دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

سه تهدید جدی: نگاه پزشکی، مهندسی و حقوقی

جامعه‌ی ما چندین دهه است که گرفتار سه نوع نگرش شده است: «مهندسی»، «پزشکی» و «حقوقی».

درک دلیلش هم چندان سخت و دشوار نیست:

اگر با زمینه‌ی ریاضی بخواهید وارد دانشگاه شوید، جامعه یک صدا شما را به «مهندس شدن» تشویق می‌کند.

اگر با زمینه‌ی علوم تجربی بخواهید وارد دانشگاه شوید، جواب جامعه برای شما مشخص است: «پزشکی» بخوان.

اگر با زمینه‌ی علوم انسانی بخواهید وارد دانشگاه شوید نیز، یک  ترجیح مشخص وجود دارد: «حقوق».

چنین است که قسمت عمده‌ی ما در یکی از این سه رشته تحصیل کرده ایم و بخش زیادی از مدیران ارشد در جامعه‌ی ما نیز یا مهندس بوده اند و یا پزشک و یا حقوق دان.

مهندسی به ما آموخته که همه چیز را خشک و فرمولی و مکانیکی ببینیم و همه چیز را با قواعد ریاضی بسنجیم.

به خاطر همین، من نوشته‌ام که منابع زیرزمینی عموماً  برای کشورها سرنوشت شوم دارد و یکی از دوستان نوشته: «من یک مثال نقض دارم و این یعنی اینکه تئوری شما باطل است!». غافل از اینکه وقتی در مورد انسانها حرف می‌زنیم و مسائل اجتماعی و انسانی، نگاه آماری و وابستگی مفهومی مهم است و «مثال نقض» بیشتر به یک «لطیفه» شبیه است. در جامعه شناسی می‌گویند: فقر می‌تواند به «رفتارهای ناهنجار و ضدهنجار» منجر شود و «آقای مهندس» می‌گوید: «نه! در سر کوچه‌ی ما دختر فقیری هست که خیلی هم سالم زندگی می‌کند».

مهندسی همینطور به ما آموخت که «سریع» دست به عمل بزنیم. مشابه همان کاری که تکنیسین‌ها و مهندس‌ها در کارخانجات می‌کنند.

این است که تا حرف از یک مشکل می‌زنی و می‌خواهی آن را تحلیل کنی و به ریشه‌هایش فکر کنی، می‌گویند: «دردها را می‌دانیم. درمان را بگو!». دقیقاً مثل همان مهندس یا تکنیسین کارخانه که وسط حرف می‌گوید: «الان کدام پیچ را سفت کنم که فعلاً مشکل حل شود؟». غافل از اینکه در علوم انسانی «گفتن مسئله» نیمی از مسئله و «درک کامل مسئله» معادل «حل کامل مسئله» است.

مهندسی و پزشکی، همینطور به ما استفاده از «میانبرها و راه‌حل های موقت» و «داروهای مسکن» را آموختند.

فعلاً این فیوز را یکسره می‌کنیم تا بعداً یک اتفاقی بیفتد. یا فعلاً این داروی مسکن را بخور و اگر دردش قطع نشد بعداً فلان کار را می‌کنیم. و فراموش کردیم که در مسائل انسانی، راه حل‌های کوتاه و میان‌بر،‌ صرفاً ما را دورتر و خسته‌تر می‌کنند و منابع ما را به هدر می‌دهند. چنین شد که «وام‌های زود بازده»، «طرحهای ضربتی» و «حرکتهای سریع» یکی پس از دیگری، مشکلات جدیدی را به مشکلات قبلیمان افزودند.

پزشکی همینطور به ما آموخت که «یک وضعیت سالم مشخص وجود دارد» و خروج از آن وضعیت را «بیماری» دانست.

و فراموش کردیم که در جامعه‌ی انسانی، با تعدد فرهنگ‌ها و سلیقه‌ها و اصول و ارزشها، تنها «یک وضعیت سالم» وجود ندارد و نمی‌توان هر کسی را که شبیه من نیست «بیمار» دانست.

