حرفهایی که در اینجا میخواهم بنویسم، جدید نیستند و پیش از این هم، زمانهایی که درباره برندسازی شخصی حرف زدهام، به آنها اشاره کردهام. با این حال، چون این روزها و هفتهها موارد بسیاری پیش میآید که این نوع موضوعات را برایم تداعی میکنند، تصمیم گرفتم دوباره برخی از نکاتی را که پیش از این گفتهام، تکرار کنم. شاید در این میان، تصویر بهتر و شفافتری از صورتِ مسئله در ذهن خودم – و احتمالاً شما که این نوشته را میخوانید – شکل بگیرد. اصالت (Authenticity) اصالت، یک بحث کوچک و مختصر نیست و با کمی جستجو میتوانید کسانی را بیابید که بخش غالبِ زندگی تحقیقی خود را صرف مفهوم اصالت کردهاند. ضمن اینکه قبل از شکلگیری بحثهای علمی، این بحث در ادبیات و اخلاق هم، جایگاه والایی داشته. اما هرگز به عنوان یک ویژگی با کارکرد اقتصادی مورد […]
دسته بندی: نقشه راه موفقیت
پرسش و پاسخهای مرتبط با بحث مدیریت توجه و اقتصاد توجه
پیش نوشت: تاریخ این مطلب را تغییر دادم و بالاتر از سایر مطالب قرار دادم تا در این روزها، به تدریج کامنتهای آن را پاسخ بدهم. محصول نوروزی امسال ما، مدیریت توجه و اقتصاد توجه بود. این روزها، هر چه بیشتر فکر میکنم، بیشتر به نتیجه میرسم که ارائهی فایل صوتی منطقیتر از اجرای سمینار است. هر سال پنجاه تا هفتاد میلیون تومان هزینههای مستقیم و غیرمستقیم اجرای همایش به صورت فیزیکی میشد که به نظرم اثربخشی بیشتری هم (در مقایسه با تولید فایل صوتی) ایجاد نمیکرد و فقط هزینهی شرکت کنندگان را افزایش میداد. به هر حال، این پست را گذاشتم تا وقتی فایلهای مدیریت توجه و اقتصاد توجه را گوش دادید، اگر سوالی یا بحثی بود اینجا مطرح کنید. با وجودی که چهار ساعت و ربع دربارهی این موضوع حرف زدم، هنوز احساس […]
راه های موفقیت در آینده دیگر مانند گذشته نیست
پیش نوشت: بخش اول این نوشته یک مطلب مقدماتی است که انگیزهی من از نوشتن این مطلب (و احتمالاً قسمتهای بعدی) را مشخص میکند. در صورتی که قسمت اول را نخواندهاید، مناسبتر است ابتدا آن را مرور کنید. قسمت دوم: در تمام سالهای اخیر، هر جا بهانهای یا فرصتی بوده در مورد رویداد و روند و تفاوت آنها نوشتهام. اما دوست دارم باز هم از آنها برای تو بگویم. بحث رویداد و روند، بحثی بسیار ساده است. اما کمتر کسی را دیدهام که آن را به صورت جدی در همهی جنبههای زندگی خودش به کار بگیرد. بخش عمدهای از تجربههای زندگی ما و حتی آموزشهای مستقیم و غیرمستقیم ما، به ما میآموزند که رویدادها را ببینیم و به رویدادها فکر کنیم. رسانهها، هر روز از عملیات تروریستی در نقاط مختلف جهان میگویند. از انفجارها. از کشتهها. اما چند […]
راه های موفقیت شغلی دیگر مانند گذشته نیست (مقدمه)
پیش نوشت صفر: این خاطره را قبلاً هم گفتهام. چند سال پیش یک بار، در یک سخنرانی در یک دانشگاه، دانشجویی پرسید که چه شد که شما الان موفق هستید و موقعیت نسبتاً خوبی دارید و همزمان رابطهی خوبی با مراکز علمی و نیز با مدیران کسب و کارهای بزرگ کشور دارید؟ دو دستاوردی که معمولاً با هم حاصل نمیشوند. من هم که مغرورتر از این روزها بودم و فکر میکردم واقعاً موفق محسوب میشوم (و تصویر چندصد دانشجو در یک سالن بزرگ و اساتید آنها که ردیف نخست را پر کرده بودند، این توهم را تقویت نیز میکرد) توضیح دادم که: فقط شاید بیشتر از همنسلان خودم تلاش کردهام. مطالعه و کار و صرف نظر کردن از تفریح و مهمانی و ترجیح دادن دستاوردهای بلندمدت به دستاوردهای کوتاه مدت. کمی هم در مورد برنامه روزانه […]
چند نکته برای موفقیت در کنکور کارشناسی ارشد
پیش نوشت: زیر مطلبی که در مورد سبک زندگی و سطح زندگی نوشته بودم، یکی از دوستانم به نام زهرا، کامنتی گذاشته بود که آن را عیناً در اینجا نقل میکنم: من که پشت کنکور ارشدم, همه زندگیم درس خوندن واسه کنکور و آزمونای استخدامیه, ما کنکوریا یه سبک زندگی بیشتر نداریم. دلم از خواندن این کامنت خیلی گرفت. خیلی زیاد. نه به خاطر ترحم به کسانی که پشت کنکور یا آزمون استخدامی هستند. به خاطر جنس حرفها و سبک نگاهی که به مسئلهی کنکور و زندگی و استخدام، در بین بسیاری از ما رایج است. اگر چه نمیدانم سبک درست چیست و پیشنهاد درست چیست، اما دلم میخواست حرفهایی را برای زهرا و زهراها و دوستان خوب دیگری که آنها را نمیشناسم و الان برای کنکور کارشناسی یا کارشناسی ارشد درس میخوانند بنویسم. نامهای […]
منابع، ظرفیتها، توانمندیها (ادامه بحث گوسفندنگری)
پیش نوشت صفر: خیلی طولانی است. خیلی. خیلی زیاد. ببخشید (طولانیترین مطلب روزنوشتهها تا امروز) پیش نوشت یک: بحثی که در مورد بهره برداری از ظرفیتها مطرح کردم، همونطور که عرض کرده بودم، فراتر از اینکه که به این زودیها جمع بشه. هنوز کامنتهای زیادی زیر اون بحث هست که ارزش مطرح شدن به صورت مستقل رو داره. ضمن اینکه بعضیها رو هم باید همونجا بیشتر و بهتر به بحث بگذاریم که امیدوارم این فرصت به اندازهی کافی به وجود بیاد. هنوز – در سطح متعارف زندگی – به سختی میتونم چیز دیگری رو به عنوان کلید قفل”موفقیت” و “رضایت” تشخیص بدم و کمتر کلیدی رو هم میشناسم که بتونه گشایشگر همزمان این دو قفل، باشه. بسیاری از آنچه به عنوان راهکار موفقیت، پیش روی ما قرار میگیرد، دیر را زود، رضایت را در پیش […]
بهره برداری از ظرفیت ها و گوسفندنگری به قابلیتها
پیش نوشت: مطلبی را که امروز اینجا مینویسم، بیشتر از دو ماه است که در فهرست موضوعات مهم برای مطرح کردن در روزنوشتهها ثبت کردهام. اگر برنامه Wunderlist را که روی تبلت و کامپیوتر و هر جای قابل نصب دیگری، نصب کردهام ببینید، در بالای فهرست، عبارت بهره برداری از ظرفیتها و همینطور Capacity Utilization را مشاهده خواهید کرد. مدتها صبر کردم تا شاید بتوانم ذهنم را مرتبتر کنم و در این مورد، دقیقتر و کاملتر بنویسم، اما تراکم کارها در حدی است که اگر به چنین انتظاری بنشینم ممکن است هرگز عمر و فرصت حرف زدن در مورد این موضوع مهم دست ندهد. به همین دلیل، به رغم آشفتگی و بینظمی، مینویسم و امیدوارم که دوستان مهربانم، ناپیوستگیها و نارساییهای حرفهایم را به لطف و بزرگواری خویش و همینطور اهمیت این موضوع (که نمیتوان […]
پیشنهادهایی برای شبکه سازی و حفظ شبکه ها (۱)
پیش نوشت ۱: همهی آنچه در ادامه تحت عنوان شبکه سازی مینویسم، تجربیات کاملاً شخصی است. واقعاً برای هیچکدامشان استدلال علمی ندارم. در طول سالهایی که کار میکنم، هزاران رابطه ساخته و گاه ویران کردهام. از سوی دیگر، به دلیل نوع شغلم که همیشه با فروش مرتبط بوده، طبیعتاً شبکه سازی و ایجاد ارتباط موثر یکی از عوامل مورد نیاز برای موفقیت شغلیام محسوب میشده و به همین دلیل، خیلی جدی به آن توجه داشتهام. اگر به این وضعیت، سالها معلمی را بیفزایید و مشاهدهی صدها و هزاران تلاش شبکه سازی موفق و ناموفق را، احتمالاً انگیزهی من را در نوشتن چنین مطلبی بیشتر درک خواهید کرد. پیش نوشت ۲: در واقع باید اول هر جمله بنویسم من فکر میکنم و هر جمله را هم با کلماتی مثل احتمالاً و به نظر میرسد و شاید، تزیین کنم. برای طولانی نشدن متن و […]
سی و پنج سالی که گذشت…
دیروز این فرصت را داشتم که به دعوت دوست بزرگوارم جناب آقای مهندس دهبیدی پور، ریاست مرکز کارآفرینی دانشگاه شریف، پس از استاد گرامیمان دکتر دورعلی و در کنار دوست خوبم فرزین فردیس، با ورودیهای جدید دانشگاه صنعتی شریف – که تنها چند روزی از ورود آنها به دانشگاه میگذشت – صحبت کنم. برنامه تصادفاً همزمان با روز تولد من بود و بسیاری از بچهها هم – به لطف زندگی در خانههای شیشهای آنلاین – با وجود نداشتن آشنایی رودررو، میدانستند و به سبک خوشیهای دههی دوم زندگی، برایم آهنگ تولد را خواندند! هر چند که دیگر این روزها آنقدر بزرگ شدهایم که بیاموزیم خواندن این آهنگها، بیشتر ابزار شادی خواننده است تا محبتی به شنونده. فکر میکنم برای بچهها، حرفهای ما نباید خیلی مهم یا جدی بوده باشد. آنها از این حرفها زیاد میشنوند. […]
قلههای ناامیدی
حدود دویست سال پیش، هیوم و هاول، در شمال شهر ملبورن، در حال صعود به یک قلهی هشتصد متری بودند. آن روزها – بر خلاف امروز که مسیرها هموار شده است – مسیر چندان هموار و مناسب نبود. اما به سختیهای رفتن آن مسیر، میارزید. آنها میخواستند در صعود به قله، نمای زیبایی از خلیجی که در همان نزدیکی بود را ببینند. پس از تلاش و کوشش فراوان به قله رسیدند. هیچ چیز دیده نمیشد. در حوالی قله، آنقدر پوشش گیاهی متراکم و درختان مختلف وجود داشتند که فضای دید را محدود میکرد و عملاً از بین میبرد. آنها به پایین کوه برگشتند و برای قله نامی انتخاب کردند که تا امروز هم مانده است: قلهی ناامیدی! قلهی ناامیدی، امروز مسیر همواری دارد. برای پیادهرویهای معمولی مردم به کار میرود و هنوز هم، همین نام […]
آخرین دیدگاه