خبر دریافت اسکار برای فیلم فروشنده، خبر خوشحالکنندهای بود و اگر چه اهل هنر و سینما نیستم و تخصصی در این زمینه ندارم، اما فکر کنم در حد تبریک گفتن منطقی بود که پست کوتاهی رو به این خبر خوب اختصاص بدم.
خصوصاً اینکه اخیراً در مورد #موضع گیری در فضای دیجیتال مطالبی منتشر کردم و الان موضع گرفتن یا نگرفتن – حداقل در وبلاگ خودم – میتونه جدیتر و فکرشدهتر تلقی بشه.
بنابراین، فکر میکنم باید در مورد اینکه به حرفها و نظرات و رویدادهای مربوط به چه افرادی میپردازم یا نمیپردازم، کمی دقیقتر باشم.
در این راستا و با توجه به اینکه مشخصه چه کسانی در مقابل این اتفاق خوب، موضع نمیگیرند، تبریک نگفتن یا حرفی ننوشتن ممکنه ناخواسته باعث شه در گروه اونها تلقی بشیم.
خوشحالم که اصغر فرهادی با دو بار دریافت اسکار در کنار کارگردانهای بزرگی مانند اسپیلبرگ و ایستوود و زینه مان و سایر بزرگانی قرار گرفت که تعدد جوایزی از این دست رو در کارنامه خودشون دارند. شاید جایزهی اصغر فرهادی از این جهت ماندگارتر بشه که بسیاری از رسانههای جهان، وادار شدند از تصویر او هنگام دریافت اسکار فیلم جدایی نادر از سیمین، برای تزیین خبر جدیدشون استفاده کنند.
شاید جملات پایانی پیام ویدئویی اصغر فرهادی به برنامهی UTA که جمعه عصر برگزار شد، پایان مناسبی برای این تبریک باشه:
I hope this unity will continue and spread to fight other injustices.
Filmmakers can break stereotypes around the world by turning their cameras to capture shared human qualities.
امیدوارم این اتحاد ادامه و توسعه پیدا کند و مبارزه با سایر بیعدالتیها را هم در بربگیرد.
فیلمسازان با استفاده از دوربینهایشان و ثبت اشتراکات انسانی، میتوانند سایر استریوتایپهای موجود در سراسر جهان را نیز بشکنند.
***
جا داره یادی هم بکنیم از عباس کیارستمی و اجازه ندیم که به عادت رسانهها، خاطرههای دیروز زیر غبار خوشیهای امروز مدفون بشن.
عباس کیارستمی هم سالها، در زمانی که فضای رسانهای جهان، نگرش چندان مثبتی به ایران نداشت، با دوربینش اعتبار و حال خوب رو به هموطنانش هدیه میداد.
خانه ای که بر اثر ویرانی خانه همسایه آسیب دیده.خانه ای که بیگانه به حریمش تجاوز کرده و روح آسیب دیده او که نیاز به مراقبت و التیام داره. نمیدانم تا چه اندازه نگاه من با نگاه فیلمساز همخوانی داره و آیا آن زمان که اصغر فرهادی قلم در دست گرفت به یاد خانه پدری و همسایه های بی پناه آن بود؟
بسیاری اسکار را جایزه سیاسی می دانند، اما مگر می شود هنر متعالی را جدای از مسائل مبتلا به جامعه دید؟ مگر میشود گوشه ای از دنیا در آتش بسوزد و اسکار در میان نور و رنگ و لباسهای فاخر، در هیاهوی خنده های از ته دل و صدای ممتد تشویق حاضران گم بشه؟ اصغر فرهادی تندیس زراندود اسکار را به خانه نیاورد اوبه دنیا و سیاستمداران دور و نزدیک نشان داد می توان با اعجاب قلم ، زخم های آشکار ودردهای پنهان را نشان داد و در پی چاره بود.می توان مشت های گره خورده را باز کرد ومشق صلح کرد.
[…] ،بلکه به جایزه اسکار اصغر فرهادی ،به عنوانی کسی که دغدغه اتحاد و رفع بی عدالتی را دارد ،گاهی ما می توانیم با اعتراضات،نازیبا فقط قضیه […]
با کلی تاخیر، من هم به نوبه خودم دریافت جایزه اسکار را برای فیلم فروشنده به کارگردانی آقای اصغر فرهای را تبریک عرض می کنم.
ایشون روایت زندگی روزمره آدم ها رو به زیبایی به تصویر می کشند. فیلم های درباره ی الی، جدایی نادر از سیمین و فروشنده را دیدم و لذت بردم.
[…] بلکه به جایزه اسکار اصغر فرهادی ،به عنوانی کسی که دغدغه اتحاد و رفع بی عدالتی را دارد ،گاهی ما می توانیم به اعتراضات،نازیبا فقط قضیه […]
سلام بر محمد رضا ی عزیز
البته فکر می کنم کمکی دیر رسیدم به موضوع ،اما من هم به نوبه خودم از گرفتن جایزه اسکار توسط یکی از هموطنانم که دغدغه اتحاد دارد را تبریک می گویم و خوشحالم در ضمن فیلم های آقای فرهادی همیشه برای من حس تعلیق و تضاد ایجاد نموده است و در جای شما فرمودید که نشانه بلوغ افزایش تضاد ها و تناقص ها در زندگی است و ایشان در بوجود آوردن این فضا بسیار ماهرانه عمل می کند .
تبریک به همه
کلی خستگی بین المللیمون در رفت
من هم به همه تبریک میگم و این افتخارات باعث میشه که کشور ما از فضاهای تنگی که براش ساخته شده بیرون بیاد در هر حال باید بگم جایزه ش عالی بود ولی از فیلم خوشم نیومد
همین الان خبر اسکار اصغر فرهادی و فروشنده رو شنیدم و دیدم . تلویزیون و سایتهای خبری را به ندرت میبینم . این خبر رو هم بصورت اتفاقی دیدم و طبیعتا خیلی خوشحال شدم .
هم از این بابت که یک محتوای خوب تولید شده از کشورم جایزه مهم ترین رویداد سینمایی دنیا رو برد .
و هم از بابت اینکه حس کردم وقتی قطار توسعه سرعتش رو کم کرده (برای اینکه فکر آوری خودش رو به فن آوری برسونه) بعضی از فارسی زبونها و هم ملیتهای خودم که باهاشون نقاط مشترک تاریخی و فرهنگی دارم هستند که خواب نموندن و دارن تلاش میکنن و این بهم امیدواری میده
سلام،راستش تبریک همه به اصغر فرهادی من رو یاد این جمله خودت انداخت.
اگر نمیتوانید به یک موضوع به صورت درست حمله کنید، لطفاً حمله نکنید. تا قویتر نشود.
متاسفانه نقد تند و بی منطق خیلی ها نسبت به این فیلم، باعث شد نه تنها طرفداران این فیلم بیشتر بشوند بلکه این فیلم رو یک شاهکار در تاریخ سینما بدونند. من خودم به شخصه از تم فیلم های اصغر فرهادی و تصویری که از ایران به بقیه جهان نشون میده خوشم نمیاد، و هر بار که فیلمی از او می بینم به این فکر میکنم که اگر با یک خارجی که شناختش از ایران تنها به فیلم های اصغر فرهادی محدود میشه برخورد کنم، او چه تصوری از من و نوع زندگیم در ذهنش داره. ببخشید که برای اظهار نظرم، اون هم از نوع مخالف از تریبون تو استفاده کردم.
سلام
ساعت ۷:۰۵ صبح امروز این خبر رو خوندم، خوشحال شدم و آمدم اینجا رو چک کردم ببینم محمدرضا چیزی نوشته که اون موقع هنوز چیزی ندیدم، همان موقع که برخی قرار گرفتن نام آقای فرهادی رو در کنار استیون اسپیلبرگ، ایستوود و … را عنوان کرده بودند ما هم در گروه هم مدرسه ای هایمان عینا نوشتیم:
بنظرم فرهادی تریبون فرهنگی مناسبی را برای بیان نظرات صلح طلبانه ش و نشان دادن تشابه فراوان دغدغه های انسان ها، فارغ از ملیت و مذهب شان پیدا کرده و تلاشی ستودنی کرده که شایسته احترام و سپاسگزاری است.
خبر بسیار خوبی بود شنیدن دوباره اسم اصغر فرهادی در مراسم اسکار.
من با اینکه فیلم را زیاد دوست نداشتم و نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم و از طرف دیگه فضای سیاسی حاکم بر اسکار رو هم خیلی حرفه ای نمی دونم در حوزه سینما، اما فکر می کنم همین که یک آکادمی در حد و اندازه جوایز اسکار وقتی پشت یک فیلمساز می ایسته و از اون حمایت می کنه، یک پیام رو حداقل داره به من میده و اونم اینه که حقیقتا اصغر فرهادی تونسته در قد و قامت جهانی ظاهر بشه و عده زیادی را وادار به دیدن کنه. حتی اگر بلوندی هم خودش رو بخواب بزنه، چشمهایی هستند که دیدن رو ارج می نهند و تشویق می کنند.
خوب ما هم با موضعمون اومدیم 🙂 هر چند که ظاهرا کمی دیر رسیدیم.
منم خیلی زیاد خوشحال شدم، حتی دیشب تصمیم داشتم به امید برنده شدن فرهادی، بشینم و مراسم اسکار رو نگاه کنم که متاسفانه نشد.
خوشبختانه این سری بعضی از مسوولین هم (از جمله وزیر ارشاد و وزیر خارجه) موضع گیری کردن (به نظرم اونها هم روزنوشته ها رو میخونن! و از محمد رضا هم میترسن 🙂 )
موضع یکی از هنرمندان (محسن تنابنده)هم جالب بود که قسمتی از اون رو اینجا نقل میکنم:
در وانفسایی که عده ای بد ریش کمر به نابودی سینما بستند، تو بی ریش والبته با ریشه ،بی هیاهو و جنجال بار دیگر به قله نشاندیمان.
پی نوشت: البته اگر من میتونستم به جای اون ۶۵۰۰ نفر رای بدم، اسکار رو دوباره میدادم به جدایی نادر از سیمین. ولی خوشبختانه من نمیتونم رای بدم
کلیک کردن رو اون قلب برام کافی نبود، مجبور شدم بنویسم:
سامان تو خیلی خوبی، اینو میدونستی؟
از همون خط اولت که شروع کردم به خوندن تا همین الان که دارم این کامنت رو مینویسم نیشم بازه. 🙂
منم در مورد ترس وزرا از محمدرضا باهات هم نظرم. فکر کنم اونا هم وقتی محمدرضا یکیو دعوا میکنه، مثل ما به خودشون میلرزند و میترسن نکنه محمدرضا اونارم دعوا کنه. :))
من زیاد از خود فیلم خوشم نیومد (البته شاید فیلمو خوب نفهمیدم یا فراستی کار خودشو کرده)
اما شاید به خاطر وجهه ای که اسکار تو دنیا داره (و واسه مردم ایران رویداد مثبتیه) و ضمنا به خاطر اینکه از بعضیا که از این رویداد ناراحتن، جدا بشم، جانانه تبریک میگم.
بر طبل شادانه بکوب 🙂
من هم از دیدگاه یک فرد غیرمتخصص با داده هایی که در ذهنم دارم و یادگیری مختصری که در این سایت و سایت متمم داشته ام حرف می زنم . برای من اصغر فرهادی در فیلم هایش کسی است که همیشه با تعلیقی که ایجاد می کند ما را با تضادها و تناقض ها و پیچیدگی ها روبرو می کند در مقام یک تصمیم گیرنده قرار می دهد در لحظات ناگزیر و لاجرم لحظاتی که فرار در قاموس انسانیت نمی گنجد باید بایستی روبرو شوی گاهی سکوت کارت را پیش می برد و گاهی سخن و اینگونه قدر و مفهوم سکوت و سخن را به تو میفهماند . نهایت این است که باید تکلیفت را با عالم مشخص کنی اینکه کجای آن ایستاده ای و دردت چیست؟
خوشحالم برای اصغر فرهادی خوشحالی نه فقط به خاطر اسکار و چیزهایی از این قبیل، خوشحال چون او توانسته است هنرش را به قدرتش تبدیل کند قدرت تصمیم گیری و انتخاب، انتخاب اینکه کجا دوست دارد باشد و کجا نه، در مقابل دوربین ها ظاهر نشود در زمانی که همه دوست دارند در مقابل دوربین ها ظاهر شوند. و اینگونه ارزش هنر را به ما می فهماند. تمام خوشحالی من از این است امیدوارم تعداد آدمهایی با این سبک و سیاق بیشتر شود آنوقت فکر کنم کار جهان رو به روشنی و گرمی برود.
خیلی باعث خوشحالیه و ممنون از آقای فرهادی و سایر یارانشون و همه کسانی که زحمت کشیدند تا ایران بشکلی با وقار در کلاس بین المللی ظاهر بشه.
بنظرم ادامه دادن مسیر تحلیل درست به رغم اینکه بارها نتیجه، نادرست دربیاد باعث میشه بعد از مدتی سطح آدم بالا بره طوریکه تلاش برای تخریبش هم تقریبا بی اثر بشه.
کوته نظری، خصومت، حسادت و ناآگاهی همیشه گریبانگیر کسانی که راه خود رو برگزیده باشند هست. برای زنده موندن خوبیها و بجاگذاشتن آثار خوب در هر زمینه شاید سنگین ترین رسالت اهلش، مقابله صبورانه (نه عاجزانه) با همین نوع آدمها و جریانهاست که کار ساده ای نیست.
امیدوارم ظرفیتهامون بالا بره و آگاهتر بشیم تا هر امری رو به اهلش بسپاریم. اون اهلها، بدرخشند و درخشندگی برای همه مون ایجاد کنند. لااقل نامهربانیهای جاهلانه کم بشه تا بخش آگاهانه و مغرضانه جایگاه زیادی کسب نکنه.
سلام.
منم میخوام خوشحالی بسیار زیاد خودم رو از این رویداد زیبا اینجا اعلام کنم که مبادا یه وقت زبونم لال هم ردیف یک عده آدم معلوم الحال انگاشته بشم. :))
و ببخشید که چون من رسانه ای ندارم, دارم از رسانه ی شما برای موضع گیری سوءاستفاده میکنم. انشالله خودم صاحب رسانه که شدم, دیگه همونجا موضع گیری میکنم. 🙂
در ضمن, خوشحالی از دریافت جایزه ی اسکار یه طرف, کیف کردن از حرص خوردن بعضی ها هم یه طرف دیگه. 😉
اینجا هم رسانهی خودته مریم.
این جمله رو به سبک تعارفهای سنتی ایرانی تفسیر نکن. بلکه با معنای مستقیم واژههاش درک کن لطفا.
سلام مریم خانم.
من هم که یک نیمچه رسانه ای دارم، ترجیحم این بود که نظرم رو اینجا بنویسم.
اول اینکه اینجا دستم برای نوشتن روان تره تا در صفحه ی خودم. (چرا؟ شاید چون تمرین مستمر نوشتن را از اینجا شروع کرده ام.)
دوم، تعداد خواننده های اینجا خیلی خیلی بیشتر از صفحه ی بنده است. راستش بخش قابل توجهی از بینندگان و خوانندگان صفحه ی من از این آدرس به من وصل شده ا ند. این را آمار وبلاگ نشان می دهد.
سوم اینکه اگر حرفم دست کم برای خودم مهم بود، چه بهتر از این که از اینجا سوء استفاده کنم تا نوشته ام در جمع نوشته های ارزشمند آدم های باسواد و فهیم قرار بگیره.
برقرار باشید.
پیش نوشت : ممنونم ازت محمدرضا به خاطر لطف همیشگیت به من.
سلام آقای داداشی عزیز.
راستش این کلمه ی سوء استفاده رو از باب شوخی گفتم بیشتر و البته منظورم هم فقط خودم بودم ها. 🙂
چون به هرحال تا حدی از موضع و حس محمدرضا نسبت به اینکه اینجا نظرمون رو بنویسیم آگاهم و میدونم که همچین حسی بهش دست نمیده. ولی خب شاید خواستم به خودم یادآوری کنم که به هرحال وبلاگ نداری و حرصم رو سر خودم خالی کردم. 🙂
اینکه شما اینجا نظرتون رو مینویسین لطفتون به ماست که میتونیم نوشته های با ارزشتون رو بخونیم. هرچند من همیشه وبلاگتون رو هم میخونم و استفاده میکنم.
خیلی خبر خوشحال کننده ای بود (الان منم موضع گرفتم:-) )
ممنون محمدرضا بخاطر این موضع گیریِ خوب و به جا و دوست داشتنی.
اسکاری که اصغر فرهادی (برای دومین بار) گرفت؛ به نظر من، علاوه بر اینکه برای تک تک ما ایرانیها، میتونه افتخار بزرگی باشه؛ درس بزرگ دیگری هم به ما داد و اون اینکه: کار خوب و درست و ارزشمند، حتماً پاداش خودش رو خواهد گرفت، حتی اگر موانع زیادی در سر راهش قرار بگیره.
مثل رود روان و زلالی ای که بی توجه به موانع ای که در مسیرش قرار داره، راه خودش رو از میان صخره ها و سنگریزه ها پیدا می کنه، جاری میشه و خودش رو به نرمی و زیبایی به دریا میرسونه.
در کنار دریافت این جایزه ی اسکار، این موارد هم برای من خیلی جالب و دوست داشتنی بود:
یکی: نمایش فیلم فروشنده – دیروز در یکی از مشهورترین میدان های لندن (میدان ترافالگار) به دعوت شهردار لندن
و بعدی: حمایت «هاروی واینستاین» تهیه کننده معروف هالیوود از فیلم فروشنده، و صحبت های زیبایی که در این زمینه ایراد کرد. و در بخشی از صحبتش گفت: “فیلمهای ایرانی مثل فروشنده، در متحد کردن مردم تأثیر بسیاری دارند…”
و دیگری: گرامیداشت یاد عباس کیارستمی عزیز، در مراسم اسکار
ممنون از اصغر فرهادی، که این لحظات زیبا رو بهمون هدیه داد.
حرف زدن از افتخاراتی که هموطنانمون به دست میارن، یه چیزی رو بهمون یادآوری می کنه:
اینکه سعی کنیم گله کردن از ایران و ایرانی چی بوده و چیا بهش گذشته و قهرماناش کیا بودن و مقصر عقب موندگیاش کیا یا چیا می تونن باشن رو بذاریم کنار، از اون همه پیشینه (چه مثبت یا منفی) درس بگیریم، و بیشتر به خاطر بسپاریم که همین الان بدون توجه به هر نوع محدودیت ذهنی و تعصبی و هر چیز دیگه ای، آدم هایی هستند که تلاش می کنن و به اوج می رسن، در هر زمینه ای که علاقه دارن. و الگوی خوبی می تونن باشن برای هرکسی که دوست داره پله به پله به ترقی خودش و اطرافیانش کمک کنه و شاهد پیشرفت کشورش باشه.
با سلام ، خوشحالم که در روزنوشتهها به این اتفاق اشاره شد (انتظارشو نداشتم)
اما کار قشنگی که آقای فرهادی انجام داد شرکت نکردن در مراسم و انتشار این پیام بود: «غیبت من در این مراسم به احترام مردم کشورم و همه کسانی است که به طرز غیر محترمانهای از ورودشان به آمریکا جلوگیری شده است.» اینکه نماینده سینمای ایران ورای مرزهای جغرافیایی، ملیتها و ادیان مختلف فکر میکند و دغدغه انسانیت و مشترکات انسانی دارد بسیار غرور انگیز و قابل احترام است.
علی جان.
درست میگی که انتظار نداشتی. خودم هم انتظار نداشتم.
اما وقتی یادم افتاد که از امشب، کدوم آدمها و کدوم رسانهها میخوان این خبر رو نقل نکنن یا خلاصه نقل کنن یا بگن مهم نبوده، احساس کردم شأن من نیست که با اونها هم ردیف و هم گام باشم.
شاید اگر شرایط به شکل دیگری بود، من یکی دو تا نکتهی کوچیک هم در ذهنم بود که میگفتم.
مثلاً موضع گیری ترانه علیدوستی رو خیلی بیشتر از فرهادی تحسین میکنم. چون ترانه از اول گفت که من نمیام.
اصغر فرهادی توی متنی که منتشر کرد تاکید کرد که دارم میام و داشتم میومدم و کاش میومدم و اصلاً دلم میخواد بیام و چی میشد اگه بودم.
آخرش نوشت: حالا که اما و اگر داره نمیام.
من یه جای دیگه هم در مورد موضع گیری اصغر فرهادی در مورد گورخوابها حس خوب نداشتم. به نظرم یا باید عنوانش رو گذاشت موج سواری. یا درک ضعیف از تفکر سیستمی.
چون فرهادی آدم بزرگی هست و خودش موج هست و قد و قوارهای چنان فاخر و بزرگ داره که این خبرهای کوچیک اجتماعی براش موج محسوب نمیشه که سوارش بشه، اسمش رو میذارم اظهار نظر فرد غیرمتخصص در حوزه سیستمی در مورد یک رویداد پیچیدهی اجتماعی – اقتصادی – سیستمی و مصداقی از همون نیتهای خیری که به قول ولتر و دیگران، راه جهنم رو باهاش سنگفرش میکنن.
به هر حال، به نظرم در دستهبندیها و مرزبندیهای امروزی، خیلی معقول و قابل دفاعه که کنار فرهادی بایستیم. دستش رو به گرمی فشار بدیم و براش دست بزنیم.
تا اینکه هم ردیف فراموششدگان تاریخ و اجتماع، در کوچک انگاشتن این دستاورد ارزشمند سهیم بشیم.
محمدرضا جان فرمایش شما متینه و برای من که افتخار شاگردی شمارو دارم قابل درکه اما در مورد موضع اصغر فرهادی به خصوص راجع به گورخوابها احساس میکنم یه مقدار سختگیرانه هست، شاید موضعگیری یه هنرمند مثل ایشون در رابطه با یک پدیده اجتماعی بشه به نوعی ابراز همدردی دونست تا اظهار نظر در یه حوزه غیرتخصصی. به اعتبار اینکه هنرمند شناخته شدهای هست خواسته توجه مسئولین رو به یه معضل اجتماعی جلب کنه، نمیشه اینجوری فکر کرد؟
درباره گورخواب ها، در همین لحظه ای که این کلمات را میخوانیم، همان آدم ها در همان شرایط یا حتی در وضعیتی به مراتب بدتر زندگی می کنند؛ اما افسوس که موج گورخواب ها خوابیده و موج سوارها هم به دنبال موج ها به جاهای دیگر رفته اند. کسی که نگرش سیستمی دارد میداند که مشکلات سیستمی را با راه حل های ساده انگارانه، دلسوزانه و ضربتی نمیتوان حل کرد. اجزای سیستم جامعه چنان با هم مرتبط هستند که براحتی نمیتوان بخشی از آن را جدا کرده و مشکلات آن بخش را مستقل از سایر بخش های سیستم حل کرد. شاید با کمی بررسی به چنین نتیجه ای برسیم:
– چرا گورخواب داریم؟
– چون ما چنین هستیم. هنرمندان ما چنان هستند و امثالهم.
اتفاقا موضوع گورخواب ها، از مشکلاتی است که به آسانی قابل رفع است، کافیست همین خیل عظیم دلسوزان و همدردی کنندگان دست در جیبشان کنند.
به غیر از دلسوزی و همدردی چه کمکی از دست ما برمی آید؟ هر کسی باید در دایره اختیار و نفوذی که دارد با در نظر گرفتن منافع کل سیستم بهترین تلاش خود را انجام دهد.
بنظر من آقای اصغر فرهادی هم از عهده این مسئولیت برآمده و از این بابت به ایشان و تیم همراهشان تبریک میگم.
شنیدن این خبر برای من هم خوشحالکننده بود. من شخصاً کارهای اصغر فرهادی رو خیلی دوست دارم مخصوصاً دو تا فیلمی که اینجا بهش اشاره شد.
هرچند که دریافت چنین جوایزی خیلی خوشحالکننده هست اما به نظرم مشخصه که افرادی مثل اصغر فرهادی، نه برای دریافت جایزه اسکار، که برای هدف بزرگتر و والاتری دارن زحمت میکشن و در این مسیر طعم تلخ و گزنده انتقادهای بیرحمانه و بیانصافانه یه عده آدم مغرض رو هم دارن تحمل میکنن.
دربارهی عباس کیارستمی هم جملهای زیباتر از جملهای که خودشون گفتن به ذهنم نمیرسه:
«وقتی آمد
آمد
وقتی بود
بود
وقتی رفت
بود.»
سلام.
چیزی که من از اصغر فرهادی و عباس کیارستمی برای خودم به یادگار نگه می دارم این است که باید راهی را که می دانی درست است بروی و به حاشیه پردازان و حسودان کاری نداشته باشی.
آن زمان که عباس کیارستمی برای «طعم گیلاس» نخل طلا را گرفته بود، وقتی به فرودگاه رسید به او خصوصی پیغام دادند که از در پشتی فرودگاه خارج شو. عده ای آمده اند که تو را کتک بزنند.
از او تقدیر نشد، سرزنش هم شنید ولی راهش را ادامه داد. چون ریشه داشت ؛ ریشه در این خاک و نمی توانست بی خیال ریشه اش شود و برود. نرفت.
در متمم هم از کیارستمی نقل شده است :
«اگر درختی را که ریشه در خاک دارد از جایی به جای دیگر ببرید، آن درخت دیگر میوه نمیدهد
و اگر بدهد آن میوه دیگر به خوبی میوهای که در سرزمین مادری اش میتواند بدهد نیست.
این یک قانون طبیعت است. فکر میکنم اگر سرزمینم را رها کرده بودم
درست مانند این درخت شده بودم…!»
حالا اصغر فرهادی است و آنان که تهمت فلان و بهمان به او می زنند.
این هموطنان غریب را اصلا درک نمی کنم.
تلخی کامنت را بر من ببخشید.