و حقوق به من یاد داد که: «چارچوب» بسازم و چشم‌هایم را به روی انسانها ببندم تا بتوانم «عادلانه» قضاوت کنم. حقوق به من یاد داد که زندگی گذشته‌ی من و ریشه‌ی رفتار من مهم نیست و تنها «رفتار امروز من» است که مهم است. شاید این نگاه برای محکوم کردن مجرمان و قاتلان خوب بود، اما در جامعه به من آموخت که به هر رفتار ناهنجاری به دیده‌ی تحقیر نگاه کنم. بی آنکه بکوشم به ریشه‌ها فکر کنم. دزد را بگیرم بی آنکه به دلیل دزدی فکر کنم. رشوه را محکوم کنم بی آنکه به روش پرورش رشوه خواران فکر کنم و …

ما همه یا پزشکی و مهندسی و حقوق خوانده‌ایم یا در فضایی رشد کرده‌‌ایم که «پزشکان و مهندسان و حقوق‌دانان» برای ما درست کرده‌اند. شاید یکی از دلایلی که حتی از شناخت دقیق وضعیت امروز خود ناتوانیم همین باشد…

——————————————-

به همین دلیل در طرح متمم، رشته‌ای از مطالب را در حوزه‌ی «خودشناسی و دیگرشناسی» خواهیم نوشت تا شاید از نگاه مکانیکی کمی دورتر شده و «انسانی‌تر» فکر کنیم.

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه ای گری (صوتی) هدف گذاری (صوتی) راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


43 نظر بر روی پست “سه تهدید جدی: نگاه پزشکی، مهندسی و حقوقی

  • […] های بزرگی که هنوز متوجه نشده ایم استفاده از این سه نگاه این لینک در سطوح کانسپچوال مدیریتی (رئیس جمهور، نماینده، وزیر، […]

  • Pouya گفت:

    خدایا از تو امان میخوام بخاطر این جامعه !

  • مسعود گفت:

    خب چه خوب میشد ما توی هر رشته تخصصی که درس می خوندیم اصول مدیریتی و روانشناسی و … رو هم یاد میگرفتیم حتما در کارمان هم موفقتر میشدیم کم نیستند افراد متخصصی که در رشته خود مهارت دارن ولی در روابط عمومی و یا شناخت طرف مقابل و نوع صحبت با او مهارت ندارند
    به عنوان مثال دکتری که مقام بالایی در اداره کشور داشت و لی از تاثیر مخرب کلماتش و واژگان انتخابیش و لحن و آهنگ صحبتش و عواقب موضوعات مطرح شده هیچ اطلاعی نداشت با حرفی دلار را بالا و پایین میبرد غافل از اینکه چقدر تاجر و دانشجوی خارج کشور و کارخانه دار به خاطر این موضوع ضرر میکنند
    وحتی فک نمیکرد که شاید ترجمه برخی از مثال ها به زبانهای دیگر و معادل سازی آنها با مثل مربوطه در آن زبان و یا حتی ترجمه تحت اللفظی آن ضرب المثل به زبان دیگر شاید چیزه زشت و نامناسبی شود
    البته نا گفته نماند مصتمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد

  • حسین گفت:

    به نظر من ، در حالت کلی تر ، فقط یک تهدید جدی در حال فراگیر شدنه :

    نگاه به “همه چیز” از دید تخصص خود .

    مثال :
    مسافرکشی که ، تمام اتفاقات پیرامون رو ، با دنیای حرفه ی خودش مدل میکنه .
    منجمی که ، فکر میکنه میتونه دانش خودش رو ، حتی در پیش پا افتاده ترین کارهای روزمره به کار بگیره .
    مهندسی که ، چون تو زمینه تخصصی اش موفقه ، سعی داره دیدش رو به “کل زندگی” تعمیم بده .
    یا شایدم مدیر و معلم مذاکره ای که ، از پشت عینک تخصص اش به “همه چیز” نگاه میکنه !
    (این آخری خیلی بدجنسانه بود 🙂 )

    راستی واقعا این یه تهدیده ؟

    • حسین-ص گفت:

      دوستان عزیزسلام ، این کامنت قبلی رو من ، دو ماه پیش گذاشتم ، اما هنوز دوست دارم نظرتون رو بدونم
      آیا واقعا نگاه به همه چیز از پشت عینک تخصص خود ، یه تهدیده ؟
      این مساله هنوز دغدغه منه .

  • مجتبي گفت:

    به نظرم تو جامعه ي ما شديدا فقر انسان شناسي و انسان گرايي در عمل وجود داره وقتي ميايم خيلي از كمپاني هاي بزرگ رو بررسي ميكنيم ميبينم فضاي روحاني و انسان محوري بر اصول سازمانيشون حاكمه مثل گوگل.يه جايي كه الآن خاطرم نيست خوندم كه اگر ما فقط و فقط جرم رو متوجه مجرم بدونيم و از عوامل ديگه غافل باشيم اشتباهه و آغاز انحلال يه جامعست كه دقيقا اشاره به اين داره كه ريشه ها و عوامل تئاثير گذار مهم هستند،با يكي از دوستان وكيل و حقوق دانم صحبت ميكردم كه همين موضوع رو مطرح كردم اونم به اين جريان معتقد بود كه به طور مثال در اغلب موارد و كيس ها در شكل گيري يك دزد و خلافكارو جاني عوامل زيادي موثرند كه چه بسا خود اون شخص كمترين نقش رو ايفا كنه تو اين فرايند. ناراحت بود از اين كه كاري از دستش بر نمياد،محمدرضا جان شايد همه ي اين چيزها بخاطر اين وجود دارن كه ما آدمهاي ساختار شكن خيلي كم داريم و همديگرو طوري تربيت ميكنيم كه شنا كردن در جهت آب رو بيشتر دوست داريم…

  • azam گفت:

    سلام
    دوست دارم بدونم چطور میشه از این ذهن خشک و مکانیکی راحت شد.؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    ممنون که هستی.

  • فاطمه گفت:

    سلام و درود بر شما چه تحلیل و برداشت جالبی داشتید . ممنون

  • مهسا گفت:

    حرف دل منو زدید.ولی چون کم سن و سالم کسی به حرفمو گوش نمیده ولی خودشون بعدا متوجه میشن حق با من بوده.کاش منم قدرت بیان شما رو داشتم.

  • فرشيد گفت:

    (غافل از اینکه در علوم انسانی «گفتن مسئله» نیمی از مسئله و «درک کامل مسئله» معادل «حل کامل مسئله» است.) جمله اي است كه من خيلي به ان اعتقاد دارم و به اصطلاح باور دوست داشتني من است
    دوستان من فراموش نكنيم كه برخورد تحليللي دقيق كار فكري سنگيني مي طلبد و چون به قول انيشتن فكر كردن مشكل ترين كارها نيز هست . اين از يك فرهنگ فرسوده و ناتوان و غير مولد بر نمي ايد . و چه بهتر كه گناه يك هزار سال عقب افتادگي خود را در زمينه هاي مختلف به گردن استبداد و استعمار بيندازيم . حال بازهم چقدر اعتقاد داريم كه كشور خيلي بافرهنگي داريم ؟
    تلاش براي فهم جامعه بهصورت دقيقتر و استفاده از مدل هاي علمي تر براي بيان واقعيات اجتماعي يادگار عصر رنسانس است .
    و ما هنوز سه طبقه بندي مهندسي – پزشكي – حقوقي را داريم كه محمدرضا (منظورم شعبانعلي است فكر بد نكنيد) پيامد هاي آن را خلاصه اشاره كردند.
    لذا بياييد به فرزندان خود ياد دهيم جامعه مجموعهاي از قواعد هماهنگ با كاركرد متقابل است و نظم اجزائ آن را ببينند و اين چيزي نيست جز كشف رموز ناپيداي حاكم بر اهرم هاي فعاليت اجتماعي انسان .

  • مسعود گفت:

    سلام محمدرضا
    ضمن تشكر و قدردانی از ارسال تجربیات و نكته نظرات حضرتعالی باید حضور شریفتان عرض كنم كه بنده نیز با این موضوع كاملاً موافقم كه گاهی شغلها و كارها اثرات فراوانی را بر روی اخلاق و رفتار انسانها دارند ولی این یك اصل نیست و همیشه هم اینطور نیست و اینطور نیست كه فقر همیشه منجر به رفتارهای ناهنجار می شود . همیشه بزرگترین ناهنجاریها توسط بخش مرفه صورت می گیرد و بیشتر ظلمها توسط قشر مرفه به جامعه فقیر تحمیل می شود و یا اینكه بنده خودم رشته تحصیلیم مکانیک هست ولی علاقه زیادی به شعر دارم و در ضمن از روی علاقه مدت ۳ سال كار خبرنگاری انجام میدادم و حال نیز كار روابط عمومی می كنم . به نظر می آید روش شكل گیری اخلاقیات بسیار پیچیده تر از آن چیزی باشد كه فكر می كنیم . و باید این را هم فراموش نكنیم كه دنیای امروزی مقتضیات خودش را دارد . همانطور كه زمانی شرایط در دنیا شاعران و نویسندگان را می طلبید ، امروز شرایط جدید دنیا اقتصاد دانها ، مهندسان و پزشكان را می طلبد و همین باعث گردیده تا كشورها راه فراگیری این علوم را هموارتر سازند و مردم نیز بیشتر به سمت این رشته ها كشیده شوند .

  • الهام گفت:

    یه عالمه ممنونم …

  • محسن علیشاه گفت:

    سلام استاد واقعاً عالی نوشتید
    لطفاً در خصوص رفتار مردم این روزها در شمال کشور مطلبی بنویسید که چرا اینجوری شده وراه حل ودرمانش چیست؟
    اینکه میگن آب معدنی قیمتش شده بود ۳۰۰۰-۵۰۰۰-۱۰۰۰۰ و … .
    حتی امروز خودم از حومه تهران می خواستم برم به سمت جاده مخصوص ،تاکسی وقتی نگه داشت گفت کرایه اش میشه….۱۰۰۰تومان گرانتر از عرف. چرا؟ چرا در چنین مواقعی به جای کمک ومهربانی به یکدیگر سعی در بهره برداری از وضعیت بوجود آمده به نفع شخصی خودمان هستیم؟ چرا؟
    سپاس

  • مهدي گفت:

    به نظرم خيلي به مهندس بودن و اين ها ربط ندارد، چون به هر حال در همان مهندسي هم خيلي ها مسايل غيرخطي و فيدبك دار حل مي كنند. توضيح شما راجع به نداشتن نگاه سيستمي است و نتيجه گيري كه مهندس ها همه اين گونه اند به نظرم درست نيست. ممكن است مديريت خوانده ها هم همين جوري خطي فكر كنند.

  • سلام (پری) گفت:

    آفرین باورم نمیشه هنوز چنین آدمایی در جامعه باشن

  • آیدین گفت:

    مهندس جان ، جان من جواب بده . من قصد دارم امسال بعد کنکور وارد بازار سرمایه و بورس بشم و می خوام رشته حسابداری بخونم . البته رشتم تجربی هستش اما دوست دارم وارد بازار سرمایه مخصوصا بورس بشم می خواستم اگه ممکنه من رو در این مورد راهنمایی کنین که اگه این تفکرم درسته همین راه رو ادامه بدم ؟

  • صفورا گفت:

    سلام
    دنیای انسان و رفتارها ش خیلی پیچیده و متاسفانه در این خصوص کم کار شده
    اینه که یه نسخه واحد پیچیده میشه برای یه مشکل بعدشم خوب جواب نمیده
    البته ما هم بی تقصیریم
    از بچگی ازمون سوال کردن میخواین دکتر بشین یا مهندس؟
    ما هم فکر کردیم فقط همین دو تا رشته وجود داره

  • گیتی گفت:

    خدا رحم کرده که خود مهندس شعبانعلی، مهندسی خوندن! وگرنه خدا می دونست که الان کلی کامنت داشت که “نخوندی حرف نزن!” یا “خودت که مهندس و دکتر و حقوق دان نیستی پس اظهار نظر نکن” !!!

    مهندس خدا خیرت بده با این نوشته هات!

    جالب این جاست که همون دکتر یا همون مهندس دیگه همون داروها یا راهکارهای موقتی رو پیشنهاد نمیده! و صرفاً “ادعای” رفع مشکلات رو داره! فقط “ادعا”!

  • یاور گفت:

    جناب شعبانعلی

    من شاید به یکی از همین دلایل، در کنکور «زمین شناسی» را انتخاب کردم، چون همیشه واقعا دوست داشتم بدانم سنگ ها از کجا می آیند و چرا این همه متفاوتند و هم چنین حیات از کجا آمده است.

  • milad گفت:

    توی مهندسی و پزشکی هم مگه حل کردم ریشه ای بهتر نیست!
    کاری ندارم که به آدم میگن شما این تستارو یاد بگیر بزنی نفهمیدی هم مشکلی نیست ،صرفا تو بری دانشگاه خوب!

  • علیرضا گفت:

    محمد رضای عزیزم ، منم مثل شما خسته ام.نگو نیستی که هستی.
    منم مهندسی خوندم.اما بعدش رفتم مدیریت رو به پایان رسوندم.اما حالا فکر میکنم باید جامعه شناسی میخوندم.و قصد دارم دکتری جامعه شناسی بگیرم.کلا خسته ام.خسته!!!

    • امید گفت:

      خوب عزیزم برو استراحت کن!!
      یعنی به مغزت استراحت بده. این جامعه به ذهن های آزاد، آدمهای قبراق و سرحال، فکرهای نو احتیاج داره…
      تا دلت بخواهد دکتر و مهندس داریم و حقوقدان برای نجات آنها!!!
      حتماً نیازی نیست جامعه شناسی بخوانی تا درد جامعه را بفهمی .فقط یک روز وقت بگذار با مترو، اتوبوس، پای پیاده از این سر شهر برو به آن سر شهر. خوب چشمهایت را بازکن. با چشم سر نبین با چشم دل ببین…
      کاخهای سر به فلک کشیده در کنار زاغه ها،
      بچه هایی که با راننده سوار بر مرسدس بنز به مدرسه می روند و بچه هایی که مدتهاست بوی کتاب و دفتر را ازیاد بردند و در کوره پزخانه ها کار می کنند. دوست من هنوز تو شهری فکر نکن رفتی یک شهر دیگر ! فقط یک کم پایین تر از پایین شهر!
      فروشگاه های لوکس و چندین طبقه با آخرین برندهای دنیا، رستوران های مجلل و مغازه های فروش لباس دست دوم
      ….
      دوست من این جامعه نیاز به پزشکی دارد که بتواند برای شناسایی و درمان دردها آن را کالبدشکافی کنه، مهندسی که با ساختاری جدید و اصولی آن را از نو بسازه و حقوقدانی که راه درست و قواعد یک زندگی سالم را به آن بیاموزه…
      راست میگی! محمدرضا خسته است ولی از من ، از تو از هر کس که برای درمان جامعه نسخه ای می پیچه که فقط میتوانی آن را به بهایی گزاف تو ناصرخسرو پیدا کنی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    • عظیمه گفت:

      مطمئناً اگر اینجا هستی و برخی از درد و دلهات رو در چند کلمه به خصوص بیان کردی؛ پس هنوز خستگی رو در خودت باور نکردی… و نمیخواهی این احساس رو همراه داشته باشی
      اینجا بهتر هست که از استاد عزیزمون خواهش کنم که با بیانات ارزشمندشون شما و ما را نیز همراهی کنن که مسیر بهتر را ایشان راهنما هستند. پیشاپیش از محمدرضا شعبانعلی نیز ممنونم…

  • لیدر گفت:

    به دلیل اینکه فعلا نمیتونم کاربر ویژه سایت متمم بشم. اینجا نظرم رو نوشتم. قسمت دوازدهم فایل رادیو متمم. خیلی خوب توضیح دادید و چقدر مثال ها خوبی رو بیان کردید و ساده و راحت گفتید. ممنون استاد!

  • الیاس میرزائیان گفت:

    سلام محمد رضای نازنین . امیدوارم حالت خوب باشه
    این بخش از سایت متمم رو خیلی دوست دارم خوب ازش مراقبت کنین

  • sia karimi گفت:

    madrese daneshka samni khobe ke dar raftar va kerdare ensan asar mosbat bogozarad

  • سید رضا گفت:

    سلام
    محمد رضا جان
    به نظرم این مطلب بیشتر در چارچوب قانون۴ زندگی تون (هر جمله‌ی مطلق بدون طبقه‌بندی را یا «یک حقیقت بی‌اثر» می‌دانم یا یک «دروغ موثر!») نگارش یافته بود و به همین دلیل بیشتر به دل نشست تا مطلب قبلی(شومی منابع) هرچند آن موضوع هم درست بود و بسیاری از متفکرین بر آن تاکید نموده اند

  • آوا گفت:

    سلام آقای شعبانعلی.برام خیلی آموزنده بود.سپاس فراوان.

  • مهران گفت:

    آفرین

    نوشته هات خیلی دلچسب بود.

  • مهران گفت:

    جالب بود.

    آفرین

  • فائزه گفت:

    من کتاب ” روی ماه خداوند را ببوس” نوشته ی مصطفی مستور رو خیلی دوست دارم. یه نگرش تازه به من داده بود. یادمه اون وقت که خونده بودمش تا مدتها ذهنم درگیرش بود و هنوزم یادآوری داستانش برام شیرینه. مخصوصا اون قسمت که مربوط به استاد موفق دانشگاه (دکترای فیزیک فارغ التحصیل یکی از بهترین دانشگاههای خارجی) بود رو خیلی دوست دارم. استادی که مشغول انجام تحقیقی منحصر به فرد در مورد ویژگی های انسانی بود و همه احساسات یک انسان رو به زبان کوانتوم تعریف کرده بود و رسیده بود به عشق. این فصل هم داشت انجام میشد که خودش عاشق شد و دیگه نتونست به کارش ادامه بده. به جایی رسید که کل تحقیقاتش برای خودش زیر سوال رفت. به پوچی رسید و خودکشی کرد.
    هدفم از یادآوری این داستان قشنگ این بود که خیلی وقتها خیلی چیزها باید تجربه بشه. باید شکست بخوریم. درد بکشیم تا بتونیم فرد دیگری در موقعیت مشابه رو درک کنیم. خوندن کتاب و شناخت رفتارهای یک انسان به تنهایی کافی نیست. اولین گام برای شناخت دیگران، شناخت خودمونه که با تجربه های تلخ و شیرین حاصل میشه. مثل داستان بالا. تا وقتی که عاشق نبود هزارتا راه حل بلد بود ولی وقتی خودش تجربه ش کرد به این نتیجه رسید که همه راه حلهاش بی ارزشن. وقتی من بدونم و بفهمم الان چه حالی دارم و تو این حال، چه انتظاری از دیگران و خواستار خوبی و خوشی و آرامش برای دیگران هم باشم خیلی از مشکلات در روابط انسانی حل میشه. کسی که به این نقطه برسه و چند تا کتاب رفتاری هم بخونه دیگه با دیدن فرد خاص و متفاوت، متعجب نمیشه و تحقیرش هم نمیکنه.

  • بهرام گفت:

    از شما تشکر میکنم که همیشه دقیقا دست روی ریشه ها گذاشتید و تعصبات باعث نشد در راه رسیدن به ریشه بمانید

  • طاهره جلیلی گفت:

    انقدر همه چیز به جای انسانی شدن، علمی شده که بعضی وقتا نگران میشم نکنه م نم به جای اینکه انسان باشم یه موجود به اسم علمم؟
    متاسفانه انگار ما علم رو یاد میگیریم چون قشنگه نه اینکه customize بشه برای زندگیمون… در واقع یکی از بزرگترین ایراداتی که به علم وارده، از دید من، اینه که انسانی نیست و از اونجایی که آدمها به خاطر وجه ناشناخته علم، وقتی پیداش میکنن ذوق زده میشن، فکر میکنن علم نباید دست بخوره و ما باید خودمون رو باهاش منطبق کنیم… این اونجایی که الآن ما تو ایران هستیم… مهندسی زده، پزشکی زده و حقوق زده….!

  • اکرم گفت:

    سلام و شاد باش به خاطر این روز برفی و دلپذیر،
    اگر در زمینه طراحی . پرزانته و کاربرد رنگ برای معرفی پروژه یا محصول کتابی معرف حضورتون هست میشه خواهش کنم معرفی کنید ، بسیار سپاسگزار میشم.

  • aseman گفت:

    چه نگاه سه بعدی جالبی.

  • محمد گفت:

    سلام

    به نظر من این واقعیت ها سال هاست که پوشانده شده اند ….

  • مهدی گفت:

    شاید مهجورترین رشته در مملکت ما مدیریت باشه. چرا که نه رئیس بیمارستان مدیریت خونده نه رئیس کارخانه مدیریت بلده.
    مدیر کارخانه فنیه و مدیر بیمارستان پزشک. حتی رئیس دانشگاه ها غالباً استاد تمام هستند در رشته هایی غیر مدیریت.
    غافل از اینکه مدیریت شاخه های متعددی چون منابع انسانی، رفتار سازمانی، مدیریت استراتژیک و … دارد که هیچ کدام از رئیس های بالا آنها را ندارند.

  • شهرزاد گفت:

    سلام. واقعاً لذت بردم. ممنون… کاش بتونیم همیشه «حقیقت» و «واقعیت» رو از هم تمیز بدیم …

  • ﺷﻬﺎﺏ - ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺩﻭﺭ گفت:

    ﺑﻪ ﻧﻆﺮﻡ ﮔﻔﺘﻪ ﻫﺎﺗﻮﻥ ﻛﺎﻣﻼ ﺩﺭﺳﺘﻪ ﻭﻟﻲ ﻭاﻗﻌﺎ ﻫﺪاﻳﺖ ﻛﺮﺩﻥ و ﻧﻆﺮ ﺩاﺩﻥ ﺭاﺟﻌﺒﻪ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ اﻳﺮاﻥ اﻳﻨﻘﺪﺭ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ. و ﻭﺳﻴﻌﻪ اﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﻓﺮﻫﻨﮓ و ﻗﻮﻣﻴﺖ ﻫﺎ ﻛﻪ ﺁﺩﻡ ﻭاﻗﻌﺎ ﮔﻴﺞ ﻣﻴﺸﻪ

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser