نخستین باری که متن کاملی از حرفهای غیر تکنولوژیک بیل گیتس را خواندم، سال گذشته بود. زمانی که بیل گیتس، اقدامات گوگل را برای نصب بالنهای متعدد در آفریقا برای ایجاد یک شبکه اینترنت وایرلس، نقد میکرد. بیل گیتس به بلومبرگ گفت: «من خیلی تحت تاثیر این اقدام خیرخواهانه قرار نگرفتم. توسعه اینترنت بیشتر به گوگل کمک میکند تا آفریقا. نمیدانم چه احساسی خواهم داشت وقتی در حال مرگ از بیماری مالاریا هستم و به آسمان نگاه میکنم و بالنهای اینترنت گوگل را میبینم. توسعه زیرساخت برای بهبود کیفیت زندگی انسانها مهم است. اما تشخیص اولویت و فوریت، مهمتر است». گاهی به شوخی میگویم که خوشحالم مایکروسافت آمریکایی بود و نه فرانسوی. و خوشحالم که مایکروسافت در ایران فعالیت مستقیم نکرده است. شاید اخلاقشان عوض میشد. شاید مجبور میشدیم روی صفحهی مایکروسافت کلیک کنیم تا به ازاء هر ۱۰۰ کلیک، روی کامپیوتر یک کودک، ویندوز نصب شود!
اما شنیدن حرفهای بیل و ملیندا در TED، در مارس ۲۰۱۴، لذت دیگری داشت. آنها از لذت «بخشیدن ثروتشان» می گفتند. از بنیاد بیل و ملیندا که در حال طی کردن فرایند کسب مالکیت ۹۵٪ ثروت آنهاست. از دوران نامزدی در سال ۱۹۹۳ و عکسهایی که از مسافرتشان به آفریقا در آن سال (چند ماه قبل از ازدواج) داشتند. از اینکه همان زمان تصمیم میگیرند درآمد مایکروسافت برای کاهش نابرابری در دنیا هزینه شود. تمام آن زمان که ما با کاریکاتور ساختن از عکسهای مکینتاش و ویندوز سرگرم بودیم و مثل یک جنگ صلیبی، طرفداران اپل به مایکروسافت حمله میکردند و طرفداران مایکروسافت به اپل. بیل و ملیندا گیتس، حریصانه ثروت بیشتری را جمع میکردند تا به بنیاد بیل و ملیندا که همزمان با سال ازدواجشان (۱۹۹۴) تاسیس شده بود کمک کنند.
ملیندا از نحوه تربیت فرزندانشان میگوید و زندگی در میان مردم تانزانیا. تا آنها درک بهتری از دنیا داشته باشند و توضیح میدهد که مسافرت توریستی با زندگی در میان خانوادهها فرق دارد.
از گریس میگوید. یکی از ۶ فرزند خانوادهی تانزانیایی که در کنار آنها زندگی کردهاند. توضیح میدهد که گریس با تمام خجالتی که داشته، زمانی که میبیند جین فرزند ملیندا و بیل گیتس، شب هنگام با چراغی روی کلاه سرش بیرون میرود، خجالت را کنار میگذارد و به جین میگوید: «وقتی داشتی برمیگشتی، این چراغ رو به من میدی که شبها بتونم بهتر درس بخونم؟». ملیندا از دغدغههای آموزش در کشورهای توسعه نیافته میگوید و پدر گریس که نگران است به خاطر نمرههای نه چندان بالای او، نتواند او را در مدرسه دولتی ثبت نام کند و چون هزینه مدارس غیردولتی بالاست، او احتمالا مجبور میشود مانند مادرش روی زمین کشاورزی شود.
از فرزندخواندههایشان میگویند. بیل گیتس توضیح میدهد که آنها قرار نیست با ثروت ما میلیاردر شوند. آنها بنیاد بیل و ملیندا را میشناسند و قبول دارند. آنها باید خودشان کار کنند تا «معنا» «اهمیت» را در زندگیشان احساس کنند. تا «جهت خودشان» را بیابند. تا کاری پیدا کنند که آنها را «هیجان زده» کند. بیل گیتس مي گوید که ما قبل از ازدواج مقالهی طولانی وارن باقت را خواندیم و قانع شدیم که حمایت مالی مطلق از فرزندان، نه کمک به آنهاست و نه کمک به جامعه.
بیل گیتس و ملیندا گیتس، زمانی ثروت خود را میبخشند که به کسب اعتبار و برند نیاز ندارند و به کسانی میبخشند که به محصولات مایکروسافت نیاز ندارند. بیل گیتس به جای نمودار رشد مایکروسافت (که منطقاً گزارش سالهای آخر عمر یک کارآفرین است)، نموداری را نشان میدهد که کاهش مرگ کودکان زیر ۵ سال را نشان میدهد و از رویای خود برای کوچکتر کردن آمار این مرگ میگوید. مرگهایی که به قول او در ۹۸٪ مواقع ناشی از بلایای طبیعی نیستند. اما تصویر آنها به اندازهی یک زلزله دردناک و خبرساز نیست تا در رسانهها بیاید.
شاید بیل گیتس هم روزی که وارد هاروارد شد، دوست داشت زمانی روزنامه یا تلویزیون با او مصاحبه کنند و زیر تصویرش بنویسند (Harvard Graduate). شاید بعدها دوست داشته بنویسند: Entrepreneur. شاید بعدها که مایکروسافت یک برند جهانی شد دوست داشته بنویسند: Microsoft Co-Founder. اما امروز او رستگاری را تجربه میکند. TED زیر نام او و همسرش، نوشته است: Philanthropist (عاشق و دوستدار نسل انسان و انسانیت). آنها را شاید باید مومنان عصر بیایمانی دانست.
——————————————————————————–
پی نوشت: آشنایی با سایت TED در متمم
[…] وقتی بود که میخواستم یه پستی به نام مومنان عصر بیایمانی درباره ایلان ماسک بنویسم، منظورم بیشتر حول OpenAI بود که […]
سلام آقای شعبانعلی…خداقوت.
تا اونجایی که وقت شد دیدگاه هاتونو خوندم.
هر چند شما در قشرفکری مقابل افکار من و خانواده ام هستید اما حرفهایتان برایم جالب است…
موفق باشید.
سلام بر محمد رضای عزیز
اول از همه اینکه خیلی دوست دارم (دلت بخواد دلت نخواد :)) )
در کل با حرفهات توو این پست موافقم و اگه قرار باشه پیشنهاد بدم
اگه به من بود اسمشو نمیزاشتم “مومنان عصر بی ایمانی”
البته متوجه هستم که این نوشته من نبوده که بخوام به همین راحتی نظر بدم در مورد اسمش!
آنها باید خودشان کار کنند تا “معنا” “اهمیت” را در زندگیشان احساس کنند تا “جهت خودشان” را بیابند تا کاری پیدا کنند که آنها را “هیجان زده” کند.
این جملات مهم و سرنوشت سازی است اگر هر پدر و مادری آن را بداند و عمل کند.
اکثر پدر و مادرایی رو که من توی محیط کاریم دیدم متاسفانه اینچنین فکر نمی کنند.
آنها بسیار تلاش می کنند تا فرزندشان در نعمت بزرگ شود و برای آینده اش هم تدارک می بینند تا خدای نکرده احساس کمبود نکند. شاید می خواهند هر آنچه که خود نداشته اند را برای فرزندانشان جبران کنند، غافل از اینکه بچه هایشان را کم انگیزه و پر توقع خواهند کرد. چه بسا آینده ایی به مراتب نامطلوب تری از خودشان برای آنان رقم زنند.
کاش لحظه ایی درنگ کنند به عقب برگردنند، بیاندیشند، آینده را با دید بازتری بنگرند و تغییر رویه دهند.
«سکوت»
نیاز نیست که ایمان خود را فریاد کنم
این درختان (که با هزار زبان) گنگ و خاموشند،
و این خاک پر گل و ریحان،
که گوشهای دراز علف را هر سو پهن کرده است،
خود از هر خطیبی گویاترند.
این ستارگان، با فروغ بی پایان،
همه لب فرو بسته اند،
و تپه ها و دشتها دم فرو برده اند،
اما همه بی زبان از خدا سخن می گویند.
چارلز هنسن تاون
با سلام.
آن قدر که نوشته مرا مجذوب کرد، کامنت ها مقلوبم کرد. واقعا نمی دانم! آیا درست است به بهانه نظرات غلط عده ای، که باز هم نظرات شخصی آنان بوده، از بحث اصلی که دارای روح انسانی بوده به ارواح حیوانی متوسل شویم؟
اول نمی خواستم نظر بنویسم، چون با نوشتن نظر در واقع افراد بیشتری به سمت منفی گرایی می روند، ولی باید نظرم را می گفتم.
در هر حال بهتر بود اصلا جوابی برای این گونه نظرات قائل نبود تا خود به خود حذف شوند.
بنده کاری به دین و مذهب در این مطلب ندارم که خیلی از دوستان توی نظراتشون بهش پرداختن
فقط این رو می دونم که اگه بیل گیتس می خواد کاری برای بشریت بکنه این هست که به رؤسای کشورش و دوستان کشورش (مثل فرانسه ، انگلیس و…) بگه که دست از غارت کشورهای دیگه بردارن ، همین چند وقت پیش بود که فرانسه به یکی از همین کشورهای آفریقایی به بهانه های خنده داری مثل تأمین امنیت نیروی نظامی فرستاد ، واقعا دولت فرانسه دلش برای اون کشور آفریقایی سوخته یا دلش برای منابع غنی اونجا تنگ شده !
ارمغان ورود نیروهای نظامی آمریکا و ناتو برای خاورمیانه چی بوده ؟ جز اینکه در سالهای اخیر بعد از اشغال افغانستان ، طالبان ، القاعده قویتر از قبل شدند و هر روز یک گروه جدید تروریستی تأسیس میشه.
حالم از واژه هایی مثل حقوق بشر ، سازمان ملل و … بهم میخوره .
چرا فكر كردين كه اونها منتظرن ببينن بيل گيتس نظرش چيه؟؟؟؟!!!!
آقای کیان
اونها منتظر نظر بیل گیتس نیستن
ولی اگه واقعا دوست دار بشریت هست با اون ثروتی که داره میتونه با سیاستهای اونها مبارزه کنه.
سلام دوست من.
چرا خیلی از ما، اینجا تو کشورمون فکر می کنیم همه ی آدم ها باید به سیاست و سیاسیون کار داشته باشند و تازه به آنها چیزی هم یاد بدهند؟
من شخصا مدتی است به این مقوله و آدم هاش تقریباً کاری ندارم و مطمئنم اگر جایگاه معتبرتر و بهتری پیدا کنم ، حتما هر روز کمتر هم کار خواهم داشت.
خدا هست ، من هستم و دنیای پر مشکلی که تا می توانم به رفع مشکلاتش کمک می کنم.
سیاست مدارهای دنیا -که منتظرشان بودن بی نتیجه است – هیچ کجای این معادله نیستند.
تازه این نظر منه که هیچی نیستم. باید دید نظر خانواده گیتس چیه.
زنده باشی
می ترسم!!
شاید اگه محمدرضا میدونست اگه یک کار خوب از یک آدم رو توو پستش بزاره و اینطوری تحلیل بشه اینکارو نمیکرد
آقا صادق: روش فکر کردنتون بسیار خطرناک هست. بی مهابا چیزهای بی ربط رو به هم می چسبونی.
می ترسم.
درمان بیماری “زیاد حرف زدن”
رابطه عقل و گفتار
حضرت علی (ع) میفرمایند:
« اذا تَمَّ العَقلُ نَقصَ الکلامُ »
هنگامي که عقل انسان کامل گردد، گفتارش کوتاه ميشود.حکمت ۷۱ نهج البلاغه
انسان، هر اندازه که عقل و شعورش بيشتر شود و به سوي کمال برود، به همان نسبت، کمتر حرف ميزند و در عوض بيشتر فکر ميکند. کساني که زياد حرف ميزنند و جلوي زبان خود را نميگيرند، عقلشان کم و فکرشان کوتاه است.
به همين دليل، هنگام سخن گفتن، درباره آنچه ميگويند، فکر نمي کنند، و هر چه به زبانشان آيد، بدون فکر و انديشه، بيان ميکنند.
اما بر عکس، افراد عاقل، تا زماني که موضوعي را خوب بررسي نکرده اند، و درباره خوب و بد آن نينديشيده اند، سخني بر زبان نمي آورند. به همين دليل، شخص عاقل، کمتر حرف ميزند، چون مقداري از وقت خود را، به فکر کردن درباره گفتاري که ميخواهد بر زبان آورد، ميگذراند.
حضرت علي عليه السلام، در جمله ديگري ميفرمايد: «زبان عاقل، در پشت عقل او قرار دارد».
يعني: شخص عاقل، عقل خود را پيش از زبانش به کار مياندازد. در هر کاري، اول فکر ميکند، عقل و شعور خود را به کار ميگيرد، و هنگامي که به درستي سخن خود مطمئن شد، زبان به گفتار ميگشايد. در حاليکه شخص نادان، پيش از آنکه فکر خود را بکار اندازد، شروع به حرف زدن ميکند، و چه بسا با سخنان بيمعني و حساب نشده اش، هم خود و هم ديگران را بزحمت و ناراحتي دچار ميسازد.
خوب است اکنون که این حدیث را باهم خواندیم، کمی بیندیشیم آیا دچار این بیماری هستیم یا نه و بعد تصمیم بگیریم که بعد از این حرفهایمان را کمی دیرتر بزنیم تا فرصت اندیشیدن داشته باشیم!!
حسین عسگری
سلام
سال نو بر شما مبارک
بسیار خوشحالم که به راحتی میشه از مطالب ارزشمند شما بهره برد و چیزهای زیادی یاد گرفت. جدا این حرکت شما ستودنیi و خدمت بزرگی به جامعه ی نیازمند ماست.
خیلی بهم خوش گذشت که امروز صبح همین ویدیو رو در TED دیدم و عصرش هم همین این مطلب رو در سایت ارزشمند شما و از نگاه شما.
موفق باشید
خیر پیش
به ما مربوط نیست که بیل گیتس نیتش چیه . ما توان فهمش رو نداریم اما اون چیزی که مهمه اینه که کار خوبی انجام داده همین . بقیش به خدا مربوطه نه ما .
با سلام و عرض ادب و احترام به همگی دوستانی که به کامنت من رای منفی دادند . دست همگی درد نکنه. انصافا که رای منفی هم داشت.
یه خواهش دارم :
“لحظه ای تامل لطفا ”
من موضع خودم رو طی ۲کامنت اعلام کردم ولی……….
دوستان عزیزتر از جان من ،حتی به یه کامنت ممتنع (نه مخالف نه موافق) هم رای منفی میدهند .
خیلی خنده داره واقعا.
موفق باشید.
دربارهی مناقشهای که پیش آمده، به یاد گزارهی معروفی افتادم که میگه:
“در هیچ جای جهان ، مجسمه ای از منتقدان نساخته اند!”
ذره بین را به سمت خودمان بگیریم! خودمان برای دیگران چه کرده ایم؟ خودمان برای خودمان چه کرده ایم؟
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ
ای کسانی که ایمان آورده اید، بر شما باد خودتان (مائده – ۱۰۵)
درباره فراماسون بودن و بی دین بودن و مسائلی مانند این که برخی مطرح کردند، حتی اگر حقیقت هم داشته باشند، به سبب بدیهی نبودن ، گویندهی سخن، ناچار به دلیل آوری است . حتی اثبات اینکه بی دین بودن و فراماسون بودن این افراد ، “بدیهی است” نیز نیاز به اثبات دارد. این مساله ، به نظر من ، همان چیزی ست که مصطفا ملکیان، از آن به پیآمدهای اجتماعی فهم نادرست از دین تعبیر می کنه. بخشی از متن ایشان رو در زیر آورده ام:
الف) اولين سوء فهم از دين اين است كه ما دينداري را به معناي مالك حقيقت بودن تلقي كنيم؛ نه طالب حقيقت بودن. همه كساني كه دينداري را داشتن يك حقيقت ميدانند، اولاً سوء فهم از دين دارند، و ثانيا اين سوء فهمشان تأثير عميقي بر مناسبات اجتماعيشان خواهد داشت. براي روشن شدن اين نكته، ميتوان از يك تمثيل استفاده كرد؛ تمثيلي كه بعضي از عرفا از آن استفاده ميكردند و در بعضي اديان و مذاهب شرقي نيز آمده است: پرتاب شدن انسان در اقيانوس يا درياي هستي. كساني گمان ميكنند كه براي اينكه بتوانيم در اين اقيانوس راه به ساحل ببريم، بايد سوار كشتي شويم، و كساني گمان ميكنند كه بر ماست كه شنا كنيم. متدينان در طول تاريخ متأسفانه گمان ميكنند كه دينداري كشتي سواري است، و نميدانند كه در واقع، نوعي شناگري است. وقتي شما دينداري را سوار شدن بر كشتي فرض كنيد، اين تلقي نتايج فرعي فراواني به دنبال خواهد داشت و چنانچه تلقيتان اين باشد كه دينداري مانند شناگري است، به نتايج فراوان ديگري دست خواهيد يافت.
متن کامل در
http://library.tebyan.net/newindex.aspx?pid=102834&ParentID=0&BookID=29984&MetaDataID=12670&Volume=1&PageIndex=0&PersonalID=0&NavigateMode=TextSearch&Content=%D8%AA%D9%85%D8%AB%DB%8C%D9%84
سلام استاد
میشه به یه دانشجوی بی تجربه و با درک پایین کمک بکنی؟
همیشه که آدم نباید ادعا بکنه که همه چی میفهمه . من در مورد این مطلب دچار شک و شبهه شدم .
اعتراف میکنم که نفهمیدمش محمدرضا .
لطفا برام بیشتر توضیح بده استاد عزیزم .
با گوش جان میشنوم .
ممنون
کسانی که مایلند در ایران کار کوچک مشابهی بدون هزینه کردن پول انجام دهند تدریس خصوصی و رفع اشکال دروس مدرسه برای بچه های بهزیستی ایده خوبی است. و البته هزاران امکان دیگر از طریق موسسات خیریه وجود دارد.
بعلاوه آنچه استاد نوشته اند از چند نکته خوشم آمد:
– لباس سادۀ پولدارترین افراد دنیا
– این جمله ملیندا: this foundation has been a coming to for both of us in its continuous learning journey برداشت من اینست که او کارشان را به سفر آموزشی مداوم برای هر دو آنها تشبیه می کند. متاسفانه ترجمه زیبایی متن اصلی را کم می کند.
– ارتباط چشمی دو شرکت کننده
– زیرکی بیل در جواب به این سوال که کدام یک از آنها اول این ایده را پیشنهاد داد.
– سختی کاری که درگیرش هستند در صورتشان پیداست.
– خوشحالم که TED بخشی تحت عنوان interactive transcript به ویدئو هایش اضافه کرده. قبلا من باید با انگلیسی لاک پشت گونه ام دنبال زیر نویس ها می دویدم!
سلام استاد
سلام دوستان
استاد باتوجه به تعمیم تعریف تون از ” نیمه تاریک برند ” به ؛ داستان های منفی چه حقیقت داشته باشند و چه ” شایعه ” .
در مورد مطلب تون تحت عنوان ” نیمه تاریک برند ” در متمم بنظر شما می تونیم اظها ر نظر آقای حسین رو هم از اون جمله بدونیم ؟؟
( ذکر چندنکته: ۱- درمورد ماسون بودن یا نبودن شخص نظری ندارم. ۲- ممکنه به طرح سوال ذهنی من ایرا د وارد بشه ؛ باتوجه به اینکه متن کامل رو از متمم به دلیل کاربرویژه نبودن نخوندم و جای سوالم اصولا سایت متمم هست نه اینجا – درست مثل حرف زدن از امور کاری سر میز شام که امیدوارم صاحب خونه عفو بفرمایند- ولی به دلیل همسو بودن مطالب هر سه سایت واسه خودم سرخود مجوز صادر کردم !!! )
هیات نظارت عزیز
در نهایت تاسف.توی متن کامنت قبلی ام نام آقای اکبری رو اشتباه نوشتم بجای اقای حسین .
امکان تصحیح هست ؟؟؟
البته زیر کامنتشون هم شخصا ازشون عذرخواهي خواهم کرد.
چه اشتباهی . . .
اینهایی که می نویسند ؛ متن رو نخوندیم و در ادامه کامنت می ذارن ، “عقل تفکر ” ندارند یا ” شهوت کی بورد ” دارند؟؟
این هم استارت اتتقاد به خودم -در سطح من البته – به پیشنهاد جناب تقوی عزیز . . .
نتوانستم از این بیانات به اندازه یک “تایید” بگذرم…
و لازم است که بگویم “در مقابل تمام این بیانات سر تعظیم فرود می آورم و بیل و ملیندا را با اینگونه تفکر و اندیشه ای، شایسته ی ایمانی همراه با یقین الهی میشناسم…”؛ مومنان عصر بی ایمانی، شاید.
وقتی نمیدونم با چه فکری اینکارو انجام میدن بر اساس ظاهر فقط میگم کار خوبیه!
هر آدمی ، قسمتی که در اختیارش هست رو آباد کنه ، دنیا آباد میشه.
اما اگه کسی رو دوست داشته باشی ماهی گیری یادش میدی.
با سپاس از نوشته عمیق و روشن بینانه شما استاد گرامی چه در متن اصلی و چه در کامنت ها به نظرم کارهای بنیاد بیل و ملیندا گیتس حس امید به انسان را بر می انگیزانند ضمن اینکه با خواندن دیدگاهها پرسشی برای من مطرح می شود اینکه آیا ساخت دانشگاه و سایر زیرساختهای آموزشی در کشورها توسط افرادی از سایر نقاط جهان تا چه اندازه با قوانین موجود در آن کشور شدنی است با توجه به اینکه نوع کمکهای بنیاد بیل و ملیندا گیتس آسان تر و ضروری تر است
واعظـی پرسیـد از فرزنـد خویــش هیچ میدانی مسلمانی به چیست؟
صدق و بیآزاری و خدمت به خلق هـم عبـادت هـم کلیـد زندگـیسـت
گفـت: ز ایـن معیـار انـدر شهـر ما یک مسلمان هست آن هم ارمنیست!
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما
سلام
حالا که حرف از نوع دوستیه محمد رضا کم از بیل گیتس وااسه من نداره
همه جای ممالکت ما عین افریقا فقر ادمای بزرگ م÷ل محمد رضا رو داره دل خوشیه من دیدارش تو کلاساش بود که سرمای خرکیه امسال بخصوص همدان نذاش کاش تو برگزاری دوره مذاکره حرفه ای تجدید نظر کنین
قد لحظه ی دیدار دلتنگتم
(پیش نوشت: سیاست های عمومی سایت را به شکل کامل و جامع خوندم، لطفا خیال همگی تخت که هیچ قصد تملقی در کار نیستو صرفا نظر شخصیمه، همونقدی که زمان دانشجویی از استادم تشکر میکردم الانم علاقه دارم تشکر و نظرمو بلند بگم. حالا اینکه شما چه میکنید اونش دیگه با شماست)
با سلام و ادای انواع احترامات خالصانه نظامی، غیر نظامی، دوستانه و … یه سرباز برای شما،
گاهی آدم ناخودآگاه نفسش بند میاد.
مدته زیادیه که اینجا چراغ خاموش میام و میرم، راستش چون به حد کافی اینجا چراغ و لوستر روشن است. برای بار اول دیدم دیگه راه نداره باید یه چیزی بگم !
به قول آقای همساده تو کلاه قرمزی “له لهم” .
بابت این دیدی که در مورد اشتباه بودنه بعضی تلاش های ناخودآگاه ما در جهت منافع اغیار میدی ممنون. یکیش همین موضوع فراماسونری بالا و دیگری اینجا http://www.shabanali.com/ms/?p=3805 ( همکاری ایرانی ها با گروه تروریستی جیش العدل). نکته ای که هست مرز باریک بین آگاهی بخشی و این تلاش هست. خیلی وقت بود به صحبتهایی اینچنینی خرده میگرفتم که برادر من اگه تو نگی اصلا منه از همه جا بیخبر به ذهنم خطور نمیکنه که همچین چیزیم هست، اون هم تو جامعه ما که با تحلیلی که دکتر محسنیان راد میدن، به نظرم یک جامعه شفاهی و سمعی هستیم. و عموما اگه کسی چیزی نگه گوش از بینی خبردار نمیشه، علی الخصوص تو این مباحث زیرپوستی.
از طرف دیگه این صحبتم نیمخوام به معنای انفعال و دنبال هیچ چیزی نبودن تعبیر بشه. صحبتم دقیقا بر سر اتخاذ یه کنش درست ( و نه حتی واکنش) در قبال این مسایل هست. کنش فعال، با فکر و با حساب کتاب. و لطفا هم فک نکنین ساده انگارانه بعضی چیزا رو میخوام نادیده بگیرم.
حرفم مرتبط با این موضوعه که اولا همه چیز رو در جای خودش ببینیم، اگه تاپیک و کل بحث یا اتفاق داره داد میزنه که اینجا بحث شرافت انسانی وسطه یا یه موضوعه خاص دیگه، نیازی نیست خیلی بدبین باشی.انصافا حرکتشون قابل تقدیره. یا اگه یه فیلم داری میبینی آره هزار جور تفسیر میشه ازش کرد اما میشه ام ساده ازش لذت برد.
گیرم بیل و ملیندا جفتی اصلا سر دسته فراماسونرا اما اینجوریم متونیم بگیم که دمشون گرم ببین برای جا انداختن تفکرشون چه کارا که نمیکنن، وقتی کسی بازی بلد نیست دیگه عربا هم یاد گرفتن که بازی رو خراب نکن، امیدوارم ماهم یاد بگیریم.
و دوما اینکه اگه طرف داره انقد ظریف کار میکنه بر فرض فراماسونه ( این فراماسون یه مثاله تو خیلی از موارد میشه تعمیمش داد) یا بر فرض آخر همه هفت خطای عالم؛ ما هم بریم تو همون سطح فعالیت کنیم. اگر احتمالا داره به این نحو روی یه جاهایی از ذهن من و شما اثر میذاره که خودمونم نمیفهمیم و لازمه یکی دیگه بیاد بگه که ” بفهم ، ببین تا کجا نفوذ کردن، ببین فلان چیز نماد اینه، ببین فلان کشور اینو که گفت منظورش این بودا و …” خب عزیر، برای منی که فرق هلو و بادمجون رو نمیدونم تنها نتیجه ای که میذاره اینه که از این به بعد هرکسی که یه کار خیر در سطح اینترنشال یا حتی کشور کرد یه بخش از ذهنم میگه آها اینم فراماسونه، آها این فیلم یه چیزی داره که من نمیفهمم باید مشکوک بود بهش، آها این کشور توطئه گر و استثمار گره، آها این آدم بدونه اینکه خودم بفهمم داره مسخرم میکنه.
و سوما اینکه، اگرچه عرض هنر پیش یار بی ادبیست اما پیشنهاد میکنم( به عنوان یه نظر کاملا شخصی که امیدوارم به دلیل نداشتن بنیه علمی دیسلایک نشه 😉 ) کتاب ” جامعه شناسی خودمانی ” و فایل ۱۹ رادیو مذاکره ی شما رو اونایی که نخوندن و نشنیدن، بخونن و بشنون. و در راستای همین نظر شخصی، هرچی شناخت از خودمون در سطح فرد و رفتار جمعی که ما هم بخشی از اون میشیم بیشتر بشه، گره هامون کمتر میشه. که برای یه رفتار و تفکر سیستمی گره کمتر، متناسب میشه با پیشرفت بیشتر.
محمرضا یعنی میخوام اینجوری بگم که خاطرت خیلی عیزیز بوده که با اینکه فقط از اینجا میشناسمت عنقریبه یک ساعت و خورده ای از جونم مایه گذاشتم 😉 حالا به کیفیتش کاری ندارم که من بر خلاف تو با خوندنه یکی دوتا کتاب صاحب نظر میشم و تو با این سالیان تجربه، مطالعه و خوندن ۱۰- ۱۲ کتاب در یه حوزه نه! ( یکی از دلایل سکوتم اکثرا همین بوده آخه داداش من تیم پدیده شاندیز کلا جلو بارسلونا مخصوصا در زمانه پپ فعالیت مفیدش چی میتونه باشه؟)
دیگه اینکه خیلی طولانی شد جدا عذرخواهم ( نتیجه سکوت زیاده).
منم مسیر تحصیلیم شبیه تو بوده اما در دانشگاه هایی متفاوت. از اینکه اینهمه فعالی به وجد میام و افسرده میشم ( وقتی خودمو می بینیم 😉 کلا ۲-۳ ساعت خواب در روز داری!!!) و واقعا مفیدی. سوال جدیم اینه که اگه راه عملی داری برای بالا بردنه سطح فعالیت بگو.
این اینفوگرافی مقایسه طنزگونهای بین “بیل گیتز” و “بتمن” انجام داده و به بخشی از زحمات بنیاد آقای گیتز و همسرشون اشاره داره :
http://postimg.org/image/qqkl589ab
جایی خوندم که تاثیری که این بنیاد در پیشگیری از بیماری شایع مالاریا در آفریقا داشته به مراتب چشمگیرتر از سازمان ملل بوده.
آیا شما می دونید که بیل گیتس یکی از بزرگترین و معروفترین فراماسون ها هست. این کارش هم حتما برای تبلیغ غیر مستقیم برای اون سازمان هست. از شما انتظار نمی ره که براحتی در دام چنین حقه هایی و افرادی بیافتید و برای سازمان ضدمذهبی فراماسونری تبلیغ کنید.
آیا در درگاه خدا برای اتهام خود دفاع هم دارید؟
آیا به همین سادگی میتوان گفت چه کسی مذهبی است و چه کسی نیست؟
آیا حاضرید بگویید که احتمال بهشت رفتن شما بیشتر از اوست؟
(ماجرای قرآن و موسی و سگ را میدانید احتمالا).
اگر جواب یکی از دو سوال آخر را مثبت بدهید خلاف نص صریح دین گفته اید و اگر جوابتان برای هر دو منفی است به نظرم بهتر بود کامنت نمینوشتید.
دوران این برچسب گذاری ها گذشته است دوست من. تا کی توهم توطئه را با خود جابجا میکنیم؟ آخرین کسانی که دیگران را با برچسب گذاری متهم میکردند استالین و هیتلر بودهاند…
اسلامی که من میشناسم برای «زنا» هم دو شاهد عینی میخواهد!! نمیدانم «حتما انگیزهی تبلیغ ضد مذهبی داشتن» را چگونه جرات کردید و نوشتید.
برایتان تساهل، تسامح و «آمرزش از گناه» آرزو میکنم. بیل گیتس نام بزرگی دارد که لازم نیست برای تبیلغ عقایدش به سازمان دیگری وصل باشد. اما اینکه برخی به بهانههای نامربوط در زیر کامنتها سازمانهای ضد مذهبی را تبلیغ میکنند به نظرم میتواند یک «توطئهی واقعی ضد مذهبی» باشد.
ببخشید صادقانه میگویم. اگر من را مجبور کنند بین شما و بیل گیتس یکی را به عنوان مبلغ فراماسونها انتخاب کنم، من به شما رای میدهم. فکر نمیکنید وقتی از هر تریبونی برای مطرح کردن و معرفی سازمانهای فراماسون استفاده میکنید و هر انسان بزرگ هوشمند فهمیدهی وارستهای را به یک گروه ضد مذهبی وصل میکنید، در حال کاستن از اعتبار مذهب هستید؟ کاش کمی عمیقتر باشیم. فقط کمی. خیلی کم.
کاش فکر نمی کردیم فقط «ما» هستیم که خوبیم و «دیگران» بد هستن!! … کاش به خودمون اجازه بدیم بدون نگاه متعصب و بدبین، خوبی های بی ادعای «دیگران»! رو هم ببینیم، تحسین کنیم و از اونها درس بگیریم …
اين آقا راست ميگه محمد رضا جان، ايشون يك فراماسون كثيف هستن كه به جاي صرف ثروتشون در راه دفاع از اسلام از راه اشاعه تروريسم مثل جناب بن لادن به اين قرتي بازيها رو آوردن! با صداي بلند فرياد ميزنم كه همانقدر كه عاشق سرزمينم هستم از جهل مردمانش بيزارم.
سلام آقای تقوی عزیز
منم در مورد فراماسون بودن آقای گیتس توی اینترنت سرچ کردم . حق با شماست.
من نمیگم آدم باید سطحی با مسائل برخورد بکنه و نباید گول این ظاهر سازی ها رو بخوره ولی واقعا کی میدونه حقیقت چیه ؟ فقط خدا میدونه . پس واگذارش میکنیم به خدا !
بهار جون!!!! آقای تقوی با زبان کنایه، این جمله رو گفتن…!!!
لطفا ……. ( والا زبانم قاصره از گفتنش! ) ………….. 🙁
سلام شهرزاد عزیز
من به کاری که آقای گیتس و همسرشون انجام دادن شک ندارم . به اینکه ایشون فراماسون هست یا نه شک دارم . البته اینجا جاییه که ما به کمک همدیگه سعی میکنیم واقعیت رو بهتر بفهمیم نه اینکه همدیگرو بکوبیم . هم نظرات موافق به کار میان و هم مخالف. در این جمع افرادی هم هستند که نیاز دارن بزرگترها اون ها رو روشن بکنن. من نسبت به این مطلب نه موافقم نه مخالف . ولی اینکه بی دلیل بگم فلانی مسلمونه و فلانی کافر ، شدیدا مخالفم. این قضاوت فقط کار خداست و اون هست که از پنهان و آشکار اطلاع داره و لا غیر .
بهار عزیزم … ولش کن .. چون موضوع مورد صحبت من چیز دیگه ای بود … بیخیال…!:)
اشکال نداره ………..در ارتباطات مجازی پیش می آد…….به نظر من اگه هم دیگه رو یه جا می دیدیم خیلی در کامنت نوشتن و نظر دادن راحتتر بودیم و دچار سوءتفاهم نمی شدیم چون پیش زمینه ای می داشتیم که الان نداریم
جناب اکبری … ببخشید … خانم اکبری عزیز!
واقعا با وجود همه ی صحبت ها و کامنت هایی که در این پست، از دیروز تا به حال، مشاهده فرموده اید؛ خواندن جملات مهربانانه تون! که در دلداری دوست عزیزمون بهار جان، دادید، برایم جزو عجایب n گانه بود …!!!
سلام دوستان.
الان بطور اتفاقی این کامنت خاص! رو از خودم دیدم که محو شده و چه خوب که محو شد! چون خودم هم ازش راضی نبودم… اون زمان، توی اون لحظه، اون حس خاص، باعث شد که این کامنت رو بذارم. عنوان کامنتم بخاطر همون حس خاصی بود که قبلا هم در درددل با دوست خوبم، مینا، بهش اشاره کرده بودم. متن کامنت هم بخاطر این بود که دیدم موضوع اصلا به سوءتفاهم، ربطی نداره و اگه بیشتر دقت بشه علت تمام کامنتها بخوبی مشخصه …
در هر صورت بابت این کامنت، شرمنده ام و ابتدا از مخاطب خاص این کامنت و سپس از تمام کسانی که بهش رای منفی دادن، عذر میخوام.
(راستی … خودم هم به این کامنت خودم، یک رای منفی دادم …:) )
با سلام و عرض ادب و احترام به همگی دوستانی که به این کامنت رای منفی دادند . دست همگی درد نکنه. انصافا که رای منفی هم داشت.
یه خواهش دارم :
“لحظه ای تامل لطفا ”
دوستان عزیزتر از جان من ،حتی به یه کامنت ممتنع (نه مخالف نه موافق) هم رای منفی میدهند .
خیلی خنده داره واقعا.
موفق باشید.
بهار عزیزم. من اصلا دلم نمیخواست که کامنتی که برات گذاشتم، کمک کرده باشه به افزایش رای های منفی ای که اون کامنت خاصت گرفت…
ولی دوست عزیزم، چون احساس می کنم که واقعا متوجه نشدی چرا این کامنتت اونقدر با رای منفی مواجه شد و برای اینکه خاطر تو دوست خوب این خونمون الکی آزرده نباشه، میخوام بدونی که دلیلش این بود که شما، متوجه پیام اصلی کامنت آقای تقوی و درک زبان کنایه ی ایشون نشدی و کلاً در اون زمینه به بیراهه رفتی و …. وگرنه نظرت هرچی که باشه، محترمه… (مخصوصا که اهل قضاوت کردن هم نیستی …)
و عزیزم، یه نکته ای رو هم بهش توجه کن که همه ی ما برای اینکه بتونیم بهتر با مسائل مواجه بشیم و بهتر در موردش بیندیشیم و بهتر به نتیجه برسیم و دچار سردرگمی و ابهام نشیم، باید سعی کنیم تا میتونیم زاویه ی دیدمون رو بازتر کنیم …
و همه ی ما در کنار هم داریم تلاش می کنیم تا با بالا بردن آگاهی مون و گسترده تر کردن افق دیدمون، بتونیم بهتر و بهتر ببینیم و بیندیشیم … 🙂
درضمن دوست خوب دیگر، اکبری عزیز، اینجا میتونه هنوز برای همه، حتی برای شما هم خونه امن و آرومی باشه، اگه به این مساله توجه داشته باشیم که اگه می خواهیم عضوی از این خونه باشیم و از تمام امکانات و مطالب خوبش استفاده کنیم، باید به صاحبخونه ش که دغدغه اش اینه که بتونه با تمام وجود ، با اندیشه ها و مطالب و فایل های بینظیرش از ما پذیرایی کنه، احترام بذاریم و سعی نکنیم با «تحلیل های سطحی» مون ، ایشون رو (به خیال خودمون) به چالش بکشیم…
صحبتی که آقای تقوی فرمودند ممکنه کنایه باشه و من و برخی دوستان دچار سوء تفاهم شده باشیم ولی منهای اون ، من گفتم که در اینترنت سرچ کردم و این گفته در برخی سایت ها تایید شده درست یا غلطشو نمیدونم ولی من که قطع به یقین روی این موضوع صحه نگذاشتم .
اینقدر هم آدم بی فکری نیستم که در این محیط با اینهمه سلایق و عقاید و طرز تفکر مختلف بخوام بدون فکر و مزمزمه کرن حرفام اونها رو بیان بکنم یا به اصطلاح به کسی حمله ای بکنم .
در هر صورت ادامه دادن این بحث به نظرم چندان جالب نیست.
حفظ رابطه دوستیمون خیلی مهمتر از این بحثای الکیه.
ما اعضای یک خونواده هستیم با هم دچار اختلافاتی میشیم ولی همدیگرو قلبا دوست داریم
بهار جان حق با توئه. ما همدیگر رو قلبا دوست داریم.
راستی شما ۲ تا بهار هستید که کامنت میگذارید یا یک بهارید؟ منظورم اینه که همون بهاری هستید که برادرش یک قهرمان بود؟ ببخشید وسط بحث به این مهمی همچین سوالی برام پیش اومده. 🙂
آقای تقوی عزیز… میخوام بگم با رنجی که می کشید و در پایان صحبتتون بیان کردین؛ من یکی، کاملا آشنام و درکش میکنم! و با خودم میگم کاش به قول محمدرضای عزیز سعی کنیم کمی، فقط کمی عمیق تر فکر کنیم…
و ای کاش روزنه ای هر چند کوچک به ذهن و افکارمون باز کنیم تا به نور و هوای تازه، اجازه ی ورود بدیم و ذهنمون رو از رکود و گندیدگی نجات بدیم و سعی کنیم دنیای قشنگتری رو برای نسل خودمون و نسل آینده مون رقم بزنیم…
نمیدونم چرا اما از لحظه ای که کامنت این آقا رو دیدم همش دارم حرص میخورم! من واقعا دوست دارم یک سوال ساده بپرسم اینجا که همه ماها بتونیم بهش فکر کنیم! بر فرض اینکه آقای گیتس یک انسان ضد دین و ضد خدا و هر چیز مقدس دیگری که به ذهن هر کسی میرسد باشه و اصلا با یک نیت پلید که تبلیغ طرز فکر و ضدیتش با همه مقدسات باشه دست به اقدامات بشر دوستانه در این حد وسیع بزنه که نتیجش کمتر مردن کودکان بیگناه و ارتقا سطح زندگی در بدترین جاهای کره زمین باشه آیا چیز بدی هست؟ از اون ور موضوع؛ اگر یک آدمی به نام بن لادن یا جیش العدل یا هراسم ظاهرا مقدس دیگری به نام خدا و دین و اسلام آدم بکشد و گروگان بگیرد و هواپیما را به چند صد مسافر به برج های دو قلو بکوبد و یا هزاران کثافتکاری دیگری را هر روز به نام دین و خدا در هر گوشه دنیا بکند حتما چیز خوبی هست؟
من واقع آرزو میکنم که اگر بیل گیتس و امثالهم فراماسون یا هر کوفت دیگری هستند کاش دنیا دست اینها باشه تا دنیا را به جایی بهتر برای همه تبدیل کنند تا کار تولید کنند و فکر و ثروت تا اینکه بدیمش دست آدمهای مومن و با خدایی که زندگی و دنیا رو برای خودمون و باقی مردم جهنم کنیم.
آقای تقوی عزیز. متاسفانه در شرایط امروز! بهانه های اینچنینی! زیادند برای حرص خوردن … خیلی زیاااد …خیلی خیلی زیاااد …
نمیدونم چقدر درسته یا نه ولی با همه ی این اوصاف امروزه ای که داریم- که امیدی هم درش نمیبینم- این بیت از مولانای عزیزمون به ذهنم اومد :
“دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد … پس من چگونه گویم کین درد را دوا کن” !
آقاي تقوي گرامي
تحمل جهل مردم براي من به مراتب آسان تر
از هوشمندي افرادي از جنس آقاي حسين است
كه با برنامه ريزي هدفمند سعي در نيل به هدفشان
ولو از طريق تهمت زدن به افراد حقيقي دارند.
ريشه جهل از ريشه تزوير و فريب جدا است…
سلام
با اجازه استاد عزیزم
دوست عزیز ” الاعمال بالنیات” . شاید این بنده خدا واقعا نیتش خیرخواهی بوده.
قضاوت در مورد دیگران به هیچ وجه از طرف بنده خدا پذیرفته نیست . ظن و گمان خود گناهی است نابخشودنی .
من اسلام رو خوب فهمیدم دین من به کسی اجازه نمیده که نسبت به بنده خدا هیچ قضاوتی بکنی و بخوای در موردش ظن و گمان داشته باشی و این بحث ، تمام بنده های روی زمین رو شامل میشه .
بیل گیتس هم بنده خداست و از قضا بنده مشهور خدا روی زمین شده . ما به فرهنگ و عقاید و رفتار این آدم کار نداریم ما به مذهبی بودن یا لا مذهب بودن این آدم کاری نداریم. تک تک ماها در قبال کارهای خودمون نه دیگران در پیشگاه خداوند باید جوابگو باشیم و بیل گیتس هم از این قاعده مثتثنی نیست .
کاری که ایشون به همراه همسرشون انجام داده منهای نیت این کار از لحاظ ظاهری کار بسیار خوب و شایسته ای هستش و قابل تقدیر .
چه جالب كه جديداً براي هر آدم موفقي برچسب فراماسون را پيدا كرديم
من در مورد انشتين شنيده بودم كه فراماسون بوده ولي بيل گيتس !!!!!
راستش الان در كعبه هستم و اينجا در خانه خدا يك ساختماني هست كه ميگن بالاي اون علامت
فراماسونري گذاشتن و برام اين سوال پيش اومده كه چطور ممكنه ماسونها اينهمه علامت داشته
باشند و حتي در خانه خدا هم نصب كنند و …
شايد بهتر بود كه “دن براون” و …هيچوقت بحث فراماسونري رو به وادي عوامفريبي
نميكشوند تا امثال من ميتونستيم به زندگي مون بدون تشويش ذهني كابالا و ماسونها
به اعتقاداتمون ادامه بديم….
کیان عزیز
آیا واقعاً اینکه چه برچسبی به یک نفر زده شده باشه باعث تشویش ذهن ما میشه و یا کارهایی که اون شخص انجام میده؟ چرا شیرینی کار قشنگ یک نفر آدم رو با فکر کردن به مسائل شخصی افراد به خودمون تلخ میکنیم؟ “بیل گیتس” به تعبیر آقای حسین ماسون از هزاران مسلمان و مسیحی و کلیمی دیندار که هنوز دارن توی راه رسیدن به خدا میزنن تو سر خودشون و بقیه، معتبرتره توی دید من و آدمهایی که جور دیگه بهم نگاه میکنن… این آدمها، همدیگر رو اول انسان رو میبینن و برچسب ها رو میزارن برای کسانی که ذهنشون فقط سرانگشت رو میبینه و بس…
چقدر امیر تقوی زیبا گفت که من هم بیزارم از جهلی که دامن مردمم رو گرفته و فریاد میکنم زمزمه ای رو وجودم به آتش میکشه همیشه…
طاهره عزيز
من هم مثل تو ذهنم مشوش نشد و فقط گفتم امثال من
و در عين حال از اينكه امثال اين آقاي حسين حتي در كعبه
هم در حال تبليغ براي فرقه خودشان هستند متاسفم
و منظورم اين بود كه اين مطلب اشاره كلي به حس نوع دوستي
دو انسان داشت كه مشابه ايندو در هر مذهب و آئيني كم
نيستند و حس كمك به هم نوع فراي مسائل اعتقادي است
اي دريغ از مردم من كه سالهاست همه رفتارشان را با مذهب
توجيه ميكنند
و البته هنوز فكر ميكنم “كار ما نيست شناسايي راز گل سرخ ….”
و در ضمن من در گذشته خيلي در مورد اين فرقه مطالعه كردم
و بايد اقرار كنم كه ذهن من در اين مورد حقيقتاً دچار تشويش شد…
و در نهايت ترجيح دادم كه در موردش فكر نكنم !!!
سلام و عرض ادب
محمد رضا جان من فكر ميكنم اگر اين جمله آيتم ۳ سياستهاي كامنت گذاري رو كه نوشتي :{رفتارهای تهاجمی کاربران نسبت به یکدیگر قابل تحمل نیست و تمام کامنتهای از این نوع تایید نخواهند شد.} تعميم بدهي به اينكه : {رفتارهای تهاجمی کاربران نسبت به هر انساني بدون سند و دليل منطقي قابل تحمل نیست و تمام کامنتهای از این نوع تایید نخواهند شد.} جواب كاربراني مثل آقاي حسين را با تاكيد به اين قانون بهتر ميدهي .
به نظر من شايد به قول خودت در نوشته {همکاری ایرانیها با گروه تروریستی جیشالعدل} ، اين كاربر عزيز تمايل به دیده شدن و شنیده شدن داره كه اينطوري به يك انسان معتبر تهمت ميزنه .
آقا رسول، کاملاً موافقم. ببین چقدر انرژی صرف شد، برای اینکه به یک نفر بگیم با تو مخالفیم !! تو اشتباه می کنی!
یعنی بیل گیتس در تمامی عمر خود از اینگونه حرفها نشنیده ولی فکر کنم شانه اش را انداخته بالا ، خندیده و گفته : نظر تو برایم هیچ اهمیتی نداره!
محمدرضای عزیز، دوستان ارجمند ، از این دست تفکرات ( عام تر از یک شخص) ، بخل، بغض ، کین و….در گوشه و کنار این شهرموج می زند. از آنها که از بد ما!!! بر تخت نشسته اند!!!! تا آنها که این روزها شدیدا، درگیر جمع و تفریق هستند تا خود را مستحق دریافت یارانه بدانند!تاکید میکنم ، این اظهارنظر نشات گرفته از یک تنگ نظری صرف است که در تمامی دنیا وجود داره(فقط یک نظر) .
میگم زیاد دایی جان ناپلئون نبین. آخرش اینطوری میشی !
سلام من یه حسین دیگه ام…
خیلی در مورد فراماسونی چیزی نمیدونم و نمیخوام بدونم….
اما اگر فراماسونی چیز بدی هم باشه و بیل گیتس هم فراماسون باشه باز هم نمی توان از کارهای خیر بیل گیتس به سادگی گذشت
یاد بگیریم حتی کارهای خوب آدمهایی که فکر میکنیم بد هستند را ببینیم
نقل میکنند که در جمعی همه از بدی یزید میگفتند که اما حسین گفت اما میگویند که شعرهای خوبی می گوید.
نمیدانم این نقل درست است یا خیر اما مفهوم بزرگی را به ما می آموزد
با سلام به همه،تا کی می خواهیم اون چیزی که به نظر خودمون درسته به مردم تحمیل کنیم؟(لابد می خواهید یک مشت حرف های تکراری در مورد فراماسون ها و دین و …) ،گیرم که بیل گیتس فراماسونه این چه فرقی تو اصل مطلب می کنه؟!
تا کی می خواهیم از دید تعصبی به قضایا نگاه کنیم،واقعیت اینه که ما با تمام این همه ادعای دین و شرافت و شعور و ذکاوت ایرانی و تاریخ و….. در صورت داشتن ثروت هم چنین کار بزرگی نمی کنیم که به فکر مردم آفریقا باشیم و به فکر تعداد مرگ و میر و تحصیل و … اونها باشیم(در مورد هم میهن های خودمون هم شک دارم!)پس بهتره به جای تکفیر کمی یاد بگیریم و سکوت اختیار کنیم.
زمان تحویل سال برایم پیامک زده: «سلام. سر سفره هفت سین کنار خانواده دعای تحویل سال میخواندیم. گفتم از شما بخواهم توصیهای برای «موفقیت» من در سال جدید داشته باشید». برایش نوشتم: «سلام. امسال در تراکم کارها فرصت نکردم سفرهی هفت سین بخرم و الان هم کنار خانوادهام نیستم».
…………………………………………………………………………………………………………………………………….
سلام
دوستی از شما، توصیه ای برای «موفقیت» خواسته بود.
امیدوارم این چیزی که مینویسم برات جالب باشه.
«موفقیت» یک واژه «مبهم» هست.
وقتی کسی از شما درخواست میکنه،
«توصیه ای» برای «موفقیت» به من بکن، میدونی « دقیقا ً » از تو چی میخواد؟
میگه من میخوام برم « یه جایی حوالی ناکجا آباد، همون جایی که همه آدما توش خوشبخت هستند »،
میشه منو راهنمایی کنی!!!
«سئوال مبهم»، «جواب مبهم» خواهد داشت.
بعدش هم اینکه، شما فرمودید:
“شاید مجبور میشدیم روی صفحهی مایکروسافت کلیک کنیم تا به ازاء هر ۱۰۰ کلیک، روی کامپیوتر یک کودک، ویندوز نصب شود”
یه جورایی حرف شما درست است.
چون به ما «۱۰۰ها بار» گفته اند،
«ما بهترین خلق روی زمین هستیم».
«ما بهترین خاک، بهترین مردم، بهترین مدیران» را داریم.
« همه چیز آرومه، ما چقدر خوشبختیم».
وقتی مسئله ای وجود نداره، میخواهیم چی رو حل کنیم!!!
یه زمانی منم حس خیلی بدی نسبت به بیل گیتس و ماکروسافت داشتم اما الان با گذشت زمان به این نتیجه رسیدم که نقش گیتس در پیشرفت کامپیوتر اولا قابل چشم پوشی نیست و ثانیا بیل گیتس به اون بدی که ما از چشم تنگ نظرمون و از چشمی که تحمل پیشرفت دیگران رو نداره نیست انصافی بخوایم قضاوت کنیم زیاده از حد یا سیاه میبینیم یا سفید خالص!
خیلی جالبه که هنوز انسانیت زنده هست
اما به نظر من اگر ماکروسافت به جای اینکه کمک مالی بکنه توی کشور های فقیر ایجاد اشتغال میکرد یا تاسیس دانشگاه های به روز شاید روند کاهش مرگ و میر سرعت کمتری داشت اما ممتد بود وحس خوب مفید بودن ایجاد میشد اما الان یه حس بدی ایجاد میشه که یه نفر از روی ترحم کمک میکنه ولی خب همین هم خیلی خوبه و جای تقدیر داره
سلام
به نظرم بر اساس سلسله مراتب نیازهای مازلو ، چون نیازهای اول تا پنجم برای این زوج خوشبخت تامین شده حالا نیازهای ششم و هفتم یعنی خودشکوفایی و زیبایی شناسی ، فقط آنها رو ارضاء می کنه……پس این البته به نظر من وجه ممیزه خاصی نیست……..مطلب دوم اینکه نهایت غائی هر آدمی رسیدن به آرامش و رضایت قلبی و واقعی ه….حالا این می تونه برای یک نفر با تاسیس بنیاد و اختصاص بخشی از درآمد آن به کارهای عام المنفعه حاصل بشه و برای یک نفر دیگه یک جور دیگه …..عرض م این ه که البته به نظر من با شرایطی که این زوج دارند خیلی کار فوق العاده ای نکرده اند….شرمنده ممکن ه این پست ، منفی زیاد بخوره و حتی حذف بشه چون برخلاف مسیر آب ه…ولی خواستم نظر خودت( محمدرضا) رو هم بدونم آیا واقعا این زوج کار فوق العاده ای کرده اند ؟
پی نوشت نامربوط : وقت کردی جواب بده محمدرضا جان اگرم دیدی ارزش جواب دادن نداره که هیچی…..پاینده باشی
در شرایطی که دو نفر آروم و راضی و خوشحالن، نقد و تحلیل من و شما چه نتیجه ای میتونه داشته باشه؟
سلام.
به نظر من راجع به حرف تو میشود سالها نوشت.
کاربرد سلسلهی مراتب مازلو،«تعیین ارزش» نیست. بلکه «ارزیابی انگیزانندهها» است.
اگر بگویی که هر کسی بر اساس انگیزه های فیزیولوژیک و محرکها و Drive ها کاری انجام بده کارش نه خوبه و نه بد. کارهای زیر دارای ارزش مثبت و منفی نیستند:
«عبادت و دینداری»: به عنوان تامین نیاز «امنیت ذهنی و شناختی» در انسان.
«مهر مادری»: به عنوان یک اتفاق کاملاً فیزیولوژیک ناشی از ترشح بیشتر استروژن در بدن یک زن
«عشق» به عنوان عدم تعادل مقطعی در هورمون سروتونین که بعد از مدتی کاهش پیدا میکنه.
«خیانت و رابطههای عاطفی موازی» به عنوان ارضای نیاز «علمی» «قطعی» و «انکار ناپذیر» و «تکاملی» نوع انسان برای تسریع توسعه درخت تکامل و Evolution.
منظورم اینه که اگر احساس کردی بر اساس هرم مازلو میتونی اسمی روی انگیزهی یک رفتار بگذاری، معنیاش این نیست که میتونی بگی کار ارزشمندی بوده یا نه. چون تمام کارهای انسان به هر حال یک انگیزهای دارند.
Motive و Value دو بخش مختلف هستند.
این بحثی که اینجا مطرح شده در حوزهی فلسفهی اخلاق مطرحه که من چون دو سه سال بیشتر نیست درگیرش هستم وکلاً هم روی هم بیشتر از ۱۰-۱۲ تا کتاب راجع بهش نخوندم نمیتونم درست تحلیل کنم یعنی در موقعیتش نیستم.
اما «به عنوان نظر شخصی من»، مهمترین چیزی که ارزش یک کار رو تعیین میکنه، جایگزینهای در دسترسه. کسی که نماز میخونه و اگه نخونه پدر و مادرش نابودش میکنند نماز خوندنش خوبه. اما ارزش نداره. چون چارهی دیگهای نداشته.
کسی که پراید سوار میشه چون نمیتونه پژو بخره نمی تونه ادعای سادهزیستی بکنه. باید ادعای فقر بکنه. کسی که می تونه زانتیا سوار شه اما پراید سوار میشه یک انسان سادهزیست هست.
پس در مورد بیل گیتس و ملیندا باید ببینی گزینههای دیگهای هم بوده یا نه. که یک نگاه به فهرست Forbes 500 نشون میده که هزاران گزینهی دیگه بوده و هست که ثروتمندان دنیا انجام میدن. همه هم به قول تو روی سقف هرم مازلو نشستهاند!
نمیدونم تو زندگی لوکس رو تجربه کردی یا نه. من در مقاطعی خودم تجربه کردهام و دوستان زیادی هم دارم که مثل بیل گیتس پولدار نیستند. اما ۷۰۰ -۸۰۰ میلیارد پول نقد دارند که بشه احساس کرد «حداقل نیازهای اولیه» رو توانستهاند برآورده کنند و از ۵ لایهی اول (به قول تو) گذشتهاند. اما خیلی راحتتر نیاز خودشکوفایی و … رو ارضا کردهاند. بدون دردسر.
ضمن اینکه احساس شخصی من اینه که انفاق مال از انفاق جان سختتره. چون جان رو میدی و میمیری و خلاص میشی. مال رو میدی و بدون مال باید زندگی کنی (نگو که هنوز خیلی پول دار هستند. پول و ثروت نسبی است. اگر تو ماشین بنز S سوار شده باشی و باهاش زندگی کنی، هر روز که سوار یک بنز E ارزان قیمت ۳۰۰ میلیونی میشی احساس فقر و بدبختی میکنی). شاید به همین دلیله که خداوند وقتی میخواد از آزمایش حرف بزنه اموال و انفس رو همیشه کنار هم میگه و اول اموال. لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ. چون آزمایش مالی واقعاً خیلی خیلی سخته. من اگر به تو بگم که برات یک ساعت وقت گذاشتم و کامنت گذاشتم به نظرت کار خاصی نیست و ندیدهام کسی به خاطر اینکه این وقت رو براش گذاشتم هیجان زده بشه (در حالی که بخشی از جانم رو به تو دادهام) اما اگر بهت ۵۰ هزارتومن بدم ده بار تشکر میکنی (میبینی؟ خود من و تو هم انفاق پول رو ارزشمندتر میبینیم).
نکتهی آخر اینه که خود هرم مازلو تئوری علمی نیست و صرفاً یک تقسیمبندی است. تئوری بر پایهی تحقیق هست و تقسیم بندی فقط یک نامگذاری بدون مطالعات و تحقیقات. به همین دلیل در کتابهای مدیریت به عنوان طبقهبندی کلاسیک میگن اما هیچکس ازش در تحلیل انگیزهها استفاده نمیکنه (چه برسه به تحلیل ارزشها).اگر حوصله داشتی قسمت نقد ویکی پدیا روی مازلو رو حتماً بخون:
http://en.wikipedia.org/wiki/Maslow%27s_hierarchy_of_needs
کسانی روبروی مزلو ایستاده و تئوری اون رو نقد کردهاند که در نگاه من به عنوان یک دانشجوی مدیریت یک سر و گردن بالاتر و ده سر و گردن علمیتر از او بودهاند (مثلاً هافستد). من خودم از این طبقهبندی ناقص غیرعلمی که شواهد مطالعاتی نداره، نه برای قضاوت ارزشی (که نامربوط محسوب میشه) حتی برای قضاوت انگیزشی هم استفاده نمیکنم (وروم و هرزبرگ و استیون رایس و … علمی تر هستند).
در پایان. من نمیتوانم حتی برای یک لحظه کار بزرگ بیل گیتس رو تحسین نکنم و به احترامش تعظیم نکنم و پایش را نبوسم. کافی است اون رو با استیو جابز مقایسه کنی که تمام تحلیلهای تو در مورد اون هم مصداق داره.
شاید اپل بتونه در تاریخ تکنولوژی روبروی مایکروسافت بایسته. اما در نگاه من استیو جابز هرگز نمی تونه در تاریخ انسانیت کنار بیل گیتس قرار بگیره.
پی نوشت: من به نظر تو رای منفی دادم. اما اشتباه نکن. تو گفتی رای منفی میگیری به خاطر اینکه «مخالف جریان آب» هستی! اما من که خودم همیشه مخالف جریان آب زندگی کردهام و نوشتهام و گفتهام (و مثالهاش کم نیست). من به خاطر «غیر علمی بودن» و «استفاده از یک نظریهی ضعیف و غیر علمی انگیزشی برای ارزیابی اخلاقی یک کار ارزشی» نمرهی منفی دادم. احساسم اینه که یکی از گوشی پزشکان که برای شنیدن صدای قلبه برای گوش دادن به موسیقی موبایل میخواد استفاده کنه و حساش هم اینه که خیلی روشنفکرانه مخالف جریان آبه!
جناب اكبري
احتراماً شما در مورد اينكه ماموريت بهتر است يا مسئوليت هم گويا سوالي داشتيد؟ !!!!!
سلام
تشکر نه بابت متن پرمحتوات بلکه بابت بخشی از جانت که به من بخشیدی
اول اینکه من زندگی لوکس رو تجربه کردم و زندگی معمولی و پایین .سوم اینکه اگه سن سازمانی م کم ه اما چند تا سفر سازمانی و غیر سازمانی با خانواده یا بی خانواده به شمال آفریقا( تونس – مراکش) البته نه قلب آفریقا داشتم …..تفاوت فرهنگی هافستد رو اونجا دیدم و درک کردم …….پس خیرین اروپایی رو در آفریقا همیشه میشه دید…ولی این خیرین اروپایی ، هیچ وقت دست به کار مثل تاسیس دانشگاه ، ساختن کارخانه ، جاده سازی و…. نمی زندد در عوض چیکار می کنند در عوض وارد کارهایی از این قبیل مسائلی که شما در بالا قید کردید می شوند به دو دلیل اولا خطرش کمتره …ثانیا انسان دوستی ش رو با تاسیس دانشگاه نشون نمیشه داد که ..انسان دوستی با کمک مالی میشه نشون داد …تازه خطرش کمتره …خوشحال ترم هستند هم من خیر اروپایی هم من کشور آفریقایی ….محمدرضا ی عزیز ، علی رغم احترامی که واسه ات قائلم همچنان نظر خودم رو دارم….چون بعینه دیدم که می گم….من قدر جان ی رو که به من بخشیدی می دانم و اتفاقا وقتی جواب بچه ها رو می دی در دلم می گقتم خوش به حال ش که مخاطب محمدرضاست…تعبیر آخر هم جالب بود برام……حسابی باهاش حال کردم ….واقعا دمت گرم
محمدرضا نمی دونم چرا جواب دوستان تایید شده برای من نه ….به هر حال من فقط نظرم رو گفتم…و بنا به چیزی که دیدم جواب شما من رو قانع نکرد ….همین ….
دوست عزیزم. خانم اکبری.
برای تو و خودم آرزو میکنم خداوند وسعت نگاه کمتر و عمق نگاه بیشتر و دامنهی واژگان کمتر و درک واژگان بیشتر به همهی ما اعطا کند و زبان و کلمات ما را از بیان مفاهیمی که تلفظ میکنیم و درک نمیکنیم پاک نماید. بر اساس نوشتههایت تا کنون احساس میکنم درکت از جهانگردی هم در حد عمق یادگیریات از مازلو بوده است.
ضمناً متاسفانه حرف من در مورد هافستد را هم مثل حرف مازلو در مورد انگیزه درست متوجه نشدی. بحث من از هافستد تفاوت فرهنگی نبود که به بهانهی آن گردگشگریهایت را برای مخاطب تعریف کنی. نقد هافستد از مازلو بود. این بحثها هم که من گفتم در بیابانهای آفریقا قابل درک و شهود نیست. خواندنی و آموختنی است. کافی است متودولوژی علمی را ببینی تا بدانی هر نظری از کجا حاصل شده و برای چه محیطی و با چه مفروضاتی تحلیل شده است. برای فهمیدن و آموختن باید هزاران صفحه کتاب و مقاله بخوانی و اگر خوانده باشی نام بزرگان را در جایی که به آنها ربطی ندارد نمیبری. خوشحال میشوم با این درک عمیقی که از همهی دانشمندان مدیریت داری و هافستد و مازلو و دیگران رو هم ظاهراً خورده و هضم کردهای، متنی را که هافستد در نوشتهاش در نقد مازلو آورده بیاوری و اینجا بنویسی. در گوگل نگرد. گشتم نیست. برو از داخل کتابش بخوان و بنویس. یا برایم بنویس که اسم اینها را بدون شناختن و از محفوظات دانشگاهی آوردهای (ببخشید که اخلاق معلمی من بالا آمده و امتحان میگیرم. اما آنقدر دانشجوی متقلب دیدهام که از روی دست دیگران ادعای علم و دانش میکنند که چارهای جز آزمون گرفتن نیست).
کتاب بخوان. زیاد بخوان. بعد از آن به سفر برو. تا دنیا دیدگیت نه در مهر ورود و خروج فرودگاه ها که در قضاوتهایت منعکس شود و هم زبانانت، مجبور نباشند هر حرفت را با هزار زحمت و رای منفی ناپدید کنند تا با خواندنش آزار نبینند.
من تصمیم دارم از این به بعد کامنتهایت را با وجود کانفرم بچههای سایت نخوانم. چون چیزی به دانش و نگرشم اضافه نمیکند. البته اگر ببینم بچههای سایت رای منفی دادهاند برای احترام به دموکراسی، من هم در تایید رای منفی اکثریت آنها، بدون خواندن نوشتهات یک رایی را که دارم برای حمایت از آنها هزینه خواهم کرد.
در ضمن محمدرضای عزیز
به جای نخواندن کامنت ، بهتره رسما بند جدیدی به مطلب سیاست گذاری در کامنت ها اضافه کنی و در آن بنویسی که هر فردی را که به هر دلیلی باهاش موافق نبودم و مطابق میلم فکر نکرد رسما اخراج می کنم تا تمام مخاطبان ت رسما تکلیف خودشان رو هرچه بهتر و روشن تر بدانند .به نظرت روش بهتری نیست ؟
هیات ناظر عزیز
دیگه اینجا جای امن و آرام ی که یکی از دوستان بهش اشاره کرد نیست .اگه واقعا بدون غرض ورزی شخصی کامنت ها تایید می شه توجه کنید که دیگه کسی جرات نظر دادن مخالف رو نخواهد داشت……تا اطلاع ثانوی شب خوش
یک اعتراف: !
من از اول امسال مخصوصا، با خودم تصمیم گرفته بودم به هیچ کس رای منفی ندم (حتی اگه نظرش برام قابل قبول نباشه) چون دلم نمیخواست یه وقت اشتباه قضاوت کرده باشم و موجب ناراحتی کسی شده باشم…
ولی نتونستم بر روی این تصمیم خودم باقی بمونم! … چون واقعا میبینم بعضــــی حرفها، شایستگی باقی موندن و ثبت شدن بر روی دیوار پرارزش این خونه رو ندارن! … و من هم در این موارد، با کمال میل با دوستان همعقیده ی خودم، در اهدای رای منفی! همصدا خواهم شد …
سلام شهرزاد جون. خوبید؟
چه تصمیم سخت گرفته بودی 🙂
من تو پست در مکتب کلاه قرمزی تو صحبتم با پگاه نظرم رو در مورد منفی و مثبت گفتم.
ولی تا وقتی این امکان (سیستم مثبت منفی) در اختیارمه با این که چند بار مثل تصمیم تو رو گرفتم ولی نتونستم خودم رو کنترل کنم. نظر که بخونم اگه از دید خودم منطقی باشه و خوشم بیاد مثبت میزنم و اگه نه حتما منفی میزنم. البته بعضی وقتها هم اشتباه پیش میاد 😉
تازه داشتم به این فکر میکردم اگه توی دنیای واقعی این سیستم در اختیارمون بود چی میشد 😉 بعد هر آدمی مجهز میشد به دو تا گزینه مثبت و منفی. بعد هرکی منفی هاش بیشتر میشد یه باره ناپدید میشد … البته فکر کنم همین طوری هم هست تقریبا
سلام
جالبه ولی من شاید کامنتها رو نخونم ولی حتما اونهایی که خیلی منفی خوردن و پنهان شدن رو حتما میخونم ….
احتمالا مشکل فرهنگیه
یکی ریشه یابی کنه لطفا !!!!!!!!!
نمیدونم چرا ولی این قدر ناراحت میشم وقتی یکی رو که همش فکر میکردم مردهست متوجه میشم خانومه. هر چند خانوم اکبری هیچ وقت تا اون جایی که من یادمه ادعایی درمورد جنسیتشون نکرده بودند.
مینا منم دقیقا همین احساس تو رو دارم. خیلی خیلی حس بدیه. تا حالا در مورد سه نفر بهش برخوردم. واقعا نمیتونم درکش کنم!
… یه توضیح رو لازم دونستم اینجا در اصلاح صحبتم در بالا بیارم. با احترام به دوستانی که این موضوع در موردشون صدق میکنه و امیدوارم این کامنت باعث ناراحتیشون نشده باشه و اگه شده خیلی ازشون عذر میخوام… این چیزی که گفتم مربوط به حس خودم در این زمینه بود که وقتی مدتی تصویری از یک آقا در مورد صحبتهای یک نفر داری، اینکه یکدفعه این تصویر بشکنه و باید با خودت کنار بیای که اون مدل صحبت ها رو حالا دیگه از طرف یک خانم تصور کنی (یا برعکس)، این اصلا حس خوبی به آدم نمیده … واقعا هم نمیدونم چرا این اتقاف میفته …؟؟(برای همین گفتم نمیتونم این حس و این موضوع رو درک کنم)
محمد رضا جان بابا صلوات بفرست ! چرا اینقدر عصبانی شدی ؟؟ هرچند در این نوشته ی تندت هم هزار نکته ی باریک تر ز مو هست که استفاده کردم اما من فقط احساسمو می گم به عنوان یک معلم که به هرحال به نحوی هم صنف هم هستیم دوست دارم قولت لین تر باشه حالا اگه خدا بهت یه هوش سرشار داده که تا فیها خالدون سواد و نیت یه نفر رو ببینی و بخونی که نباید طرفو با خاک یکسان کنی مخصوصاً که اینجا خانه ی توست مدرسه ی توست ما همه مهمان و فراگیران تو هستیم … مهربان تر باش عزیز…
محمدرضاي نازنين به نظر من نه شما مي توني در مورد نيت و حتي ارزش كار اين زوج قضاوت كني و نه اين دوستمون-اكبري-
من انسان فقيري رو مي شناسم كه اموال ناچيزش رو كه مي تونه براي خودش خيلي سرنوشت ساز و حياتي باشه به راحتي انفاق مي كنه من اين آدم رو مومن مي دونم و احتمالاً ارزش كارش از بيل گيتس هم خيلي بالاتر باشه و شايد نامش هم در هيچ رسانه اي مطرح نشه ولي در پيشگاه خداوند به بهترين نحو مطرحه…
مي خوام بگم ما حق قضاوت نداريم
بيل گيتس و مليندا هم احتمالاً راضي به اين كار نيستند!
ولي ممنون بابت اطلاع رساني…چون اگر نمي گفتي شايد هرگز به گوش ما نمي رسيد بهتر بود كه با بي طرفي مطرح مي شد نه با اين عنوان: مومنان عصر بي ايماني.
به قول دكتر سرگلزايي در كتاب چاپ نشده(اخلاق،آزادی و مبارزه اخلاقی برای اخلاق و آزادي )
” از آنجا كه به اعتقاد نظريه پردازان روانكاوي ، بخش بزرگي از ذهن هر فرد براي خودش نيز ناشناخته و پنهان است ( نا خودآگاه = Unconsciousness ) بنابراين حتي خود فرد نيز نمي تواند در مورد اخلاقي يا غير اخلاقي بودن خود قضاوت كند !
با اين وصف ، گويي تنها روانكاو هر فرد مي تواند در مورد اخلاقي يا غير اخلاقي بودن فرد در هر انتخابش « فرضيه كند »! “
خانم اکبری
متاسفانه در اثر اشتباه محض من در کامنت قبلی م بجای اسم آقای حسین ، فامیل شریف شما رو نوشتم. اشتباه بدی بود .رسماً عذرخواهی میکنم.متاسفم دوست من.
مثل همیشه فوق العاده بود ,سپاس ,اینها تلنگرهایی هستند به همه ما امیدوارم روزی ما هم از این حصار که دور خود کشیده ایم و میخواهیم مدام چیزهای بیشتری را به داخل حصار خود بیاوریم و احساس موفقیت بیشتر کنیم خارج شویم و از بخشیدن آنچه در این حصار داریم لذت ببریم
سلام
عجیب بود و البته بند پایانی کوبنده.
اولین کسی که دستم به او رسید خانم همکار بغل دستیم بود که صدایش زدم و خواستم بنشیند جای من، پشت کامپیوتر من و زنده زنده متن را بخواند. او هم تا حدی مبهوت است و می گوید نمی داند چه بگوید.
نمی دانم از چه روزی و چگونه می توانم به کودکانی که سر چهارراه ها دستفروشی می کنند، به آنها که زیر ۵-۶ سال دارند و به جای اشتغال به تحصیل مشغول گل فروشی و گلاب فروشی هستند ، به آنها که روی زمین های کشاورزی بجای درس خواندن کشاورزی می کنند آموزش بدهم.
استاد عزیز امیدوارم تا رسیدن آن روز بتوانم با این دانش اندک، همکار افتخاری شما باشم و در راهی که می روید و پیش رو دارید کمک کننده باشم.
کسی هم باید از شما بنویسد و فعالیت هایتان.
برقرار باشید
شاید مجبور میشدیم روی صفحهی مایکروسافت کلیک کنیم تا به ازاء هر ۱۰۰ کلیک، روی کامپیوتر یک کودک، ویندوز نصب شود!
عالی بوود، بدجور ما ایرانی ها شدیم ادم هایی که سعی می کنیم با یه کلیک دنیا رو متحول کنیم! ادعامون هم میشه.
خوش به حالشون … به نظرم اونها الان خوشبخت ترین زوج دنیان.
(درضمن، عنوان پُست، حـــرف نداشت! ممنون …)
سلام
تحول دیدگاه بیل از دانش آموخته هاروارد به عاشق و دوستدار نسل انسان و انسانیت عالی است!
امیدوارم دیدگاه من هم به زندگی چنین تحول زیبایی داشته باشه…
ممنون