پیش نوشت: تا کنون، بارها و بارها یک بحث را مطرح کردهام و آن اینکه، دنیای امروز و زیرساختهای ارتباطی آن، نیازمند تعریف مجدد بسیاری از واژگان و پیدا کردن مصداقهای جدید برای کلمات قدیمی و الگوهای ارزشی قدیمی ماست. اشاره کردهام که در فضای امروز، مفاهیمی مانند صداقت، اخلاق، حریم شخصی و …، همگی نیازمند تعریفی جدید هستند و دیگر نمیتوان به تعاریف قدیمی در مورد آنها اتکا کرد (مثلاً قسمت پایانی نوشتهام در مورد ماشین بدون رانندهی گوگل) قاعدتاً باید دیگرانی که متخصص هستند، این کار را آغاز کنند. اما احساس کردم شاید بد نباشد به عنوان نمونهای از چیزی که در ذهن دارم، یک مورد را توضیح دهم. مطلبی را که اینجا مینویسم چند وقت پیش، در کلاس برندسازی شخصی، به ذهنم رسید و برای دوستانم مطرح کردم. شاید بتواند مثال خوبی برای […]
دسته بندی: دل نوشته ها
آنتروپی، بولتزمن و محتوای اطلاعاتی در کلاس یک معلم
پیش نوشت: یه ایمیلی برای یکی از دوستانم فرستادم در پاسخ به یک سوالی. گفتم یه قسمتهاییش رو اینجا منتشر کنم. قاعدتاً به دلیل ناپیوستگی، درک معنا در اون راحت نیست. اما راستش خیلی مهم نیست. فقط خواستم اینجا بمونه و باشه. بیشتر برای اینکه چند سال دیگه، اگر عمر و فرصتی بود، ببینم چقدر نگاهم با الان فرق میکرده. […]سپتامبر ۱۹۰۶ اتفاق سادهای در تاریخ علم نیست. نه فقط به خاطر السا، وقتی که توی اتاق هتل، دید پدرش خودش رو با طنابی که از پنجره باز کرده، به سقف آویخته (و البته وادار شد شصت سال با این خاطره زندگی کنه). نه فقط به خاطر هنریت، همسرش، که سالهای آخر، برای اینکه چشمهای ضعیف شدهآش به نابینایی نرسه (که خیلی ازش میترسید) کنارش مینشست و براش مقاله میخوند و اون، چشماش رو میبست […]
یک دلنوشتهی کاملاً شخصی
پیش نوشت: مطلبی که میخوانید واقعاً شخصی است. خیلی شخصی. زیادی شخصی. حتی بیشتر. برای دوستم اکبر نوشتهام. برایم مطلبی را نوشت و من هم برایش – که درد بهبود دارد – درد و دلی نوشتم. شاید برای اکثر دوستان این وبلاگ، خواندنی یا مفید یا جذاب، نباشد. صحبتهای اکبر: سلام محمدرضا جان پیش نوشت: این مطلب درد دلی با محمدرضا است که امیدوارم بخواند و مستقیم یا غیرمستقیم پاسخ دهد. راستش را بخواهی من، به عنوان کسی که در یک دانشگاه معتبر مدارک خود را اخذ کرده و اکنون در یک دانشگاه متوسط دولتی تدریس می کند، از کنایه های مکرر تو به دانشگاه کمی مکدر شده ام. من پس از آشنایی با تو و متمم، پیوسته کوشیده ام تا سطح قابلیت و مهارت های دانشجویانم را ارتقا دهم. اما هر بار که با […]
شاید یک کلاه آنقدر ارزش نداشته باشد
کار زیبای Trenton Stull با متمم:زندگی در کشورهای کمونیستی | گاوی که شیر ندهد در خدمت امپریالیسم است چشمتان را ببندید و فکر کنید | چند جمله از کتاب فیزیکدانان مطرح جهان یک دانشمند به چه سطحی از هوش نیاز دارد؟ کتاب مردگان | افراد تأثیرگذاری که در زمان زندگیشان دیده نشدند کتاب ریویو برای محصولات آمازون | تجربه شانزده سال کامنتگذاری در سایت آمازون آينده هوش مصنوعی از زبان پیتر تیل آینده کتاب چیست؟ آيا کتابها باقی میمانند؟ ماریو بارگاس یوسا پاسخ میدهد +۲۱۸ آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه ای گری (صوتی) هدف گذاری (صوتی) راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی کتاب های روانشناسی […]
برای چه و برای که مینویسم؟ (در جواب یک بچه محل!)
