پیش نوشت: آنچه میخوانید سیزدهمین گام از مجموعه گامهای با متمم تا نوروز است و طبیعتاً مناسبتر است که دوازده گام قبلی را بخوانیم و تمرینها و توصیههای آنها را بررسی کنیم و سپس برای مطالعهی این گام وقت بگذاریم.
میخواهیم برای اتاق خود مبل بخریم. معیار خرید چیست؟
در مسئلهای به همین سادگی، سه نگاه کاملاً متفاوت وجود دارد.
نگاه اول اینکه: مبلی را میخرم که به سلیقهام نزدیکتر باشد: رنگ آن، جنس آن و طراحی آن به سلیقهام و به خانهام و به رنگ پردهام و شکل میزم و به چوب کتابخانهام بیاید. نگاهی که بیش از هر چیز، چیدمان محیط کار یا زندگی را مورد توجه قرار میدهد.
اما نگاه دومی هم وجود دارد: مبل، باید مبل باشد. یعنی وسیلهای برای نشستن. پس باید چیزی را بگیرم که برای نشستن مناسب باشد. بشود راحت بر روی آن نشست. برای بدنم مناسب باشد. ارگونومی در آن رعایت شده باشد و مواردی از این دست.
البته نگاه سومی هم وجود دارد: این مبل قرار است چه رفتاری را در کسی که روی آن مینشیند، ایجاد کند؟
این مبل را برای اتاق جلسات میخواهم. اگر خیلی راحت باشد، جلسهها طولانی خواهد شد. ترجیح میدهم به شکلی باشد که افراد خودشان را روی آن رها نکنند.
حتی برای خانه هم، این مسئله مهم است. دوستی میگفت محمدرضا. مطمئن هستم که متوسط نشستن مهمانها در نوروز در خانهی من دو برابر جاهای دیگر است و این اعصابم را خرد میکند. بخش اصلی هم به خاطر این مبلهای لعنتی است که کسی که رویش مینشیند نمیتواند به راحتی بلند شود.
نگاه اول، بر Style سبک تاکید دارد.
نگاه دوم، بر Function یا عملکرد.
نگاه سوم، بر Behavior یا رفتار.
آیا کارت بانکی خود را هنگام بیرون رفتن در خریدهای روزمره با خود میبرید؟ یا ترجیح میدهید از پول نقد استفاده کنید؟
برای بعضیها این سوال از جنس سلیقه است. نسل قبل ما گاهی هنوز پول نقد را دوستتر دارد. از اینکه انگشتش به اسکناس کشیده میشود و بارها چکپول را میبیند و میشمارد و مرتب میکند، لذت میبرد. نسل جدید ممکن است ترجیح بدهد برای هزار تومان هم کارت بکشد.
اما این سوال میتواند پاسخی فراتر از سلیقه هم داشته باشد.
کسی میگوید در استفاده از پول، بحث امنیت هم مهم است. پس ترجیح میدهم از کارت استفاده کنم تا احتمال گم شدن یا سرقت آن کمتر باشد.
نگاه سوم هم میتواند توضیحات و دغدغههای دیگری را برای ما مطرح کند:
تجربهی شخصی بسیاری از ما و انبوهی از مطالعات انجام شده نشان میدهد که انسانها، پول الکترونیک را راحتتر از پول فیزیکی خرج میکنند. بنابراین ممکن است یک نفر به این نتیجه برسد که همراه نداشتن کارت و داشتن مبلغ مشخصی از پول در کیف (جز در مواردی که خرید جدی و مهمی داریم) میتواند صرفهجویی قابل توجهی در هزینههای زندگی او داشته باشد.
حالا میتوانیم به مسئلهای که من در چند گام قبل اشاره کردم بازگردیم. آنجا که پیشنهاد کردم حتی اگر میتوانیم، باز هم Flash Memory با ظرفیت بالا نخریم.
بعضیها در انتخاب فلش مموری، به سلیقه توجه میکنند. رنگ و ظاهر و ابعاد و مشخصاتی از این دست.
بعضیها به عملکرد توجه میکنند. سرعت نوشتن و خواندن. حجم ذخیره سازی اطلاعات. مقاوم بودن در برابر آب و ضربه و موارد مشابه.
اما یک سوال دیگر هم این است که این دو فلش مموری که الان روی میز هستند و میتوانند گزینهی انتخابی من باشند، چه رفتارهای متفاوتی را در من ایجاد خواهند خواهند کرد؟
بسیاری از مطالبی که تا کنون گفتهام را میتوان در قالب این سوال جا داد.
انتخاب بین کتاب فیزیکی و کتاب الکترونیکی هم از این جنس است.
بخشی از ماجرا سلیقه است (که طبیعتاً کاملاً شخصی است). بخش دیگر از لحاظ عملکرد است که قطعاً کتابخوانهای الکترونیک در آن برندهاند. اما سوال دیگر، تاثیر آنها بر رفتار مطالعهی ماست (که البته ممکن است از فردی به فرد دیگر تفاوت داشته باشد).
اگر ما در روشهای نادرست متمم خوانی، تا این حد سرسختانه بر استفاده از کامپیوتر و عدم استفاده از موبایل اصرار داریم، بدیهی است که ناشی از ناآشنایی با تکنولوژی یا نداشتن زیرساختهای نرم افزاری یا عادت به ابزارهای نسل قبل نیست. در آنجا هم سوال سوم ما را به اصرار بر آن گزینه واداشته است.
روانشناسی محیطی به ما آموخته است که بخش مهمی از رفتارهای ما به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه از محیط تاثیر میپذیرند.
حتی از ترکیب منوهای غذا داخل کشوی میز خانه یا محل کار شما، میتوان وزن و سلامت شما را حدس زد. اگر چه خودتان بر این باور باشید که همهی انواع گزینهها را دارید و هر بار، مجدداً کاملاً آگاهانه انتخاب میکنید.
رنگ محیط یک خانه یا یک فروشگاه یا یک کافی شاپ، بر روی مدت زمانی که میتوانیم در آن محل باقی بمانیم تاثیر میگذارد.
اینکه داخل کیف خود، چه چیزهایی را حمل میکنیم یا نمیکنیم، روی بسیاری از رفتارهای ما تاثیر دارد.
فاصلهی بین دو قفسهی محصول در فروشگاه، بر اینکه شما از بین آنها عبور میکنید یا نه و اینکه با چه سرعتی از میان آنها عبور میکنید، تاثیر دارد.
چیدمان اپلیکیشنها روی صفحهی موبایل، بر روی نحوهی استفادهی ما از آنها تاثیر دارد.
صدای موسیقی که در فضای اطراف ما وجود دارد، بر روی رفتار و احساسات ما تاثیر دارد.
اما هنوز، استایل و عملکرد جایگاهی بزرگتر و جدیتر را در ذهن ما به خود اختصاص دادهاند.
در حال حاضر، دولتها و کسب و کارها بیش از ما، به تاثیر محیط بر روی رفتارمان فکر میکنند.
کتابی مثل Nudge در مورد طراحی محیط و نقش آن بر روی رفتار مردم میگوید و میکوشد به سازمانها و دولتها کمک کند که رفتار عمومی را بهتر هدایت کنند (شاید خوب باشد اگر ماجرای مگس در توالت را نخواندهاید، آن را بخوانید).
در حوزهی UX و طراحی واسط کاربری، به نقش چیدمان المانهای صفحات در رفتار کاربران توجه میشود. هنوز کسانی هستند که به ما ایمیل میزنند که مثلاً چرا در اینجا یا متمم، این رنگ چنین است یا چنان است. آنها فکر میکنند سلیقهی ما یا آنها، معیاری برای تصمیم گیری است. در حالی که طراح سایت، رفتار مشخصی را به عنوان هدف انتخاب میکند و همهی گزینههای طراحی بر اساس آن رفتار تعیین میشوند. این رفتار ممکن است کلیک بر روی یک لینک، مدت زمان بیشتر یا کمتر ماندن در یک صفحه، ترغیب به انجام دادن یا ندادن یک تمرین یا هر چیز دیگری باشد.
