هنوز هم، مثل همهی سالهای قبل، تلویزیون ندارم و فرصت دیدن برنامههای تلویزیونی و ماهوارهای را به مطالعه یا نوشتن یا گفتگو با دوستانم اختصاص میدهم. اما وقتی دوستانم، فیلمها یا کلیپها یا بخشهایی از برنامههای تلویزیونی را برایم ارسال میکنند و دیدنش را توصیه میکنند، حتماً از دستور و نظر آنها تبعیت میکنم. شاید به خاطر اطلاع از علاقه ام به شهیدان و شاید به خاطر فایل صوتی شهید بود که دوستانم برنامهی خندوانهی ویژهی شهدا (هفتهی دفاع مقدس) را برایم ارسال کردند. صحبتهای مادر فرهاد – که از اقلیتهای مذهبی زرتشتی است – چنان برایم دلنشین و البته سوزناک بود که حیفم آمد آن را با شما به اشتراک نگذارم. خصوصاً قسمت دوم حرفهایش و ناامیدی ناشی از فروش کتاب خاطرات و داستان یک لنگه جورابی که فضای آن سالها را به خوبی برای […]
دسته بندی: اجتماعیات
عمر محدود است و فرصتها محدودتر
دوست خوبم محسن امین و همینطور سرکار خانم عاطفه پورمند، زحمت کشیدند و متنی را بر اساس صحبتهای مطرح شده در برنامه ایرانشهر با موضوع استعدادیابی تنظیم کردند که دقیقاً همان را از همشهری آنلاین، بازنشر میکنم. مطمئنم دوستان بزرگوار و فرهیختهی عزیزم میدانند که در پیاده سازی و تدوین گفتگوهای یک برنامه زندهی تلویزیونی، وجود ناپیوستگیهای مفهومی، اجتناب ناپذیر است. بنابراین ضمن تاکید بر اینکه مسئولیت نواقص گفتههای زیر، کاملاً بر عهدهی من است، پیشاپیش به خاطر این مسئله، عذرخواهی میکنم. ——————————————– استعدادیابی فرزندان برای والدین امروزی بسیار با اهمیت است اما به دلیل رابطه احساسی که با فرزندشان دارند نمیتوانند در مورد مسائل آموزشی آنها همیشه تصمیم منطقی بگیرند و ترجیح میدهند او در زمینهای استعداد داشته باشد که آنها دوست دارند. خيلی ها هم بهدنبال آزمونهای استعداديابی خوب می گردند. حتی اگر […]
رانندگی: آیینه فرهنگ
پیش نوشت ۱: دیشب باید یک مسیر نسبتاً طولانی، در تهران رانندگی میکردم. مسیر رانندگی من، ترکیبی از خیابانهای تنگ و باریک و اتوبانهای عریض و پرترافیک بود. فرصت مناسبی بود که به الگوهای رانندگی نگاه کنم. با وجودی که مشاهدات من برای شما تازگی ندارد، اما خیلی دلم میخواست آنها را اینجا بنویسم. پیش نوشت ۲: فکر میکنم شیوه رانندگی ما، در مقیاس میکرو و ماکرو اطلاعات بسیار ارزشمندی به ما میدهد. مقیاس میکرو به این معنا که به نظرم برای ازدواج با یک نفر، یک ساعت نشستن در کنار او و مشاهده رانندگی او در شهر، بسیار بیشتر از دهها ساعت مشاوره و انواع آزمونهای روانشناسی و شخصیت شناسی از MBTI تا MMPI ارزش دارد. من زمانی برای استخدام افراد در مجموعه خودمان، در مرحله نهایی (که مثلاً سه یا چهار نفر باقی ماننده […]
صحبتهایی درباره کارآفرینی – برنامه تلویزیونی ایران شهر
محسن امین از دوستان عزیز و بزرگوار من هستند که بعید است کسی در حوزه اجتماعی فعالیت بکند و نمونه کارهای ارزشمند او را ندیده باشد. محسن عزیز و نیز خانم نرگس خانعلیزاده لطف بزرگی به من کردند و یکی از گفتگوهای ما در برنامه تلویزیونی ایرانشهر را پیاده سازی و در روزنامه همشهری منتشر کردند. از ایشان اجازه گرفتم تا همان متن را در اینجا هم بازنشر کنم. طبیعی است برنامه، یک برنامه عمومی زنده تلویزیونی است. بنابراین اگر جایی محتوا و جملات را درست و مفید میبینید، به لطف دوستان عزیزم است و اگر خطایی در آن میبینید، اشتباهات و بیدقتیهایی است که من در برنامه داشتهام. از جمله زحمات محسن امین، یک مجله اینترنتی علمی پژوهشی به نام عصر مس آنلاین است که نمونهای از یک مجموعه تولید محتوای تخصصی صنعتی – مدیریتی است. […]
کارخانه داران سرمست، کارگران خواب، کارخانههای بیدار
این مطلب را برای عصر ایران نوشتم. گفتم برای شما هم اینجا بگذارم: می گویند یک کارخانه مواد غذایی بزرگ در دنیا است که میتواند بخش قابل توجهی از مردم دنیا را تغذیه کند. در ایران هم شعبه دارد. حتی قبل از توافق و با وجود تحریمها. البته تعداد کارگرانش به حدی زیاد است که سهم کمی از محصولات به بیرون از کارخانه فرستاده میشود. جز عدهی بسیار محدودی، اکثر کارگران، بخشی از محصولات غذایی کارخانه را به عنوان مزد دریافت میکنند. کارخانه تمام ساعتهای روز و تمام روزهای هفته فعال است. تعطیل و غیرتعطیل ندارد. کارگران هم اعتراض خاصی ندارند. اکثر آنها قراردادی هستند. اما زمانی که به استخدام کارخانه در میآمدند، قرارداد خود را نخواندند و صرفاً زیر آخرین جمله را امضا کردند. آخرین جمله قراردادشان این بود: همه جملات دیگر این قرارداد را […]
درباره توافق هستهای: رویداد یا روند؟
این روزها همه از توافق هسته ای مینویسند. اسراییل و بخشی از کسانی که در داخل کشور منافعشان را باختهاند غم زده هستند و مردم و دولت و نظام جمهوری اسلامی هم از دستاورد این تلاش طولانی خوشحال هستند. حرف زدن از این مسئله، مانند سخنرانی در غار دموستن است و از هر سو که حرفی بزنی ممکن است سیخی یا میخی بر تن خودت یا دیگران فرود آید. جدا از اینکه آن زمان که حرف زدن لازم بود به اندازه کافی هم در اینجا حرف زدم و هم در رسانهها نوشتم و هم در مصاحبهها گفتم و هم در جمعهای عمومیتر و خصوصیتر توضیح دادم. آنچه امروز مینویسم برای جمع کوچکتری از دوستان و دانشجویانم است. آنهایی که یکی دو سال است مانند قبل فرصت حضور در جمعشان نیست و در طول سالهای قبل، […]
غولی به نام مردم و نحوه انتخاب قبیلههای زندگی
دوستان خوب من که لطف میکنند و نوشتههای طولانی و کم خاصیت من را دنبال میکنند به خاطر دارند که ما تا به حال سه بار در مورد این غول شوم صحبت کردهایم. در نخستین نوشته به مفهوم کامیونیتی اشاره کردم و توضیح دادم که کامیونیتی یا جامعهای که خودمان را به آن متعلق میدانیم میتواند نقش بسیار موثری در مسیر زندگی شخصی و شغلی ما داشته باشد. در نوشته دوم به شیوه تلخ مواجهه مردم با کسانی که میخواهند مفروضات آنها را به هم بریزند اشاره کردم. تجربهای که شاید در خاطرات بسیاری از ما، مصداقهای متعددی داشته باشد و هر کسی که به تغییری در زندگی خودش یا در محیط اطراف فکر میکند، احتمالاً چنین فضایی را تجربه کرده است. در نوشته سوم با توجه به سوالات و کامنتهای دوستان خوبم، توضیحاتی نوشتم و تلاش […]
چرا دستورالعمل مواجهه با غولی به نام مردم را مینویسم؟
پیش نوشت ۱: این متن دو قسمت قبلی هم دارد. اگر آنها را نخواندهاید پیشنهاد میکنم قبل از خواندن این قسمت، لطف کنید و آنها را مطالعه کنید (قسمت اول، قسمت دوم). پیش نوشت ۲: اصولاً باید چنین عنوانی، نخستین قسمت این سلسله نوشتار باشد. بنابراین شاید باید توضیح دهم که چرا تازه در سومین قسمت، دلیل نوشتناش را شرح میدهم. طی هفتههای اخیر، دیدم که بعضی از دوستانم میپرسند که چه شد که چنین عنوانی را مینویسی؟ آنها که نزدیکتر بودند نگران شدند که باز محمدرضا از جایی یا چیزی دلگیر شده و دست به قلم (یا شاید دست به کیبورد) شده مینویسد! بعضی دوستان دیگرم هم میگفتند که این نوشتهها در پشت خود، پیامی از ناامیدی دارد و شاید نوشتن آنها به صلاح نباشد. چنین شد که مجبور شدم در ادامه مسیر بحث […]
دستورالعمل مواجهه با غولی به نام مردم (قسمت دوم)
پیش نوشت: اگر قسمت اول این نوشته را نخواندهید، لطفاً قبل از خواندن این مطلب، آن را بخوانید. قاعدتاً برای مواجهه و مقابله با هر چیزی – واقعی یا حتی موهوم – باید ویژگیها و رفتارش را بشناسیم. در این نوشته و شاید یکی دو نوشتهی بعدی، برخی از ویژگیهای این غول را مرور میکنم تا به تدریج بتوانیم وارد بحث مقابله با آن بشویم. جملهی معروفی هست که گویندهی آن ناشناخته است (و البته به غلط به آرتور شوپنهاور نسبت داده میشود) و فکر کنم اکثر ما شکلهای مختلف آن را شنیدهایم: هر ایدهای، سه مرحله را طی میکند: ابتدا مورد تمسخر قرار میگیرد. سپس به شدت مورد مخالفت قرار میگیرد و در آخرین مرحله، به عنوان یک واقعیت بدیهی پذیرفته میشود. توضیح نامربوط: جفری شلیت از دانشگاه واترلو، در مورد سه مرحلهی پذیرش […]
دستورالعمل مواجهه با غولی به نام مردم! (قسمت اول؟)
پیش نوشت: این پیشنوشت را پس از تمام شدن متن نوشتم. خیلی پراکنده شد. از موضوع اصلی هم گاهی دور شدم. ببخشید. اگر انتظار یک متن استدلالی منسجم را دارید، شاید مطالعهی این متن، گزینهی مناسبی نباشد. خیلی فکر کردم که چنین متنی را بنویسم یا نه. اینکه به خواننده چه حسی دست میدهد و حتی ممکن است گرفتار چه سوءتعبیرهایی شود. اما در نهایت تصمیم گرفتم بنویسم. چون دیدم که اساساً حرفه و حتی محل درآمد بسیاری از مردم سوء تعبیر حرف دیگران است و اگر بخواهیم روند زندگیمان و حرفهایمان را به خاطر آنها تغییر دهیم، چیزی برایمان باقی نخواهد ماند. البته اکثر آنچه را که میگویم کم و بیش در سایر نوشتهها یا مقالات یا کتابها یا حتی کامنتهای اینجا مطرح کردهام. اما تصمیم گرفتم ساختار بهتر و شفافتری به آنها بدهم. […]
آخرین دیدگاه