دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

هنر خواندن جملات کوتاه ۱ – (پیش‌نوشت‌ها!)

پیش نوشت صفر (اختصاصی نادر آرین): آخه نادر جان. تو که می‌گی اول نوشته‌هات ننویس مزخرفه. خوب هست دیگه! آدم خجالت می‌کشه اینا رو منتشر کنه. به قول یکی از دوستانم می‌گفت محمدرضا نمی‌ارزه به خاطر دو تا کلیک اضافی اینقدر آشغال بنویسی. ماهی یه دونه بنویس. درست حسابی بنویس! این یکی واقعاً مزخرفه. اصلاً نمی‌دونم شاید اثر سر درد و سرگیجه دیروز باشه یا تب امروز. اما خوب به قول اون دوستم شاید برای گرفتن کلیک به درد بخوره!

پیش نوشت اول (مربوط): این روزها، خواندن و منتشر کردن جملات کوتاه، به طور گسترده‌ای رواج پیدا کرده است. البته توجه و علاقه به جملات کوتاه اتفاق جدیدی نیست. خوب یادم هست که بیست سال پیش هم دیکشنری نقل قول‌های آکسفورد یا Oxford Dictionary of Quotations در نمایشگاه کتاب که آن موقع در محل نمایشگاه کتاب برگزار می‌شد، فروش خوبی داشت و به وضوح مورد استقبال قرار گرفته بود.

باید اعتراف کنم که من هم، یک نسخه از همان کتاب را خریدم و با حرص و ولع تمام، تک تک جملات را می‌خواندم و حفظ می‌کردم و از فردا به دنبال شرایطی بودم که بتوانم آن جمله‌ها را به کار ببرم و اظهار فضل مختصری داشته باشم!

اما به هر حال به نظرم می‌رسد یک واقعیت انکارناپذیر وجود دارد. ظهور و گسترش شبکه‌های اجتماعی مجازی و ابزارهای ارتباطی جدید، از توییتر و اینستاگرام و فیس بوک تا وایبر و واتس آپ و تلگرام، روند ترویج فرهنگ استفاده از جملات کوتاه را سرعت بخشیده است.

یا شاید بتوان گفت خواندن جملات کوتاه و جمع کردن کتابهای نقل قول در گذشته، بیشتر تفریح کتابخوان‌ها بود. اما امروز به تدریج نوعی دو قطبی شدن و پولاریزاسیون در حال شکل گرفتن است. اکثر افراد یا کتابخوان هستند یا جمله‌های کوتاه و البته در نخستین مواجهه، دو گروه بسیار شبیه هم به نظر می‌رسند. خوب یادم هست که همیشه شوخی‌های کودکی ما حول و حوش قرص نماز و قرص غذا و این حرف‌ها می‌گذشت. جملات کوتاه واقعاً به عنوان قرص کتاب، مورد استفاده قرار می‌گیرند.

پیش نوشت دوم (خیلی نامربوط): دکترعزیز، علی شریعتی که چند روز پیش هم سالروز از دست دادنشان بود (و ای کاش بود و من فرصت یک چای خوردن کنارش را با بسیاری از داشته‌هایم معامله می‌کردم) در جایی از مفهوم ملیت حرف می‌زند و در میانه‌ی آن تعبیری را مطرح می‌کند. این تعبیر،هفت کلمه بیشتر نیست. جمله‌ی معترضه‌ای در میانه‌ی جمله‌ای بزرگتر. اما چنان زیبا و دوست داشتنی است و چنان خوب است و چنان درست است و چنان ناب است و چنان ساده است و چنان کاربردی است و چنان زانو به خاک تجربه فرو برده است که هنوز هم که هنوز، مدام پیش چشم من است.

درست مثل دختری زیبا در میانه مجلس عروسی که هر بار بلند می‌شود و راه می‌رود، نگاه مهمانان از عروس و داماد برمی‌گردد و رد پاهای او را تعقیب می‌کنند. هر زمان در میانه یک جلسه یا میانه یک سخنرانی یا پشت میز کارم یا روبروی این صفحه کلید، می‌خواهم کلمات را به هم وصل کنم و جمله بسازم و حرف بزنم یا تصمیمی بگیرم و کاری را انجام دهم، این دختر زیبارو توجهم را به خودش جلب می‌کند و در گوشم رازی را زمزمه می‌کند که به نظرم از زیباترین رازهای زندگی در میان انسانهاست.

بگذارید کل حرف شریعتی را – به مضمون و تا حدی که حافظه‌ام اجازه می‌دهد – نقل کنم تا اصل مجلس و بزم را بشناسید و سپس دختر زیباروی دوست داشتنی من را هم در آن میان ببینید.

ملیت اگر بخواهیم آن را از نگاه جامعه شناسی و به شکلی علمی ببینیم با نژادپرستی هم معنا نیست. بلکه یک واقعیت انسانی و یک حقیقت اجتماعی در میان انسان‌هاست. چیزی که نه تنها به برتری جویی در میان اقوام و تنازع در میان ملت‌ها تبدیل  نمی‌شود و نباید بشود، بلکه باید عاملی برای تفاهم و تعارف میان ملت‌ها باشد. بر خلاف نظر عمده‌ روشنفکران، ملیت مانعی در برابر توسعه انسان و انسانیت نیست. بلکه مسیر تحقق انسان و انسانیت بر روی زمین و نه روی کاغذ از آن عبور می‌کند.

موضوع بحث چیزی دیگری است و چالشی است که هر انسان اهل فکری و دست به قلمی، دیر یا زود باید در برابرش موضع بگیرد و آن بحث ملت و ملیت و وطن پرستی و بی وطنی و جهان وطنی است. اما از نعمت‌های خداوند بود که من این هفت کلمه پایانی را قبل از پایان دانشگاه و زمانی که بیست و یک یا دو سال بیشتر نداشتم خواندم.

