امروز بعد از چند هفته فرصتی دست داد تا ویدئوها و متن مصاحبهها و سخنرانیهای Code 2016 را ببینم. طبیعتاً بحثهای ایلان ماسک را دوست دارم و آنها را هم دنبال کردم. ایلان ماسک بر خلاف فضای رایج، برای من بیش از آنکه یادآور خودروهای تسلا و پی پل و سولارسیتی باشد، به این دلیل دوست داشتنی است که احساس میکنم مانند من (حتی شاید کمی کمتر از من!) به نقش تکنولوژی به عنوان چیزی فراتر از ابزار انسان در آیندهی هستی، ایمان دارد. او مدتهاست از Neural Lace حرف میزند و تاکید میکند که با توجه به سرعت توسعهی یادگیری ماشینی (Machine Learning)، اگر انسانها میخواهند به یک “حیوان دست آموز خانگی” برای تکنولوژی تبدیل نشوند، لازم است برای مغز آنها کاری بکنیم. فعلاً لایهی کورتکس، روی لایهی لیمبیک نشسته و کمک کرده که […]
دسته بندی: فلسفه تکنولوژی دیجیتال
نظریه اطلاعات – کلود شانون و درک کلان سیستمهای پیچیده (+کمی طعم ریاضی)
پیش نوشت یک: دوست داشتم بیام یه چیزی همینطوری الکی توی روزنوشته بنویسم که به روز بشه. فشار کار هم خستهام کرده بود و مغزم کار نمیکرد. بنابراین، مطلب تحلیلی نمیشد بنویسم. گفتم یه چیزی بنویسم که خیلی به مغزم فشار نیاره و بیشتر از جنس ریاضی و مبانی اولیه اطلاعات سیستمها باشه. اینطوری دل هما رو هم به دست میارم که یه زمان بهم چنین دستوری داده بود: برداشت من از نوشته هاتون اینه علاقه ندارید این جا بحث های ریاضی بکنید، ولی یک پیشنهاد: اگه میشه با یه سرفصل مشخص این بحث های ریاضی رو بکنید. فکر کنم خیلی جذابه و در مورد خودم باعث میشه ریاضیات رو بهتر بفهمم. فکر کنم افرادی هم باشند که به این بحث ها علاقه دارن. پیش نوشت دو (برای هما): هما جان. همونطور که مطمئناً به […]
“خان” تا “خام”: تاملاتی در سبک زندگی دیجیتال
پیشنوشت: این مطلب را برای عصر ایران نوشتم. گفتم در اینجا هم آن را بازنشر کنم. در گذشتههای نه چندان دور، شاید فقط حدود هفت هزار سال پیش، رایج بود که هر کس و هر خانوادهای، کارهایش را خودش انجام میداد: خودش برای خودش، سرپناهی مییافت یا میساخت. خودش برای خودش، غذا مییافت یا میپخت. خودش برای خودش کشاورزی یا دامداری میکرد. خودش برای خودش لباس و پوشش مییافت یا میبافت یا میساخت. اگر چه نمیتوان نقطهای مشخص و قطعی را در تاریخ جستجو کرد، اما به نظر میرسد به تعبیر “مک لوهان” با اختراع چرخ، مسیر تاریخ و تکامل جامعه انسانی، به سمت دیگری چرخیده است: حالا میشد مواد اولیه و محصولات را از جایی به جای دیگر منتقل کرد. شاید نطفهی آغاز مفهوم تجارت و حتی بازار هم چندان از چرخ دور […]
خودرو بدون راننده گوگل: راننده هایی که آدم نیستند!
