خبرگزاری فارس در خبری که اخیراً منتشر کرده، به تفاوت دیدگاهها دربارهٔ آینده ادارهٔ غزه، پس از اجرایی شدن توافق اولیهٔ اسرائيل و حماس پرداخته است (+).
این خبرگزاری در «خبر» خود، نظرات محمود عباس رئيس جنبش خودگردان، جمال نزال سخنگوی جنبش فتح، نتانیاهو، بایدن و حسام الدجنی را دربارهٔ آیندهٔ غزه نقل کرده است.
اگر پیگیر اخبار منطقه باشید، محمود عباس، جمال نزال، نتانیاهو و بایدن را میشناسید.
اما به نظرتان حسام الدجنی کیست؟ نمایندهٔ نیروهای حافظ صلح سازمان ملل؟ نمایندهٔ ارشد دولت مصر؟ نمایندهٔ لبنان؟ نمایندهٔ کشورهای خلیجفارس که قرار است بخشی از هزینههای بازسازی را بپردازند؟
نه. اشتباه میکنید. حسام الدجنی استاد دانشگاهی در غزه است. در واقع، لابهلای چند رأی اصلی (که اختلاف و تعارض میانشان وجود دارد و خواننده میخواهد تفاوت دیدگاهها و عمق شکافها را ببیند) یک «رأی اضافی» تزریق شده است.
از اینکه یک نفر «استاد دانشگاه» یا «تحلیلگر سیاسی» است، هیچ دادهای به دست نمیآید. فرض کنید در مذاکرات ایران با اروپا و آمریکا، نظر رئيسجمهور ایران، رئيسجمهور فرانسه، رئيسجمهور آمریکا، دبیر کل سازمان ملل و یکی از اساتید دانشگاه ایرانی فهرست شود. این استاد دانشگاه ممکن است یک روضهخوان نو-استاد مثل سعید حدادیان یا کسی مثل سریعالقلم باشد. منظورم صرفاً مقایسهٔ اختلافسطح اساتید نیست. بلکه واقعیت این است که نظر سریعالقلم و آن آقای روضهخوان – که هر دو تیتر استادی دارند – در جایی که گزارشی از اختلافهای سیاستمداران مطرح شده، به یک اندازه ارزش خبری دارد: هیچ.
آنهم بهشکل خندهداری که فارس خبرسازی کرده است: «از سوی دیگر، حسام الدجنی …» کدام سو؟ کدام سوی دیگر؟ اختلاف و تعارض بینالمللی چند «طرف / سو» دارد که همه آنها را در این یک سال شناختهایم. مدام هم دربارهشان گفتهاید. این «سو»ی دیگر کجای ماجرا بوده؟
پاسخ واضح است. یک نفر از دانشگاهیان هست که مواضعش با مواضع رسانهای ما همخوان است. مواضع خود را نه به عنوان «موضع» و نه به عنوان «تحلیل»، بلکه به عنوان «گزارش» و «خبر» از قول او نقل میکنیم. این حسام الدجنی مدتی است با این هدف در گزارشسازیهای خبری ما دیده میشود. اگر نبود یا اگر جای دیگری موضع دیگری لازم بود، میگردیم یک نفر دیگر مثلاً غلام العدنی پیدا میکنیم و حرفهای او را داخل خبر «میچپانیم.»
نقل تحلیل دیگران خوب است. اما اصول و شرایطی دارد.
نخست اینکه مشخص شود تحلیل است و فرد، موضع و جایگاه و اعتبار تصمیمگیری و سیاستگذاری ندارد. دیگر اینکه تا حد امکان مشخص شود موضع او در کل مناقشه چه بوده و کجاست. و سوم اینکه تحلیل خودمان هم اضافه شود یا صریحاً بگوییم تحلیلهای مختلفی وجود دارند که ما چون تحلیلمان با تحلیل فلانی یکسان است، حرف او را نقل میکنیم.
ماجرا فقط حرفهای بودن نیست (که این خیلی مهم است). ماجرا فلج شدن ساختار تصمیمگیری است. وقتی به این شیوه خبر تهیه میکنیم، از واقعیتهای میدانی غافل میشویم. عدهای هم پیدا میشوند که خودشان یادشان میرود که این خبرها را خودشان ساختهاند. همان را باور میکنند و بر اساسش تصمیم میگیرند.
رضا غبیشاوی در دوران سقوط اسد زیبا نوشته بود که «صدا و سیمای جمهوری اسلامی یا صدا و سیمای اسد؟». زمانی که اسد در سوریه سقوط کرد و متواری شد. نزدیکانش در سوراخها قایم شدند و طرفدارانش در تبری جستن از او با هم رقابت میکردند. پوتین حاضر نبود او را ببیند و مجریان تلویزیون رسمی سوریه که تا دیروز او را تحسین میکردند، از او با صفت دیکتاتور بیرحم یاد میکردند، اما هنوز در صدا و سیمای ما اسد سقوط نکرده بود.
ما مردم به کنار، این شیوهٔ خبرپراکنی، خودتان را گیج میکند.
قدیمیترین ملاّ که من در تاریخمان میشناسم، ملانصرالدین است. میگویند زمانی آنقدر گفت سر کوچه عدسپلو میدهند که خودش هم باور کرد و در صف ایستاد. کاش امروز آن سبک دنبال نشود.
آخرین دیدگاه