دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

پرسش و پاسخهای مرتبط با بحث مدیریت توجه و اقتصاد توجه

پیش نوشت: تاریخ این مطلب را تغییر دادم و بالاتر از سایر مطالب قرار دادم تا در این روزها، به تدریج کامنت‌های آن را پاسخ بدهم.

محصول نوروزی امسال ما، مدیریت توجه و اقتصاد توجه بود.

این روزها، هر چه بیشتر فکر می‌کنم، بیشتر به نتیجه می‌رسم که ارائه‌ی فایل صوتی منطقی‌تر از اجرای سمینار است.

هر سال پنجاه تا هفتاد میلیون تومان هزینه‌‌های مستقیم و غیرمستقیم اجرای همایش به صورت فیزیکی می‌شد که به نظرم اثربخشی بیشتری هم (در مقایسه با تولید فایل صوتی) ایجاد نمی‌کرد و فقط هزینه‌ی شرکت کنندگان را افزایش می‌داد.

به هر حال، این پست را گذاشتم تا وقتی فایل‌های مدیریت توجه و اقتصاد توجه را گوش دادید، اگر سوالی یا بحثی بود اینجا مطرح کنید.

با وجودی که چهار ساعت و ربع درباره‌ی این موضوع حرف زدم، هنوز احساس می‌کنم می‌شد خیلی بیشتر حرف زد.

شاید بحث اینجا بهانه‌ی خوبی باشد تا سوالات و دغدغه‌ها را بفهمم و بتوانیم بیشتر در این زمینه صحبت کنیم.

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


37 نظر بر روی پست “پرسش و پاسخهای مرتبط با بحث مدیریت توجه و اقتصاد توجه

  • […] یا بهتر بگم توجه‌ام به فیلم بوده (گویا تمرین‌های مدیریت توجه جواب داده J) و در ثانی در چه روزگار عجیبی هستیم که محیط […]

  • MaReza گفت:

    سلام
    سوالات و نکاتی که به ذهنم رسیده رو اینجا می نویسم:
    ۱٫ راجع به موازی کاری.
    شاید برای شما هم پیش آمده که گاهی در صحبت های عمومی با افراد، میگیم : “هر چیزی به اندازه اش خوبه”. یا “هر چیزی تا یه جایی خوبه”. سوالم اینه که موازی کاری تا کجا بده؟ همیشه که نکوهیده نیست؛ هست؟
    مثلا وقتی موقع رانندگی، فایل صوتی گوش می کنیم، میتونیم بگیم استفاده بهینه از وقت، به کمی خستگی ذهنی می ارزه؟
    ۲٫ درباره آهنگی که در ذهن پلی میشه!
    خیلی اوقات، وقتی آهنگی رو میشنوم، تا مدتی مدام اون آهنگ در ذهنم تکرار میشه: شعر، ملودی، ریتم و … . یادمه یکی از دوستان کارشناسی می گفت موقع امتحانات آهنگ گوش نمیده تا ذهنش آروم باشه. (یعنی در واقع راهکاری برای استوپ کردن نداشت. میگفت کلن نذاریم پلی بشه!) بعدا که دقت کردم، دیدم حق با دوستم هست و واقعا بخشی از پردازش ذهنی ما صرف این میشه. حالا نمی دونم نظر شما در این باره چیه؟ شما هم از این نوع مشکلات دارید؟
    ۳٫ درباره چالش های بیرونی مدیریت توجه
    نمیدونم تا چقدر درست هست، اما من بعد از خوندن کامنت ها و به یاد آوردن تجربه های عملی خودم، به این نتیجه رسیدم که بهتره برای غلبه بر چالش های بیرونی، یک راهکار ثابت رو پیشنهاد نکنیم. مثلا سایلنت کردن موبایل برای تمرکز حین مطالعه، شاید برای فردی که زنگ خور گوشی اش بالاست کاملا کاربردی و مثبت باشه، اما برای من که روزانه چند بار گوشی ام زنگ می خوره، بیشتر استرس زاست: در اوقات عادی، شاید ۲ ساعت یکبار هم گوشی ام رو چک نکنم، ولی وقتی گوشی ام رو سایلنت می کنم، فکرم پیش موبایلم می مونه و هر نیم ساعت یکبار چکش می کنم! ضمنا وسط مطالعه (یا کار) هم همیشه فکرم مشغول هست که کسی زنگ نزنه و … . در حالی که در مواقع عادی کاملا غرق مطالعه میشم.
    ۴٫ درباره تمرین شمارش معکوس.
    یادمه اولین بار که فایل رو گوش کردم – مثل خیلی از بچه ها – از این تمرین خیلی خوشم اومد. حس می کردم کار ساده ای هست و ظرف چند روز میتونم به ۱۰۰۰ – و متحول شدن زندگیم ! – برسم. اوایل خیلی نامنظم تمرین می کردم، ولی نتیجه نگرفتم. تا اینکه طی چند روز گذشته و با مطرح شدن دوباره این موضوع در روزنوشته ها، تصمیم گرفتم غرور بیجا (!) رو کنار بگذارم. از ۵۰ شروع کردم و آهسته آهسته پیشرفت می کنم.
    نکته ای که با خوندن کامنت ها ( و دیدن اینکه بعضی از بچه ها برای سخت تر شدن این تمرین ایده داده بودند) به نظرم میرسه، اینه که این تمرین اصلا قرار نیست دائما سخت باشه. اتفاقا وقتی راحت هست آدم بیشتر حواسش پرت میشه و میره تو فکر! شبیه رانندگی در جاده خلوت میمونه، که احتمال خواب آلودگی در اون بیشتره. (اعداد میانی – مثلا ۱۶۹ تا ۱۶۰ – شبیه جاده خلوت و سر راست هستند و اعدادی که تغییر در دهگان داریم – ۱۶۰ به ۱۵۹ – شبیه پیچ های تند!)
    ۵٫ “یکی از علل چالش های درونی در مدیریت توجه، دغدغه افراد هست.”
    فکر می کنم یکی از راه ها برای حل این مشکل، این باشد که اولا: نگذاریم هر چیز غیرضروری به دغدغه ی ما تبدیل شود و ثانیا: دغدغه های خود را از راه های مختلف (مثل اپ های مدیریت کار، شبیه any.do ) مدیریت کنیم تا در هر زمان تنها به یکی از آنها فکر کنیم. به عبارتی، اگر ذهن شبیه سی پی یو کامپیوتر باشد، نگذاریم برنامه های “زیاد” و “زیادی” در پس زمینه ذهن ما جاری باشد.
    ۶٫ در حال زندگی کن!
    فکر می کنم بخشی از مشکل مدیریت توجه (خصوصا سمت چالش های درونی) ، با “توجه به زمان حال” ،حل شدنی باشد. وقتی که در فکر دیروزِ رفته و فردای نیامده هستیم، کمترین توجه به حال – و طبیعتا موضوعی که روی آن کار می کنیم – را خواهیم داشت.
    ۷٫ “توجه” به “مدیریت توجه”
    به شخصه از مطرح شدن دوباره این موضوع در روزنوشته ها، بهره زیادی برای مدیریت توجه بردم.
    این بود که به نظرم رسید، باید مدیریت توجه در هر لحظه مورد توجه ما باشد – یک جوری خودمون رو نسبت به اون هوشیار نگه داریم.
    .
    پی نوشت: تشکر ها!
    از مهدی بازیار عزیز (که با تقسیم بندی چالش های مدیریت توجه به دو نوع درونی و بیرونی، موجب شد چالش ها رو بهتر درک کنیم و توجه مون رو بهتر مدیریت کنیم.) از سارا عشقی عزیز (مورد ۵، از کامنت ایشون، در پست بعدی این موضوع، هست.) و از محمدرضای عزیز برای مطرح کردن این موضوع و ایجاد فضایی برای بحث حول اون.
    .
    خیلی طولانی شد. ببخشید.

  • امین گفت:

    بی مقدمه می خوام برم سراغ چندتا از اتفاقاتی که بعد از گوش کردن به فایل های مدیریت توجه برام پیش اومد. اتفاقاتی که حاصل انجام تمرین های فایل مدیریت توجه بودو نتایجی که حاصل جستجوی افرادی که بهتر می تونند مدیریت خودشون رو مدیریت کنند.
    اصلی ترین تمرینی که من برای مدیریت توجه انجام می دادم شمارش معکوس بود. واقعا اگر کس دیگری به غیر از محمدرضا به من میگفت که معکوس بشمارم ،جواب من جز یک قهقهه بلند یا یک نگاه عاقل اندر سفیه نمی تونست باشه.
    خیلی وقتها ذهنم انقدر آشفته بود که حس می کردم در آن واحد در حال فکر کردن به ۴ تا ۵ موضوعه مختلفم و تنها از یکی دو تاشون به صورت آگاهانه اطلاع دارم و این باعث نوعی استرس شدید و کلافگی میشد.
    روزهای اولی که تمرین شمارش معکوس رو شروع کردم واقعا می دیدم که چطور از ۲۴۰ به ۳۷۰ می پره ذهنم و اونجا ها بود که فهمیدم این تمرین واقعا اثر بخشه.این تمرین باعش شده بود که از آشفتگی ذهنم کم بشه
    مثل این بود که یک صفحه کاملا سفید توی ذهن ایجاد می شد و هر فکر جدید مثل یک خط سیاه به وضوح خودش رو نشون میداد. وقتی در حال شمارش معکوس بودم به راحتی می تونستم متوجه افکار دیگه ای بشم که تلاش می کردند تا توجه من رو به خودشون جلب کنند.

    بعد از خوندن این فایل ها چشمم دنبال کسایی بود که بهتر می تونستند توجه خودشون رو مدیریت کنند.
    مهم ترین کسایی که این ویژگی رو به عینه در اونها دیدم ، مدیران ارشد و تصمیم گیر سازمان ها و شرکت های بزرگ بودند که شاید کل روزشون درگیر جلسات مختلف بود.
    جلساتی که در یک مدت زمان کم ذهن باید اطلاعات فراوانی رو دریافت کنه و اونها رو به هم ارتباط بده و بعد از اون بتونه راهکار های مناسبی برای مشکلات و سوالات پیش اومده مطرح کنه. شاید من نوعی به عنوان کارشناس، در روز درگیر یک جلسه باشم و در اون جلسه هم کمتر از نصف زمان اون نیازمند توجه کامل من باشه، ولی مدیران این جلسات مجبورند در تک تک لحظاتی که کارشناسانی مثل من در حال مطرح کردن یک مشکل هستند توجه خودشون رو متمرکز کنند تا بتونند راهکاری ارائه بدند. جالبه که این مدیران بر حسب انچه که من دیدم در روز شاید ۴ تا ۵ جلسه یک ساعت و نیمه تا دو ساعته رو برگزار می کنند و در تمامی این جلسات هم نیازمند داشتن توجه کامل هستند.

  • شهرزاد گفت:

    یکی از نکاتی که در کنار همه ی نکات خوب و مفید این فایل، خیلی برام دوست داشتنی بود، راهکار “حفظ کردن متنها” بود.
    با خودم فکر میکردم که ما بیشتر، حفظ کردن متنها رو موقع درس پرسیدنها و امتحانهای درسهای عمومی مدرسه و دانشگاه، تجربه کردیم با مطالبی که شاید دوستشون نداشتیم و باید به اجبار حفظ شون میکردیم و همیشه هم پشت این حفظ کردنها، یه استرسی وجود داشت.
    اما وقتی قرار باشه متنهایی رو که دوستشون داریم و به نظرمون زیبا و عمیق و دوست داشتنی هستند و میدونیم که هیچ امتحانی هم در کار نیست رو نه به اجبار، بلکه با انتخاب و علاقه ی قلبی خودمون و با آرامش، حفظ کنیم، این کار هم خیلی دوست داشتنی تر میشه و هم همونطور که گفتی میتونه قدرت توجهمون رو تقویت بکنه و هم اینکه با حفظ کردن و مرور دوباره ی اون متنها توی ذهنمون، انگار با هر مرور بعدی، باز هرچه بیشتر قادر به درک زیبایی و مفهومی که توی تک تک اون کلمات و جملات و پاراگرافها وجود داره میشیم.
    من خیلی این راهکار رو دوست داشتم و سعی میکنم هر وقت فرصتی داشتم ازش استفاده کنم.
    ازت ممنونم بخاطر این نکته ی خوب و تمام حرفهای خوب دیگری که ما در این فایلها براحتی در عرض چندساعت ازت شنیدیم و تو برای این چند ساعت، چندین ساعت و روز و هفته و ماه، وقت و انرژی گذاشتی.

  • علی گفت:

    پی نوشت: برای آقای شعبانعلی
    نمی دونستم این کامنت رو کجا بنویسم اما چون مربوط به فایل های صوتی بود اینجا می نویسم.

    به عنوان یه کنکوری که حدودا از آبان ماه شما رو می شناسم، فکر می کنم بعد از چند ماه نظر شما رو درباره ی تحصیل میدونم. من علاقم برنامه نویسی هست و مدرک دانشگاهی هم اهمیتی برام نداره (همین الان هم موقعیت شغلی برام هست). اما تحت فشار محیط درسم رو هم دارم می خونم (قبول کنید که قانع کردن خیلیا تو این زمینه سخته) ولی شاید تو دانشگاه تصمیم بگیرم دیگه ادامه ندم. مسأله برای شخص من تقریبا حل شده هست اما به نظرم حرف هایی که درباره ی ادامه تحصیل هست به اندازه کافی شنیده نشده.

    پیشنهاد:
    به دلیل:
    ۱٫ صراحت بیشتر
    ۲٫ احتمالا تاثیر گذاری بهتر و امکان به اشتراک گذاری بهتر
    لطفا یه فایل صوتی درباره ی دانشگاه و تحصیل بذارید. (اگه تشخیص دادید بی ربط هست لطفا حذفش کنید.)

  • الهام فیض الهی گفت:

    من با اینکه آدم برون گرایی هستم خیلی کم حرف میزنم، شاید بعضی وقتا برای اینکه صدای خودم رو بشنوم چیزی رو بزبون میارم، یا اگه کسی کنارم باشه صحبت میکنم که معذب نباشه، اما خیلی زیاد و اکثر اوقات بشکل آزاردهنده ای با خودم صحبت میکنم، این کار بیشتر از تمام موردهای دیگه توجه و تمرکز من رو پایین میاره، ذهنم رو خسته میکنه، روی چهره م تاثیر میذاره حتی وقتی که ناراحت نیستم بنظر ناراحت میام! نمیدونستم چطور کنترل کنم، هیچ چیز به اندازه این موضوع تا الان به من ضربه نزده. بی ارزش ترین اتفاق ناخوشایند اثر گذاشتن روی امتحانام بود.
    نمیدونم چرا تا الان نیومدم اینجا بگم که این فایل بهترین عیدی دنیا بود، عاشق اون شمردنای برعکسم، اولین باری که از شدت خوشحالی فهمیدم خوشحالیمو نمیشه به هیچکس بگم وقتی بود که شمردنم تموم شد و برای اولین بار الهام پرحرف ذهن من دیگه شلوغ نمیکرد.. بارون میومد، من تو ماشین بودم، هیچوقت نمیتونید حس خوبش رو درک کنید..
    چی بدست آوردید تو این دوماه قابل مقایسه با این؟ ؛)
    البته اونقدر که ته دلم میخوام راضی نیستما:)) اما اوضاع خیلی خیلی خیلی بهتره..
    خوبه که هستین 🙂