بر روی زمین و نه روی کاغذ: چقدر دنیای زمین و دنیای کاغذ با هم متفاوت است و چه خطر بزرگی است در دنیای کاغذ محصور شدن و برای دنیایی که بیرون کاغذ است فکر کردن و تجویز کردن. و چه جامعه دردناکی می‌شود جامعه‌ای که تفاوت زمین و کاغذ را نفهمد. که در آن شرایط، روی کاغذ حرف دیگری می‌زند و روی زمین کار دیگری می‌کند و دنیای زمین و دنیای کاغذ از هم دور می‌شوند و فاصله می‌گیرند و کم کم جامعه به دو دسته تقسیم می‌شود.

آنها که بر روی زمین زندگی می‌کنند و آنها که در دنیای کاغذ سیر می‌کنند. چه می‌گویم! سه دسته می‌شود. دسته سوم آنها که مثل اهالی کاغذ حرف می‌زنند و مثل اهالی زمین رفتار می‌کنند. فرشته کلامان شیطان رفتار!

ترکیب واژه‌ها شاید غریب باشد. اما این جنس آدم برایمان غریب نیست. من هستم و تو هستی و همه آنها که در اطراف ما هستند. بیماران دو شخصیتی و چندشخصیتی که وقتی حرف می‌زنیم و می‌نویسیم و عکس در اینستاگرام می‌گذاریم و کپشن نویسی می‌کنیم، تو گویی همه فیلسوف و عارف‌ هستیم. جمله‌های نیچه و ولتر و و مارک تواین و کوروش و دیگران، چنان لایک می‌خورند و تحسین می‌شوند که عده‌ای از دوستان کسب و کارشان را بر گردآوری و بازنشر حرف‌های اینها بناکرده‌‌اند. اما به خیابان‌ها که می‌روی می‌بینی که اگر ولتر زنده بود، بلیط تئاترش فروش نمی‌رفت و اگر نیچه زنده بود در کمک کردن به اسب مانده در زیر گاری تنها می‌ماند و اگر مارک تواین زنده بود روی نخستین خط عابر پیاده، زیر گرفته می‌شد و اگر کوروش زنده بود به جای مالیات دادن به او، به دنبال یارانه گرفتن از او بودیم!

همیشه به اندازه‌ای که این عقل ناقص و بیمار، همراهی می‌کند به دلایل عقب ماندگی‌های خودمان فکر می‌کنم. فکر می‌کنم هر کدام از ما زمان زیادی را برای این سوال صرف کرده و می‌کنیم. من هم مانند بسیاری از کسانی که الان این نوشته را می‌خوانند، فهرست بلندبالایی از این دلایل دارم و نوشته‌ام و کاش روزی بتوانم آن را اینجا برایتان بنویسم. اما یکی از آنها همین ماجرای فاصله زیاد دنیای کاغذ و دنیای زمین است.

بسیاری از عادت‌ها و رفتارها وجود دارند که وجود دارند. هستند. نمی‌توانیم آنها را به رسمیت نشناسیم. نمی‌توانیم بگوییم وجود ندارند. نمی‌توانیم بگوییم نباید وجود داشته باشند. مثال‌های بزرگش را نمی‌توانم بنویسم (چون وقت ندارم و مدیونید که فکر کنید که دلیل دیگری دارد!). اما یک مثال کوچک آن همین ماجرای نقل قول‌ها و خواندن جملات کوتاه است.

نمی‌توانیم فقط نصیحت کنیم که نخوانیم. بیایید نخوانیم. بیایید نخوانید. بگویید نخوانند.

بر روی کاغذ، خواندن جملات کوتاه، نشان از سطحی نگری و شتابزدگی دارد و باید از آن اجتناب کنیم و مراقب باشیم که فرهنگ آن رایج نشود و خودمان همراه آن نشویم. اما بر روی زمین، با گروه بزرگی از انسانها طرف هستیم که رسماً این شیوه را به عنوان میان‌بری برای رشد و یادگیری و ادعای دانش و ژست فرهنگ و عمل زیبایی چهره (و تبدیل آن به چهره‌ی یک فیلسوف عارف مسلک متفکر) به کار می‌برند.

در بسیاری از حوزه‌ها من راه‌های روی زمین را جستجو کرده‌ام و نه راه‌های روی کاغذ را. اما فکر می‌کنم تا همین اواخر در مورد فرهنگ سطحی نگر و ضعیف شبکه‌های اجتماعی، افکارم بیشتر بر دنیای کاغذ متمرکز بوده و حاضر نبودم به سادگی این مسئله را بپذیرم که در دنیای واقعی و بر روی زمین، وجود این پدیده یادگیری شتابزده، قابل انکار نیست.

همان‌هایی که به جای رستوران رفتن و ساعت‌ها نشستن و غذا خوردن، به فست فود می‌روند و غذا را می‌گیرند و شتابزده می‌خورند یا ساندویچ را در ماشین کنار خیابان می‌خورند و از کنار هم بودن لذت می‌برند، به جای کتابخانه رفتن و کتاب خریدن هم، جملات زیبا را در موبایل می‌خوانند و با هم رد و بدل می‌کنند و از با هم بودن لذت می‌برند!

به همین دلیل، شاید وقت آن باشد که کسی مثل من هم – که نوشتن مطالب بلند از ویژگی‌های اوست – درباره هنر خواندن جملات کوتاه، چیزهایی بنویسد!

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه ای گری (صوتی) هدف گذاری (صوتی) راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


لینک دریافت کد فعال

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser