
پیشنوشت یک: این نوشته بخشی از مطلبی است که پیش از این با عنوان برای فردا نوشتم و در واقع، ادامهٔ آن است. ممکن است بعداً این را از اینجا بردارم و به همان مطلب اضافه کنم. شاید هم همینجا بماند. نمیدانم. پیشنوشت دو: چند وقت پیش یکی از دوستان بسیار عزیزم حرف جالبی به من زد. گفت تو میدونستی عقد آریایی داریم؟ گفتم نه. گفت داریم. دوستانم از من دعوت کردهاند که بروم برایشان عقد آریایی بخوانم. چون آن را به شیوهٔ عقد رایج ترجیح میدهند. به شوخی به دوستم گفتم: یعنی دوستانت، در اعتراض به سنتی که آن را قدیمی و متعلق به هزار سال قبل میدانند، به سراغ سنتی قدیمیتر که متعلق به سههزار سال قبل است رفتهاند؟ (جوابتان را میدانم. این را فقط نوشتم که بعداً وقتی بحث جلو میرود، جایی گوشهٔ […]
آخرین دیدگاه