دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

هر کس داستانی دارد…

نخستین جلسه ی کلاس توسعه مهارتهای فردی بود. آمد و آن گوشه نشست. با چهره ای که میتوانستی حدس بزنی اهل هنر است! برای من یکی بود مثل باقی دانشجویانم. همه ی آنها را دوست دارم. با دیدن هر کدامشان، لبخند بر لبانم می آید. او هم یکی مثل آنها بود.  روزی به یکی از همکارانم گفته بود که اسلایدهای محمدرضا، از نظر فونت و گرافیک و …، ضعیف است و میتواند بهتر شود. من هم که از زیبایی و زیبایی شناسی هیچ چیز نمی فهمم، این حرف را جدی نگرفتم.

چند باری پیامک هایی رد و بدل کردیم و نهایتاً نمیدانم چطور شد که تصمیم گرفتم سری به او بزنم. آدرس فروشگاهش را داد: «بالاتر از میدان انقلاب – نرسیده به چهارراه نصرت – پلاک ۱۵۲۱ – فروشگاه رنگار».  دیشب ساعت هشت بعد از تمام شدن کلاسم از دانشگاه تهران به سمت انقلاب حرکت کردم و فروشگاه را پیدا کردم: فروشگاهی کوچک در نزدیکی میدان انقلاب! قطعاً در نخستین نگاه از فروشگاهی در این محل، انتظار زیادی نمی شد داشت.

فروشگاه رنگار شعیب ابوالحسنی

محصولاتش را دیدم و لذت بردم. سلیقه ای چنان خوب که بی سلیقه ای چون من هم، آن را درک میکند. نشستیم و با هم حرف زدیم. جدای از مرور قصه ها و خاطرات کودکی، یاد گرفتم که چقدر لباس پوشیدنم ایراد دارد و چقدر اسلایدهایم بی سلیقه است و چقدر نکات ریز بصری وجود دارد که من و امثال من از آن بی خبریم. ساعت حدود ده بود به فروشگاه را بستیم و با هم به کافه ای در نزدیکی فاطمی رفتیم.

فهمیدم که شعیب ابوالحسنی، عاشق هنر است و از جمله معدود کسانی که به قول من، «رویاهاشان را نفروخته اند». استعداد بسیار زیاد و سختکوشی که میتوانسته به هر رشته و دانشگاه دلخواهی منجر شود را صرف هنر کرده و انتقادها شنیده. مثل بسیاری از خانواده ها، خانواده او هم با کار هنری و تحصیل در این زمینه موافق نبوده اند. اما او به هر حال، بر تصمیم خود در ادامه مسیر هنری مصمم می ماند و با رتبه ی خوب به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران می رود. تصمیمش برایش آنقدر مهم هست که هزینه های زندگیش را با هر کاری که دست میدهد – نه فقط با کارهای تمیز و شیک هنری! – تأمین کند.

نمونه ی کارهایش را دیدم. شما هم بی آنکه بدانید، دیده اید. در بسیاری از بنرهایی که در سطح شهر آویخته شده اند. در صفحه اول روزنامه ها، بر روی لباسها و تی شرت ها و مانتوها.

ایمان آوردم به اینکه همیشه می گویند: «زیبایی کار شبه هنری را، فقط منتقدان هنر می فهمند. اما زیبایی کار هنری را هر انسانی صرفاً به دلیل انسان بودنش می فهمد!». زیبایی کارهای او را می شد فهمید.

حرفهایش از کلاسهای عبدالکریم سروش و دوستی با او شروع شد و با خاطرات درسهای استاد ممیز، ادامه پیدا کرد. از سالهای ۸۸ گفت و کارهایی که کرده و سختی هایی کشیده. سختی هایی که اینجا نمیتوان نوشت و توضیح داد. و از اینکه امروز یک کارآفرین شاید کوچک در ابتدای راه است. این فروشگاه را تأسیس کرده تا لباس طراحی کند و تولید کند و بفروشد. او و همسرش و یکی از دوستانشان آنجا کار میکنند.

برای من هدیه ای هم داشت. یک لوگوتایپ طراحی کرده بود که از این به بعد امضای من خواهد بود در پای نوشته ها. هدر بالای سایت را هم برایم طراحی کرده بود و به من هدیه داد (همین چیزی که الان می بینید). برایم از معانی پنهان خطوط و اشارات آشکار هندسه گفت. از معنی رنگها.

محمدرضا شعبانعلی

ساعت به دوازده نزدیک میشد. باید جدا میشدیم و هر یک به خانه میرفتیم. ساعات لذت بخش و آموزنده ای بود. با خودم فکر میکردم آن کسانی که بالای میدان انقلاب، وارد فروشگاه شدند و از آن جوانی که پشت میز ایستاده بود، قیمت مانتو یا تی شرت را پرسیدند، آیا میدانستند که این فروشنده ی متین و آرام، میتواند برایشان از معنی رنگ و طرح تا قبض و بسط تئوریک شریعت و حدیث بندگی و دلبردگی، ساعتهایی آرام و عمیق بسازد؟

——————————————

پی نوشت: افتخار میکنم که دوستی فهیم و هنرمند مانند شعیب ابوالحسنی پیدا کرده ام. هر وقت حوصله داشتید میتوانید به صفحه فیس بوک فروشگاه او سر بزنید یا با سر زدن به گالری کارهای او در صفحه ی فیس بوک شخصی اش، از دیدن کارهای زیبای او لذت ببرید.  نمونه هایی از کارهای او را برای شما هدیه آورده ام:

آسمان - کاری از شعیب ابوالحسنی

آسمان – کاری از شعیب ابوالحسنی

این نیز بگذرد - شعیب ابوالحسنی

این نیز بگذرد – طرحی برای روزهای سخت چهارسال قبل

کار دیگری از شعیب ابوالحسنی

کار دیگذی از شعیب ابوالحسنی – در عاشقی پیچیده ام

 

شعیب ابوالحسنی

امید هیچ معجزی ز مرده نیست، زنده باش

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه ای گری (صوتی) هدف گذاری (صوتی) راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


47 نظر بر روی پست “هر کس داستانی دارد…

  • ناشناس گفت:

    واقعا این تیشرت که روش نوشته این نیز بگذرد مناسبه حال الان منه من میخوامش….

  • سحر گفت:

    آقای شعبانعلی عزیز،

    من افتخار می کنم که خواننده نوشته ها، و شنونده و بیننده فایل های کسی هستم که بر خلاف اکثریت جامعه امروز ما، از غنای درونی سرشار است و از کم بینی ها و تنگ نظری ها به دور.
    از اینکه علی رغم تمام مشغله هایی که دارید زمان می گذارید تا قدردان محبت ها باشید و از هر فرصتی استفاده می کنید تا مبلغ آثار انسان های لایق و شایسته شوید از شما سپاسگزارم.

    آقای ابوالحسنی عزیز،

    از شما به سبب طراحی فاخر و هنرمندانه تان متشکرم. ممنون ار اینکه سبب شدید هر روز شاهد یک اثر هنری باشیم.

    با احترام.

  • عسگری-پوریا گفت:

    من هم ای از کودکی در خانواده ای اهل هنر بزرگ شده ام و خودم هم کم و بیش دستی در هنر دارم ( مفتخم که سالها پیش از خدمت استاد بیژن کامکار کسب فیض فراوان کرده ام) و مطمئنم که طبعم کارهای هنری را برجسته می بیند.
    داستان طراحی لوگوی سایت هم بسیار جالب بود. خود لوگوی سایت هم با توجه به منحنی های بسیاری که دارد بسیار لذت بخش است. آدم حض می کند.
    از جناب آقای ابوالحسنی سئوالی دارم مبنی بر اینکه سفارش کار هم آیا قبول می فرمایید؟ یعنی اینکه من بیت شعری را سفارش دهم شما آن را با طراحی و خطاطی برایم تبدیل به پوشیدنی کنید؟ من سالهاست که از درون مولانا می پوشم اما از برون نه. شما راهکاری برای این خواسته من دارید؟

  • شهاب گفت:

    امضایی که براتون طراحی کرده منو یاده یه امضایی از میرحسین عزیزمون انداخت
    امیدوارم این کامنت از فیلترتون رد بشه 🙂

  • لیدر گفت:

    لوگوی که براتون طراحی کرده خیلی زیباست. یه حس خاصی به آدم میده.

  • پگاه گفت:

    آیا آقای شعیب ابوالحسنی اینجا رو مطالعه میکند آیا؟؟؟ من می خوام این آخری رو سفارش بدم آیا امکانش هست سایز و هزینه رو پرداخت کنم و و بعد از طریق پست دریافتش کنم….فروش اینطوری هم دارن آیا؟؟؟؟

    • پگاه. میدونم اینجا رو مطالعه میکنن. اما روش فروششون رو نمیدونم… مطمئنم که همینجا جواب میدن بهت.

      • سمانه گفت:

        من هم خوشحال خواهم شد اگر پاسخ این سوال رو بدونم 🙂

        ازاین طریق هم پیگیری میکنم
        اما خوشحال میشم که اینجا هم پاسخ داده بشه تا دوستان دیگرمون هم بتونن استفاده کنن و در جریان باشن

    • سلام خانم پگاه
      طرح آخر را فعلا موجود نداریم 🙁 علتش هم این هست که معمولا وقتی بنده طرحی رو طراحی می‌کنم و تولید می‌کنیم، خیلی زود از روی طراح کپی برداری می‌شه بهمین دلیل سعی می‌کنم طرح جدیدتری رو ارائه کنم و…
      اما راجع به فروش هم باید بگم که فعلا اجناسی که خانه پوشاک رنگار تولید می‌کنه فقط به صورت حضوری و در خود فروشگاه به فروش می‌رسند. و سعی بر این هست که هر کاری که تولید می‌شه در وب سایت http://www.rangar.ir برای نمایش ارائه شود.

      • پگاه گفت:

        سلام ..خیلی متاسف شدم بابت کپی برداری از کارهاتون …خب با این اوصاف کسانی که تهران زندگی نمیکنن بی تصیب موندن از این هنر…امیدوارم به زودیه زود شعبی در دیگر شهرها هم راه بندازید ….ممنون از وقتی که گذاشتید شاد باشید و سلامت

  • امير قرباني گفت:

    محمد رضا كنجكاو شدم بدنم كه آقاي ابوالحسني به يه همچين شخصيت خاصي،
    راجع به بهتر كردن اسلايد هات چه راهنمايي بهت كرد؟

  • ناشناس گفت:

    سلام استاد منم هنوز منتظر جوابتون هستم و روزی چن بار به سایتتون سر میزنم هم بخاطر جواب ایمیلم و هم خوندن مطالب جذابتون.

    • بهرام فال کوش بد گفت:

      آقا یا خانم ناشناس از کل دنیا {دلخوشیم} این بود که استاد همیشه کامنت هارو میخونه و چندبار هم لطف کرده لازم دونسته جواب منو داده !

      اما شما با این جملت(سلام استاد منم هنوز منتظر جوابتون هستم ) باعث شدی که استاد در پاسخ کامنت ها تغییر سیاست بدند.

      آخه چرا این کارو کردی حسود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  • بهرام فال کوش بد گفت:

    سلام
    استاد از اون کامنتی که برای در ستایش اون هشت نفر نوشته بودید من در جواب پاسختون که امروز تازه دیدمش یه تقاضا داشتم که اگر امکانش هست ممنون میشم اجابتش کنید…

    در انتظار جوابتون نشستم تو سایت جایی هم نمیرم!!!

  • nayyere گفت:

    با سلام
    خیلی طرح های زیبایی هستن بهشون تبریک میگم و به شما بابت زیباترشدن سایت
    استاد من یه هفته ای هست که در طرح متمم ثبت نام کردم ولی چیزی دریافت نکردم لطفا راهنمایی کنید دلم نمی خواد خیلی عقب بیفتم خیلی ممنون

  • روزبه گفت:

    من رویام رو فروخته ام… به عبارتی نتونستم مثل شعیب مقاومت کنم در برابر خانواده ام و از مهندسی الکترونیک به هنر تغییر رشته بدم… اینکه آرزو داشتن من مهندس بشم و اینکه همیشه می کفتن جو رشته هنر سالم نیست… ظاهرا برای من دیر شده برای تغییر فرم زندگی و تلاش برای رویاهام… ولی الان اگر فرزندم بیاد بگه من دوست دارم نظافت چی یا گارسون بشم هم به خواستش احترام میگذارم…
    محمدرضای عزیز، پارسال دانشجوی تو بودم در دوره اصول مذاکره… امسال با خوندن ازت بیشتر میشناسمت و احساسات و اندیشه های مشترک بیشتری رو دریافتم ازت. همینطور متوجه شدم که من و شما در زمان ورود به دنیا باهم ۱۰روز اختلاف داریم و البته این موضوع، بعنوان آخرین دلیل حسی شناخته شده در نشستن کلامت بر دل و پیامت در ذهن منه !!!
    من در کارم و رشته ام موفق هستم اما شاد نیستم… تو رویات رو باز پس خریدی… چه چیزایی رو هزینه کردی؟! و اصولا تا چه حد میشه برای رویا که اسمش هم روشه…. هزینه کرد؟! چطور باید از کاری روی کار دیگه سوییچ کرد و از خانواده خواست که هزینه های مادی و معنویش رو بپردازند؟! این در حالی خواهد بود که شما مطمئن از نتیجه نیستی و فرصت پشیمانی مجدد هم نداری…..
    درود بر شما

  • ستاره گفت:

    ممنون به خاطر حس رنگي و بسيار خوب اين نوشته و البته تبريك به خاطر header.

    فقط يك سوال داشتم:
    دو تا نقطه ي سمت راست header هم معناي خاصي دارند؟
    (من متاسفانه سررشته اي از هنر ندارم,براي همين به نتيجه اي نرسيدم)!!!!

    • ستاره جان.
      سوال های سخت نپرس.
      منم نمی دونم. اما خجالت کشیدم از شعیب بپرسم.
      الان کلی تفسیر هنری از خودم خلق کردم براش!

      • سمانه گفت:

        سلام
        نپرسیدن عیب است نه پرسیدن!
        محمدرضا؟!!!
        تفسیر هنری خلق کردن خوبه ،ذهن رو پویا میکنه .اما خوبه بدونیم فلسفه ی اون دونقطه چیه ،منم کلی تفسیر کردم .اما دوست دارم بدونم واقعن!

        • همینجا از شعیب ابوالحسنی درخواست میکنیم بیاد و برامون راجع به کارش توضیح بده 🙂

            • پگاه گفت:

              به نظر من هنر رو نباید تفسیر کرد …یعنی خود هنرمند نباید هنر ش رو تفسیر کنه …لذتی که آدم از هنر میبره به خاطر برداشت و حسیه که براساس شخصیت منحصر بفرد شخص بیننده از یه اثر هنری در آدم شکل میگیره به صورت ناخودآگاه….خلق اثر هنری یک جور بیرون کشیدن بخشی از درونیاتمون به بیرون و توضیح این درونیات یه جورایی سخته…باقیه آثارشون که دیدم انگار زیاد رو این نقطه ها مانور میدن هیمنجا هم نمونش هست “در عاشقی پیچیده ام”
              تفسیر من از نقطه بیرون افتاد از دایره لوگو که داخلش محمدرضا شعبانعلی نوشته شده اینه که همه ما مثله قطراتی از دریای عظمت الهی هستیم و باید ” قطره گم گردان چو دریا شد پدید ” چرا که در غیر اینصورت
              گر کسی در قطره بودن بازماند
              قطره ماند گرچه دریا شد پدید
              “عطار”
              اون دو تا نقطه بزرگ هم برای من تداعی کننده یک مشاهده گر هست

              • نیلماه گفت:

                هدر و امضای طراحی شده خیلی قشنگه . الان که نوشته رو خوندم تازه به معنی اون دو تا نقطه فک کردم
                پگاه جان شما هم خیلی شاعرانه ش کردی. یکی از مشخصه های هنر همین چند بعدی و چند معنایی بودنشه که هر بیننده ای با داشته های ذهنیش برداشت های متفاوتی داره.
                توی خوشنویسی یک نقطه خیلی معنی داره اما برای دوتاش چیزی پیدا نکردم.
                لزومی نداره که حتما معنی یا رمز و راز خاصی داشته باشه. شاید ایشون برای تعادل تو طراحی شون اون دو تا نقطه رو گذاشتن که وزن بصری دو طرف با هم متعادل باشه
                هدر دو قسمت شده یه طرف اون دوتا نقطه و طرف دیگه نوشته ها. حالا اگه اون دوتا نقطه نباشه سمت راست سبک و خالیه سمت چپ سنگین میشه منظور از تعادل اینه.
                این چیزیه که به ذهن من میرسه

                • پگاه گفت:

                  خب نیلماه عزیز من هنر رو آکادمیک و علمی نخوندم و هرچی کار هنری کردم حسی بوده. مطالعات چندانی ندارم ..ولی خداوند زیبایی شناسی خوب و قوی به من داده اینو علمی میگم ;)و توضیحم دقیقا براساس حسی بود که گرفتم…ممنون از توضیحت و همینطور تفبیری که از شاعرانه بودن توضیح من کردی چون شعر و شاعری از شعور میاد….

                  • نیلماه گفت:

                    پگاه جان توضیح شما نقد و تفسیر بود و این به آموزش آکادمیک چندان ربطی نداره دقت ذهن شمارو میرسونه. تو کار هنر آموزش دیدت رو وسیع میکنه که زودتر به نتیجه برسی همین. اگه آموزش هم ندیده باشی با ذوق و حسی که شما گفتی هم میشه کم کم به یه چیزایی برسی منتها یه مقدار دیرتر و سخت تر اما میشه.
                    هنر هم دقیقا از همون شعور میاد. یه هنرمند با اثرش زیبایی ذهن و روحش رو نشون میده. حس و حال لحظه ایش باعث خلق یه اثر میشه که برآمده از درونیاتشه بخاطر همینه که بعضی کارا حال عجیبی بهت میده. این هنر میتونه یه کار تجسمی باشه یا شعر یا موسیقی …

          • ستاره گفت:

            خیلی ممنون

    • اول این که با خانم پگاه و کامنتشون در مورد توضیح دادن و ندادن یک اثر هنری موافقم خیلی وقت‌ها دیگران کارهایم را می‌بینند نکته‌هایی را کشف می‌کنند که بیانشان برای بنده به عنوان خالق آن سخت هستند، ولی به آن نکته در خلق اثر توجه داشته‌ام 🙂
      در مورد نقطه‌ها باید بگم یکی از مواردی که در گرافیک دیزاین همیشه برای من مهم و جذاب هست رسیدن به فرم جذاب بوده و هست و از آنجایی که هر کدام از عناصر بصری برای خودشان مفهومی دارند آنگه که در فرم دلخواه هنرمند دوباره احیا می‌شود شاید آن مفهمومی را که او می‌خواهد القا می‌کند، نقطه‌ خوشنویسی ایرانی (نستعلق) نماد خیلی چیزهاست که بیان آنها این جا هم طولانی است هم حوصله سر برد اما یکی از انها نماد نوشتن یعنی این که از نقطه بقیه حروف بوجود می‌ایند، وبلاگ محمدرضا‌ قرار است “نوشته” داشته باشد اصلا اسمش رویش هست روز نوشته‌ها ۲ نقطه‌ای که سمت راست هستند، برایم نمادی از متکلم وحده نبودن این وبلاگ هست چون همه می‌توانند بگویند، نظر بنویسند و… به خاطر همین از تک نقطه استفاده نکردم. مقصودم همی که مدرن هست که از ابزار سنتی بهره بردم 🙂 امیدوارم در کل خوشایند باشد.

