همچنانکه از لوگوی ثبت شده روی عکس مشخص است، تصویر بالا را رویترز [حدود چند ساعت قبل] منتشر کرده است (خبر در رویترز). دلم برای رانندگی کردن تنگ شده [حالا او همیشه راننده دارد و به دلایل امنیتی، نمیتواند خودش رانندگی کند]. مثل کرم ابریشم داخل پیله شدهام. این کار خیلی سخت است. زندگی قبلیم را دوست داشتم. چقدر کارهای مختلف میکردم. این سبک زندگی خیلی سنگینتر از قبل است؛ فکر میکردم سادهتر باشد. من در زندگی قبلیام هم حریم شخصی نداشتم. به آن عادت کرده بودم. اما الان تازه میفهمم حریم شخصی نداشتن، یعنی چه. *** مشکل اصلی سیاست در دنیای امروز این است که شیفتگان قدرت، بدون اینکه فرصتی داشته باشد تا تواناییهای خود را بسنجند و بیازمایند، میتوانند به سادگی در لباس تشنگان خدمت، برای رسیدن به اتاق رییس جمهور، این اتاق […]
دسته بندی: روزمرگیها
درباره گردهمایی متممیها (۲۶ مرداد ماه)
قاعدتاً از هفتهی آینده، خبرنامهی گردهمایی متممیها برای دوستانی که ایمیل خود را برای دریافت خبرنامهی گردهمایی ثبت کردهاند ارسال میشود و آن خبرنامه را باید معیار و منبع رسمی اطلاع رسانی دانست. بنابراین، آنچه در اینجا میبینید بیشتر در قالب گزارش دوستانه است تا خبر و پیام رسمی. خبر اول اینکه با وجودی که بررسیهای اولیهی ما، این اطمینان را ایجاد کرده بود که استقبال بسیار زیادی از گردهمایی خواهد شد، اما باید اعتراف کنم که همچنان، آنچه در عمل روی داد، فراتر از حد انتظار بود. ما در ایمیل هفتگی، راه افتادن سایت گردهمایی (motamempdp.com) را اطلاع رسانی کردیم و قبل از اینکه بیست و چهار ساعت نخست بگذرد، حدود دو برابر ظرفیت سالن (شهید بهشتی)، برای دریافت خبرنامه ثبت نام کردند (روند ثبت نام خبرنامه و رابطهی آن با ثبت نام نهایی […]
درباره جابجایی بین طبقات اجتماعی
امروز تمرین یکی از درسهای متمم را انجام دادم که از جمله بحثهای زیرمجموعه دعوت به گفتگو بود. در این درس، یک جمله مطرح شده بود که باید در موردش بحث میکردیم و نظر میدادیم. متمم معمولاً جملاتی را برای این بحث انتخاب میکند که به صورت مطلق درست یا نادرست نیستند و از این رو، فرصت بیشتری برای بحث و گفتگو ایجاد میکنند. من تمرین خودم را آنجا انجام دادم (لینک تمرین و بحث Mobility). اما احساس کردم بد نیست اینجا پستی را به آن اختصاص دهیم تا در فضایی غیررسمیتر، اگر بحثهای بیشتری قابل طرح بود، مطرح کنیم. اصل جملهای که متمم از کاترین وایت هورن نقل کرده و به بحث گذاشته این است: قانون مهم ثروت این است که با افرادی که خیلی بیشتر یا خیلی کمتر از تو پول دارند، در مورد پول صحبت […]
حرفه ای گری مصداقهای خیلی ساده هم دارد
پشت صندوق یک غرفهی فروش غذا در یک مجموعه از غذافروشیها (به قول امروزیها فودکورت) ایستاده بود. پول خوراکی ۱۸۵۰۰ تومان میشد. گفتم: میشود کارت بکشم؟ یک بار امتحان کرد و نشد. گفت اگر اشکال ندارد پول نقد بدهید. از صبح چند مورد بوده که دو بار از حسابشان برداشت شده. من شرمنده میشوم. بیست هزار تومان دادم. هزار تومان در صندوق داشت و داد. اما ۵۰۰ تومانی نداشت. در جستجوی ۵۰۰ تومان بود. گفتم: مهم نیست. اما کیف پول شخصیاش را از جیب درآورد و ۵۰۰ تومان از آن پیدا کرد و داد. گفتم: نباید از پول شخصی بدهید. گفت: این مشکل شما نیست که کارتخوان کار نمیکند و صندوق هم پول خرد ندارد. مشکل من است. بعد از اینکه خوراکی را با لذت فراوان – به خاطر این برخورد خوب او – خوردم. […]
برای اینکه دیده شوی، دورتر شو
پیش نوشت: از بین #زنگ تفریحهای متمم (حداقل در هفتههای اخیر)، زنگ تفریحی که به عکسهای عنکبوتها پرداخته بود برای من دوست داشتنی (و شاید تداعی کنندهتر از بقیه) بوده است. دلم میخواست مطلبی در موردش بنویسم. اما چون فعلاً در متمم چند تا از کامنتهای من در قسمت کامنتهای امتیاز بالا هست، برای اینکه اونجا رو شلوغتر نکنم اینجا مینویسم. اصل حرف: ریچارد داوکینز، در سال ۱۹۹۱ در انجمن سلطنتی علوم در لندن یک سلسله سخنرانی چند روزه به نام Growing up in the universe (بزرگ شدن / رشد کردن در هستی) داشت. این سخنرانی یکی از زیباترین سخنرانیهای علمی هست که من تا امروز دیدهام. لحن ساده و در عین حال پایهی علمی قوی این سخنرانی به عنوان یکی سخنرانی علمی-عمومی، مثال زدنی هست. در بخشی از این سخنرانی، داوکینز به پدیدهی عادت کردن و انتظارات […]