    • لیلا گفت:

      وای، امان از دست این شمارش معکوس!
      یوقتایی میخوام فریاد بزنم و بشمارم، فکر نمیکردم گاهی انقدر بهم فشار بیاره و مدام تو اون لحظه یاد اون تیکه از گفته های آقای شعبانعلی میفتم که میگن،”اولش که سخت هست میتونید بلند بلند بشمارید ولی هنرش این هست که در دلمون بی ریا بشماریم”(و از صداشون حس میکنم اون لحظه هم که این رو گفتن یه نیمه لبخند دارند و تو دلشون میگن، نمیدونی چقدر سخته)

      • الهام فیض الهی گفت:

        ذهن من انقدر چموشه تند تند میشمره همزمان به چیزای دیگه هم فکر میکنه! برای اینکه بشینه سرجاش شکل عددا رو هم گاهی باید تصور کنم D:
        همش باید بگم everybody listen and repeat

        • امین گفت:

          واقعا این ذهن چموشه! یه تجربه خیلی هیجان انگیز در حین شمارش معکوس داشتم که فقط یک بار اتفاق افتاد و واقعا منو به وجد آورد. اون هم وقتی بود که مشابه کاری که شما انجام دادینو انجام دادم:
          دراز کشیده بودم و در حال شمارش معکوس بودم. فک کنم هفته اول بود. قبلا به خاطر اینکه بتونم توجهم رو بیشتر مدیریت کنم توی ذهنم تصور می کردم که دارم در حین شمارش این اعداد رو می نویسم. ولی یک بار یه کاره دیگه انجام دادم! تو ذهنم فرض می کردم که دارم چیزهایی که دوس دارمو میشمرم.مثلا داری از ۳۰۰ معکوس میشمری! ۳۰۰ تا موز داری ( موز زیاد دوس دارم ) !!!!
          دونه دونه میشمردم میذاشتم کنار ! هر ۱۰ تا یا ۲۰ تا یه چیزه دیگه که دوس داشتمو جایگزینش می کردم! گفتن این اصطلاح اینجا درست نیست ولی داشتم خرکیف میشدم ! حس می کردم همه ی اونا ماله منه! همه چی دسته من بود و هر چیزیو میتونستم بشمرم! یه بار تو یه باغ گل بودم و کفشدوزک های گل هارو میشمردم و یه بار دیگه توی آکواریوم در حال شمارش ماهیا! یه بار ماشین های بی ام و رو میشمردم یه بار موتورهای هوندا cg125! واقعا حس عجیب و غریبی بود! انگار احساسم را داشتم به شدت کنترل می کردم و برای هر لحظش یه چیز خوب و فان داشتم. همیشه احساسم منو با خودش میبرد ولی این بار من بهش می گفتم که کجا بریم.
          البته فقط یک بار در این حد هیجان زده شدم و دفعه های بدی نمی دونم چرا ولی عادی شد و هیجانی نداشت
          واقعا ذهن رو مثل یک Dragon میدونم و همیشه دنبال جواب این سوالم: How To Train Your Dragon
          ایمان دارم اگه بتونم تا حدی ذهنم رو تربیت کنم و برای اون عادت های خوب ایجاد کنم زندگی خودم که هیچ، به نسبت تواناییم در این کار می تونم دنیا رو هم تغییر بدم
          شاید یکم غلو کرده باشم ولی واقعا به این گفتم ایمان دارم

  • رضا حسام گفت:

    آقای شعباتعلی عزیز و دوست داشتنی من واقعا متمم رو همراه همیشگی خودم میدونم و خیلی خیلی زیاد خوشحالم که نزدیک به دو ساله خیلی چیزا یاد گرفتم و جدیدا هم بیشتر و به طور روزمره پیگیر مطالب هستم، این مقدمه کوتاه رو گفتم که تاکید داشته باشم به ارزشمند بودن متمم و شخص شما
    فایل مدیریت توجه رو هم همون ابتدا خریدم و گوش دادم اما مسئله ای که گاها من رو کمی آزار میده و اینجا فرصتی پیش اومد که مطرح کنم اغراق های شما در مورد برخی مسائله،
    به عنوان نمونه عرض کنم در اواخر فایل سوم: در مورد موبایل به دست گرفتن «همه» در موقع رانندگی و در زمانی که کمی ترافیک سنگین میشه و «وحشتی» که تمام وجود ما رو میگیره که نیمی از حواس رانندگان به موبایلشونه.
    البته من واقعا میفهمم که مقداری مبالغه چیزی رو تغییر نمیده و اصل مطلب مهمه، اما گاهی اوقات حداقل برای من مثالی ملموس و قابل لمس نباشه، برای قبول نتیجه گیری بواسطه اون مثال هم کمی مقاومت میکنم
    من واقعا از مطالب و درس های متمم و حتی روز نوشته های شما به شدت استفاده میکنم و ازتون هم ممنونم،

    • رضا جان.
      احتمالاً تا حالا – بر خلاف من – برات پیش نیومده که در اتوبان در حال حرکت باشی.
      یه جوان سوار یک پراید مدل ۷۴ موبایل به دست از پشت با سرعت بیاد وارد ماشینت بشه (وقتی در ترافیک عادی همت ایستادی).
      بعد پیاده شه ببینی کلاً ماشینش قبل از تصادف با تو، ۵ میلیون هم قیمت نداشته. الان هم هیچ. قیافه‌اش هم نشون میده که موبایل رو هم قسطی خریده.
      بعد هم ماشینت برای تعمیر به یک چک ۲۵ میلیون تومانی نقد نیاز داشته باشه.
      و بدونی با شورای حل اختلاف و کارهای مشابه هم، نمی‌تونی از طرف پول بگیری. چون ذاتاً نداره. وقتی نداره. یعنی نداره.
      اون وقت حرفی که من زدم رو یک کوچک نمایی می‌بینی. نه بزرگنمایی.
      نمی‌دونم اگر چنین شرایطی برات پیش می‌اومد رفتارت چی بود (تازه احتمالاً حدس می‌زنی که اون ماشین رو با چه کاهش قیمتی فروختم. حتی پس از تعمیر).
      اما من هنوز در آینه (اسمش رو بذار PTSD ) راننده‌ی ماشین پشتی رو بررسی می‌کنم و سعی می‌کنم با انواع رفتارها کمک کنم که احتمال تکرار این سانحه کمتر بشه.
      در کل، آموزش نیازمند اغراق هست (اگر چه در این مورد خاص، مسئله اغراق نیست).
      یونانیان قدیم می‌گفتند: انسان حیوان ناطقه (قطعاً اغراق داره).
      نیچه می‌گفت: انسان (و جهان)‌ چیزی نیست جز اراده‌ی معطوف به قدرت (قطعاً اغراق داره).
      فروید می‌گفت: در هر رفتاری میشه ریشه‌های ج.ن سی گرایی رو دید. حتی در فرزند پسری که در آغوش مادر می‌پره (قطعاً اغراق داره).
      اینشتین می‌گفت: جنگ جهانی سوم رو نمی‌دونم. اما جنگ جهانی چهارم احتمالاً با سلاح چوب و سنگ انجام میشه. (قطعاً اغراق داره).
      من میگم: من از ماشین‌های دو تنی با رانندگانی که سر در موبایل دارن می‌ترسم (یا اغراق نداره. یا خیلی کم هست).
      می‌فهمم که در یادگیری مقاومت ایجاد میکنه برات.
      اما شاید منطقی باشه به جای تغییر تمام تاریخ بشریت، خودت رو تغییر بدی. چون آموزش و تدریس و علم و فلسفه جلو میره.
      تنها کسی که ممکنه در اثر این مقامت نادرست دچار انجماد یا سکون یا کند شدن یادگیری بشه خودت هستی. (این جمله‌ی آخر من اغراق نداره. حتی یه ذره).

