اصلا من که… حرفش تموم نشده بود که پخش زمین شد بود.
امیدوارم نیاز به توضیح بیشتر نباشه
جالب بود
انسانها را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
– کسانی که تمام زندگی خود را صرف تعقیب رویاهایشان میکنند.
– کسانی که از دیگران پول میگیرند تا در طول زندگی، رویاهای آنها را تعقیب کنند…
و این گروه دوم خود دو زیرگروه اند:
– کسانی که از دیگران پول می گیرند تا رویاهایشان را بسازند
– کسانی که ار دیگران پول می گیرند تا رویاهایشان را ویران کنند
و تویی که شاید از گروه دومی ، دل نگران تر از آن باش که در زیرگروه دوم نباشی…
سلام
همون حکایت آدمایی که خطر میکنند و دنیا را می سازند و آدمایی که در آن دنیای ساخته شده زندگی می کنند
درسته محمدرضا
من هم جز دسته اولم!