دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

گندم

داشت سر کوچه از چند تا گربه‌ی دیگه کتک می‌خورد که بهشون رسیدم.

معمولاً گربه‌ها وقتی بهشون می‌رسم، دیگه دعوا نمی‌کنن و آروم می‌شینن.

در تفسیر خودخواهانه و خودمحورانه، می‌تونم بگم که به احترام من – که بهشون غذا می‌دم – جلوم دعوا نمی‌کنن.

اما واقعیت اینه که با دیدن من، فکر می‌کنن غذا از روش‌هایی ساده‌تر از جنگیدن هم به دست میاد (این یکی از اون نکاتی هست که انسان‌ها هنوز به صورت کامل متوجه نشدن. به خاطر همین جنگ‌ها و جنگ‌افزارها هنوز بین‌شون رواج داره).

اما ظاهراً این گربه‌ی کوچیک، فهمیده بود که پیش من جای امنیه. اینه که از توقف گربه‌های دیگه استفاده کرد و دنبال من چند صد متر راه اومد تا به خونه رسیدیم.

دلم نیومد بذارم پشت در بمونه. گذاشتم باهام بیاد بالا. نه من اصرار خاصی کردم و نه اون التماس ویژه‌ای داشت.

خیلی بی‌صدا پشت سرم اومد بالا. یه چشمش چرک کرده بود و بسته بود. نمی‌دونستم که چایی تازه‌دم – توصیه‌ی مادربزرگ مرحومم – برای گربه‌ها هم جواب می‌ده یا نه، اما به هر حال، چون اون چشمش نابیناتر از وضعی که بود نمیشد، چایی توی چشمش ریختم.

چند روز پیشم بود و چایی می‌ریختم توی چشمش. تا کامل حالش خوب شد و رفت. البته خیلی دوست نداشت بره. اما یکی دو بار که کوچه رفت، فهمیدم یه نیازهایی داره که من به سادگی قادر به تأمین‌شون نیستم (دم گربه‌های دیگه رو بالا می‌برد با دستش و با جدیت و بی‌اخلاقی نگاهشون می‌کرد).

نمی‌دونم قبلش خونه‌ی کسی بود یا نه. چون یه سری اخلاق‌هایی داشت که با گربه‌های کوچه‌ای (که من خیلی خوب می‌شناسمشون) تفاوت داشت. مثلاً وقت غذا، پشتش رو می‌کرد به سفره و می‌نشست. خصوصاً اگر غذا گوشتی بود. انگار می‌خواست بگه کاری به غذا خوردنت ندارم. راحت باش.

گندم بهترین اسم بود براش. وقتی سرش رو می‌چسبوند به صورتم و موهاش دیگه داشت می‌رفت توی چشمم، درست حس می‌کردم دارم یک گندم‌زار رو می‌بینم؛ خصوصاً اگر یه مقدار نور آفتاب هم توی موهاش میفتاد.

از نژاد آسی کت (Ocicat) محسوب می‌شد. این‌ها نژاد خیلی اصیلی نیستن و از ترکیب دو سه نژاد دیگه درست می‌شن. اما خیلی آروم هستن و برخلاف تصوری که ما از گربه داریم، با شستشو توی آب هم راحتن.

همه‌ی اون‌ چیزی که از زبان بدن بلد بود به کار می‌گرفت تا محبتش رو نشون بده.

هر وقت خودش رو تمیز می‌کرد، توی رودربایستی وقت می‌ذاشت و من رو هم کامل لیس می‌زد و تمیز می‌کرد. واقعاً هیچ‌وقت به خاطر حجم بزرگم نسبت به یک گربه، این‌قدر شرمنده نشده بودم 😉

gandom-0

gandom-1

gandom-2

gandom-6

gandom-7

gandom-4

gandom-5

گاهی با خودم می‌گم، یاد گرفتن زبان گیاهان و حیوانات و هم‌زبان شدن باهاشون، یکی از بزرگترین نعمت‌های زندگی هر آدمی می‌تونه باشه.

آدم رو از یه جهان یکنواخت با هشت میلیارد آدمِ “همه یک نوع” وارد جهانی با صدها میلیارد موجودِ “هر کدام یک نوع” می‌کنه.

راستی.

برای این‌که سهم گربه‌ها توی روزنوشته‌ خیلی زیاد نشه، عکسِ این مامان‌خانوم رو هم بذارم که خسته و فرسوده پیداش کردم و با آقاشون با هم نشستیم و ناهار خوردیم.

gandom-3

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه ای گری (صوتی) هدف گذاری (صوتی) راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


لینک دریافت کد فعال

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser