دوست خوبم محسن امین و همینطور سرکار خانم عاطفه پورمند، زحمت کشیدند و متنی را بر اساس صحبتهای مطرح شده در برنامه ایرانشهر با موضوع استعدادیابی تنظیم کردند که دقیقاً همان را از همشهری آنلاین، بازنشر میکنم.
مطمئنم دوستان بزرگوار و فرهیختهی عزیزم میدانند که در پیاده سازی و تدوین گفتگوهای یک برنامه زندهی تلویزیونی، وجود ناپیوستگیهای مفهومی، اجتناب ناپذیر است. بنابراین ضمن تاکید بر اینکه مسئولیت نواقص گفتههای زیر، کاملاً بر عهدهی من است، پیشاپیش به خاطر این مسئله، عذرخواهی میکنم.
——————————————–
استعدادیابی فرزندان برای والدین امروزی بسیار با اهمیت است اما به دلیل رابطه احساسی که با فرزندشان دارند نمیتوانند در مورد مسائل آموزشی آنها همیشه تصمیم منطقی بگیرند و ترجیح میدهند او در زمینهای استعداد داشته باشد که آنها دوست دارند.
خيلی ها هم بهدنبال آزمونهای استعداديابی خوب می گردند. حتی اگر علمی بودن يك آزمون ثابت شود و درستی نتيجه آن را بپذيريم، نكته مهم اين است كه چقدر جرأت داريم نتيجه آزمون را همانطور كه هست بپذيريم و در آخر دنبال گزينه مورد علاقه خودمان نباشيم؟ با محمدرضا شعبانعلي، كارشناس كارآفرينی، در مورد استعداديابی و انتخاب شغل صحبت كردهايم.
خلاقيت جنبه ارثی دارد يا آموختنی است؟
می توان گفت كه محيط اطراف، رفتار و تربيت ما بهشدت می تواند روی كم و زياد شدن خلاقيت تأثير بگذارد. حتی اگر بپذيريم كه ميزان خلاقيت ارثی است، باز هم محيط و تربيت بسيار مؤثر است. مثلا مهندس بودن و حقوقدانبودن ريسك كمتری نسبت به نويسنده بودن دارد. والدين معمولا ترجيح می دهند كه فرزندانشان راههای پيموده شده را طی كنند و اين خود نخستين قانون ضدخلاقيت است. به همين دليل توصيهای كه برای پرورش خلاقيت وجود دارد اين است كه حداقل هر روز يك مسير يكسان و تكراری را طی نكنيم. عبور مكرر از راه تكراری و پيموده شده، قاتل خلاقيت است.
اغلب والدين فرزندان را با عنوان شغلی فرضی صدا می زنند؛ اين كار حق انتخاب بچهها را محدود نمی كند؟
يك اصطلاح علمی برای اين اتفاق مطرح است به نام «آرزوی آموخته شده». مصداق اين موضوع را در دانشگاههای مطرح می بينيم. بهعنوان مثال من دانشگاهشريف درس خواندم. اما ترم اول انگار كسی حوصله درس خواندن نداشت. درحالي كه دانشگاه خوبی رفته بوديم و همه برای رسيدن به آن تلاش كرده بوديم. بعدها در مطالعاتم در مورد «آرزوهای آموخته شده»، فهميدم زمانی كه از كودكی در گوش ما می خوانند آقای مهندس يا خانم دكتر، واقعا باورمان می شود كه آرزوی ما همين بوده و زمانی متوجه می شويم كه آرزوی ما اين نيست كه به آن رسيدهايم؛ يعني تا ۱۸سالگي درس می خوانيم و زحمت می كشيم و وقتی كه زحمتهای ما به ثمر می رسد از خودمان می پرسيم كه واقعا اين همان چيزی است كه دنبالش بوديم؟ بدی قضيه اينجاست كه بهخاطر تكرار زياد، آدم فراموش می كند كه اين خواسته خودش بوده يا خواستهای كه ديگران بهخاطر تكرار زياد به او تحميل كردهاند.
چرا وقتی به يك آدم موفق می رسيم، فكر می كنيم بايد دكتری داشته باشد؟
اين برمی گردد به همان موضوع «آرزوی آموخته شده». دكتر در همهجای دنيا يك تعريف مشخص دارد؛ كسی كه قرار است مرز دانش را جلو ببرد، بنابراين بايد به تحقيق در حوزههای خاص علاقه داشته باشد. بنابراين احتمالا نخستين چيزی كه دكتر از دست میدهد روابط اجتماعی است؛ چون بايد بنشيند در گوشه لابراتوارها و كتابخانهها تحقيق كند. وقتی موقعيت اجتماعی نخستين چيزی است كه من به آن اهميت ميدهم، پس دكتر شدن برايم مناسب نيست. وقتی بدون فكر همه يك راه را طی می كنيم، خيلي طبيعی است كه تعداد زيادی دكتر داشته باشيم و باقی افراد اگر به اشتباه دكتر خطاب شوند خيلی ذوق می كنند.
پس چه زمانی می توانيم به دكتری فكر كنيم؟
درس خواندن برای دكتری كاملا به استعداد و علاقه برمی گردد. فرد زمانی می تواند از همان دوره كارشناسی به دكتری فكر كند كه به تحقيق علاقه داشته باشد. مثلا فردی را درنظر بگيريد كه دغدغهاش تحقيق در حوزه كارآفرينی ايران است و می خواهد بفهمد آيا ويژگی های يك كارآفرين در ايران، همان چيزهايی است كه در غرب و شرق دور می گويند يا نه، چيز ديگری است؟ اين فرد اگر واقعا به فهميدن اين مسائل علاقه داشته باشد، حاضر است حتي ۳-۲سال از نان خوردن بيفتد، از روابط اجتماعی غافل شود اما اين سؤال را برای مملكت خود حل كند. چنين شخصيتی مناسب گذراندن دوره دكتری است و می ارزد زندگي خود را برای هدفش بگذارد و قطعا هم انسان شاخصی می شود. اما اگر كسی دكتر شود تا بقيه را تشويق كند كه راجع به اين قضيه تحقيق كنند، نيروی بيهوده صرف كرده است.
برخی معتقدند محدوديت امكانات، خلاقيت را بيشتر می كند.
نياز، مادر اختراع است. منابع نامحدود فرصت فكر كردن را از ما می گيرد؛ چون می دانيم كه همهچيز موجود است. فرض كنيد به ما بگويند ۲هزار سال فرصت زندگی داريم. در اين صورت اصلا برای ما مهم نخواهد بود كه به انتخاب رشته و استعداديابی فكر كنيم. چون می توانيم صد سال روی يك رشته كار كنيم و بعد اگر دوست نداشتيم برويم سراغ يك رشته ديگر. اما اگر بدانيم كه ۳۰ يا ۴۰سال عمر مفيد كاری داريم قضيه فرق ميكند. به همينخاطر حتی به پدر و مادرهای ثروتمند اينطور آموزش داده می شود كه اگر ميخواهند خلاقيت فرزندشان تقويت شود، امكان خريدن هر وسيله يا رفتن به هر كلاسي را براي آنها فراهم نكنند بلكه بايد به او بگويند فرصت برای يكی از اين گزينهها هست. اينكه فرزند بايد چه چيزی را انتخاب كند و چه چيزی را از دست بدهد، انتخاب كردن را به او ياد می دهد.
منظور از استعداد و استعداديابی چيست؟
پدر و مادرها خيلی به استعداديابی علاقه دارند و حاضرند برای آن هزينه كنند اما در نهايت آن را به شغليابی تفسير می كنند. درحالی كه استعداد چيز ديگری است. ما بايد بين «شغل»، «دانش»، «مهارت» و «استعداد» تمايز قائل شويم. فرد تا به يك سن خاصی نرسد، اصلا نمی تواند در مورد «شغل» خود تصميم بگيرد.
هميشه اين مثال را برای پدرها و مادرها می زنم كه امروز ما شغلهايی داريم كه ۲۰ سال پيش اصلا معنايی نداشته. روند دنيا خيلی سريع شده و مطمئنا ما نمی توانيم پيشبينی كنيم كه ۱۰سال بعد چه شغلهای جديدی بهوجود می آيد. «دانش» كه قاعدتا آموختنی است و از طريق مدرسه و دانشگاه به ما منتقل می شود. بين مهارت و استعداد هم تمايزی وجود دارد؛ «مهارت» با تكرار بهتر می شود. اما «استعداد» به كسب مهارت كمك می كند؛ يعنی ممكن است بدون استعداد، كاری را آنقدر تكرار كنيم كه با سختی و زمان زياد آن را به حد مقبول برسانيم اما اگر استعداد آن كار را داشته باشيم، با انرژی خيلی كمتری می توانيم به آن برسيم. استعداديابی يعنی پيدا كردن زمينهای كه فرزند ما بتواند در آن با صرف كمترين انرژی، جلوتر از بقيه قرار بگيرد.
آيا می شود هر كار عجيب و غريبی را كه كودك انجام می دهد استعداد بهحساب آورد؟
من فكر می كنم كه ما در عناوين استعدادها هم مشكل داريم. بهعنوان مثال در دوران كودكی ما، اگر كسی اسباببازی خراب می كرد، می گفتند استعداد مهندسی دارد يا اگر پای قورباغهای را می كند می گفتند استعداد پزشكی دارد. درحالی كه هنر يك پزشك جرأت كندن پاي يك قورباغه نيست بلكه مهارت اصلي او، هنر حل مسئله است چون پزشك در يك زمان كوتاه بيماری را با يكسری نشانهها و سوابق می بيند. او بايد با توجه به اين داشتهها مسئلهای را برای بيمار حل كند. اما وقتی هنر حل مسئله را كنار می گذاريم و فقط هنر خون ديدن را به پزشكی ربط می دهيم كار خراب می شود.
