در روزهایی که مردم Westworld میبینند، من فرصت کردم و Truman Show را دیدم. تجربهی دیدن فیلم، با وجود داستان سادهی آن، شیرین و دلپذیر بود. دیدن این فیلم برای من دو کلیدواژه را تداعی کرد: یکی پانوپتیکون (Panopticon) و دیگری واقعنمایی (Reality Show). زمانی که جرمی بنتام اصطلاح پانوپتیکون را مطرح کرد، دغدغهاش نظارت بر زندانیان بود. او میگفت که اگر ساختمان زندانها به شکل گرد ساخته شده و دکه یا ستون نگهبانی در میانه جا داده شود، زندانی همیشه تحت نظر خواهد بود و حتی اگر زندانبان مراقب نباشد، زندانی «ترس از نظارت» را همواره در خود خواهد داشت. ترومن در این فیلم، به نوعی در یک پانوپتیکون زندگی میکند و همواره تحت نظر است. او در یک دنیای ساختگی زندگی میکند که فرصت «تجربهی لحظات شخصی و خصوصی» را از او گرفته […]
دسته بندی: درباره فیلمها
به بهانهی فیلم فراری (به کارگردانی علیرضا داوودنژاد)
چند شب پیش، یکی دو ساعت وقت خالی لابهلای کارهایم پیدا شد و به پیشنهادِ یکی از سرویسهای پخش آنلاین فیلم، نشستم و فیلم فراری کارِ علیرضا داوودنژاد را دیدم. حتماً برای شما هم پیش آمده که هنگام مشاهدهی فیلم، تئاتر یا هر اثر هنری دیگری، وارد دنیای ذهنی خودتان بشوید و موازی با اثر هنری، به گشت و گذار در خاطرات و خطورات ذهن خود بپردازید. برای من هم چنین شرایطی پیش آمد و در دنیای خودم فرو رفتم. بنابراین آنچه در ادامه میبینید نه ارتباط چندانی به روایت فیلم فراری دارد و نه نقد فیلم محسوب میشود؛ بلکه صرفاً تداعیهایی است که در هنگام مشاهدهی این فیلم در ذهن یک بیننده شکل گرفته است. در عین نامربوط بودن نوشتهی من، شاید اگر قصد داشته باشید فیلم را ببینید، بهتر باشد این نوشته را بعداً […]
چ مثل چمران
در نخستین روزهای سال ۹۳، همان زمان که مردم، فارغ از گذشته و آینده، با گل و شیرینی و لبخند به دیدار هم میروند و درست در زمانی که در دهها و صدها سینمای بزرگ کشور، «متعصبان دیروزی» میکوشند تا در لباس «هنرمندان امروزی» با خنداندن ما به «دلقک بازی» معراجیها، لحظات شادتری را برای «خود» بسازند، کمی آن سوتر «ابراهیم حاتمی کیا» برای ما از «چمران» میگوید. او هوشمندانه فیلم را «چــ» نامگذاری کرده است تا یادمان بماند که قرار است «بخشی از چمران» را ببینیم و حتی انتهای «چــ» را گرد نکرده است، به آن امید که خودش یا دیگران، روزی و روزگاری، از «م» و «ر» و «ا» و «ن» این داستان برایمان روایت کنند. ما متولدین سالهای نخست انقلاب، «ژانر فیلم جنگی» را خوب میشناسیم. فیلمهایی که در آن، هزار گلولهی […]
فیلم بیمار انگلیسی را دوست دارم
به imdb شک کردم وقتی دیدم به English Patient نمره ۷٫۳ (از ۱۰) داده است. به حق گفته اند بسیاری از منتقدان، که بیمار انگلیسی بهترین عاشقانه متأخر تاریخ سینماست (بهترین عاشقانه تمام تاریخ سینما را ظاهراً کازابلانکا میدانند). فیلم جنبه های روانشناسی بسیاری دارد که آن را فراتر از یک درام متعارف میبرد. یکی از جنبه های فیلم که همیشه در ذهن من مانده، زیر سؤال بردن ملیت و ملی گرایی است. نگرشی که در همه جای فیلم و حتی در آخرین جملات فیلم نیز مشاهده میشود. جایی از فیلم می شنویم: حنا (پرستار): از کجا می آیی؟ – چه فرقی دارد؟ حنا: در جنگ، این که از کجا آمده ای خیلی اهمیت پیدا میکند! در طول فیلم میبینیم، بیمار انگلیسی ما، انگلیسی مجارستانی الاصلی است که آلمانی نیز می داند. در مصر ماجراها […]
آخرین دیدگاه