یک پیشنهاد برای مدیریت بهتر زمان: حذف ساعتهای رُند
ما به بهانه های مختلف در متمم در مورد مدیریت زمان و #نظم شخصی صحبت کردهایم. با این حال، دلم میخواست یک عادت کوچک را که از سال پیش شروع کردم و نتیجه های فراتر از انتظار برایم داشت با شما هم به اشتراک بگذارم. عادتی که هم در خانه هم در محیط کار و جلسات شرکتها، قابل اجراست و آنقدر ساده است که به سختی میتوان آن را ترک کرد. پیشنهادم این است که شما هم این کار را امتحان کنید و اگر آن را اثربخش دیدید به دیگران هم پیشنهاد بدهید: با خودمان قرار بگذاریم که از ساعتهای رُند برای زمان بندی و قرار گذاشتن و شروع جلسه و خلاصه در تمام جنبه های رفتار روزمره استفاده نکنیم. به این معنا که مثلاً ساعتهایی مانند: هشت هشت و ربع یازده و نیم یک […]
درباره مهاجرت و ادامه تحصیل
پیش نوشت: دیروز با یکی از دوستانم گفتگوی کوتاهی درباره مهاجرت و ادامه تحصیل داشتم که حس کردم بد نیست آن را در اینجا هم نقل و ثبت کنم. لازم به تکرار نیست که آنچه مینویسم، مثل همیشه یک دیدگاه شخصی است و بر تحقیق و مطالعه هم استوار نیست. بنابراین، میتوان آن را صرفاً به عنوان یک «نظر» و نه یک «نظریه» محسوب کرد. مفروضات: دوستم میگفت که علاقمند به مهاجرت است و تصمیم گرفته است که ادامهی زندگی خود را در نقطهی دیگری از جهان بگذراند. آنچه به عنوان «موضوعِ انتخاب» در ذهن داشت، شیوه و فرایند این مهاجرت بود. برای او، ادامهی تحصیل آکادمیک هم گزینهی جذاب یا مطلوبی نبود به راه اندازی و توسعهی کسب و کار در نقطهی دیگری از جهان فکر میکرد. اصل مطلب: به عنوان یک دیدگاه شخصی، بر این باور […]
باز هم نیویورک تایمز
قبلاً یک بار در مورد تبلیغ خلاقانهی نیویورک تایمز نوشته بودم. ترجیحم این بود که با فاصلهی زمانی کم، دوباره مطلب مشابهی منتشر نکنم. اما وقتی تبلیغ دیگری از نیویورک تایمز را دیدم، حیفم آمد آن را با شما به اشتراک نگذارم. ترامپ، واژهها و اصطلاحات متعددی را به ادبیات رسانه و سیاست آمریکا (و حتی جهان) افزوده است که از جملهی آنها میتوان به Alternative Facts اشاره کرد. ترامپ، حتی وقتی نمیخواهد مستقیماً Fact های مطرح شده در رسانهها را کاذب بخواند، توضیح میدهد که فکتهای دیگری هم وجود دارند که رسانهها آنها را نمیبینند و برای توصیف این فکتها از اصطلاح Alternative Facts استفاده میکند. حالا با این پیشزمینه تصویر زیر را ببینید: پی نوشت: بحث دربارهی دو سارق را فراموش نکردهام. اتفاقاً آن بحث را میتوانیم در چند قسمت ادامه بدهیم. فقط منتظرم […]
خودافشایی گاردین
پیش نوشت: چون الان مدتی است واژهی #خودافشایی را به هر بهانهی مربوط و نامربوطی به کار بردهام و چون بلد نبودم تیتر دیگری برای این مطلب انتخاب کنم، تیتر را اینگونه انتخاب کردم. اصل خبر: امروز داشتم به عادت هر روز، خبرهای نشریات مطرح را مرور میکردم که مطلبی در پایین یکی از خبرهای گاردین، توجهم را جلب کرد: گاردین به مشکلات مالی خود و کاهش شدید درآمد تبلیغاتی اشاره کرده و با توجه به افزایش روزافزون مخاطبان و کاهش روزافزون درآمدها، از خوانندگان درخواست کمک کرده است. دو گزینهی پیشنهادی هم جالب بود. خواسته بود که یا با دادن اطلاعات کارت، به صورت سالیانه حدود ۷۰ دلار از حساب خوانندگان کم شود. یا اینکه اگر حاضر نیستند این کار را بکنند، یک بار مبلغ ۲۵ یا ۵۰ یا ۱۰۰ پوند کمک کنند. البته فضایی […]
تبلیغ زیبای نیویورک تایمز: حقیقت…
معمولاً تلاش میکنم مطالب متوالی در مورد مسائل کشورهای دیگر و چیزهایی که مستقیماً دغدغهی ما نیست منتشر نکنم. با توجه به اینکه اخیراً مطلب کوتاهی در مورد روز رییس جمهورها در آمریکا منتشر کرده بودم و بعد از آن هم به ائتلاف بیل گیتس و رانندههای آژانس (تحت عنوان همصدایی بیل گیتس و صنف اتومبیل کرایه) منتشر کردم، منطقی نبود که باز هم مطلبی در آن فضا منتشر کنم. اما حیفم آمد که این مطلب را با شما به اشتراک نگذارم. شاید یادتان باشد چند سال پیش که فضای محتوا چندان غنی نبود، یکی از انواع محتوا که خیلی جذابیت داشت تیزرهای تبلیغاتی شرکتها و برندها بود. شاید اگر هنوز هم نشر این نوع محتوا رایج بود، مثالی که اینجا مطرح میکنم، نمونهی بسیار خوبی برای آن محسوب میشد. میدانید که ترامپ از روز اول […]
آخرین دیدگاه