همه چیز از بحث مدل ذهنی در نوشتهی قبل شروع شد. چند جملهی ساده که یک سال پیش نوشتم و یک سال در فضای وب دست به دست چرخید. نه کسی سطری به آن اضافه کرد. نه حتی چیزی از آن کم کرد! تصمیم گرفتم خودم در موردش بیشتر بنویسم. بعد کامنت امیرحامد را دیدم و توضیح عباسعلی رو خوندم و پاسخ دادم و بعد کامنت محمد معارفی در زیر همان و بعد هم کامنت آخری که زیر همان مطلب گذاشتم و خواندهاید (یا میتوانید بخوانید). به هر حال، به وسوسهی حرفی که محمد معارفی مطرح کرد، یک پروژهی موقت یک ماهه دارم. یک کانال تلگرام راه اندازی کردم به نام justfor30days@ فضای این کانال خیلی شخصیه و یه جورایی در مورد تغییر در زندگی و تغییر در مدل ذهنی حرف میزنه. دلم میخواست فقط برای […]
دسته بندی: روزمرگیها
گزارش بازدید از دفتر روزنامه همشهری
به لطف و دعوت دوست خوبم آقای محسن امین، فرصتی شد تا امروز به دفتر روزنامه همشهری سر بزنم. ساختمانی زیبا به همراه محیطی مهربان و دوستداشتنی و محدودهی وسیعی از فعالیتها. تا جایی که من میدانم دفتر روزنامه همشهری یکی از گستردهترین مجموعههای مطبوعاتی است که جمعی بزرگ و متنوع از اهل نشر و قلم را زیر یک سقف گرد آورده است. از بخش خبری تا بخشهای تحلیلی و از بخش بورس تا بخش فرهنگ و مجموعه گستردهای از مجلهها مانند دانستنیها و دوچرخه و خردنامه و سرزمین من. فرصتی بسیار ارزشمند بود تا فرایند تولید محتوا در چنین حجم گستردهای را ببینم و اصول و چارچوبهایی را که برای انجام کار هماهنگ و کیفی در چنین حجمی گسترده به کار گرفته میشود، بیاموزم. با وجودی که در تمام ساختمان چرخیدم و بخشها را […]
حرفهای شریعتی با مخاطبهای آشنا
داشتم حرفهای دوستانم در زیر مطلب قبلی (درباره مرگ مخاطب) را میخواندم، نام شاندل را دیدم. با وجودی که قبلاً در بحثی در مورد دکتر شریعتی، اشاره ای به بحث شاندل داشتم، اما احساس کردم که جای واقعی آن حرفها، امروز است که درباره ی مخاطب نوشته ام. واژه ی مخاطب، برای هر کسی بسته به دغدغه ها و اولویتهایش میتواند معنای خاص خود را داشته باشد. طبیعی است که من، در محیط کاری و حرفه ای خودم، هر زمان که واژه ی مخاطب را می شنوم، آن را به معنایی میفهمم که در #استراتژی محتوا، مطرح میکنند: کسی که قرار است محتوایی را دریافت کند و در مقابل، برای انجام اقدام مشخصی برانگیخته شود. یا اینکه طبیعی است که خیلی از دوستان، با شنیدن کلمه ی مخاطب، به یاد بحثهای حوزه ی هرمنوتیک بیفتند و […]
بالاخره تصمیم گرفتم که دیگر به اینستاگرام سر نزنم
پیش نوشت: این یک گزارش کاملاً شخصی است و برای دوستان و آشنایانم نوشته شده. ممکن است برای مهمان گذری این خانه، جذاب نباشد. فکر میکنم که تقریباً تمام شبکههای اجتماعی متعارف را تجربه کردهام. بعضی از آنها را با اسم خودم و بسیاری از آنها را با حسابهای کاربری عمومی و ناشناس. زمانی در فیس بوک فعال بودم و صفحهی شخصی داشتم. بعد که تعداد دوستانم به سقف تعریف شده توسط فیس بوک رسید، یک Fanpage درست کردم و آنجا هم مطلب منتشر میکردم. مدتهاست به آن سر نزدهام. وقتی آن را رها کردم و برای آخرین بار به آن سرزدم چندان شلوغ نبود و حدود بیست هزار لایک داشت. مدت کوتاهی هم دوستان خوبم آن صفحه را جمع و جور کردند و نهایتاً تصمیم گرفتیم آن را به صورت متروکه رها کنیم. توییتر برای […]
داستان جدید کشتی رافائل
پیش نوشت: این روزها، به جای اتلاف وقت در شبکههای اجتماعی، این فرصت را به خودم دادهام که تمرینهای متمم را حل میکنم و تمرینهای دوستان دیگرم را میخوانم تا چیزهای جدیدی یاد بگیرم. بامداد امروز، داشتم مطلب رها شده در آب را برای چندمین بار میخواندم و دیدم که در زیر توضیحی که مهشید محمدی عزیز در مورد کشتی رافائل نوشته، فاطمه هاشمی نسب عزیز که بوشهری است، دردنامهای برای از بین رفتن رافائل نوشته که برای من به شدت، خواندنی و آموختنی بود. آنقدر زیبا و آنقدر ساده و شفاف توضیح داده بود، که دلم میخواست حتماً در روزنوشتهها باشد تا بتوانم باز هم آن را ببینم و بخوانم. گفتم شاید خواندن آن برای شما هم مفید باشد. من متن فاطمه را بدون تغییر در اینجا نقل میکنم: رافائل یادآور خاطرات بسیاری است. همیشه […]
سوگواران خاموش
پیش نوشت: این حرفها به نوعی به پیش نوشت سوم بحث تعارض و تضاد مربوط هستند. ممنون که این مسئله را لحاظ میکنید. اصل مطلب: داشتم به آلبوم سوگواران خاموش علیرضا قربانی گوش میدادم. آنجا که شاهکار زیبای محمدرضا شفیعی کدکنی را میخواند (لینک بیپ تیونز این قطعه): سوگواران تو امروز خموشند همهکه دهان های وقاحت به خروشند همهگر خموشانه به سوگ تو نشستند رواستزان که وحشت زده ی حشر وحوشند همهآه از این قوم ریایی که درین شهر دو رویروزها شحنه و شب ، باده فروشند همهباغ را این تب روحی به کجا برد که بازقمریان از همه سو خانه به دوشند همهای هر آن قطره ز آفاق هر آن ابر بباربیشه و باغ به آواز تو گوشند همهگر چه شد میکده ها بسته و یاران امروزمهر بر لب زده وز نعره خموشند همهبه وفای […]
تبلیغ برای تبلیغ (نقد استراتژی تبلیغات بانکها)
هنر برای هنر را شنیدهایم. همینطور شعر برای شعر. همینطور مطالعه صرفا برای مطالعه. اما «تبلیغ برای تبلیغ» را نمیفهمم! قبل از هر چیز باید یک تذکر کوتاه بدهم و آن اینکه، من با اکثر بانکهای اصلی کشور و بزرگترین آژانسهای تبلیغاتی ایران، رابطهی بسیار نزدیک دارم. بنابراین لطفاً نوشتهی مرا نه به عنوان حملهای به رقیبان، بلکه به عنوان درد و دلی با دوستان بخوانید… من متخصص تبلیغات نیستم. اما نقش من در صنعت تبلیغات از هر متخصصی مهمتر است. چون من، «هدف» تبلیغات هستم. جز اینکه همهی تبلیغها انجام میشود تا نهایتاً ما به عنوان مشتریان بالقوه تصمیم به اقدام بگیریم؟ با متمم:زندگی در کشورهای کمونیستی | گاوی که شیر ندهد در خدمت امپریالیسم است چشمتان را ببندید و فکر کنید | چند جمله از کتاب فیزیکدانان مطرح جهان یک دانشمند به چه […]
آخرین دیدگاه