شاید حدود سیزده یا چهارده سال پیش بود که به واسطهی زنجیرهای از اتفاقات، مهمان یک هتل بسیار گرانقیمت شدم. پنجرههای اتاق آنجا، به هتل ایمپریال باز میشد که در سالهای اخیر، برای ایرانیان بسیار شناخته شدهتر از گذشته است و لبخند ظریف از بالکنهای آن را به خوبی به خاطر دارند.
یادم هست که بالای تخت، تابلوی بزرگی از نمای بیرونی هتل نصب شده بود و جملهای با این مضمون (یا شاید دقیقاً همین جلمه) در زیر آن بود که: Live a different lifestyle
شاید آن جمله برای کمتر مسافری چون من، به یاد ماندنی بود. چون میدانستم و میفهمیدم که بودن در آن هتل، اتفاقی بیش نبوده و واقعاً یک فرصت استثنایی دارم تا یک سبک زندگی متفاوت و لوکس را تجربه کنم.
مدتی پیش، وقتی در یکی از سفرهایم وارد اتاق هتل شدم، پیام جالبی نظرم را جلب کرد و بلافاصله خاطرات قدیم را در ذهنم زنده کرد: The luxury of being yourself
هتلی که این شعار را میداد، بسیار لوکستر از آن هتل دوران جوانیام بود. میتوانست شعارهای زیادی داشته باشد. حرفهای زیادی بزند. میتوانست به سادگی ادعا کند که در اینجا، سبک زندگی متفاوتی را تجربه کنید (واقعاً هم عمدهی مسافران آن هتل، اذعان داشتند که تجربهی متفاوتی دارند).
اما در دنیای امروز، دیگر لوکس بودن، با معیارهای قدیمی سنجیده نمیشود. نه با مبلهای گران. نه با تزئینات سقف. نه به سیستم صوتی و تصویری در حمام یا هر چیز دیگر.
لوکس بودن، همیشه و در همه جای تاریخ، به فرصتها و امکانات دور از دسترس اشاره دارد. اصلاً معنای لوکس بودن یعنی داشتن چیزی که دسترسی به آن به سادگی امکان پذیر نیست.
این است که این بار، هتلی که میخواست لوکس بودن را به رخ بکشد، وعدهی متفاوتی میداد: خودتان باشید.
بگذریم از اینکه در این چارچوبهای سخت و معذب فیزیکی، خود بودن قطعاً وعدهای دور و دست نیافتنی است و این شعار، احتمالاً در خانهای کاهگلی در شمال یا چادری در کویر، باورپذیرتر بود تا دیوار آن هتل.
آخرین دیدگاه