ما به بهانه های مختلف در متمم در مورد مدیریت زمان و #نظم شخصی صحبت کردهایم. با این حال، دلم میخواست یک عادت کوچک را که از سال پیش شروع کردم و نتیجه های فراتر از انتظار برایم داشت با شما هم به اشتراک بگذارم. عادتی که هم در خانه هم در محیط کار و جلسات شرکتها، قابل اجراست و آنقدر ساده است که به سختی میتوان آن را ترک کرد. پیشنهادم این است که شما هم این کار را امتحان کنید و اگر آن را اثربخش دیدید به دیگران هم پیشنهاد بدهید: با خودمان قرار بگذاریم که از ساعتهای رُند برای زمان بندی و قرار گذاشتن و شروع جلسه و خلاصه در تمام جنبه های رفتار روزمره استفاده نکنیم. به این معنا که مثلاً ساعتهایی مانند: هشت هشت و ربع یازده و نیم یک […]
دسته بندی: روزمرگیها
درباره مهاجرت و ادامه تحصیل
پیش نوشت: دیروز با یکی از دوستانم گفتگوی کوتاهی درباره مهاجرت و ادامه تحصیل داشتم که حس کردم بد نیست آن را در اینجا هم نقل و ثبت کنم. لازم به تکرار نیست که آنچه مینویسم، مثل همیشه یک دیدگاه شخصی است و بر تحقیق و مطالعه هم استوار نیست. بنابراین، میتوان آن را صرفاً به عنوان یک «نظر» و نه یک «نظریه» محسوب کرد. مفروضات: دوستم میگفت که علاقمند به مهاجرت است و تصمیم گرفته است که ادامهی زندگی خود را در نقطهی دیگری از جهان بگذراند. آنچه به عنوان «موضوعِ انتخاب» در ذهن داشت، شیوه و فرایند این مهاجرت بود. برای او، ادامهی تحصیل آکادمیک هم گزینهی جذاب یا مطلوبی نبود به راه اندازی و توسعهی کسب و کار در نقطهی دیگری از جهان فکر میکرد. اصل مطلب: به عنوان یک دیدگاه شخصی، بر این باور […]
باز هم نیویورک تایمز
قبلاً یک بار در مورد تبلیغ خلاقانهی نیویورک تایمز نوشته بودم. ترجیحم این بود که با فاصلهی زمانی کم، دوباره مطلب مشابهی منتشر نکنم. اما وقتی تبلیغ دیگری از نیویورک تایمز را دیدم، حیفم آمد آن را با شما به اشتراک نگذارم. ترامپ، واژهها و اصطلاحات متعددی را به ادبیات رسانه و سیاست آمریکا (و حتی جهان) افزوده است که از جملهی آنها میتوان به Alternative Facts اشاره کرد. ترامپ، حتی وقتی نمیخواهد مستقیماً Fact های مطرح شده در رسانهها را کاذب بخواند، توضیح میدهد که فکتهای دیگری هم وجود دارند که رسانهها آنها را نمیبینند و برای توصیف این فکتها از اصطلاح Alternative Facts استفاده میکند. حالا با این پیشزمینه تصویر زیر را ببینید: پی نوشت: بحث دربارهی دو سارق را فراموش نکردهام. اتفاقاً آن بحث را میتوانیم در چند قسمت ادامه بدهیم. فقط منتظرم […]
خودافشایی گاردین
پیش نوشت: چون الان مدتی است واژهی #خودافشایی را به هر بهانهی مربوط و نامربوطی به کار بردهام و چون بلد نبودم تیتر دیگری برای این مطلب انتخاب کنم، تیتر را اینگونه انتخاب کردم. اصل خبر: امروز داشتم به عادت هر روز، خبرهای نشریات مطرح را مرور میکردم که مطلبی در پایین یکی از خبرهای گاردین، توجهم را جلب کرد: گاردین به مشکلات مالی خود و کاهش شدید درآمد تبلیغاتی اشاره کرده و با توجه به افزایش روزافزون مخاطبان و کاهش روزافزون درآمدها، از خوانندگان درخواست کمک کرده است. دو گزینهی پیشنهادی هم جالب بود. خواسته بود که یا با دادن اطلاعات کارت، به صورت سالیانه حدود ۷۰ دلار از حساب خوانندگان کم شود. یا اینکه اگر حاضر نیستند این کار را بکنند، یک بار مبلغ ۲۵ یا ۵۰ یا ۱۰۰ پوند کمک کنند. البته فضایی […]
تبلیغ زیبای نیویورک تایمز: حقیقت…
معمولاً تلاش میکنم مطالب متوالی در مورد مسائل کشورهای دیگر و چیزهایی که مستقیماً دغدغهی ما نیست منتشر نکنم. با توجه به اینکه اخیراً مطلب کوتاهی در مورد روز رییس جمهورها در آمریکا منتشر کرده بودم و بعد از آن هم به ائتلاف بیل گیتس و رانندههای آژانس (تحت عنوان همصدایی بیل گیتس و صنف اتومبیل کرایه) منتشر کردم، منطقی نبود که باز هم مطلبی در آن فضا منتشر کنم. اما حیفم آمد که این مطلب را با شما به اشتراک نگذارم. شاید یادتان باشد چند سال پیش که فضای محتوا چندان غنی نبود، یکی از انواع محتوا که خیلی جذابیت داشت تیزرهای تبلیغاتی شرکتها و برندها بود. شاید اگر هنوز هم نشر این نوع محتوا رایج بود، مثالی که اینجا مطرح میکنم، نمونهی بسیار خوبی برای آن محسوب میشد. میدانید که ترامپ از روز اول […]
روش درست باختن (عنوان زیبای یک کتاب)
این مطلب را به قصد معرفی یک کتاب یا توضیح دادن در مورد یک کتاب ننوشتم. صرفاً دوست داشتم لذتِ دیدنِ انتخابِ نامِ زیبا برای یک کتاب را با شما در میان بگذارم. اسم این کتاب را میشود به این شکل ترجمه کرد: شیوهی درست باختن در یک جنگ عنوان دوم کتاب هم هست: آمریکا در عصر تعارضهای پایدار البته شاید بعضی ترجیح بدهند که Unwinnable را غیر قابلِ بُرد یا بدون برنده ترجمه کنند. اما با توجه به بحثهای کتاب فکر میکنم ترجمه به تعارضهای پایدار یا تعارضهای ماندگار بهتر باشد. پی نوشت: گفته بودم که فقط قصد دارم یک عنوان زیبا را معرفی کنم. اما حیفم میآید چند جمله هم ننویسم (گاهی یاد کارتون زیبای معاون کلانتر میافتم که در دوران کودکیِ ما پخش میشد و معاون کلانتر در آن کارتون، همیشه اول میگفت حرفی ندارد و بعد میگفت […]
تپسی یا اسنپ؟ مسئله این نیست! (بیوفایی در عصر دیجیتال)
دوستی دارم که تا دیروز، یک خط در میان اسنپ را تبلیغ میکرد. هر جا و به هر بهانهای میگفت: اسنپ بگیرید. برای حمل و نقل درونشهری از اسنپ استفاده کنید. امروز یک اسکرین شات از تپسی گذاشته و نوشته: بچهها! امروز تپسی تا ۲۰ هزار تومن مجانیه. امروز از تپسی استفاده کنید. از فردا دوباره اسنپ سوار بشید. به نظرم اسنپ و تپسی، فقط یک مصداق ساده از اتفاق بزرگیه که در دوران جدید شکل گرفته و باید به عنوان واقعیت جدید پذیرفته بشه. وفاداری، به شکل سنتی امروز معنی نداره. فرهاد امروز، اگر چهار تا تیشه میزد و میدید شیرین، شعورش رو نداره، با هشتگ کوه یا شیرین، یک کوه دیگه یا یک شیرین دیگه پیدا میکرد و برای اون تیشه میزد. شیرین هم، احتمالاً با کمی جستجو با هشتگ تیشه، یه نفر […]
مقایسههای خوشدلانه
پیش نوشت: آنچه میگویم، خاطرهای از یک دوست و همکار سابق است که نام خانوادگیشان را تغییر دادهام (اگر چه ماهیت و معنای نام جدید هم بسیار نزدیک است). البته وقتی از خودشان اجازه گرفتم، گفتند که به نام خودم بگو. اما باز هم من، ملاحظه میکنم. مقایسه خوشدلانه آقای خوشدل حدود ده سال پیش، همکار ما بودند. ایشان در کارهای خدمات و نظافت و سایر کارهای مشابه، به ما کمک میکردند. با من یکی دو سال اختلاف سن داشتند. همیشه رأس ساعت ۸ وارد شرکت میشدند. انتظار ذهنی من این بود که بهتر بود ایشان حداقل یک ربع زودتر میآمدند تا کمی فضا را سر و سامان دهند. اما هرگز دلم نمیآمد مستقیماً به ایشان چیزی بگویم (ضمن اینکه آن یک ربع دیر آمدن ظاهراً در رضایت او بسیار بیشتر اثر داشت تا اثر یک […]
چقدر تغییر میکنیم
امروز صبح در حال مطالعهی خیلی جدی بودم که یک نفر برایم پیامی فرستاد. متن آن این بود: دوست خوب، غمها را از بین نمی برد، اما کمک میکند با وجود غم ها، محکم بایستیم. مثل چتر خوب. که باران را متوقف نمیکند، اما کمک میکند، آسوده زیر باران بایستیم. *** نگاه کردم و گفتم: این چرت و پرتها و متنهای تینیجری از زمان اینستا مد شد. خاک بر سر سیستروم که چنین زیرساختی درست کرد تا هر چه لوس و بیسواد و احمق هست، جملهسازی کند و حس نویسندگی هم به او دست بدهد و پلتفرمی هم برای مطرح کردن سالادهای کلمات داشته باشد. اصلاً خاک بر سر زاکربرگ که اینستاگرام را خرید. خلاصه کمی نق زدم و به عادت همیشه، جستجویی در گوگل کردم ببینم این جملات، انشای کدام دختر یا پسری است. […]
درباره شبکه های هرمی (۴): جنس رابطه میان اعضای یک شبکه هرمی با شبکه
پیش نوشت- این مطلب قسمت چهارم از بحث در مورد شبکه های هرمی است. سه قسمت قبل از طریق لینکهای زیر در دسترس هستند: چهار معیار اصلی سنجش یک فعالیت اقتصادی (شرع، قانون، اخلاق، استراتژی) ایراد اصلی شبکه های هرمی در نفروختن یا فروختن یک کالای فیزیکی نیست چرا از اصطلاح هرمی استفاده میشود؟ قسمت چهارم بحث: جنس رابطه میان اعضای یک شبکه هرمی با اصل شبکه (یا سازمانی که متولی شبکه است) منطقی است وقتی با یک مجموعه از افراد همراه میشویم، از خودمان بپرسیم که رابطهی من با این افراد از چه جنسی است؟ خصوصاً اگر آن مجموعه به عنوان یک مجموعه اقتصادی در حال فعالیت باشد، سوال در مورد نوع رابطه جدیتر میشود. چون در نهایت پاسخ به این سوال قرار است سرنوشت اقتصادی من (و البته آن شبکه) را هم رقم بزند. قاعدتاً […]
آخرین دیدگاه