  • غزل گفت:

    سلام
    می خواستم نظرتون را درمورد استفاده از بازی برای افزایش تمرکز بدونم مثلا بازی tap the piano tile و stack که هر دو برای گوشی می باشند?
    با تشکر

    • نادر آرین گفت:

      سلام
      به اعتقاد من نپرداختن و دوری از بعضی کارها و رفتارها تاثیر بسیار بیشتری برای افزایش تمرکز داره.
      تمرکز به معنی جمع کردن حواس روی یه موضوع خاصه. پس داشتن ذهنی خلوت تر از افکار و بدور از موضوعات زائد بیشتر میتونه کمکتون کنه.
      نمیشه هم کتاب خوند هم منتظر اومدن پیام بود و انتظار تمرکز روی خوندن داشت.
      نمیشه ضمن فیلم دیدن با کسی هم حرف زد و در نهایت انتظار داشت هم کامل متوجه حرفای اون شخص شده باشیم هم فیلم رو به خوبی تماشا کرده باشیم.
      و…
      بازی هایی که گفتین بیشتر مهارت و سرعت عمل کار با انگستان روبالا میبره.

      • غزل گفت:

        سلام
        بنظرم منظورم را اشتباه متوجه شدین. نگاه کنید مثلا در فایل صوتی مدیریت توجه گفته شده بود یکی از راه های کمک به افزایش تمرکز ,شمارش بصورت معکوس می باشد مثلا در بازی stack شما باید بر روی اینکه به موقع tap کنید تمرکز کنید و این خود به خود باعث می شه حواس شما از محیط اطراف پرت شده و روی این موضوع تمرکز کنید(هم چنین بدلیل بازی بودن آن و امتیاز گیری جذابیت ایجاد می کند) ,البته سوالی که برای من ایجاد شده کارایی آنهاست اینکه بازدهی شمارش معکوس بیشتر است یا این بازی ها(با شعر یا متن حفظ کردن مقایسه نمی کنم چون بنظرم format این بازی نزدیکتر به شمارش معکوس می باشد.)

  • علیرضا حقگو گفت:

    ضمنا جا داره از زحمات زیادتون نهایت سپاس رو داشته باشیم . ما ظرف سه چهار ساعت ، حاصل چند ده ساعت تحقیق و مطالعه و کتابخوانی تون رو استفاده کردیم . بینهایت متشکریم .

  • علیرضا حقگو گفت:

    بسيار خب … من فايلها رو گوش دادم . اما يه موضوع . اگرچه شما فرموديد ما در اصل موازي کاري نميکنيم و صرفا در حال سوييچ کردنهاي سريع و متوالي هستيم، ولي چرا باز اين موضوع براي ما مطلوبتره ؟ درسته فرموديد انرژي بيشتري مصرف ميکنيم و خسته تر ميشيم ولي در آخر کار رضايتمند تريم . حداقل من ترجيح ميدم مثلا بطور موازي و با سوييچ کردنهاي متوالي هم موبايلم رو نگاه کنم هم با بچه ام بازي کنم و هم گاهي سوالات خانمم رو همزمان پاسخ بدم بجاي اينکه بيام اول تمام و کمال موبايل رو نگاه کنم بعد تماما به بچه بپردازم و در نهايت تمام توجه رو به همسر بدم .به نظر ميرسه در حالت اول هر سه راضي تريم تا اينکه بيايم تو صف انتظار براي توجه عميق قرار بگيريم . مثل اين ميمونه که به دليل ضيق وقت من ترجيح بدم يه روز سه تا امتحان بدم با نمره ۱۷ تا اينکه بيام در سه وهله مختلف سه تا امتحان بدم و سه بيست بگيرم . بنظرم مديريت توجه و مديريت زمان با هم ارتباط تنگاتنگ دارند.

    • مهدی خانی گفت:

      سلام آقای حقگو
      اگر اجازه داشته باشم نظرم را در مورد فرمایش شما عرض کنم :
      به نظرم چک کردن موبایل _که عموما به انواع پیام کوتاه اختصاص دارد _ و سرگرم کردن فرزند و صحبت های عمومی با همسر هرسه به نوعی کار جدی محسوب نمی شود به همین خاطر هم امکان پذیر هست و هم اینکه خسته کننده نیست و فکر میکنم محمد رضا هم به عنوان مثال فرمودند .
      حال اگر بخواهیم با موبایل دروس متمم رو بخوانیم و تمرین هم پاسخ بدهیم و هم به فرزندمان در حل مسایل ریاضی وفیزیک مدرسه کمک کنیم وهم با همسرمان در مورد خرید خانه صحبت کنیم قطعا نیاز هست که موارد در صف انتظار توجه قرار بگیرند .

  • سعیده گفت:

    سلام
    یک تمرین هم می تونه شمارش اعداد باشه. به این صورت که در بین اعداد یک کلمه هم گفته بشه. کلمه طولانی تر باشه یکم سخت تره. مثلا میشه در بین شمارش صلوات فرستاد. این طوری:
    ۱- الهم صل علی محمد و آل محمد
    ۲-الهم صل علی محمد و آل محمد
    و به همین ترتیب ادامه بدیم. من این کارو انجام دادم و واقعا بعد از شمارش چندتای اول دائما یادم می رفت چه شماره ای هستم.
    چند وقت پیش با مادرم رفتم نانوایی که نون بخرن. منم همراش رفتم. چون مادر نون زیادی میخواست و نانوایی هم نون تنوری می پخت بعد از پخت هر نون چند ثانیه طول می کشید تا نون بعدی پخته بشه. من شروع کردم به شمارش ولی دائما یادم می رفت چند تا بوده و برای همین از مادرم می پرسیدم که حواسش بود.
    من خیلی وقت ها این مشکل عدم تمرکز رو داشتم. دوران دبستان که بودم این مشکل زیاد بود انقدری که معلم از مادرم خواست بیاد مدرسه که بدونه تو خونه مشکلی هست من این طوری هستم. انقدری من غرق در افکارم می شدم که واقعا متوجه نمی شدم در مدرسه هستم. یک صحنه از اون دوران همیشه یادم هست. چنان غرق در رویاهام بودم که اصلا متوجه نبودم معلم چی میگه. یک لحظه معلم برگشت گفت یه نفر کتابشو بده به من. من فقط همین کلمه رو شنیده بودم. انگار که این کلمه وارد رویام شده بود. در همون حالت که حواسم نبود کجا هستم پا شدم کتابمو برداشتم دویدم به سمت معلم و خوردم زمین. انقدر این صحنه برام عجیب بود. اصلا متوجه نشدم چکار کردم چرا دویدم و چرا خوردم زمین. همیشه اون اتفاق یادمه.
    بعدها که بزرگتر شدم و خواستم که حواسم جمع تر باشه. سر کلاس به درسی که باید گوش بدم. همیشه با خودم حرف میزدم به خودم گوشزد می کردم که حواست باشه. خوب اینو یادگیری و حالا ادامه اش. این طوری سعی می کردم با خودم حرف بزنم تا حواسم پرت نشه. درس خوندن هم همیشه با بلندخوانی همراه بوده. همیشه بلند درس می خوندم و برای خودم توضیح میدادم تا حواسم پرت نشه.

    • سعیده گفت:

      راستی این رو هم اضافه کنم در مورد حواس پرتی خودم. روزایی که دانشگاه می رفتم تو مسیر رفت و امد به خونه چون راه طولانی بود من واقعا کلافه می شدم بین راه. برای همین مقاله های دانشگاهم رو بین راه می خوندم و خیلی هم بازدهی بالا بود. وقتی خونه می رسیدم عوامل حواس پرتی زیاد می شد و من نمی تونستم زمان زیادی برای خوندن مقاله وقت بگذارم. در همون راه بین خونه و دانشگاه برای جایی مقاله ای هم نوشتم 🙂 البته تاپ نبود ولی خوب خوب بود. کلی مقاله خونده بودم. الان هم همین طور هستم. تو راه می تونم کتاب بخونم و حواسم هم پرت نشه ولی تو جایی که کامپیوتر و اینترنت باشه این عوامل حواس پرتی زیاد میشه و نمی تونم خوب تمرکز کنم.
      این رو می دونم که اصل همونه که در بین این همه عامل های حواس پرتی بتونم تمرکز خودم رو حفظ کنم وگرنه که در اون شرایط که هیچ چیزی نیست که حواسم رو پرت کنه خیلی کار بزرگی نکردم که تمرکز بیشتری داشته باشم.
      من آدم به این کم حرفی اینجا چقدر حرف زدم. ببخشید واقعا.

  • جواد زاهدی گفت:

    سلام محمدرضای عزیز
    خیلی ممنون بابت فایل های مدیریت توجه، خیلی خووب و دوست داشتنی و قابل استفاده بودن. من فایل رو در طول این ۲۰ روز آروم آروم گوش دادم و باهاشون زندگی کردم و خیلی استفاده کردم و از همو موقعی که شما تو فایل ها میگفتی من تمرین هاش رو شروع می کردم. تمرین شمارش رو شروع کردم ، اول از ۱۰۰ بعد ۱۵۰ و همون طوری بیشترش کردم، انگار عادت شده برام وقتی شروع میکنم به شمردن. آیا اینجوری نیست که بعد از شروع شدن شمارش سیستم ۲ مغز این کار رو به سیستم یک میسپاره و این مسئله خیلی عادی میره جلو ؟
    نمیدونم درست میگم یا نه ولی مثلا من وسطش ذهنم یه وقتی (معمولا جاهایی که شمارشش برای من آسونتره) میره تو خاطرات و کارهایی که فردا دارم ولی به ندرت اشتباه میکنم. ممنونم میشم که کمک کنی.
    یه نکته ای هم خواستم اینجا برای دوستان بگم که انجام برخی از این کارهایی که تو به ما تو این فایل ها گفتی نیازمند ترک عادته، شاید برای این کار ویدئو سخنرانی Judson Brewer به اسم A simple way to break a bad habit بتونه کمک کنه.

    خیلی خیلی ممنون بابت این فایل های دوست داشتنی.

    • سپیده گفت:

      من از بچگی عادت به شمارش ذهنی داشتم. مثلا تو ماشین که مینشستم تیر های چراغ برق رو می شمردم. تو جاده تونل هارو یا ماشینهایی که از کنارم می گذشت تو مدرسه پله ها یا کاشی هارو و … شب ها هم تا جایی که بلد بودم می شمردم بعد یه مدت که کار برام راحت میشد و فکر می کردم خیلی بلدم معکوس می شمردم باز که مدتی احساس می کردم خیلی آسون شده واسم، مضارب ۳ رو می شمردم بعد مضارب ۴ بعضی وقتها اعداد اول! که خیلی سخت می شد و دنباله ی کوتاهی میشد. تا قبل از گوش دادن به فایل مدیریت توجه نمی دونستم در زمینه افزایش توجه می تونه مفید باشه و بیشتر به خاطر اینکه متوجه گذر زمان نشم (خصوصا در مسیر ها) خودمو به این روش سر گرم می کردم در دوران مدرسه هم برای تقویت عدد نویسی انقدر به ما تمرین عدد نویسی با عدد و حروف می دادند من بعد از مدرسه تا چند ساعتی ذهنم درگیر شمارش بود. نمی دونم پیشنهادم برای جلوگیری از عادی شدن شمارش معکوس می تونه برای شما مفید باشه یا نه ولی شاید به امتحانش بیارزه. به نظرم میشه بعد از مدتی که عادی شد شمارش معکوس از ۲۰۰۰ تا ۱۰۰۰ باشه. یا فقط اعداد زوج از ۱۰۰۰ تا ۲ رو معکوس بشماریم. خودم هم می خوام این عادت بچگی رو باز احیا کنم و به نیت افزایش ماهیچه های توجه از این به بعد با نظم و برنامه این تمرین رو پیگیری کنم.

  • پیمان گفت:

    سلام
    فایل بسیار جذاب و کاربردی است. بسیار ممنونم
    من هنوز نتونستم که تمام فایل ها گوش کنم. سعی خواهم کرد با دقت و توجه به فایل ها گوش دهم. فقط برایم یک سوال پیش آمد که نتونستم در فایل ها جوابش را بگیرم. و آن سوال این می باشد:
    چرا توجه به تمرکز ترجیح دارد؟ و چرا تاکید شما در این فایل به توجه است نه تمرکز؟

  • Miladink گفت:

    با سلام خدمت دوستان.
    من یه روش دیگه ای رو به جای شمردن برعکس اعداد انتخاب کردم اومدم برای ۲۰۰ تا برعکس شمردن از ۶۰۰ سه تا سه تا کم کردم تا به صفر برسم.آخه از ۲۰۰ اومدن به یک به نظرم یکم اتوماتیک هست برای من اینطوری بود که ۱۴۹ تا ۱۴۰ رو بدون توجه زیاد میشمردم و فقط تغییر از ۱۴۰ به ۱۳۹ توجه لازم داشت.اما سه تا سه تا کم کردن خیلی سخت تره و توجه زیادی میخواد.البته باید بگم که یکم زیادی اینکارو ذهن رو خسته میکنی به طوری که گاهی بیخیالش میشم.شاید همون یک دونه یک دونه اومدن درست تر باشه.

  • مهدی بازیار گفت:

