خدایی که من به او ایمان دارم…
آموزش مدیریت کسب و کار (MBA)
دوره های توسعه فردی
۶۰ نکته در مذاکره (صوتی)
برندسازی شخصی (صوتی)
تفکر سیستمی (صوتی)
آشنایی با پیتر دراکر (صوتی)
مدیریت توجه (صوتی)
حرفه ای گری (صوتی)
هدف گذاری (صوتی)
راهنمای کتابخوانی (صوتی)
آداب معاشرت (صوتی)
کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی
کتاب های روانشناسی
کتاب های مدیریت
روی دیوار مدرسه ای از قول پیامبر نوشته بود:تا میتوانید کار خوب کنید اگر نتوانستید گناه نکنید
با خواندن متن یاد این حدیث اوفتادم
این هم تعریف از خود ؟! معدود کارهای بد ؟که یعنی من بد نیستم !خیلی خوبم اینقدر هم وجدانم آئینه است و پاک است و … و اینقدر افکارم خوب است و انرژی مثبت !که دنبال کارهای خوب می رود و … و ضمناً خدایی که به آن ایمان دارم !
اولین بار بود که به سایتتان آمدم نمی دانم اصلا کی هستید اما ازت متنفرم شدم : حس خودخواهی ٰحس غرور حس جانماز آب کشیدن مثل خیلی های دیگر در این جامعه . حس می کنم مثل اکثر قلم به دست ها هم خیلی متوقع باشید ! خدا را شکر اکثر نویسنده های درست و درمان معاصر تو دوره ما رشد و نمو نکردند ! وگرنه می شدند مثل شما ٰ مثل … ٰمثل … مثل خیلی هایتان .
یقین دارم ایمان که نداری یک جای کارت هم می لنگد یقین دارم خیلی دیگران را اذیت و آزار می کنی
چقدر خوب است که دانش و شناخت و معرفت شما در حدی است که بر اساس یک جمله میتوانید در این حد انسانها را بشناسید و با «یقین» در مورد دیگران قضاوت کنید. خداوند «شیطان» را از دست شما حفظ کند…
اگه باز گذرش به این طرفها افتاد تنفرش به یه دوستی عمیق تبدیل میشه. (شاید)
ﻣﺤﻤﺪ ﺭﺿﺎ ﺟﺎﻥ . ﺟﺎﻟﺒﻪ ﮐﻪ ﺍﯾﺸﻮﻥ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﺍﺳﻢ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺑﺮﺩﻥ ﮐﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻪ ﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﺷﺪﯼ . ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺳﻄﺤﯽ ﻧﮕﺮ ! ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ! ﺑﺎ ﯾﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﮐﻪ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﻫﺴﺘﻢ ﻓﻘﻂ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺧﻮﻧﺪﯾﺶ . ﺑﺮﻭ ﻭ ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﺑﻨﻮﯾﺴﺶ ﻫﻢ ﺑﺨﻮﻧﺶ . ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺧﺮﺩﻩ ﻓﻬﻤﯽ ﻋﻄﺎ ﺷﻮﺩ .
ﻣﺤﻤﺪ ﺭﺿﺎ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﺻﺒﺢ ﺯﻭﺩ ﺣﺎﻟﻤﻮ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﺮﺩ
دوست بزرگوار
اگه اصلا نمیدونین کی هستن پس نمیشه اینطور یکه تازی کنید.
ما هم نمیدونیم شما کی هستین اما به خودمون اجازه نمیدیم جسارت کنیم. چقدر زود از آدمها متنفر میشید. شایدم خیلی زود جذب آدمها میشید.
خب شما که اینقدر یقین دارید، درباره خودتون چه یقین هایی دارید. آدم درباره خودش هم نمیتونه چندان یقین به چیزی داشته باشه. چطور درباره دیگران اونم در فضای مجازی یقین حاصل میکنه؟
ازتون خواهش میکنم زیاد به حس هاتون بها ندید.
سلام بر جناب شعبانعلی عزیز.
آقا امیرالمومنین(سلام الله علیه)نیز در یکی از مناجاتهای خود آوردهاند: ” خدایا توبه میکنم از کارهای نیکی که نیت نمودم، اما به انجام نرساندم.”
سلامت و سعادت نصیبتان.
این رو نخونده بودم محمد جان. ممنون که نوشتی
امیدوارم خدای من هم معدود کارهای بد من و به بزرگی و کرمش ببخشه
خدايي كه من دارم به خاطر شب هايي كه به يادش نبودم ازم دلخوره..
شب هايي كه بود و من نبودم…
شب هايي كه مي خواست بندش باشه اما من باز نبودم…
شب هايي كه يادم بود و من يادم جاي ديگه اي گم شده بود..
به خاطر روزهايي كه نديدمش ازم دلخوره…
به خاطر روزهايي كه حسش نكردم، بي تفاوت از كنار ناز كشيدناش گذشتم، ازم دلخوره…
خداي من بازخواست نميكنه فقط دلخور ميشه، دلخور ميشه و دلخور ميشه…
خداي من خيلي تنهاست…
تنهاييشو فرياد ميزنه: “قل هو الله احد”
…
…
جمله ی منطقیه
کاش از بچگی خدا رو اینطوری بهمون معرفی میکردن
ندا. من همیشه حسرت میخورم که چرا، ما به جای اینکه به پتانسیل ها و کارهای نکرده فکر کنیم، کرده ها رو می بینیم.
اینکه مثلاً یک رئیس جمهور ساده زیست داشته ایم، قطعاً شایسته احترامه. من هم خوشحالم که فردی در رأس دولت از اختیارات سو استفاده نکرده و …
اما سوال مهمی که به ما یاد نداده اند که بپرسیم اینه که: خوب ایشون و امثال ایشون چه کرده اند.
ساده زیستی، گناه نکردن، نداشتن فساد مالی، همه ویژگیهای لازمه یک سیاست مدار هستند، اما شرط کافی نیستند.
همین الگوی فکری نادرست رو که در مورد بزرگانمون به کار میبریم، در لایه لایه زندگی شخصیمون هم به کار می بریم.
این شده که همه ترجیح میدهند دیکته ننویسند و موفق نامیده شوند تا اینکه دیکته بنویسند و نمره ای غیر از ۲۰ بگیرند…
آنگاه که زیبایی ها رنگ خویش را می بازند و خوبی ها خودشان را در دورترین جایگاههایی که سراغ داری مخفی میکنند،هنگامی که زمین با همه ی دستش بر تو تنگ می شود،درنجواهای غریبانه ی خود از خویشتن خودت هم دور می شوی ،آنجایی که همه چیز را هیچ میابی… تازه می فهمی که خدا بود یا نه…. کلیدردولت آبادی
یادم نبود بنویسم .نوشته از دکتر شریعتی بود.
خدایا
به من زیستنی عطا کن
که در لحظه مرگ
بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است
حسرت نخورم.
کتابی از وین دایر میخوندم که نگاه به گذشته رو از دید یکی از شخصیت های تولستوی بیان میکرد :
اگر گذشته خود نگاهی بندازید ، کمتر برای کارهایی که کرده اید افسوس می خورید،بلکه بیشتر فکر کارهایی که نکرده ایذ شما را عذاب می دهد
همون(خطای سفید)و(خطای سیاه) شما…
منم موقعی که بادبادک باز خالد حسینی رو خوندم، به این نتیجه رسیدم که کار خوبی که از آدم برمیاد و نکنه چقدر بدتر از یه کار بد میتونه باشه.
من سال ها نماز خوانده ام. بزرگترها می خواندند، من هم می خواندم. در دبستان ما را برای نماز به مسجد می بردند.
روزی در مسجد بسته بود. بقال سر گذر گفت: «نماز را روی بام مسجد بخوانید تا چند متر به خدا نزدیکتر باشید.»
مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد. و من سال ها مذهبی ماندم ، بی آن که خدایی داشته باشم.
هنوز در سفرم / سهراب سپهری
خیلی منطقی نوشتین.باور دارم
خیلی منطقی نوشتین.باور دارم.
یه سوال شما فلسفه خوندید سبک زندیگیتون برای من که ادم عادی هستم عجیبه. من حس میکردم شما ادم پوچ گرایی هستید البته خیلی می بخشید این جور راجع به شما نظر میدم.
مگر نه آنکه دین تحقق کردار است و پهنه ی پندار.زندگی به قامت هرروز شما را معبدی ست،وخود مذهب است و آیین است و دین است.چه کسی توان آن هست که ایمان از کردار باز شناسدوعمل ازپندار؟ جبران خلیل جبران
سلام حال و احوال چطوره استاد بهترید؟؟ 🙂
خدای مهربانی دارید خوش به حال بنده ایی که بدیهاش معدود باشد و نیکی هایش انبوه
خطتون رو دوست دارم زیباست
خدای من هم من و به خاطر هیچ چیز بازخواست نمیکنه…فقط نگام میکنه وقتی دارم کاری میکنم که مخالف با ذات خودمه
سلام محمدرضاجان
منم همیشه فکر میکنم خدا اونجوری که جلوه میدن برا ما نیست اونقدر هم سخت نمیگیره
چه خدای مهربونی
سلام یعنی به تعبیری اثر خوبیها بیشتر از بدیهاست؟
خیلی خوب بود………….. 😉
شب بخیر
به تعداد انسان ها خداشناسی هست.