آيا هر توانايی استعداد بهحساب می آيد؟
ما به بعضی از استعدادها خيلی كم توجه می كنيم. مثلا استعداد انجام كار تكراری، ازجمله توانايی هايی است كه به آن توجهی نميشود و اصلا استعداد بهحساب نمی آيد. اما معمولا بهخاطر نبودن اين استعداد در افراد، هزينه زيادی پرداخت می شود. مثلا مراكز تماسی را درنظر بگيريد كه برای رسيدگی به امور مشتريان كار می كنند. اگر بعدازظهر با آنها تماس بگيريم خيلی واضح متوجه می شويم كه كارشناس خسته است. اگر كسی اين استعداد را داشته باشد كه تا آخر وقت همچنان با انرژی ادامه دهد، تحولی كه اين فرد ميتواند در گروه ايجاد كند ميتواند در حد مديران ارشد باشد. كسانی كه استعداد انجام كار تكراری ندارند بعد از اينكه مدتی كار می كنند، دقتشان كم ميشود اما كسانی هستند كه استعداد دارند می توانند ساعت ۴بعد از ظهر، با همان انرژی ۸صبح كار كنند و اين خيلی مهم است. استعداد برقرار كردن رابطه عميق نيز از آن استعدادهايی است كه به آن توجه نمی شود. اينكه وقتی با كسی ارتباط برقرار می كنيم از او خسته بشويم و بخواهيم سراغ افراد جديدتری برويم يعنی استعداد برقراری ارتباط عميق را نداريم. با اين اوصاف اگر معلم يا روانكاو شويم بهخودمان و ديگران ظلم كردهايم. اما ممكن است جراح خوبی شويم چون جراح نيازی ندارد رابطه عميق برقرار كند.
خيلی از اوقات با وجود اينكه استعداد فرزند مشخص می شود باز هم پدر و مادر راضی نيستند و راه ديگری پيشروی او ميگذارند.
ما اصطلاحی داريم به نام «ديكتاتوری خيرخواهانه»؛ اينكه در اصل سليقه و عقيده خودمان را به فرزندمان تحميل كنيم مثلا چون عقيده داريم كه پازل ،يك اسباببازی مفيد برای پرورش خلاقيت فرزندمان است، ترجيح می دهيم انتخاب او را بين ۳تا پازل محدود كنيم؛ اين از يك طرف خيرخواهی است چون فكر می كنيم راه رشد فرزندمان همين است و حتی حق انتخاب محدود برای او قائل هستيم اما در اصل ديكتاتوری است چون می خواهيم آن چيزی را انتخاب كند كه مدنظر ماست. در استعداديابي هم گاهي والدين اين كار را انجام می دهند؛ از بين دهها عنوان استعدادی كه برای فرزندشان شناخته شده، چند عنوان را كه مورد علاقه خودشان است برای انتخاب به فرزندشان پيشنهاد می دهند. اما در اصل تمام برنامهها از قبل تعيين شده، كه فرزند امسال چه كند، سال بعد چه كند و… اين كار در واقع انرژی اشتباه گذاشتن است.
چطور خودمان بفهميم كه استعدادمان در چه كاری بيشتر است؟
در مورد پرورش استعداد بحثی وجود دارد به نام «وضعيت تعليق ذهنی»؛ كارهايی هستند كه وقتي مشغول انجام آنها می شويم گذر زمان را نمی فهميم؛ مثلا من دارم كتاب می خوانم و با گذشت ۳ساعت تصورم اين است كه يك ربع گذشته. ما در آن زمينهای استعداد داريم كه وقتی به انجام كاری در آن زمينه مشغول هستيم، متوجه گذر زمان نمی شويم. فرد بعدها هم اگر در همان زمينه شغل پيدا كند، متوجه گذر زمان و خستگی نمی شود. سخت نيست كه ما بفهميم فرزندانمان در انجام كدام كار زمان را گم می كنند.
با درود
جناب آقای شعبانعلی، صرفاً میخواستم از شما خواهش کنم درصورت ممکن راهکار خود را نه بعنوان استاد شعبانعلی بلکه بعنوان باباجون محمدرضا (مثلاً اگه بچه هاتون اینطوری صداتون می کنن!) بدونم. 🙂 ممنونم که استاد خوبی هستی
سلام آقاي شعبانپور،
مطلبي كه انتخاب كرديد جواب سوال ١٠ سال زندگي منو داد و ميخوام از اين بابت ازتون تشكر كنم.
من از زماني كه براي كنكور درس مي خوندم دغدغه اينو داشتم كه استعداد من كجاست و با اينكه مثل خيلي از همسن و سال هاي من كلاس هاي زيادي اعم از ورزشي هنري و آموزشي رو تو دوره هاي مختلف زندگي گذروندم اما هيچ وقت خودمو تو هيچ كدوم عالي نديدم ، هميشه به اين متهم ميشم كه از اين شاخه به اون شاخه مي پرم و پيگير نيستم اما واقعيت براي من چيز ديگه ايه،فهميدن ودرك كردن و پيدا كردن اون چيزي كه واقعا ميخوام در زندگي ام انجام بدم .فقط تا الان مشكل اينجا بود كه شاخص درستي براي اندازه گيري پيدا نمي كردم چون بعضيا معتقدا براي موفق شدن بايد از منطقه امنت comfort zone خارج بشي و ببيني چقدر مي توني جلو بري stretch و بعضياي ديگه نظرات ديگه ….. زماني اين مبحث استعداد يابي پررنگ تر ميشه كه وارد بازار كار مي شيم چون فونداسيون براساس همون ديكتاتوري خيرخواهانه گذاشته شده و الان موقعه بهره برداريه اما دقيقا همينجاست كه احساس مي كنيم در حال تلف كردن زندگي هستيم ، و از طرف ديگه ريسك تغيير دادن فونداسيون و مواجه شدن با ناشناخته ها در زمان مفيد محدوددوره كاري از تغيير مسير به شدت خودداري ميكنه .
اين ابزاري كه در پاراگراف آخر براي پيدا كردن استعداد پيشنهاد داديد براي من بهترين ، عملي ترين و ملموس ترين ابزاري بود كه ميشه باهاش استعداد رو تشخيص داد.
سلام
مي خواستم بدونم ادم تا چه زماني فرصت داره به اين حوزه / استعداد يابي خودش بپردازه
اخه از يه جايي به بعد تو زندگي انگار ديگه قرار نيست صرفا براي خودت زندگي مسئولي براي فرزندت و زندگيت :((
درود استاد
اینکه نقش خانواده در تشخیص و پرورش استعداد فرزندان با هیچ عامل دیگری قابل مقایسه نیست مشخصه…کاش در یک برنامه ریزی درست این موضوع به پدرو مادرها آموزش داده میشد..سپاسگزارم بابت بودن و تلاشتون در زمینه داشتن جامعه ای آگاه ..سبز باشید و آگاه.
سلام
درباره ی روش های شناسایی اینکه یک نفر در چه زمینه هایی استعداد دارد لطفأ بیشتر توضیح دهید؛ یا لینک و کتابی معرفی نمایید.
با تشکر
چقدر سخته فهمیدن این که واقعا تو چه زمینه ای استعداد داریم.من واقعا نمیدونم و از این چند شاخه بودنم رنج میبرم.اصلا ایا میشه کسی استعداد یا علاقه به چیز خاصی نداشته باشه؟؟ به نظرم بی انصافیه که تو سن ۲۳ سالگی هنوز درگیر این مساله باشم که در چه زمینه ای استعداد دارم.
سلام معلم عزیز…
خیلی خوشحالم از اینکه شمارو پیدا کردم کسی که حس میکنم مثل من فکر میکنه و در جریانِ این افکار کاملم میکنه. و بهتر و خیلی قوی تر از من مینویسه..
وقتی که وارد دانشگاه شدم با وجود علاقه زیادم حس میکردم جایی نیستم که باید باشم.. با وجود نمرهای قابل قبول این دانشگاه بود که جلوی استعدادمو گرفت .زندگی به همین منوال گذشت تا به امروز. طی این چند سال به این نتیجه رسیدم که استعداد از علاقه هم نقش بیشتری داره این استعداده که زندگیت بر پایه اون میچرخه. و چه بهتر که یه پرانتزی باز کنیم و یادآور بشیم که برای نشون دادن استعداد سرمایه هم نقش به سزایی داره کم ندیدم آدم هایی که نتونستن سراغ استعدادشون برن چون هیچ پشتوانه ای نداشتند.
جناب شعبانعلی سلام ودرود
به نظرشماکارمندبیمه بودن پربازده تر است یااینکه نمایندگی گرفتن وبرای خودکارکردن
یه مقاله هم درموردتاثیربیمه برآرامش وخنده های جامعه
مرسی محمد رضا شعبانعلی . مطمئنا حالا این انرژی در جای دیگه صرف میشه (قانون بقاء انرژی)
با سلام واحترام
بیشتر مردم دوست دارند وخصوصا جوانها که بتوانند شغلی پر درآمد داشته باشند که نیازهای آنها را ارضا نماید واز این طریق درجامعه به عنوان یک شخص کار آفرین شناخته شوند چراکه هم به خودشان کمک می کنند هم به جامعه اگر بتوان کاری انجام داد که استعداد پولدارشدن را تقویت کرد وحاشیه ایمنی ایجاد نمود حال شخص با خیال راحت میداند که از چه کاری خوشش می آید ویا استعداد چه کاری خاصی را دارد که شاید هیچ ربطی به درآمد آن شغل نداشته باشد ولی این کار چون احساس لذت ایجاد می کند انجام میدهد .
با تشکر
اگر نمیخواهی اخراج شوی، باید بخندی
http://meidaan.com/archive/10715
سلام برای محمد رضا شعبانعلی
سلام محمد رضای عزیز ودوستان گرامی
بحث خیلی جالبیه ،بخصوص این دوران که جواب کنکور دانشگاه هم اعلام شده ،بعضی ها تو رشته هایی قبول شدن که خیلی دوسش ندارن وصرفا برای اینکه پشت کنکور نمونن ،میرن دانشگاه ، من هم قبول دارم اگر ادم تو رشته ای که دوس داره فعالیت کنه خیلی موفقه ومیتونه توش خلاقیت نشون بده ،ولی آیا میشه بعد از وارد شدن تو یه رشته ای به اون علاقمند شد؟؟؟
یاد یه سریال خیلی قدیمی به نام رامون کاخال افتادم که تلویزیون سالها پیش پخش میکرد ،،داستان پسری بود که عاشق نقاشی بود و با اصرار پدرش یعنی در حقیقت با اجبار پدرش پزشکی خوند وخیلی هم موفق شد واز علاقه اش به نقاشی تو ترسیم آناتومی بدن انسان استفاده کرد،
سوالم اینه که میشه علاقه رو ایجاد کرد ؟
سلام محمدرضای عزیز
یکی از معضلاتی که من دارم اینه که اولا استعداد خودمو نمیدونم و دوما اگر بفهمم استعدادم چیه شرایطتشو(مثل مالی ٬اعتقادی٬…)دارم که برم دنبال استعدادم یا نه…
مطالب متمم در مورد استعدادیابی رو خوندم خیلی مفید بود ولی به نتیجه نرسیدم که استعدادم چیه؟؟؟!!!
آنچه درباره استعداد برای ما مهمه مرتبط کردنش با شغل و درآمده. حالا سوال اینجاست استعدادتو کشف کردی آیا شغلی دررابطه با اون استعداد برات موجوده؟ اصلا درآمدزا هست…شرایط اجتماعی خیلی مهمه. بعضی استعدادها در جامعه ما اصلا مهم نیستن و به چشم نمیان ولی تو جامعه دیگه بهش توجه نشون میدن. مثل توتنایی تعریف یک داستان یا خاطره به شکل جذاب.
سلام.ممنون از وقتی که برای آموزش افراد قرار میدید.من وکیل پایه یک دادگستری هستم و یک پسر ۶ساله هم دارم.با اینکه نسبتا در کارم موفق هستم اما احساس میکنم هنوز نتونستم زمینه ای را که در اون استعداد دارم پیدا کنم .منم از کتاب خوندن لذت میبرم و هیچ فعالیتی به اندازه کتاب خوندن بهم لذت نمیده اما من یک مادرم و مسئولیت های دیگری هم دارم.با این که ۳۱سال بیشتر ندارم اما احساس می کنم برای کشف استعدادهای خودم دیر شده و دیگه باید صرفا به پسرم فکر کنم.
با سلام
محمدرضای عزیز ، بدون تعارف می گویم که توضیحات و نقطه نظرات شما برای من بسیار راهگشا بوده اما مایلم دراین مورد یک تبصره یا نکته تکمیلی به سخنان شما بیفزایم.
اینکه انسان همواره نیاز دارد تا با شناخت و درک عمیق نسبت به خود و استعداد خود اقدام به انتخاب نماید امر مهم و حیاتی است اما گاهی وقتها بعضی نقاط مبهم فقط در عمل و اقدام به آن برای انسان روشن می گردد و کلیه ظرایف با بررسی نظری بدست نمی آید. بقول شهید مطهری علم و عمل مانند حرکت ماشین و چراغ آن می باشد . اگر ماشین بدون آنکه حرکت نماید فقط چراغهایش را روشن نماید تا شعاع محدودی نسبت به آینده شناخت پیدا می نماید اما اگر با چراغ روشن شروع به حرکت کند بتدریج دایره دانسته و کشفیات او افزایش می یابد.
سلام محمد رضا خدا قوت
معتقدم كه رشته تحصيلي و متعاقب ان شغل مرتبط با روحيه و استعداد ادمي راحت نيست ولي شكر خدا من شانس اينو داشتم حقوق قضايي خوندم و بعد كارشناسي ارشد بعد امتحان تبديل وضعيت از كادر اداري به قضايي الان هم داديار تحقيق هستم دوبارهم پيشنهاد براي بازپرسي براي اينجانب شد متاسفانه به جهت تبعيض جنسيتي نامه بايگاني شد ولي از انتخاب شغلم خوشحالم و براي همه شغل با توانمندي مناسب و ميزان استعدادافراد برايشان ارزومندم در پناه حق
با سلام و تشکر از دوستان و همراهان این سایت
واجب میدونم که به دوست خوبمون بابت قیولی در دانشگاه تهران تبریک بگم و بهانه ایی باشه واسه شروع چند کلمه درد و دل چون من همیشه عاشق دانشگاه تهران بودم ولی خوب نشد برم تو این فضا البته بنده عاشق جو این دانشگاه بودم نه اسم دانشگاه از این جهت برای شما دوست خوب ارزوی استفاده ی حریصانه از این محیطو دارم .و یکی از دلایلش همین نزدیکی به انسان های ارزش آفرینی چون محمدرضا شعبانعلیه و استفاده از راهنمایی های ایشون
سلام محمدرضای عزیز
من چند ساله که در جستجوی یافتن شغلی هستم که از انجامش لذت ببرم (لااقل در بیشتر مواقع) و همون طور که شما فرمودین، چنین شغلی قاعدتا باید در راستای استعدادهام باشه. بنابراین از طریق تست هایی مانند MBTI و Clifton Strength Finder تلاش کرده ام تا ترجیحات و استعدادهامو بشناسم. اما حالا که به استعدادها و ترجیحاتم آگاهی نسبی پیدا کرده ام، نمی دونم چه شغل یا شغلهایی وجود دارن که تا حد زیادی همراستا با استعدادهام هستن و خیلی هم با ترجیحاتم تضاد ندارن. جستجو در میان هزاران عنوان شغلی موجود اگه ندونی چطور و کجا باید بگردی، نتیجه نمیده (لااقل برای من نتیجه ای در بر نداشته)؛ به خصوص که شغلها مثل گذشته قالبهای ثابت و مشخصی ندارند و در کتار شغلهای کلاسیک، شغلهایی هستند که بر اساس نیازها تعریف میشن و ممکنه فقط مخصوص یه سازمان باشن یا شغلهای خود ساخته ای که افراد بر اساس علایقشون برای خودشون تعریف میکنن و بهش مشغول میشن. شما چه راهی رو برای آگاهی از گزینه های موجود و شغل هایی که در راستای استعدادهایم هستند پیشنهاد میکنین؟
مورد دیگه اینکه تا حالا چندین شغل رو دیده ام که حس کرده ام با علایق و استعدادهام همخوانی دارن اما با دانش و مهارتهایی که تا بحال کسب کرده ام هیچ سنخیتی ندارن. هر چند قسمت عمده این دانش و مهارتهاحاصل تحصیلات دانشگاهی و بیشتر تئوری و گلخانه ای است و به نظر نمیرسه در دنیای کار خیلی به درد بخوره، اما متاسفانه تنها سرمایه ایه که دارم. با توجه به اینکه سه دهه از عمرم میگذره و هیچ سابقه کاری هم ندارم و اینکه عمر مفید کاری هر کس محدوده و کارایی آدم هم با افزایش سن افت میکنه، آیا شما توصیه میکنید که به دنبال کسب دانش و مهارتهای لازم برای این شغلها برم و در واقع همه چیز رو از اول شروع کنم یا سراغ شغلهایی برم که اشتراکاتی با دانش و مهارت های فعلیم دارن اما چندان با استعدادها و علایقم همراستا نیستن؟ آیا راه سومی هم وجود داره؟
این موضوع دغدغه منم هست. لطفا در این مورد بنویسید
سلام محمدرضا،
امروز سمینار شما بود(البته درست اینه که بگم دیروز) و من متاسفانه نتونستم شرکت کنم ،حیف. تو اینستا خوندم نوشتی آخرین سمینار بدتر دلم گرفت. امیدوارم موفق باشی معلم مجازی حقیقی من.
امیدوارم یک روز از نزدیک ببینم، نمیدونم چرا، ولی این حس خیلی خوبیه که آدمی رو که مجازی میشناسی از نزدیک ببینی. آدمی که معلمت هست. خیلی دوست دارم سبک دیگه ای از زندگی ات رو نیز ببینم. حدس میزدم که یکروز تغییر کنه.
پر انرژی باشی…
محمدرضای مهربان.. من سعادت حضور در سمینار رو نداشتم!اما دورادور حواسم بهتون بود! امروزم کلی خوشحال بودم بخاطر بچه هایی که میتونستن حرفاتونو از نزدیک بشنوند!این خوشحالی واقعن وجود داشت!خسته نباشید!هم شما و هم کسانی که به برگزاری این سمینار کمک کردند!
همیشه سرزنده و برقرار باشید!
سلام. چند سال پیش ازتون در وب سایتتون پرسیدم اگه زن بودید و مرد نبودید ایا به موقعیت الانتون میرسیدید یا نه اگه یادتون باشه شما نوشتید موفقیت هر ادم به فاصله ای است که از نقطه صفرش میگیره.من اون موقع سوم دبیرستان بودم اصلا متوجه حرفتون نشدم بعد این که سال بعدش کنکور دادم رتبه کنکورم که اومد خیلی بد شده بود . به واسطه ی این که من مرد نیستم ونمی تونم پیشرفت کنم درس زیاد نمی خوندم .بعد از این که دوستام قبول شدن ومن موندم تازه معنی فاصله گرفتن فهمیدم دوستام طرف مثبت محور موفقیت رفته بوند ومن به سمت منفی .سال پیش مجبور شدم خیلی بخونم تا بالاخره شدم ۳۰۵۹٫باز هم پشت این کنکور باید بمونم تا فاصله ای که خودم با موفقیت گرفتم جبران کنم.می دونم این حرف ها به مطلب شما ربط زیادی نداره.اما به خاطر این که اون موقع جوابی بهم دادین که الان بخونم تا به چیزی که می خوام برسم ازتون متشکرم.
سلام. اینکه در انجام یک کاری متوجه گذر زمان نشیم نمی تونه دلیلش علاقه باشه؟ مثلا به کاری علاقه داشته باشیم اما استعدادی هم درش نداشته باشیم و باز هم گذر زمان رو نفهمیم.
درباره وضعیت تعلیق ذهنی و پیدا کردن کارهایی که گذر زمان را متوجه نشویم لطفاً اینجا یا در متمم مطلب بنویسید چون به نظرم تنها راهی که برای پیدا کردن آن وجود دارد امتحان کارهای مختلف است تا این وضعیت را پیدا کنیم
در متمم مطلبی با عنوان “گیمیفیکیشن و جستجوی وضعیت تعلیق ذهنی” بود و نوشته بودید “بیشترین حالت Flow و تعلیق ذهنی زمانی روی میدهد که یک فعالیت خاص چالش برانگیز بوده و از سوی دیگر شما هم احساس کنید که در آن از مهارت و توانایی نسبتاً بالایی برخوردار هستید”
خب فرد اگر بخواهد در هر کاری که انجام میدهد به مرحله مهارت و توانایی نسبتاً بالا برسد باید زمان و انرژی بالایی بگذارد و در انتها هم ممکن است متوجه شود که حالت تعلیق ذهنی را در آن کار ندارد (یعنی برای استعدادیابی باید حالت flow را پیدا کنیم و برای حالت flow باید به تلسط نسبتاً نسبی در آن کار برسیم! و اگر وضعیت تعلیق ذهنی را نداریم برویم سراغ کار بعدی و تلسط در آن! با این عمر محدود و به اینصورت ممکن است کسی تا آخر عمر در حال از این فعالیت به آن فعالیت پریدن باشه و هیچوقت هم حالت flow اش را پیدا نکند!)
در این نکته که فرمودید ملاک استعداد فرد در یک کاری، تعلیق زمانی در حین انجام آن کار است/ یک نکته من مناسب می دانم به این ملاک اضافه کنم : فرد در کاری استعداد دارد که تعداد نسبتا زایدی از افراد انجا آن کار را سخت، کسل کننده یا به نحوی ناخوشایند بدانند و ثانیا فرد بتواند ساعت ها بدون احساس خستگی و آزردگی آن کار را انجام دهد… وگرنه کارهای زیادی هستند که افراد زیادی به یک مسبت میتوانند بدون احساس آزردگی و با معلق شدن زمان به آن کار بپردازند… مثلا افراد زیاید می توانند ساعت ها بدون حس گذر زمان چت کنند یا در اینترنت چرخ بزنند… اما از میان اینها کمتر کسی می تواند حتی بالای نیم ساعت به نوشتن داستان های ذهنش مشغول شود یا بهندرت کسی از میان این خیل فیس بوک باز و اینترنت باز می تواند ساعت ها بدون خستگی به مشاهده حشرات و جانواران روی زمین بپردازد… نظر شما چیست جناب شعبانعلی؟ نباید یک تبصره بر ملاک داشتن استعداد در کارها اضافه کرد؟ اگر نتوانستم منظور خود را برسانم عذرخواهی می کنم، شما چیزی متوجه شدید از حرف های من؟
سلام جناب شعبانعلی
من چند روزی هست که دارم به این واژه وضعیت تعلیق ذهنی شما فکر می کنم، به نظرم همه انسانها در مواردی اون رو تجربه می کنند، ولی اینکه بخواهیم تشخیص بدیم این تعلیق ذهنی به کدام استعدادی نشانه دراه که می تونه منجر به مهارت قابل ارزشی بشه، به طور مثال من هنگامی که رمان می خونم یا موسیقی گوش میدم آنقدر غرق فضای داستان یا ضرب آهنگ صداها میشم گذر زمان را حس نمی کنم، اتفاقات افتاده در اطرافم رو هم به یاد نمی آورم، ولی خوب به نظرم این قضیه برای خیلی ها صادق هست، خیلی ها ممکنه از تفریح در طبیعت لذت ببرند و از انجام این کار به تعلیق ذهنی برسند، ولی اصولا طبق تجربه من، از انجام کارهای تکراری هست که پول منتج میشه، به طور مثال اگه یک شخص از بودن در طبیعت به تعلیق ذهنی برسه می تونه راهنمای طور طبیعت گردی بشه، تا از اون راه به کسب در آمد برسه، ولی این آدم از رفتن به جاهای یکسان به دفعات دچار تعلیق ذهنی نخواهد شد. در این حالت چی؟ آیا بهتر نیست کارمون رو داشته باشیم و اون وضعیت تعلیق ذهنی فرصتی باشه برای تفریحاتمون، برای خود خودمون، حیف نیست اونها رو خراب کنیم
قابل توجه دوستانی که نمی تونن برنامه ها رو ببینن: من برنامه ها رو از سایت شبکه ۵ می گیرم و توی آپارات آپلود می کنم.
امااااا متاسفانه فقط یک قسمت کوتاه رو میذارن اونجا ،اگر کسی میدونه قسمت کامل ترشو از کجا باید گیر بیارم بگه تا ویدیو ها رو کامل بذارم 🙂
http://www.aparat.com/imtish
یه بخشی از صحبت هاتون من رو به یاد سخنی از کریشنا مورتی انداخت که میگه:اگر آموختن درباره ی خود،برپایه ی گفته های دیگران باشد،ما درباره ی آنها چیز آموخته ایم و نه درباره ی خویش
سلام
دیدگاهی ثبت نشده بود برای همین وسوسه شدم برای تشکر از شما
نتایج کنکور سراسری ۹۴
رشته و شهر قبولی
جامعه شناسی-دانشگاه تهران
از استاد خیلی عزیزم تشکر میکنم ایشون در علاقه مند کردن من به درس خیلی نقش مهمی داشتند! و و اقعا خیلی از موفقیت هامو مدیون استراتژی های ایشون هستم! و خیلی خوشحالم فقط بخاطر اینکه میتونم سر کلاساشون حاضر بشم
درود بر همه زحمت کشان این سایت عزیز
تبریک میگم احسان جان..
موفق و پر تلاش باشی دوست جوان..
سلام
تبریک میگم .موفق باشین .یاد روزهای قبولی خودم افتاد .خیلی حس خوبیه .
سلام
امیدوارم بتونم مادری باشم که خلاقیت پسرم رو کور نکنم .و بهش در رسیدن به چیزی که دوست داره کمک کنم.
سلام
اخر مطلب اگر کامل تر درباره شناخت استعداد توضیح میدادین و یک نتیجه گیری میشد به نظرم بهتر بود. الان لطف میکنید یکم در این باره توضیح بدین یا رفرنسی کاربردی برای مطالعه بدین.
ممنون
حجت عزیز. طبیعتاً فرصت یک برنامه زنده کوتاه تلویزیونی محدود است و نمیتوان همه چیز را توضیح داد. وگرنه حرفهای خیلی بیشتری برای مطرح کردن وجود داشت و دارد.
ولی ما بیش از یک سال است که به بحثهای مرتبط با استعدادیابی در متمم پرداختهایم و حتی در هفتهی اخیر، در حال راه اندازی سیستم دستیار متمم در حوزه استعدادیابی هستیم.
کافی است لغت استعدادیابی را در گوگل سرچ کنید و اولین لینکی را که میبینید انتخاب کنید تا مجموعه درسهای رایگان مرتبط در این زمینه و فایلهای صوتی مربوطه را ببینید.
ممنونم ازت.
ارزو میکنم همیشه موفق باشی.
سلام
من اين چند مدت برنامه ايرانشهرو ضبط ميكنم و چندين و چند بار ميبينم يه جوري كه خانوادم شاكي شدن .۹۹ درصد جواباتون مرتبط و انگار از روي كاغد ميخونين .حدود ۸۵ درصد حرفاتون يا توي روزنوشته هات يا توي متمم يا توي فايلاي صوتي شما وجود دارن و من تشكر ميكنم از اين سخاوتتون در به اشتراك گذاشتن بحثهاي علميتون منم يه نوبه خودم هر وقت تو هر جايي كه بشه هم متمم رو و هم حرفاتون رو به اشتراك ميزارم .
چقـــــدر آموزنده بود مطالبتون.
توی همین یه صفحه خیلی نکته یاد گرفتم.
واقعا نمی تونم با کلمات بگم که چقدر این مطلب عمیق بود و توش حرف داشت، یه عصاره ی عجیبی بود؛
ممنون آقای شعبانعلی.
سلام
من لیسانس مدیریت بازرگانی دارم ولی وقتی به شغل فکر میکنم تنها چیزی که میدونم اینه که نمیخوام در زمینهی تحصیلاتم مشغول به کار شم. دلم یه شغل فنی میخواد ولی اصلن نمیدونم چی میخوام. آیا روشی هست که خودمو کشف کنم، ببینم توی چه رشتهی فنی استعداد دارم؟
مرسی
سلام
معلم عزیزم، خیلی ممنون که متن پیاده شده ی برنامه رو اینجا قرار دادید، من قصد داشتم برای خودم این کار رو انجام بدم و نکات مهم رو یادداشت کنم. حالا از این متن استفاده میکنم و نکات مهم رو برای خودم ثبت میکنم.
دوستان عزیزی که به هر دلیلی نتونستید و یا نمیتونید برنامه ها رو از TV ببینید، با نصب و استفاده از اپلیکیشن تلوبیون روی گوشی همراه خیلی راحت میتونید از آرشیو محتوایی شبکه تهران برنامه ها رو بصورت کامل ببینید و استفاده کنید.(با خودم گفتم شاید بعضی از دوستان مثل من مشکل کمبود وقت و ناهماهنگی برنامه ریزی شخصی با زمان پخش برنامه داشته باشند و چون خودم خیلی از این طریق بهره بردم برای آنها هم مفید باشه)
سلام وقت بخیر ببخشید من تازه با این سایت اشنا شدم این برنامه ها که میگید توسط تلویزیون پخش میشه از چه شبکه ای وراجع به این سایتم واسم توضیح بدهید ؟چون خیلی خوشم اومد
سلام دوست عزیز
بهت تبریک میگم، امیدوارم یه روزی در آینده به این نتیجه برسی که آشنا شدن با این سایت یکی از بهترین اتفاقهای زندگیت هست.همینطور که من به این نتیجه رسیدم.
اگه یکم وقت بزاری و یه سری به سایت متمم بزنی هم خوبه، اطلاعات خوبی از قسمت دربارهی متمم به دست میاری. (www.motamem.org)
برنامهی ایرانشهر از شنبه تا دوشنبه از ساعت تقریبا نه تا ده ونیم شب از شبکهی تهران پخش میشه،البته تا جایی که من میدونم یک شب در هفته آقای شعبانعلی در این برنامه کارشناس هستن.
سلام.
میدونم که جای نادرستی دارم این درخواست رو مطرح می کنم،امیدوارم که وقت داشته باشی و من رو در حد سه یا چهار پاسخ کمک کنی.فقط اگه مقدور هست لطفا بگو از چه طریق.