هر وقت کتابی را میبینم و دوستش دارم، به جای یک عدد، سه یا چهار یا پنچ نسخه از آن را میخرم و در کتابخانهام نگه میدارم که بتوانم به دیگران هدیه دهم. در کتابخانهام دو طبقه کتاب از این دست دارم. بدون توضیح کمتر یا بیشتر، خواستم گزارش آن دو طبقه را اینجا بنویسم (موجودی کتابها در لحظهی نگارش مطلب ثبت شده و ربطی به تعداد خرید اولیه ندارد!)
شازده کوچولو – ترجمه محمدقاضی – چهار نسخه (با اون جملهی معروف که: آدم بزرگها اعداد را دوست دارند)
جامعه شناسی – گیدنز – یک نسخه (کمتر جایی دیدهام که رفتارهای نامتعارف ج.ن.س.ی را به این زیبایی و بدون تعصب تحلیل کنند)
دنیای سوفی – یاستین گوردر – سه نسخه (سبک این کتاب عالی و سهل ممتنع است. دنیای تئو تقلیدی بود که بزرگی دنیای سوفی رو بهتر نشون داد)
روانشناسی در زندگی – استرانگ من – چهار نسخه (یعنی این قدر سرنخ برای مطالعهی روانشناسی در یک کتاب؟ عالیه!)
خلبان جنگ – اگزوپری – دو نسخه (عالیه. اگزوپری تنها زندگی کرد و تنها مرد. احساس میکنم میفهممش)
عقلانیت و توسعه یافتگی ایران – دکتر سریعالقلم – چهار نسخه (آدم پیش این آدم احساس بیسوادی و کم فهمی میکنه)
استیو جابز – ایزاکسون – دو نسخه (مردم میخونن میگن مدل ایرانی نیست. اما به نظرم روحیه ی عصیانش برای ما که اسیر هستیم الهامبخشه)
گفتگو با نجف دریابندری – مهدی ساوجی – دو نسخه – عاشق اون جمله هستم که میگه: غزل فارسی با حافظ تمام میشود!
چرا ملتها شکست میخورند؟ – با ترجمه محسن میردامادی و دوستانش – ده نسخه (عجیب است و الهام بخش)
استالین – راژینسکی – الان متاسفانه یک نسخه مونده. وقتی یک ژورنالیست داستانی را به صورت مستند بگوید (که البته نادر است!)
قلعه حیوانات – جرج اورول – چهار نسخه (۱۹۸۴ رو دوست ندارم. برای من مثل دفترچه خاطراته تا تصویرسازی از آینده)
مسیح باز مصلوب – کازانتزاکیس – پنج نسخه (به نظرم کسی صحنههای آخر داستان را لمس نکنه یعنی تا حالا کاری برای اصلاح جامعهاش نکرده)
همه میمیرند – سیمون دوبوار – دو نسخه (چقدر مرگ رو دوست داشتنی میکنه. بدون بحثهای فلسفی مزخرف)
همه نامها – ساراماگو – دو نسخه (آخه این آدم اون موقع چقدر خوب میفهمید که میشه عاشق یک نام روی یک کاغذ شد و با اون زندگی کرد)
داشتم تو اینترنت چاپ های مختلف جامعه شناسی گیدنز رو سرچ می کردم که این پستم رو خوندم. سوالی که برام پیش اومده اینه که هنوزم اگه بخواهی کتاب هدیه بدی از تو این لیست انتخاب می کنی یا کتابهای لیست عوض شدن یا اینکه به این کتابها اضافه شده؟
در پایان کتابی هدیه دادم که خاطره شد!
…
عصر دوشنبه بود و نمی دونم چرا عصبی و بی حوصله بودم(خیلی وقته که من اینقدر عصبی نمی شم اصلا راستش رو بخواید)
و ساعت ۴ تا ۶ با بچه های حسابداری روش تحقیق داشتم.
فقط یک نفر اومده بود و هر چه منتظر شدم هیچ دانشجویی غیر از آن یه نفر نیومد.
خواستم کلاس رو کنسل کنم که با خودم گفتم این بیچاره خدا کلی هزینه کرده تا اومده و از خیلی چیزا گذشته که خودش رو رسونده
کلاس رو شروع کردم و برام عجیبه یکی از پربار ترین کلاس های این چند سالم شد
هر نکته ای که به ذهنم رسید بهش آموزش دادم و نوشت
و در پایان کتابی رو با امضای خودم بهش تقدیم کردم
خیلی خوشحال شدم و ایشون هم حالش دگرگون شد
از این به بعد می خوام کتاب هدیه بدم
خیلی حسش رو دوس دارم
کتاب خوبی که دیروز ظهر از طریق پست به دستم رسید و بی انصافی می دونم به عزیزان اطلاع ندهم:
اصول سخنرانی و فن بیان به روش TED(کتاب رسمی آموزشی موسسه TED)،
نوشته کریس اندرسون مدیر عامل TED، کتاب پرفروش نیویورک تایمز،
انتشارات آسمان خیال، چاپ چهارم آبان ۱۳۹۷ و چاپ اول اسفند ۱۳۹۶
کتاب هایی که با خیال راحت برای مطالعه توصیه می کنم:
۱- اصول و فنون مذاکره، دکتر مسعود حیدری (راجر فیشر، ویلیام یوری)
۲- مبانی جامعه شناسی، بروس کوئن، انتشارات سمت
۳- چیستی علم، چالمرز، ترجمه دکتر سعید زیبا کلام، انتشارات سمت
۴- کتاب صوتی شیوه های رهبری برای نسل جدید(استیو جابز)، نوین کتاب گویا با صدای میکائیل شهرستانی
۵- پشت پرده ریاکاری، دن اریلی ترجمه رامین رامبد
[…] کتابهایی که هدیه میدهم […]
مربوط نوشت: از بین کتابهای بالا من شازده کوچولو، دنیای سوفی، خلبان جنگ، چرا ملتها شکست میخورند و قلعه حیوانات رو خوندم و همیشه هم به اون دسته از دوستانم که علاقه به خوندن کتاب دارن، خوندن بعضی از اینها رو پیشنهاد دادم.
شازده کوچولو رو به خیلیها هدیه دادم و دنیای سوفی رو علاوه بر اینکه خودم کتابش رو داشتم از یه دوست عزیزی هدیه هم گرفتمش.
خیلی نامربوط نوشت: ویژگی کمالگرایی در من باعث شده که هر وقت کاری رو شروع میکنم اول تا یه جایی برسونمش و بعد به اطرافیانم میگم که مثلا دارم فلان کار رو انجام میدم.
اما محمدرضای عزیز، وقتی شما خواهش کردید که اگر وبلاگ مینویسید بیاییم و آدرسشو رو اینجا هم بذاریم، خیلی با خودم کلنجار رفتم ولی در آخر گفتم نباید خواهش معلم عزیزی مثل محمدرضا رو نشنیده بگیرم.
برای همین تو روزنوشتهها کمی سرچ کردم (جوری که کمتر تابلو باشه 😉 ) ببنیم کدوم مطلب روزنوشتهها با آخرین چیزی که تو وبلاگم گذاشته، مربوطتر هست. دیدم این مطلب کتابها، گزینه خوبی هست.
وبلاگ من اسمش: یادداشت من، (http://mymemopad.blog.ir) هست و تا به حال مطالبی که برای خودم جذابیت داشته و خوندن اونها برام لذتبخش بوده رو توش نوشتم. خوشحال میشم اگر دوستانی هم که از روزنوشتهها میان، برای لحظاتی هم اونها از خوندن یادداشتهای من، لذت ببرند.
با سلام و احترام،
دو بار کتاب مسیح باز مصلوب رو خوندم اولین بار پانزده سال قبل و به وضوح یادم می آید که خیلی خیلی ابهام وجود داشت و اگر بگویم که متوجه قسمت هایی نشدم اما مجدداً اونو به انگلیسی خوندم
بعد متوجه مساله ای شدم که بین اصلی و ترجمه خیلی تفاوت هست و ترجمه گیج کننده بود و چند تا کتاب دیگر رو مقیسه رندومی کردم و با اینکه من مترجم نیستم متوجه نقص هایی واضح که بعضی اوقات حتی جاانداختن متن هم می شود و ترجیح می دهم اسم اون چند تا کتاب را نیاورم چون کتاب مسیح باز مصلوب اینجا بود بیان کردم.
ببخشید که اینجا این مساله را مطرح می کنم اما اگر نظر دوستان متممی و معلم بزرگوارمون را بدونم خیلی عالی می شود مدتیه که کتابخوانی من نسبتاً بیشتر شده و اکثراً کتابهایی می خونم که زبان اصلی هستند چون دسترسی به نسخۀ کاغذی این نوع کتابها مشکل هست به فکر افتاده ام که ایبوک ریدر تهیه کنم
اما قبل از آن دوست داشتم نظر دوستان متممی و اشخاصی که تجربۀ کار با ایبوک ریدر دارند رو بدونم؟
کتاب از محمود دولت آبادی توی لیستتون نبود
مثل سلوچ یا کلیدر
یکی از لذت بخش ترین لحظاتم خوندن سلوچ بود
سلام
من کتاب عقلانیت و توسعه یافتگی رو امروز تهیه کردم.ولی احساس میکنم تخصصی باید باشه..من دانشجوی علوم اجتماعی و …نیستم رشتم خیلی با این مسایل غیر مرتبطه
میخواستم بدونم میتونم ازین کتاب استفاده کنم میتونم مطالبش رو متوجه بشم؟
ممنون ازتون خیلی…
ممنون بابت این پست برای دیدن این پست یکی از دوستان گفته بود (کتاب هایی که هدیه می دهم )رو توی گوکل سرچ کنم بعد دیدن این پست و با سرچ اسم یکی از کتا ب ها توی گوگل دیدم حتی به به این مطلبتونم رحم نکردند به نظرم نسبت دادن حرفاتون به پورفسور سمیعی و شریعتی و… به مراتب قابل تحمل تر از این کپی پیست بود http://vadiesalam.persianblog.ir/post/202
سلام لطفا میشه آدرس سایت یا نشانی اینترنتی از فردی را بدهید که بتوانیم کتاب بگیریم بخوانیم و پس دهیم خیلی از دوستان من دلشان میخواهند کتاب بخوانند ولی به این طریق متشکر میشوم راهنمایی کنید
سلام
میشه خواهش کنم از شازده کوچولو تفسیر تون رو بگین؟
متشکرم
سلام
هدیه من به شما. البته شاید خوانده باشید. ولی داغ داغ است. زحمت دوستان شریفی استنفورد است.
http://modiriran.ir/1394/01/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%DA%A9%D8%AA%D8%B1%D9%88%D9%86%DB%8C%DA%A9%DB%8C-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA-%D8%AF%D8%B1%DB%80-%D8%B3%DB%8C%D9%84%DB%8C%DA%A9%D9%88%D9%86/
لیست کتابی که شازده کوچوله رهبریش کنه حتما خوندنیه، ممنون که سهیم شدید
سلام.این کتابارو الان میتونم بگیرم؟”همه میمیرند و جامعه شناسی”
با سلام خدمت همه عزیزی که خوندن نظراتشان کمک و احساس حضورشون قوت قلب.
استاد شعبانی من متاسفانه این کتابها رو نخوندم اما خوشحال میشم اگر کتاب هفت عادت مردمان موثر استفان کاوی ترجمه آل یاسین رو هم بررسی وتحول کنید.