در طراحی چیدمان فست فودها، رنگها را جوری انتخاب میکنند که هم اشتهای ما بیشتر شود و هم سریعتر غذا را بخوریم و محل را ترک کنیم. همچنانکه در کافیشاپها نور را کم میکنند تا هم معذب نباشیم و بیشتر بمانیم و هم مردمک چشم طرف مقابل گشادتر شود که تحقیقات نشان میدهند در این حالت، اعتماد بیشتری القا میشود و احتمال ماندن و بیشتر حرف زدن و سفارش دادن یک قهوهی اضافه، افزایش مییابد!
اما در شرایطی که همهی کسب و کارها میکوشند محیط ما را به شکلی تغییر دهند که ما بیش از پیش، در راستای الگوهای رفتاری مورد نظر آنها حرکت کنیم، خودمان تا چه حد به چیدمان محیط خود فکر میکنیم؟
پیشنهادم این است که به گزینههای زیر فکر کنیم:
* انتخاب محل اتاق خواب (و اتاق مطالعه یا مهمان یا …) در بین اتاقهای خانه
* انتخاب پردهی پذیرایی یا اتاق خواب
* انتخاب چیدمان برنامهها روی صفحهی دسکتاپ
* انتخاب Wallpaper برای موبایل یا دسکتاپ
* انتخاب نرم افزار OTT برای موبایل (واتس اپ یا تلگرام یا هایک یا …)
* انتخاب لباس برای محل کار
* انتخاب کیفی در دست میگیریم
* انتخاب مدل کتابخانه و همینطور چیدمان کتابهای دم دست (یا کنار تختمان)
* انتخاب خوراکیهای روی میز یا چیدمان خوراکیها داخل یخچال
* انتخاب کفش (خصوصاً برای خانمها)
* محل قرار گرفتن سطل زباله در خانه یا محل کار
* محل قرار گرفتن آیینه در خانه
شاید چند مثال شخصی زیر کمی به شفافتر شدن حرفی که دارم کمک کند.
این تصویر کتابخانهی من در سال گذشته است:
یکی از کتابخانهها که بعداً خریدم، کاملاً مشابه کتابخانههای قبلی بود، اما شیشه نداشت.
به تدریج متوجه شدم که کتابهای داخل آن کتابخانه بیشتر خوانده میشوند.
سوال اینجاست: آیا کتابخانه باید شیشه داشته باشد؟
اگر معیار را سلیقه بگذاریم، ممکن است بگوییم با شیشه بهتر است.
اگر معیار را عملکرد کتابخانه یا Performance بگذاریم، کتابخانهی با شیشه، بهتر از کتابها مراقبت میکند.
اما اگر معیار را تاثیر بر رفتار بگذاریم (در واقع عملکرد خودمان معیار باشد، نه کتابخانه!) نبودن شیشه به مطالعهی بیشتر کمک میکند.
الان شیشههای همهی کتابخانه را برداشتهام و دور انداختهام و هنوز میتوانید جای پیچ آنها ببینید:
مثال دوم انتخاب صندلی است. قبلاً برای نشستن پشت میز کوچک مطالعهام، از یک صندلی چرمی استفاده میکردم. الان مدتی است که یک صندلی چوبی را جایگزین کردهام.
روی صندلی چرمی، راحتتر بودم. بنابراین اولاً حالت هوشیاری (Alertness) کمتر میشد. ثانیاً دیرتر از روی آن بلند میشدم.
الان این صندلی، سفت و سخت است. پس روی آن آلرتتر هستم. جدیتر میخوانم و مینویسم. و از سوی دیگر، بعد از مدتی ناخواسته بلند میشوم و کمی راه میروم که طبیعتاً میتواند برای سلامتی بهتر باشد.
تصویر سوم هم مربوط به چیدمان صندلی و تلویزیون است:
همانطور که میبینید اسپیکرها کنار هم “انبار” شدهاند و از چیدمان صدای Surround خبری نیست. تلویزیون هم به یک لپ تاپ متصل است که گاهی روبروی آن میایستم و فیدهای سایتهای خبری روی آن اسکرول میشوند و میتوانم با چند دقیقه ایستادن پای آن، اوضاع دنیا را بفهمم. طبیعتاً حاضر نیستم وقتم را پای هیچ شبکهی داخلی یا خارجی بسوزانم و برای اطمینان، هیچ آنتنی به تلویزیون وصل نکردهام تا حتی اگر حوصلهام هم سر رفت، به استفاده از این ابزار فساد، وسوسه نشوم.
صندلی پشت به تلویزیون قرار داده شده تا هرگز به ابزاری برای استفاده از تلویزیون تبدیل نشود. برای لپ تاپ تلویزیون هم از ماوسهای کوچک وایرلس استفاده میکنم. چون پای صفحه کلید نشستن هم داستان خود را دارد.
ممکن است بعضی دوستان، احساس کنند که نگاه من به خودم و انسان، خیلی مکانیکی است و بگویند که ما اراده داریم. میتوانیم تصمیم بگیریم و دلیلی ندارد به این شکل محیط اطراف خود را مهندسی کنیم.
این دیدگاه، یک پاسخ مذهبی و یک پاسخ علمی دارد.
پاسخ مذهبی همان است که باید از مواضع برانگیزانندهی رفتار هم اجتناب کرد و حتی از محیطی که ما را به گناه (مثلاً دیدن تلویزیون) وامیدارد.
پاسخ علمی هم واضح است. درباره تاثیر محیط و Context بر روی رفتارهای ما مطالعات زیادی انجام شده. حتی بر بازی اولتیماتوم که در مذاکره انجام میشود، ثابت شده است که کسی که روی صندلی چرمی مینشیند، در مقایسه با کسی که روی صندلی چوبی مینشیند، امتیازخواهی بیشتری میکند. اگر چه هرگز حاضر نیست بپذیرد این امتیازخواهی زیادتر، به خاطر جنس صندلی است!
خلاصه اینکه دوستان من. فقط گاوها نیستند که با موسیقی، بیشتر شیر میدهند. همهی ما مانند سایر حیوانات تحت تاثیر محیط هستیم. شاید انسان بودنمان به این باشد که کمی بیشتر از آنها، میتوانیم محیط را به نفع خواستههای خود تغییر دهیم و مهندسی کنیم.
پی نوشت: در متمم، بحثی داریم به نام تکنولوژی خنثی نیست. مطالعهی آن بحث هم میتواند به درک بهتر ما از سوگیریهای ابزارها و چیدمان محیطی کمک کند.
سلام محمدرضا
میخواستم ببینم این بحث ممکنه در آینده نزدیک ادامه پیدا کنه؟ (البته میدونم که این مبحث مال یکی دو سال پیش هست)
چون ابتدای بحث گفتی حدود سی مطلب ولی الان ۱۳ تا مطلب شد!
سلام. چقدر خوندن این پست لذت بخش بود. می خوام چند مثال که بعد از خوندن این پست برام تداعی شد ، برای شما هم بیان کنم:
توی دوران مجردی یه چراغ مطالعه بالای تختم داشتم که پوزیشن بسیار عالی داشت. شب ها قبل از خواب دراز می کشیدم و کتاب رمان رو باز می کردم. در حالی که چراغ های اتاق خاموش بود نور چراغ مطالعه دقیقا روی صفحه کتاب میفتاد و بقیه جاها کاملا تاریک بود . همین موضوع تمرکزم هنگام مطالعه رمان به شدت افزایش می داد.
بعد از متاهل و مستقل شدنم دیگه نه خبری از اون تخت بود و چراغ مطالعه ش. جالبه که بعد از متاهل شدنم حتی یک کتاب رمان نخوندم(هرچند کتاب های دیگه رو خوندم) فکر می کنم این یکی از مثال هایی تاثیر محیط روی تغییر رفتار باشه.
شاید به دلیل همین تاثیر محیط روی رفتار هست که میز های دایره ای شکل برای جلسات تیم های کاری موثر تر هست.
یه مثال دیگه توی دفتر مدیر عامل اگه به میز مدیرعامل و مبلمان جلوی اون چیده می شه دقت کنیم می بینیم میز مدیرعامل ارتفاع و ابعاد بزرگ تری نسبت به مبلمان روبروی خودش داره که این موضوع روی موضع بالاتر مدیرعامل تاثیر میذاره.
[…] رفتارهای انسان از گوسفند استفاده می کنند. محمدرضا در کامنتی توضیح میده که در مطالعهی سیستمهای پیچیده، با […]
سلام و خداقوت
آیا امسال قصد دارید ادامه «با متمم تا عید نوروز» را بنویسید؟
یا مطلبی از همان جنس؟
سلام محمد رضاي عزيز
راستش حدود اواسط اسفند۹۴ بود كه يه حساب كتاب سر انگشتي كردم و با خودم فكر كردم كه اگه محمد رضا هر روز هم يكي از گامهايي رو كه قراره طي كنيم هم بنويسه باز هم روز كم مياريم! حتي رفتم ببينم سال ۹۴ سال كبيسه هست يانه.
بعد يه كم ديگه به مغزم فشار آوردم و ديدم كه جنس اين قدم ها از جنسي نيست كه بخوام يا بتونم تند تند طي كنم (خوشبختانه براي بعضي از قدم ها اقداماتي رو تونستم انجام بدم ) ولي يه بيماري صعب العلاجي هم كه باهاش مواجهم ، باعث ميشه كه هي هر روز بيام و عاجزانه از دكمه رفرش تقاضاي گام جديد بكنم!
خلاصه امروز تصميم گرفتم كه ازت بپرسم كه آيا منظورت از “با متمم تا عيد نوروز” عيد نوروز ۹۶ بوده يا بيشتر؟ (البته خودتم ميدوني كه خيلي هم جدي و مصرانه دنبال جواب اين سوال نيستم! چون براي درمان اون بيماري اي كه بالا بهش اشاره كردم ،دارم تلاشهايي رو انجام ميدم) ولي از اونجا كه هنوز درمان ها نتيجه قطعي نداشته، گفتم شايد تو بتوني يه بازه اي براي جواب اين سوال تعيين كني كه نقش يك مسكن مقطعي رو برام داشته باشه.
البته عجله اي هم براش ندارم،چون همين وقفه باعث شده كه چندبار گام هاي قبلي رو مرور كنم و ببينم چه چيزهاييش براي مفيده و ميتونم تبديل به رفتار و عملشون بكنم (در راستاي نامگذاري امسال به عنوان سال “اقدام و عمل”) ! منظورم اينه كه اگه تا پايان ۹۵هم باشه من كه راضي ام
سلام محمدرضای عزیز
امیدوارم از هوای خوب و خلوتی تهران استفاده کامل رو کرده باشی
چقدر خوبه که توسال جدید این پست های برنامه ریزی ادامه پیدا کنه.. چشم انتظاریم همه.
سلام،
مدتی بود که خیلی از وقتم رو به چت کردن از طریق تلگرام اختصاص می دادم. بالاخره تصمیم گرفتم تلگرام رو از روی گوشی حذف کنم و فقط روی لپ تاپ نصبش کنم. چون گوشی خیلی بیشتر جلوی چشمه ولی لپ تاپ رو بعضی وقت ها حتی یک بار هم در طول روز روشن نمی کنم. واقعا از انجام این کار راضی هستم، روی رفتار من تاثیر داشت.
الآن که این مطلبو خواندم، دیدم منم که قبلا روی یک چارپایه پلاستیکی مینشستم، مدت زمان بیشتر و با تمرکز بهتری نسبت به الآن که روی یک صندلی خیلی راحت (که به بهانه کمردرد ولی در اصل به خاطر اینکه فکر میکردم حسه خوبی بهم میده، خریدم) لم میدهم، متتم و کتاب میخواندم.
خودمم قبلا به این نتیجه رسیده بودم روزهایی که یک ظرف آب و تپه ای از کتاب روی میز و جلوی چشممه (با اینکه شلخته بنظر میرسم و بعضی وقتها کلافه میشم)، در طول روز آب بیشتری میخورم و بیشتر کتاب میخوانم.
محمد رضا جان، نميدونم ميشه كمي با عكس هايي كه گذاشتي شوخي كنيم يا نه!
ولي چون آخر ساله احتمالاً اجازه ميدي كه كمي شوخي كنيم(البته اينكه آخر ساله ، پس ميشه شوخي كرد، هيچ ربط منطقي خاصي به هم ندارن!)
اون گوسفنده كه روي ميز تلويزيون گذاشتي خيلي فكرمو مشغول كرده (داخل پرانتز بگم كه من از دسته حيوانات اهلي، دوتاشونو خيلي دوست دارم: اولي “خر” و دومي “گوسفند”)- فكر كردم احتمالا اونو كنار تلويزيون گذاشتي كه چيزي رو بهمون يادآوري كني!
با خودم گفتم كه اون گوسفنده آيا ربطي به نگاه سوم بحث داره يا نه؟
از تو چه پنهون که من قرابت و خویشاوندی عجیبی با گوسفند احساس میکنم. نمیدونم چرا.
حتی قاطر (واقعاً نسبت زیادی با خر ندارم. یه بار که سوارش شدم دیدم که چقدر با هم غریبهایم!)
اما جدا از این واقعیت، من گوسفندها رو به چند دلیل دیگه هم دوست دارم:
اول اینکه برای مطالعهی رفتار سیستمهای پیچیده، یکی از نمونههای بسیار خوب هستند و با مدلسازی حرکت گلهای گوسفندها میشه خیلی از پدیدههای دیگه مثل ترافیک، حرکت انسانها در زمان بروز بحران (مثلاً آتش سوزی در سینما)، رشد تومورهای سرطانی و حتی حرکت گلبولهای سفید در خون رو مدل کرد.
دوم اینکه احتمالاً میدونی که گوسفند اهلی (چیزی که ما میشناسیم و برای دامداری استفاده میشه) نژادی است که انسانها پرورش دادهاند و اصالت نداره (شبیه قاطر). و ظاهراً مطالعات نشون میده که انسانها، به خاطر برخی ویژگیها از گوسفند به عنوان یک گونهی مناسب برای دامداری استفاده کردهاند (در مقایسه با قوچهای وحشی و بز و …) که مهمترین دلیل این انتخاب، توجه گوسفندها به بحث سلسله مراتب است.
به عبارتی، گوسفندها به سادگی به دنبال یکدیگر راه میافتند و به همین دلیل، هدایت و مدیریت آنها در مرتع سادهتر بوده است.
در دکور خونه، از گوسفند زیاد استفاده میکنم تا یادم نره که رفتار گله وار، نهایتاً به اسارت و استثمار منتهی میشه
* تابستان سال گذشته تصمیم گرفتم برای خودم یک قفسه کتابخونه دیگه بخرم. با درنظر گرفتن فضایی که برای کتابخونه مد نظرم بود، نهایتا بهتر دیدم که کتابخونه رو سفارش بدم برام درست کنند. چون اینطوری مدل و ارتفاع طبقهها رو جوری قرار میدادم که بشه طبقات بیشتری برای کتابخونم داشته باشم. برای کتابخونه هم شیشه نذاشتم به این دلیل که شیشه ها فقط از نوع دودی بودن و احساس کردم که اینجوری کتابها رو نمی تونم خوب ببینم. یکبار هم عکس این کتابخونمو تو متمم گذاشتم:
http://motamem.org/?p=10727&cpage=2#comment-32577
درسته که این طوری مجبورم هر یک مدت کتابخونمو گرد گیری کنم ولی این کار باعث شده تا دقیقا بدونم کتابهای توی کتابخونم در چه اوضاع و احوالی قرار دارند. کدوم کتاب کامل خونده شده، کدومشون باید دوباره خونده بشن، کدومشون باید هدیه داده بشه تا جا برای کتابهای جدید باز بشه و … .
** مدتی پیش حافظه جانبی گوشیم سوخت و کلی عکس و فایل ذخیره شده از بین رفت. بعد از اون دیگه برای گوشیم حافظه نخریدم و تنها از حافظه داخلی خود گوشی استفاده میکنم. محدودیت حافظه داخلی هم باعث شده تا هر یک مدت موارد اضافه رو از توی گوشیم پاک کنم و یا به لپ تاپم منتقل کنم.
*** از وقتی که در متمم Wallpaperهایی مخصوص هر ماه گذاشته میشه، سعی کردم مواردی رو انتخاب کنم که پیش از این از چنین تصاویری به ندرت استفده میکردم. مثلا الان بیش از ۲۰ روزه که هر موقع لپ تاپم رو روشن میکنم، اول از همه چشمام به نگاههای معنا دار یک گاو میوفته.
چقدر عالی بود این بحثُ میشد همین بحث را توی متمم هم ادامه داد واقعا لذت بردم یه کارهایی درزمینه کردم ولی به نظرم خیلی جا داره این موضوع یعنی میشه خیلی بیشتر این تغییرات و تاثیر در رفتار رو انجام داد فقط نیاز به فکر بیشتری داره فکردن به اینکه چطور میتوان با تغییرات کوچک اثرات مثبت بلند مدتی رو روی رفتارمون تجربه کنیم.
با اجازتون من هم چند تا از موارد شخصی رو بنویسم
– دوربین گوشیم خراب شد ولی درستش نکردم و گوشیم رو هم عوض نکردم چون عکس زیاد میگرفتم و مموری هم ۱ گیگ روشه و حجم بیشتر نخریدم چون میدونم با مهملات پرش میکنم ولی الان اگر یک موسیقی هم روش باشه بهترین موسیقیه احتمالا
– سیستم عاملم رو که سال ۹۴ به لینوکس عوض کردم به تغییرات زیادی در کار و تخصصم منجر شده و احساس میکنم بهتر شده
– ف ی ل ت ر شکن ندارم به همین خاطر از سرک کشیدن به فیس بوک و توییتر و … محرومم
– چند سالی هست که ماشین نخریدم عمدا و سالم تر زندگی میکنم و تا حالا احساس نیاز نکردم جسم و روحم فکر کنم سالم تره! هر بار که همسایه چاق ما هم وقتی شبها من رو در حال دویدن میبینه طعنه میزنه و با ماشین از کنارم رد میشه میگم فرق ما اینه که تو نمیتونی مثل من ورزش کنی ولی من میتونم رانندگی کنم :)
—————-
در مورد بحث آخرتون باهاتون خیلی موافقم بعضی وقتها میگم خوب من بازی نصب کنم رو گوشیم یا فیس بوک و اینستا گرام چه اشکالی داره میتونم خودم رو کنترل کنم و یا چیزهای مشابه دیگر ولی عملا نمیتونم خودم رو کنترل و چیزهای شبیه اون رو حذف میکنم و خودم رو محدود میکنم دیگه نمیدونم این ابزار اینقدر اعتیاد آور درست شدند که من نمیتونم کنار بزارم و یا من اینقدر ضعیف النفس هستم یا هر دو ؟
یه رفیق دارم همیشه میگه بعد از ظهور تکنولوژی نسل قهرمانها و آدم های بزرگ و متفکر منقرض شده و کسی دیگه وقت این کارها رو نداره!
———-
محمد رضا اگر وقت کردی بیشتر در این مورد بنویس یا کتاب معرفی کن سپاس فراوان.