اخیراً دو ایمیل جالب دریافت کردم. یکی پس از انتشار فایل صوتی دامهای کارآفرینی بود که دوستی گفته بود گوش دادن ۳ ساعت حرف سخت است و برای ما آن را خلاصه کن(!) و دیگری دوستی که در مورد نحوهی آماده شدن من برای سخنرانی ها میپرسید (بعد از ماجرای روشن شو). اگر چه مورد اول کمی برایم دردناک است که در آن حد بیحوصله شدهایم که حوصلهی گوش کردن ۳ ساعت حرف را نداریم و به دنبال خلاصهی چند خطی میگردیم. اما با دریافت سوال دوم، احساس کردم شاید متن زیر بتواند کمک کند. من برای هر سخنرانی (چه یک دقیقه و چه یک روز) یک Outline یا چارچوب مینویسم. هرگز جملهبندیهایم را مرور نمیکنم یا برای سخنرانی تمرین نمیکنم. اما بارها و بارها چارچوب را میخوانم و اصلاح میکنم و تا زمانی که داستان کاملش در ذهنم شکل نگیرد، سخنرانی نمیکنم.
گفتم شاید برای شما جالب باشد که چارچوبی را که من قبل از ۳ ساعت صحبت در مورد کارآفرینی برای خودم نوشتهام بخوانید…
——————————————————————————
کارآفرینی چیست؟
- دراکر: کارآفرینی، یعنی اینکه چند سال به شکلی زندگی کنیم که دیگران نمیخواهند، برای اینکه سالها به شکلی زندگی کنیم که دیگران نمیتوانند!
- مارک کیوبن: هرگز کاری را شروع نکنید مگر آنکه تمام روح و جان شما را تسخیر کرده باشد. اگر هنگام شروع کار، به استراتژی خروج از بازار فکر میکنید، هنوز در تسخیر رویای خود نیستید!
- اصولاً آدمها یا بر اساس ترسهایشان زندگی میکنند یا برای هدفهایشان.
- کارآفرین درونسازمانی و برونسازمانی
آیا واقعاً کارآفرین هستید؟
- استقلال
- اهل فکر و مطالعه
- خلاق
- علاقمند به حل مسئله: روی مسئله تمرکز کنید نه روی راه حل. اگر روی راه حل تمرکز کنید، زمانی که راه حل شما، جواب نداد، ناامید میشوید
- علاقمند به کار تیمی
- قابل هدایت: شما همیشه یک Mentor لازم دارید.
- دریافت اطلاعات ورودی
- انعطاف پذیر
- متمرکز
- به دور از حالت دفاعی
چند نمونه پروژه:
۱- گزینههای یک کارمند مسلک: دولت، بخش خصوصی، شرکتهای بزرگ سهامی عام و …
۲- گزینه های یک کارآفرین: صنعت تولید، خدمات، بازرگانی
۳- مثالهای من:
- راه اندازی یک سایت خرید و فروش آنلاین
- یک شرکت تدارکات خارجی (کارآفرین درونسازمانی)
- یک رستوران با غذاهای رژیمی
کارآفرین با چه کسانی مذاکره میکند؟
- خانواده و اطرافیان
- سرمایهگذار
- کارمندها
- تامین کنندگان کالا و خدمات
- شرکا
انسانها در بحث شراکت با چه دامهایی مواجه هستند؟
- خودم میتوانم همه کار بکنم.
- آدمهایی مثل خودم بیاورم (اصول اخلاقی باید شبیه من باشد. اما تخصص الزاماً نه!)
- مواظب باشیم که به اولین کارمندها، لقب بنیانگذار را به سادگی ندهیم!
- شریک من باید از نظر اقتصادی همنگرش من باشد.
- کمی اصطکاک بهتر از نبودن یا خیلی زیاد بودن اصطکاک است.
- مشاوران مدیریت – تبلیغاتی
دامهای ذهنی کارآفرینی
- خوشبینی
- اعتماد به نفس بیش از حد
- اعتقاد به کمیابی منابع
- قرار است خیلی کار کنم تا بازنشستگی خوبی داشته باشم.
- دام میمون یا Monkey Trap
- عشق به کار یا عشق به همکار
- شتاب زدگی
- عدم تفکیک گذشته و آینده
دامهای استراتژیک در کارآفرینی
- استراتژی نادرست : اتکا به یک منبع خاص – تخصص، سرمایه اجتماعی، فقط فضای آنلاین
- شفاف نبودن
- فرصتهای بیش از حد جذاب
- مفروضات بیش از حد (مفروضات = ریسک)
- تعریف صلب نقشها
- کمال گرایی و بحث MVP = Minimally Viable Product
- همیشه نباید همه چیز را از اول اختراع کنیم.
دامهای برندینگ در کارآفرینی:
- من مثل فلانی هستم. اما کمی بهتر!
برندینگ داخلی
مهندسی معکوس - اینکه فکر کنم برند به تنهایی برای تمایز کافی است (ادریس موتی)
- برند قرار است نخ تسبیح شما باشد و همین!
- برند مثل نوزاد است.
- برند وقتی ارزش دارد که با دیگران حرف بزند مثل انسان
دامهای مذاکره کارآفرینی
- توجه به یک پارامتر خاص / فراموش کردن خیلی نکات دیگر (استیو جابز / پیکسار / دیزنی)
- ندیدن تفاوت با دیگران
- ندیدن ارزش کار دیگران (اثر مالکیت)
- ندیدن قدرت دیگران
- ندیدن نیازهای دیگران
- اعتبار کار خود را با دیگران شریک شوید. مدعی مالکیت انحصاری نباشید.
توصیه های نهایی
کاش آن دوست خوبی که حوصله نداشت ۳ ساعت حرف را گوش کند، حالا که من «عقب نشینی» کردم و خلاصه یادداشتهایم را منتشر کردم، او هم «لطف» کند و وقت بگذارد و حرفهایم را بشنود…
فایلهای صوتی مربوط به دام های کارآفرینی در ایران
خیلی برای مورد اول ناراحت نباشید. چون کسانی هستند که سخنرانی سه ساعته شما رو تو یه مسیر رفت و برگشت ۶۰۰ کیلومتری، دوبار حین رانندگی گوش می کنند.
محمدرضا ممنونم
هم برای فایل صوتی سقف شیشه ای (دامهای کارآفرینی در ایران) و هم برای این خلاصه سخنرانی ات
اولی را بارها و بارها گوش دادم
و دومی را هم چنین خواهم کرد.بارها و بارها خواهم خواند
سلام آقای شعبانعلی و خداقوت
ضمن تشکر از جنابعالی، می دونم که بزرگمردی همانند جنابعالی با حجم انبوه ایمیل دریافتی از این و رو اون ور فرصت پاسخ به همه انها را ندارید اما اگر فرصت کردید به ایمیلی که برایتان ارسال کردم پاسخ دهید.
سپاس فراوان
حسین طاهریان (۲۱/۱۰/۹۳)
مطالبتون عالی و عالی و عالی بود.
خوشحالم با این سایت آشنا شدم.
محمد رضا وقتی اطرافمون رومیبینیم ظاهر رو دیدیم .منم دوست دارم مازراتی سوار شم وقتی حساب کنم من نهایتا دیگه تو ۵ سال
حتما مازراتی دارم ، تو باید به جای فایل صوتی راهکارهاتو به صورت کپسول یا شیاف در بیاری تا زودتر به نتیجه برسه!!!!
نوشته هم به درد نمیخوره .
و اما پیشنهاد من:
من برای دوستان go و شادی که دارم فایلهاتو به صورت پاور پوینت درآوردم و درس میدم !
البته ۸۰% این کار برای خودم هست تا حرفات برام دغدغه ذهنی بشه و به عمل تبدیل بشه .
ولی آدمی که خودشو به خواب زده بیدار……..
اگه بخوای میتونم برات بفرستم تا رو سایت بزاری
ما تا زمانی که منتظر پولی هستیم که از زیر زمین میاد فقط آرزو داریم و گور بابای عمل.
فایلهای شما به نظرم خیلی خوب تقسیم بندی شدن…من که خیلی لذت بردم … خدا را شکر که وجود داری ، هستی و متولدشدی ..پاینده باشی…
گوش دادن به درسهای تو ، لحظه های خوبی را برام فراهم می کنه. لحظاتی آسمانی…
سک سخنور خوب ، آشنا به فن بیان ، خیلی خوش احساس ، آشنا به کلام و منطق و منابع…کاش همه جای ایران ، علم را اینقدر شیرین و خوش شکر بیان می کردند…کام شیرینت جاودان باد …
محمد رضا اینو تایید کن!