      • ستاره گفت:

        خیلی ممنون به خاطر تفسیر و نگاه بسیار زیباتون.

      • سپید گفت:

        بسیار از آشنایی با جناب ابوالحسنی خوشحال شدم و از کارهای زیباشون لذت بردم لوگو اسم آقای محمدرضا کار خوبیه با توجه قالب دایره و خطوط دوار نستعلیق نقطه خارج از دایره هم تمرکز طرح رو بالا میبره ولی با توجه به توضیحات آقای ابوالحسنی درباره دو نقطه سمت راست به نظرم خیلی تخصصی بود تفسیرشون و مخاطب بالای این سایت براش قابل درک نیست، دو نقطه اون هم با وسعت سطحی که قسمتی از تایتل رو کامل در بر گرفته،درسته که مبحث گرافیک خیلی مواقع به اختصار و کلی گویی و پرهیز از توضیحات اضافه ی تصویری میپردازه ولی با توجه به نوع خوانندگان و همچنین نوع موضوعات مطالب سایت حتی اگر در نظر بگیریم که روز نوشته است(و صرفا مربوط به خاطرات روزانه شخص نیست) فکر میکنم کمی سنگین هست برای تایتل این سایت.

  • نوید گفت:

    به به …افتخار دارم مدتهاست با شعیب آشنا هستم(تقریبا از نوجوانی)……جه با هنرش . چه با کسب و کارش…. اما باید اعتراف کنم کم ازش استفاده کردم!!!

  • آرام گفت:

    زیبا و دلنشین بود
    به ایشون دست مریزاد و از شما تشکر که این حس خوب رو منتقل کردین…
    حس خوب آرامش و پاکی درون که پشتوانه بزرگیه برای تحمل نا آرامیهای بیرون…تحملی که از سر بیچارگی نیست از روی بزرگیست.

  • زهراقاسمی گفت:

    مبارک باشه.واقعا قشنگه.به خصوص امضا.کاراشونم حرف نداره.عالی هستن.واقعا سر ذوق امدیم.

  • سعیده (آذر) گفت:

    عالی…

    چقدر header سایت خوب شده، از قبلیه خیــــــــــــلی بهتره.

    حتما به این مغازه سر خواهم زد.

  • عباس عسگری گفت:

    درود
    محمدرضا جان تبریک میگم برای آشنایی وداشتن چنین دوستی و دست مریضاد میگم به آقای ابوالحسنی برای طراحی فوق العادشون . انتخاب رنگ و نوع چیدمان در لوگو تایپ به بهترین حالت ممکن انجام شده و جا ی تقدیر داره.
    همیشه سبز باشید

  • پرویز گفت:

    سلام محدمد رضا
    دوست دارم خیلی چیزها بگم، اما ترجیحاً نمی‌گم… اما دنیای خشن ماهایی که فنی خوندیم یا فوقش کوتاه اومدیم و می‌خوایم در آینده دستی بر سر مدیریت بکشیم، شاید از نظر آنها این قدر بیگانه باشه که گاهاً دنیای اونها برای ما…
    کلی نوشتم اما پاک کردم، فعلاً توی مرحلۀ طرد هنر هستم.
    سه سئوال یه مدت می‌خواستی یه کافۀ آنلاین توی سایت طراحی کنی که توی هفته بر سر یه موضوعی توش بحث بشه اما جز چند بار کوتاه دیگه خبری ازش نشد؟! خیلی دوست دارم که نظراتت رو شاید با حداقل ویرایش ممکن (نسبت به سایت و کتاب) بشنوم.

    ممنون که قشنگ می‌نویسی

  • M.H.B گفت:

    خیلی طرح های جالب و خلاقانه ای بود. مخصوصا در صفحه فیس بوک فروشگاه طرحهای خیلی جالبی بود! اونقدر خوشم اومد که صفحه رو لایک کردم! اما یه چیزی که واقعا به نظرم جاش تو اون پیج و اون تبلیغات ها خالی بود ، پوشش های اسلامی تر بود. ای کاش تم اسلامی بیشتر توی پوستر ها و عکس ها و پوشش ها نمایان می شد. اگر ممکن هست این نظر رو انتقال بدین . ممنون

  • پگاه گفت:

    لذت بردم …مخصوصا طرح آخر فوق العاده بود …

  • مسعود گفت:

    چه صفایی دارن همچین دوستانی.

  • سمانه گفت:

    خیلی فوق العاده بود .یعنی باید بگم بی نظیر
    نمیدونم تا امروز و قبل از این نوشته ،دوستانی که به اینجا سر میزنند و حتی شما با دیدن این لباسها در فروشگاه ها و یا در تن هم وطنی ،اون احساس آرامشی رو که من همیشه با پوشیدن و دیدن این لباس ها تجربه کردم رو تجربه کردید یانه .حسی که من با پوشیدن این مدل از لباس ها بهم دست میده ،یه حس سبکی و آرامش خیلی خاص و ویژه ست.
    محمدرضا .
    شاید اگه این جمله «معنی رنگ و طرح تا قبض و بسط تئوریک شریعت و حدیث بندگی و دلبردگی، ساعتهایی آرام و عمیق» رو نمیخوندم _ با اینکه رنگ ها ونوشته ها همیشه برام مهم بودن وبرای انتخابشون دقت کردم _ نمیدونستم که این آرامشه از کجا میاد.ممنونم بابت این معرفی .
    به همین سادگی یه اتفاق خیلی ساده،اما خیلی خیلی ارزشمند ،تاثیر خیلی عمیقی روی روان آدم به جا میگذاره .فرای کار ارزشمندی که دوست عزیز شما داره انجام میده وداستانی که شما نوشتید .اگه این اتفاق (دوست ندارم بگم سنت بشه ،اما چون واژه ی خاصی رو در دایره لغاتم پیدا نمیکنم ،همین رو میگم)که اگه یه همچین کاری گسترش پیدا کنه ،چه تاثیری خوبی روی جامعه میگذاره .
    من که تا امروز سعی کردم لباسهایی که میپوشم رو خودم طراحی کنم ،نه اون چیزی که تو بازار عرضه میشه و هیچ وقت حس خوبی به آدم نمیدن.با معرفی این فروشگاه حس خیلی خوبی پیدا کردم .چرا که حداقل از اصالت هنر ی که اون رو عرضه میکنن به خوبی آگاهند وهمین برای من کافیه که بخوام به راحتی اعتماد کنم .
    وآرزو میکنم چنین فروشگاهایی هر چند کوچیک در شهرستانها هم وجود داشته باشه .
    یک اعتراف صادقانه ،من دلم از این لباسها خواست .شمام مثل اینکه برای کمتر دلبردگی ،تصاویر کمتری از طرح های زنونه ش گذاشتین 🙂

  • مریم گفت:

    خیلی زیبا هستند مخصوصا شاهکار آسمان ایشون.
    به نظر من آدم باید تو زندگی بابت مشکلات سر راهش از خدا ممنون باشه چون این دریای طوفانیه که ملوان قدر میسازه.

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser