روی مبل نشسته بودم و فارغ از زمین و زمان، به دیوار روبرو نگاه میکردم. این روشی است که معمولاً اوقات فراغتم را میگذارنم. گاه سه یا چهار ساعت طول می کشد. کتابهای زیادی در این سکوتها متولد شده اند، نوشته های پراکنده ای نیز، کلاس ها و دوره ها و شرکتها و سازمانهایی نیز! اما این بار، اتفاق متفاوتی افتاد. ساعت روی دیوار توجهم را جلب کرد. تیک تاکی که برای اولین بار طی چند سال گذشته، میشنیدم و چه وحشتناک بود. پیام مشخصی داشت: چشمت را باز نگهداری یا ببندی، به ساعت رو کنی یا پشت آن بایستی، زمان از حرکت نمی ایستد. صدای تیک تاک ساعت هر لحظه بلندتر میشد. طوری که هیچ صدای دیگری به گوش نمیرسید. بر خلاف تمام این سالها، که صدای این تیک تاک در هیاهوی صدای شهر، […]
دسته بندی: دل نوشته ها
در باب تفاوت در و دیوار
هوشمندی به تلاش دائمی کورکورانه نیست. گاهی هوشمندی به تشخیص لحظهی مناسب قطع کردن تلاش است. در را اگر بکوبیم دیر یا زود باز خواهد شد. اما دیوار را هر چه بکوبیم در نخواهد شد. پی نوشت: قابل توجه کسانی که در رابطهی عاطفی که دیگر وجود ندارد گیر کردهاند. کسانی که میکوشند از عقیدهای که قابل دفاع نیست دفاع کنند. کسانی که نمیپذیرند هر انسانی قرار نیست در همه رشته های حرفهای و تخصصی مستعد باشد. کسانی که فکر میکنند تکرار یک حرف غیرمنطقی آن را منطقی جلوه میدهد. کسانی که … با متمم:ترجمه ماشینی از روسی به انگلیسی | یکی از انگیزه های سرمایه گذاری بر روی هوش مصنوعی در جنگ سرد زندگی در کشورهای کمونیستی | گاوی که شیر ندهد در خدمت امپریالیسم است چشمتان را ببندید و فکر کنید | چند […]
تیترهای زرد، خبرهای سیاه
این نوشته را برای عصر ایران نوشتم. انتظار نداشتم منتشر شود اما منتشر شد. ضمن ادای تعظیم و احترام به این رسانهی وزین که هنوز به تعهد خود به عنوان یک رسانه وفادار است، متن را اینجا میآورم: این روزها، پررنگترین اخبار کشور، خبرهای شادی است و بوسه؛ اینکه فلان بازیگر، در فلان کشور، فلان کس را بوسید و اینکه فلان گروه، در فلان تاریخ روی پشت بام فلان خانه، جنبید! در بسیاری از نقاط دنیا، چنین خبرهایی خبرهای زرد محسوب میشوند. خبرهایی در حد ازدواج و طلاق یک بازیگر. در حد مارک ساعت فلان نویسنده. در حد مهمانی شبانهی بیخاصیت آن مجری. خبرهایی که در نشریات زرد منتشر میشوند، مخاطب عام هم آنها را میخواند. یکی دو روزی آنها را نقل میکند و به سرعت هم به دست فراموشی سپرده میشود. اما امروز میبینیم […]
آخرین جلسه تفکر سیستمی موسسه بهار
امروز آخرین جلسه درس تفکر سیستمی و دینامیک سیستم در موسسه آموزش عالی آزاد بهار برگزار شد. کلاس خوبی بود. حدود ده سال در موسسه بهار، تفکر سیستمی درس دادم. از زمانی که در کلاس استراتژی ، بازی نوشابه (Beer Game) را انجام میدادیم تا امروز که با نرم افزار، تاثیر زاد و ولد بی رویه صاحبان یک عقیده و اندیشه در یک جامعه را بر روی دیگرانی که آنقدر اهل زاد و ولد نیستند، شبیه سازی کردیم. از میان هزاران دانشجویی که تا کنون داشتهام، خوشحالم که با این گروه، درس تفکر سیستمی را برگزار کردم. درسی که در ابتدا قرار نبود این بار من تدریس کنم و به لطف مدرسی که در آخرین لحظات، آمدنش لغو شد و دانشجویانی که به من لطف داشتند، توانستم یک بار دیگر زیر عنوان «تفکر سیستمی»، برای […]
دوست اردکها و رقیبی که به هر حال میباخت…
مسابقات المپیک ۱۹۲۸ آمستردام در جریان بود. بابی پیرس (Bobby Pearce) قایقران استرالیایی که شانس اول رقابتها محسوب میشد، در رقابت سنگین با ویکتور سارین فرانسوی بود. مسابقه تنها با حضور دو قایق برگزار میشد: پیرس و سارین. پیرس جلوتر از سارین بود که ناگهان صدای اردکی را شنید. متوجه شد که یک اردک با فرزندانش در حال عبور از رودخانه است. پیرس ایستاد و اردکها با حوصلهی تمام عبور کردند. ویکتور سارین با هیجان از کنار پیرس گذشت. پس از عبور اردکها، پیرس دوباره پارو زد. شتاب گرفت و دوباره از سارین عبور کرد. پیرس آن سال برندهی مدال المپیک شد. او رکورد هفت دقیقه و یازده ثانیه در رقابت ۲۰۰۰ متر را ثبت کرد که ۴۵ سال پس از آن شکسته شد! اما این روزها کمتر کسی او را با رکورد ۴۵ سالهاش […]
احترام به انتخاب دیگران
خیلی از آدمها رو دیدهام که احساس میکنند بهتر از متوسط جامعه میفهمند و اعصاب و انرژیشون رو برای بهبود اوضاع مردم میگذارند. اما در نهایت میفهمند که «ندانستن و نفهمیدن» یک انتخاب است و انسان باید به انتخاب دیگران احترام بگذارد! با متمم:ترجمه ماشینی از روسی به انگلیسی | یکی از انگیزه های سرمایه گذاری بر روی هوش مصنوعی در جنگ سرد زندگی در کشورهای کمونیستی | گاوی که شیر ندهد در خدمت امپریالیسم است چشمتان را ببندید و فکر کنید | چند جمله از کتاب فیزیکدانان مطرح جهان یک دانشمند به چه سطحی از هوش نیاز دارد؟ کتاب مردگان | افراد تأثیرگذاری که در زمان زندگیشان دیده نشدند کتاب ریویو برای محصولات آمازون | تجربه شانزده سال کامنتگذاری در سایت آمازون آينده هوش مصنوعی از زبان پیتر تیل +۳۰۲ آموزش مدیریت کسب و […]
برای مامان نازنین زهرا
مامان نازنین زهرا، یکی از دوستان ما در این خانهی مجازی است. برای من در کامنت نوشتهی قبلی (آن پنجمین کتاب) متنی نوشت که خواندنش حالم رو خوب کرد. حال خوب در این روزگار نعمتی است که به سختی به دست میاد. منهم مثل مامان نازنین زهرا، نمیخوام از واژهی خوانندهی خاموش استفاده کنم. اما واژهی دیگهای نیست. مدتهاست به دلیل تراکم کارها، «خوانندهی خاموش» کامنتهای سایت خودم هستم! کمتر جواب می نویسم اگر چه با جان و دل نوشتههای دوستانم رو اینجا میخوانم. خواستم در جواب مامان نازنین زهرا، کمی حرف بزنم و بنویسم. دیدم که نازنین زهراها و مامانهای اونها کم نیستند. شاید خیلی از اونها، ساکت و آروم در میان ما زندگی میکنند. این بود که جواب اون کامنت رو اینجا مینویسم و با عذرخواهی شدید، کامنتهای این نوشته رو میبندم. چون […]
آن پنجمین کتاب…
این مطلب را برای عصر ایران نوشتم: آنچه اینجا مینویسم برداشت و نظر و تجربهی شخصی من است. قطعاً پخته نیست. اما دیواری است که امروز در تحلیلها و تصمیمهایم به آن تکیه می کنم. طولانی است. خواندنش حوصله میخواهد. شاید فایده هم ندارد. اما باید جایی مینوشتم. نمیدانم چرا. نمینویسم که بگویم این نگاه درست است. مینویسم که بگویم این نگاه هم وجود دارد: در مدل ذهنی من و در انتخاب استراتژیام برای یادگیری و زندگی. دوست دارم – به دلیلی که کمی پایینتر مینویسم – اگر زیر این نوشته کسی برایم چیزی نوشت، راجع به نگاه من به یادگیری نباشد. بلکه بیانی از نگاه خودش به یادگیری باشد. اما اگر هر انسانی را ایمانی باشد و ایمان چیزی باشد که هرکس حاضر است جانش را برای آن بدهد، میتوان گفت: آنچه مینویسم ایمان […]
همسکوتی…
سکوت سخت است. خیلی سخت. معمولاً نمیتوانیم سکوت طولانی را در میانهی یک گفتگو تحمل کنیم. این است که ترجیح میدهیم، اگر سکوت بر فضا حاکم شد، به هر شیوه و بهانهای، حرفی برای گفتن بیابیم. نخستین روزهای هر رابطه را ببینید. چگونه زن و مرد، میکوشند حرف بزنند. از همه چیز بگویند. از حرفهای مشترک. از دغدغههای غیرمشترک. از هر جملهای و عبارتی که بر فضای ساکت گفتگو مسلط شود. اما، به تدریج که عمق دوستی و رابطه بیشتر میشود، نه تنها میتوان سکوت را تحمل کرد، حتی میشود آن را دوست داشت. حالا کنار یکدیگر مینشینیم و هر از چند گاهی، چند کلامی هم حرف میزنیم. بی آنکه وظیفهای در کار باشد. دیگر اگر حرفی هم زده میشود، هدف انتقال مفهوم است، نه پر کردن خلاء وحشتناک سکوت. و زمانی که یک رابطه، […]
ما و ابزارها
با دستگاه ضبط و پخش mp3 که تازه خریده بود بازی میکرد و هر کاری میکرد نه صدایی از آن در میآمد و نه صدایی به آن فرو میرفت! همه دکمه ها را زد. همه دکمه ها را دوتا دوتا زد. حتی یکی دوبار به دستگاه ضربه زد. گفتم: خوب این دفترچه راهنما رو بردار. حتماً نوشته که چگونه کار میکنه. گفت: نه بابا. این دفترچه ها مال آدمای خنگه. اینقدر توش توضیح واضحات نوشته حوصلم سر میره. من الان خودم می فهمم چیکار کنم. و این حرکت ساده، میشود اساس فرهنگ رفتاری ما. ابزارها را میگیریم بی آنکه حاضر باشیم دستورالعملها را بخوانیم. گاهی هم خودمان دستورالعمل جدید مینویسیم. گاهی هم دستورالعمل خودمان را به سازنده ابزارها هدیه میدهیم تا اطلاعات و دانششان افزون شود. با متمم:ترجمه ماشینی از روسی به انگلیسی | یکی […]
آخرین دیدگاه