با تشکر
سلام.دو تا از کتاب هایی که گفتید رو فعلا خریدم و دارم میخونم کتاب گفتگو با نجف دریا بندری و همه می میرند.الان دارم گفتگو با نجف دریا بندری رو میخونم به خیلی دوست دارم زود تمومش کنم.بقیه رو هم حتما میخونم.البته بعضیاش و نسخه ی پی دی اف شون و خوندم اما فقط دوست دارم کتاب و بگیرم دستم و ورق و بزنم و بخونم.و رفتم کتابفروشی یه چندتاش نبود ناشر کتابارو گفتم تا بیارن.
ممنون ازتون.
سلام
یه سوال داشتم اینا ترجمس؟ یعنی ترجمش داری؟
فقط سه تا از این کتابها را خوانده ام. ممنون که معرفی کردید. حتما بقیه را هم تهیه خواهم کرد و می خوانم.
من هم کتاب زوربای یونانی اثر نیکوس کازانتزاکیس را معرفی می کنم. ارزش خواندن را دارد خیلی عالی است.
سلام محمدرضا جان
ازت يه درخواستي دارم. اگه هنوز خلبان جنگ رو داري خيلي دوست دارم با يه يادداشت از خودت به عنوان هديه بگيرمش.مي دونم درخواست نامعقول و زيادي هست ولي به نظرم اومد يادگاري خيلي خوبي هست . 🙂
لطفاً پررويي منو ببخش، فقط حسم رو بعد از خوندن اين مطلبت گفتم.
شبیه چالش «چهارده کتاب» بود. به هر حال ممنون.
با سلام به همه دوستان
من هم می خواستم کتاب پندهای قند پهلو را به عزیزان معرفی کنم. توصیه می کنم حتما این کتاب را مطالعه بفرمایید.
با درود و احترام خدمت جنابعالی و سایر دوستان
جناب شعبانعلی عزیز
نمیدانم کدام ترجمه از دنیای سوفی را دارید؛ ولی ( با تمام احترامی که برای دکتر کامشاد گرامی قایلم و سر تعظیم به پیشگاه ایشان فرود می آورم) اگر ترجمه آقای مهرداد بازیای از نشر هرمس، را هم نگاه کنید سودمند است؛ زیرا از زبان نروژی یکراست به فارسی ترجمه کرده اند. افزون بر این، ترجمه استاد ابوالحسن نجفی از شازده کوچولو را هم ببینید، خالی از لطف نیست. گرچه ترجمه های مرحوم قاضی لطف و شیرینی خود را دارد، استاد نجفی کاری را بیهوده انجام نمیدهند.
شاد و تندرست باشید
کتابها، کتابهای عزیز! همیشه موجب تسکین من بوده و هستند؛ در صبح و شام، در مشقت و کامیابی، در وطن و غربت، در سلامتی و ناخوشی، و در خوش خبری و بدخبری.
کتابهای عزیز، همچون همیشه دوستانی ثابت قدم، مایه ی نشاط و نیرو، و مرهمی بر زخمهای من.
: پلینی
اخيرن به طور اتفاقى با سايتى آشنا شدم كه كتاب “۱۰۰۱ books you must read before you die”رو معرفى كرده بود,همونطور كه از اسمش پيداست ۲۰ تا از منتقدان ادبى ليست ۱۰۰۱ كتابى كه از نظرشون هر انسان بايد قبل از مرگ بخونه رو معرفى كردن,و اطلاعاتى درباره علت اهميت و اينكه چرا بايد قبل از مرگ خونده بشه رو دادن…
آقا معلم؟؟؟
نميشه شما هم يه همچين ليستى رو براى ما بنويسين,من نظر شما رو ترجيح ميدم…جمله تون توى راديو مذاكره آخر تو ذهنم ميچرخه”اون چيزى كه زندگى را عوض ميكنه كتاب هاست…من ۹۹۹۰۰۰ رمان را نخواندم و انتخاب هاى معدودى دارم و …”
اينكار هم استفاده از تجربه و دانش شماست هم يه انگيزه براى مطالعه…
ميشهههه؟لطفن…
کتابهایی که معرفی کردی همگی فوق العاده هستند.منهم یک کتاب خوب به دوستان معرفی میکنم>درغیاب عقل<نوشته عبدالحمیدضیایی.
بهترین روشی که می تواند یک هدیه ارزشمند باشه معرفی کتاب هایی است که با آن زندگی کرده ایم یا اینکه زندگیمان رابرآن اساس ساخته ایم.
مثلا دردوره دانشجویی سال ۱۳۷۳ یه استاد داشتیم که روش تحقیق به ما درس می داد ورشته علوم سیاسی داشت.کتاب قلعه حیوانات رابه ما معرفی کرد وگفت بینش سیاسی شما را توسعه می دهد.
این کارقشنگ جناب شعبانعلی را تبریک می گویم به خودمان .
کاش می شد شرایطی راایجاد می کردیم که دلنوشته های آدم های موفق درصنعت راهم به طریقی به جوانان این مرزوبوم هدیه نمود.مسیررفته رابرایشان ترسیم کنیم که چرخ رادوباره اختراع نکنند
کتاب هزاران سال انسان مصاحبه با استاد باستانی پاریزی/کریم فیضی انتشارات اطلاعات کتاب فوق العاده شیرین و درس آموز
مرسی محمدرضا.هم به خاطر معرفی کتاب و هم به خاطر فضایی که ایجاد کردی تا از خوندن کامنتهای بچه ها لذت ببرم.یکی دو تا از کتابهایی رو که گفتی خونده م.از بین همه ی کتابهایی که خونده م کتاب “جاناتان مرغ دریایی” اثر باخ رو خیلی دوست دارم.جاناتان توی جامعه ش تنهاست ولی نسبت به جامعه هنوز احساس مسوولیت میکنه.دوستانی که این کتاب رو نخونده ن پیشنهاد میکنم بخوننش.خیلی کوتاهه و اصلا وقت گیر نیست.
من هم با نظرتون موافقم. به نظر من هم اين كتاب ارزش خوندن و معرفي كردن و هديه دادن رو داره.
راستی بچه ها این سایت رو یه سری بهش بزنید روش خوبی برای هدیه دادن و تشویق خودتون و یا حتی افرادی که دوست دارید اون هارو به مطالعه ترغیب کنید داره
http://www.jireyeketab.com/MainF.asp
از بین کتاب های قفسه کتاب دنیای سوفی رو واقعا دوست دارم تنها کتابی که سه بار خوندمش چقدر راحت و چقدر قشنگ من رو با فلسفه و تاریخ جهل و خرافه آشنا کرد و جالب این هستش میشه برای رفتار و تفکر تمام اعصار مصداق امروزی پیدا کرد .
کتاب”رازهایی درباره زندگی” نوشته باربارا دی آنجیلس (در زمینه روانشناسی) فوق العاده اس.
۴ تا از این کتابارو خوندم کتاب های دیگه رو هم باید بخونم به زودی دکترسریع القلم رو خیلی دوست دارم کتابشونو بخونم
سلام استاد
یه جایی خوندم آقای برنارد شاو این تابلو رو جلوی کتابخونه شخصی اش نصب کرده بوده:
” کتابی که ارزش خواندن دارد، ارزش خریدن هم دارد. “
سلام
منم این عادتو دارم…
و جدیدا اون کتاب هام محدود و آدم هاشم یکم محدود شده نمیدونم چرا.
شاید یه روزی که همه کتاب های این لیست رو خوندم… لیست طبقه کتابخانه خودمو منتشر کنم
ولی یکیشو حیفم میاد نگم
یه کتاب کوچک و دوست داشتنی که به هرکسی میشه هدیه داد (علی الحساب به دوستای من هدیه ندید خودم میخوام بدمش)
کتاب ژه از کریستین بوبن…
منم عاشق نوشتار های بوبن هستم ، انگاری تمام وجود و احساسات آدم رو شخم میزنه اصلا دوام نمیارم بیشتر از دو ،سه صفحه از کتاباش بخونم ….
سلام
منم ۴ جلد کتاب برای هدیه دادن خریدم که الان فقط ۲ تاش تو کتابخونه کوچیکم مونده.
تصمیم گرفتم از بین کتابهایی که گفتی دنیای سوفی رو بخونم. وقتی خوندمش دوباره براتون کامنت میزارم.
جالبه که دیشب داشتم با خودم کلنجار میرفت که بخرمش یا نخرمش
دیگه باید بخرمش حتما
چرا ملتها شکست میخورند؟ – با ترجمه محسن میردامادی و دوستانش
که ظاهرا در دانشگاه اوین نوشته شده
کتاب” بخارای من ایل من”
کتابی ک هر وقت میخونم از فضای شلوغ شهر من رو نجات میده
سلام آتوسا جان
بله منم موافقم باهات
این کتاب فوق العاده است.
خدا رحمت کنه مرحوم بهمن بیگی رو
روحش شاد
سلامی چو بوی خوش آشنایی
سلیقتون رو در انتخاب کتاب دوست داشتم منم این کتابها رو خیلی دوست دارم و زیاد هدیه دادم
چنین گفت زرتشت/خود مقدس شما/خدا بود و دیگر هیچ نبود/کیمیاگر وبیشتر کتابهای پائولو/تمام کتابهای محمود نامنی/استاد عشق هر چند که می گویند زیاد اغراق شده در کتاب/اندیشه های ماندگار وین دایر/داستان های مثنوی معنوی/تعدادی از کتابهای سیمین دانشور جلال آل احمد /شازده کوچولو/جانب عشق عزیز است فرو مگذارش/چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد/نامه های خط خطی/دنیای سوفی/چهار اثر از اسکاول شین/تعدادی از کتابهای بار بارا دی آنجلس/آناکارنینا/کشتگان بر سر قدرت/دو قرن سکوت/کویر/ چرا ایران عقب ماند و غرب پیش رفت؟/قلعه حیوانات هر چند با خوندنش کلا بهم می ریزم و …….
سبز باشید
شازده کوچولو رو وقتی خواندم که می خواستم در دفتر یادداشت های روزانه ام چیزی بنویسم، شاید دلم میخواست با متنی صمیمانه و ارزشمند اغاز کنم و شروع که کردم دیدم نمیشود نصفه و نیمه رهایش کنم.
از ان دست کتاب هایی است که تا پیش از مرگ باید “باید” خواند.
اگر تو مرا اهلی کنی انگار زندگی ام را چراغان کرده باشی ان وقت صدای پایی را می شناسم که با هر
صدای پای دیگری فرق دارد.
از متن کتاب_ روباه خطاب به شازده کوچولو
یک پیشنهاد: برای دویستداران ادبیات لاتین خواندن نمایش نامه ها و مجموعه داستان های “اریک امانوئل اشمیت” را پیشنهاد می کنم، بعید می دانم کسی که با ادبیات و هنر معاصر جهان را پیگیری می کند
از خواندن اثری جذاب مثل “نوای اسرار امیز” لذت نبرد.
سلام
خیلی خیلی ممنون از اینکه لیست کتابهای ارزشمند رو برای ما گذاشتید اگر لطف کنید به این روند ادامه بدید و لیست کتابای بیشتری رو برامون بزارید بسیار تا بسیار محبت میکنید .
با تشکر
سلام به همگی ……
سلام استاد ؛ خاطرم هست که تووی یکی از پست ها تون لیست کتاب هایی که توصیه کرده بودید ، همه می میرند توجه م رو جلب کرد .
اون نسخه ای که من تهیه کردم دو جلد بود . زیاد هم نو نبود . چون تعطیلات دو هفته ای سال نو جایی بودم که دسترسی به نت هم الحمدلله در حد اضطرار بود . با تمرکز شروع به خوندن زندگینامه ی ” فوسکا ” ی هفتصد ساله کردم . شاید ناخودآگاه بخاطر عنوان رمان و واژه مرگ اون کتاب رو انتخاب کردم ( شاید دوستان خاطرشون باشه اون روزا وضعیت کارم معلق و نامعلوم بود که البته اینجا هم با دوستان حرفش شد ) با وجود اینکه واژه واژه داستان حرف از مرگ و آرزوی مرگ داشتن فوسکا بود ولی اون رمان سرشار از حیات و زندگی بود برای من . تعطیلات تمام شد و من در بازگشت با به پایان رسوندن کتاب همه میمیرند ؛ شروع کردم به زندگی ……
زندگی کردن حس خوبی داره ، تجربه جالبی ه .
ممنون فوسکا ، امیدوارم هرجا که هستی مفهوم گنگ آرامش رو درک کنی …..
ممنون استاد ، یادتان به نیکی جاودانه باد 🙂 ♥
اولین بار کتاب دنیای سوفی تو دبیرستان خوندم معلم گفت هرکسی دنیای سوفی بخونه ارسطو میشه
بنظرم (البته ی نظر شخصیه)کتابهایی دارید ک ب واقعیت عینی زندگی نزدیکه.مریم
البته من همون مریم موندم ارسطو نشدم
سلام بر همگی.
دوستانی که تو اینستاگرام به من سر می زنند، احتمالا از این موضوع خبر دارند ولی این فرصت را هم غنیمت می دانم تا خاطره ای را عرض کنم:
مدتی بعد از سمینار «پیام ها در مذاکره»، یکی از اعضای همین خانه از من نشانی ام را پرسید. ساعتی بعد، یک نفر از پیک موتوری بسته ای برایم آورد. در آن بسته، تعداد بسیار زیادی کتاب و نشریه ی کودک و نوجوان بود ، به همراه تعدادی سی دی آموزشی و سرگرمی و شعر و موسیقی برای رده ی سنی کودک و نوجوان. آن ها را برای فرزندان من فرستاده بود.
از دیدن آنها غافلگیر و ذوق زده شدم. وقتی آنها را کنار هم بر روی میز کارم چیدم واقعا فضا کم آوردم.( تصویرش را دوستان در اینستاگرام دیده اند.) همکارانم را که دم دست ترین افراد هستند، صدا زدم تا کتاب و سی دی ها را ببینند. آنها هم متعجب شدند و کارش را ستودند.
راستش به قصد اینکه من هم کار ارزشمند آن دوست را دنبال کرده باشم، تعدادی از سی دی ها را به فرزندان همکارانم هدیه دادم. با این وجود وقتی به خانه رسیدم، اهالی خانه هم غافلگیر شدند.
در ادامه ی این حرکت زیبا، این دوست همخانه همکاری کردند تا برای نوجوانی در یک نقطه ی محروم هم اتفاقات خوبی بیفتد.
این خاطره را نوشتم تا از کار زیبا و ارزشمند این همخانه ی عزیز تشکر کنم و ضمنا یادآوری کنم که انسانهایی هستند که هزینه ی زندگی کودکان نیازمند را تقبل می کنند، اما کاش فراموش نکنیم که در این سالها هم، هنوز کودکان در بخش هایی از این سرزمین، از کتاب و کتابخانه و نشریه محرومند. آنها هم سهمی از دانایی و توانایی دارند که متاسفانه از آن بی نصیبند.
—————————-
دوست عزیز همخانه، امیدوارم برایت درد سر درست نکرده باشم. بدان که هرچه قدر از تو تشکر کنم کم است.
از تو بسیار ممنونم و خوشحالم از وجودت و مفتخر به همراهیت: زنده باشی سیمین-الف.
ممنون.
سلام
چه خوب که به یادم آوردید که اینجا یکی از بهترین کتابهایی که دارم رو معرفی کنم تا شاید دوستان همخانه ای که پدر یا مادر هستند بتونند این کتاب رو تهیه کنند.
کتاب “هیس بی هیس! “نویسنده: سحر انواری تصویرگر: لیدا طاهری گروه سنی ب ، ج
این کتاب همان مفهوم فیلم “هیس دختران فریاد نمی زنند” را به زبان داستان و غیر مستقیم به کودکان آموزش میدهد. یاد می دهد که کودکان همیشه باید به بزرگترهاشون اعتماد کنند و هراتفاقی که براشون میفته رو حتما به بزرگترها بگن.. امیدوارم تهیه کنید و به زبان داستان به کودکانمون یاد بدیم که هیچ وقت … (متن پشت جلد رو براتون مینویسم.)
” بچه ها باید بدانند که بدنشان مال خودشان است و اشکالی ندارد که اگر دوست ندارند مانع این بشوند که کسی آنها را بغل کند یا هرگونه ارتباط لمسی دیگری با آنها برقرار کند.
به کودکان آموزش ندهیم که حتما مجبور هستند اقوام و بستگان را ببوسند و یا آنها را در آغوش بگیرند. بهتر است اجازه دهیم آنها محبت و علاقه خود را آن طور که می خواهند به دیگران نشان دهند و اجباری در کار نباشد.
با فرزندان خود ارتباط تنگاتنگی برقرار کنیم. آنها را تشویق کنیم در مورد ندانسته های خود از ما بپرسند و تجربیات خود را با ما در میان بگذارند. به آنها اهمیت اطلاع دادن را بیاموزیم.”
—
این کتاب به همراه چند جلد کتاب دیگه دوست داشتنی هدیه دوست خوبی ست که اینجا پیدایش کردم. در همین خونه و در لابلای همین کامنتها و حرفها..
دوست خوب و مهربونم ازت ممنونم. سیمین- الف.
سلام آزاده عزیزم
مثل همیشه به من لطف داری دوست خوبم.
چقدر زیبا و گویا اون کتابو معرفی کردی آزاده دوست داشتنی من.
ممنونم که این کتابو اینجا معرفی کردی.
من هم تو این خونه دوستان خوبی دارم -روشن تر از آب روان- و به داشتنشون به خودم می بالم و سلامتی و طول عمرشون رو از خداوند خواستارم.
باز هم سپاس از لطف و مهرت.
شاد و رضایتمند باشی آزاده جونم. 🙂
سیمین عزیزم لطفش شامل حال من هم شد. باز هم می خوام همینجا ازت تشکر کنم دوست خوبم. کتاب ها رو گذاشتم که به اولین بچه های دوست داشتنی که دیدم از طرف خودت هدیه شون بدم …:) و همینطور آزاده م عزیزم که بخاطر اون کتاب دوست داشتنی باز هم ازش خیلی ممنونم.:)
سلام شهرزاد عزیز و دوست همراهم
ممنونم از مهر و مهربانی ات.
با کمال میل خوشحال می شم این کارو بکنی.
از اینکه از این طریق کودکی هم خوشحال می شه، مسرورم.
سلام خانم ابراهیمی خیلی خوشحالم که همخونه خیلی خیلی خوبی مثل شما دارم که بی منت مثل صاحب این خونه ، همدل و مهربانانه سعی در یادگیری ، آموزش و کمک به دیگران رو داره .
پاینده باشید
راستی یادم رفت منم کتاب میخوام 😀
سلام آقا رامین
ممنونم از لطف و همدلی شما دوست خوب.
اینجا مثل خونمونه و خوشحال می شم کاری برای همخونه ای های عزیزمون انجام بدم و این تنها کاری یه که می تونم بکنم.
پی نوشت: آهان… بگو کتاب می خوای!!! 🙂
حتما دوست همخونه ای.
ب
سلام به دوستای عزیزم
حالا که بازارِ تعریف داغِ داغ هست دلم می خواد من هم چند جمله ای رو بگم :
در سمینارِ پیام ها در مذاکره (۶/۶) و در زمانِ بینِ دو برنامه ، دوستِ نازنینی به سَمتم اومدن و یه بستۀ کادو شده رو بهم دادن ! من با تعجب و ذوق فراوون بازش کردم و دیدم که چند تا کتابّ کودک و نوجوان توشونه و انصافاً خیلی ذوق زده شدم . اما همین جا اعتراف می کنم که چند روز بعد که فرصت شد اون کتابها رو ورق بزنم ، در عین ناباوری دیدم که در لا به لای اون کتاب های با ارزش ، چند جملۀ بسیار محبت آمیز که مخاطبِ اونها ، من و همسرم بودیم نوشته شده بود و از طرفی ، از اینکه اون نوشته ها رو چند روز دیر دیده بودم ، کلی شرمنده شدم 🙁 امیدوارم فرهنگِ بخشش و هدیه دادن (مثلِ همین کار زیبایی که سیمینِ ابراهیمیِ عزیز انجام دادن ) در بین ما نهادینه بشه . بازم ممنون ، سیمینِ عزیز
پی نوشت : من که هنوز کتابِ «هیس بی هیس» رو نخوندم ولی وقتی فیلمِ «هیس ، دختران فریاد نمی زنند » رو دیدم ، به تمامیِ دوستان و اطرافیانم که فرزند داشتند ، تاکید کردم (پیشنهادی همراه با تاکید فراوان) که هم خودشون این فیلم زیبا و آموزنده رو ببینن و هم با فرزندانشون این فیلم رو ببینن و با فرزندانشون رفیق باشن و همونطور که آزادۀ عزیز گفتن ، بستری رو برای فرزندانشون تدارک ببینن که اونها به آسونی و بدونِ ترس و واهمه ، تمامیِ اتفاقات و وقایع رو با اونها در میون بگذارن
ارادتمند – هومن کلبادی
سلام هومن کلبادی عزیز
ممنونم از نوشته زیباتون. از حسی که نسبت به این هدیه داشتید، خوشحالم.
خوشحال از اینکه هنوز می تونم دوستانم رو سورپرایز کنم و با این کار باعث بشم به قول شما ” فرهنگ بخشش و هدیه دادن ” رو گسترش بدم.
اینقدر تک تکتون از آدم تعریف می کنید که منو تشویق می کنید تا این کارمو در عرصه های مختلفی که هستم، بیشتر و بیشتر ادامه بدم.
ممنونم.
پی نوشت: چه خوب که اون رو نخونده اید. من نیز کتابهایی رو که فکر می کنم برای افراد مختلف مناسب است، به تعداد بیشتری تهیه می کنم. هنوز چندتایی از آن دارم . قول می دهم یکی یرای شما کنار بگذارم. در اسرع وقت خدمتتان تقدیم خواهم کرد.
شاد و رضایتمند باشید.
سلام علیرضا داداشی گرامی
ممنونم از لطف و مهری که نسبت به من در نوشته هاتون دارید.
چرا دردسر!!
از نوشته هاتون لذت بردم. چقدر زیبا توصیف کردید.
من دوست دارم دوستانم را غافلگیر و سورپرایز کنم.
در روز سمینار برای شما و تعدادی از دوستانم کتاب هدیه آورده بودم و به علت اینکه شما حضور نداشتید، اشتیاقتان را که دیدم، مصر شدم تا این کار را انجام دهم.
راستش در دوران کودکی ام بغیر از کتابهای مدرسه، کتابی نمی خوندم و نداشتم.
گاهی فکر می کنم اگر در اون دوران، به جای بازی و سر به هوایی کتاب می خوندم، الان شرایط متفاوتی داشتم.