یک ماه گذشته، یکی از زیباترین خبرهایی که شنیدهام و دوست داشتهام، مکاتبات گوگل و دولت فدرال آمریکا در مورد خودروهای Autodrive است. خودروهایی که بدون هدایت انسان، مسیر خود را طی میکنند. خودرو بدون راننده گوگل، تا کنون ۵۰۰ هزار کیلومتر در اتوبانها و نواحی شهری آمریکا رانندگی کرده، بدون اینکه حتی یک مورد تصادف داشته باشد و این سابقه، برای اینکه صاحبان تکنولوژی ادعا کنند که سیستم های هوشمند آنها، در زمینهی رانندگی، مستعدتر از انسان است، کافی و پذیرفتنی است. اما مجوز رسمی قانونی برای اینکه این خودروها به صورت انبوه در خیابانها در حال حرکت باشند، طبیعتاً باید توسط مراجع قانونی صادر شود. گوگل طی ماههای گذشته، مکاتبات متعدد خود را با مراجع قانونی انجام داد و یکی از سوالات کلیدی گوگل، این بود که آیا اساساً قانون گذار، در هنگام […]
تکنولوژی به کجا میرود؟
دوست خوبم رضا. در زیر نوشتهی قبلی، مطلبی نوشت که فکر میکنم ارزش دارد به شکل جداگانه مورد بحث قرار بگیرد: محمدرضا. در مورد اینده آموزش و دانش شکی در مورد حرف های شما نیست .اما در مورد مهارت و تجربه جای سوال هست. مثلا در حوزه های کار فنی داشتن علم تنها کافی نیست بلکه تجربه حرف اول را می زند تا جایی که حتی سازمان های بزرگ فضایی هم بی نیاز از تکنیسین ها ی کارآزموده نیستند. و این مهارت و استادی در هیچ دوره ای منقرض نخواهد شد .تنها مسئله این است که چگونه این تجربه به نسل بعد منتقل بشود با توجه به سرعت تحولات و پیچیده شدن تکنولوژی ها که فرصت استادی و کسب تجربه را نمی دهند. آیا همین نقطه ضعفی برای تکنولوژی نخواهد شد؟ من هم پاسخی بسیار […]
درباره فراموش کردن و ویژگیهای دیگر حافظه بیرونی
پیش نوشت صفر: این مطلب، هنوز ساختار کامل و درست ندارد. فقط اینجا آن را نوشتم تا با توجه به نظرات و بحثهای دوستان، به تدریج آن را تکمیل کنم. لطفاً آن را چیزی بیشتر از یک چرکنویس در نظر نگیرید. پیش نوشت یک: قبلاً مطلبی نوشتم تحت عنوان دنیای دیجیتال و شکل گیری حافظه بیرونی و بعداً آن بحث را در مطلبی تحت عنوان شکل گیری حافظه بیرونی و درد جاودانگی ادامه دادم. در اینجا میخواهم همان بحث را در قالب چند سوال ادامه بدهم. پاسخهایی که برای آنها مینویسم، صرفاً پاسخهای پیشنهادی است و طبیعتاً ممکن است تحلیلها و قضاوتهای دیگری هم وجود داشته باشند که در این مقطع زمانی، هنوز به درستی نمیتوانیم هیچ یک از این تحلیلها را، اعتبارسنجی کنیم. سوال اول: آیا فراموش کردن، یک ضعف است؟ یا آن را […]
شبکه های اجتماعی و تفاوت آنها با گروه های اجتماعی
پیش نوشت یک: در زمینه تفاوت شبکه های اجتماعی با کامیونیتیها، مدتی قبل مطلب کوتاهی را در وبلاگ انگلیسی نوشتهام. هنوز آنجا هم فرصت نکردهام این بحث را تکمیل کنم. اما چون برای خودم مطلب مهمی بود، دوست داشتم اینجا هم به آن اشاره کنم. پیش نوشت دو: تا جایی که من میدانم و میفهمم، متاسفانه در زبان فارسی امروز، ما واژهی رایجی که معادل مناسب Community باشد نداریم. از میان گزینههای جمع، جامعه، انجمن، اجتماع، گروه، حلقه، مجلس، جماعت، جمعیت، مجمع، محفل و سایر واژههای خویشاوند آنها، هیچکدام دقیقاً معادل Community نیستند. خودم به شخصه، واژهی انجمن را به عنوان معادل این کلمه، زیبا میدانم. اما متاسفانه امروز، معنای انجمن محدودتر ازمعنای گذشتهی آن است. انجمنهای صنفی، انجمن فیزیک، انجمن اولیا و مربیان و سایر ترکیبهای انجمن، کمی رسمی هستند و عموماً معنای حقوقی […]
دنیای تکنولوژی، حافظه بیرونی و درد جاودانگی
پیش نوشت صفر: این متن ادامه قسمت اول بحث در مورد حافظه بیرونی است. پیش نوشت ۱: مادر بزرگ، وقتی که همهی فرزندان و نوهها در نخستین روزهای سال در خانهاش جمع میشدند، بعد از غذا، با علاقه و هیجان، آلبوم عکسهای بچهها را میآورد. آنها را باز میکرد و برای چندمین سال متوالی، داستانهای مربوط به هر عکس را تکرار میکرد. داستانهای تکراری مادربزرگ اما، شنیدنی بودند. چه آنکه میدانستیم، فرصت شنیدنشان محدود است و اگر به آنها گوش ندهیم و با آنها نخندیم و اشک نریزیم، تا عید سال بعد، فرصت دیدن و شنیدن آنها را نخواهیم داشت. مادربزرگ وقتی مُرد، آلبوم عکسها در شلوغی رفت و آمدها گم شد و قصههایش هم در میان انبوه غصههای ما به فراموشی سپرده شد و آنچه ماند، روایتهایی ناقص و مبهم و متفاوت است که […]
دنیای دیجیتال و شکل گیری حافظه بیرونی – قسمت اول
پیش نوشت نامربوط: مدتی پیش با یکی از دوستان غیرایرانی، در یکی از خیابانهای تهران قدم میزدیم. مغازهای را دید که پشت آن کاغذهای زیادی چسبانده شده بود. او که گاه و بیگاه به ایران سر میزند گفت: اینجا را میشناسم! اینجا را میشناسم! فارسی بلد نیستم. اما اینجا را میشناسم! پرسیدم کجا؟ گفت: این مغازه را میشناسم. بنگاه معاملات املاک است. در سفر قبلی خودم یاد گرفتم. پیشنهادهای جذابشان را روی شیشه میچسبانند. لبخندی زدم و گفتم: آره. قبلاً این کار را میکردند. اما الان کمتر شده. خیلی کمتر. اطلاعاتشان را در کامپیوتر و یک شبکه مرکزی ذخیره میکنند. با جستجو در دیتابیس، پیشنهادهای مناسب را بر اساس نیاز و اولویت تو، پیدا میکنند. گفت: اما این بنگاه املاک است. میدانم. من در سفر قبلم یاد گرفتم. مجبور شدم برایش توضیح بدهم که مغازهای که […]
کارخانه داران سرمست، کارگران خواب، کارخانههای بیدار
این مطلب را برای عصر ایران نوشتم. گفتم برای شما هم اینجا بگذارم: می گویند یک کارخانه مواد غذایی بزرگ در دنیا است که میتواند بخش قابل توجهی از مردم دنیا را تغذیه کند. در ایران هم شعبه دارد. حتی قبل از توافق و با وجود تحریمها. البته تعداد کارگرانش به حدی زیاد است که سهم کمی از محصولات به بیرون از کارخانه فرستاده میشود. جز عدهی بسیار محدودی، اکثر کارگران، بخشی از محصولات غذایی کارخانه را به عنوان مزد دریافت میکنند. کارخانه تمام ساعتهای روز و تمام روزهای هفته فعال است. تعطیل و غیرتعطیل ندارد. کارگران هم اعتراض خاصی ندارند. اکثر آنها قراردادی هستند. اما زمانی که به استخدام کارخانه در میآمدند، قرارداد خود را نخواندند و صرفاً زیر آخرین جمله را امضا کردند. آخرین جمله قراردادشان این بود: همه جملات دیگر این قرارداد را […]
آخرین دیدگاه