این مطلب را برای عصر ایران نوشتم که اینجا بازنشر میکنم:
در نوشته قبلی، درباره تولید محتوا در فضای مجازی صحبت کردیم. درباره اینکه تکنولوژی ها امروز سریعتر از حجم محتوا رشد کردهاند و عملاً دغدغهی امروز دنیا، بیشتر از هر چیز دیگری محتواست. اما سوال اینجاست که روشهای کسب درآمد از محتوا چیست؟
در آینده به بررسی نقاط قوت و ضعف هر یک از این روشها خواهیم پرداخت:
در این روش، محتوای تولید شده، قیمتگذاری شده و مستقیماً فروخته میشود. زمانی که مایکروسافت، هر نسخه از ویندوز خود را میفروشد، زمانی که یک ناشر، نسخه به نسخه کتابهای خود را میفروشد، زمانی که یک «قالب گرافیکی وبسایت» یا یک کتاب الکترونیکی در اینترنت فروخته میشود، زمانی که برای دانلود یک نرمافزار موبایل، پولی را پرداخت میکنیم، یک محتوا به صورت مستقیم فروخته شده.
روش دوم: فروش حق اشتراک زمانی
در این شیوه، شما استفاده از محتوا را برای مدت معینی به طرف مقابل واگذار میکنید و او پس از پایان مهلت مقرر، امکان استفاده از محتوای شما را ندارد. به عنوان مثال، زمانی که یک آنتی ویروس، لیسانس یک ماهه یا یک ساله خود را به شما واگذار میکند. بسیاری از نشریات بزرگ دنیا نیز، به همین شیوه، فرصت دسترسی را به کاربر میدهند. مثلاً با پرداخت چند ده دلار، میتوانید به آرشیو یک مجله بزرگ دسترسی داشته باشید و بلافاصله پس از مهلت مقرر، دسترسی شما به صورت کامل قطع میشود.
دقت کنید که «اشتراک مجلات کاغذی» که هم اکنون عرضه میشوند، عملاً از جنس فروش مستقیم هستند و در دسته اول قرار میگیرند. چون در دستهی دوم، به محض پایان دوره مقرر، شما به محتوا دسترسی ندارید. کلوپهای فیلم که اشتراک ماهیانه یا سالیانه دارند نیز در این طبقهبندی قرار میگیرند.
روش سوم: فروش حق اشتراک بر اساس تعداد استفاده
برخی از بزرگترین آرشیوهای مقالات تحقیقاتی دنیا از این نوع هستند. با پرداخت مبلغی مشخص، به شما اجازه میدهد هر زمان که خواستید هر مقالهای را که خواستید دانلود کنید. اما پس از تعداد مشخصی دانلود کردن، دیگر به شما این فرصت داده نخواهد شد.
مشاوران تلفنی خانواده در بسیاری از کشورها، حق اشتراک از این نوع میفروشند. شما با پرداخت مبلغی پول، میتوانید در مجموع، مثلاً چهار ساعت با آنها صحبت کنید. ممکن است این اعتبار را در یک تماس تلفنی یا طی دو سال، طی هشت تماس تلفنی نیم ساعته هزینه کنید.
روش چهارم: تبلیغات جانبی
ممکن است خود محتوا به صورت رایگان در اختیار همه قرار گیرد. اما از فضایی که در کنار آن قرار میگیرد، برای تبلیغ استفاده شود. سایتهای خبری، عمدتاً بر اساس این مدل تولید محتوا، درآمدزایی میکنند.
محتوا به رایگان در اختیار مخاطب قرار میگیرد اما فضای کنار صفحه، به خاطر بازدیدهای زیاد، به فضایی ارزشمند برای تبلیغات تبدیل میشود. بسیاری از نرمافزارهای رایگان موبایل هم اینگونه هستند.
روش پنجم: ترویج نام تجاری
درآمدزایی از این روش، مستقیم نیست. اما شکل آن تا حد زیادی به روش چهارم نزدیک است. به عنوان مثال، فرض کنید شما یک دفتر حقوقی دارید. بعید است تبلیغات مستقیم و کارت ویزیت و بروشور، بتواند به سادگی برای شما مشتری ایجاد کند. اما فرض کنید یک دفترچه ده صفحهای آماده کنید و سوالات حقوقی ساده مردم را که بیشتر از شما پرسیده میشود، در آن بنویسید و پاسخ بدهید. حالا در صفحهی آخر، توضیح کوچکی بنویسید که فلان دفتر حقوقی، برای ارائه خدمات مشاوره بیشتر در خدمت شماست.
این دفترچه بر خلاف بروشورهای تبلیغاتی دور انداخته نخواهد شد. حتی دست به دست هم خواهد شد. محتوا در این موارد لازم نیست همیشه مکتوب باشد. با وجود اینترنت، عرضه یک کتاب الکترونیک کوچک یا یک فایل صوتی یک ساعته رایگان هم میتواند به همان شیوه تاثیر داشته باشد.
تنها دو نکته باید مد نظر قرار داده شود:
نخست اینکه در چنین محتواهایی، بین هفتاد تا نود درصد محتوا باید کاملاً آموزشی و خالی از هر نوع تبلیغ باشد تا مخاطب احساس بد نداشته باشد.
دوم اینکه محتوا به حدی مفید باشد که دریافت کننده، آن را به دیگران منتقل کرده یا توصیه نماید.
روش ششم: محتوای ویروسی یا وایرال
این نوع محتوا معمولاً با دو هدف به کار گرفته میشوند: هدف اول که طبیعتاً غیر اخلاقی است، تخریب نام برندهاست. حتماً شما هم از این پیامها و پیامکها در شبکه های اجتماعی دریافت کردهاید که: «لطفاً اطلاع رسانی کنید. الان یک نفر در فلان شهر فلان محصول فلان شرکت را خورد و مرد!». معمولاً خبرهایی از این دست، اگر کمی هوشمندانه تنظیم شوند به شدت ویروسی هستند و به سرعت بین مردم پخش میشود. حتی اگر خبر تکذیب هم شود، هنوز خیلیها معتقد باقی میمانند که «خبری بوده» و الان پنهان شده. شرکتها گاهی به تولیدکنندگان محتوا برای تولید این نوع متنها پولهای قابل توجه میدهند.
هدف دیگر که دولتها و شبکههای بزرگ خبری، دنبال می کنند، جعل خبرهای بیخاصیت برای اندازهگیری میزان نفوذ شایعه در شبکه تحت سیطره آنهاست. امروز بسیاری از مردم در غرب جهان بر این باورند که هر فرد در طول خواب یک سال خود، حدوداً هشت عنکبوت می خورد. کمتر کسی می داند که این شایعه از سال ۱۹۹۳ توسط فردی به نام لیزا هولست ابداع شد تا میزان نفوذ خبری در شبکه تار عنکبوتی ارتباطی مردم در آن سالها سنجیده شود. عنکبوت هم به شوخی به خاطر همین هدف انتخاب شده بود. وگرنه مورچه یا پشه، باورپذیرتر به نظر میرسید!
احتمالاً حدس میزنید که این تحقیقات برای چه نهادها یا سازمانهایی میتواند مفید باشد.
روش هفتم: استفاده از محتوا برای ایجاد رسانههای اجتماعی
حتماً شما هم مشاهده کردهاید که صفحههایی در اینستاگرام یا فیس بوک یا سایر شبکههای اجتماعی وجود دارند که تعداد تعقیب کنندگان آنها – حتی در ایران – به صدها هزار نفر میرسد. این صفحهها عملاً رسانهای جدید بر بستر شبکه اجتماعی شدهاند و خود میتوانند به سادگی به تبلیغ و اطلاع رسانی مشغول شوند.
ظبیعی است اینجا نیز مهمترین نکته، استراتژی درست در تولید محتواست. فرض کنید شما امروز، در یکی از شبکههای اجتماعی صفحهای داشته باشید که حاوی نکاتی برای تربیت فرزند باشد. به سادگی میتوان پس از چند ماه – اگر محتوا هوشمندانه تنظیم شود – صفحهای با بیش از صدهزار تعقیب کننده داشت. حالا با خود فکر کنید که یک مجموعه که مهدکودکی خاص و تخصصی را ایجاد کرده، برای اینکه نام و توضیحات آن در این صفحه منتشر شود چقدر حاضر است پول بدهد؟
البته بدیهی است که سهم تبلیغات در هر رسانهای از جمله این رسانه باید پایین بماند وگرنه اثربخشی و مخاطب خود را از دست خواهد داد. مثالهای از این دست در سطح ایران و جهان کم نیستند.
