شما که غریبه نیستید، این روزها وقتی به شبکه های اجتماعی سر میزنم، به شدت هوس میکنم به تقلید از فعالان این شبکه ها، من هم ژست سیاسی بگیرم و حرف بزنم. به هر حال، بین تنفیذ و تحلیف است و مردم، شدیداً درگیر انتخاب وزیر و چیدن کابینه هستند و معاونتها را هم یکی یکی میچینند و به طور خلاصه، ملت ایران هر روزه بخش قابل توجهی از وقت و توانش را صرف مطالعه و بررسی و انتخاب و تعیین و تحلیل و تحمیل وزرا و معاونان مورد نظر خود میکند. با متمم:درباره انتخاب کتاب و قضاوت دربارهٔ اعتبار آن زنده شدن الیزا | قدیمیترین چت بات جهان تعریف اعتماد چیست؟ (شکنندگی و آسیبپذیری) رزومه نویسی با هوش مصنوعی | خطری که اکوسیستم کاریابی را تهدید میکند ترجمه ماشینی از روسی به انگلیسی | […]
دسته بندی: روزمرگیها
فضیلتِ دورانِ جدید
آنچه در اینجا مینویسم حرف تازهای نیست. اما بر این باور هستم که تکرار کردن آن، همچنان میتواند مفید باشد. هر دورانی، به اقتضای خود، برخی ویژگیها را به فضیلت و برخی دیگر را به رذیلت تبدیل میکند. هزاران سال قبل، حجم کارهای فیزیکی چنان زیاد بود که قدرت بدنی، میتوانست یک فضیلت باشد. به این معنا که کسی را در موقعیتی برتر نسبت به دیگران قرار دهد. در دورانی دیگر، زمانی که به علت قلمروخواهی و کشورگشایی، نبرد و جنگیدن به بخش جداییناپذیر زندگی انسانی تبدیل شده بود، شجاعت و جنگآوری به یک فضیلت تبدیل شد. نجیبزادگی یا همان «داشتنِ ژنِ خوب»، فضیلت دوران دیگری بود که تا همین اواخر هم رگههای آن را میشود در فرهنگهای سیاسی و اجتماعی نقاط مختلف جهان، تشخیص داد. به فرض اینکه بپذیریم تکنولوژی خنثی نیست، سوال بجایی است اگر بپرسیم: دوران جدید، دوران تکنولوژی، […]
تعامل با جهان و تقابل با جهان، همزمان امکانپذیر نیست
قاعدتاً بیشتر و بهتر از من، اخبار مربوط به اجلاس G20 را پیگیری میکنید. رسانهها هم، از فرصتی که برای نشر و بازنشر خبرهای جدید (از اصل و حاشیهی اجلاس) به دست آمده به سادگی صرف نظر نمیکنند. با این حال – و با وجودی که احتمالاً این عکسها برای شما تازه نیست – دلم میخواست سه عکس از این اجلاس را برای شما بازنشر کنم. منبع عکس اول که مشخص است. منبع عکس دوم و سوم هم نشریه تلگراف است که علاقهی خاصی به اخبار حاشیهای (و عموماً زرد) دارد. زمانی که ترامپ سیاست America First را مطرح کرد، شاید این مسئله را چندان جدی نگرفته بود که در دنیای در هم گره خوردهی امروز، وقتی میتوانیم منافع ملی خود را در اولویت قرار دهیم که منافع ملی دیگران را هم به رسمیت بشناسیم. […]
شریعتی، فاوست و خالد العطیه (پراکنده از همه جا)
چند روزی تراکم کاریام زیاد بوده و کمتر فرصت نوشتن دست داده است. فقط با هدف اینکه این وبلاگ خالی نماند و به روز شود، گفتم چند مطلب پراکنده بنویسم. اگر ویژگیِ «فضاپرکن بودن» این سه نوشته را کنار بگذارید، ویژگی مشترک دیگری ندارند. باز هم ۲۹ خرداد و شریعتی طی سالهای اخیر به بهانههای مختلف از دکتر علی شریعتی نوشتهام. تعداد و تنوع آن نوع نوشتهها زیاد است و عنوانهای زیر، تنها نمونههایی از آنهاست: شریعتی و درسهایی از درون گور شریعتی – بیست سال پیش از نخستین آشنایی شریعتی – روشنفکری که انتخاب کرد پیشرو نباشد حرفهای شریعتی با مخاطبهای آشنا شریعتی در مقطعی از زمان، چنان ذهن من را به خود مشغول کرده بود که در متن دلبستگی و وابستگی، وقتی خواستم از دلبستگی مثال بزنم، به کتابهای شریعتی روی میزم اشاره […]
آزمون ساده تفکر نقادانه
امروز، چشمم در فضای مجازی به این جملهها افتاد: داشتم فکر میکردم که کاش به جای انبوهی درسهای بیخاصیت که در مدرسه و دانشگاه یادمان دادهاند، کمی – فقط کمی – تفکر نقادانه یاد گرفته بودیم. در باب این سالاد کلمات که در اینجا به عنوان توصیههای اخلاقی نقل شده است، ساعتها میشود نوشت و گفت و گریست. اما من به چند نکتهی ساده بسنده میکنم: جملهی آغازین متن، مربوط به اسکار وایلد است و نه داستایوفسکی. البته نسبت دادن حرفهای اسکار وایلد به داستایوفسکی و کسانی مانند او تازگی ندارد. اسکار وایلد جملات بسیار زیبا و لااقل تامل برانگیزی دارد. اما منظومهی فکری او به فکر و فرهنگ امروز ما ایرانیان چندان نزدیک نیست. بنابراین، زیاد میبینید که حرفهایش از دهان دیگرانی که کمی در فضای ما پذیرفتهترند نقل شود. بگذریم. وقتی جمله را از یک […]
دلم برای روزهایی که رییس جمهور نبودم تنگ شده
همچنانکه از لوگوی ثبت شده روی عکس مشخص است، تصویر بالا را رویترز [حدود چند ساعت قبل] منتشر کرده است (خبر در رویترز). دلم برای رانندگی کردن تنگ شده [حالا او همیشه راننده دارد و به دلایل امنیتی، نمیتواند خودش رانندگی کند]. مثل کرم ابریشم داخل پیله شدهام. این کار خیلی سخت است. زندگی قبلیم را دوست داشتم. چقدر کارهای مختلف میکردم. این سبک زندگی خیلی سنگینتر از قبل است؛ فکر میکردم سادهتر باشد. من در زندگی قبلیام هم حریم شخصی نداشتم. به آن عادت کرده بودم. اما الان تازه میفهمم حریم شخصی نداشتن، یعنی چه. *** مشکل اصلی سیاست در دنیای امروز این است که شیفتگان قدرت، بدون اینکه فرصتی داشته باشد تا تواناییهای خود را بسنجند و بیازمایند، میتوانند به سادگی در لباس تشنگان خدمت، برای رسیدن به اتاق رییس جمهور، این اتاق […]
درباره گردهمایی متممیها (۲۶ مرداد ماه)
قاعدتاً از هفتهی آینده، خبرنامهی گردهمایی متممیها برای دوستانی که ایمیل خود را برای دریافت خبرنامهی گردهمایی ثبت کردهاند ارسال میشود و آن خبرنامه را باید معیار و منبع رسمی اطلاع رسانی دانست. بنابراین، آنچه در اینجا میبینید بیشتر در قالب گزارش دوستانه است تا خبر و پیام رسمی. خبر اول اینکه با وجودی که بررسیهای اولیهی ما، این اطمینان را ایجاد کرده بود که استقبال بسیار زیادی از گردهمایی خواهد شد، اما باید اعتراف کنم که همچنان، آنچه در عمل روی داد، فراتر از حد انتظار بود. ما در ایمیل هفتگی، راه افتادن سایت گردهمایی (motamempdp.com) را اطلاع رسانی کردیم و قبل از اینکه بیست و چهار ساعت نخست بگذرد، حدود دو برابر ظرفیت سالن (شهید بهشتی)، برای دریافت خبرنامه ثبت نام کردند (روند ثبت نام خبرنامه و رابطهی آن با ثبت نام نهایی […]
