قبلاً یک بار در مورد تبلیغ خلاقانهی نیویورک تایمز نوشته بودم.
ترجیحم این بود که با فاصلهی زمانی کم، دوباره مطلب مشابهی منتشر نکنم. اما وقتی تبلیغ دیگری از نیویورک تایمز را دیدم، حیفم آمد آن را با شما به اشتراک نگذارم.
ترامپ، واژهها و اصطلاحات متعددی را به ادبیات رسانه و سیاست آمریکا (و حتی جهان) افزوده است که از جملهی آنها میتوان به Alternative Facts اشاره کرد.
ترامپ، حتی وقتی نمیخواهد مستقیماً Fact های مطرح شده در رسانهها را کاذب بخواند، توضیح میدهد که فکتهای دیگری هم وجود دارند که رسانهها آنها را نمیبینند و برای توصیف این فکتها از اصطلاح Alternative Facts استفاده میکند.
حالا با این پیشزمینه تصویر زیر را ببینید:
پی نوشت: بحث دربارهی دو سارق را فراموش نکردهام. اتفاقاً آن بحث را میتوانیم در چند قسمت ادامه بدهیم. فقط منتظرم کمی زمان بگذرد و همهی ما (شامل خودم) بیشتر روی آن فکر کنیم.
چند وقت پیش دیدم که تلگراف، چنین شعار تبلیغاتی داشته (+):
«.Words are powerful. Choose them well»
چند روز پیش هم دیدم که CNN کمپینی داره به نام «facts first» و چند تا کلیپ تبلیغاتی خلاقانه در این زمینه منتشر کرده (+).
بهنظرم اینکه خبرگزاریها تا این اندازه به بیان فکتها توجه نشون میدن و حساس هستن، خیلی اتفاق خوبیه. ولی اینکه هر کدوم از اونها مدعی باشن که اون چیزی که ما میگیم واقعیت هست و آنچه دیگران میگن درست نیست و یا شکل وارونهای از واقعیته، کار رو یه مقدار سخت میکنه. چون مخاطب به عنوان مصرفکنندهی محتوای چنین رسانههایی، بیش از پیش نیازمنده اینه که مهارت لازم رو برای تشخیص سوء گیریهای احتمالی رسانهها رو در خودش پرورش بده.
از طرفی بهنظر میاد هرچه قدر هم که رسانهها، مستقیم یا غیرمستقیم، ادعا کنن همواره تلاش میکنن واقعیتها و حقیقتها رو به بهترین شکل بیان میکنن، باز با شیوهی خاص خودشون به رویدادها نگاه میکنن و اونو گزارش میکنن.
به قول مارکوس اورلیوس:
Everything we hear is an opinion, not a fact. Everything we see is a perspective, not the truth.
نکتهی جالب توجه برای من اینه که در ویدئوی قبلی نیویورک تایمز چنین جملهای رو گفت:
“The truth is alternative facts are lies”
و دقیقاً در این تبلیغ هم داره همین مفهوم رو تکرار میکنه و به مخاطب خودش به شکلهای مختلف داره نشون میده که موضع مشخص و دقیقش در حوزه رسانه بیان واقعیتهاست و لاغیر.
سلام.
این یادداشت را روز اول که متن شما را خواندم می خواستم بنویسم، ذهنم جمع بندیش نمی کرد.
نکته ی مهم در تبلیغ نویسی و لابد در تولید هر محتوای تبلیغاتی دیگر، «هوشمندیِ مرتبط با شناخت مخاطبان» است.
این اصطلاح من درآوردی یعنی:
فکر کردن به این که «آیا این عبارتِ دو خطیِ چهار کلمه ای در جایی دیگر و در زمانی دیگر چنین کاربردی خواهد داشت؟»
بعید می دانم.
هوشمندی از نظر من این است که در زمان مناسب به شکل مناسب از ابزار مناسب استفاده کنیم. معتقدم این همان کاری است که تبلیغات چیِ کاربلدِ نیویورک تایمز از عهده اش برآمده.
بخش دیگرش را می توان در تصمیم گیری برای نوشتن یکی دو پیام با ظاهر کمرنگ تر دید:
… this is و … Discover
اسمش را بگذاریم: پول درآوردن از ترامپ!
ممنون.