روش هشتم: ایجاد سایتهایی پر ترافیک با محتوای تخصصی
شبیه مورد هفتم را میتوان در مورد سایتها هم انجام داد. با توجه به ضعف شدید فضای وب – خصوصاً فضای وب فارسی – کافی است در مورد یک موضوع، مطالب متعدد بنویسید. مطالبی که «متعلق به شما بوده و کپی نباشد». به سرعت موتورهای جستجو سایت شما را در صفحهی نخست قرار خواهند داد و پس از آن، میتوان از همان صفحه استفاده تجاری کرده یا از محل تبلیغات آن، کسب درآمد نمود.
شاید برای شما جالب باشد که نویسنده این مطالب، یک بار مطلبی درباره «یادگیری زبان انگلیسی» در نوشته های شخصیاش منتشر کرد. بلافاصله پس از چند روز این نوشته در صفحه اول «گوگل» پدیدار شد و هنوز هم با جستجوی «یادگیری زبان انگلیسی» آدرس آن مطلب را مشاهده میکنید.
بدیهی است کسب و کار من، به یادگیری زبان انگلیسی ارتباطی ندارد. اما اگر داشت، الان بدون هرگونه تبلیغی میشد از همین موقعیت استفاده کنم. این نشان میدهد که در میان انبوه کسانی که کلاسهای زبان برگزار میکنند و هزینههای سنگین صرف تبلیغات میکنند، کمتر کسی حوصله به خرج داده تا چند پاراگراف، متن – بدون کپی برداری از دیگران – دربارهی زبان انگلیسی بنویسد!
در مورد تولید محتوا، میتوان خیلی بیشتر حرف زد. آنچه خواندید، تنها مثال هایی ساده و ابتدایی بود تا تصویری شفافتر از این حوزه به دست آید. به نظر میرسد برای جوانانی که تازه وارد بازار کار میشوند، تولید محتوا، یکی از کارهای تخصصی و کم هزینهای است که در عین کم هزینه بودن، به دلیل ارزش بالایی که برای بازاریابی و تبلیغات شرکت ها داراست، میتواند درآمدزایی خوبی هم داشته باشد.
سلام.
ممنون از مطلب جالبتان.
پیش از خواندن این متن به این نتیجه رسیده بودم که گاهی کسانی برای سنجش سطح ساده بودن افراد جامعه شایعه سازی شبکه ای می کنند.تایید می کنم نام انتخابی شما جالب تر است.
منظورم مورد ششم است.
عمر جهان در ۲۰۱۲ فلان روز تمام می شود.
ممنونم.
سلام
از طریق عصرایران باهاتون آشنا شدم و چقدر خوشحالم که با انسان دانایی مانند شما آشنایم و می توانم درس های جدید یاد بگیرم. واقعا ممنون از نوشته های بسیار اثرگذار و آموزنده شما
محمدرضاي عزيز. به نكات خيلي خوبي اشاره كردين.
واقعا ازتون ممنونم كه چنين بحثي رو اينجا شروع كرديد و قصد داريد ادامه ش بديد.
واقعا در كنار كل متن، از اين جمله هم خيلي خوشم اومد و بهم عجيب دلگرمي ميده:
“تعداد روشهایی که می توان توسط آنها با استفاده از محتوا، درآمدزایی کرد، محدود و مشخص نیست و کاملاً تابع خلاقیت «خالق محتوا» است.”
اين نشون ميده كه چقدر دست ما توي اين زمينه بازه و هيچ مانع يا محدوديتي نميتونه بهانه اي براي توقف باشه …
من هم تازگي دارم روي يه موضوع جديد فكر ميكنم و در مراحل آغازينش هستم كه اين مطالب خيلي ميتونه برام راهگشا باشه و راه رو برام روشن تر كنه.
بازم ممنونم و منتظر نوشته هاي خوبت بازم در اين زمينه ( و كلا همه ي زمينه ها:) كه هر كدوم به نوبه ي خودشون عالي هستن) هستم.:)
سلام
عیدتون مبارک و ممنون به به خاطر اینکه دارین این سری نوشته ها رو ادامه میدید . ولی در مورد این موارد هشتگانه فکر کنم فروش اشتراک وفروش مستقیم حداقل توی ایران شاید جواب نده . نمی دونم ولی خیلیا حاضر نیستن تا یه جنسی رو ندیدن به اون پول بدن . یادم نمیره وقتی آلبوم نه فرشته نه شیطان و یا چارتار و یا بقیه آلبوم های موسیقی رو به صورت آنلاین خرید کردم دوستانم یا مسخره میکردن و یا گاهی با پر رویی همون نسخه ای رو که خریدم از من می خواستن . و وقتی هم که ازشون میپرسی که چرا محتوای اوجینال رو نمیخری و غیرقانونی دانلود میکنی شروع به فلسفه بافی بی ربط میکنن و همه مشکلات مملکت رو میارن جلوی چشمت و از اوضاع بد اقتصادی مینالن ولی گاهی دقت نمیکنن که چه جاهای بی ربطی پولشون رو خرج میکنن . البته از این نکته هم نمیشه غافل شد ک بعضی از تولید کننده های محتوا هم خیلی با فراغ بال !!! قیمت گذاری می کنن .
شاید با فرهنگ سازی و ادامه تولید محتوا و وضع قوانین محدود کننده بشه یه روزی فورش محتوا رو رونق بخشید .
ممنون از ایده هایی که توی این نوشته طرح کردید . منتظر نوشته ها و راهنمایی های بعدی تون هستم .
سلام آقای مهندس جای دیگری پیدا نکردم برای این نوشتم پس همینجا مینویسم… شما ۲۲ دوره کلاس مذاکره حرفه ای برگزار کردید حدودا هر دوره هم بالای ۳۰ ساعت اما نوبت به ما رسید تا خواستیم ثبت نام کنیم گفتن دیگه کلاس تشکیل نمیشه و سمینار فقط برگزار میشه! رفتم در سمینار ثبت نام کردم اما آقای مهندس ۶ ساعت سمینار کجا و ۳۰ ساعت کلاس کجا !! ایمیل هم زدین که قبل سمینار یکسری منابع رو که معرفی کردید بخونیم که اکثرا کتاب های پرحجم و زبان انگلیسی بودند و من بعد ۴۰ صفحه خوندن و ترجمه دیگه بریدم و رفتم همون رادیو سخنرانی رو گوش کردم ! (که چقدر اویل فایل های آموزشی فوق العاده ای داشت) خلاصه من نمیدونم اما ایکاش بازهم دوره هارو برگزار کنید اصلا من به شخصه خواهش میکنم برگزار کنید…
علیرضا جان.
من حرف تو رو میفهمم و به تو هم حق میدم.
اما تو هم از طرف من نگاه کن.
من همیشه دو سال یک بار کل موضوعی رو که میگم عوض میکنم.
من زمانی استراتژی درس میدادم.
زمانی تفکر سیستمی درس میدادم.
زمانی مذاکره درس میدادم.
زمانی مذاکره با شیطان.
زمانی تحول.
زمانی دورههای سفر از جهنم
زمانی دوره توسعه مهارتهای فردی
زمانی «زنان و مردان!»
واقعیت اینه که اگر یک دوره دائماً تکرار بشه قطعاً برای مخاطب و دانشجو خوبه اما معلمش دیگه به روضه خوان تبدیل میشه. آدم خودش روحش خسته میشه اگر یک مطلب رو تکرار کنه.
توی سمینارها هم همینه. من یه زمانی سمینار «انتخاب» گذاشتم. یک زمانی «مدیریت به زبان امروز». یک زمانی «هوش مذاکره». الان «پیامها در مذاکره» و سال بعد سمینار دیگری خواهم گذاشت کاملاً نامربوط به حوزه مذاکره و بیشتر در مورد «زندگی مجازی».
تنها کاری که در مورد درسهای قبلی میکنیم، تدوین تدریجی اونهاست. معمولاً هر مطلبی رو که من درس نمیدم ظرف دو تا سه سال، به تدریج به شکلهای دیگر، مثل کتاب و مقاله و نوشته روی سایت و …، منتشر میشه.
مثلاً یکی از بحثهای مذاکره حرفهای، علائم چهره بود که الان در سری مذاکره متمم، به آرامی در حال نشره. یک سری از حرفهای اونجا شخصیت شناسی بود که به آرامی در لا به لای مطالبی که دیگران در «خودشناسی و دیگرشناسی» توی متمم مینویسند، منم دارم مطالب خودم رو جا میدم توی اون بحث.
بنابر این چیزی گم نمیشه. اما خوب زمان میبره.