واقعا گور بابای اونی که حاضر نیست ۳ ساعت برای افزایش شعور خودش هم شده وقت بذاره اما روزی شش هفت ساعت پای اسب تروای مدرن! عمر حروم میکنه.اگه یکی بگه محمدرضا من از کولی گرفتن خیلی خوشم میاد تو برای راضی کردنش حاضری بهش کولی بدی ؟ آدمهای بزرگ ارزش آدمای بزرگ رو میدونن . تو بحث استراتژی آموزشیت و کامنتهایی که گذاشته بودن خیلی ناراحت شدم مخصوصا اونجایی که تو هم از حرف یکسری آدم خیلی ناراحت شده بودی. هر چند به نظرم ….. بماند
بهتره برای کار خودت ارزش قائل شی ( که هستی ) منظورم خروجیه کارته ، رایگان نکردنش. تو جامعه ای زندگی میکنیم که اگه یه لوستر رو به قیمت ۲ میلیون بخواهیم بفروشیم مشتری میگه ” نه این ارزش آویزون شدن تو خونه ی من رو نداره ” اما همون لوستر رو تو خیابون شریعتی بالاتر از صدر به قیمت ۵ تا ۷ میلیون قیمت بذاریم مشتری از خریدش احساس لذت میکنه و با کمال کارت میکشه برات( این مثال رو گفتم چون کسی که با چشمای خودش دیده برام تعریف کرد) یه سریها هر کاری کنی ارزش کارت رو نمی فهمن و اونها رو از جهل مرکب نمیشه بیرون کشید هر چند که آدم با دیدن وضعیتشون واقعا ناراحت بشه.
سلام .. از شما آموختم ..
“حاضر نیست ۳ ساعت برای افزایش شعور خودش هم شده وقت بذاره اما روزی شش هفت ساعت پای اسب تروای مدرن! عمر حروم میکنه” ….. نمونه این افراد رو بارها و بارها دیدم
با شما کاملا موافقم ..
سلامی دوباره
نظری گذاشته بودم در این پست و مشکلم رو مطرح کرده بودم
ممنونم از دوستان که راهنمایی کردن
خیلی مایل بودم راهنمایی شما رو هم بدونم استاد!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من زیر دست چه کار کنم، مدیرم را در صنعت اش کمک کردم وحال که راه افتاده دیگر می گوید تو کارگر منی یا چشم بگو یا برو بیرون؟ وهیچ دیدگاهی را از تو قبول ندارم
عالی!
ممنونتونم استاد برای نظم دادن به ذهن و مطالبی که مطالعه می کنم خیلی کمک کننده است.
سلام استاد.
من امروز به فایلهای دامهای کارآفرینی در ایران گوش دادم. میتونم درک کنم که برای این تجارب بها دادید و الان دارید با بخشندگی در اختیارمون قرارشون میدید. اینها چیزای هستن که مسلما فقط با کتاب خوندن به دست نمیان. برای من به عنوان یه تازه فارغ التحصیل دارم که به این فکر میکنم که کارمند بودن رو انتخاب نکنم چون به روحیم هم نمیخوره مثل یه چراغ راه میمونه. و بینهایت برام ارزشمنده.
فقط یه نکته که موقع دانلود فایلها و با توجه به این outline که اینجا گذاشتید به ذهنم رسید اینه که اگر فایلها رو تو یه پوشه و بر اساس همین outline به صورت آرایش درختی قرار میداید شاید بهتر بود. البته خوب هرکسی میتونه خودش این کارو برای خودش انجام بده ولی گفتم که بگم بهتر از اینه که نگم. (شاید هم خودتون هم بررسی کردید ودیدید ایده خوبی نیست).
ببخشید یادم رفت اینو بگم: و در نهایت توی پوشه اصلی فایل همین outline رو قرار بدید. این طوری یه فایل خیلی منسجمتر به دست میاد. میشه مثل یه کتاب بر اساس فهرست به فایل مربوطه بریم و اون قسمت رو گوش بدیم. و این طوری ریز تر کردن فایلها که ایده خوبی هست خیلی مثمر ثمرتر واقع میشه. فقط به عنوان نظر گفتم.
آره مینا. خیلی منطقیه. چشم.
ببین. ما تازه داریم میفهمیم چیکار کنیم!
مثلاً همین تقسیم فایل به بخش کوچکتر هم نظر بچهها بود. الان که اجرا کردیم همه راضیتر هستند.
قبلاً میگفتند وقتی توی ماشین گوش میدهند، اگر قسمتی از فایل رو درست نشنوند و رد بشه در اکثر ضبطها نمیشه کمی به عقب برگشت و باید Track رو از اول گوش بدهند. الان این مشکل حل شده.
حرف تو هم ایدهی خوبیه. از دفعهی بعد این فایل رو هم به همراه فایلهای صوتی میگذاریم. ممنونم ازت 🙂
چشمتون بی بلا. خواهش میکنم.
سلام استاد عزیز، آقای شعبانعلی
فایل آموزشی تون فوق العاده بود… خصوصا که من نیز، با طرح و برنامه تلاش دارم به این جمع بپیوندم.
در تمام زمان، حس میکردم که یک آینه روبروی من هست…؛ و اندیشه، طرح و برنامه، تصمیمات و عملکرد من را با تمام نکات حساس آن به من یادآور میشه. و از همه مهمتر اینکه نقصان ها و ضعف هایم را برای از دست ندادن نتیجه مطلوب، بسیار زودتر از پیامد به من گوشزد میکند.
این فایل برای ما جوانان که آغاز راه اهداف ویژه هستیم، بسیار بسیار ارزشمند هست و از شما خیلی ممنونیم.
همچنین با دادن سر نخ ها از چالش های موجود در مسیر، بیشتر با سوالات مواجه میشم و نیاز هست که از راهنمایی های بیشتر شما استفاده کنیم و انشاء الله در فایل بعدی کارآفرینی به سوالاتمان نیز بپردازید.
البته از نظر خودم هنوز یک کارآفرین نشدم و خیلی عمیق تر لازم هست که درگیر برنامه بشم که سوالات دقیق تر و جامع تری بپرسم؛ بنابراین ممنون میشم اگر کتبی رو معرفی کنید که مثل بیانات شما به من دید بهتری بده و با فضای کسب و کار ایران هماهنگ تر باشه.
متشکرم
سلام محمدرضا
من اولین بار با روش کامنت گذاشتن های تو، زمانی آشنا شدم که مثل همیشه و البته برای اولین درخواست گستاخانه ام کلی از کتابها و فایلهای درسی خودت رو بصورت پی دی اف و پاورپویت دراختیار قرار دادی.
در میان اونها، فایلهای پی دی اف کلاسهات وجود داشت و نکته جالب توضیحاتی بود که در ذیل هر صفحه نوشته بودی
خیلی دقیق، خاص و بعضی هاشون فوق العاده برای من پراهمیت بود تا بتوانم تاحدی هرچند کوچک اما مهم، از یک شیوه توضیحی تو، خیلی نکته ها یاد بگیرم.
الان هم که یکسری موارد دیگر.
در مورد اون صحبت، حوصله گوش نکردن هم میخوام یکی از صحبتهای خودت رو اینجا یاداوری کنم
چند ماه قبل نوشته بودی به میهمانی دعوت شده بودی و در آنجا به جای محفل صحبت و گپ و گفت و گوی دوستان، صدای بلند آهنگ اون فضا رو اشغال کرده بود و تو از این موضوع گله – کاملا درست – و ایراد از این عادت غلط گرفتی.
دیگه جنس بعضی آدمها اینچنین شده
اینجا هم وقتی طرف حوصله گوش کردن نداره، باید انتظار همان آدمها رو هم داشت.
کلا بیخیال
ما که هستیم
این همه مشتاق …
احمد جان. همیشه دیدنت آرومم میکنه. چه به کلاس سر بزنی و چه به خونهی واقعی من و چه به خونهی مجازیم. به دوستی با تو افتخار میکنم.
من مخلصم
دربست …
بازم سلام استاد عزیز
امشب پای صفحه ی دل نوشته ها به خاطر چند تا احساس متفاوت هرچند چند قطره اما از ته دل اشک ریختم اشک ریختم
از احساس شوق از خوندن چند تا از نوشته هاتون از احساس غبطه و از سر خجالت که چرا این عادت بد ترکم نمیشه که قبل از اینکه وقت بذارم و کاملا با یکی آشنا بشم ادب دوستی و قوانین نانوشته ی دوستی رو رعایت نمیکنم و سریع میخوام از اون فرد استفاده کنم البته واقعا این رفتارم به خاطر نگاه ابزاری به آدما نیست ولی نا پخته عمل میکنم ..برا همینه که بعد از گذشت دو دهه از زندگیم هیچ دوستیه عمیقی برای یه وقتایی تو گوشه های ذهنم ندارم..
خجالت کشیدم انقدر زود فقط سوالام و ازتون پرسیدم..
راستش خیلی تشنه ی مطالب و شخصیتی مثل شما بودم و دلیل عجله ی این رابطه هم همین بود
ولی با خوندن اون حرفتون که راجه به یه پیام تبریک عید گفتین واقعا یه حالی شدم(همون پیامی که متنش فقط همین بود :محمد رضای عزیز عیدت مبارک به یادتم)شما هم گفته بودین حرف خودتون رو بزنین چیز تازه ای به جهان از فکر خودتون اضافه کنید من این و به حس خودم ربط دادم واقعا از اینکه هستید خوش حالم و تن هایی رو به اون معنا که گفتید میفهمم
پایدار باشید و خوش حال(نمیگم شاد چون خودتون گفتید شادی یه لحظه است و خوش حالی دوام داره)
شبنم عزیز.
نمیدونم چرا اینجوری صحبت میکنی.
من از تمام حرفهایی که از تو دیدم جز حس خوب و حال خوب به دست نیاوردم.
خوشحالم که هستی و ممنون که وقت گذاشتی و برام نوشتی و مطمئن باش که «حال خوش» رو «دوست خوب» مثل تو میتونه هدیه کنه و نه هیچ چیز مادی دیگه…
سبز باشید..
سپاس از اینکه در این شلوغی ها و این حجم فراوان کامنت ها برای پاسخ به من وقت گذاشتید به زودی بیشتر خواهم بود و سکوت خاموش نخواهم داشت.
سلام،
ممکن است یک فرد از ترس اینکه به نتیجه نرسد و در نظر دیگران سرمایه و زمان خود را از دست داده و خروجی نداشته باشد در اولین تجربه خود ناامید گردد. برای همین اعلام عمومی نمی کند / به تنهائی کار را شروع می کند. از سوی دیگر زیاده خواهی یا همان انحصارطلبی در کسب منافع احتمالی آتی و یا تمایل به سود حداکثری، او را از طرح ایده و جلب سرمایه و مشارکت با دیگران البته باز منابع ییرونی منصرف سازد.
بعضی از موارد زیر را می توان در سرفصل های فوق طبقه بندی کرد . ولی چون شما می خواهید بخوانید و حوصله می کنید مختصرش نکردم (( :
شنیده ام ادیسون وقتی تصمیم به اختراع یک وسیله و تحقق رویایی دیگر می کرد، آن را به همه اعلام می نمود تا خود انگیزه ای برای کار جدی تا حصول نتیجه گردد. البه اعتقاد او آن بود که اگر ۱۰۰۰ راه به نتیجه نرسد، ایمن به معنای شکست نیست ، بلکه او ۱۰۰۰ را ه حل به دست آورده که به نتیجه نمیرسد…
سلام استاد عزیز
فکر کنم درک این که ۳ ساعت سخنرانی حاصل چندین سال زحمت و تجربه و خوندن ده ها کتاب توی حوزه های مختلف
تخصصی و …است انقدر سخت نباشه!
و راحت تر از اون این که خیلی کم هستند کسایی که دانش و تجربه شون رو به این شکل در اختیار دیگران میذارن.
اما نمیدونم با وجود این، چرا هنوزم سعی میکنیم راحت ترین و کوتاه ترین راه رو برای رسیدن به هدف انتخاب میکنیم…
که این خودش یعنی هدف هنوز گنگ و نا مشخصه چون اگر نبود این دوستمون علاوه بر گوش کردن به این ۳ ساعت فایل مفید و قدر دانی به خاطر لطف شما که وقت میذارید تا راه رو برای ما آسون تر کنید، تازه یاداشت برداری،مطالعه بیشتر و … رو شروع میکردن.
اول تشکر ویژه برای اینکه اینهمه خوب هستید کلاً. استاد من یه سوالی داشتم. چرا این فایل ها اسمش “دامهای کارآفرینی در ایران” است؟ من هرچی فکر کردم و گوش دادم نتونستم بفهمم کجاش اختصاص به ایران داره؟ می دونید ما عادت داریم که همیشه دنبال مقصر هایی غیر خودمون بگردیم. اولین برخورد با نام این فایل، این حس و می ده که ما داریم دلایل محیطی ایران رو برای عدم موفقیت بررسی می کنیم. این نام گذاری برای کسانی که شما رو می شناسند شاید قابل مکث نباشه. اما برای آدمهای تازه، نه!
دو تا دلیل داشت فاطمه:
اولیش اینکه – به نام دامهای کارآفرینی مطلب باز هم به زبان فارسی هست. اما همه Hisrich و شومپیتر رو ترجمه می کنند و میگن که اونها اساساً دغدغههای دیگهای در حوزهی کارآفرینی دارند که بعضیهاش از فضای ایران خیلی دوره (کافیه کتابهای این دو بزرگوار رو بخونی).