    سلام
    همه فایل ها را سعی کردم با توجه گوش بدم. بعد از یادداشت برداری مواردی مربوط به هر کدام از فایل ها برام سوال بود یا اینکه به دغدغه ام تبدیل شدن که اینجا خدمت عرض می کنم:
    ۱- در فایل شماره ۶ که مربوط به هزینه های پنهان موازی کاری هست به از دست رفتن فرصت گفتگو با خود (self talk) اشاره شده. همانطور که شما نیز اشاره داشتید این یکی از توانمندی های ارزشمند ما انسان هاست اما فکر می کنم در سایر حیوانات نیز به شکلی این توانمندی باشه (بیشتر دورنی). این توانمندی همیشه برای من جالب بوده و اینطور بهش نگاه می کردم که ببین تو این توانمندی رو داری و بدون اولین کسی که از ابتدای زندگی تا انتها باهاش سروکار خواهی داشت خودتی و خودت! پس بیشتر با خودت حرف بزن، دقت کن چه چیزی به خودت میگی و حواست به این گفتگوها باشه. فکر می کنم آدم های درونگرا و تنها از self talk بیشتر استفاده می کنند.
    ۲- در فایل شماره ۷ به چالش های درونی مدیریت توجه اشاره شده. اگر این موضوع را بیشتر باز کنید ممنون میشم. بیشتر بحث مدیریت توجه به نظر می رسه روی چالش های بیرونی تمرکز کرده بود.
    ۳- در فایل شماره ۹ اشاره های قابل تاملی به کتاب Daniel Levitin شده. به طور کلی این نویسنده خیلی توجه منو به خودش جلب کرده. این کتابی که شما نام بردید مطالعه نکردم اما یکی از کتاب های قدیمیش foundations of cognitive psychology برای سال ۲۰۰۲ هست که از فصل ۷ به بعد محتواهای مفیدی در حوزه توجه، توجه انتخابی و تمرکز گردآوری کرده. مقدمه این کتاب برای من بسیار شگفت انگیز بود. البته از اسم کتاب امسال این نویسنده خیلی هیجانی شدم و برام ترس به همراه داشت!
    یه راهکاری که من از چند ماه پیش برای کاهش پریشان فکری توی ماشین و مسیرهای طولانی انجام میدم انتخاب موضوعات از پیش تعیین شده برای فکر کردن در مسیر خاصی هست. برای مثال، من هر هفته دوشنبه ها صبح بصورت منظم و پیوسته ساعت ۶-۷/۳۰ داخل ماشین هستم و سه روز بعدش در ساعت معینی مسیر برگشت را طی می کنم. سایر روزها وقت خیلی کمتری داخل ماشین سپری میشه. من یه سری موضوعات که نیاز به تفکر عمیق ندارن و خیلی هم اساسی نیستن ولی فکر کردن راجع به اون ها زمان بره در طول هفته یادداشت می کنم و به اون ساعت های خاص موکول می کنم. بعد از چندین هفته مداومت عادت کردم به این کار و به طرز مفیدی از وقتم استفاده می کنم. قبل از این تصمیم هر چیزی توی مسیر از انواع ماشین ها گرفته تا عملکرد پلیس و مواردی از این دست به صورت لحظه ای حواس منو پرت می کرد و به معنای واقعی باعث پریشان فکری میشد. البته بعد از گوش دادن فایل ها بیش از پیش به ارزش اون تصمیم پی بردم.
    ۴- در فایل شماره ۱۱ به “ایجاد پاداش های نامنظم پیش بینی نشده” به عنوان رمز موفقیت در حوزه تکنولوژی اشاره شده. سوال اینجاست در سایر حوزه ها مثل آموزش و یادگیری و یا روابط این موضوع در دنیای کنونی میتونه مفید باشه؟
    چند جمله هم از مجموع فایل ها انتخاب کردم دوست داشتم اینجا بنویسم (البته با توجه به بحث هنر خواندن جملات کوتاه):
    * مسیر پیشرفت تاریخ به فردی نیاز داره که “توجه” داشته باشد و مدت طولانی روی یک موضوع یا حوزه خاص “تمرکز” داشته باشد.
    * یک ثروت جدید در جهان به اسم “توجه” در حال خلق شدن است.
    * خودتان تصمیم بگیرید: یا برنامه ریزی کنید یا برنامه ریزی بشوید.
    * executive function از قسمت های جدید مغز و از ویژگی های ارزشمند ذهن ماست.(قدرشو بدونیم)
    * موازی کاری ما را به شدت مستعد در دام افتادن “خطاهای شناختی” می کند.
    * این امکان وجود دارد که “self talk” را مدیریت کرد و به موفقیت های شگرفی رسید.
    * طلای دنیای امروز، “طلای توجه” است.
    * ذات مدیریت توجه، صبر کردن، کند شدن و حوصله داشتن است.
    * اول و آخر بحث “مدیریت توجه”، بحث “قدرت اراده” است.
    امیدوارم امسال مهارت های مرتبط با Notification Management را کسب کنیم، از CPA همه کاسته بشه و به Human Moment همه افزوده بشه!
    ببخشید طولانی شد.
    شاد و موفق باشید.

  • محمد امجدی گفت:

    محمدرضای عزیز ، سلام
    فایل های مدیریت توجه رو در آرامش و طی ۱۰ روز گوش دادم (تقریبا همه ی فایل ها رو دوبار با دقت گوش کردم و نت برداشتم).
    مثل همیشه عالی بود و (لااقل برای من) بسیار بسیار کاربردی.
    نکته ای که به نظرم رسید این بود که: قسمت طرح مسئله و جا انداختن اهمیت موضوع به نسبت ارائه راهکارها پررنگ تر به نظر میرسید.
    چقدر خوب میشه اگر مجموعه ی آموزشی کاملی در مورد ((سبک زندگی دیجیتال)) تهیه بشه و در اون راجع به شیوه رفتاری صحیح در فضای مجازی مفصل صحبت بشه (همونطور که خود شما هم در اواخر دقیقه شانزدهم فایل شماره ۱۱ به این موضوع اشاره کردید که : ”ما نمیتوانیم در دنیای دیجیتال زندگی کنیم و قواعد بازی دیجیتال را ندانیم”. واقعیت اینه که بیشتر استفاده کنندگان از فضای دیجیتال در ایران تقریبا هیچ اطلاعی از قواعد این بازی ندارند.)

    باز هم ممنونم که تعطیلات نوروز رو با این فایل آموزنده غنی کردید.

    پی نوشت: طبق توصیه، این فایل رو قبل از فرستادن یک بار با آرامش خوندم و چند اشتباه نگارشی رو اصلاح کردم.
    🙂

  • محمدحسن بهرامی گفت:

    با سلام
    سوالی داشتم در مورد مدیریت توجه، من قبلاً از OTT ها در موبایلم استفاده می کردم بعد دیدم که خیلی وقتم رو می گیره حذف کردم شاید بعضی اطرافیانم ناراحت شدند و بعضی هاشون متعجب و ازم سوال کردند چرا و من گفتم اگر داشته باشم و صفحات مثلاً تلگرام رو باز کنم کنترل خودم مشکل خواهد بود اما اگر کلاً نداشته باشم نه کنترلی لازمه و نه خیلی من معطل می مونم.
    اگر مقدار توجه و یا مشغولیت به کار اصلی من رو عدد فرضی در نظر بگیریم در زمان استفاده از شبکه اجتماعی ۳۰ (عدد فرضی) بگیریم بعد از حذف ۴۰ شد بعد از حذف OTT به ۶۰ رسید اما حرکت از ۶۰ به بالا مشکل هست منظور اینکه صرف انرژی زیادی می طلبد.
    امیدوارم با برنامه ای که جهت حفظ کردن و شمردن برعکس و نشستن روی صندلی جهت بالا بردن اراده شروع کرده ام بتوانم این قابلیت را افزایش دهم. قابلیت افزایش اراده و کنترل خودم که حتی این قابلیت بر روی سایر وجوه زندگی موثره برای مثال من آرزوی بزرگ من اینه که موقع عصبانیت دقیقاً تحت کنترل خودم باشم.
    سوال من اینه که آیا برای بالا بردن مقدار توجه و آزاد کردن تایم از ۶۰ (عدد فرضی) به ۷۰ (عدد فرضی) بایستی منابع رو بیشتر محدود کنم یا اینکه از این عدد بالا بردن به این راحتی ها اتفاق نمی افتد؟
    با تشکر از فایل با ارزش اقتصاد توجه که بسیار جالب و کاربردی و قابل توجه بود.

  • نیما گفت:

    سپاس از عیدی خوبتون:
    ۱-بحث راهکارها و تمرینات خیلی خوب بود، چندتا واقعا آزمایش کردم و تغییر را احساس میکردم مثل شمردن برعکس و یا حفظ کردن یه پاراگراف، اگر تمرینات بیشتری معرفی کنید ممنون میشم
    ۲-چکار کنیم که خیلی عملی تر توجه و مدیریت توجه یه بخشی از مدل ذهنیمون بشه؟بعد از گوش کردن فایلها توجه ام به این مساله خیلی جذب شد ولی خیلی دوست دارم بیشتر این مساله را باهاش درگیر بشم.
    ۳-فایلهای مربوط به اقتصاد توجه و قسمتهای که درباره توجه در دنیای دیجیتال توضیح دادین خیلی کمک کننده بود و اگر بیشتر در این زمینه صحبت می کردین بهتر بود

  • محسن سعیدی پور گفت:

    محمد رضا سلام
    پیش نوشت
    میدونی که من توی روزنوشته ها زیاد فعال نیستم.فقط ترجیح میدم بیام و نظرات تو رو بخونم .خودت روزنوشته هارو از متمم جدا کردی .ظاهرا اینجا برات خیلی شخصیه و تا حدودی قید و بند متمم رو نداری . ومن هم فقط دوست دارم نظر شخصی تو ر و بخونم و کمترراجع بهش نظر بدم.
    حقیقتا برای من فایل آموزشی اقتصاد توجه خیلی خیلی عالیه .هرچند هنوز ۶تا فایل رو بیشتر گوش نکردم ؛اما تا همین جا دارم میبینم که واقعا چقدر به این مقوله بی توجه بودم .و چقدر احتیاج بهش داشتم . از نزدیکی صحبتهای تو با دغدغه های فکری خودم ؛وقتی که فایل رو گوش میکنم ؛تعجب میکنم ؛میدونی که موضوع فقط جواب اس ام اس دادن در حین رانندگی نیست ؛حتی متمم خوانی ؛ هم احتیاج به توجه داره برای من تو مثال اسم ام اس و رانندگی رو میزنی و من نحوه متمم خوندن ؛نحوه فیلتر کردن ورود اطلاعات به ذهنم و نحوه اختصاص ذهنم به مسایل اطرافم رو تداعی میکنم ؛برای خودم .بعضی وقتها به خودم میگم اگر یه روز با خوندن متمم به این نتیجه برسم که باید از متمم عبور کنم تا خودم باشم ؛حتما این کاررو میکنم ؛ولی اینقدر من از نظر علمی کوچیکم و اینقدر متمم بزرگه که حالا حالا به گردش هم نمیرسم .ماجرای من و روزنوشته ها و سایت متمم اینجوریه.
    حالا اصل مطلب :
    میخواستم اینو بنویسم که وقتی ما کاری رو انجام میدیم ؛(به هرنیتی) خیلی نادره که همه اونهایی که کارمارو میبینند نیت مارو متوجه بشن. بعضی وقتها حتی از اینکه میبینیم ؛چه برداشتهای متفاوتی از یک کار صورت گرفته تعجب میکنیم ؛من خیلی دوست دارم که فکر کنم : محمد رضا شعبانعلی به خاطر بچه های این مملکت مونده تو ایران ؛به خاطر صنعت ایران ؛به این خاطر که مذاکره یادبده به ما ؛به این خاطر که ایران رو دوست داره ؛خوب بعد از این تصور میگردم دنبال مصداقهاش گشتن ؛توی روزنوشته ها و این طرف و اون طرف میبینم که آره :محمدرضا کلی دعوت نامه از این و اون داره ؛از دانشگاههای مختلف ؛دمش گرم ببین تا حالا ازاین مملکت نرفته ؛و اینها تصور منو قوی تر میکنه ؛که تو عجب آدم خوبی هستی؛
    امروز بر حسب اتفاق یکی از دلایل اینکه هنوز ایران هستی رو میخونم ؛(پدرومادر ت امیدوارم کنارشون شاد باشی) و میگم ای داد بیداد ؛اینم که داره میگه من بنا به این دلیل تا حالا موندم ؛و ممکنه یه روز نمونم .تا اینجا یک تجزیه و تحلیل اشتباه داشتم تجزیه و تحلیلی که قبل از متمم خوندن میدونم که فکر میکردم خیلی هم خوبه ؛
    ولی چیزی که الان بعد این مدت با متمم بودن میگم اینه:
    دوست و معلم خوبم محمدرضا شعبانعلی از اینکه به ما کمک میکنی که از آدمها در ذهنمان بت نسازیم متشکرم ؛از اینکه گاه گاهی به عمد خودت جلوی این بت سازی رو میگیری متشکرم
    میتونم تصور کنم ؛هرکجای دنیا که باشی خیلی راحت داشته های خودت رو در اختیار اونهایی که فکر میکنی بهش احتیاج دارند قرار میدی به این خاطر که بدونی اونها دیگه مال تو نیستند تا وجودت آماده بشه برای دریافت داشته های بیشتر
    متشکرم

  • سیمین ابراهیمی گفت:

    سلام به شما عزیزان
    ممنونم از هدیه ارزشمندتون.
    در این روزهای پایانی و پر مشغله من سعی کرده ام حتی به صورت اجمالی هم شده به این فایل ها گوش ندهم و ذره ذره و قسمت به قسمت با توجه و درک کامل فایل ها رو گوش کنم.
    می دونم چندین سوال هست که دوست دارم در مورد توجه و مدیریت توجه با شنیدن کامل این فایل بهشون دست پیدا کنم که اکثرشون ارتباطی با روانشناسی و روابط میان فردی دارند. اگر پاسخم رو در پایان نگرفتم حتما در اینجا می نویسم ضمن اینکه تمامی کامنتها و پاسخ های شما رو هم برای درک بهتر این فایل ها خواهم خواند.
    ممنونم ازتون که این صفحه رو برای ما باز کردید. من فکر می کنم پرسش و پاسخ های این صفحه کامل کننده این فایل ها خواهد بود و یه جوری ضمیمه آن است و ارزشی برابر با آن دارد.
    گروه متمم و دوستان خوبم خوشحالم که در این روزها و در این دوران کنارتون هستم .

  • فواد انصاری گفت:

    مثل سایر دوستان من هم فایلها را دنلود کردم و در دو روز آنها راگوش دادم و لذت بردم و شبیه دارویی بدن برای من و همینطور فضای حاکم بر ایران به عنوان مصرف کننده افراطی ابزار دیجیتال و رایگان!‌
    من یک سوال داشتم که میخواستم ازتون بپرسم
    اینکه آیا صرف موضوع حواس پرتی و تلاش برای تمرکز و توجه میتواند توانایی مان را بالا ببرد ؟ اینکه من سراغ ابزارهای دیجیتال میروم و یا حواس پرتی های دیگر فقط به دلیل پیشینه و نیازهای انسان است که شما توضیح دادید یا منشا دیگری دارد . همیشه از خودم میپرسم که آیا کسی که به چک کردن فیس بوک اعتیاد دارد اگر او را محدود کنیم سراغ چیز دیگری نمی رود؟ حتی اگر کامپیوترش را هم خاموش کنیم با کلید یا خودکار و یا وسیله ای دیگری سرگرم نخواهد شد؟ شاید اگر دلیل کشش ما به سمت حواس پرتی معلوم شود بهتر توجه ما هم جلب شود . دلیل حواس پرتی ممکن است شادی زیاد ناراحتی زیاد نداشتن هدف و انگیزه و هزاران چیز دیگر باشد. به نظرم بررسی موضوع حواس پرتی اگر توسط خود شخص از یک قدم عقب تر شروع شود (منشا و دلیل حواس پرتی ) راحت تر بشود با این موضوع مقابله کرد .
    البته که موضوع گسترده و وارد فضای روانشناسی میشود و شاید به جایی هم نرود ولی خواستم چیزی که در مغزم میچرخید بنویسم و خودم آرام شوم.

  • باران گفت:

    آقای شعبانعلی عزیز
    با سلام
    امروز مجددن داشتم فایل های رادیو مذاکره رو گوش می کردم. در خلال گوش کردن به این فکر بودم که چقدر آدمی هستین که علاوه بر وسعت اندیشه، سعه صدر دارید. آدمهای بسیار کمی هستند که مثل شما از منافع مادی یک کار می گدرند و معلمی واقعی می شوند. این کامنت من را در ردیف کامنتهای ستایش و .. غیره که جزو قواعد کامنت گذاری تان گذاشته اید، تلقی نکنید.
    این صرفا تشکر از یک معلم و یک انسان است که به معنای واقعی از نظر من شایسته کلمه انسان است.
    امروز می خواهم به عنوان عیدی به آدمی خلاق که تازه استخدام کرده ام و با اینکه تقریبا صفر کیلومتر است ولی از هوش زیادی برخوردار است و مشاور من در تصمیم گیری هاست، یک دوره سه ماهه متمم را هدیه کنم.
    خیلی هم دوست دارم علاوه بر اینکه کاربر ویژه متمم( به قول شما البته) هستم، بتوانم کمکی مالی، هرچند ناچیز در حد خودم، بکنم و هدیه ای به عنوان عیدی به متمم بدهم. این عیدی برای متمم من است نه برای شما. برای جایی که چند ماه است محلی دوست داشتنی برایم بوده و بعد از خستگی های کار و زندگی به آن سر می زنم و با علاقه هرچه تمام تر در آن زندگی می کنم. لطفا به من بگویید چطور باید این کار را کرد.
    بگذریم..
    امیدوارم همیشه در ایران بمانید و دست خدا روی شانه تان باشد تا بتوانید کما فی السابق این نقش پررنگ را در آدم سازی ادامه بدهید.
    عید شما و همه گروه پرتلاشتان مبارک.

    • معصومه شیخ مرادی گفت:

      فقط می خواستم پیرو صحبتهای دوست عزیزم بهت بگم محمدرضا تو واقعا چقدر بزرگواری که توی ایران موندی چطور تا حالا دیوونه نشدی. یا شایدم…شوخی بود.

      • میدونی معصومه.
        بحث “بزرگواری” و “کوچک‌واری” نیست به نظرم.
        چون اگر چنین بحثی را بپذیریم که “ماندن در ایران” بزرگواری است، تلویحاً این را هم پذیرفته‌ایم که ایران، بهترین گزینه‌ برای زندگی نیست و هر کس مانده، یا نتوانسته برود و یا “فداکاری کرده” و مانده است.
        به نظرم هر کسی اگر بین دو گزینه، گزینه‌ای را انتخاب کند که برای او مطلوبیت کمتری دارد، تصمیمی منطقی و Rational نگرفته است و به نظرم اکثر انسانها همیشه در تصمیم گیری‌های خود، بین دو گزینه، گزینه‌ای را انتخاب می‌کنند که برایشان مطلوب‌تر است.
        فقط اتفاقی که می‌افتد این است که “سلسله مراتب ارزش‌ها” و “مدل ذهنی ما” و “الگوی تصمیم گیری ‌ما” با یکدیگر تفاوت دارد.
        به همین دلیل، گاهی تو گزینه‌ای را انتخاب می‌کنی که به نظر من، بهترین گزینه نیست.
        اگر این گزینه‌ در نظر من مثبت باشد، آن را پای “اخلاق تو” می‌گذارم. اگر منفی باشد، آن را پای “بی اخلاقی تو”.
        اما چیزی که در واقع روی می‌دهد این است که هر یک از ما، با معیارهای خودمان، بهترین گزینه را انتخاب کرده‌ایم.
        طبیعتاً اینجا به دلیل اینکه عوامل نامشهود و ناملوس هم وارد تصمیم گیری می‌شود، تحلیل ساده و شفاف مسئله کمی سخت‌ خواهد بود.
        حتی یک تروریست هم که خود را در استامبول منفجر می‌کند و عملیات انتحاری انجام می‌دهد، نهایتاً جذاب‌ترین گزینه را برای خود انتخاب کرده. او “پیام” یا “باور”ی دارد که حاضر است خودش نباشد اما آن باورش در دنیا یک گام جلوتر برود. نوع پیچیده‌تری از خودخواهی.

        تنها اتفاقی که در دنیای واقعی می‌افتد این است که انتخاب‌های بعضی از ما، می‌تواند برای بسیاری از افراد دیگر نیز مطلوب‌ باشد و انتخاب‌های بعضی از ما‌ ممکن است برای افراد معدودی مطلوب باشد.
        چقدر خوب می‌شود که بتوانیم گزینه‌های روی میز زندگی‌مان را به شکلی بچینیم که بهترین گزینه‌ی ما، برای افراد بیشتری ثمرات و نتیجه‌های مطلوب داشته باشد.

        پی نوشت: با توجه به توضیحات بالا، من هم معادلاتی داشته‌ام و دارم که بودنم در ایران را “در این لحظه” و “تا این لحظه” به بهترین گزینه‌ی روی میز تبدیل کرده است.
        برخی از این معادلات ممکن است در نگاه اول به چشم ناظر بیرونی نیاید. مادر و پدرم یکی از این معادلات هستند.

        • علیرضا داداشی گفت:

          سلام.
          در هر حال با توجه به اینکه گزینه های روی میز زندگی تان برای افراد زیادی ثمرات و نتیجه های مطلوب دارد، به خاطر خودم و دوستانم و جامعه ام، از صمیم قلب آرزو می کنم که بودن شما در ایران همچنان بهترین گزینه ی روی میزتان باشد. گرچه این خودخواهی ها شاید به دشواری هایی برای شما معلم عزیز ختم شود.
          خدا مادر و پدرتان را حفظ کند.
          راستی، من هر سال فایل های نوروزی تان را بعد از شروع سال جدید و همزمان با تعطیلات که بخش زیادی از رفت و آمدهایم را پیاده انجام می دهم گوش می کنم. بعد که به مقصد رسیدم نکات آن بخش را مرور و یادداشت می کنم.
          ممنونم.

          • فواد انصاری گفت:

            با شما موافقم آقای داداشی
            تعداد افرادی که از آقای شعبانعلی یاد میگیرند و خودشون رو شاگرد ایشون میدونند(از جمله خودم) خیلی خیلی زیاده و همینطور تاثیری که روی افراد مختلف جامعه گذاشتند بسیار عمیقه.
            و این تاثیر ادامه داره مثلا من هم بحث های مورد توجه رو نکته برداری کردم و سعی میکنم با اطرافیانم در این مورد صحبت میکنم و این تفکرات بیشتر و بیشتر نشر پیدا میکنه.

      • امیر گفت:

        سلام
        بعید میدونم محمدرضا بتونه نوشتن رو فراموش کنه. حالا هر کجای این دنیا که باشه. پس دیگه فرقی نداره کجا باشی. هرجا باشی دلت شاد باشه.

    • محمد تقی امینی گفت:

      با سلام به همه دوستان و باران عزیز
      امیدوارم که حداقل تاثیر این عیدی بسیار زیبا برای همه مان “توجه ” ، به هنگام گوش کردن این مجموعه فایل ها باشد :
      و در ابتدای پیام دوستان شاهد بیان متفاوت با این پیام باران عزیز باشیم :
      ” در خلال گوش کردن به این فکر بودم که” فقط به پیام گوینده توجه کنم . و هرگز افکار پراکنده موفق به شکستن تمرکز من نشدند .
      و پس از گوش کردن فایلها و دریافت عیدی مسرت بخش خود ، فکر کردم ایا فاصله مکانی میتواند عیدی سال اینده را کم رنگ تر کند و لذا نگرانی خود را ضمن تشکر با استاد مطرح نمودم .
      یادمان باشد هنر بزرگ و استادانه محمد رضا ، تلاش در راه اندازی این حرکت جاودانه بود و زیبایی این مدل ذهنی و این نوع تفکر و اندیشه ،پویایی آن با توجه به منابع امروز و مستقل بودن آن از محدودیت های مکان می باشد .
      وقتی برگزاری یک جمع محدود و گذاشتن یک کنفرانس با همه آن تلاشها که در آخرین سیمینار شاهد آن بودیم و کمترین مشکل قطع به موقع برق بود ، به نظر میرسید که کمتر کسی به زیبایی این تصمیم ایمان داشت .
      هنگامی که در سیمینار اعلام شد این آخرین سیمینار من است ، بسیاری از جمله خود من این عقب نشینی را بسیار غلط می دانستیم .
      اما امروز که این مطلب را دیدم ، به پویایی تفکر و هنر خلاقیت محمد رضا آفرین گفتم و براستی که ما هنوز درک درستی از تغییر پارادایم IT در جامعه جهانی نداریم .
      پیشاپیش سال خوبی را برای همه دوستان بخصوص محمد رضا عزیز دارم

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser