این توصیهی سادهی جیمز آلتاچر توی یکی از پادکستهاش، به نظرم جالب بود:
سعی کنید امروز، شش نفر را پیدا کنید:
- کسی که دوستش داشته باشید.
- کسی که از او به خاطر چیزی تشکر کنید.
- کسی که به خاطر بودنش سپاسگزار باشید.
- کسی که او را ببخشید.
- کسی که او را فراموش کنید.
- کسی که او را تحسین کنید.
سلام صبح بخیر. میدانم که مطالب متمم را مجاز نیستیم که باز نشر کنیم حتی با قید منبع ، آیا در رابطه با روزنوشته ها هم سیاست اینگونه است؟
عبداله عزیز.
بازنشر مطالب روزنوشته، قطعاً من را خوشحال میکند.
قبلاً همین نکته را در کنار روزنوشته هم نوشته بودم و نمایش داده میشد.
اما به دلیل اینکه بعضی دوستان، عمداً یا سهواً روزنوشته و متمم را اشتباه میگرفتند، آن را برداشتم.
به هر حال، قطعاً لطف بزرگی به من می کنید اگر مطالبی را که احساس میکنید مفید است در اختیار دیگران قرار دهید.
كسي كه دوستش دارم:
پسر كوچكم، كه بودنش باعث شده عشق و رنج را عميقتر حس كنم .تصميم دارم پيش از آنكه زمان از من بگيردش سيررررر دوستش داشته باشم،پيش از آنكه بخاطر آسيب هاي ناخواسته ام از من متنفر باشد و پيش از آنكه مرا با آرزوهايي كه برايش دارم تنها بگذارد
كسي كه از او تشكر ميكنم:
پدرم كه شوق خواندن را در دل و جان و ذهنم برانگيخت.
كسي كه از او سپاسگزارم:
هر كس كه با ياد دادن چيزي بمن،زندگيم را غني تر كند.
كسي كه او را مي بخشم:
مادرم ،بخاطر آن خاطره تلخ زمان هاي دور، كه بي آنكه بدانيم خودمان كمتر از هر چيز ديگري در آن نقش داشتيم. زمان نادرست و مكان نادرست!
كسي كه او را فراموش ميكنم( يعني دوست دارم فراموش كنم):
الف. كه نمك خورد و نمكدان را شكست و با تكه هاي شكسته نمكدان ،صورت اعتمادمان را زخمي كرد .
كسي كه او را تحسين ميكنم:
محمدرضا شعبانعلي، بخاطر منطق برنده و بيرحمش ،كه گاه پرده پندارم را مي درد ،تعداد خريد كتابهايش و خوانده هايش به غبطه ام مي اندازد، نگاهش به زندگي و مرگ حواسم رو كمي جمع ميكند.
تعداد دفعاتي هم كه كلمه “حوزه” را بكار ميبرد و بجا هم بكار ميبرد، مرا به لبخند شيطنت آميز واميدارد☺️(به اصل بحث ربطي نداشت اين مورد آخر.)
یاد این هم افتادم که نگهداری حیوانات خانگی : مرغ و خروس و گربه و … و محبت به اونها از مستحبات دینِ ماست. این رو در کتاب مفاتیح الحیاطِ استاد جوادی آملی دیدم.
یکی از فوایدِ نگهداری و کمک به اینها این هست که روحیه ی انسان لطیف تر میشه. کسی که به گربه احترام بگذاره و نگرانِ غذاش باشه به انسان هم بهتر احترام میگذاره و نگرانِ فقرا هم خواهد بود. ( نمی خوام بگم که همه ی انسان ها از گربه بهتر هستند-بل هم اضل-)
یکی از اعمال بعد از نمازِ شب این هست که برای ۴۰ نفر مومن دعا کنیم و طلب خیر و بخشش و چیزهای خوب بکنیم. من یاد این افتادم.
من چند وقتیه که گرفتار نبود ِ این افـراد شدم که باید باشند اما نیستند ؛ نبودن هر یک، خلا بزرگ و آسیب جدی در بر دارد (آگاه به آن باشیم یا نباشیم- ضرر مستقیم یا غیر مستقیم دربرداشته باشد – امروز با فـردا متضرر شویم).
.
یکی از جملاتی که در روی بـرد داخل اتاقم واسه خودم نوشتم اینه:
یافتن اجتماع و همفکران و همسر همسـو (بعدش هم دیدم که شاید یافتنش رو بلد نیستم یا روابط من بسیار کم هست که نمی تونم یا تازه دنیای جدیدی رو تجــربه می کنم و قدم زدن توش رو بلد نیستم ) برای همین بالاش نوشتم :
شروع کننده پیروانی خواهد داشت.. شاید باید جمع و همفکر و همسر همــسو و را ساخت!
.
اما باز هم دوست دارم تاکید کنم، نبود هر یک از این ۶ نفـر، ما را دچار زیان خواهد کرد.
یه جمله دیگه داخل بـُـردم بود که خواستم اینجا اضافه اش کنم:
لباس کهنه قدیمی برازنده دنیای جدید تو نیست.
(اشاره به یکی دو جمله جیمز آلتاچر داره)
سلام دوستان عزیزم
به گمانم می شه اون پنج نفر رو پیدا کرد ولی،
متاسفانه فکر نمی کنم کسی پیدا بشه که بتونه شخصی رو فراموش کنه، مگر اینکه به بیماری فراموشی دچار بشه.
سیمین جان فراموش کردن شاید عبور کردن از کسی باشد گذشتن و گذاشتن و رفتن…و گرنه فراموشی برای مدت کوتاه رخ می دهد اما نشانه ها که در زندگی آدمی زیادن دوباره ذهن رو فعال می کنند و فراموش شده ها به خاطر می آیند آن هم با درد و اندوه انگار زایمانی در انسان رخ می دهد هر دفعه و این قسمت دردناک زندگی است…
سلا م معصومه عزیزم
ممنونم که در پاسخم نظر تامل برانگیزت رو نوشتی.
این عبور، عبوری که برای فراموشی باشه خیلی رنج آوره. انگار داری از خودِ خودت عبور می کنی و یه جور پوست کندن و صیقل دادن روحت محسوب می شه. درست می گی فراموشی کوتاه مدته و با هر چیزی می تونه تلنگری سخت به روح و جان آدمی بزنه. گاهی برای بودن، اون هم بودنی در آرامش برای شخص مورد نظرت، باید این رنج رو به جان بخری و بگذری. گذشتن به معنای عبور کردن، شاید آدمی رو نکشه، ولی رنج جانکاهی است که به زندگی معنایی دیگر خواهد بخشید و تنها دلخوشی هم همین می تونه باشه.
كلا اين عدد ٦ درروابط ظاهرا عدد قابل توجهيه.اينكه دركل دنيا شش نفر دوست كافيه(گفته شده توسط دكترهولاكويي)،اينكه بحث شش درجه جدايي و…
سلام
طور دیگری هم می توان دید. شش نفری که می تواند یک نفر باشد. “خود” تو، “خود” من. در خودمان سیر کنیم، درست بفهمیمش و بسازیمش.
دوستش بداریم، از بودنش سپاسگزای کنیم، تحسینش کنیم،از اینکه “خود” اوست تشکر کنیم، گاهی که “خودش” را فراموش کرد ببخشیم و ” ناخود” را به فراموشی بسپاریم.
به نظرم ایجاد حس خوب خیلی راحتره تا بی بار شدن و فراموشی یه حس بد. من خیلی راحت میتونم نه یه نفر بلکه چند نفر رو پیدا کنم که دوسشون داشته باشم، یا ازشون تشکر کنم یا سپاسگزار باشم ازش یا تحسینش کنم. ولی فراموش کردن و بخشیدن کاری به مراتب سختره.من خودم خیلی وقته که درگیرم تا بتونم یک نفرو ببخشم 🙁 مثل خندیدن که از گریه کردن خیلی اسونتره. نمیدونم چرا اینطوره….