امروز فرصتی دست داد تا به دیدن شاهین شاکری و ندامفاخری دوستان خوب و قدیمیام بروم. بعد از سالها، نشستیم و کلاه قرمزی دیدیم. احساس خوبی داشتم. اینکه رسانهی ملی ما میتواند برای چند دقیقه ما را با لبخند و بدون حس نفرت روبروی خود بنشاند، احساس خوبی است. کلاه قرمزی درسهای بزرگی برای من داشت:
مجموعه کلاهقرمزی، معنای واقعی «بومی سازی» است. این روزها بومی سازی را به دو معنای عجیب به کار میبریم. اولین کاربرد بومی سازی وقتی است که یک دانش یا یک ابزار را نمیفهمیم و چون نمیفهمیم موضوع را آنقدر ساده میکنیم و تغییر میدهیم تا به سطح فکری ما نازل شود! سپس میگوییم بومی شد! دومین کاربرد بومی سازی، تحمیل سلیقههای شخصی به فضای رسانهای به اسم بومی سازی است. در عین حال همه میدانیم که معنای واقعی بومی سازی، تطبیق محتوا و شکل پیام با سلیقهی مخاطب است.
مجموعه کلاه قرمزی شخصیت پردازی بومی دارد. حماقت کلاه قرمزی برای ما غریبه نیست. ببعی برای ما یادآوری میکند که اگر به زبان مادری حرفی برای گفتن نداشته باشیم، در زبان بیگانه هم حرف بیشتری نخواهیم داشت. پسرخاله فداکاری و مرام گذاشتنهای بیحساب و کتاب و غیرمنطقی در فرهنگمان را یادآوری میکند. جیگر به ما الگوهای تهاجمی گفتگو را یادآوری میکند. گویندهای که قبل از شنیدن پاسخ شنونده برای چند بار، حرف خود را با صدایی بلند و تهاجمی تکرار میکند. هیچکدام از شخصیتهای این نمایش عروسکی برای ما غریبه نیستند و شاید اگر منصفانه نگاه کنیم، هر کدام از ما در بخشهای مختلف زندگی، این نقشهای متفاوت را بر عهده گرفتهایم.
درس دیگر مجموعه کلاه قرمزی برای ما این است که یک ایده را نمیتوان بارها و بارها فروخت. مخاطب در رسانه، آنقدر که ما فکر میکنیم فراموشکار نیست که حرفهای سال قبل را دوباره برایش تکرار کنی و او به همان اندازه متاثر شود. شاید همین است در این مجموعه، هر سال یک شخصیت جدید با ایدههای جدید اضافه میشود.
درس سوم که البته بیش از ما برای تصمیمگیران صدا و سیماست، تفاوت میان کسانی است که خود حرفی برای گفتن داشتهاند و صدا و سیما برای آنها بستر رشد بوده است، در مقایسه با کسانی که صدا و سیما برای آنها بستر میشود و آنها نمیدانند که چه استفادهای از یک «بستر» میتوان کرد!
درس چهارم برای ما «منتقدان» است. ما که به هر بهانهای قهر میکنیم و تحریم میکنیم و به گوشهی کتابخانههایمان فرار میکنیم یا از زیرزمینهایی در غرب جهان، مینشینیم و هر چه خواستیم به شرق جهان فحش میدهیم! طهماسب و جبلی قهر نکردهاند. ایستادهاند. مرزها و محدودیتها را دیدهاند. تهدیدها و خط قرمزها را فهمیدهاند و تلاش کردهاند با توجه به تمام محدودیتها، از تمام ظرفیتهای ممکن برای فعالیت فرهنگی خود استفاده کنند. کاری که دشوار اما پرثمر است.
ایرج طهماسب و حمید جبلی انسانهای کوچکی نیستند. آنها در مقابل والت دیزنی و پیکسار ایستادهاند. مخاطب ایرانی، قطعاً کلاه قرمزی را اگر نه بیشتر از باربی و میکی ماوس و اسپایدرمن، اما کمتر از آنها دوست ندارد. اگر کاراکترهای خارجی، امروز در فرهنگ ما جا باز کردهاند، دلیلش غرب زدگی ما مخاطبان رسانه نیست، دلیلش دست تهی رسانههای ماست.
اینکه هنوز مردم ما در لابهلای هزاران شبکهی ماهوارهای، حاضرند دقایقی را صرف صدا و سیما کنند پیام مثبتی برای مسئولین رسانهی ملی ماست. پیامی مبنی بر اینکه هنوز فرصت هست. صدا و سیما اگر چه سخت، اما هنوز هم میتواند گزینهای برای مردم ما باشد. اگر تلاش کند مفاهیمی را که سالها «بر زبان آورده است» کمی «بفهمد».
با سلام
با تشکر از نقد و بررسی های آموزنده
نون بگييرم!
منو به بچگيم بردين.دمتون گرم(هم بابت اين حس و هم پيامي كه دادين)
سلام
بسیار زیبا توصیف کردید. هم در مورد شخصیتهای کلاه قرمزی و بقیه و هم در مورد استادان طهماسب و جبلی عزیز
ولی نباید از سازنده هنرمند و با ذوق و زحمتکش کلاه قرمزی و پسر خاله چشم پوشی کرد. منظورم هنرمند عزیز کشورمان سرکار خانم مرضیه محبوب است که با ساخت عروسک پسرخاله و کلاه قرمزی و شخصیتهای دیگر موجب ساخت و تولید برنامه های زیبا ، آموزنده و جذابی برای کودکان و بزرگسالان گردید
خوب نمی شه گفت عملکرد رسانه ضعیف نیستش خوب اینو همه می دونند .مشکل اینجا می تونه باشه که بعضی ها ممکنه کمبود اطلاعات داشته باشن نتونن حرفشونو حتی به زبان مادریشون هم بگن یا بعضی ها اون داشته هاشون قبول نکنن از داشته های دیگرون تقلید کنن .برنامه های صدا و سیما هر کدوم نشون دهنده یه صعف هستش حالا جنبه مثبت هم می شه نگاه کرد
متنی رو که خوندم برام خیلی جالب و خوب بود چون منم در ایام عید فقط یه قسمت از کلاه قرمزی که آقای شهاب حسینی میهمان برنامه بودن رو دیدم و با نظرتون موافقم و تنها جمله ای که به ذهنم میرسه و می تونم بگم اینه که : سخت است فهماندن به کسانیکه برای نفهمیدن پول میگیرن.
شخصیت فامیل دور به ما توقعات بی پایان . نابجایی را که زا عزیزانمان داریم را به ما یادآور می شود.
فیلم ها دروغ اند.
سریال ها دروغ اند.
برنامه های «عروسکی» دروغ اند.
شماها خودتون هم، میدونید این برنامه ها «دروغ» هستند،
اما با این حال، باز میشینید این برنامه ها رو تماشا میکنید.
ما با «دروغ» نمیتونیم به «حقیقت» نزدیک بشیم.
وقتی ما «مغز» خودمون رو با دروغ پر کردیم دیگه جایی برای «حقیقت» باقی نمیمونه.
دوستان من،
حتی فیلم های «مذهبی» مثل «یوسف و زلیخا» و «ده فرمان» و «حضرت محمد(ص)» و …. دروغ هستند.
( اشاره من به «بازیگرانی» هست که در این فیلمها «نقش» بازی میکنند نه خود این «بزرگ مردان». )
شما هیچ «عارفی» رو پیدا نمیکنید که این برنامه ها رو بشینه نگاه کنه.
شما هیچ «عارفی» رو پیدا نمیکنید که این برنامه ها رو بشینه نگاه کنه.
شما هیچ «عارفی» رو پیدا نمیکنید که این برنامه ها رو بشینه نگاه کنه.
اجازه بدید بیشتر توضیح بدم،
فرض کنیم شما دو تا «گزینه» برای انتخاب دارید و ظرفیت شما به اندازه یکی از گزینه ها هست،
این دو تا گزینه ما، «گزینه A» و «گزینه B» هستند.
شما وقتی «گزینه A» را انتخاب کردید، «گزینه B» را از دست میدهید
و وقتی «گزینه B» را انتخاب کردید، «گزینه A» را از دست خواهید داد.
ما هر دو تا «گزینه A» و «گزینهB» را نمیتونیم «همزمان» بدست بیاریم.
ما میتونیم بین «لذت دروغ» و «لذت حقیقت» فقط یکیش رو انتخاب کنیم.
حرفی تو ذهنم میچرخه که نمیدونم از کجا اومد؛ اینکه نقد یک اثر برای منتقد فایده ای نداره ولی به عوامل کار این اجازه رو میده که با ابعاد جدیدی از اثرشون آشنا بشن! با خوندن این نقد، این جمله برام تداعی شد. کلاه قرمزی هیچ وقت اینقدر عمیق نبوده! چه از اون روزی که تند و نامفهوم صحبت میکرد و صورتشو میچسبوند به صورت مجری، بعد هم مجری با یک دست صورتشو پاک میکرد و با دست دیگه کلاه قرمزی رو پرتاب میکرد بیرون و چه الان که دوستهای جدیدی پیدا کرده و خودش هم محبوبتر شده و تغییر کرده. البته حس خوبی رو که این برنامه میده و عشق و علاقه ی واقعی عوامل کار رو نمیشه انکار کرد و شاید همین کافی باشه برای یک برنامه ی تلویزیونی و جا باز کردن در دل بیننده.
ممنوع از نقد دقیق ، دلسوزانه و بدون تعصبتون
شاید تصور اینکه ۷ میلیارد جمعیت جهان حرفی برای گفتن داشته باشند نا امید کننده باشه!
سلام
به نظر بنده صدا و سیما در ایران نتونسته اون رسالت خودشو به درستی انجام بده به غیر از بعضی از برنامه ها مثل کلاه قرمزی و… یا برنامه های مستند و طنز ، واقعاً چیزی واسه گفتن نداره. شبکه های خارجی هم که اکثراً یه جورایی فرهنگ اصیل ایرانی رو مورد هدف قرار دادن …. جناب آقای شعبانعلی ممنون بابت فایل های صوتی و ممنون بابت همه زحمت هایی که میکشید.
منم موافقم … بهترین برنامه هایی که من (به غیر از دوران بچگی که برنامه های زیادی وجود داشت که خیلی دوستشون داشتم)، از صدا و سیما دوست دارم، همین کلاه قرمزیه و برنامه هایی که از مهران مدیری دیدم.
سریال مرد هزارچهره رو یادم نمیره که چند سال پیش از تلویزیون تو ایام عید پخش میشد و عید قشنگتری رو با خنده و لبخند برای همه ساخت. همه تکیه کلامهاش تا یه مدتی ورد زبون همه بود و یه جورایی واقعا شادی بخش بود … عاشق “خیلی ممنونم” گفتنش بوودم …
یا “خونه مون؟ … خونه تون؟ … خونه شون؟” 🙂 … ( البته شاید اگه اینا رو کسی دیگه به غیر از مهران مدیری میگفت اینقدر به نظرم جالب نمیومد …)
به هر حال یادش بخیر …
و یک نکته در مورد اکثر فیلم هایی که جدیدا ساخته میشه (به استثنای چند فیلم خوب متمایز)…. متاسفانه به نظرم میاد بهتره این فیلم ها در برنامه کودک پخش بشن …!!
http://www.tarikhirani.ir/fa/files/73/bodyView/764/%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85%DB%8C.%DA%A9%D9%87.%D9%BE%D8%B4%D8%AA.%D9%85%D8%B5%D8%AF%D9%82.%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF%D9%86%D8%AF.html
انتقاد از به قول شما اين مكتب محبوب دو نسل كار خوشايندي نيست.اما چيزايي كه تونستم از كلاه قرمزي و پسرخاله بگيرم و مثلا نتونستم به اون اندازه از خونه مادربزرگه و هادي و هدي و درون و برون بردارم همان كشش خوشايند يك ايراني به انجام كارهاي درهم برهم ،عربده كشي و لمپنيزم ،واز ديد ملايم تر تمايل ما به استفاده از چاكرم مخلصم هاي كوچه بازاري است.هر يك از ماقسمت هايي از آدم هاي دور و بر مان را بارها در اين عروسك ها ديده ايم و مي بينيم و خواهيم ديد.
سلام دو روز وقت نشده بود بیام اینجا
امشب با کلی ذووووق اومدم احتمال میدادم چند تا پست جدید باید گذاشته باشی اما….
دعا میکنم که خوب باشی و رفته باشی سفر و این دلیل ننوشتن تون باشه
یه وقت مریض نشدی که؟:(
کاشک کمی هم از علی خلیلی مینوشتید اگر استاد شریعتی بود ساکت نمی موند
بهتر نبود می نوشتید: “ایرج طهماسب و حمید جبلی در کنار والت دیزنی و پیکسار قرار گرفتن”؟
باسلام
به نظرمن همین که برای ساعتی ماهواره خاموش می شودوکانال عوض میشودیا تلویزیون خاموشی به بهانه دیدن کلاه قرمزی روشن می شودنشان ازقدرت یک برنامه تلویزیونی دارد.این نشان دهنده این است که مردم ماهنوز باتلویزیون ملی قهرنکرده اندواگربرنامه های خوب ساخته وپخش بشه همچنان تلویزیون خودشونو به سریال های تکراری ترک ترجیح میدن.یک جورایی میشه نتیجه گرفت که مردم ازسرناچاری وندیدن کارهای خوب وقوی برنامه های ساخته وپرداخته غرب رونگاه میکنندنه صرفا به خاطرعلاقه.
نظر خودم رو می گم:
قرار نیست هر چیز خوب لزوما از بوق حکومتی و دولتی ایران (صدا و سیما) پخش بشه. می شه یه برنامه خوب ایرانی رو از یه شبکه ماهواره ای دید و لذت برد و به ماهواره هم فحش نداد!
بهتره به جای اینکه خودمون رو توی خطوط قرمز صدا و سیما بگونجونیم همه باهم تلاش کنیم انحصار صدا و سیما رو بکشنیم مثل کاری که مهران مدیری انجام داد. نه اینکه با کارهای طلایی مثل کلاه قرمزی اون رو چاق و چله تر کنیم.
دوست عزیز، هم موافقم هم مخالف.
کلاه قرمزی با کارای مهران مدیری قابل قیاس نیست. کلاه قرمزی هدفش تربیت قشر کودک و خردساله! هر کودکی نمی تونه پدرش رو مجاب کنه تا از بیرون واسش سی دی کلاه قرمزی بگیره!
اما کارای مدیری بیشتر قشر نوجوان و جوان و میانسال رو شامل میشه، هر جوونی میتونه از بیرون تهیه اش کنه.
سلام راستش منم از اینجا کلاه قرمزی میبینم و بعضی وقتها یه بخشهاییش رو برای دوستان خارجی تعریف میکنم و اونها هم از ادا های عروسکها و لحن حرف زدنشون قاه قاه میخندن مخصوصا وقتی که ببعی انگلیسی حرف میزنه…ولی یه چیزی رو می خواستم بگم بعضی وقتها حرفها و مکالماتی که تو این برنامه رد و بدل میشه خیلی کوچک کنندس برای یک قشر مثلا پسر عمع زا که شاید سمبلی باشه از بچه های روستایی و شهرستانی و جرفهایی که به اون گفته میشه یا اون میزنه و یا خیلی مکالمات در مورد زنها مثلا ورشی که فامیل دور در پییش گرفت بعد از به دنیا امدن بچس که رنم وظیفش و انجام داد دیگه باهاش کاری نداریم و عیره …اوایل میگفتم خب ببین این ا هم به هرچی آویزون میشن که مردوم رو بخندونن که همچین خنده ای اصلا ارزشمند نیست و چه بسا یک فرهنگ زشت رو عمومی تر میکنن به شکلی که قبح اون عمل میریزه و یه رفتار عادی میشه تو جامعه…ولی امسال دیدم چیزه دیگه ای بود …اینکه کلاه قرمزی و رفقاش دارن اونچه که در جامعه میگذره رو نشون میدن خیلی خیلی واقعی و تند و تیز مثل بقیه برنامه ها فاصله چند هزار کیلومتر ی نداره با واقعیت ما مردم و جامعه و یه جور آیینس برای ما همونطور که شما اینجا گفتی و این یه جور تف سربالاس ….زمان میبره تا این خنده ها تبدیل بشه به خنده با تفکر زمان یمبره تا ما درد سیلی رو که این برنامه به ما میزنه آگاه بشیم ولی تجربه ثابت کرده این روش برای ما مردوم ایران زمین بهتر تر از بقیه روشها جواب میده…درست گفتم با نگفتم…درست گفتم با نگفتم…درست گفتم یا نگفتم…
سلام
من در این مورد با شما اختلاف نظر دارم. می دانید وقتی برای کسی داستانی یا ماجرایی را بدون جزئیات تعریف کنید فرق دارد با زمانی که جزئیات را هم تعریف کنید و تازه شروع تعریف جزئیات در واقع شروع درد سر است چون عدم انتقال جزئیات ضروری کار را خراب تر می کند.
وقتی جزئیات ضروری را درست انتقال بدهید شنونده شما شخصیت پردازی پشت سر هر کاراکتر را درک می کند و آن وقت می پذیرد که این رفتار خاص مخصوص این شخصیت شناخته شده است و چیز دیگری را برایش تداعی نمی کند.
من و شما که خودمان بیننده این داستان از سالها قبل هستیم ، چون پسر عمه زا را با آنچه دیده ایم، می شناسیم برایمان تداعی کننده یک قوم خاص نیست. همین طور رفتار هر کدام دیگرشان.
رفتار فامیل دور درباره خانمش هم همینطور است . چه کسی می پسندد یا دوست دارد بگوید « من شبیه فامیل دور هستم و به آن افتخار کند؟ حتی شبیه هم باشیم هیچ وقت نمی گوییم، چون دوست نداریم مثل او باشیم. پس از او الگو هم نمی گیریم.
من بیشتر از این نمی فهمم.
ممنون
(bebakhshid pinglish minevisam keybordam moshkel dare)
salam
man nagoftam olgo migirim man goftam yek hamchin barnamehayi baes rikhtane ghobhe yek amal va raftare zeshte mishe va on raftar adi mishe beyne mardom
bahse man sare olgo gereftan ya nagereftan nist bahse man sare tekrare yek amale bade ke baese adi shodane on amal mishe ….masalan agar kasi ghablan az anjam on amal khejalat mikeshid dige nemikeshe va in injast ke farhange bad yavash yavash shekl migire
dar har sorat ke jaleb bod in hame manfi va ye nazare mokhalef
سلام. خوبید؟
یک اعتراف: شاید باید در ابتدای نوشته ام به جای «من در این مورد با شما اختلاف نظر دارم» می نوشتم
«من یک نظری دارم» چون واقعیت اینه که فقط خواستم نظرم رو بگم نه به عنوان مخالفت، بابت این موضوع پوزش می خواهم.
قسمت دوم فرمایشتون رو هم قبول دارم.
یک نکته ای که من با آن مشکل دارم اینه که ما -حتی قشر فرهنگی ما هم – یک کم زیادی در مورد تغییر فرهنگ نگرانیم. چقدر به مهران مدیری انتقاد می شد که «از واژگان من در آوردی استفاده می کند» و «تکه کلام می سازد» و … چند سالی است که مدیری برای همین تلویزیون برنامه نمی سازد و رفتارهای زشت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ما را نقد نمی کند. ولی بقیه بدون تکه کلام، برنامه نمی سازند ضمن اینکه تقریباً یا هیچ یک گلی به سر جامعه و فرهنگ نزده اند یا اگر موفق بوده اند و گلی زده اند به نظرم کسانی بوده اند که از شیوه همان نویسنده و همان مدیری استفاده کرده اند. مثل سروش صحت و دیگر نمی دانم کی.
زنده باشید و پیروز
سلام به همگی
اجازه هست من یه چیزی بگم ؟؟
در مورد امتیاز منفی و اختلاف نظر ، ببینید بنظر من میاد گاهی گاهی امتیاز دهی مون به دیدگاه همدیگه از چیزی غیر از صرفا نظر شخصی مون پیروی میکنه.اگه دقت کرده باشید گاها ما به اشخاص امتیاز( مثبت یا منفی بطور کلی ) نه اینکه خصومتی باشه یا حتی حتی اغماضی نه. شاید من اشتباه میکنم که امیدوارم اینطور باشه ولی در مورد امتیاز مثبت ها هم گاهی من اینطور احساس می کنم مثلا وقتی دو یا چندتا از دوستان در یه مورد بخصوص دارند با هم حرف میزنند( در فضای مجازی خونه مون) بنظرم از تعداد عددی امتیاز ها بنظر میاد به اشخاص امتیاز داده میشه.بنظرم اگه من در صورت داشتن نگاه متفاوت از هریک از دوستانم دیدگاه متفاوتم رو تحت یه ” دیدگاه” بنویسم اینجوری با نظریات بیشتری روبرو میشیم .
البته من شیوه آقای “داداشی” و خانم ” کیان ” رو می پسندم . حتی خواننده ای هم که فقط خواننده هست بابت دیدگاه های متفاوت بهتر میتونه موضوع رو برا ذهنش به چالش بکشه، بنظرم.
من واژه “متفاوت” رو خیلی دوست دارم ! خصوصا بجای مختلف و اصلا مخالف.
احساس میکنم این واژه به من آزادی عمل میده که فکر کنم ، عمل کنم و حرف بزنم درعین حال با چارچوب متفاوت باشم.بنظرم
bebakhshid hanoz keybrdam moshkel dare
salam
mamnon babate toziheton etefaghan man az tozihe shoma khosham omad …rastesh avalesh ke didam nazaram be dalile manfi neshon dade nemishe tajob kardam yebare dige khondamesh motmaen besham kalame ya harfe zeshti tosh zade nashode bashe..bad ke didam na entezare tozih dashtam ke shoma tanha kasi bodi ke tozih dadi….
dar morede tagheer farhang be nazare man mohemtarin mozoyi hast ke bayad dar moredesh negaran bod ….albate ke in farhang rishe dare dar kheyli chizha dare vali mohemtarin daghdagheye man dar morede keshvaram dar in zaman hamine….ke albate daram rosh kar ham mikonam be sorate akademik hala ta natije che shavad…
dar morede barnamehaye tanzi ke goftid hamishe tanzie irani baraye man tafavote ziyadi dashte ba tanzi ke to digar keshvarha ravaj dare….manzoram estefadeye iraniha az abzare zaban va goftare dar khandondane nsbat be tanze keshvarhaye dige….vali ye moghayeseyi ham msihe kard…
tanze alan ro moghayese konim ba tanzhayi mesle ‘dayi jan napelyon….samad….va barnamehaye tanze on dore….
az mozo dor oftadam vali in bareresi tanz dar gozar zaman ham kheyli harfha baraye ma dare….’
دوست عزيز
پيشنهاد ميكنم مطلبي كه آقاي مهندس شعبانعلي در
” پايان عصر استريوتايپينگ ”
قبلا موقوم كرده اند ، مطالعه بفرماييد.
سلام پگاه جان. خوبید؟
من توی این خونه جدیدم. ولی کامنتهای قبلی رو بعضی وقتها که میخونم شما رو یادمه. یادمه روزی که داشتید از ایران میرفتید اینجا خداحافظی کرده بودید و بچه ها هم براتون آرزوی موفقیت کرده بودن. منم امیدوارم که تجربه خیلی خوبی براتون باشه.
راستش منم براتون دیسلایک زده بودم. ولی فقط برای این که با نظرتون مخالف بودم. و آخرش نوشته بودید درست گفتم یا نگفتم.
این جملتون رو که دیدم احساس کردم حستون به منفی ها بد بوده ” dar har sorat ke jaleb bod in hame manfi va ye nazare mokhalef”
دید من به منفی و مثبت نمره نیست. یا حتی مخالفت با خود شخص. چون شخصا با توجه به کامنتهاتون حس خوبی بهتون دارم. فقط با نظرتون مخالف بودم. در همین حد. طبق سیاستهای کامنت گذاری هم که گفتن اگه مخالف یک نظرید یا موافق از مثبت منفی استفاده کنید این کارو کردم که به نظرم در این حد خوبه. هم جلوگیری میکنه از پر شدن الکی صفحه از کامنتهای تکراری و گاها بیخاصیت. هم این که بعضی وقتها مخالفت در حد زدن یه منفی حس آدم رو بهتر میکنه یا موافقت در حد زدن یه مثبت (برای شخص خودم میگم).
ولی با این که اولش از مثبت منفی خوشم اومد (البته در حد دو سه ساعت اول که این سیستم رو گذاشتن) الان اصلا حس خوبی به این سیستم ندارم. مخصوصا وقتی که دیدگاه پنهان میشه. برای خودم پیش نیومده. ولی فکر میکنم آدم احساس میکنه دارن خفه اش میکنن.
نظر شخصی منه ولی به نظر من دیگه بعد از اعمال سیاستهای جدید کامنت گذاری این سیستم خیلی جالب نیست. البته ممکنه خوبی هاش به بدی هاش بچربه. من فکر میکنم تنها خوبیش همون دو تا موردی هست که اول نوشته ام گفتم. به نظر من صفحه ها قبلا خیلی زیباتر بود. متفاوت بودن از خیلی سایتهای دیگه. به شخصه به من این حس رو میداد که محیط حرفه ای تری هست.
یه نکته ای هم که باز نظر شخصی منه اینه که اگه میشد وقتی کامنتمون رو ارسال میکنیم تا قبل از بررسی شدنش قابلیت اصلاح شدن یا حذف شدن رو توسط خودمون (فرستنده کامنت) داشته باشه خوب بود. این طوری از پی نوشتها و تصحیح هایی که مفرستیم بعد از ارسال کامنتهامون که فکرم میکنم وقت گیرن برای ادمین و گروهشون و به شخصه به خودم حس خوبی نمیده مخصوصا وقتی خودم تصحیح نامه میفرستم کمتر میشه.
(میدونم کسی نظرم رو نپرسیده بود 🙂 ولی خیلی وقت بود داشتم به این موضوع فکر میکردم)
salam
rastesh man aval didam nazaram penhan shode …goftam nakone ye harfe manshori chizi zadam 🙂 bad ke didam na entezare tozih dashtam ke aghaye dadashi zahmate type ro be khodeshon dade bodan…baraye man manfi mosbatesh tajob avar nabod balke makhfi shodanesh tajob avar bod……gharar nist hamishe dar jahate jame shena konim va vaghti ye nafar khalafe jahat shena mikone makhfi beshe be in dalil ke be baghiye tode feshar miyad kasi mokhalefe khodeshon ro bebinan (in bakhsh khatabe be siyasat gozarane site bod …in yejor hazfe kasayiye ke bodan dar norm barashon paziroftani nist chon tedad va jamiyat onja bishtare)
albate az ye nazaram khobe vaghti comenti makhfi mishe bishtar jalbe tavajoh mikone va afrade bishtari miyan mikhonanesh…hala man nemidonam siyasate mizabana inja kodom yeki az in 2 ta bode….
ke agar dovomi bode behtare to on jomle ke nazare be dalil manfi bodan hazf shod tajdide nazar konan…
dar har sorat ke khoshahalm baese ijad in bahsa shodam :)))
آره پگاه جان منم خوشحالم که این بحث ایجاد شد.
این جملتون هم برام جالب بود “albate az ye nazaram khobe vaghti comenti makhfi mishe bishtar jalbe tavajoh mikone ”
شایدم این یکی از نکات مثبتش باشه.
خیلی دوست دارم نظر بقیه رو هم درمورد این سیستم بدونم. شاید دارم اشتباه درمورد این سیستم قضاوت میکنم و خوبی هایی داره که از دید من مخفی مونده. ولی در کل احساس میکنم همین که قبلا اگه یه دیدگاه مخالف میخوندم و کاریش نمیتونستم بکنم جز فکر کردن بهش یه جور تمرین بود برای قبول کردن نظر مخالف توی جامعه.
دوستان
خدارو چه دیدید شاید یه روزی آقایان طهماسب و جبلی ازین خونه رد می شدن، دیدن یه جا نوشته “در مکتب کلاه قرمزی” و اومدن تو خونه.
کار تون درسته. چند نسلو کنار هم نشوندین. یه نسل یاد روزای جوونیش می افته. یه نسل یاد روزای بچگیش و یه نسلم خوشحاله که همه دارن چیزی رو می بینن که توش پره از عروسکهای نمایشی که مختص سن اونه.
آقای جبلی کار “سبزه ریزه میزه “تونم عالیه.(بر اساس گوشه های موسیقی ایرانی، موسیقی کودک)
خواننده این اثر زیبا آقای جبلی هستند.
ممنونم از اینکه پشتکار دارید و تلاش می کنید و ثابت قدم هستید.
چه زیبا نوشتید
دقیقا… نشستن همه اعضای خانواده از پدر مادر های دهه ۳۰ و عروس دامادهای متولد ۵۰ و فزرندان دهه ۶۰ و نوه های دهه ۷۰ و … حتی اگر هرکدام کاری داشته باشند شخصیتی محبوب در کلاه قرمزی دارند تا کمی دور از تهاجم افکار گرانی و قرض و وام و اخبار و جنگ و ذرس و پروژه دور هم بنشینند و با شروع آهنگ تیتراژ کلاه قرمزی لبخند به لبانشان بنشینند… ازبین همه ی مشغله ها و کانال های ماهواره ای انتخاب شوی یعنی کار بزرگی کرده ای! افرین بر همه آنهایی که در این مجموعه تلاش می کنند.
سلام آقاي مهندس شعبانعلي
من هم معمولاً برنامه شون رو از بچگي ميديدم و هنوز
هم ميبينم
راستش به اينكه گفتين تداعي ذهني براي افراد متفاوته خيلي فكر كردم
در مورد خودم وقتي نوجوان بودم فقط بهش ميخنديدم
ولي اين روزها برام مثل فلسفه است كه چند بار بايد ببينمش
تا بفهمم چي ميخواسته بگه، ديگه بلد نيستم راحت بخندم:(
البته تا جايي كه ميدونم كارگردان اين برنامه اطلاعات روانشناسي
هم در كنار برنامه سازي دارند و براي همينه كه مخاطب زياد دارند
و همه ما به نوعي ميبينيم شون و يا حداقل دوست داريم كه ببينيم
نوشته های شما رو که میخونم مغزم درد میگیره…اما بازم میخونم
از حسادت و تنگ نظری یک عده منتقد نما که به خودشون اجازه می دن از درآمد این زوج هنری که از صدا وسیما و سینما کسب کردن و به سرعت هم در همه ی وبلاگ ها و سایت ها منتشر می شه که چه نشستین،درآمد نجومی پیدا کردن…..
و افسوس که این حرفا رو ی عده ای از مخاطبان تاثیر منفی می ذاره. وچه قدر مهمه که این دیدگاه مثبت و مطالب زیبا و عمیق را رو به دیگران توصیه کنیم. بیدار شدن هویت ملی از خوندن این مطالب و تاثیری که روی سیناپس های پراکنده مغزی می گذاره و اهمیتش در کنار دیدن این سریال دو صد چندان می شه.
سلام
باورم نميشه
ديشب ميخواستم پيام بذارم براتون كه يك قسمت از كلاه قرمزي رو ببينيد كه شايد تنها برنامه ي درست و حسابي صدا و سيماست بعد منصرف شدم كه شايد بعد از ديدنش بهم فحش بديد به خاطر اين كه مثل يه سري از دوستام خوشتون نياد.
اميدوارم از اين به بعد صدا و سيما بيشتر به اين كاراي قوي بها بده
يه سوال
شما درباره الي و جدايي نادر از سيمين رو نديديد كه شهاب حسيني رو نميشناسيد؟
سال قبل که صدا و سیما می خواست برنامه ای از پشت صحنه ی مجموعه تهیه کنه ایرج طهماسب اجازه نداد٬ و اعلام کرد به خاطر اینکه رویای بچه ها خراب نشه…
کلاه قرمزی عروسکی است برای تمام فصول…:)
سلام استاد شعبانعلی گرامی .
مبارک شمایید… ایام می آیند تا به شما مبارک شوند، شما را به بهار تبریک می گویم.
—————-
در مکتب کلاه قرمزی ، چه تعبیر با مسمایی ممنون که درباره این سریال نوشتید ./
من از اون دسته افرادی م که با هرچیزی خنده ام نمیگیره و شاد نمیشم خندوندن واقعی و از ته دل همچو منی متاسفانه معضلی است …
پارسال داشتیم با چند تن از اساتید روان شناسی در دفتر مرکز راجع به سریال کلاه قرمزی حرفا میزدیم و هرکدوممون می گفتیم که مثلا به کدوم شخصیت نزدیکتریم و کلی به خودمون می خندیدیم ..استادمون جناب دکتر رفیعی فرمودن: این کلاه قرمزی را اگه بگذارند ادامه پیدا کنه قطعا تا چندسال دیگه ما نیز در ایران یه پرسوناژ داریم مثل میکی ماوس و والت دیزن و……..شهربازی ،پارک، و… کلاه قرمزی و این افتخاری ست بس بزرگ برای ایران ما………/
خداکنه عید به عید این شادی های کوچک را لااقل از ماهاوبچه هامون نگیرن.
تنها چیزی که سالهاست وقتی میخوام واقعا از ته جانم بخندم می بینم ولو به تکرار همین کلاه قرمزی و دارو دسته شن..البته من کارتن ببین حرفه ای م، پت و مت و ……………….. هم هست، اما این کلاه قرمزی و ادا و اطوارای هرکدوم از این کاراکترا وقتی تو عمقش فرو بری عجیب حس و حال خوب و سرزندگیی بهم میده …خدا حفظتون کنه جناب طهماسب و جبلی عزیز …خدا راشکر که هستید که هراز چند گاهی بغضهای فروخورده ما را با خنده های از ته دل، مرهمی باشید.
سلام استاد
من عاشق کلاه قرمزی هستم . همیشه دنبالش میکنم .
از بچگی تا الان .
وقتی آدم نگاهش میکنه واقعا لبخند میزنه نه لبخند زورکی.
سلام
قطعاً کار فرهنگی خیلی دشوار است.
یک نکته جالب اینکه مسائل مهمی را به بچه ها آموزش می دهند ولی بر خلاف عموها و خاله های متعدد، اینها هیچ وقت مستقیم با بچه ها صحبت نمی کنند ولی تاثیر گذارند. مثلا در مورد پسرخاله شاید کسی عنوانی که شما اشاره کردید را به کار نبرد ولی در ذهن مردم اصطلاحی شبیه «فردین بازی» برایش ایجاد شده. وقتی کسی زیادی مرام به خرج می دهد یا می گویند«فردین بازی در نیار» یا می گویند« برو پسر خاله». محتوا و شکل و زبان همه درست انتخاب شده اند. بسیاری از سریالهای تلویزیون فاقد کمترین شخصیت پردازی هستند و این کلاه قرمزی….
پاینده باشید.
ممنونم
سلام.
چه جالب. منم دیروز یه قسمتش رو دیدم خیلی لذت بردم.
بچه فامیل دور دنیا اومد بعد باباش عجله داشت که زودتر مدارج رو طی کنه. در این راستا خیلی تلاش میکرد براش و به قول خودش روش کار میکرد.
فکر کنم دیروز یه روزش بود ولی چون باباش روش خیلی کار کرده بود داشت سیبیل در می آورد.
آقای مجری می پرسید خوب چرا این قدر عجله داری؟ فامیل دورم فقط میگفت خوب باید سریع مدارج رو طی کنه. یاد خودمومن افتادم.
البته به قول شما “هر کدام از ما در بخشهای مختلف زندگی، این نقشهای متفاوت رابر عهده گرفتهایم.”
شیوه اسم گذاشتن رو بچش هم خیلی بامزه بود.
من خیلی مشکل پسندم ولی خداییش این مجموعه خیلی حرف برای گفتن داره. واقعا دستشون درد نکنه. البته من هر سال شور میزنم که ببینمش، آخر فقط یکی دو قسمتش رو میبینم.
از تحلیل شخصیتهایی هم که کردید ممنون. خیلی دوست داشتم بدونم که ببعی مثل کیهاست. یا جیگر. کلا همشون.
من دیروز این «عزیزم ببخشید» رو که دیدم به دوست خوبم سمیه تاجدینی گفتم سمیه این مثل توست!
میگیم یک ماژول تو سایت میخواهیم برای گرفتن ایمیل کاربران.
میپرسی: صفحه اول بگیره یا صفحه داخلی؟
میگم: اول.
میپرسی:همون اول بیاد یا بعد از چند دقیقه؟
میگم: بعد از چند دقیقه.
میپرسی: خوب بعد از چند دقیقه؟
میگم: بعد از یک دقیقه.
میپرسی: Popup باشه یا Notification Bar؟
میگم: Popup
میگی: فقط ایمیل بپرسه یا نام و نام خانوادگی هم بپرسه؟
میگم: ایمیل
میگی: وقتی پرسید تشکر هم بکنه یا همینطوری بسته شه؟
میگم: تشکر هم بکنه.
میگی: تشکر کرد فقط بگه «ممنونم» یا دوباره اسم خود اون رو هم بنویسه…
و در آخر میگم: ولش کن سمیه. همینجوری خیلی خوبه 😉
سلام 🙂
سسمیه جان خوبید 🙂
استاد خوب چرا آقای مجری رو حوصله نداشتید نگاه کنید. فکر کنم شبیه هم باشید یه ذره 😉
من بیشتر با ببعی همزاد پنداری میکنم 😉
مثلا بعضی صبحها که بلند میشم از خواب میخوام بقیه رو بیدار کنم و فحش بهم ندن میرم بالای سرشون میگم kikeriki. خیلی تلفظش با مزست. (کی کغی کی)
بعد بهم میگن یعنی چی؟ منم دیگه شروع میکنم توضیح دادن که خروسای آلمانی میگن kikeriki . خلاصه دیگه یادشون میره بهم فحش بدن 🙂
ببخشید سمیه رو اشتباه نوشتم.
راجع به این جملم هم ” استاد خوب چرا آقای مجری رو حوصله نداشتید نگاه کنید.” خوب فکر کنم این طوری بهتر بود: خب
و اینکه من بی دقت این جمله ها رو خونده بودم ” برای من لحظاتی که هنرپیشه حرف میزد حسم بد بود منتظر بودم همون ببعی …” . اشتباه برداشت کرده بودم.
😉 🙂
سلام به همه…
ایشالا سال خوبی داشته «باشیم»…
سمیه خانوم! یه سوال:
ابزار ساز (سینی) هم همراه خودتون دارید همیشه؟!!: -D
یک دلیلش هم میتونه این باشه که از شانس صدا و سیما، فعلاً برنامه کودک بومی و قوی هنوز در کانالهای ماهوارهایی وجود ندارد (فعلاً کلاه قرمزی بیرقیب است!)
یک دلیل دیگهاش هم میتونه این باشه که کلاه قرمزی نزدیک ۲۰ سال است که عمر داره و هم برای پدرها و مادرها خاطره انگیز است و هم برای بچهها بامزه و جالب است (یعنی مشتریانش محدود به سن خاصی نیست و از کودک تا بزرگسال را در بر میگیرد!)
دلیل آخرش هم حضور هنرپیشههای سینما و تلویزیون به عنوان مهمان برنامه است که مخاطب غیرکودک را پای برنامه نگه میدارد!
راجع دلیل یک نظر مشخصی ندارم. تا زمانی که آدم یک محصول واقعی نبینه نمیتونه مقایسه کنه. امروز که نگاه میکنم به نظرم میاد که کلاهقرمزی اون تعریفی رو که از یک برنامه طنز کودکانه داره در ذهن دارم تا حد خیلی خوبی داره. شاید یک روزی برنامهی خیلی قویتری ببینیم و بفهمیم که سطح انتظارمون پایین بوده.
دلیل دوم رو موافقم کاملاً. یعنی طنز و حس خوشحالی و شیطنت رو به همراه نوستالژی در ما زنده می کنه و شاید حتی بشه گفت برای بزرگتر ها جذابتر از کودکان میتونه باشه.
در مورد دلیل سوم من نمیتونم نظر بدم. چون من سینما نمیرم و تلویزیون ندارم (دیروز یک ربع طول کشید بهم بگن شهاب حسینی کیه آخرش هم نفهمیدم چکارهاست!) برای من لحظاتی که هنرپیشه حرف میزد حسم بد بود منتظر بودم همون ببعی و فامیل دور و بقیهی کسانی که نمونه هاش رو در خودم و اطرافم بیشتر میبینم حرف بزنن! 😉
منم با شما هم عقیدم محمدرضا
ترجیح میدم همش گروه کلاه قرمزی حرف بزنن وقتی هنر پیشه حرف میزنه حسم بد میشه .
کلاه قرمزی و دوستاش یه صفای عجیبی دارن که مختص خودشونه .
سلام خدمت آقای شعبانعلی و تیم پرتلاششون.عیدتون مبارک.نوشته شما، خاطره استاد بزرگواری رو برام زنده کرد که در میان فرمولهای پیچیده یکی از درسهای ارشد، فیلم کلاه قرمزی رو که در موبایلش ضبط کرده بود و خودش درسها از این برنامه گرفته بود برامون پخش کرد و به همه مون پیشنهاد کرد حتما اون رو ببینیم چون درس زندگیه.یادش بخیر.امیدوارم هرجا هست سلامت باشه.
شخصیت پردازی بومی کلاه قرمزی؛
آی جیگر،
آخ از وقتایی که نقش “جیگر” رو بازی میکنم!!!
جالبه اگه امسال قبل از اینکه هر واکنشی داشته باشم با یه مکث به خودم یادآور شم رفتم تووی نقش “کلاه قرمزی” یا “پسرخاله ” یا ” ببعی” یا ” فامیل دور ” یا از همه بدتر ” جیگر” کلا زندگی ام دگرگون میشه!!!!
ما چه جور به تماشا می شینیم ، اونوقت شما چطور !؟!
سالم ودلخوش باشید استاد.
سلام به شما استاد گرامی و همه ی شما دوستان . امیدوارم سال نو برای هم شما پر از اتفاقات خوب باشه. استاد خوبم من به تجزیه و تحلیل شخصیت های فیلمها و رمانهایی که میبینم و میخونم علاقه دار اما کلاه قرمزی رو جدیدا ندیدم و اگر چیزی به خاطر میارم از همون دوران کودکیه. از این پس سعی میکنم بهش توجه کنم.
سپاس گزار استاد که ما رو به فکر کردن وامیدارید.
مریم.
من کلاً هنر رو نمیفهمم (خیلی دوست دارم بفهمم اما نمیفهمم 🙁 )
ولی یک چیزی توی ذهنمه که نمیدونم درسته یا نه.
اون هم اینکه که حاصل نهایی یک محصول هنری در ترکیب «پیام خالق اثر» و «ذهنیت مخاطب اثر» شکل میگیره.
ترکیب «کلاه قرمزی طهماسب» + «خندیدن و دیدن محمدرضا» میشه یک نوع فکر و خروجی و حس و تداعی.
ترکیب «کلاه قرمزی» +«تجزیه و تحلیل مریم» میشه احتمالاً فکر و خروجی و تداعی و حسی دیگر.
شاید خوب باشه که به بهانههای مختلف راجع به اثراتی که از فیلمها و رمانها و کارتونهای مختلف میبینیم بیشتر حرف بزنیم.
من قبلاً هم راجع به «بیمار انگلیسی» نوشته بودم:
http://www.shabanali.com/ms/?p=2113
البته اونجا هم تداعیهای خودم بود و خیلی کوتاه.
اینا بهترین شخصیت های صدا سیما هستند هم آقای طهماسبی هم آقای جبلی و تمام کاراکتر ها ازکلاه قرمزی تا ببعی فکر میکنم دوست داشتنی تر از تمام بازیگر ها وشخصیت های پیکسارو والت دیزنی باشند … بی نهایت دوسشون دارم