درباره جابجایی بین طبقات اجتماعی
امروز تمرین یکی از درسهای متمم را انجام دادم که از جمله بحثهای زیرمجموعه دعوت به گفتگو بود. در این درس، یک جمله مطرح شده بود که باید در موردش بحث میکردیم و نظر میدادیم. متمم معمولاً جملاتی را برای این بحث انتخاب میکند که به صورت مطلق درست یا نادرست نیستند و از این رو، فرصت بیشتری برای بحث و گفتگو ایجاد میکنند. من تمرین خودم را آنجا انجام دادم (لینک تمرین و بحث Mobility). اما احساس کردم بد نیست اینجا پستی را به آن اختصاص دهیم تا در فضایی غیررسمیتر، اگر بحثهای بیشتری قابل طرح بود، مطرح کنیم. اصل جملهای که متمم از کاترین وایت هورن نقل کرده و به بحث گذاشته این است: قانون مهم ثروت این است که با افرادی که خیلی بیشتر یا خیلی کمتر از تو پول دارند، در مورد پول صحبت […]
حرفه ای گری مصداقهای خیلی ساده هم دارد
پشت صندوق یک غرفهی فروش غذا در یک مجموعه از غذافروشیها (به قول امروزیها فودکورت) ایستاده بود. پول خوراکی ۱۸۵۰۰ تومان میشد. گفتم: میشود کارت بکشم؟ یک بار امتحان کرد و نشد. گفت اگر اشکال ندارد پول نقد بدهید. از صبح چند مورد بوده که دو بار از حسابشان برداشت شده. من شرمنده میشوم. بیست هزار تومان دادم. هزار تومان در صندوق داشت و داد. اما ۵۰۰ تومانی نداشت. در جستجوی ۵۰۰ تومان بود. گفتم: مهم نیست. اما کیف پول شخصیاش را از جیب درآورد و ۵۰۰ تومان از آن پیدا کرد و داد. گفتم: نباید از پول شخصی بدهید. گفت: این مشکل شما نیست که کارتخوان کار نمیکند و صندوق هم پول خرد ندارد. مشکل من است. بعد از اینکه خوراکی را با لذت فراوان – به خاطر این برخورد خوب او – خوردم. […]
برای اینکه دیده شوی، دورتر شو
پیش نوشت: از بین #زنگ تفریحهای متمم (حداقل در هفتههای اخیر)، زنگ تفریحی که به عکسهای عنکبوتها پرداخته بود برای من دوست داشتنی (و شاید تداعی کنندهتر از بقیه) بوده است. دلم میخواست مطلبی در موردش بنویسم. اما چون فعلاً در متمم چند تا از کامنتهای من در قسمت کامنتهای امتیاز بالا هست، برای اینکه اونجا رو شلوغتر نکنم اینجا مینویسم. اصل حرف: ریچارد داوکینز، در سال ۱۹۹۱ در انجمن سلطنتی علوم در لندن یک سلسله سخنرانی چند روزه به نام Growing up in the universe (بزرگ شدن / رشد کردن در هستی) داشت. این سخنرانی یکی از زیباترین سخنرانیهای علمی هست که من تا امروز دیدهام. لحن ساده و در عین حال پایهی علمی قوی این سخنرانی به عنوان یکی سخنرانی علمی-عمومی، مثال زدنی هست. در بخشی از این سخنرانی، داوکینز به پدیدهی عادت کردن و انتظارات […]
آخرین دیدگاه