پیش نوشت ۱: خواسته یا ناخواسته بسیاری از نوشتههای این وبلاگ، طعمی از آموزش با خود دارند. لااقل در موارد زیادی میتوانم از آنچه مطرح میکنم، با استفاده از تحقیقات و مطالعات، به شکلی دفاع کنم. اما آنچه این بار مینویسم کمی از این لحاظ تفاوت دارد. به دلیل اینکه سهم سلیقه در آن بسیار زیاد است.به هیچ وجه باور ندارم که شیوهای که من به کار میگیرم بهترین شیوه ممکن است و یا اینکه اساساً شیوه درستی است. اما دلم میخواست آن را برای شما هم گزارش بدهم.
بنابراین لطفاً آن را به عنوان یک بحث علمی جدی در نظر نگیرید و در پی تایید یا رد آن نباشید. چون خودم هم تاکیدی بر آن ندارم. بیشتر آن را شبیه گفتگوهای بیخاصیت داخل تاکسی بگیرید که مسیر سفرهای درونشهری را کوتاه میکند و در آن هر یک از مسافران، نقش یک تحلیلگر سیاسی اجتماعی اقتصادی را بر عهده میگیرند و در مورد همه چیز نظر میدهند و بعد هم که پیاده شدند، به همان زندگی معمولی روزمره ادامه میدهند…
پیش نوشت ۲: یادش بخیر. در دوران دبیرستان (سالهای هفتاد و چهار یا هفتاد و پنج) مردی را میشناختم به نام دکتر خسروی. دانشگاه فیزیک درس میداد. با یک فولکس قورباغهای یا به قول امروزیها بیتل رفت و آمد میکرد و جدا از هوش و دانشی که داشت، چیزی از جنس حکمت هم به خوبی در او حس میشد. خوب یادم هست که یک بار میگفت: در مورد عادتهای کوچک زندگیات فکر کن و آنها را آگاهانه انتخاب کن. چون اتفاقهای بزرگ زندگیات را عادتهای کوچک زندگیات میسازد.
وقت بگذار و فکر کن که ساعت پنج و نیم بیدار شدن بهتر است یا ساعت شش و نیم. وقت بگذار و فکر کن که از خیابان بالایی به مدرسه بروی بهتر است یا خیابان پایینی. وقت بگذار و فکر کن که بهتر است در مسیر پیاده روی، کیفات را در دست چپات بگیری بهتر است یا دست راستت.
به او گفتم: آقای دکتر. فرق نمیکند. خیلی از اینها فرق نمیکند. او گفت: اگر کمی به مغزت فشار بیاوری فرقهای زیادی را پیدا خواهی کرد.
خیلی قبولش داشتم. او تیزهوش بود و مستعد و خیلی چیزها را خوب میفهمید. آن زمان برای خودم قانونی داشتم و آن اینکه اگر در یک سری موضوعات، میدیدم که کسی خیلی بیشتر از من میفهمد، در سایر موضوعاتی که به نظرم نامربوط حرف میزد، با او جدل نمیکردم. با خودم میگفتم احتمال اینکه من نفهمم بیشتر است. بگذار مدتی به سنت او بمانم. دکتر خسروی چنین فردی بود.
خوب یادم هست که شب آمدم و این توصیه دکتر خسروی را در دفتر مخصوصی که در آن توصیههای دیگران را یادداشت میکردم نوشتم تا به مرور زمان آن را بخوانم و به کار بگیرم.
آن دفترچه ارزشمند توصیهها چند سال بعد در یک سفر کاری به دلایل نامعلومی گم شد. اما آن توصیهها در ذهن من گم نشد و هنوز هم هرگاه فرصتی پیش میآید مینشینم و به سادهترین عادتهایم فکر میکنم و تلاش میکنم به قول دکتر خسروی به مغزم فشار بیاورم و برای آنها دلیل بسازم! البته این روزها دیگر این کار را کورکورانه انجام نمیدهم. نتایج شگفت انگیز این توصیه ساده را دیدهام و میدانم که چگونه میتواند معجزه آفرین باشد.