شاید اثر آن بازی گوشی و سر به هوایی است که الان مدرس بازی هستم!! 🙂
در کل کتاب رو بهترین و موثرترین راه برای موفقیت آینده یک فرد می دونم و بهترین زمانش هم دوران کودکی است.
هر آنچه که برای کتاب هزینه کنیم، کم است.
خوشحالم که خوشحالتون کردم.
من این کارو از خانم منیژه شعاعی سردبیر مجله سروش خردسال و کودک آموختم. ایشان همیشه با آغوش باز و پر از کتاب و مجله با من ملاقات می کنند. جا داشت از این انسان فرهیخته در این خونه یادی کنم و برای سپاس از ایشون به دوستانم بگویم؛ بزرگترها کتاب و مجله مخصوص به خود دارند، بیاییم برای فرزندانمون هم مجله ای مخصوص به خودشون تهیه کنیم و با این کار اونها بدونند که مهم و ارزشمندند و به این صورت فرهنگ مطالعه رو در خونمون احیا کنیم.
باز هم ممنونم از شما دوست خوب علیرضا و در خدمتتون هستم. 🙂
سلام دوست گرامی آقا علیرضا
پاسخ پیام پر مهرتونو روز ۳۰ مهر ساعت ۶٫۵۲ ب.ظ. دادم . ولی متاسفانه هنوز تایید نشده است.
دوستان خوبم در سیاست کامنت گذاری؛
اگر قسمتی از آن کامنت مورد تایید نیست، لطفا آن بخش که تایید می شود را برای دوستمون قابل رویت کنید.
ممنونم از زحماتتان.
سلام بر همگی از استاد عزیز تا خانم تاجدینی و قلی پور و همینطور اهالی محترم این خانه.
از آنجا که سرم خیلی شلوغ است و کامنت ها را با تاخیر خوانده ام ، احساس می کنم زدن یک لایک برای هر پیام کافی نیست از طرفی هم نمی خواهم یکی یکی زیر کامنت هایتان یادداشت بگذارم.
بنابر این با شعف وصف ناپذیر مراتب ارادتم را خدمت همه ی شما عزیزان تقدیم می کنم. به خاطر قلم های توانایتان، به خاطر فضای صمیمی ای که اینجا حاکم است و هر روز صمیمیتش بیشتر و بیشتر می شود و از بابت اینکه اگر یک روز نت قطع باشد نگران و دلتنگ تان می شوم.
از روزهای احساسی بودنم خیلی گذشته، این حال من برآمده از فضای صمیمانه ای است که شما ایجاد کرده اید.
الان حجم کارم دیوانه کننده است ولی بخدا نتوانستم نیایم و نخوانم و ننویسم.
خوشحالم که دوستانی به این نازنینی دارم.
ای خدا این وصل را هجران نکن.
سلام
مرسی از اینکه هستین
میدونم این درخواستم به این موضوع ارتباطی نداره و لی یه مدته میخوام به بهونه ای ازتون بخوام که یه نیایش صبحگاهی برای همه تهیه کنید البته قبلاً گفته بودید که هر صبح یه نیایشی که برای خودتون دارید (حتماً مختص خودتونه ) ، میخونید.
محمد رضای عزیز
نمیدانم کتاب سه شنبه ها با موری را خوانده ای یا نه ؟
فوق العاده است زندگی از نگاه مردی که میداند به خاطر بیماری که به آن دچار است ، روزهای پایانی زندگی را طی میکند و این تجربه را به یکی از دانشجویانش منتقل میکند.
اگر هنوز نخوانده ای ، خوشحال میشوم تا نسخه ای از آن را تقدیمت کنم.
( برگه سبزی است تحفه درویش)
سلام
این کامنت هیچ ربطی به این پست ندارد!!!!!!
داره باروووون میاد شاید اولین بارون درست و درمون پاییزی امساله
هوا بشدت عالیه اونقدر خوبه که نمی تونم تمرکز کنم برای کارم
ذوق مرگ شده ام
تنهام
خواستم به کسی حس ام را بگم…….. دستم رفت به گوشی به کسی زنگ بزنم ….نشد….مخاطبه خاصی پیدا نشد
اینجا نوشتم …..
شاید یه روز دور هم جمع شدیم تو بارون
با سلام
من هم تجربه أي شبيه شهرزاد جون دارم با اين تفاوت كه من ١٣ سال پيش كتابي رو از دوست و همكاري گرفته ام كه فقط ٢٠ روز بود كه مي شناختمش وبعد از٢٠ روز من از آن شركت رفتم .
خانم سروش موقع خداحافظي كتابي كوچكي به نام TNT نيروي عظيم درون به من هديه داد كه تأثير زيادي در زندگيم گذاشت و مي تونم بگم مسير زندگيم رو تغيير داد.
من كسي بودم كه أصلا كتاب و كتابخوندن رو دوست نداشتم ولي اين كتاب منو عاشق مطالعه كرد و الان من كتابهايي رو كه دوست دارم جلو جلو خريداري ميكنم كه سر فرصت بخوانمشان ،
در عين حال كتابهايي را هم خوانده ام كه فكر مي كردم خوب هستند ولي پس از مطالعه مي فهميدم كه خيلي پر محتوا نبودند واين موضوع كه زمانم را صرف اين كتاب كردم خيلي مرا آزار ميداد.
محمدرضاي عزيز ممنون كه كتابهاي خوبتون رو به اشتراك ميگذاريد تا ما اززمانمان بيشترين بهره را ببريم.
سلام به گروه پرتلاش تایید کننده کامنت ها با عرض خسته نباشید یک سوالی داشتم
من دیروز تعدادی از کتاب های این پست را که نسخه pdf در سایت های مختلف موجود بود را پیدا کردم و طی یک کامنت لینک های دانلودشا براتون فرستادم راستشا بخواین وقت یکم زیادی هم گرفت و فکر میکردم مفید باشه اما تایید نشد ؟!
برای همین دلیلش برام سوال شد ؟ لطفا اگه کار اشتباهی کردم راهنمایی کنید
علی جان.
تو این خانه با هر نوع دانلود ( فیلم، کتاب، موسیقی و….) با هدف احترام به حقوق صاحب اثر ، مخالفت می شه. لطف کن پول بده کتابها را بخر یا اخلاقت را خوب کن تا محمدرضا بهت هدیه بده ( :
میشه لطفا بگید کدوم ترجمه هاش رو دارید؟
محمد رضاي عزيز ، سلام و عرض ادب
مثل هميشه پستي به يادموندني خلق كردي .
مدتي است در فكر هديه كردن كتابهاي مرجع و تخصصي دانشگاهي و چند كتاب ديگه به دوستان علاقمند و البته اهل مطالعه هستم . البته براي دوستان نزديك اين تجربه رو داشتم ولي ميخواستم بدونم دوستي وشناخت طرف هديه گيرنده رو در هديه كتاب لحاظ ميكني يا به دوستان فضاي آنلاين هم هديه ميكني .
پيشنهاد ميكنم اگرصاحبخونه ويا يكي از دوستان ميتونه فضايي رو براي اين كارتخصيص بده ، موقعيت اون جا رو اعلام كنه تا افرادي مثل من كتابشون رو به اونجا هديه كنن و از اونجا به دوست داران كتاب هديه بشه .
من که این همه ادعای کتابخونی دارم شرمنده شدم پیش خودم فقط سه تاشو خوندم!
شازده کوچولو –قلعه حیوانات-مسیح باز مصلوب
هر سه تاشون فوق العاده بود.
سلام
فکر میکنم اکثر بچه ها مثل من، این فکر به ذهنشون برسه که اگه به کتابخونت دسترسی پیدا کنن چه حالی میده.:)
منکه از نسخه های اضافی هر کتاب یکی برمیدارم.
دوستان. شنیدید آهنگسازها می گن آهنگ های من مثل بچه های من می مونن! من هم همیشه در مورد کتابهای کتابخونه م وقتی کسی می خواد به امانت ببره همین حرف رو می زنم!
یکبار خیلی وقت پیش، کتابی رو به کسی امانت دادم به نام “گوژپشت نتردام” (نویسنده: ویکتور هوگو) که خیلی دوستش داشتم و متاسفانه هیچوقت بهم برنگردوند! یکبار هم کتاب “پر” (ماتیسن) داشت به همین درد دچار می شد ولی خداروشکر بالاخره برگشت! و از اون به بعد سعی می کنم در برابر امانت دادن کتابهام به دیگران مقاومت کنم ….. تا چی بشه …:)
محمدرضا جان. از کتابهای محبوبت که گفتی، اینارو خوندم:
“شازده کوچولو”، “دنیای سوفی”، “استیو جابز”، “قلعه حیوانات”، و “همه نامها” ( همه نامها رو از خودت شنیدم توی یکی از پست ها و مشتاق شدم بخونمش که واقعا هم لذتبخش بود خوندنش)
و از کتابهای دیگری که گفتی، این کتاب ها رو نخوندم و شدیدا مشتاقم که به زودی بخونم:
“خلبان جنگ”، “روانشناسی در زندگی”، “مسیح باز مصلوب” و “همه می میرند”.
(لطفا اگه خواستی هدیه بدی، از بین اینها باشه … (چه خوش خیال!);) )
از اینها که بگذریم، دلم میخواد اینجا که بحث کتاب و هدیه دادنش هست از یه موضوع شگفت انگیزی که همین چند شب پیش برام اتفاق افتاد براتون بگم.
شنبه شب (جای همه هنر دوستان و موسیقی دوستان عزیز واقعا خالی) وقتی رفتم “کنسرت کیتارو” که واقعا عاشق آهنگ ها و حس های زیباش هستم، خیلی دلم میخواست یکی از دوستان خیلی عزیزم باهام بیاد که متاسفانه نتونست بیاد و از قضا دختری پیشم نشست که توی اون مدت کوتاهی که با هم صحبت کردیم و آشنا شدیم، اونقدر به من لطف داشت که نزدیک خداحافظی، بهم گفت: “می خوام به عنوان یادگار، هدیه ای بهت بدم”! دست کرد توی کیفش و کتابی رو درآورد. کتابی با نام “بارون درخت نشین” (نویسنده: ایتالو کالوینو) و معلوم بود که خودش چقدر این کتاب رو دوست داره. چون بعدن دیدم که زیر خیلی از جمله های کتاب خط کشیده … ( کاری که خودم هم با نوشته های محبوب کتاب های دلخواهم همیشه انجام میدم)
اسمم رو پرسید و با ماژیکی که از کیفش درآورد صفحه اول کتاب رو توی اون تاریکی سالن، به کمک نور موبایلش چندخطی نوشت و به دستم داد. … واقعا غافلگیرم کرد و من واقعا نمی دونستم بخاطر این لطفش چطوری تشکر کنم … و اونقدر هنوز تاریک بود که نمی تونستم بخونم چی نوشته و گفت ولش کن فعلا از موسیقی لذت ببر …
من هم اسمش رو پرسیدم و روی یه برگه از دفترچه یادداشتم براش به یادگار چند خط نوشتم، و خداحافظی کردیم و رفت به سمت دوستانش که در جایی منتظرش بودن.
بعد که بیرون و توی روشنایی، کتاب رو باز کردم و متن زیبایی رو دیدم که با یک خط دوست داشتنی، نوشته بود: (چون متن خصوصی نیست دوست دارم با شما دوستانم هم به اشتراک بذارم)
“زندگی عشق است. رهایی است. و با عشق و رهایی پرواز خواهیم کرد… شهرزاد جان دمت گرم… شبی با کیتارو …”
این لطف بسیار زیادش بابت هدیه کتاب مورد علاقه خودش، به یک دوستی که تازه دو ساعت هستش که باهاش آشنا شده و دیگه هم ممکنه هیچوقت نبیندش، و این نوشته ها، اونقدر منو تحت تاثیر قرار داد که به سختی می تونستم جلوی اشکهامو بگیرم و توی اون آدم ها و شلوغی ها که همه در حال بیرون اومدن بودن دوباره گشتم و گشتم و گشتم که پیداش کنم و باز هم بیشتر و بیشتر ازش تشکر کنم و بگم که این هدیه چقدر برام باارزشه … ولی دیگه پیداش نکردم…
می خوام اگه یه وقت اومد توی خونه ی ما و اینجا رو خوند بگم: مرضیه عزیز. همیشه به عنوان یکی از شگفت انگیزترین آدم های زندگی من، توی ذهنم باقی خواهی ماند.
(با عرض معذرت از همه، اگه نباید اینها رو اینجا می نوشتم:)… )
شهرزاد عزیزم اتفاقا خیلی خیلی کار خوبی کردی که اینجا از تجربه ی آشنائیت با یک همچین آدم نازنینی برامون نوشتی.
اون نه تنها با این کار قشنگش به تو یک حس خوب داد که فکر میکنم به خیلی از ماهایی که این متنو خوندیم هم حس خوبش رو منتقل کرد. خیلی ممنون از هردوتون 🙂
ممنون عزیزم که این کامنت قشنگ رو برام نوشتی.
خوشحالم …:)
و مریم جان. این موضوع به ظاهر کوچک ولی دراصل شکوهمند، دوباره و دوباره بهم یادآوری کرد که از هر فرصت کوچکی میشه برای گسترش حس خوب و انرژی مثبت و ایجاد دوستی در جهان استفاده کرد.
خوشبحالت.
چه لذتی داره هدیه گرفتن،اونم ازین نوع.وقتی این پست رو خوندم ناخداگاه یاد یه موضوعی افتادم.من با اینکه به شدت کتاب دوست دارمو به خیلی از اطرافیانم کتاب هدیه میدم،نمیدونم چرا تا حالا کسی بهم کتاب هدیه نداده.واقعا برام سوال شد!
البته یه بار کتاب هدیه گرفتم،کتاب چهار میثاق بود:)
سلام دوست خوب
ایشاا… تو سمینار ۹۴ که شرکت کردید من قول می دم که به شما یه کتاب خوب هدیه بدم. 🙂
سلام
خیلی ممنونم از شما دوست باتوجه،از همین حالا من مشتاق ترین فردم و لحظه شماری میکنم تا روز سمینار.
از شانس خوب من،محمدرضا این سری سمینارو مجازی میکنه!:))
سلام شهرزاد جان عزیز
اول از کامنتِ بسیار زیباتون ممنونم دوستِ خوبِ هم خونه ای و از مرضیه جان که این حس زیبا رو به شما و ما دادن .
چند تا نکته از دلِ این کامنتتون می خواستم بگم :
۱- از چند نفر شنیدم و فکر می کنم یه جایی محمدرضای عزیز هم به این مطلب اشاره کردن که “اون چیزی رو هدیه بدین که خودتون خیلی دوستش دارین و براتون با ارزشه ” . فکر می کنم هدیه دادن و بخشیدنِ چیزی که خودمون خیلی دوستش داریم به افرادی که دوستشون داریم ، به نوعی بیانگرِ میزانِ اهمیت و ارزشِ اون افراد ، از دیدِ ماست و با اینکار به اونها هم این نکته رو میرسونیم که ” انقدر دوستشون داریم که حاضریم چیزهایی رو که خودمون به داشتنشون علاقه مند هستیم رو به اونها هدیه بدیم و ببخشیم ” . من ، از کودکی این کار رو کردم و از اسباب بازی گرفته تا لباس و لپ تاپ و بسیاری از چیزهایی که خیلی دوستشون داشتم ، به افرادِ دیگه هدیه دادم
پی نوشتِ مرتبط : یادِ خاطره ای از اکبرِ عبدیِ عزیز و دوست داشتنی افتادم که از مرحوم حسینِ پناهی تعریف می کرد :
اکبرِ عبدی گفت : یه روزِ سرد ی پاییزی ، سرِ تمرینِ یک فیلم ، دیدم که حسین پناهی با یه پیرهنِ نازک اومد ! گفتم حسین پس کاپشنت کو ؟؟؟ حسین پناهی گفت : یادته من خیلی اون کاپشنم رو دوست داشتم ، نه ؟ من گفتم : آره ! حسین پناهی گفت : سرِ راه که داشتم میومدم ، یکی رو دیدم که هم اون کاپشن رو دوست داشت و هم بهش نیاز داشت ، من هم کاپشنم رو دادم بهش و اومدم !!! ”
۲- شهرزاد عزیز با نهایتِ احترام به مدلِ کتابخونی شما که زیرِ جملاتِ “شگفت انگیز” خط می کشید ، یادِ زمانِ کنکورم افتادم . یکی از دوستانِ خوبم اون زمان به من گفت : ” زمانی که تو زیر مطلب یا جمله ای از کتاب رو خط می کشی ، دفعاتِ بعدی که کتاب رو مطالعه می کنی ، عملاً فقط جاهایی رو که خط کشیدی ، می خونی و دیگه به سایر جاها و جملاتِ کتاب ، بهای لازم رو نمیدی ” . فکر می کنم ، حق با دوستم بود . چون بارها و بارها من این مطلب رو تجربه کردم چون زمانیکه کتاب یا متنی رو می خوندم و زیرِ جملاتِ مهمش رو خط می کشیدم ، در زمانِ مرور (به دلایلِ مختلف همچون کمبودِ وقت ) و دوباره خوانی ، صرفاً همون خطوطِ خط کشی شده رو می خوندم و به این ترتیب ، بخش عمده ای از مطالبی که (در مرتبۀ اولِ مطالعه) به زعم من ، مهم نبودند ، برای همیشه از نظرم ، دور می موندن !!!
ارادتمند – هومن کلبادی
شهرزاد جان .
ممنون از اینکه احساس خوبت را برای ما روایت کردی.
چه خوب که هنوز آدمهایی پیدا می شوند که عشق را بی توقع به دیگران هدیه می دهند و بی ادعا در هیاهوی شهر از نظر پنهان می شوند…
دوستان خوبم. ممنونم…
هومن عزیز. ممنون از کامنت قشنگتون. همینطوره … و از حسین پناهی گفتی … چقدرر دوست داشتنی بود این آدم و یادش گرامی …
در مورد خط کشیدن های زیر بعضی جملات و نکته های خوبی هم که گفتی… نگران نباش دوست خوبم.:) من برای خودم و به شیوه ی خودم برای گرفتن بهترین پیام ها از شگفت انگیزترین رویدادها و مطالبی که می بینم و می خونم و می شناسم، روش های خاص خودم رو دارم و همیشه هم برام موثر بوده و هر جا احساس کنم دیگه برام مفید نیستن، به روش دیگری تغییرشون می دم… ولی از توصیه های خوبت ممنونم دوست همیشه مهربان ما…:)
امید جان. چقدر قشنگ گفتی … دقیقا همینه. می دونی … من از آدم های خوب، هدیه زیاد گرفتم، اما بعضی هدیه های فی البداهه و توی بعضی شرایط خاص، عجیب روی آدم اثر می ذاره و اون رو به یک اتفاق خاص و فراموش نشدنی برای آدم تبدیل می کنه…
دوستان … تازه یه اتفاق شگفت انگیز دیگه هم توی همین مایه ها، دوباره توی همون شب برام پیش اومد که حالا که به اینجا رسیدیم و جمله ی زیبای امید عزیز رو خوندم، واقعا دلم نمیاد این یکی رو هم باهاتون به اشتراک نذارم…(پیشاپیش معذرت بخاطر اینکه این یکی اصلا به موضوع کتاب ربطی نداره …;) و تازه با کلی خلاصه کردن باز هم طولانی میشه …:))
این موضوع مربوط به یه آقایی میشه که دیگه حتی توی این روایت دوم، اسمی از این آدم هم نمی دونم!
من برای اون شب، یه بلیط اضافی داشتم. اول برای مادرم خریده بودم که مادرم نتونست بیاد، بعد یکی از دوستان خیلی نزدیک و عزیزم، رو دعوت کردم که بیاد و با این بلیط مهمون من باشه که متاسفانه اون هم نتونست بیاد.
من مونده بودم و یک بلیط اضافی که قیمتش هم خیلی پایین نبود و حیف بود که به هدر بره …
وقتی بیرون تالار وزارت کشور، مرتب به جمعیت افزوده می شد و یکی یکی وارد محوطه می شدن که از گیت ها عبور کنند … من توی هوای سرد اون شب، دم در ایستاده بودم که ببینم آیا کسی بلیط اضافی می خواد یا نه؟ واقعا هم روم نمی شد که به این و اون بگم …
بعضی آدم ها هنوز بیرون ایستاده بودن و منتظر همراهانشون بودن …
یه آقایی، مدل آدم های هنرمند و خیلی مهربون، بیرون هنوز ایستاده بود. گفتم ببخشید من یه بلیط اضافی دارم. گفت: ” نه. ممنون من بلیط دارم.” بعد از چند دقیقه ای که همینطوری ایستاده بودم و به آدم ها نگاه می کردم که شاید از چهره شون بتونم شناسایی کنم که آیا کسی بلیط می خواد یا نه! این آقا گفت: ” بلیطت رو بده به من و خودت همینجا بایست و اصلا نگران نباش. من هر جور شده برات می فروشمش.”!
و رفت به میون جمعیت که مرتب وارد پیاده رو می شدن که بیان سمت در ورودی تالار .
این آقا، بلیط من رو توی دستش گرفته بود و کمی (با حالت معذب!) آورده بودش بالا و آروم می گفت:” یه بلیط اضافی دارم” و به آدمهایی که رد می شدن مرتب می گفت:” شما بلیط نمی خواین” و همه خودشون بلیط داشتن و رد می شدن.
بعد از مدتی یه آدم دیگه هم با دو تا بلیط اضافی اومد و ایستاد کنارش! با شوخی اومد بهم گفت: ” من کم بودم، یکی دیگه هم پیدا شد! ولی نگران نباش بالاخره یه مشتری پیدا میشه”… بعد گفت:” حالا دعا کن فقط یه آشنا منو نبینه که میگه فلانی رفته تو کار فروش بلیط بازار سیاه” … بعد شوخی کرد و گفت.: ” من تو کار فروش و بازاریابی تلفنی یه سری قطعات هستم. اون از روزمون که همه اش دنبال مشتری می گشتیم، اینم از شب مون! “… بعد گفت:” حالا خداروشکر مشتری ها فقط صدای منو می شناسن و قیافه مو نمی شناسن…”:))
هم خنده ام گرفته بود هم واقعا شرمنده شون شده بودم و حسابی ازشون معذرت خواهی می کردم. هر چی هم می گفتم لطفا دیگه بیخیالش بشین. می گفت:”هیس. هیچی نگو. فقط بایست اونجا و بذار کارمو انجام بدم”:)
یه بار هم یه آدمی پیدا شد که بیاد و بلیط رو برای دوستش بگیره که کلی خوشحال شدیم ولی وقتی به دوستش زنگ زد دوستش کنسل کرد و دوباره برگشتیم سر جای اول …
خلاصه… این آقا در دقایق پایانی که فرصت کمی بود تا بتونیم وارد سالن بشیم و دیگه کم کم درهای ورودی بسته می شد، موفق شد بلیط رو به یه خانواده خیلی محترم و دوست داشتنی بفروشه که برای خواهرشون بلیط رو می خواستن. و حالا حدس بزنین اون کسی که بلیط رو خرید و سریع پولش رو حساب کرد کی بود: بله همین مرضیه خودمون…( تو روایت اول) 🙂
البته اونقدر با عجله خرید و حساب کرد و تاریک بود و رفت … که منو درست ندید و بعد اونجا با هم آشنا شدیم …
اون آقای خوب، هم پول بلیط رو بهم داد و قبل از اینکه بتونم واقعا ازش تشکر کنم توی جمعیت گم شد …
و دیگه ندیدمش …
هیچوقت این دو تا اتفاق عجیب و شگفت انگیز + کیتاروی دوست داشتنی و موسیقی دوست داشتنی ترش، رو از اون شب، هرگز فراموش نخواهم کرد …
شهرزاد عزیزم
اینقدر زیبا می نویسی که نتونستم برات چیزی ننویسم.
ممنونم که تو این خونه هستی. تو خودت یکی از اون افراد شگفت انگیزی.
به معجزه اعتقاد دارم.
اینکه می تونیم هر لحظه شاهد یه معجزه توی زندگی مون باشیم، اگه به این فکر نکنیم که مثلا اه، این چه اتفاقی بود افتاد و حالا یه بلیط رو دستم مونده. وقتی با فکری مثبت و دیدی متفاوت به اطرافمون نگاه کنیم، معجزه هر جایی که باشه خودشو به ما می رسونه.
این خونه، متمم، صاحب اون و همراهاش و تمام دوستانمون معجزهء زندگی ما می تونن باشن و هستن. 🙂
شهرزاد عزیز.
خیلی زیبا و روان می نویسی. به نوشتن ادامه بده با داستانهای کوتاه، مطمئنم موفق می شوی و از آن نویسنده هایی می شوی که خواننده نمی تواند کتاب را زمین بگذاره و باید تا آخرش بخوانه. بعضی کتابها فقط برای گفتن یک جمله، رساندن یک پیام تبدیل به یک کتاب می شوند و نظر من این است که تو قابلیت این کار را داری . حتی می توانی تصوراتت را در آینده با همین آدمها که برای دقایقی باهاشان زندگی کردی ، بنویسی. هیچ چیز معلوم نیست ، شاید یک روزی دوباره این آدمهای مهربان را دیدی. زندگی در جریان است و این دنیا خیلی خیلی کوچک.( آنقدر کوچک که محمدرضا تو یک ساعت توانست ۳۰۰ نفر را مهمان کهکشان راه شیری بکنه).
شاید آن شب آخرین اجرای کیتارو بود !!! اما او همچنان هست و اگر توانسته آن شب را برای تو خاطره انگیز کنه رسالتش را انجام داده.خیلی پرحرفی کردم ، اما تو بنویس، زیبا و هدفمند. موفق باشی ( ;
شهرزاد جونم یه زنگ میزدی من خودمو سریع میرسوندم و با هم اجرای کیتارو رو میدیدم. 😉
دوست مهربونم به قول سیمین تو خودت یه انسان شگفت انگیزی. من خیلی خوشحالم که هستی.
شاد و سالم و سربلند باش دوست من.
امید عزیز. شهرزاد هم مدیر یه سایت هست و هم یک وبلاگ. نمیدونم تا حالا مهمون خونه مجازیش بودید یا نه؟ ولی من آدرسشو با اجازه دوستان اینجا میذارم تا دوستان دیگه هم با دنیای پر از شگفتی شهرزاد آشنا بشن.
http://1newday.persianblog.ir/
http://1newday.ir/
دوستهای شگفت انگیز من 🙂 (سیمین – امید – هومن – مریم ر – آزاده م – و …)
باور کنین با خوندن کامنتهای قشنگ و پر از لطفتون، مثل آدمی شدم که یک عااالمه بار، روی دوشش گذاشتن و به سختی می تونه سرش رو بالا کنه …
امیدوارم که لایق اینهمه مهرتون باشم.
و به نظر من این شما هستین که با لطف و با مهر، نوشته های منو می خونین. وگرنه هرچی نوشته های شما رو می خونم می بینم شماها قشنگ تر از من می نویسین …
سیمین عزیزم. چقدر خوب و زیبا گفتی. اگه بتونیم اینطوری که تو گفتی به همه چیز نگاه کنیم (به قول آندره ژید: “بکوش تا عظمت در نگاه تو باشد، نه در آنچه بدان می نگری”) اونوقت زندگی سراسر معجزه میشه و هر لحظه ارمغانی برامون در پی خواهد داشت. بودن آدم هایی مثل تو نازنین، باعث دلگرمی این دنیاست… ممنون که هستی و چه خوب که دوست منی…:)
امید عزیز و مهربون. تو خیلی مهربونی. اینو می دونستی؟:)
خیلی از لطفت ممنونم. این نظر لطف تو هستش دوست خوبم. و عجب جمله ای گفتی: “دنیا آنقدر کوچک هستش که محمدرضا تو یک ساعت توانست ۳۰۰ نفر را مهمان کهکشان راه شیری بکنه” … عااالی بود. امیدوارم همیشه شاد و موفق باشی امید جان و باز هم ممنون که لطف کردی و برام نوشتی.
آزاده م عزیز من… آخه من با اینهمه مهربونی و خوبی تو چیکااار کنم؟:)
کلبه ی من که آدرسش رو گذاشتی در برابر کاخ ای که الان توش هستیم، حرف زدن ازش واقعا سخته. ولی ازت ممنونم که به دوست خوبمون امید و دوستان خوب دیگرمون باز هم معرفیش کردی .
هروقت که دوستهای خوبمون به اونجا هم بیان، یک روز جدید سعی می کنه در حد توان خودش و با تمام وجود و با عشق، بهشون خوشامد بگه و میزبان قدم های مهربونشون باشه…
شهرزاد جان
فوق العاده زيبا بود. از اينكه اين احساس زيبات رو به اشتراك گذاشتي ممنونم.
اميدوارم سراسر زندگيت پر باشه از اين فرشته هاي مهربوني كه براي محبت و خوشحال كردن تو باشن.
اعظم جان. لطف داری عزیزم.
ممنون که این پیام زیبا رو برام نوشتی. 🙂 (الان دیدمش …)
شک ندارم که خودت هم یه دونه از همون فرشته های مهربونی …:)
سلام به همۀ دوستای عزیزم
شاید اگه بخوام واقع بین باشم ، شاید یکی از بزرگترین حسرت های من اینه که در کودکی اهل کتاب و کتابخوانی نبودم 🙁 یکی از دلایل اصلی اون دوستان و اطرافیانم بودند . از همون زمان ، بیشترین علاقۀ من به کارهای فیزیکی و فعالیت های اجتماعی بود و معمولاً وقتم رو صرف فیلم دیدن یا کتاب خوندن نمیکردم و معمولاً زمانم رو صرف کمک به اطرافیانم و کوچکتر از خودم میکردم . نمی تونم بگم چقدر کار درستی بوده ولی باعثِ آرامشو رضایت روحیِ خودم میشده و میشه . ولی الان که حدود ۳۸ سال از عمرم رو پشت سر گذاشتم ، فکر می کنم برای مطالعه نکردنِ زیاد ، به خودم مدیونم و تلاش می کنم که تا حدی این خلآ رو پر کنم . نکتۀ دیگه اینه که تا بحال نوشته ها و خط فکریِ هیچ نویسنده ای من رو به اندازۀ نوشته ها و مطالبِ منتخبِ محمدرضای عزیز تحت تاثیر قرار نداده بود و به قول آقای سهیل رضایی ، به نوعی ، به خوندنِ مطالبِ ایشون مبتلا شدم و تمام تلاشم رو می کنم که از تجربیات ایشون در زمینۀ مطالعه کردن ، استفاده کنم . تعدادی از کتابهایی که در اینجا به اون اشاره شده رو خوندم ولی باید اعتراف کنم در مسیر مطالعه و کتاب خوانی ، بد جوری مبتدی هستم . به امید روزی که جامعه و والدین ، بستری مناسب برای علاقه مند شدنِ فرزندانشان به کتاب و کتاب خوانی فراهم کنن . هر چند باید اینم اعتراف کنم که والدینِ من ، نهایت تلاششون رو در این راه کردن ولی من گوش شنوا نداشتم 🙁
ارادتمند – هومن کلبادی
از این لیست فقط شازده کوچولو وهمه نامها رو خوندم.کوری ساراماگو رو توصیه می کنم…
باسلام
من هم یک کتابی که خیلی دوست داشتم را چند بار هدیه دادم و خیلی بهم چسبیده
کتاب بسوی کامیابی و نیروی بیکران جلد یک و دو “آنتنی رابینز”
از این کتابهای سری بالا . شازده کوچولو را تازه دارم می خوانم .
قلعه حیوانات خیلی جالب بود
کتاب زندگی نامه استیو جابز که خیلی خیلی مرا تحت تاثیر قرار داد. خیلی خوشم آمد . البته من کتاب پی دی اف۵۰۰صفحه ای، با ترجمه ناصر دادگستر را مطالعه کردم.چون اولین ترجمه در ایران بود . زیاد اصل نوشته دست نخورده بود.
کتابهای دیگر را دیدم بعضی از صحبت ها و یا تکه کلام های جابز را نیاورده بودند .
میتوانید از این سایت دانلودش کنیدhttp://www.parsbook.org
پی نوشت:به آقای ناصر دادگستر (مترجم کتاب) ایمل زدم که با چه انتشاراتی کار می کنه تا به پاس قدردانی از ترجمه اش، از انتشاراتی که ایشان کار می کند کتاب را بخرم. ایشان فرمودند: در مورد انتشار كتاب، اين اتفاق به صورت چاپي رخ نداده و فقط به صورت آنلاين بوده. ويرايش دومي هم داره كه در سايتهايي نظير پي سي دانلود قابل دريافت هستند
ا…سه تاش رو من میخوام تازه بخونم! خوشحال باشم پس انتخابهام قبلا توسط شما انتخاب شده .
مرد بالشى-مارتين مك دونا-ترجمه زهرا جواهرى…(نمايش نامه خاص و عميقى بود,حتا تونست مقاومت منو دربرابر نمايش نامه نخواندن به طرز خجالت آورى بشكنه…باور دارم احتمالن هرگز اينقدر مجذوب مغز يك روانى نخواهم شد)
كورى-ژوزه ساراماگو-ترجمه اسدالله امرايى …(هيجان زده خوندمش…واقعيت توى تك تك جمله هاش فرياد ميزد و فكر ميكنم در تصوير سازى درد اجتماعى دست كمى از قلعه حيوانات نداره
“سكوتى به تدريج بخش را فرا گرفت,پيروزى در جنگ لفظى,فرقى با شكست ناشى از آن نداشت”)
عقايد يك دلقك-هانريش بل-انتشارات چشمه…(از نظر من هانريش نويسنده شد تا اين اثر رو خلق كنه,در عين بى تفاوتى همه چيز رو برام به چالش كشيد, يك روز مدرسه رو با من همراه شد و چقدر از معلم رياضى دومدبيرستانم ممنونم كه منو از كلاس اخراج كرد تا توى حياط مدرسه راحت تر توش غرق شم )
آقا معلم من اين كتاب هارو هديه نگرفتم…اما لطفن شما هديشون بدين…بزارين لذت به يادموندنى خوندنشون با تصوير شما همراه بشه…
محمدرضا
با سلام
يک خواهش از شما معلم و دوست عزيز دارم، البته مي دانم که اين کار را در برنامه خود داريد و به آن عمل مي کنيد،ولي براي تأکيد آن را مي گويم،
لطفاً علاوه بر کتاب هايي که خيلي دوستش داري، اين قول را به همه دوستان اين خانه مجازي بدهيد که هر کتابي که خواندنش مفيده و باعث از بين رفتن بي سوادي سفيد ما مي شود را به ما معرفي کنيد.
من تا قبل از اينکه با شما آشنا شوم با صداقت مي گويم که به جزء کتاب هاي درسي هيچ کتاب ديگري را نخوانده بودم و نمي خواندم و خيلي در اين مورد تنبلي کردم. از وقتي که دارم کارهاي شما را به عنوان معلم خودم پيگيري مي کنم خيلي خيلي به خواندن کتاب علاقه مند شدم و اين کار جزء برنامه اصلي زندگي من شده است.
الان به خاطر کوتاهي گذشته يک احساس بدي دارم ولي هيچ کسي را در اطرافيانم ندارم که بتواند به من کمک کند تا کوتاهي گذشته ام را جبران کنم.
لطفاً شما به من و يا هرکسي که شبيه من است(البته خدا نکنه کسي مثل من باشد!!) کمک کنيد تا کوتاهي گذشته را جبران کنم.
مثل هميشه ممنون به خاطر همه خوبي هايتان
راستش من هم اکثر اوقات دوست دارم به مناسبتهای مختلف برای دوستانم کتاب هدیه بگیرم ولی همیشه چند تا کتاب به عنوان زیر نویس علاوه بر کادوی اصلی براشون بخرم.
شازده کوچولو ترجیحاً ترجمه شاملو یا محمد قاضی
من و دوست غولم، شل سیلوراستاین
ماهی سیاه کوچولو ، صمد بهرنگی
بار هستی ،میلان کوندرا
مثل همیشه لذت بردم از متن ، شادی مضاعف اینکه احساس من هم دوباره مرور شد از این رو هم مجدداً ممنونم
شل سيلور استاين ازون نويسنده هاست كه كتابش توى هر سنى ميتونه توى كيفت باشه…”كسى يه كرگدن ارزون نميخاد؟” رو توى ۸ سالگى خوندم…پارسال توى ۱۸ سالگى دوباره خوندم…هنوز هم همونقدر جذابه…
قصه هاي صمد بهرنگي فوق العاده است! باهاشون كلي خاطره دارم 🙂
من هم مثل آقای دادشی می پرسم شرایط هدیه گرفتن کتاب چیست؟! اگر سبک پائولو کوئلیو رو دوست دارید، من هم کتاب “کوه پنجم” و “زهیر” رو توصیه می کنم! اگر اعلام علاقه کنید، من هم می تونم بهتون هدیه بدم:)
من. كلا كتاب رو به عنوان يك ال نمى دوم ولى درصد زيادى از هزيه هام رو داره تو همه جا كتاب رو خوندم يه يادگارى مى نويسم مى دم به يكى ديگه يا بعض وقتا اگه كس نگرفت (مقاومت مى كنندچيزى جديديخونن) مى اندازمش يه كنار
سلام به همه ی دوستان عزیزم. چقدر کتاب هدیه گرفتن حس خوب و لذت بخشیه.
پ . ن : بچه ها اگه کسی خواست به من کتاب هدیه بده لطفا از همین لیست باشه. 🙂
مطالعه مهم ترین اصل پیشرفت انسانه! و هدیه کتاب میتونه هدیه یه آینده خوب به طرف مقابل باشه!
اگه ما وقتایی رو که برای تماشای سریال های بی هدفِ تی وی اختصاص میدیم به مطالعه کتاب هامون اختصاص بدیم!
مسلما متحول میشیم! راستی استاد چالش ده کتاب تاثیر انگیز یادتونه؟
لطفا ده کتاب موثر توی زندگیتون رو بگید!
سلام به دوستای عزیزم لینک دانلود تعدادی از این کتابها که به صورت pdf موجود بود را پیدا کردم امیدوارم مفید باشه
۱-شازده کوچولو و تعداد دیگری از کتاب های اگزو پری البته خلبان جنگ پیدا نکردم
http://ketabnak.com/tags/%D8%A2%D9%86%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86+%D8%AF%D9%88+%D8%B3%D9%86%D8%AA+%D8%A7%DA%AF%D8%B2%D9%88%D9%BE%D8%B1%DB%8C :
نکته :فکر کنم ترجمه محمد قاضی هنوز مجوز انتشار پیدا نکرده این لینک ترجمه احمد شاملو
۲- دنیای سوفی
http://vatanpdf.com/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D9%88%D9%81%DB%8C/
۳-دکتر سریع القلم میتونید از وب سایتشان استفاده کنید
http://www.sariolghalam.com/
۴-استیو جابز
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=36525
۵-قلعه حیوانات
http://www.parsbook.org/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%82%D9%84%D8%B9%D9%87-%D8%AD%DB%8C%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%A7%D8%AA
۶-همه میمیرند
http://www.bookgolden.com/product/7201/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%87%D9%85%D9%87-%D9%85%DB%8C-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D9%86%D8%AF-%D8%B3%DB%8C%D9%85%D9%88%D9%86-%D8%AF%D9%88%D8%A8%D9%88%D9%88%D8%A7%D8%
تعدادی از این که کتاب ها بصورت صوتی موجوده که میتونید از این سایت دریافت کنید
http://audiolib.ir/
علی جان ببخش من کامنت ها را از آخر می خوانم !!! نگرانیت برطرف شد و تائید شدی.
میدانی ، دنیا، دنیای تغییر است!
على شورابى عزيز
خيلى لطف كردى كه لينك هات رو با ما شريك شدى…
هميشه به فكر و دقيق
تشكر… هم خونه
امید و نسیم عزیزم سلام ممنون از توجهتون
راستش من خودم کتابهایی که به صورت pdf میخونم سعی میکنم نسخه کاغذی اون را هم خریداری کنم چون خوندن از روی نسخه کاغذی لذت دیگه ای داره
نکته بعدی اینه که من ۴ تا از کتابهایی که گذاشتم خیلی قدیمیه و همه نسخه pdf اونا دارند و کتاب استیو جابز هم از این مترجم فقط به صورت pdf منتشر شده و دکتر سریع القلم چون من خودم از مطالبش استفاده میکنم و خیلی دوسش دارم گفتم شاید شما هم دوست داشته باشید و کتاب های دیگه با لینک غیر معتبر بود که من با توجه به همون حق انتشار ازش استفاده نکردم برای همین از این اینکه کامنتم تایید نشد تعجب کردم
در هر صورت من از این کامنت یک هدف داشتم که تو وقت دوستان صرفه جویی بشه و زیاد دنبال نسخه pdf نگردند که انگار زیاد جالب نشد …
ممنون از محمدرضا و تیم پرتلاشش
ممنونم.
همینو میتونم بگم
خیلی زیاد
سلام دوستان
از صبح این خاطره تو مغزم می چرخه . حال در اتاق انتظار پزشک تسلیم اش شدم .
سرباز که بودم ، تو سال های دور ، پشت ویترین کتابفروشی ایی در خیابان ولیعصر چشمم به تعبیر خواب فروید روشن شد.بسیار ازش شنیده و خونده بودم ، بویژه در کتاب زبان از یاد رفته فروم که اون روزها تمام کتاب های در دسترش رو حریصانه می خوندم ، مشتاق به دست گرفتن تعبیر رویا شده بودم .
سراسیمه رفتم داخل ، به نیت تورقی و بس . کتاب رو خواستم . هنوز نگاه کتاب فروش رو به رخت سربازی ام و تقاضای اون کتاب به یاد دارم . شاید گمان می کرد که من نویسنده رو ابن سیرین دیده باشم . مخالفت کرد . واقعا ! بهم نمی داد . بعنوان آخرین دفاع در برابرم گفت گرونه . و من چنان حسی پیدا کردم که بی درنگ گفتم ، می خوامش و حتی نگاهی به شناسنامه کتاب نینداخته ، فقط پول رو پرداخت کردم .
بماند که مجبور شدم پیاده برگردم پادگان . می دونید کجا ؟ پادگان شاهپور . آگاهی فعلی !!
سال ها بعد ، دوران دانشکده هم خونه ام روانشناسی میخوند ، تقدیمش کردم .
سلام محمدرضای عزیز
چقدر دوست داشتنی بود این موضوع.
من تنها ۳ تاشون رو خوندم.
شازده کوچولو،دنیای سوفی و استیو جابز
مرسی از معرفی این کتاب های خوب وعالی
من نتیجه جستجو و تجربه خودم رو در مورد سه تا از کتاب ها مینوسیم امیدوارم به درد دوستان بخوره:
شازده کوچولو:با ترجمه آقای ابوالحسن نجفی هم بخوانید لذت خواهید برد.ترجمه احمد شاملو هم برای سنین پایین تر میتونه مناسب باشه.کتاب صوتی هم از این ترجمه موجود است.
جامعه شناسی – گیدنز : تو جستجو ها به این نتیجه رسیدم که ترجمه آقای منوچهر صبوری کاشانی ترجمه بهتری است.
دنیای سوفی : این کتاب هم با ترجمه آقای حسن کامشاد در بیشتر موارد توصیه شده بود.
محمد رضا جان ، دوست گرامی ایم.
من امسال ارشد خواجه تصیر قبول شدم با همه تنفری که از تهران و دوندگیش دارم بازهم وجود افرادی چون تو مرا قانع به امدن به اینجا کرد.
از صمیم قلبم دوس دارم یک دیدار هر چند کوتاه حتی در حد ۲ و۳ دقیقه باهاتون داشته باشم.
امیدوارم ببینمتون.
سلام.
عجب روش خوبی! کاش زودتر با این روش آشنا می شدم. تک و توک کتاب هایی که به امانت داده ام ولی دیگر پس نداده اند، واقعا هر کدام یک جای خالی در دلم دارد.
جدای از این که دوست ندارم دوباره آن کتاب ها را بخرم، گاهی دیگر آنها را پیدا هم نکرده ام.
نفرمودید شرایط هدیه گرفتن این کتاب ها چیست؟( بر اساس کامنت های قابل رویت، من اولین متقاضی ام.)
برایتان رضایت آرزو می کنم.
برقرار باشید.
سلام
از نگاه من همیشه بهترین هدیه کتاب بوده . هیچ ژشتی هم توش نیست . ولی بی انصافانه ترین کار پس ندادن کتاب هایی است که هدیه می گیرند ( بعضی ها ) من هم راه حلش رو در این دیدم .
گذشته از اینکه بی تعارف در خدمتم ، اما شرط اون اتفاق اینه که اول کسی عاشق یکی از کتابای کتابخونه کوچولوی من بشه .
لطفا تصحیح بفرمایید : بی انصافانه ترین کار پس ندادن کتاب هایی است که امانت می گیرند …
سلام.
لیست کتاب هات کو؟
ممنون.
سلام
دوست عزیز ؛
مجموعه ای از شعر نو ( بویژه تمام آثار شعری و غیر شعری شاملو – البته این گنجینه تحت شرایط خاص و موزه ای نگهداری می شوند )
مجموعه ای از آثار مارکس و انگلس و لنین + برخی آثار منتخب مرتبط که در بازار این دهه اخیر قابل دستیابی بوده
مجموعه ای از رمان های دلخواهم ( رومن رولان _ میلان کوندرا . . . )
مجموعه ای از آثار تاریخی و تاریخ معاصر ( بویژه عصر پهلوی )
مجموعه ای از دانش و فلسفه و علوم اجتماعی بصورت جسته و گریخته
مجموعه ای از کتاب های شیمی ( رشته دانشگاهی امه )
پاره ای کتاب های مدیریتی _ حاصل دوره MBA
. . . .
و بیشمار کتاب های دانلودی پی دی اف که هر چه وقت میذارم دسته بندی کنم ؛ باز عقبم .
عجالتا یه جوری بهم آدرس بده تا برات یکی دو تا فایل صوتی از شاملو برات بفرستم . به امید دیدار
سلام.
از این که متن شما را دیر جواب می دهم ببخشید.
دوست نازنین از این همه محبتت ممنونم.
راستش ترجیح من این است که لیست کتاب ها را داشته باشم و بعد برای خریدن آن ها اقدام کنم.
اسامی کتاب های معرفی شده شما را هم یادداشت کردم.
برای تعمیق دوستی مان یک بار دیگر آدرس ایمیلم را می گذارم:
ardadashi51@yahoo.com
خدا محافظ شما باشد.
سلام
خیلی قشنگه نمی دانم چی شده که هر چی در ذهن من می گذره محمدرضای عزیز چند روز بعد این کار را انجام می دهد (با تشکر زیاد)
چند روز می گفتم ای کاش محمدرضا در مورد زبان انگلیسی بیشتر می نوشت چون شاهد این هستیم که تعداد بازدیدکنندگان مربوط به تجربه زبان رتبه اول رو دارند (فعلاً ۱۳۳۵۴۴)
و بعد از مدتی ایشون زحمت کشیدند و زبان مدیریتی رو در متمم (حتی کاربران آزاد) ایجاد نمودند آنهایی که خبر ندارید برید و استفاده کنید تا حالا من مطالب رو از این زاویه که محمدرضا گفته ندیده بودم مثل جملات پایه در گفتگوهای مدیریتی
یا همین پست در مورد کتاب که ایشان کتاب های جالبی رو گفته اند یک سوالی داشتم آیا زوربای یونانی کازانتزاکیس رو خوانده اید؟ اون هم خیلی جالبه
پیشنهاد آخر اگر لینک های روزانه ای که به فارسی تحت عنوان این نوشته ها را دوست دارم به لینک ها انگلیسی می زدید خیلی عالی می شد.
محمدرضا هر روز با سایت متمم و شعبانعلی هستم و هر کاری می کنم جایی دیگه ای رو پیدا کنم که از اینجا بیشتر مطالب بهتر داشته باشه پیدا نمی کنم
ممنون
بذار خاک بخورن، من که “خلبان جنگ” رو نمیخام
چشمک
پیشنهاد میکنم چند تا کتاب رباعیات خیام هم به کتابخونه تون اضافه کنید…کتاب خوبیه هم برای تلنگر خوردن خود آدم هم برای هدیه دادن:
با تو به خرابات اگر گویم راز
به زانکه به محراب کنم بی تو نماز
ای اول و ای آخر خلقان همه تو
خواهی تو مرا بسوز و خواهی بنواز…
سلام
از طرفی خوشحالم که چند نا از کتاب هایی که معرفی شده را خوندم و از طرفی نگران که شاید زمان خوبی که باید این کتاب ها را میخوندم از دست دادم…شاید خواستم معقول نباشه اما ای کاش سنی را که این کتاب ها را خوندید می نوشتید و فکرمیکنید اگر ما چه موقع بخونیم مناسب تره…..این درخواست را باتوجه به گفتگویی که با مبینا داشتید دارم…چون بعد از اون گفتگو منتظر همچین پستی بودم….جملاتی که رو به روی هر کتاب تو پرانتز نوشتید عالیه…..
*****************************
کتاب و کتابخانه
راستش من خیلی کتاب ندارم:چندسال پیش،تصمیم گرفتم تا با کمترین مایملک،بالاترین کیفیت زندگی را داشته باشم.نمی گویم ترک دنیا را انتخاب کردم،کاملا برعکس،اما اگرمجبورنباشیم چیزهای بی شماری را به دست آوریم ومال خود کنیم،آزادی عظیمی داریم.بعضی ازدوست هایم گلایه می کنند که آن قدر لباس دارند که تمام عمرشان صرف این می شود که تصمیم بگیرند چه بپوشند.ازآنجا که تصمیم گرفتم تمام لباس هایم سیاه باشد با این مشکل مواجه نیستم.
اما حالا نمی خواهم درباره مد حرف بزنم می خواهم از کتاب بگویم.برای آنکه فقط به ضروریات بپردازم تصمیم گرفتم در کتابخانه ام فقط ۴۰۰ کتاب نگه دارم.بعضی ها را به دلایل احساسی،بعضی ها را برای اینکه همیشه دوباره می خوانمشان.این تصمیم را به دلایل مختلف گرفتم ویکی از آن ها اندوه زیادم ازاین بود که می دیدم کسانی تمام عمرشان بادقت وعلاقه کتاب جمع می کنند و بعد ازرفتن آن ها،بدون هیچ حرمتی ،کتاب هایشان را به پشیزی می فروشند.دلیل دیگر،چراتمام این کتاب ها را درخانه نگه دارم؟ تا به دوستانم نشان دهم چقدربا فرهنگم؟برای آن که دیوار را بپوشانم؟ کتاب هایی که میخرم در یک کتابخانه عمومی خیلی بیشتر استفاده دارد تا در خانه من.
قدیم ها می توانستم بگویم:به این کتاب ها احتیاج دارم،چون به آن ها مراجعه می کنم.اما امروز هروقت به اطلاعاتی نیازدارم به کامپیوترمراجعه میکنم.اینترنت آنجاست،بزرگترین کتابخانه روی زمین.
البته هنوزکتاب می خرم،هیچ رسانه ی الکترونیکی جای کتاب را نمی گیرد.اما همین که آن را می خوانم،می گذارم سفرکند،به کسی میبخشمش یا آن را به کتابخانه عمومی هدیه می کنم.قصدم نجات جنگل ها یا بذل وبخشش نیست:
**فقط اعتقاد دارم هر کتاب،سرنوشت و مقصد خودش را دارد ونمی توان آن را به بی حرکت ماندن در یک قفسه محکوم کرد**
شاید این حرف به ضرر خودم باشد که نویسنده ام و ازراه حق تالیف هایم امرار معاش می کنم.هرچه باشد،هرچه مردم بیشتر کتاب بخرند ،پول بیشتری گیرمن می آید.اما این کار بی انصافی در حق خواننده است.به خصوص درکشورهایی که بخش اعظم برنامه های دولتی درخرید کتاب برای کتابخانه های عمومی،فاقد معیاراصلی انتخاب کتاب است:لذت خواندن و کیفیفت مناسب متن.
**پس بگذاریم کتاب هایمان سفر کنند،به دست افراد دیگربرسند و چشم های دیگران ازآن ها لذت ببرند**
خوشحال میشوم که درمراسم امضای کتاب،میبینم خواننده ها کتاب های دست دوم دردست دارند،کتاب هایی که بارها بارها دست به دست گشته.این نشان می دهد که آن کتاب،مانند ذهن نویسنده اش درهنگام نوشتن،سفرمیکند.
چون رود جاری باش (پائولوکوئلیو)
پ ن:امیدوارم با نوشتن این متن از روی کتاب حق تالیف مولف را زیرپا نگذاشته باشم.
منم بضیاشو خوندم ولی بیشترشونو ندارم، اسمشونو با اجازتون نوشتم که حتما بخرم، ممنون محمدرضا
معرفي كتاب خوب كم ارزش تر از هديه دادنش نيست خيلي كتاب از شما هديه گرفتيم.
سلام محمدرضا جان
می خواستم اول ازخودت بعدم از دوستان اینجا اجازه بگیرم….بابت استفاده از بعضی مطالبت یا مطالبشون درصفحات مجازی،البته بدون ذکر منبع آخه اگه بخوام منبع بنویسم همش میشه “محمدرضاشعبانعلی”.
ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ ﻣﻄﺎﻟﺐ اﯾﻦ ﺳﺎﯾﺖ، ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ آﻧﻬﺎ را ﻧﻘﻞ ﻣﯽﮐﻨﺪ! ﻧﻘﻞ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺷﮑﻞ و در ﻫﺮ ﺟﺎ، ﺑﺎ ذﮐﺮ ﻣﻨﺒﻊ ﯾﺎ ﺑﺪون ذﮐﺮ آن، ﻣﺠﺎز ﺑﻮدﻩ و ﻣﻮﺟﺐ .ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﻣﯽﺷﻮد
ﻣﺤﻤﺪرﺿﺎ ﺷﻌﺒﺎﻧﻌﻠﯽ
“خود آقا معلم جان اين اجازه رو قبلن دادن اما كاش منبع رو ذكر كنين,كاش بزارين مخاطب هاتون به سرچشمه برسن..كاش بزارين حتا چند نفر از سمت شما وارد اين خونه بشن…مطمئنن ازتون ممنون خواهند شد”
سلام استاد عزیز
چه کار جالبی !
من هیچ از امانت دادن کتاب خوشم نمی آد . و معمولا امانت هم نمی گیرم . یه جمله معروف رو شنیدم که میگه ” کتابی که ارزش خوندن داره ؛ ارزش خریدن هم داره ” . یادم رفته از کیه ( شاید برنارد شاو )؛ اما بطور جد عمل می کنم . هر از گاهی ؛ اگر کسی کتابی ازم امانت بخواد ؛ براش می خرم و هدیه می دم . هیچ دوست ندارم کتابی از کتابخانه ام کم بشه . با هر کتاب داستانی دارم و خاطره ای ؛ از خریدنش تا خوندنش و . . .
من هم برام اتفاق افتاده كه گاهي از امانت دادن كتاب به بعضي ها پشيمون شدم اما هيچوقت مانع از اين نشده كه ديگه به كسي امانت ندم. تو خوابگاه بارها و بارها كتابم رو دوستان دست به دست ميكردند و ميخوندند و خوشبختانه با فرهنگ بالايي كه داشتند دوباره به دست خودم ميرسيد. اينو از مادر مهربونم ياد گرفتم وقتي كتابايي كه از رده سني ما ميگذشت سريعا به كتابخونه اهدا ميكرد.
در حال حاضر هم تعداد زيادي كتاب دارم كه خوندمشون و دوست دارم كه بقيه دوستان و اطرافيانم هم از خوندنشون لذت ببرن. هميشه فكر ميكنم كه كتابايي كه تو كتابخونه ميمونن مثل يه بسته انرژي هستن كه نبايد بلا استفاده بمونه، بايد خونده بشن. تا اون انرژي آزاد بشه و باعث رشد جامعه بشه.
هميشه دوست داشتم كسي بود كه ميتونستم كتابايي كه خوندمو با كتاباي اون عوض كنم. اينطوري سود دوطرفه بود. 🙂 البته كسي كه سليقه اش رو تو كتاب بپسندم :))