پیش نوشت صفر: خیلی از ما در روزنوشتهها، با پسوند و پیشوند و شیوههای مختلف، میکوشیم نام خودمان را از دیگران متمایز کنیم تا دیگران راحتتر بتوانند ما را تشخیص دهند و با بقیهی دوستان اشتباه نگیرند. محمدها و علیها و ساراها و الهامها و مریمها، بیشتر از بقیه این مشکل را دارند. محمد (بچه محل) هم، یکی از دوستان خوب من است که در یکی از نخستین بحثهایش، به هم محلی بودن مان اشاره کرد و بعد از آن، همیشه با محمد (بچه محل)، نوشت و خواندیم و صحبت کردیم. آنچه اینجا مینویسم، پاسخی به نکتهای است که محمد (بچه محل) در اینجا نوشته بود. بخشی از صورت سوال را اینجا دوباره نقل میکنم: اصلی ترین و اولویت دارترین فعالیت شما که دوست دارید از طریق وب آموخته های مرتبط با آن را منتشر […]
آنتروپومورفیسم، زبان بدن و بی توجهی به شگفتیهای طبیعت
پیش نویس: این مطلب، سر و ته مشخصی ندارد و صرفاً اینجا نوشتم تا شاید روزی روزگاری، فرصت بهتری دست دهد و در موردش بیشتر فکر و مطالعه کنم. اصل نوشته: امروز در حال تماشای عکسهای پیتر اُر (Peter Orr) از طبیعت بودم. تصویر سمت چپ، در میان کارهای پیتر اُر بود. این عکس از حیوانی به نام لمور (Lemur) است که در ماداگاسکار زندگی میکند و البته مثل بسیاری از گونههای دیگر حیوانات، ما انسانها جا را برای آنها بر روی این خاک (که پیش از ما و بیش از ما بر روی آن زندگی کردهاند) تنگ کردهایم و گفته میشود که در خطر جدی انقراض هستند. لمورها، بر خلاف ظاهرشان، ربطی به میمونها و حیوانات هم خانوادهای آنها ندارند و گونهی کاملاً متفاوتی محسوب میشوند (منبع). اما به هر حال، موضوع و مسئلهی […]
در ستایش تکاپو…
در کتاب فروشی قدم می زدم. به هدف های بزرگی که برای سالهای بعد دارم و امکانات اندکی که در دست دارم. عادت دارم در این مواقع، چشمهایم را می بندم، کتابی را بر می دارم و صفحه ای از آن را باز میکنم و چند سطری میخوانم. نخستین سطر صفحه ای که باز کردم این جمله بود: “What Counts, is not necessarily the size of the dog in the fight, it’s the size of the fight in the dog” در نبرد بین سگ ها، الزاماً سگ بزرگتر برنده نیست، بلکه سگی برنده است که نبرد بزرگتری در درونش برپا باشد… ——— پی نوشت: همین موقعها، حدود سه سال پیش نوشتمش. الان که خوندم، حس عجیبی برام داشت و ارزش نوشتن و ثبت مکتوب لحظهها رو برام یادآوری کرد. با متمم:زندگی در کشورهای کمونیستی | […]
هنر نه گفتن
میگویند: بزرگترین نبردهای دنیا، سر و صدا ندارند. آنها در گوشهی خلوتی از دل انسان اتفاق میافتند. گاهی چنان در سکوت، که قلب از خونریزی این جنگ داخلی میمیرد. اما چهره، هنوز سرد و مات، به دنیای بیرون مینگرد، گویی که هیچ اتفاقی نیفتاده است. آنهایی که در زندگی “نه” گفتن را تجربه کردهاند، احتمالاً این جتگهای داخلی را نیز، خوب به یاد دارند. “نه” گفتن، کار سادهای نیست، خصوصاً نه گفتن به کورسوی چراغ منزلگاهی نزدیک، در جادهای تاریک، برای آری گفتن به نور خورشید، در انتهای جاده، حتی وقتی که احتمال میدهی، عمر و فرصتی برای دیدن طلوع نباشد. و مقدستر از آن، نه گفتن به کورسوی چراغ، وقتی که یقین داری خورشیدی در کار نخواهد بود. اما باز هم، خود را بزرگتر از آن میبینی که تکیه گاهت، چنین پرتو ضعیف لرزانی […]
در ستایش گوسفند
پیش نوشت: دوست خوبم رضا. در زیر قسمت دوم بحث گوسفندنگری (که امیدوارم فرصت شود و از همهی جنبهها مورد بحث قرار بگیرد) به نکتهی مهمی اشاره کردند و گفتگویی با هم در زیر آن بحث داشتیم. دوست داشتم قسمتی از آن متن را که به ستایش گوسفند اختصاص داده بودم اینجا بیاورم و دوباره از رضا تشکر کنم که این فضا را ایجاد کرد تا در این حوزهها حرف بزنیم: رضا جان. قبول دارم. بخشی از این سوء برداشتها از نوشتهی من، به دیدگاه من در مورد انسان و گوسفند بازمیگردد. من هرگز نتوانستهام خودم را قانع کنم که “انسان” گونهی ارزشمندتری از “گوسفند” است. همچنانکه به نظرم در این جهان بزرگ خداوند، یک سنگ هم نقشی چنان کلیدی دارد که من یا هر انسان دیگر. حتی همیشه به نظرم دوستانی که گیاهخوار هستند […]
درباره احترام به عقاید دیگران
ممنون میشم اگر جملات کوتاه من رو، بعد از خوندن اون چند هزار جملهی بلندی که در مورد هنر خواندن جملات کوتاه نوشتهام و با همان نگاه، بخوانید. [ مطلب مرتبط: فایل صوتی آموزشی اتیکت ] [ مطلب مرتبط: پاراگرافهای منتخب فارسی ] با متمم:زندگی در کشورهای کمونیستی | گاوی که شیر ندهد در خدمت امپریالیسم است چشمتان را ببندید و فکر کنید | چند جمله از کتاب فیزیکدانان مطرح جهان یک دانشمند به چه سطحی از هوش نیاز دارد؟ کتاب مردگان | افراد تأثیرگذاری که در زمان زندگیشان دیده نشدند کتاب ریویو برای محصولات آمازون | تجربه شانزده سال کامنتگذاری در سایت آمازون آينده هوش مصنوعی از زبان پیتر تیل آینده کتاب چیست؟ آيا کتابها باقی میمانند؟ ماریو بارگاس یوسا پاسخ میدهد +۳۱۰ آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در […]
آخرین دیدگاه