اصل مطلب: فکر کنم با این دو پیش نوشت، اکنون بتوان به سراغ عنوان اصلی این مطلب بازگشت: چرا برای وبگردی از موبایل استفاده نمیکنم؟
حتی آدمی مثل من هم که عاشق کتاب است و مهمترین سرمایه زندگیاش چند هزار کتابی است که در خانه بر گرد او نشستهاند، باید بپذیرد که امروز وسیلههای دیجیتال بخشی از سهم مطالعه ما را به خود اختصاص دادهاند و نمیتوان آنها را از زندگی حذف کرد. بسیاری از کتابها را در قالب فایلهای دیجیتال میخوانیم و بخشی از مطالعات ما حاصل وبگردی در سایتهای مختلف است و عملاً صفحه نمایش – چه در ابعاد کوچک آن روی موبایل و ساعتهای هوشمند و چه در ابعاد بزرگتر آن مانند تبلت و لپ تاپ و تلویزیونهای هوشمند – سهم قابل توجهی را از کاغذ ربوده است.
بنابراین، سوال در مورد اینکه آیا همچنان میتوان به کتابخوانی روی کاغذ ادامه داد یا باید حضور Screen یا صفحه نمایش را در زندگی به رسمیت شناخت، دیگر سوالی منطقی نیست. مستقل از اینکه پاسخ این سوال مطلوب نظر ما باشد یا نباشد.
اما سوال مهم دیگری هنوز روی میز قرار دارد و آن انتخاب صفحه نمایش مناسب برای مطالعه است. این سوال چیزی از جنس عادت است و مطمئن هستم که اگر امروز هم این فرصت را داشتم که دکتر خسروی سالهای هفتاد و چهار را پس از بیست سال ببینم، از من میپرسید که: محمدرضا. آیا در مورد عادت انتخاب صفحه نمایش برای مطالعه، فکر کردهای یا این انتخاب را به صورت ناآگاهانه انجام میدهی؟
آنچه مینویسم پاسخ من به اوست. درست مثل انشایی که دانش آموزی در پاسخ به خواستهی معلمش مینویسد:
من تصمیم گرفتهام که برای وبگردی، خودم را به استفاده از لپ تاپ یا کامپیوتر عادت بدهم و الان بیش از یک سال است که به تصمیم خودم وفادار هستم. در ابتدا که این تصمیم را به صورت جدی آغاز کردم، دو یا سه دلیل در ذهنم بود و بعدها دلایل دیگری هم به آن افزوده شد:
* در لپ تاپ میزان عوامل Distractive (مواردی که حواس ما را پرت میکنند یا تمرکز ما را به هم میزنند) بسیار کمتر از وسایل موبایل است. موبایل وسیلهای است که کارکرد اصلی آن با نوتیفیکیشن و آلارم و علائم اخطاری تعریف میشود. صدای زنگ موبایل خبر میدهد که دیگران با ما کار دارند. صدای رسیدن پیامکهای همراه اول و ایرانسل و وایبر و تلگرام و دهها برنامه مشابه و نمایش انواع نوتیفیکیشنها در اطراف صفحه، بخشی از تعریف هویت موبایل است. به سختی میتوان از موبایل برای وبگردی با تمرکز ذهنی بالا استفاده کرد. قاعدتاً اگر موبایل را روی حالت پرواز یا Flight Mode هم قرار دهیم، کارکرد اصلی خودش و دسترسی به وب را از دست میدهد. اگر چه حتی در این حالت هم به فرض اینکه بخواهیم یک متن آفلاین ذخیره شده روی موبایل را بخوانیم، مشکلات متعدد دیگری وجود دارد.
* اینترنت را به درستی دنیای وب (تار عنکبوت) نامگذاری کردهاند. روی موبایل خیلی بیشتر احتمال دارد که مانند یک مگس در لابهلای تارهای این عنکبوت تکنولوژی گره بخوریم و گرفتار شویم. اگر صفحات وب را واقعاً یک تارعنکبوت در نظر بگیریم که هر صفحه با تعدادی لینک به صفحات دیگر وصل شده است و ما میخواهیم روی این تار عنکبوت راه برویم، لپ تاپ کمک میکند که ما واقعاً حرکت عنکبوتی داشته باشیم اما احتمال زیادی وجود دارد که وسایل موبایل ما را به مگسی گرفتار تارعنکبوت تبدیل کنند!
یکی از مهمترین کارکردهای مثبت مطالعه در فضای وب، امکان استفاده از هایپرلینکها و مطالعه مطالب مرتبط است. در واقع کسی که روی هیچ لینکی کلیک نمیکند و یک مطلب را تا انتها میخواند و میرود، از امکانات فضای مجازی استفاده نمیکند. او یک مطلب را از ابتدا تا انتها میخواند و سپس به سراغ مطلب دیگر میرود. درست مانند شاگرد یک مکتبخانه یا کسی که پای منبر موعظه یا کلاس دانشگاه نشسته است. مزیت اصلی مطالعه در وب این است که بسته به شرایط و نیاز، من بتوانم از طریق هایپرلینکها به سراغ مطالب و اخبار و نوشتهها و اطلاعات مرتبط بروم و به تعبیری که در متمم گفتم فرایند یادگیری کریستالی شکل بگیرد.
مطالعه روی دسکتاپ این کار را به مراتب سادهتر میکند. قبل از باز کردن یک لینک با حرکت روی آن، میتوان آدرس لینک را در پایین صفحه مشاهده کرد و در مورد کلیک کردن یا نکردن روی آن تصمیم گرفت. همچنین میتوان چندین صفحه را همزمان باز کرد و بین آنها رفت و آمد کرد و دوباره به صفحه اول بازگشت. بررسیهای متعدد نشان داده است که کاربران روی صفحات موبایل وقتی برای مطالعه از یک صفحه بیرون میروند با احتمال کمتری به صفحه قبلی بازمیگردند. بلکه دنیای جدیدی برایشان باز میشود که سرگرم آن میشوند.
البته بدیهی است که امکان باز کردن Tab های موازی در وسایل موبایل وجود دارد و برنامههای متعددی هستند که این کار را به خوبی مدیریت کنند و تقریباً هر کاری که روی دستکاپ قابل انجام است روی موبایل هم قابل انجام است. اما به طور خاص دغدغه من سرعت و سهولت انجام این کارهاست. اگر فقط سرعت کار وبگردی کریستالی ما با لپ تاپ و دسکتاپ سی درصد بیشتر از موبایل باشد، چنین کاری توجیه دارد. فراموش نکنیم که سیگار که اینقدر همه از آن میترسیم فقط چیزی در حدود ده سال یا ۱۵% از عمر ما کم میکند! پس ۲۰ یا ۳۰ درصد افزایش سرعت در فعالیتهایی که وقت زیادی را از ما میگیرند، چیزی نیست که به سادگی از آن عبور کنیم.
* ارزیابی ناشران و سایتها در فضای موبایل دشوارتر است. تمهای موبایل معمولاً سادهتر هستند و به اصطلاح، برنامه نویسان آنها را لُخت کردهاند.همه لباسهای اضافه از تن آنها به درآمده. ستونهای کناری کم شدهاند. بنرها کمتر هستند یا اساساً نیستند. صرفاً متن و تصاویر باقی مانده و به سادگی نمیتوانیم در مورد اعتبار صفحاتی که به آنها سر میزنیم تصمیم بگیریم و در مورد آنها یک قضاوت اولیه داشته باشیم.
به عنوان مثال اگر بر روی موبایل از طریق جستجو یا از طریق لینک سایر سایتها به دو مقالهای در گاردین یا فوربس برسید، تقریباً با یک فضا مواجه خواهید شد و اگر من از شما بپرسم که به نظر شما تفاوت جنس مقالات گاردین و فوربس در چیست، به سادگی و سرعت نمیتوانید تحلیلی داشته باشید. اما کافی است که این دو مقاله را روی دستکاپ باز کنید و به محیط کلی و فضای این دو سایت کمی توجه کنید. به سادگی میتوانید متوجه تفاوت فضاهای گاردین و فوربس بشوید و تصمیم بگیرید که کدام جنس از مطالب را بهتر است در فوربس و کدام جنس را در گاردین بخوانید. مثالهای فارسی هم خیلی زیاد است اما چون اکثراً دوست و آشنا هستند، نمیتوانم از آنها مثال بزنم.
* جدا کردن اطلاعات مفید و طبقه بندی آنها در فضای دسکتاپ سریعتر و آسانتر است. هر وقت که دیدیم برای جستجوی دوبارهی یک مطلب، به اندازه نخستین بار وقت میگذاریم، معلوم است که یک جای کار میلنگد! یکی از اساتید من – به شوخی و البته به درستی – میگفت: اگر این مدتی را که در زندگی هر روز به دنبال جفت جورابهایم گشتم روی هم جمع بزنیم خودش دو سه ماه میشد و اگر آنها را همیشه جفت میکردم انگار که سه ماه عمر اضافی برای خودم ایجاد کرده بودم!
در فضای دیجیتال این ماجرا خیلی جدی است. ما در هنر آرشیو کردن و طبقهبندی اطلاعات بسیار ضعیف هستیم. بارها دیدهام که یک نفر برای اینکه یک عکس را به من نشان بدهد (که قاعدتاً مشاهده آن چیزی بین ۱۰ تا ۲۰ ثانیه زمان میبرد) بیش از سه یا چهار دقیقه در حال چرخیدن در گالری موبایلش بوده است (از مسئله اتلاف وقت که بگذریم، حتماً دقت کردهاید که فرهنگ جالبی در بین ما رواج دارد که همهی ما سرمان را داخل موبایل طرف میبریم و با هم داخل گالری عکسهایش را میگردیم!).
اگر من یک بار به یک صفحه سر میزنم و آن صفحه برایم مفید است یا اینکه چند لینک خاص در آن صفحه هست که ارزشمند است یا اینکه یک پاراگراف مطلب وجود دارد که ارزش خواندن دوباره دارد یا اینکه عکسی وجود دارد که میخواهم آن را داشته باشم، طبیعی است که باید به ابزارهای کافی برای ثبت و ضبط و طبقه بندی آنها مجهز باشم. من همیشه به دوستانم میگویم هر مطلبی را که حتی ماهها قبل در دنیای وب خوانده باشم و مفید دانسته باشم، میتوانم در کمتر از سی ثانیه دوباره آن را به شما نشان دهم.
ما به خوبی میتوانیم فایلهای مفید را در دایرکتوریهای مناسب نگهداری کنیم. پاراگرافهای خوب را در فایلهای وورد یا وان نوت یا اورنوت یا هر جای دیگری ذخیره کنیم. عکسهای خوب را در فولدرهای خاص طبقهبندی کنیم.
البته میدانم که همه این برنامهها نسخه موبایل هم دارند. اما به خاطر داشته باشیم که دغدغه ما کارآیی واقعی است. یادم هست که در سالهای کودکی میدیدم یکی قرآن را روی برنج نوشته! به مادرم میگفتم که: خواندن قرآن روی برنج سخت نیست؟ مادرم توضیح میداد که مادر جان، این را برای خواندن ننوشتهاند. برای نوشتن نوشتهاند!
موبایل برای این نوع طبقه بندی و نگهداری اطلاعات بسیار ضعیف و ناتوان است و با وجود انواع اپلیکیشنها و پلاگینها و ابزارهای متعدد، نمیتوانید انتظار یک آرشیوکننده حرفهای اطلاعات را از آن داشته باشید.
البته اگر کسی بگوید که من اصلاً لازم ندارم چیزی را آرشیو کنم و همینطوری میخوانم و رد میشوم واصلاً ماجرا اینقدرها هم جدی نیست، حرف نادرستی نمیزند. اما مشخصاً او از وب برای مطالعه و یادگیری استفاده نمیکند. بلکه گردش تفریحی در فضای مجازی انجام میدهد (وب گردی میتواند چیزی شبیه ولگردی باشد و میتواند چیزی شبیه مطالعه و یادگیری باشد! بسته به انتخاب ما. البته میفهمم که خود واژه Web Surfing از لحاظ مفهومی به ولگردی و Web Wandering نزدیکتر است. اما به هر حال انتخاب با ماست).
* موبایل برای مطالعه ارگونومیک نیست. مدتها پیش در هفته نامه ایده متمم مطلبی در مورد اثرات نامطلوب زاویه گردن روی ستون فقرات منتشر کرده بودیم (منبع تصویر):
مطالعه روی موبایل و تبلت در مقایسه با مطالعه بر روی مانیتور به وضوح چند برابر فشار بیشتر به ستون فقرات وارد میکند و خود این مسئله هم در بلندمدت میتواند آسیبهای جدی به بدن ما وارد کند.
* امکان تعامل در موبایل خیلی کم و ساده و سطحی است: یادم هست که بچه که بودیم یک اصطلاحی در کشور خیلی رایج بود و دائماً به ما میگفتند که این غربیها مصرفگرا هستند و دنیای غرب مصرف کننده است و ما مصرف کننده نیستیم و نمیخواهیم بشویم و خلاصه مصرف کننده یک فحشی بود تقریباً معادل …
موبایل و تبلت بیشتر برای مصرف اطلاعات هستند. کسی که روی موبایل مطلب میخواند عملاً Consumer است. تولیدکننده اطلاعات نمیتواند با موبایل کار ارزشمند جدی انجام بدهد. فریب این علاقمندان حوزه تکنولوژی (از جمله خود من که عاشق این دنیا هستم) را نخوریم که دنیا عوض شده است و الان هر کسی هم Producer است و هم Consumer و اصلاً الان تولیدکننده و مصرف کننده یکی شده است و ما Prosumer داریم! عکس گرفتن از سالاد ماکارونی و انتشار آن روی اینستاگرام، چیزی از جنس تولید نیست. فوروارد کردن یک مسیج روی وایبر و واتس آپ و تلگرام چیزی از جنس تولید نیست. حتی چیزی از جنس نشر هم نیست. صرفاً ایجاد ترافیک دیجیتال است. آن چیزی که در دنیای شبکههای اجتماعی و ابزارهای ارتباط مجازی به آن مشارکت میگویند واقعاً Contribution نیست. بلکه بیشتر درگیر کردن ذهن مصرف کننده یا Engagement است (در مورد اینها تحت عنوان بازی سازی یا گیمیفیکیشن در متمم آنقدر گفتهایم که نیازی به تکرار نباشد).
تولید واقعی به ابزار نیاز دارد. یک عکاس یا گرافیست واقعی، برای انتشار یک تصویر روی اینستاگرام یا شبکههای اجتماعی به کامپیوتر نیاز دارد. کسی مثل من برای نوشتن یک مطلب واقعی به صفحه کلید درست و حرفهای نیاز دارد.
متوسط کیفیت کامنتهای اینجا را با متوسط کیفیت کامنتها در اینستاگرام من یا فیس بوک من مقایسه کنید. میتوانید همین متوسطها را در سایت متمم و اکانت اینستاگرام متمم هم مقایسه کنید. آن وقت به خوبی میشود درک کرد که کامنتهایی که اینجا میبینید (که بسیاری از آنها مشخصاً با لپ تاپ تایپ شدهاند) با کامنتهایی که در آنجا میبینید که مشخصاً با موبایل تایپ میشوند چه فرقی دارند (البته تنها دلیل این تفاوت، تفاوت در ابزارها نیست. اما تفاوت در ابزارها هم یکی از دلایل اصلی این تفاوت است).
به فهرست بالا میتوان موارد زیادی را افزود. اما برای من همین فهرست هم کافی است که موبایل را برای ولگردی در اینترنت و لپ تاپ را برای وبگردی هدفمند انتخاب کنم و طبیعتاً چون فرصت زندگی کم است و نمیتوان آن را صرف ولگردی کرد، عملاً استفاده من از موبایل به یک ابزار ارتباطی محدود شده است.
این بود انشای من!
آخرین دیدگاه