یکی از آموزندهترین فعالیتهای من و همینطور لذتبخشترین تفریحهای من در زندگی، مطالعهی کامنتهای دوستانم در روزنوشتههاست.
اما دو مسئله هست که مانع انجام روان و سادهی این کار میشود:
اول اینکه: کانفرم کردن کامنتها، کاری زمانبر است و همکاران من، باید بخش قابل توجهی از وقت خود را که میتواند صرف کارهای مفیدتر شود، برای اینکار میگذارند. درست نیست که وقتی دوستان ما در کامنتها میخواهند با یکدیگر بحث کنند، مانعی بیرونی، باعث شود که این بحث کند شود.
شما امروز کامنت بگذارید. بعد منتظر بمانید. فردا حرفتان به گوش دوستتان برسد. او پس فردا ببیند و …
از سوی دیگر، باز گذاشتن بی قید و شرط کامنتها را نمیپسندم. من برای کیفیت مطالبی که اینجا مینویسم، ساعتها وقت میگذارم و به نظرم حق طبیعی من است که انتظار داشته باشم کسانی که کامنت هم میگذارند این مسئله را رعایت کنند.
دوم اینکه: به نظرم بعضی از کامنتها بسیار سطحی هستند. وقتی آنها را میخوانم احساس میکنم سایتهای مناسبتری هستند که در آن سطح، افراد زیادی در آنجا کامنت های مشابه میگذارند و ترجیح میدهم هزینهی زمانی و بودجهی میلیونی که برای نگهداری این فضای شخصی خودم انجام میدهم، صرف پذیرش آنها نشود.
نهایتاً طی روزهای آتی، کامنت گذاری در روزنوشتهها، محدود خواهد شد. به این شکل که فقط دوستانی که در متمم، امتیاز آنها از حداقل مشخصی بیشتر باشد، دسترسی کامنت گذاری در روزنوشتهها را خواهند داشت.
بلافاصله پس از اعمال این سیستم، مکانیزم کانفرم را هم برمیداریم تا کامنت هر کسی، بلافاصله بعد از ارسال، نمایش داده شود و امکان بحث بین دوستان عزیز، فراهم شود.
خصوصاً با توجه به اینکه متمم، فضایی رسمی دارد، لازم است حیاط خلوتی وجود داشته باشد که متممیها، بتوانند خارج از فضای رسمی، با یکدیگر حرف بزنند.
قطعاً میکوشیم که امتیاز را در حدی پایین انتخاب کنیم که هر کسی کمی در متمم چرخیده بود و حتی کامنتهای معمولی هم گذاشته بود، آن امتیاز را کسب کرده باشد. هدف من فقط این است که مطمئن باشم، کلام مشترک و دغدغهی مشترک و پیش زمینهی فکری مشترک، بین همهی کسانی که در اینجا صحبت میکنند وجود دارد.
در چنین شرایطی، من هم با دقت و تعهد بیشتر، به کامنتها پاسخ خواهم داد و میدانم که لازم نیست بدیهیاتی را که سالها قبل گفتهام، دوباره تکرار کنم.
اگر کسی مثل من، سالهاست از مدیریت منابع میگوید، باید خودش نشان بدهد که میتواند منابع زمانی خود را به شکل بهتری تخصیص دهد. به هر حال، وقت من وهمهی کسانی که اینجا کامنتها را میخوانند، محدود است و برایم مهم است که کامنت افرادی که برای یادگیری وقت میگذارند و زحمت میکشند، بی پاسخ نماند و درگیر پاسخ دادن به کامنت های بازدیدکنندگان گذری نشوم. همچنین مطمئن باشم که اگر کسی برای خواندن کامنتها وقت میگذارد، دست خالی باز نمیگردد.
قاعدتاً این کار، حجم کامنتها و رتبهی روزنوشتهها را به شکلی جدی کاهش خواهد داد. اما شعار همیشگی من، این بوده که کیفیت از کمیت مهمتر است و اینجا هم مانند همهی فعالیتهای دیگرم، آن را رعایت میکنم.
برایم رتبهی الکسای شعبانعلی مهم نیست. کیفیت کامنتها و عمق بحثها مهمتر است.
پی نوشت: شیوهی لاگین کردن در یک شبکهی معتبر و سپس کامنت گذاشتن، یکی از Best Practice های رایج در دنیاست. شما در خیلی از سایتهای دنیا، برای کامنت گذاشتن باید از طریق فیس بوک یا توییتر یا دیسکاس، لاگین کنید تا مشخص باشد که هویت مشخص دارید و برای ساخت آن هویت، زمان گذاشتهاید.
فقط من چون برای شبکههای اجتماعی، اعتبار چندانی قائل نیستم و خودم با کمک دوستان متممی و صرف هزینههای سنگین، یک پلتفرم علمیتر و آموزشی، طراحی کردهایم، طبیعی است که جایی مانند متمم را موثقتر از فیس بوک یا توییتر میدانم.
پی نوشت دو: بعد از استقرار سیستم جدید، گزینهی امتیاز منفی را هم از کامنتها برخواهیم داشت. چون جمع صمیمیتر و خانوادگیتر است و من ندیدهام که در یک جمع دوستانه، کسی به حرف دوستانش، حتی وقتی با آنها مخالف است، امتیازمنفی بدهد! یا موافقیم و تایید میکنیم. یا مخالفیم و عبور میکنیم.
سلام دوستان عزیزم
شاید بیشتر از یکسال و اندی یه که اینجا کامنت نگذاشتم. ممنونم به خاطر این تغییرات خوب و مفید.
با پی نوشت ۲ کاملا موافقم و عاشق این قلب قرمزه هستم.
شادی تون پایدار
چند وقته روزنوشته ها رو نخوندم می خواستم تمرکزم رو روی بعضی درسهای متمم زیاد کنم و پروژه هارو تحویل بدم دلم برا این خونه خیلی تنگ شده بود…
چند وقت پیش فکر می کردم آدم میتونه برا خودش یه بهشت کوچیک بسازه حالا حتما اینطور نباشه که منتظر بشینه که اگه به فرض آدم خوبی بود اون دنیا بهشت بره ، حس می کنم اینجا یکی از اون بهشتهای کوچک منه…
ایده های جالبی رو تو کامنت ها خوندم و خوشحالم این خونه خودمونی تر شده و کیفیت مطالب بالا رفته البته این اتفاق برا من تو زندگی هم افتاده و تو مهمونی ها وقتی می فهمم بعضی ازونا متممی هستند میرم با اونا صحبت می کنم و کلا بیشتر حرفهای روزمره من حول متمم می چرخه.
خوشحالم که اینجام ، کد دارم و منو قابل دونستین حرف بزنم…بیشتر از همیشه دوستون دارم.
با سلام به همه دوستان و محمد رضا عزیز
فقط یک نکته را میخواستم یاد آوری کنم با توجه به حساسیت اجتماعی و زیر ذربین بودن ، دقت لازم در برداشتن این گام از نظر کنترل محتوا کامنتها ،بدلیل بهینه کردن زمان ، حتی با دادن کد ورود حتما در نظر گرفته شود . راه طولانی طی شده است و حتما” ( خواهشمند م) سیستم کنترل را برای حذف بدلیل بار سنگین مسئولیت مدیر سایت طی چند مرحله برداشته شود . وضمنا” محور زمان هم لحاظ شود . (شاید از آغاز سال )
البته لازم است که مجددا” به دوستان هم دقتهای لازم داده شود . و راهکار حذف موقت و عدم نمایش موقت نیز دیده شود . باز کردن دریچه سد با کنترل و فیدبک گام به گام راه مناسب تری برای توسعه می باشد .
میدانم که دستهای شما بیشتر از دل من زخم خورده اند ، اما باور دارم که همواره آنانکه منافع کوتاه مدت خود می اندیشند بر رقابت ناسالم و حذف رقیب بیشتر پافشاری میکنند تا رقابت ورشد خود و جامعه .
امیدوارم که با این قلم ناتوان مقصود خود را رسانده باشم . گرچه ما تا بگیم ف شما تا فرحزاد رفته اید و برگشته اید . ( من نمیدانم چرا همیشه اینطور مواقع یاد ماشین و صدا و سیما می افتم و محافظه کاری می شوم ،شاید شماره شناسنامه هم موثر باشد نه تاریخ تولد )
محمد تقی عزیز.
دغدغهی تو را میفهمم و پیام تو را کامل درک کردم و البته مغرورم به داشتن دوستانی مثل تو که تا این حد دقیق، به این مسئله توجه دارند.
به زودی سیستم گزارش دادن کامنتها را هم فعال میکنیم.
اما برای اینکه کمی خیالت راحت باشد، سیستم تحلیل سمانتیک ما هم که برای متمم تولید شده، در حال حاضر در مرحلهی تست بتا روی روزنوشتههاست.
میدانم که تو هم، با گفتن ف، اگر تا فرانسه نروی، فرحزاد را حتماً میبینی.
سلام محمد رضا
از تصمیمت اول ناراحت شدم بعد که به روند اقدامات چند وقته شما توجه کردم….. احساس کردم چقدر چیز یادگرفتن در همین روند وجود داره “تمرکز” شما اول کلاس ها بعد اینستاگرام بعد دوره های عمومی بعد …. حذف کردی به نظرم داری دقیقا روندی رو پیش می ری که تو بحث های مختلفت به ما ها درس می دی تمرکز، بهبود، تصمیم گیری و…. ممنون که مستقیم یا غیر مستقیم داری به توسعه ما کمک می کنی. چقدر جالبه که تو بحثت با شاهین فاطمی هم سر همین موضوع با هم اختلاف نظر داشتی اون علاقه به گسترش در ابعاد مختلف داشت و تو احساس می کنم علاقه به یه گسترش خاص شاید استراتژی اهرمی رو تو داری استفاده می کنی که حالا از اهرم های خاص خودت برای گسترش استفاده می کنی ولی شاهین اهرم رو بهانه ای کرده برای گسترش لجام گسیخته ؟؟؟ بهترین ها رو برات آرزو نمی کنم چون بهترین هارو خواهی داشت
رسول
سلام
ورود به متمم و روزنوشته ها به من جرأت كامنت گذاری داد البته همراه با فکر و مطالعه و تردیدی پنهان که هر چند ناقص نوشتم. اصلا از خودم تعجب می کنم. روزنوشته ها برای خودش دنیایی دارد و کامنت های معلم که فوق العاده، ارزشمند و شیرین است. چیزی را نمی خوانم مگر با کامنت هایش که جانی دوباره به آن می دهد. امیدوارم باز این فرصت نصیبمان شود.
لحظه هایتان مهنا
قبل نوشت: من دیروز اولین کامنتم رو قبل از این نوشته گذاشتم. و چقدر سریع کامنت ثبت شد، این یعنی اینکه یک نفر از وقتِ خودش گذشت و رو خوندن کامنتِ من وقت گذاشت. و چه خوب که این سیاست تغییر کرد. این یعنی که گروه وقتِ بیشتری خواهد داشت که در به صورتِ موثرتری همه از اون استفاده کنیم.
؟ -امتیازِ حداقلِ مشخص تعیین شده؟ ینی یه عدد ثابته یا با آنالیز دادههای متمم به دست خواهد اومد. تو یکی از کامنتا به عدد ۱۰۰ اشاره شده بود. من یه امتیاز فک کنم دیشب جمع کردم، برم برایِ ۹۹ تایِ دیگه.
سلام محمدرضا
حتي فكر بررسي اون حجم از كامنتها براي تاييد و وقتي كه نياز داشت باعث احساس همدردي عميق من با شما ميشد، و اميدوارم كه اين رويه تاثير خاصي روي تعداد كامنتها نگذاره. در واقع، مشاركت در سايت و ابراز نظر با استفاده از اكانت شخصي باعث هدفمندتر شدن و ارزشمندتر شدن كامنتها ميشه. در مورد نمره منفي به كامنتها، يك نكته منفي به نظر من رسيده بود و اونهم اينكه اگر خداي نكرده شما (محمدرضا) كامنت مخالف با كسي ميذاشتين ميتونست باعث هجوم نمره منفي به اون بشه. براي شما آرزوي موفقيت دارم
اتفاقاً نگرانی من هم همین بود.
کافیه شما یک اعتراض کوچیک به یک بحث بکنید. کلی امتیاز منفی داده میشد.
یا برعکس، یک نفر از حرف یک نفر دیگر ناراحت میشد، به هر کسی در آن بحث مشارکت داشت امتیاز منفی میداد.
علیرضا جان.
اگر جای ما بودی و این سمت ماجرا (که آی پیها و کوکیها و رفتارها و …) را میتوان بهتر دید نگاه میکردی، متوجه میشدی که افراد بسیار زیادی از ما هستند که یک “داعش درون” دارند!
تروریستهای بزدلی که اگر کسی را نمیکشند، به دلیل انسانیت نیست. بلکه “جگر شنیدن صدای گلوله را ندارند” و اگر چاقو در دل کسی فرو نمیکنند، چون دست لرزانشان توانایی در دست گرفتن چاقو ندارد و چشم نابینایشان، از هدف گیری ناتوان است.
صحنهی وحشتناکی است.
آن هم در یک فضای خلوت خصوصی. نه در یک رسانهی بزرگ عمومی.
و گرنه اگر من از حرف شما خوشم نیاید، با چه منطقی باید هر کس دیگری که در این فضا تردد میکند، از ترکش تیرهای منفی من بهره مند شود؟”
گاهی با خودم میگویم: انسان، حیوانی است که حاضر نیست بخش حیوانی وجود خود را بپذیرد.
همین و دیگر هیچ!
سلام دوستان.
چند ماه مهمون شمام. روزي چند بار سر مي زنم. كيف مي كنم. اثر عملي مشهودي نداشت.
ديروز با ماشين صفرم تصادف كردم. داغون شدم. گفتن صدتومان ميزاري كف دست كارشناس يه ميليون بالا مي زنه.
قبول. رشوه حروم. اما اگه بخاطر درس تفكر سيستمي نبود مي دادم. (خسارتم رو پايين بريد داداش)
قيافم يه كم داره شبيه متممي ها ميشه؟
محمدرضاجان نمیشه ایمیل متمم هم بهمون بدبد؟
چند وقتی بود به این موضوع فکر میکردم.:)
البته اینکار اگه شدنی هم باشه احتمالا هزینه و بار اضافی به سایت تحمیل میکنه که شاید تو شرایط فعلی مقدور نباشه (اولویت نداره)و مستقیما هم در جهت مسائل آموزشی نیست.
صرفا یه ایده و علاقه ی شخصی بود که مطرح کردم.
سلام
چه تصميم خوبي، هميشه سوالم بود كه اين همه كامنت رو چطوري ميخوني و تاييد مي كني و پاسخ ميدي، چندتا مورد به ذهنم رسيد كه مطرح كنم:
اوليش نگران اون مطالب جذابيم كه در جواب بعضي كامنت ها چه موافق چه مخالف (بيشتر مخالف) مي نوشتي و از اين به بعد كم ميشن ولي واقعا تلنگراي خوبي بودن.
دوميش اينكه الان ياد گرفتم به خاطر هزينه هاي سروري كه از جيب حاميان متمم ميره، از اين به بعد رو لينك هاي متن ها هوشمندانه تر كليك كنم، چون ميدونم هزينه اي كه صرف سرور نشه، صرف محتوا خواهد شد كه براي هممون خوبه. كاش اين موضوع اتصال به ديتابيس اينا رو زودتر ميگفتي، اصلا بهش فكر نكرده بودم و به خاطر پيوندي كه با متمم دارم هوم پيج مرورگرم يه مدتي متمم بوده و بابت اين موضوع عذرخواهي مي كنم،، همين امروز تغييرش ميدم و سعي مي كنم قصورم رو دم عيد جبران كنم.
سوم كنجكاو شدم بدونم كامنت هاي اينجا چطوري از طريق كاربري متمم تصديق ميشه، اگه سكرت نيست و قابل فهمه ممنون ميشم توضيح بدي
انصار جان.
به نظرم، اینکه بخواهیم وقت چرخیدن در متمم، به این مسئله فکر کنیم که کجا رو کلیک کنیم و کجا رو کلیک نکنیم، منطقی نیست.
ضمن اینکه مهمترین فشاری که الان روی سرور ما هست، فشار تشخیص دینامیکی پرسونا و تحلیل محتوای متنی کامنتهاست (که در آینده دستاوردهاش رو میبینید).
بنابراین اگر مثلاً Page View نصف هم بشه، تغییر خیلی جزئی در فشار سرور ایجاد میشه. مگه اینکه تعداد کامنتها کمتر بشه یا طول کامنتها کمتر بشه که این نقض غرض متممه.
چون اگر تمرینها رو از متمم بگیریم هیچی نمیمونه و یادگیری هم انجام نمیشه. میشه مطالعهی Passive
شاید برات جالب باشه که یکی از مهمترین شاخصهای ما برای پیشرفت متمم، سرانهی کامنتهای “پرمحتوا” به ازاء هر دوست متممیه.
متمم، با سیستم تحلیل متن خودش، کامنتهای بی محتوا یا کم محتوا رو جدا میکنه. بقیه رو میشمره و به تعداد کاربران تقسیم میکنه و با رشد این عدد، ما متوجه میشیم که سیستم آموزشی ما داره درست کار میکنه و رو به جلو میره.
البته این در کنار چند عامل دیگه است. از جمله متوسط زمان مطالعهی هر ۱۰۰۰ کلمه – که دوست داریم افزایش پیدا کنه و سرعت خوندن کند بشه و به علاوه متوسط زمانی که صرف خواندن کامنتهای دیگران میشه که هم نشون میده کیفیت کامنتها بالا رفته و هم اینکه یادگیری در حاشیه برای دوستانمون مهمه. یا شاخص پیگیری که یکی از چند دلیل اصلی تشکیل اتاق خبر همونه.
چون وقتی میبینیم دوستانمون، دائماً به اتاق خبر سر میزنند، متوجه میشیم که اون درس الان مورد توجه هست و افراد علاقمند بهش رو هم (در کنار علامت علاقمند بودن زیر هر درس) ثبت میکنیم و از این سمت، برنامه ریزی برای تولید و عرضهی محتوا میکنیم.
در واقع، فرایند چرخیدن دوستان متممی در سایت، مهمترین ورودی ما برای برنامه ریزی تولید محتواست.
ما برای اینکه درآمدمون درست باشه و بتونیم هزینههامون رو پوشش بدیم، راهکارهای مختلف داشتیم و داریم و به نظرم، مدل کسب و کار رو باید به قول دوستان خارجی، Refine کنیم و جزییاتش رو اصلاح کنیم. اما تغییر الگوی رفتاری دوستان متممی، میتونه به ما سیگنالهای گمراه کننده بده.
در مورد نکتهی دوم که گفتی، اتفاقاً اینجاست که ما میتونیم کمی از بار ماجرا رو بر دوش بچهها بندازیم و فشار اضافه ایجاد نکنیم.
طبیعیه که راه حرفهای کاری که من مطرح کردم اینه که از روزنوشته یه Connection با وب سرویس، به دیتابیس متمم بزنیم و هر بار Query بگیریم که چقدر امتیاز آموزنده هست یا نیست.
با وجود اینکه این کار از نظر تکنیکی خیلی سادهتر و سریعتره، اما ترجیحمون اینه که بار جدیدی به متمم تحمیل نکنیم.
به همین خاطر، به دوستان متممی که بالای صد امتیاز دارند، یک کد میدیم که وقت تایپ کردن کامنت، اون کد رو بزنن و بلافاصله کامنتشون تایید و منتشر بشه.
کسی هم که اون کد رو نزد، عملاً کامنتش حتی ثبت هم نمیشه.
قاعدتاً نمیخوایم کار امنیتی وحشتناک بکنیم. فقط همین که کمی Moderation اتفاق بیفته خوبه.
محمدرضا ،
در این چند ماه اخیر بارها در جاهای مختلف اشاره کردی که خوندن کامنتها هم فعالیت (ظاهرا خیلی) مثبت ارزیابی میشه.
من خودم با اینکه این رفتارمو تایید نمیکنم اما تمایل زیادی به اینکار ندارم. ترجیح میدم به جای خوندن کامنتهای زیر درسها، درسهای قبل و بعد رو بخونم، منابع تکمیلی رو مرور کنم، کامنتهای ۲-۳ نفر خاص(بهتره بگم ۱ نفر!) رو بارها بخونم … بارها هم سعی کردم بیشتر کامنت بخونم اما واقعا رغبتم بیشتر نشده. از کلمه “آموزنده بود” هم به ندرت استفاده میکنم(به جز در پروژه درسها).
البته دغدغه های متمم رو هم درک میکنم و حتما توجه به مشارکت اعضا و کیفیت اون کار درستیه به نظرم و هیچ مخالفت و حس منفی نسبت به این مسئله ندارم. پس چرا اینارو گفتم؟ نمیدونم.
راستی این تغییر سیاست کامنت گذاری هم به نظرم عالیه. و آموزنده.
نمیدونم این سیستم فعال شده یا نه و آیا کامنت من ثبت میشه یا نه ،چون امتیازم کمه 😐 .و آیا دارم فضولی میکنم درسته یا نه! اما یه مسئله ای به ذهنم رسید گفتم بگم. به نظرم به جای کد دادن شاید خوب باشه از دیتابیس متمم یه کپی توی اینجا گذاشته بشه و کامنتا از اینجا و این دیتابیس Query بگیره اینطوری به متمم فشار نمیاد. و چون امتیازها آپدیت میشه، هر چند روز یه بار (مثلا سه روز) و توی یه زمان کم ترافیک، از اینجا درخواست آپدیت به متمم بدیم و دیتابیس رو آپدیت کنیم.این فشار خیلی کمتره و نیاز به کد هم شاید نباشه.
سلام محمدرضا
یه تشکر طولانی برای ارزشی که برای وقت میگذاری.
من چندوقت پیش یکی از روزنوشته ها رومیخوندم و از روی عادت و علاقه سری به کامنت ها زدم تا ادامه حرفاتم شاید پیدا کنم که اتفاقا از نظرم عالی بودند. در جواب دوستی گفته بودی :(البته خلاصه شو میگم)
به نظر من آدم باید تو حرفه اش نفر اول باشه ولی اگر اون حرفه زیادی بزرگ بود میتونیم خردش کنیم تا اندازه ما باشه مثلا اگر من شعبانعلی نمیتونیم تو حوزه مذاکرات تجاری بین الملل اول باشم میتونم تو روابط تجاری بین الملل بین شرکت های ایرانی و خارجی اول باشم یا اگه نشد میتونم ……..
میدونم فهمیدی کدوم کامنتتو میگم.
ببین : مثل بیشتر روزنوشته ها و چیز هایی که ازت تو این چهارسال یاد گرفتم احساس کردم من هم این مفهوم رو به صورت ناخودآگاه تو ذهنم داشتم و سیستم حرفه ای و کاریم رو همین فکر میبردم جلو اما یه نقطه تاریک تو ذهنم بوده و ازش خبر نداشتم و وقتی تو گفتی , تو ذهنم درکش کردم و حس کردم یادگیری برام اتفاق افتاد.
حالا اصل سوال : چند روزه همش دارم فکر میکنم حالا اگر ینفر تونست حوزه ای رو از مهارتش پیدا کنه و انقدر اونو خرد کنه تا بالاخره توش اول بشه و بتونه ادعا کنه مثلا تو حوزه شبکه کردن plc ها از طریق مثلا rs485 من تو کشور اولم . چون میدونم میفهمی و تو این زمینه اوستایی مثال زدم.
حالا بعدش چی ؟ ببین من به فهم تا اینجای قضیه رسیدم اما دیگه گیر کردم و بعدش رو نمیدونم چی میشه؟
آیا ادم باید همونجا بمونه و از اول بودنش تو یه حوزه کوچیک لذت ببره ؟ یا باید برعکس حالت قبلش رو بگیره و سعی کنه حوزه گفته شده رو به حالت قبل و بزرگترش برسونه و تو اون اول شه؟ تا بالاخره حوزه ی حرفه ایش خیلی بزرگ بشه؟
مثلا بگه حالا که تو rs485 اولم دیگه باید پیشرفت کنم و کلا تو شبکه کردن اول بشم؟ و بعدش مثلا بگه دیگه تو کل plc باید حرف اولو تو کشور بزنم؟
یا کلا فیلد رو عوض کنه و بره یه خرده مهارت دیگه رو توش اول بشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ کلا پله بعدی چیه؟ الان من تو یه چیزی شبیه همین موردی که مثال زدم (plc) میتونم ادعای اول بودن کنم حالا بعدش چی ؟ حوزه رو بزرگ کنم یا …..؟
هیچ جوابی ندارم و شاید مهم ترین سوال این هفتمه!!!!!
شرمنده اگر وقتتو گرفتم.
سلام به استادی که حسرت دیدارش را با خود بردم؛
تا کنون نخواستم وقت شما را بگیرم لذا کامنتی هم نگذاشتم اما الانی که این فرصت در آستانه سلب شدن است به این دانشجویی که بیش از دوسال است مطالب شما را خوانده و گوش داده حق بدهید چند کلامی با آنکه دوستش دارد صحبت کند
بنده یکی از دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی بودم از یکی از روستاهای غرب کشور که الان در یکی از دور افتاده ترین مناطق کشور ساکنم که داشتن اینترنت در اینجا آرزوست! آنچه که از تهران با خودم دارم برآیندی از آموخته های اینجایست و اساتید عزیزی که حضوراً در خدمتشان بودم، حالا که از آنهای که در محضرشان می آموختم جدا شدم و شاید هرگز آنها را دیگر نبینم اما شما هنوز مرا تنها نگذاشته اید باوجودی که هرگز شما را از نزدیک ندیده ام و این جزو حسرت های من است اما شما با من هستید و هنوز من می توانیم از شما بیاموزم…
استاد شما را به اندازه آنچه که نمی دانستم و آموختم دوست دارم …
استاد کتابی هست که می خواستم به شما هدیه بدهم اما نتوانستم شما را پیدا کنم اما می خواستم خواهش کنم که حتماً مطالعه فرمایید چرا که از جنس حکمت است همان چیزی که در سال ۲۰۲۵ بشر نمی تواند آنرا به ما هدیه بدهد کتاب دورس معرفت نفس شرح استاد صمدی آملی نوشته علامه حسن حسن زاده آملی که در مقدمه اش آمده است؛
معرفت نفس ناطقه انسانی قطب قاطبه معارف ذوقیه، و محور جمیع مسائل علوم عقلیه و نقلیه و اساس همه خیرات و سعادات است؛ و به بیان مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام: معرفه النفس انفع المعارف معرفت نفس همان روانشناسی و خودشناسی است که أقرب طرق به ماورای طبیعت و صراط مستقیم خداشناسی است. انسان بزرگترین جدول بحر وجود و جامعترین دفتر غیب و شهود و کاملترین مظهر واجب الوجود است. این جدول اگر درست تصفیه و لایروبی شود مجرای آب حیات و مجلای ذات و صفات میگردد. این دفتر شایستگی لوح محفوظ شدن کلمات نوریه شجون حقائق اسماء و شئون رقائق ظلّیه آنها را دارا است. دفتر حق است دل به حق بنگارش/نیست روا پرنقوش باطله باشد.
خداحافظ استاد…
تصمیم بسیار خوبیه، به شخصه معتقدم یه هدف وقتی میتونه موفق باشه و باعث بهبودی بشه که جامعه اش و کسانی که مورد نظر اون هدف هست مشخص باشه، و واقعا اینو تو دنیای اطرافمون زیاد میبینیم بیشتر مسائل یا موضوعات مهمی که بسا اهداف و فلسفه اولیه بسیار مترقی و خوبی دارند ولی با فراگیر شدن بیشتر متمایل به سطحی نگری میشن و کم کم از اون هدف اولیه شون کامل فاصله میگیرن
مرسی بابت وسواس تو پاکی سایت
سلام محمدرضاي عزيز
خوشحالم كه عضوي از اين خونه مجازي ام. الان كه اول اين متن رو خوندم ، اولين فكرم اين بود كه نكنه من نتونم كامنت بذارم، نه اينكه حرف خاصي داشته باشما ولي كلن اينجا بودن رو دوست دارم و اينجا نوشتن نشانه حضورمه اينجا. گاهي شده براي بعضي مطلب هاي اينجا فكر ميكنم بعدن كامنت ميذارم تا قدر دونسته باشم يه جورايي…
متمم مثل يه دانشگاه ميمونه. براي اينكه پروژه ي يه درست قبول بشه ، گاهي اوقات اگه ميتونستم با ارزياب ها چك و چونه ميزدم…ولي اينجا اتاق اون استاد خوش اخلاقس كه ميشه باهاش درد و دل كرد و حرف شنيد و حرف زد…
اينم بگم كه اين تصميمتون بركات زيادي خواهد داشت، تو اين دنيايي كه همه دنبال اينن كه به بقيه يه عدد نشون بدن كه سايت ما nهزارتا بيننده داره و ازين جور حرفا ولي شما داريد اين قواعد رو به بازي ميگيريد…
امروز داشتم يكي از نامه هاتون به رها رو ميخوندم.. راجع به باور… بعضي باور ها رو بايد همه جور داشت…. اين كارتون يه جورايي وايسادن روي باورهاست به نظرم ديگه
دعا ميكنم خدا به وقت و ديگر منابعتون بركت بده كه تا با همين اندازشون نتايج بهتري داشته باشن…
محمد رضا جان
گاه به کامنتهای گذشته ام در اینجا نگاه می کنم به ابلهانه بودن حرفهایم پی می برم و خجالت می کشم از اینکه وقتت رو گرفته ام و حرفهای بی ارزش زده ام. خود این باعث شد مسیری را برای خودم درست کنم و بعد از آنکه حرف هایم از فیلترهای مربوطه گذشت ,بعد متن کامنتم را بنویسم.
۱-عموم کامنتهایم هیجانی بوده ,من در خواندن متنهای اینجا هیجان خیلی زیادی دارم ,کلی سوال در ذهنم پدیدار میشه :سعی کردم هر آنچه قرار بوده در آن لحظه بنویسم و بپرسم انتشار بدهم را به طور موقت در یک فایل ورد بنویسم و این اجازه را به ذهنم بدهم تا مطالب در ذهنم ته نشین شود و برای چند بار دیگر متن را مطالعه کنم تا به درک کامل و درست برسم و بعد دوباره به سراغ آن کامنت اولیه بروم و آن را تصحیح کنم و عموما اکثر سوالاتم به جواب رسیده اند
۲-چون نوشته ها تحت وب ارائه می شوند ,دقت مطالعه ام پایین می آید , و این باعث بروز ابهامات و سوالات زیادی در ذهنم می شود :سعی کرده ام یا پرینتی از نوشتهایت تهیه کنم و با دقت نظر بخوانم یا از همینجا روی کاغذ رونویسی کنم ,این فرایند خیلی به من کمک کرده تا به عمق متن پی ببرم
۳-اجازه بدهم دوستان نظرات خود را بیان کنند ,محمد رضا بحث را در کامنتها پیش ببرد در صورتی که هنوز نقطه ی مبهمی بود پرسشهایم را مطرح کنم
به هر حال چیزی که خیلی نیاز داریم اینکه بدونیم چه طور و چه موقع کامنت بگذاریم تا نه حرف در دلمان بماند و نه حرف بی خود بزنیم
پی نوشت نامربوط:محمدرضا اگر به گذشته بر می گشتی آیا باز هم متمم و روزنوشته ها را با وردپرس راه می انداختی ؟
استاد عزیز
قبلا به هیچ کامنتی توجه نمی کردم . اما امروز می دانم که خیلی مطالب جالبتر بعد از خواندن مطالب بوجود می آید ،که حیف است نخوانیم .
امیدوارم همیشه موفق باشید .
سلام به معلم عزیزم و همه دوستان
این کامنت کمی نامربوط به این نوشته است و شاید از جنس درد و دل. ببخشید اگر وقتتون رو میگیرم.
من خیلی دوست دارم هم در متمم فعال باشم و هم بحثهای اینجا را دنبال کنم و براش وقت بگذارم. چون بعضی وقتها واقعا در مورد موضوعاتی سوال یا حرف دارم ولی از نظر زمانی به همهی این کارها نمی رسم. گاهی وقتها زمان دارم ولی انرژی و تمرکز لازم رو ندارم. تعداد درسهای متمم که بهش علاقه دارم زیاده و بحثهای اینجا هم همینطور، کتاب نخونده هم که خیلی زیاده. خلاصه اینکه سعی میکنم تا جای ممکن با مدیریت زمان و نظم شخصی، به خوندن و نوشتن در زمینههای مورد علاقهام بپردازم ولی همیشه کمی عقبم. یک مقدار هم وسواس دارم روی نوشتههام و به همین دلیل پروژههای دو تا درس مهم تصمیمگیری و ارزش آفرینی مونده و درسهای جدید هم مرتب منتشر میشه.
خلاصه اینکه اگر کسی راهکاری برای کمک به آدمی با علایق متنوع داشت، اعلام کنه 😀
پيمان جان
راستش دغدغه هايي رو كه مطرح كردي منم عيناً دارم!
فعلاً دقيقاً نميدونم بايد چكار كنيم. بحث مديريت زمان و نظم شخصي و … هم كمي براي من به هم ريخته.
خلاصه دارم تلاشمو ميكنم ببينم چي ميشه. ولي ميدونم راهكاري كه بهش برسيم حتماً بايد از مسير “نه گفتن” به بعضي چيزها بگذره(بحث اولويت ها)
پي نوشت: ميدونم كامنتي كه برات گذاشتم هيچ دردي ازت دوا نميكنه و صرفاً جهت همدردي بود!
یه پیشنهاد.وقتی من اینجا کامنت میذارم ، ip و ایمیلم مشخصه.سواد چندانی راجع به برنامه نویسی وب ندارم اما فکر کنم بشه از طریق همین ip و ایمیل کسایی که مرتب به روزنوشته ها سر میزنن یا کامنت میگذارند رو مشخص کرد و اون ها شامل محدودیت نشن.البته این کار رو موازی با اون چیزی که شما فرمودید هم میشه انجام داد.چون کسانی هستند ( مثل من ) با اینکه عضو متمم هستند اما بنا به دلایلی نمیتونن کامنت زیادی تو متمم بذارن اما خوندن و کامنت گذاشتن تو روزنوشته ها براشون جذابه.
البته فقط یه پیشنهاد بود 😉
جناب شعبانعلی سلام
در حدی که وقت و توانم اجازه می دهد نوشته هایتان را با شور واشتیاق وافر دنبال می کنم . تشکر فراوان از زحماتتون. عرض خاصی نیست جز آرزوی سلامتی و شادی و موفقیت روز افزون برای شما و همکاران محترم.
با تقدیم احترام فراوان
سلام.
یه کار دیگه هم اگه بکنید خوبه.
این پیشنهاد رو به متمم هم داده ام.
اینکه توی هر مطلب، بتونیم کامنت های با بالاترین امتیاز رو هم ببینیم. این کار توی وقتمون هم صرفه جویی می کنه، مخصوصا توی متمم که تعداد کامنت ها بعضاً خیلی زیاد می شه و تعداد صفحات کامنت ها زیاد و سرعتِ سایت کمه.
ادریس جان. سرعت سایت باید در این یکی دو روز خیلی بهتر شده باشه.
یه کم هم پول دستمون بیاد، فکر میکنم تا عید سرعت بهتری رو هم ببینی.
اما در مورد کامنتها با امتیاز بالا، این کار یک مسئلهی فرایندی داره که باید بهش فکر بشه.
اون هم ایجاد حلقهی مثبته.
فرض کن ۲۰ نفر بیان کامنت بذارن. تو نفر بیست و یکم باشی.
بعد همیشه کامنت های با امتیاز بالاتر رو نشون بدیم.
کسی نمیاد وقت بذاره کامنت تو رو بخونه.
بعد تو همیشه امتیازت صفر میمونه.
بنابراین، در نگاه اول، ممکنه به نظر بیاد که مرتب کردن کامنتها بر اساس امتیاز، کار خوبیه. اما یک جور رشد حبابی شکل میگیره و بعضیها بی دلیل امتیاز بالا به دست میارن و بعضیها امتیاز نمیگیرن و به تدریج، امتیازدارها، پرامتیازتر میشن و کم امتیازها، کم امتیاز باقی میمونند و در بلندمدت، حق خیلیها ضایع میشه.
سلام.استاد فکر میکنم همین الان هم چنین اتفاقی داره می افته.معمولا کامنتهای اول بیشتر خونده میشه (که تا یه حدی طبیعیه).من احساسم اینه که اگر چند صفحه کامنت هم باشه باز هم به کامنت های اول مراجعه بیشتری میشه و کامنت های صفحه های میانی کمتر دیده میشه.شاید خوب باشه که کامنت ها به صورت رندم نمایش داده بشه و نه بر اساس زمان.البته اینا همینطور که گفتم بر اساس حدس و گمانه و آمار ندارم.
محمد رضای عزیز سلام
این تصمیم شما بسیار مهم و مفید می تونه باشه. اول اینکه سرعت انتقال داده و اشتراک گذاری بالاتر می ره یعنی شخص جواب کامنت خودش رو سریعتر می بینه و دوم اینکه هر کسی توی متمم عضو می شه و فعالیت می کنه اینجا رو جز حریم خودش می دونه و متمم رو خونه مجازی خودش حساب می آره که این می تونه یک اعتبار مجازی ایجاد کنه که در واقعیت هم نمود عینی پیدا می کنه . برای من متمم جایی برای یادگیری و مدرسه ای بزرگ است که هر روز یاد می گیرم و این سایت رو به کسانی که اهلشن معرفی می کنم. و یک احساس تعلق خاطر نسبت به این سایت و متمم دارم. نکته مهم دیگر برای من این است که این سایت رو دقیقا زمانهایی که پر انرژی و توان یادگیریم بالا هست سر می زنم و دقیقا هدفمند سرکشی می کنم. درست مثل کسی که می دونه دقیقا برای خوردن چه چیزی داره میره سراغ یخچال . ممنون
درود و با احترامر به معلم و فرد زحمتکش
اینجانب عاشق متمم و روز نوشته های شما هستم و هر روز چند مرتبه به سایت سر می کشم و استفاده های زیادی در بهتر کردن دنیای خودم و اطرافیانم و فرزندان و دوستان و آشنایان داشته است
بنده قادر به تایپ و نوشتن نظرم نیستم ولی از متمم حمایت میکنم .بنده را از امتیاز دادن و نظر خواستن معاف فرمایید تا بتوانم از اکثر مطالب متمم و روز نوشته ها بهره وافر ببرم. با سپاس از بذل توجه و عنایت جناب شعبانعلی و سایر همکاران متمم فضاییلی از تبریز
جناب آقای فضاییلی بزرگوار
من و همکارانم، قدردان لطف شما و سایر بزرگوارانی چون شما هستیم و به خوبی میدانیم که “ماندن ما” به اتکای لطف و حمایت و بزرگواری و تشویق و تبلیغ دوستانی چون شما بوده است.
از همکارانم خواهش کردم که خدمت شما تماس بگیرند و پیگیری کنند.
امیدوارم همیشه شاد و سالم و سلامت باشید و سایهی شما و دوستان بزرگواری چون شما، بر سر ما مستدام باشد.
سپاسگزارم .
تبریز-فضاییلی
دیروز بود یا پریروز وقتی مطلب درس طراحی رو دیدم و کامنت یک نفر و همینطور جواب کامنت شما و بعد از اون حجم زیاد منفی دادن به کامنتها که به نظر مصنوعی و آبکی میومد خواستم یه چیزی بنویسم یه کامنتی هم برای پیشنهاد برداشتن رای منفی و هم چیزهای دیگه ولی گفتم هزاران نفر اینجا از من داناتر هستند و صد در صد محمد رضا هم یک کاری انجام میده حالا نمیدونم چه کاری انتظار داشتم یک مقاله بنویسی کامل در این مورد شبیه قبلی ها بعدبا خودم گفتم این کار هم چند بار محمد رضا انجام داده و امکانم داره این جواب کامنت و مقاله هم توی دور باطل بیفته . بعد هم به این نتیجه رسیدم که بهش فکر نکنم هر چی باشه این یک سایت شخصی است و مالکش هم شخص حقیقی. انتظار بیجاییه که من بیام و در مورد اداره کردنش نظر بدم یا بگم محمدرضا در این مورد بنویس یا فلان…. حالا خیلی خوشحالم که این اتفاق داره می افته و مطمن هستم این طوری بهتره. همیشه آرزو میکردم که فضای شبکه های اجتماعی رایگان نبود و هر کسی برای حرفی که میزد مجبور به پرداخت هزینه بود احتمالا اینطوری کیفیت کلمات و کیفیت شنیدن بالا می رفت.
یک اعتراف شخصی:
فواد جان.
واقعیت اینه که خیلی وقتها، محرک من برای انجام بعضی از کارها، رفتارهای رایجی هست که میبینم. رفتارهایی که احساس میکنم اشتباهه و درک اشتباه بودنش هم سخت نیست.
اما سبک من این نیست که هر روز برم به این و اون بگم این کار به نظرم اشتباهه. یا برم کامنت بگذارم اینور و اونور.
خودم سعی میکنم شکل متفاوتش رو ایجاد کنم. اگر کسی دید خوشش اومد میتونه اون هم همین سبک رو انجام بده. اگر هم خوشش نیومد، یا منطق ما فرق داره یا سلیقهی ما. طبیعیه که هر کسی راه خودش رو میره.
در مورد تلگرام، اگر وضع کانالهای تلگرام به شکل فعلی نبود و هر کسی کانالی درست نمیکرد و حرف این و اون رو به جای افکار و اندیشههای خودش نمیفروخت و با مغزرنج دیگران (مغزرنج چیزی شبیه دسترنج است. دسترنج مربوط به دوران کشاورزی است و مغزرنج به دوران دانش محور) بساط پهن نمیکرد و کاسبی نمیکرد، خیلی دوست داشتم کانال تلگرام داشته باشم.
همانطور که آن موقع هم گفتم، یک ماه کانال justfor30days@ را درست کردم و جمع کردم فقط برای اینکه بگویم یک “سلیقهی دیگر” هم برای استفاده از این ابزار وجود دارد. اما راستش دلم نمیخواست در آن سرزمین با آن ساکنان، مقیم باشم.
ماجرای سایت و کامنت گذاری هم همین است.
زمانی که ما قواعد پیچیدهی کامنت گذاری در متمم را اعلام کردیم (http://motamem.org/?p=7433) خیلیها به من گفتند تو داری در فضای آزاد مجازی، پادگان میسازی!
مردم التماس میکنند که در سایتشان کامنت بگذارند. تو اینقدر سخت میگیری که اینطوری ننویس. آن طوری ننویس. این کار را نکن. آن کار را بکن.
اما فکر میکنم امروز همه دیدهایم که آن سیاست، لطمهای به فضای متمم نزد.
اتفاقاً کیفیت کامنتها بهتر شد. بررسیهای رفتارشناسی کاربران در متمم نشان میدهد که بیش از سه چهارم وقت آنها در متمم به مطالعهی کامنتها میگذرد و بسیاری از کامنتهایی که در آنجا منتشر میشود، شأن و منزلتی بالاتر از مقالهی صفحهی اول بسیاری از سایتهای دیگر دارد.
به همان نسبت، بقیه هم تلاش کردند و کامنتهای بهتر گذاشتند و رونق کامنتگذاری هم بیشتر شد و امروز نمونهای از UGC (User Generated Content) را میبینیم که به وضوح، کیفیت آن از بهترین بنچمارکهای موجود جهان (که شبکههای اجتماعی هستند) چند پله بهتر است. در سیستمهای آموزشی در سطح جهان، چیزی شبیه این را نمیشناسم. به نظرم، سیستمهای UGC دیگر مثل ویکی پدیا یا Quora یا Stackoverflow، اگر چه از لحاظ وسعت و پیچیدگی، قویتر از متمم هستند، اما استراتژی ما با آنها تفاوت زیادی دارد و ما نخواستهایم و نمیخواهیم که به یک ویکی یا Quora یا Stackoverflow تبدیل شویم و به همین دلیل، من آنها را بنچمارک مناسبی برای مدل متمم نمیدانم و خودمان را با آن نمیسنجم.
در متمم خواستم به خودم و دوستان و همکارانم یادآوری کنم که “روش علاقمند کردن دیگران به یادگرفتن و یاددادن”، این نیست که بکوشیم فرایند یادگیری را روانکاری و Lubricate کنیم.
هیچ دانشگاهی با برداشتن دیوارهای خود، به دانشگاه بهتری تبدیل نشده و دانشجویان بهتری تربیت نکرده است.
باید فرایندها را بهبود داد. کیفیت محتوا را بهتر کرد. مفاهیم کلیدی را به شکل بهتری توسعه داد. ابر محتوا یا Content Cloud را پختهتر و آمادهتر کرد (که ما هنوز در متمم در این مورد آخر، خیلی عقب هستیم) و دهها کار دیگر از این دست.
تصمیم جدید روزنوشتهها، ادامهی آن استراتژی است.
من هرگز حاضر نیستم به همه التماس کنم که بیایید و کامنت بگذارید و بخوانید و لایک بزنید و …
چون با این کار، کیفیت محتوا پایین میآید و من به عنوان نمایندهی تمام کسانی که به این خانه سر میزنند، باید مراقب باشم که متوسط کیفیت محتوای عرضه شده در این خانه، افت نکند (و ترجیحاً افزایش یابد).
امیدوارم، در آینده، بقیهی دوستانم هم، به تدریج، به جای سیستمهای ترغیب Outbound، فضایی درست کنند که جریان بازدیدکنندگان و مخاطبان آنها، Inbound باشد.
شاید مجموعههای کوچکتری داشته باشیم. اما کیفیت بهتر میشود.
خوب میدانم که ممکن است با تلاش و دقت و برنامه ریزی زیاد، کیفیت و کمیت را با هم افزایش داد. اما این را هم باور دارم که بسیاری از مواقع، حفظ کیفیت در گرو از بین بردن طمع به افزایش بی رویهی کمیت است.
میدانم که اینها را حتی بدون گفتن من هم میدانی. اما خواستم به بهانهی کامنت تو اینها را نوشته باشم.
خیلی ممنونم محمدرضا همانطور که گفتی کامنتهای متمم از صفحه اول خیلی از سایتها با کیفیت تر است. وقتی کامنت های سامان و شهرزاد و هیوا و هومن و بقیه را می بینم دوست دارم به بعضی هاش۱۰ امتیاز بدم به جای یک امتیاز! شما و تیم شما کارتون رو خوب بلدید نتیجه ی اونهم متمم است (به جرات باید بگم تنها سایت فارسی که مطالعه میکنم و تنها سایتی که احساس نمیکنم وقتم تلف شده). شما بیشتر قوانین گیمیفیکشن و اصول مدیریت محتوا رو با جزییاتش و در حد توانتون رعایت میکنید که همین باعث شده رتبه آلکسا اون به زیر ۸۰۰ هم برسه که برای چنین سایت که خبری و زرد نیست و هر مطلبی را نشر نمیکند و جوان هم هست عالیه.
من هم نه به سرعت بقیه ولی حلزون وار مشغول حل تمرین های مورد علاقه و درس های مورد علاق ه ام هستم امیدوارم پابه پای شما و رفقای دیگه بیام جلو و تمرین ها رو تموم کنم.
هرچند قبلا این پیشنهاد به متمم دادم ولی چون موضوع بحث کامنت گذاری هست و منم “خلاصه و مفید” نویسی همیشه از وسواس های فکریم بوده تکرارش میکنم:
اینکه برای کامنت ها یک محدودیت کاراکتر بزارید که امثال من خودشون بتدریج وفق بدن تا در چارچوب سقف تعیین شده حرفشون بزنن و از “روده درازی” و داستان سرایی اجتناب کنن. گاهی ما لازمه که تحت یک عمل انجام شده قرار بگیریم و حالا که شما این حرکت انقلابی می خواهید انجام بدید روی این پیشنهاد هم فکر کنید. درهر حال خلاصه نویسی هم یه جور ریز مهارت محسوب میشه.
به نظرم کیفیت کامنت با طول کامنت Correlation ندارد. لااقل تجربهی این چند ده هزار کامنت متمم و روزنوشته، تا حد زیادی چنین چیزی را نشان میدهد.
امیدوارم تلاش برای کامنت نوشتن در متمم، عادت “به اندازه نوشتن” را در همهی ما ایجاد کند.
اگر چه، اینجا به هر حال، فضای راحتتری است و به سادگی هم نمیتوان برای حرفهای دل تنگ دوستان، آداب و ترتیب جست و تجویز کرد.
دوستان این تصمیم استاد یک کیس واقعی تصمیم گیری (با ابهاماتی که در دنیای واقع دارد) – استراتژی – و برندینگ در دل خودش داره
کافیه چشمهامون رو ببندیم و تصور کنیم : من اگه بجای محمدرضا شعبانعلی بودم تو این شرایط چیکار میکردم
– داستان بازی بچه ها روی ریل قطار که یادتون هست ؟ این کیس هم میتونه مثل اون داستان تمرین تصمیم گیری باشه
سلام بر شما
با این اتفاق خیلی خرسند میشوم،چون در وقت من کاربر هم صرفه جویی عظیمی میشه و نظرات دوستانی را میخونم که میدونم ارزشمند هستند.
ممنون از این روند مناسبی که اتخاذ کردید.
به نظرم اگه یه کار دیگه هم بکنید شاید بد نباشه.اینجا هر کس کامنت ميذاره خودش میتونه چندین بار به کامنت خودش امتیاز مثبت بده و این کار یکم ابهام ایجاد میکنه برای بقيه.اگه امکان داشته باشه که کسی نتونه کامنت خودش امتیاز بده چه مثبت چه منفی شاید بد نباشه…
غزاله جان.
ما فقط از طریق ip و کوکی میتونیم چک کنیم.
مگر اینکه مثل متمم لاگین داشته باشه.
لاگین داشتن هم خیلی کار گرونیه. هر کاربر لاگین کرده، معادل چند ده کاربر عادی، منابع سیستم رو مصرف میکنه و هزینههای ما افزایش خیلی جدی پیدا میکنه.
در متمم هم الان، بخش قابل توجهی از هزینههای سرور، مربوط به فشار سنگین ارتباط دائمی با دیتابیس برای این کارهاست. البته اونجا اجتناب ناپذیره. اما اینجا احساس کردیم توجیه اقتصادی نداره.
ضمن اینکه سرعت Load شدن سایت هم کاهش پیدا میکنه و ممکنه آسایش دوستانی که به اینجا سر میزنند رو کاهش بده.
البته الان، اونهایی که اون بازیها رو انجام میدادند، قاعدتاً دیگه نیستند.
چون در فرهنگ متمم، چنین بازیهایی رایج نیست و خیلی به ندرت دیده میشه.
یکبار هم در متمم در جواب یکی از دوستان در مورد این که هر بازدید از صفحات تعاملی به اندازه ۲۰۰ بازدید از یک صفحه معمولی به سرور فشار وارد میکنند، نوشته بودید. از وقتی این ها را خواندم زمان کلیک روی امتیاز ها یا پروفایل احساس گناه میکنم:(
صدرا جان.
در جواب انصار رضایی یه توضیحاتی نوشتم که ممنون میشم بخونی.
در مورد امتیاز آموزنده دادن و موارد اینطوری که تکنولوژی Ajax هست و فشاری نداره.
بسیاری از Query ها رو هم Cache میکنیم و با این کار، لود رو خیلی کم میکنیم.
اصل فشار دیتابیس رو برای انصار هم توضیح دادم روی بخشهایی داریم که اجتناب ناپذیره و تغییر رفتار بچهها، میتونه خیلی ما رو گمراه کنه.
بازی، بازی تکنیکیه و ما هم داریم توسعهاش میدیم.
اگر اونجا اشاره کردم فقط به این دلیله که خیلی وقتها، خیلی از ماها ایدهای در مورد مسائل تکنولوژی نداریم.
مثلاً وقتی یه سایت خبری سر میزنیم، دقت نمیکنیم که داریم یک متن ثابت Cache شده رو میخونیم و تعداد کوئریهایی که اونها به دیتابیس دارند خیلی کمه و یک سایت دینامیک مثل متمم با چند ده هزارتا کاربر، معادل یک سایت خبری با چند میلیون کاربر فشار و هزینه داره.
(دقیقاً در حد تفاوت فشار نمایش عکس و پخش فیلم بر روی یک دستگاه موبایل)
کلاً من اگر محدودیت مالی جدی پیدا کنیم، مطمئن باش صریحاً میام میگم و کمک هم میگیرم.
در غیر این صورت، مطرح کردن این چالشها، فقط شریک کردن دوستانمون در ماجراهای پشت صحنهی متممه. برای اینکه برامون مهمه همه مون بدونیم داریم چکار میکنیم و چه سیستمی رو میسازیم.
اتفاقاً از صبح دارم از دست یکی از این کسانی که خودش رو به صرف خوردن مثبت مهمون کرده و صاحبخونه رو منفی شدیداً حرص میخورم. در همین مطلب قبلی: درسی در طراحی – ایده ای برای استراتژی.
البته از طرفی فکر میکنم انقدر این کار رو ناشیانه انجام داده که هر کسی فقط مدت کوتاهی اینجا بوده باشه متوجه این موضوع میشه.
از طرفی خوشحالم برای اینکه اینجا از این به بعد فقط متممی ها میتونن کامنت بزارن و از طرفی ناراحت چون امتیازهای خودم خیلی کمه و احتمالاً دیگه نمیتونم اینجا کامنت بزارم.
من الان مدت هاست که اینجا و متمم رو میخونم اما به نظرم سطحم اونقدر بالا نیست که کامنتی بزارم.به خودم معمولا اجازه نمیدم جایی که آقای شعبانعلی و همکارانشان بزرگواری کردن و نوشتن چیزی بنویسم،نمیدونم چرا نمیتونم.اگر کامنتی بوده هم فقط تشکر بوده که اونم وقتی سیاست های کامنت گذاری را خوندم دیدم که اشتباه کرده بودم.امیدوارم فرصت خوندن خاموش رو ازما نگیرین.هرچند که اینجا ارزشمندتر از وجود من است.
ناهید عزیز.
به هر حال، بحث هر چه هست فعلاً در مورد کامنتهاست و مطالب هم دسترسی آزاد دارند و اگر هم روزی نداشته باشند مطالب خیلی تخصصی با موضوعات خاص است که احتمالاً برای جمع زیادی از دوستان، در کل جذابیتی ندارد.
اما به نظرم ملاحظهی کامنت گذاری را نکن و اینطور متواضعانه ننویس و از جایی شروع کن.
خیلی از درسهای متمم، خصوصاً گروه سبک زندگی، به شکلی هستند که کامنت گذاری، عملاً انتقال تجربهی زندگی خودمان به دیگران است.
البته میدانم درسهای سخت هم وجود دارد.
الان برای درس قضاوت از روی چهره (http://motamem.org/?p=12842) من تا به حال سه بار جستجو و تحقیق کردهام. هر بار مطلبم را تنظیم میکنم و میروم بنویسم، تمرینهای بقیه را میبینم و خجالت میکشم و آن را به زمانی دیگر و مطالعهی بیشتر موکول میکنم. اما از سوی دیگر، به جای آن برای درسهای دیگر وقت میگذارم.
آره واقعاً تمرين اين درسه اعصاب منو به هم ريخته!
من بيشتر از ده بار سرچ كردم(با هر ترفندي كه بلد بودم).كتابهايي كه قبلاً خونده بودم و حس كردم ممكنه ارتباطي داشته باشه رو هم ديدم.ولي بازم نشد كه نشد! (اين متمم هم! از بس قيد هاي مختلف در صورت تمرين گذاشته بود كه هرجور ميخواستم متني رو تنظيم كنم يه چيزش كم بود)
تازه با اين انگليسي افتضاح من كه در حد مبتدي هم نيست كه ديگه مسئله فجيعتر هم شده.
يه مطلب انگليسي پيدا كرده بودم و در ترجمه خط اولش مونده بودم كه كم كم سرم گيج رفت .بنابراين رفتم سراغ تمرين درسهاي ديگه!
پي نوشت: ناهيد خانم الان احتمالاً اگر شما بودين،ترجيح ميدادين اصلاً چنين كامنتي رو ننويسين(كه من نوشتم)
ضمن اينكه دليل ننوشتنتونو تحسين ميكنم ولي اگر مثل امثال من، شروع نكنين به نوشتن ،خودتونم كمتر درگير موضوعات ميشين و اين قضيه ميتونه روي يادگيريتون هم تاثير بگذاره…
یعنی من فکر میکردم فقط من با این تمرین مشکل داشتم…:)
دو شب اول رو به مدت چندین ساعت متوالی، تا ساعت یک و دو نشستم پای این تمرین. و کلی غر و نق های دوست داشتنی! از مادر عزیزم شنیدم که شهرزاد، چشمت، کمرت داغوون شد…! آخه دقیق هم نمیدونست من دارم چیکار میکنم.:)
خلاصه اینطور بگم که سر این تمرین واقعا اشکم دراومد! اونهم با اینترنت کند مخصوصا روزهای تعطیل توی خونه، و کامپیوترم که نمیدونم جرا اینقدر کند شده بود و picofile که عکسهامو آپلود نمکرد و مجبور میشدم با تبلت و با اینترنت رایتل اش آپلود کنم و آدرسشون رو روی کاغذ یادداشت کنم! و اونجا تایپشون کنم و …
آخرش تو روز سوم کلید “ارسال” رو با سری که داشت حسابی گیج میرفت، زدم و گفتم: هر چه باداباد…:)
(حالا دوستان خوبم که هنوز تمرین رو انجام ندادن، نترسن. آخرش که تموم میشه، خیلی خوبه و خستگی آدم در میره. تازه کلی هم مطالب جدید یاد گرفته):)
من هم دقیقا همین مشکل رو داشتم. تا اینکه یه مقاله به نسبت آسون پیدا کردم و دست و پا شکسته تا اونجایی که میتونستم ترجمه کردم و فرستادم. نگو همون موقع شراره خانم هم در حال ترجمه همون مقاله بودن چشمتون روز بد نبینه فرداش دیدم شهرزاد همون متن رو خیلی بهتر از من ترجمه کرد و فرستاد. اونجا بود که رسوا شدم و دیگه کار از خجالت گذشته بود اما این اتفاق باعث شد تصمیم بگیرم از این به بعد برای حل این مدل تمرین ها وقت بیشتری بذارم
شهرازد عزیز، جالبه انجام این تمرین برای من هم مشکل بود.:)
وقتی درس رو خوندم و به تمرینش رسیدم گفتم بعدا سر فرصت انجامش میدم. ولی بعد از چند دقیقه گفتم بذار یک سرچ کوچیک انجام میدم و همون سرچ کوچیک باعث شد تقریبا ۴ ساعت تموم بدون وقفه پای لپتاپ بشینم تا تمرین رو به سرانجام برسونم.
اعتراف میکنم که علیرغم اینکه قاعده ۵۰ دقیقه فعالیت، ۱۰ دقیقه استراحت رو برای اکثر کارهام رعایت میکنم ولی برای انجام بعضی از تمرینهای متمم کلا این قاعده رو زیر پا میذارم و تا وقتی تمرینی رو به یک سرانجامی نرسونم خیالم راحت نمیشه.
یک سری تمرین درسهای مختلف هم هست که با وجود اینکه نوشته اولیه شو آماده کردم ولی هنوز به نظرم آنقدر خودم رو راضی نمی کنه که ارسالشون کنم.
در کل از این چالشی که برای حل برخی از تمرینها برام ایجاد میشه واقعا لذت میبرم.:)
دوستان عزیز من…:)
کاملاً درکتون میکنم و واقعاً بهتون خسته نباشید میگم. من هم به درد مائده جان دچار شدم. یعنی تحقیقی از دکتر فریمن پیدا کردم و خوشحال و مسرور شروع به ترجمه کردم و داشتم با ترجمه ی موضوع آمیگدال کلنجار میرفتم که گفتم بذار صفحه رو یه رفرش بکنم ببینم کدومیک از بچه ها تا حالا تمرین رو انجام دادن و وقتی دیدم طاهره جان دقیقا همونی که من داشتم ترجمه میکردم رو دقیقا از همون لینک، انجام داده و چقدر هم خوب در مورد آمیگدال نوشته، آه از نهادم بر اومد!:)
دلم هم نیومد این دکتر فریمن با این تحقیق خوبش رو رها کنم، پس گشتم دنبال تحقیقش در توی دیگری از این هزارتوی اینترنت! و خوشبختانه یه چیزایی ازش پیدا کردم. اون دو تا عکس هم رو هم خیلی دلم میخواست با توضیح دقیقی که زیر عکسها بود بذارم، ولی دو ساعت توضیحش رو خوندم و ده بار ترجمه ش کردم و از اونجایی که ترجمه ی مطالب علمی خیلی سخت تر از مطالب عادیه و ممکنه برداشتی که من میکنم با حرفی که اون دانشمند میخواد بزنه خیلی فرق داشته باشه، از خیرش گذشتم، اما عکسها رو دلم نیومد ازشون بگذرم (چون واقعاً جالب بود و میزان اعتماد (High – natural – low) بر اساس سه نوع چهره رو دقیقا مشخص کرده بود) و با هر بدبختی بود، عکسهاش رو بدون هیچ توضیح اضافی توی تمرینم جا دادم. موضوع دیگه اینه که در مورد قضاوت از روی چهره، خیلی زیاد تحقیق های مختلف در دنیا انجام شده و تو توی اینترنت بهشون دست پیدا میکنی که انتخاب بین اونها و تشخیص معتبر بودن یا نبودنشون و … ترجمه ی صحیح نتیجه های علمی این تحقیقها و .. یه مقدار کار رو مشکل میکنه.
خلاصه… این تمرین واقعا چالش برانگیز بود. (مثل ویندوز هولوگرافیک یا انجام پروژه ها…)
و البته به قول طاهره، لذتبخش. (فلو = چالش بسیار زیاد + مهارت بالا!);)
در هر صورت آرزوی موفقیت بسیار برای تمام دوستان خوب متممی ام دارم.
– راستی فواد جان. خیلی از نظر لطفت ممنونم دوست خوبم. من هم هروقت کامنتهای خوب شما رو میخونم از اینهمه انرژی و شور و شوقی که برای بیشتر دانستن و جلو رفتن و رشد کردن داری لذت میبرم. امیدوارم همیشه همینطور باشی.:)
– مریم جان. راستی. گذشته از کامنت محمدرضا که بخاطر چیزی که در مورد انجام این تمرین گفت، خیلی سورپرایز شدم؛ من هم از کامنت سامان خیلی خنده ام گفت. مخصوصا اونجا که گفت: ” این متمم هم! از بس قید های مختلف در صورت تمرین گذاشته بود…”:)
سامان خیلی به کامنتت خندیدم , 🙂 کلا از طنزی که تو بیشتر کامنتهات هست لذت میبرم و الان با خوندن این مطلب که قراره بهمون اجازه بدن راحتتر با هم صحبت کنیم گفتم اینجا برات بنویسم. تو متمم که اصلن نمیشه از اینجور کامنتها گذاشت, من که کلی معذب میشم.
در مورد این تمرین هم من فکر کنم یک شش ساعتی داشتم روش کار میکردم به خاطر همین انگلیسی افتضاح! بعدشم نصف مقاله رو دیگه ول کردم و ترجمه نکردم. اونم چه ترجمه ای! الان که دوباره میخونمش از دوستانی که بهش امتیاز دادن خجالت میکشم 🙁
پ.ن : الان که ناهید عزیز و تو در مورد شروع کامنت گذاری صحبت کردین یادم اومد اوایلی که به طور جدی شروع کرده بودم به کامنت گذاشتن بعضی وقتها که نمیتونستم تمرینی رو جواب بدم ذهنم اینقدر درگیرش میشد که نصف شب بیدار میشدم و یهو جواب تمرین بهم الهام میشد! یه چندباری برام اتفاق افتاد, واقعا حس خوبی داره.:)
قبل از اینکه کامنت ناهید جان رو بخونم من هم به همین مطلب فکر می کردم.این که من هم مثل خیلی های دیگه کامنت نمیگذارم اما مطالب و کامنت ها رو کامل می خونم و اصلا دلم نمی خواد این فرصت ازم گرفته بشه… این سایت و همینطور متمم به شدت زندگیمون رو ارتقا داده
سلام
ممنون كه براي ” وقت” ارزش قائلي و بهبود جزو روال كاري محمدرضا شعبانعلي ست. منم با شما موافقم كه روش فعلي زمانبر است و هر تمهيدي كه انتقال و تبادل اطلاعات و نظرات رو سرعت بده بنظر من عاليه، فقط يك چيزي به ياد خود من اومد، اونم اينكه من يكي از همين افراد گذري بودم كه اينجا موندگار شدم . وقتي براي اولين بار به اينجا اومدم هنوز متمم به شكل فعلي در نيومده بود و شكل دغدغه و تفكر من هم متممي نبود . الان شايد افرادي مثل من باشن كه گذرشون به اين خونه بيفته و شايد ( شايدددد ) بخاطر شرط متممي بودن فرصت “اهلي شدن” براش زود شكل نگيره.
خيلي فاكتورها مثل پيگيري خود فرد، ميلش به يادگيري و … شايد در موندن ادم موثر باشه، ولي همه كه هدفمند در نت نمي چرخن. گاهي به تصادف ميايي جايي و تازه برات هدف شكل مي گيره و معني پيدا ميكنه. مث همون قصه رنگ و فوتوشاپ و چاپ كه در بحث خرده مهارت ها نوشته بودي.
ببخشيد اگه طولاني بود . اگر وقتت رو هم تلف كرد كه ديگه واقعا و از ته دل شرمنده م
نیلوفر جان.
اتفاقاً یکی از دغدغههای من، دقیقاً نکتهای بود که بهش اشاره کردی.
اما احساس کردم شاید الان این دغدغه کمرنگتر از قبل باشه.
اولاً به قول تو، اون موقع متمم کمرنگ بود. الان متمم چند برابر شعبانعلی بازدیدکننده داره و جریان بازدیدکننده، بیشتر از اون سمت به این سمته.
ضمناً ما در مورد کامنتها صحبت میکنیم. عملاً بازدیدکنندهی گذری (مثل نیلوفر قدیم) متنها رو می خونه و کم کم توی فضا میاد و به نظرم دیر یا زود، علاوه بر پراکنده خوانی در اینجا، به منظم خوانی در متمم هم مشغول میشه.
یک نکتهی کوچیک نامربوط و شخصی هم هست:
من مدتهاست که دیگه معلمی سر کلاس انجام نمیدم.
حرفهای زیادی هم هست که دوست دارم بزنم. درسهای زیادی هست که یاد گرفتهام و دوست دارم نقل کنم.
شکل آنها هم جوری نیست که در متمم قابل مطرح کردن باشد. فضای غیررسمی تر میخواهد.
شاید حتی به این نتیجه برسم که برخی از مطالب اینجا، فقط برای برخی از دوستان متممی قابل دسترسی باشد.
متمم به من اجازهی نشر هر مطلبی را نمیدهد. این را هم میفهمم. اعتبار علمی متمم نباید قربانی سلیقههای شخصی شود.
اما من هم حق دارم بعضی حرفها و درسهایی که در دل و ذهنم مانده را نگفته نگذارم.
از طرفی باید مراقب باشم که به افراد درستی آن بحثها را آموزش بدهم.
چون آموزش به کسی که مخاطب آموزش نیست، میتواند نوعی از خیانت باشد.
من هم بساط کاسبی ندارم بگویم پولم را میگیرم و حرفم را به هر کس پول داد میزنم.
باید آن جنس مسئولیت را هم مد نظر داشته باشم.
ببخش. طولانی شد. فقط خواستم کمی دغدغههایم را هم بگویم.
ترسم از این است که در فرصت کوتاهی که دارم و داریم، حرفهایم نگفته بماند. اما نمیخواهم با مطرح کردن همگانی حرفها، ارج و مقام آنها را هم از بین ببرم.
پی نوشت: قصهی رنگ و فتوشاپ که گفتی رو میفهمم، اما یه نکته رو هم بپذیر. شأن و مقام من، رنگ و فتوشاپ نیست.
من اون چاپخونه هستم.
برای اون خرده مهارتها، جا زیاده. آدم زیاده. هر کی با پدر و مادرش قهر میکنه، یک کانال اینستاگرام و یک کانال تلگرام تاسیس میکنه و آموزش میده و “استاد” و “دکتر” میشه.
شغل من متفاوته. من معلمم.
به نظرم، این خانهی مجازی،انتخاب خوبی برای “ّبازی و سرگرمی در فضای مجازی” نیست.
محمد رضا، واقعاً از اين تصميمت خوشحال شدم. گرفتن اين تصميم (در فضاي ديجيتال و براي سايتي با اين حجم بازديد كننده) بجز داشتن دانش مديريت و مديريت منابع و تفكر سيتمي و تفكر استراتژيك و … احتياج به جسارت هم داره كه تو و تيمت هميشه نشون دادين كه درس هاي زيادي در اين زمينه براي امثال من دارين.
قطعاً براي رسيدن به پله هاي بالاتر و والاتر در مسير زندگي ، مهارت “نه” گفتن يكي از الزامات بزرگه.
اين كار براي من خيلي درسها داره.اميدوارم جسارت “نه” گفتن من هم، با تلاشي كه ميخوام انجام بدم خيلي بيشتر از اين بشه كه الان دارم.ان شاالله
بد نيست اگر مروري هم روي اين مطلب داشته باشيم:
http://www.shabanali.com/ms/?p=6388