درک این چالشهای رایج شبکه های اجتماعی برایم چندان ساده نیست.
قبلاً هم یک بار، تحت عنوان دستاوردهای یک سطل آب یخ، کمی در مورد آنها نوشته بودم.
وقتی یکی از آقایانی که دوست من هستند، با کپشن انگلیسی از معلم خصوصی فرانسه شان – که خانمی زیبا رو بودند – به خاطر دعوت به این چالش و کلاسهای به یادماندنی فرانسه (!) تشکر کردند، احساس کردم که شاید بخشی از موتور محرک این چالشها را باید در نظافت اجتماعی جستجو کرد.
بگذریم.
این مقدمات را گفتم که بگویم، دیروز دیدم اکانت بیسکوییت گرجی که پارسال در اینستاگرام پیدایشان کردم و در صفحهی اینستاگرامم معرفی هم کردم، یکی از بهترین استفادههای ممکن از چالش عکس سیاه و سفید را انجام دادهاند.
در نگاه من، شاید بتوان آنها را از لحاظ خلاقیت بسیاری از رجزخوانیهای سامسونگ و اپل و کوکا و پپسی یا خودروسازهای بزرگ بینالمللی مقایسه کرد.
در اکانت اینستاگرام بیسکوییت گرجی، عکسی مربوط به خط بسته بندی دهه ۴۰ گرجی منتشر شده و شرکتهای جوانتر به چالش دعوت شدهاند.
ممنون که معرفی کردی. یکی از بهترین تبلیغات ایرانی بود که دیدم. تا حالا هر چی “موج سواری” دیده بودم، حس خوبی به من نمیداد اما این کلی لذت به من داد مخصوصا دعوتی که کرده بود!. البته کاش هشتگ نمیذاشتن داخل کپشن. متاسفانه اخیرا بعضی عکسهایی که داخل هشتگ داشته باشه، یعد از چند ساعت فیلتر میشن. البته یک قانون کلی نیست اما وجود هشتگف احتمال فیلتر شدن رو بالا میبره. الانم من نتوستم این عکس گرجی رو بدون “قندشکن” ببینم.
محمدرضای خودمون:
چیزی که در شبکههای اجتماعی رایج شود، از قلهی رفیع فاخر خود، فرو میآید و برای بارور کردن روح و جان، عقیم میشود. چشم به دیدنش عادت میکند و عادت کردن، فرصت شگفت زده شدن و فرو رفتن در خلسهی حاصل از اندیشیدن به یک مفهوم زیبا و شگفتانگیز را از ما میگیرد.
در مورد این چالش، با اولین دعوتی که ازم شد رفتم و ظرف چند ثانیه عکسی از گالری گوشیم انتخاب کردم و با یه فیلتر ساده سیاه و سفید کردم و به تعبیری حلقه ای از این بازی شدم، به نظرم سادگی مهمترین عامل فراگیر شدن این به اصطلاح چالش بود،
راستش جدا از تحلیل های جامعه شناسی و روانشناسی به شخصه حس خوبی می گیرم وقتی می بینیم یه حرکت جمعی، متحد به چیزی هرچند خیلی بی اهمیت و پوچ، شکل میگیره.
به نظرم ماها نیاز داریم در موقعیت هایی تبعیت کنیم، اونم تو مسائلی بی ارزش مثل همین بازی،
متاسفانه تو زمانی که یک موج راه می افته (درگذشت کیارستمی) که یه واکنش عمومی داره (نمونه جدیدش استفاده از اپلیکیشن Prisma) یه عده که تعدادشون هم کم نیست برای متفاوت بودن یا جلب توجه جکی رو (که خودشون هم نساختن) منتشر رو میکنن یا به نحوی این جوی که ایجاد شده رو مسخره می کنند.
از طرف دیگه رقابت جنون آمیزی در شبکه های اجتماعی در جریانه، که واقعا فایل اموزشی شما در این مورد (رقابت) برای من آموزنده بوده که کمتر تو این دام بیوفتم.
زمانی که ما نوجون بودیم مدت زیادی طول میکشید تا مدل مو و یا لباس و کفشی مد بشه و فراگیر شه و بعد هم از مد بیوفته
اما الان میبینیم مدل موی جدیدی که امروز یه پسر ی با صد هزار تومن تو فلان آرایشگاه زده همزمان یه پیک موتوری تو جنوبی ترین نقطه شهر داره
و میبینیم مثلا مانتوهایی که پشت نویسی (Keep Calm Im Queen) داره هنوز وارد بازار نشده جک ها براش دراومده و مورد تمسخر قرار میگیره،
و حتی این فضای رقابتی جنون آمیز اجازه نمیده من لذت استفاده از یک اپلیکیشن ادیت عکس (Prisma) رو لا اقل برای یک روز ببرم چون وقتی عکسمو ادیت کنم و بزارم یکی هست که بگه بابا این که خز شده.