دوم اینکه بسیاری از حرفهایی که من گفتم، حرفهایی است که اگر کسی در یک جامعهی باز توسعه یافته رشد کرده باشه، باید در روند توسعه توانمندی و نگرش در جامعه یاد بگیره. بحثهایی که ما اینجا گفتیم جایگزین حرفهایی است که اگر در ایران نبودیم، در دبستان آموخته بودیم و مجبور نبودیم در دههی سوم و چهارم زندگی تجربه کنیم.
محمد رضا سلام
چند روز پیش توی صفحه فیسبوکم یه مطلب راجع به معنای رنج و رنج کشیدن در مسیر زندگی نوشتم که یه جورایی دغدغه این روزهامه که به چرایی اون فکر می کنم ” چون فکر میکنم لازمه طی مسیر تاب آوری و تحمل رنج های بسیاریست ” من به هنرجو هام که دوست دارند هنر نوازندگی را شروع کنند همیشه میگم که اگر حاضر هستند حد اقل روزی ۴۵ دقیقه در شروع کار برای تمرین در نظر بگیرند و بدون شتابزدگی برای رسیدن به هدف و به طور پیوسته تمرین کنند پا توی این مسیر بگذارند و معتقدم که هر کاری فقط با صبر و تلاش مستمر و بدون کیسه دوختن برای دریافت نتایج آنی بدست می آید … من در عین اینکه سعی دارم اون فردی که حوصله ۳ ساعت مطالعه را نداره مورد قضاوت قرار ندهم این موضوع را می گم که برای موفقیت راه میانبر وجود نداره (البته این نظر من و خیلی های دیگست ولی ممکنه بعضی فکر کنند که هست ) و در واقع گوش دادن به یک فایل ۳ ساعته که نتیجه صدها ساعت یا بیشتر مطالعه و تجربه هست از نظر من مفید ترین شکل خلاصه کردنه و این فایل ها تازه شروع راهه نه همه راه …. در آخر با عرض معضرت از زیاده نویسی این شعر حضرت مولانا را که خیلی دوستش دارم و بی ربط به موضوع نیست را می نویسم و به همه هم قبیله ای ها تقدیم می کنم .
روغنی در شیشه بینی صاف و روشن ریخته **** غافلی بر سر چه آمد کنجد و بادام را
سلام
منکه هنوز فایلو دانلود نکردم،اینروزا خیلی درگیرم و چون از قبل منتظر این فایل بودم دوست دارم با تمرکز و آرامش بیشتری بشنومش.محمدرضاجان نشنیده و ندیده علی الحساب دمت گرم.
سلام و مثل همیشه ممنون زحمات شما و همکارانتون هستم.
واقعاً کار شما عزیزان ستودنیست. من فکر می کنم هر چه فایل های صوتی شما طولانی تر باشه کار برای شنونده آسانتر می شه؛ چون همه چیز با جزئیات و مثال کافی مثل یک کلاس درس ، وحتی بهتر از اون آمادهء یادگیریه. البته بعضی ها مثل من در یادگیری سمعی بهترند و بعضی ها از طریق شنیدن کمتر می تونن بیاموزند. همونطور که یادگیری از طریق خوندن برای من همیشه سخت تر از شنیدن بوده و هست.
سلام
چارچوبي كه شما نوشته ايد خودش يك جزوه آموزشي است. راستش به نظرم اينكه اين چارچوب را پيش چشممان داشته باشيم و همزمان فايل صوتي را بشنويم مفيد تر خواهد بود. ولي از آنجا كه من هم مثل شما معتقدم شتاب زدگي آفت پيشرفت است و البته با سوابق دلنشين و به ياد ماندني اي كه از ارائه هاي شما دارم، شنيدن صداي گرم تان از يك طرف و تسلط شما بر ميخ كوب كردن شنونده – حداقل مرا ميخ كوب مي كنيد- از طرف ديگر مرا مجاب و متقاعد به شنيدن مي كند. فايل صوتي شما هميشه مفيد است چه هفت دقيقه باشد و چه ۱۵۰ دقيقه. تند صحبت كردن شما هم چيزي است كه مي شود به آن عادت كرد . من كه به هر حال فايل هايتان را بيش از يك بار گوش مي كنم. گفته هاي سريعتان را هم خواهم شنيد.