باز هم میگم به من حق بده. اگر قرار بود من هم مثل بعضی از سخنرانهایی که یک ساعت حرف رو سالهاست همه جا تکرار میکنند، یک روضهی ثابت رو دائماً بخونم، احتمالاً تو خودت الان دوست من نبودی…
آقای مهندس واقعا بنده رو شرمنده کردین بایت جواب کامل و منطقیتون… درسته حرف شما کاملا قبول…. اما این باعث میشه دست ما از مطالب قبلی کوتاه بمونه… شما که به عنوان یک استاد با تجربه و کارآزموده هستید باید یک فکری هم برای کسانی بکنید که در گذر زمان به سنی میرسند یا به نقطه ای میرسند که نیازمند به مطالب شما میشند…. تدوین تدریجی مطالب قبلی خوبه اما بازم آدمایی که تازه نیازمند به این علم میشند رو بلاتکلیف قرار میده… آقای مهندس مطمینن یکسری اصول پایه و مهمی بوده که در هرکدوم از این ۲۲ دوره کلاس ۳۰ ساعته تکرار شده… من نمیدونم باید چکار کنم حتی حاضرم کل مبلغ شهریه کلاس رو بدم که فقط یک voice ضبط شده از دوره قبلی رو بمن بدید…. دیگه اینکه خواسته ی زیادی نیست….حتما یکی از دانشجویان یا حتی خود پرسنل ریکورد کردند… خواهش میکنم این امکان رو از ماها نگیرید آقای مهندس…
سلام محمد رضا
صبح بخیر
به من اجازه میدی متن فایل صوتی گلاره رو به صورت متن نوشتاری در بیارم وتوی صفحه فیس بوکم با نام خودت بزارم؟
اگر درخواستم نابجاست ببخش.
قانون کپی رایت سایت:
نقل مطالب این سایت، با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، به شکل اولیه یا با هر نوع ویرایش و خلاصه سازی، به هر شکل در هر نشریه ای، بدون هرگونه مجوز از نگارنده، مجاز بوده و موجبات خوشحالی نگارنده را فراهم می آورد…
سهیلا جان. میدونی که قانون کپی رایت ما چیه. همین کنار سمت چپ بالا نوشته. بنابراین چنین کاری کاملاً مجازه و به هر حال ممنونم که به من هم میگی.
من همیشه در مورد حرفها و درسها و نوشتهها و … که مربوط به خودم هست یک جمله دارم:
مالکیت حرفها و نوشتهها و اسلایدها و درسها و کتابهای من، متعلق به کسی است که آن را برای دیگران نقل میکند.
ممنون محمد رضا
سهیلای عزیز ممنون اگه پیاده سازی کرده اید نشانی غیر از فیس بوک هم بدهید چون همه که آن جا نمی روند.
با سلام
عذرخواهی میکنم من دو تا کامنت در این نوشته گذاشته ام ولی به نوشته ربطی نداشته ولی چیزهایی بودن که فکر میکردم بگم بهتره.
همون طور که نظر قبلی گفتم داشتم نوشته ها و نظرات سایت رو مرور میکردم. کامنتی از محمدرضا شعبانعلی عزیز دیدم در پاسخ یک نظر
http://www.shabanali.com/ms/?p=3913&cpage=1#comment-38507
یاد یک خاطره ای افتادم که گفتم بد نیست بگم. مسعود فراستی یکی ار منتقدهایی هست که همیشه نظرات عجیب و غریب میده. در مصاحبه ای ازش پرسیدن آخه شما که به فلان فیلم متوسط و شاید بد نمره نیم دادی چرا به فیلم جدید اصغر فرهادی صفر دادی؟ (هر چند من جدایی رو دوست داشتم و گذشته رو نه) گفت به خاطر اینکه اون کارگردان در حد دانش و سواد خودش میخواد یه حرفی رو بزنه و با ابزار و مهارت هایی که داره اون حرف رو میزنه. در حد خودش و سواد و دانش و سلیقه و جهان بینی خودش کارش رو انجام داده و فیلمش هم خوب نیست و حتی فیلم فرهادی از اون بهتره. اما فرهادی در حد دانش و دیده و شناختش حرف نزده و پر از اداست و مضامینی از این دست که خیلی هم صریح گفته بود. یه لحظه یاد اون خاطره افتادم و جواب خیلی تند و صریح و کمی هم خشن محمدرضا که انتظارش رو نداشتم و من رو یاد مسعود فراستی انداخت که مقابل دانانمایان شدید گارد میگیره
ببخشید نظرم بی ربط بود ولی چقدر خوبه همه ما معنی چیزهایی که میگیم و ادعاهایی که داریم رو بفهمیم.
مثلا منی که به اندازه محمدرضا نمیدانم نباید تریپ ادم اندیشمند و روشنفکر و متفاوت رو داشته باشم. بخوام اداش رو دربیارم همش باید به شخصیتم داربست بزنم، نقاب بزنم و خودم رو باد کنم. و چقدر هم چندشناک میشم. میشم مقوا!!
پی نوشت بی ربط دیگر: به نظرم مسعود فراستی جزو منتقدهای باسواد سینماست
سلام
محمدرضا عزیز یک پیشنهاد دارم
من تقریبا سه ماهی میشه با سایت شما آشنا شده ام. مثل بعضی از دوستان از طریق دکتر شما با شما آشنا شدم و خیلی خیلی از شما آموخته ام. من همه نوشته های سایت شما رو نخونده ام و البته همه فایل های رادیو مذاکره رو هم نشنیده ام ولی تقریبا سی درصد مطالب رو خونده و شنیده ام. مسئله ای که با خواندن بعضی کامت دیدم و البته احوالات خودم – می بینم برخی ها – چه در سایت شما چه در سایت دکتر شیری – به اصلاح شهوت یادگیری و معنا دارند. به عنوان مثال داشتم نظرات یادداشتتان درباره “من، سهیل رضایی و یونگ” رو میخوندم که دیدم کامنی با این متن هست:
“من معتادم.تازه فهمیدم.یعنی ماه های اخر سال ۹۲ این رو فهمیده بودم،ولی قبولش نداشتم .اما حالا مطمئن شدم.من معتاد خواندن مطالب شما ودکتر شیری هستم.و چون سایت سهیل رضایی خیلی پربار نبود،تمام کتابهای بنیاد رو می خریدم.نمونه اش آخر امسال سفارش یونگ شناسی کاربردی و تحلیل خواب و رویا بود که اول امسال دریافت کردم.اوایل که با سایت شما از طریق سایت دکتر شیری آشنا شدم خیلی سرحال و زنده و خوشحال بودم.مثل یک تشنه که به چشمه آب رسیده.این برای سایت شما و دکتر شیری و مطالب سهیل رضایی و تمام کتابهایی که شما و دکتر شیری معرفی می کردید،صدق می کرد.تقریبا دو سالی هست که می خونم ومی خونم.اوایلش اتفاقات زیادی درونم افتاد.اما حالا فهمیدم که مدتیه من دچار اعتیاد خوندن مطالب شما در سایت و فیسبوک شدم.بدون هیچ حرکت جدی.ابتلا به یک رکود و رخوت بد.
ترس برم داشته محمدرضای عزیز٫ترس یک ترس شدید.فکر می کنم زنگ هشدارم بدجوری به صدا درآومده.می تونی کمکم کنی؟”
به نظرم چیزی که این مخاطب سایت نوشته مسئله مهمی هستش که احساسم اینه خودم هم دچارشم. چون یک مدتی به دلایل زیاد آنچه را باید می آموختیم و تجربه میکردیم رو نکردیم الان با حجم زیادی از دانسته ها و تجربیات روبرو هستیم. مسائلی که شما در فایل ها و نوشته هایتان میگین بسیار ارزشمند و مفیده ولی مسئله ای که هست اینه که بعضی وقتی ها به ماها توهم دانستن رو میده. تو حرف هایت را زندگی کرده ای و امثال من داریم میخوانیم و به قول دوستمون هم شاید معتاد شدیم.
ازت میخوام خواهش کنم من و ماهایی که به نظرم کم هم نیستیم و معتادانه نوشته ها و کتاب های شما و سایر متفکران رو میخوانیم رو راهنمایی کنید.
رضای عزیز.
حرفت رو میفهمم.
دیر یا زود، من باید حرفهایی در مورد یادگیری بنویسم (حداقل از نظر خودم)
در یک نوشتهی کوتاه، هم ممکنه نتونم حسام رو بیان کنم و هم نگران خطر سوء برداشت هستم.
احساس من اینه که پایینترین سطح یادگیری، سطح «جستجوی مصداق» محسوب میشه.
من از نوروتیسیزم میشنوم و به دنبال این هستم که در خودم یا در دیگران مصداقهاش رو پیدا کنم.
در مورد فلان بیماری پوستی میشنوم و …
در مورد اقتصاد دستوری میشنوم و …
در مورد تفویض اختیار میشنوم و …
گاهی احساس میکنم، سطح بعدی یادگیری، سطح مدل ذهنی است. به معنای اینکه من بر اساس آموختهی جدید، میبینم برخی از اصول و ارزشهایی که بهش معتقدم چندان درست نیست. پس اصول و ارزشها رو اصلاح میکنم و اون آموختهی جدید رو اصلاً شاید فراموش کنم.
اگر کامنت من رو در زیر یکی از نوشتههای متمم ( در جواب دوست خوبم مجید بهرامی) ببینی و خود اون نوشته رو هم بخونی خیلی به شفاف شدن این مسئله کمک میکنه
http://www.motamem.org/?p=3495
لایههای دیگری هم قابل تصوره که اگر فرصتی شد روزی دربارهاش مینویسم. اما به هر حال، دام مصداق، دامی است که اگر در اون پا بگذاریم، رهایی چندان ساده نخواهد بود.
سلام
منم مدت زیادی درگیر این دام مصداق شدم
واقعا سخت بود بیشترهم درگیر خودم بودم
به نوعی تفکرمنفی درباره خودم رسیدم که عزت نفسمو کاملا ازبین برد
و هنوز هم ته مونده هاش هست
ممنونم میشم اگه درباره این مصداق ها بنویسی
رضا جان,بابت کامنتی که نوشتی بی نهایت ممنونم.مسیله ای که مطرح کردی مدتهاست ذهن منو درگیر کرده.من شک ندارم که محمدرضا هدفش از نوشتن تمام مطالب شخصی و مدیریتی اینه که ما مطالبی رو که یادمیگیریم در عمل پیاده کنیم و بتونیم حداقل تاثیر کوچکی بر محیط اطرافمون بذاریم.منم میترسم از این که خودم و دوستانی که تمام مطالب سایت رو مو به مو دنبال میکنیم و تمام کامنتها رو تک تک و خط به خط میخونیم و لایک میکنیم فراموش کنیم که خوندن سه تا مطلب و عمل کردن به حداقل یک مطلب بهتر از دنبال کردن ده ها مطلب بدون عمل کردنه.
شاید چیزی که میخوام بگم خیلی بد بینانه باشه.اما گاهی احساس میکنم اینجا و حتی متمم فضایی شده شبیه کلاسهای دانشگاه با کلی مطلب اموزشی که یه عده دنبال میکنن بدون اینکه تاثیرگذاری بیرونی داشته باشن
گاهی احساس میکنم اینجا همه با هم دوستیم و از آرمانهامون حرف میزنیم و تحلیل میکنیم اما میترسم تعداد کمی از ما باشن که آموخته هاشونو در دنیای بیرون از این جمع,که ممکنه توش عذاب بکش,به کار ببندن تا تغییری ایجاد کنن.
من شک ندارم که محمدرضا و امثال او ما رو با خرد و یادگیری اندیشیدن مجهز میکنن تا حداقل اندازه ی سهم خودمون بیرون از اینجا تغییر ایجاد کنیم,اما میترسم که ما اونقدر سرمست و سرخوش از اینجا بودن خوشحال باشیم و وقت بگذرونیم که یادمون بره بیرون از اینجا چیزهایی برای تغییر دادن و ساختن هست…اینجا یادمیگیریم تا بیرون از اینجا عمل کنیم…وقتی که اینجا صرف میکنیم نباید وقتی که بیرون از اینجا باید صرف کنیم رو از بین ببره…ما باید به محمدرضا برای ساختن جامعه یا حداقل محیطهای بهتر کمک کنیم نه فقط شنونده ی حرفاش باشیم بدون اینکه کمکش کنیم…
سلام محمدرضا
عید شما مبارک
با توجه به اینکه حدود یک هفته دیگه زمان انتخاب رشته سراسری هست میخواستم آن فایل رادیو مذاکره را که قرار بود درباره “انتخاب رشته دانشگاه” تهیه کنی یادآوری کنم :
http://www.shabanali.com/ms/?p=4350&cpage=1#comment-43318
دوستدار شما
احسان
سلام،رضا جان
من به تازگی موسسه آموزشی و پژوهشی تو مشهد تاسیس کردم
و بدنبال نوشته ها و گفته های دلسوزانه ی شما احساس میکنم موفق تر بودم
حالا نه بحث تولید محتوا
مثلا در قسمت متمم،رفتارهای درون و برون سازمانی و ….
اما بحث تولید محتوا رو میخوام در رابطه با موسسه های آموزشی درک کنم
آخه من رشته دانشگاهیم مهندسی بوده و تخصصی تو این زمینه یا مدیریت ندارم
اگرم مطلبی کمی در این مورد از مطالعاتی که در این سایت و سایت متمم و سایت تراست زون داشتم هستش
خیلی دوست دارم بتونیم در این مورد باهاتون صحبت کنم یا یک جلسه بذاریم برای راهنمایی،،یا کیی رو معرفی کنید،
دوستان هم اگه نظری در مورد تولید محتوا در بحث آموزشی دارن واقعا ممنون میشم راهنمایی کنن
آموزشی که میگم منظورم: تدریس. خصوصی و نیمه خصوصی و برنامه ریزی درسی و یک سری کارهای دیگه….
حمزه جان.
خوشحالم که چنین موسسهای رو تاسیس کردهای و امیدوارم مرکزی که ایجاد کردی، تکرار کار پیشینیان نباشه و دیگران، چه الان و چه آینده، اون مجموعه رو به متمایز بودن و خلق نگاههای جدید بشناسند. یه فرصت کوتاه به من بده…
سلام…اتفاقا منم خیلی دوست دارم که بدونم در زمینه موسسه های آموزشی چگونه یک محتوای خوب و جدید تولید کنیم؟ خواهشا راهنمایی کنید
ممنون
تصحیح می شود “کتاب مدل های کسب و کار”
سلام آقای شعبانعلی
یادداشت شما را در سایت عصرایران (عصرمحتوا) خواندم.
سلسله یادداشت ها و فایل های ۵ دقیقه ای که به این سایت خبری می دهید جالب است و آن ها را دنبال می کنم.
ایده شما را یکی از دوستان من از ۱ سال قبل شروع به عملی کردن کرده و با راه اندازی یک «خانه متن» فقط محتوا تولید می کند. حال این محتوا می خواهد برای کتاب باشد یا فیلم یا هر چیز دیگری.
به موارد خوبی اشاره داشتید (موارد ۸گانه) اما کاش کمی هم توضیح می دادید که درست است که می خواهیم از محتوا به پول برسیم اما رسیدن به پول زمان می خواهد. برنامه ریزی و یک فکر دقیق که چگونه محتوا را ارائه بدهیم که دیگران از ان سوء استفاده نکنند.
شما مسیر را به خوبی نشان دادید اما باید به دوستان هم متذکر میشدید (یا بشوید) که برای راه رفتن در این مسیر به روشنایی نیاز دارند و حواسشان به کاری که انجام می دهند باشد.
ممارست در تولید محتوا و خسته نشدن شاید راز موفقیت و پول درآوردن بیشتر باشد
بحث شما کاملاً درسته. اما من کلاً نه فقط در مورد محتوا در مورد هیچ کار دیگری غیر از دزدی، روشی نمیشناسم که ثروت سریع ایجاد کند.
این است که از تولید ماست تا تولید محتوا، صبر و ممارست رمز موفقیت است.
سلام آقای شعبانعلی
یادداشت شما را در سایت عصرایران (عصرمحتوا) خواندم.
سلسله یادداشت ها و فایل های ۵ دقیقه ای که به این سایت خبری می دهید جالب است و آن ها را دنبال می کنم.
ایده شما را یکی از دوستان من از ۱ سال قبل شروع به عملی کردن کرده و با راه اندازی یک «خانه متن» فقط محتوا تولید می کند. حال این محتوا می خواهد برای کتاب باشد یا فیلم یا هر چیز دیگری.
به موارد خوبی اشاره داشتید (موارد ۸گانه) اما کاش کمی هم توضیح می دادید که درست است که می خواهیم از محتوا به پول برسیم اما رسیدن به پول زمان می خواهد. برنامه ریزی و یک فکر دقیق که چگونه محتوا را ارائه بدهیم که دیگران از ان سوء استفاده نکنند.
شما مسیر را به خوبی نشان دادید اما باید به دوستان هم متذکر میشدید (یا بشوید) که برای راه رفتن در این مسیر به روشنایی نیاز دارند و حواسشان به کاری که انجام می دهند باشد.
ممارست در تولید محتوا و خسته نشدن شاید راز موفقیت و پول درآوردن بیشتر باشد