برقرار باشيد
شما انسان انديشمندي هستي، و من حدس ميزنم با اين رمز براحتي هر چيز لازم، باارزش و مفيد را به ذهن ميسپاري و با يافتن مصداقي واقعي آن را در گوشت و پوست و خونت جاري مي سازي و حاصلش مي شود اين همه روشنگري براي ما.
سلام گرم بنده رو پذیرا باشید
ممنونم از مطالب ارزنده ی سایتتون .همیشه مطالب سایت شما و دکتر شیری رو دنبال می کنم و خیلی لذت می برم و استفاده می کنم.
این مطلب خوبتون باعث شد تا من برای حل مشکلم به حرف بیام و ازتون درخواست راهنمایی کنم .
من دانشجوی ارشد کارافرینی دانشگاه تهران هستم.علاقه شدید به راه اندازی کار مستقل دارم و در حال حاضر به دنبال کسب اطلاعات برای راه اندازی یک کار ان لاین هستیم اما مشکلی که دارم اینه که وقت عمل که میشه از مواجه با افراد برای پرسیدن سوالات و نظراتشون و یا مصاحبه برای امکان سنجی بازار که میشه عقب می کشم . از رفتار بد افراد و همکاری نکردنشون حس بدی بهم دست میده و برای عدم مواجه با اون رفتار ها کلا نگرانم که صحبت کنم یا نه!!!الان برای راه اندازی کار باید با فروشنده های اون صنف خاص صحبت کنیم و نیاز هاشون رو درک کنم اما تا جلوی مغازه هم میرم ولی جسارت سوال پرسیدن رو پیدا نمیکنم….و این خیلی اذیتم میکنه !یه وقتایی هم میشه جلو میرم اما با تعداد خیلی کمی صحبت میکنم در حالی که ادم اجتماعی هستم اما توی این مواقع عقب میکشم.
به نظر شما استاد من چیکار کنم؟اگه روی این مشکل کار نکنم همه تفکرم راجع به کسبو کار به باد میره!!!
میشه راهنماییم کنید یا کتابی معرفی کنید؟؟؟؟؟؟؟
اگه راجع به کسبو کار اینترنتی هم مطلبی بذارید سپاس گذار میشم ….
ممنونم که وقتتون رو بهم دادیم
شاد باشید
سلام . با اجازه دوستان و استاد عزیز در جواب این دوست عزیز باید بگم . سوای از حرفهای تئوری بهترین راه اینه که یه نفر از دوستات رو با خودت همراه کنی و دو نفری اقدام کنی . این طوری راحتر می تونی به هدفت برسی
سلام راضیه خانم
من ده سال پیش وقتی هنوز دانش آموز دبیرستانی بودم کار ویزیتوریمو شروع کردم
به نظر شخصیه من هم حرف آقای کیا میتونه یه راه حل باشه
توی یکی از همایش ها از زبان مهندس شعبانعلی عزیز شنیدم که دونفری کار کردن باعث انرژی بیشتر و دادن خدمات بیشتر به مشتریان میشه (نقل به مضمون)
ممنونم از توصیه های شما دوستان
همیشه یک دستگاه ضبط صدا با خودتان ببرید قبلا آن را روشن کنید خیلی خودمانی بحث را آغاز کنید با سوال های خیلی معمولی شروع کنید و خیلی ادعای دانستن مطلب و موضوع را نکنید سعی کنید آنها بیشتر بحث را شروع کنند امتحان کنید نیتجه بخش است و کم کم به جوابهایی که می خواهید می رسید موفق باشید
ما آدما تو زمانهای یادگیریمون اشتباه میکنیم مثلا فکر میکنیم همین الان باید این فایل صوتی رو گوش کنیم یا باید همین الان این کتاب و بخونیم یا هر چیز دیگه ای ولی به نظر من این اشتباه شاید ما یه زمانی حوصله شنیدن داشته باشیم یا حوصله دیدن یا خوندن باید به خودمون نگاه کنیم لزومی نداره وقتی تصمیم میگیریم یه کاری رو انجام بدیم همون لحظه انجام بدیم ، منخودم تو کتاب خوندن همیشه مشکل داشتم ولی ب توصیه محمدرضا گوش کردم یعنی یه کتاب و که میخوام بخونم ۲ ، ۳ روز که میخونم یه روز یا کتاب دیگه ای میخونم یا یه کار دیگه میکنم که حوصلم سر نره از این کتاب که میخونم و الان خیلی راضیم از این کار.
من فقط یک بار سخنرانی زنده شما را دیدم! هوش مذاکره
احساس من از نحوه اجرای شما چه در قالب یک سخنرانی و یا فایل صوتی فرقی نمی کنه، این است که آنقدر مثال و نقل قول می گویید که صحبت های شما مثل یک داستان شنیدنی و جذاب می شود . برایم عجیب است که کسی حوصله اش سر برود!.
آن روز وقتی از سالن آمدم بیرون یک حس خیلی خوب داشتم ولی فقط چند تا کلمه به صورت مشخص تو ذهنم بود” مدل ذهنی،نقاط کور،تطبیق پذیری،شکستن چارچوبها و…”
برای اینکه بتوانیم از صحبت های شما استفاده کنیم باید آن را بارهاو بارها گوش بدهیم و یادداشت برداریم.
این چارچوبی که شما نوشتید بدون مثال و نمونه های واقعی و بیان تجارب شاید برای شما کاربرد داشته باشد ولی برای من که پیش زمینه ای از این موضوع ندارم همان لغات گسسته ای است که در پایان کار در ذهنم مانده و نمی تواند به رفتار تبدیل شود.
این دوست عزیز اگر تصمیم دارند کارآفرین بشوند از همین حالا اسیر یکی از دامهای ذهنی ” شتابزدگی” شده اند و احتمالاً به دنبال قرص و کپسولی می گردند که ایشان را در طرفة العینی تبدیل به یک کارآفرین کند.
من هم مثل تو فکر میکنم فوژان. شتاب زده زندگی کردن، «کندترین» روش برای «رشد و پیشرفت و موفقیت» در زندگیه.
سلام
محمدرضا جان ماشالات باشه ! خیلی ذهن روشن بینی داری….. اینگار رزولوشن فکرا توی مغزت ۱۰۰ مگاپیکسله ! …و بعد هم اینقدر سرعت انتقال از مغز به زبان…. نمی دونم چرا من خودم فکرام اینقدر مبهمه ..یا مثلاً کتاب که می خونم یادم نمیمونه… به هر حال فکر کنم معنی حکمت هم همین باشه وضوح در فکر و استخراج معنی و تولید محتوا ..خیلی خوبه که یه درک عمیق و گاه متفاوت از موضوعات داری ( که خوشبختانه منجر به تولید محصول فکری ارزشمند هم میشه )حالا که چارچوبای سخنرانیتو اینجا گذاشتی کاش مدل کتاب خوندنتم می گفتی …چجوری کتاب می خونی؟
۳ساعت سخنرانی گوش کردن خودش به اندازه خوندن چند کتاب و مقاله ارزش داره
اما واقعا چرا امروزه این قد بی حوصله شدیم؟
همه میخوان همه کارا براشون ” هلو برو تو گلو ” باشه
تا چند سال پیش برای انجام یه تحقیق ساده چقدر وقت میزاشتیم
الان اگه اینترنت یه روز قطع بشه میگیم نمیشه تحقیق کرد
بابت توضیحاتت در مورد کار آفرینی ممنون
طبق اجازه خودت من معمولا مطالبتو توی صفحه شبکه اجتماعی که هستم میزارم
البته همیشه با ذکر منبع
خیلی برام جالب بود. ما دقیقا خلاف جهت شما عمل میکنیم. اونوقتا که دانشجو بودیم، هر وقت استاد مارو برای کنفرانس کلاسی انتخاب میکرد اولش چند روز تب و لرز میکردیم تا با این مصیبت کنار بیایم. بعد به اندازه بیست سی صفحه مطلب جمع میکردیم. چند روز سفت و سخت تمرین میکردیم. آخرش میرفتیم اون بالا کلا ده دقیقه صحبت میکردیم میومدیم پایین.
: )) یادش بخیر…
خیلی ممنون ..بحث خیلی خوبی بود. من فایلها رو گوش کردم و لازمه دوباره گوش کنم با نت برداری برای جاافتادن مطلب. چارچوب نوشته شده شما به ما هم کمک میکنه بهتر در جریان بحث قرار بگیریم. اما عادتم به نت برداری سریع و بهم ریخته روی کاغذ خودم رو شاکی کرده ولی همون هم هست که احساس یادگیری بهم میده. تعداد زیاد کاغذهای یادداشت پرشده با خطی کج و کوله… نمیدونم این دیگه چه نوع روش یادگیریه!!
ولی استاد، ما همیشه حوصله گوش کردن داریم…تصور میکردم قبلی از سخنرانی هاتون، علاوه بر چهارچوب کلی،چندین بار مثال ها و جملات رو مرور میکنید…