دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

آموخته های یک معلم درباره کارآفرینی

طی ده سالی که در کنار فعالیتهای فنی و تجاری، به تدریس حوزه های مدیریت اشتغال داشته ام، فرصتهای ارزشمندی دست داد تا به عنوان معلم یا دوست یا مشاور در خدمت برخی از برترین مدیران و کارآفرینان کشور باشم.

در تمام این سالها همیشه کتابچه ای دارم که داخل آن در مورد کارآفرینی در ایران – بر اساس گفته های کارآفرینان – مینویسم.

محمدرضا شعبانعلی درباره کارآفرینی

این مطالب حاصل یک کار سیستماتیک علمی نیست و به همین دلیل، تا کنون این نوشته ها را منتشر نکرده ام.

اما از آنجا که این مطالب حاصل گفتگو و گپهای دوستانه و صادقانه با بیش از ۲۰۰ کارآفرین برتر کشور است همیشه میتواند در ذهن ما ایده هایی در خصوص کارآفرینی ایجاد کند.

من معمولا در ارائه خدمات مشاوره به شرکتها و سازمانهای نوپا از این دفترچه استفاده میکنم و تا کنون نتایج آن رضایتبخش بوده است.

دیشب در حال خواندن کتاب «Illusion of Entrepreneurship» بودم که تحقیقاتی در خصوص کارآفرینی را در آمریکا و برخی کشورهای دیگر ارائه کرده بود.

برایم جالب بود تقریباً تمام مطالبی که من در یادداشتهای خودم در مورد کارآفرینان ایرانی داشتم، در تحقیقات اسکات شین هم آمده بود. احساس کردم شاید زمان آن رسیده باشد که بررسی‌های خودم را – نه به عنوان یک تحقیق علمی به معنای دانشگاهی آن، بلکه به عنوان جمع بندی گفتگو با تعداد زیادی از مدیران کارآفرین این کشور – در قالب ده نکته در حوزه کارآفرینی در اینجا ارائه کنم:

اول اینکه کارآفرینی صرفاً یک دانش نیست که با مطالعه و آموزش حاصل شود.

واقعیت این است که بسیاری از کارآفرین های موفقی که کسب و کارهای بزرگ خلق کرده اند و نقش جدی در توسعه اشتغال و ایجاد ثروت ملی دارند، آموزش های رسمی بسیار کمی دریافت کرده اند و الزاماً از مدارک رسمی بالای دانشگاهی برخوردار نیستند.

به عبارت دیگر، شعور کارآفرینی و مدل ذهنی کارآفرینی چیزی متفاوت از دانش کارآفرینی است.

گاهی احساس میکنم برگزاری دوره های آموزش کارآفرینی شبیه دوره های  پرورش هنرمندان است. این دوره ها بیشتر از «هنرمند»، «منتقدان هنری» پرورش میدهند.

دوم اینکه بخشی از ویژگیهای کارآفرینی، شخصیتی است و حتی در سنین پایین نیز برخی از این ویژگیها مشاهده میشود.

بسیاری از کارآفرینها داستانهای زیادی از دستفروشی – بادکنک، فرفره، بستنی و … – در دوران کودکی دارند.

بنابراین کسی که قصد کارآفرینی دارد باید بررسی کند که آیا ویژگیهای کارآفرینی را هم دارد؟

سوم اینکه متخصص بودن در یک حرفه، الزاماً به معنای کارآفرین موفق بودن در آن حرفه نیست.

قناد خوب بودن با مدیر یک قنادی بودن فرق دارد.

همچنانکه معلم خوب بودن با مدیر یک آموزشگاه بودن فرق دارد و همچنانکه پزشک خوب بودن با مدیریت خوب یک بیمارستان یا مرکز درمانی فرق دارد.

متاسفانه بسیاری از ما به محض اینکه در رشته تخصصی خود به اندازه ی کافی پیشرفت خوبی داریم احساس میکنیم میتوانیم به صورت مستقل برای خودمان کار کنیم. یکی از دلایل شکست زیاد پروژه های کارآفرینی را میتوان در همین مسئله جستجو کرد.

چهارم اینکه کارآفرینی به سرمایه ی زیادی نیاز ندارد.

واقعیت این است که عمده ی کسب و کارهای بزرگ امروز، با سرمایه ی بسیار جزئی آغاز شده‌اند و عمده ی کسب و کارهایی که با سرمایه گذاریهای کلان آغاز شده‌اند امروز وجود ندارند.

این مسئله را میتوان در قالب کاهش آینده نگری، کمرنگ شدن تفکر استراتژیک و ضعف در مدیریت منابع در اثر وفور منابع، ریسکهای غیرمعقول و … بررسی نمود که خارج از حوزه ی این نوشته است.

پنجم اینکه عمده ی سرمایه گذارانی که از کارآفرینی حمایت واقعی میکنند، سرمایه دار نیستند.

کسانی که سرمایه دار هستند – به صورت آماری و نه همه ی آنها – عمدتاً در کسب و کارهای کم ریسک‌تر سرمایه گذاری میکنند و یا چنان در مالکیت کار دخالت میکنند که کارآفرینان واقعی و صاحبان ایده، پس از مدتی انگیزه ی کار را از دست میدهند و عطای کارآفرینی را به لقایش می بخشند.

ضمن اینکه بسیاری از سرمایه داران بزرگ، کارآفرین‌ها را خیلی پایین تر از خود می دانند و معتقدند که «ایده» همه جا هست و آنچه مهم است سرمایه برای اجرای ایده است. بنابراین دیر یا زود، کارآفرین و صاحب ایده، دوباره به یک کارمند تبدیل میشود و روزهای سخت از نو آغاز میشود.

ششم اینکه بیشترین فرصت برای ایجاد یک کسب و کار موفق، فعالیت در صنایعی است که با بحران مواجه هستند.

تعداد مثالهای از این دست کم نیست؛ عکس مطلب هم بسیار مشاهده شده است.

بزرگترین شکست های اقتصادی کارآفرینان، در صنایع پررونق بوده است. شکست کارآفرینان در ایران در برخی صنایع غذایی و صنایع کاشی و سرامیک و مانند این‌ها را ببینید.

ظاهراً در صنایع رو به رشد، رقابت جدیتر و شدیدتری برقرار است که معنی آن، استفاده از ابزارهای غیراخلاقی توسط برخی شرکتهای قدیمی تر و نیز ضرورت اعطای امتیازهای زیاد به مشتریان – با هدف ایجاد تمایز – است که در نهایت موجب کاهش حاشیه سود صنعت و شکست خوردن کسب و کارها میشود. اساسا در صنایع رو به رکود، فرصت بیشتری برای خودنمایی شرکتهای تازه تاسیس وجود دارد.

هفتم اینکه کارآفرین بودن به معنای ثروتمند بودن نیست.

در بسیاری از کشورها نشان داده شده است که از لحاظ آماری تنها حدود ۱۰ درصد از کارآفرینان درآمدی بیشتر از درآمد متوسط یک کارمند دارند.

بنابراین اگر انگیزه ی نخست شما از کارآفرینی ثروتمند شدن است، احتمال شکست شما ۹ برابر احتمال موفقیت شماست.

کارآفرینی میتواند امید به موفقیت و شادی و رضایت داشته باشد که اولویت اولش، استقلال، خلق، نوآوری و ایجاد زمینه ای برای اشتغال دیگران باشد.

هشتم اینکه احتمال کارآفرینی موفق، با تقلید از کسب و کارهای موفق خیلی کم است.

رمز موفقیت در کارآفرینی، ایجاد تمایز است.

قبل از شروع به یک کسب و کار جدید، به جای اینکه بگویید، «شرکت الف هم همینکار را کرد و موفق شد پس من هم موفق میشوم» بگویید: حالا که شرکت الف در این کار موفق شده، من چه ویژگی خاصی ممکن است داشته باشم که مردم ترجیح بدهند به جای خرید از یک شرکت جا افتاده و موفق، به سراغ یک کسب و کار تازه و نوپا بیایند؟

نهم اینکه تبلیغات «مفید» است اما «همه چیز» نیست.

استراتژی ضعیف، محصول تقلیدی و بی‌توجهی به فرایند توسعه محصول، کیفیت پایین، مشتری ناراضی، مدل کسب و کار ضعیف و برند بی‌هویت را نمیتوان صرفاً با بیلبورد و آگهی و تبلیغات فیزیکی و بازاریابی اینترنتی جبران کرد.

تبلیغات مانند ملاط ساختمان نیست که هر جا مصالحی در کار نبود و حفره ای دیده شد، آن را با تبلیغات پر کنیم. ضمن اینکه مشتریان راضی سریع ترین، ارزان ترین و مطمئن ترین روش تبلیغ هستند.

دهم اینکه همچنانکه توجه به بازخوردهای دیگران میتواند روشی مطمئن برای موفقیت باشد، تلاش برای کسب تایید دیگران روشی تضمینی برای شکست است.

جف بزوس بنیانگذار شرکت آمازون، اسرار داشت که کسب و کارش نباید در سالهای نخست سود ده باشد.

او چهار سال به صورت سر به سر و زیان ده، کسب و کار خود را اداره کرد و انتقادهای سهامداران را شنید و جالب اینجاست که زمانی که اولین فصل سود دهی آمازون تجربه شد، در حضور سهامداران گفت: واقعیت این است که اشتباه شده است. ما قرار نبود به این زودی سود داشته باشیم!  شاید دیگران او را یک دیوانه می دانستند اما همین استراتژی حاشیه سود صفر، باعث شد آمازون از جمله معدود شرکتهایی باشد که از بحران دات کام ها، جان سالم به در بردند. به یاد داشته باشیم که اگر موفقیت را در «تمایز» بدانیم، تایید دیگران به معنای این است که ما «کاملاً مثل دیگران و غیر متمایز» بوده ایم و این یک نشانه ی خطرناک است.

حرف پایانی اینکه کارآفرینان باید کمترین انتظار تایید را از نزدیکان و خانواده خود داشته باشند.

ما برای پدر و مادر و خواهر و برادر و همسر و همسایه ی خود، همیشه کوچک، ناتوان، ضعیف و خلاصه «همان جوان ناتوان دیروز» دیده میشویم. جان بی ناس، در کتاب تاریخ جامع ادیان میگوید: در تاریخ پیامبری مشاهده نشده که بدون مهاجرت به شهر و دیاری دیگر، از همان ابتدا در شهر خود، توانسته باشد دین قدرتمند و ماندگاری را پایه گذاری کند.

مطلب مرتبط:

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


77 نظر بر روی پست “آموخته های یک معلم درباره کارآفرینی

  • محمدرسول گفت:

    سلام خدمت اقای شعبانعلی

    بنده میخام ی فروشگاه انلاین بزنم.

    تمامی انالیز ها رو انجام دادم و کامل هستن و میدونم یکم ریسکش بالاست در حدی که ۸۸ درصد از این فروشگاه های بعد یک سال بسته میشن
    با این حال سرمایه ام میلیاردی نیست که بخواهم هر جنسی که بشه رو بیارم
    بین ی دو راهی گیر کردم
    دوستانم که کلی فروشی دارند در ابتدا از آن ها خرید کنم یعنی بعد سفارش گرفتن از آن ها بخرم و توی ۲۴ ساعت دست مشتری باشه و طی مرور زمان هر جنسی فروشش بالا بود کم کم بخرمشون و انبار درست کنم
    یا اینکه
    با جنس کم مثلا رم و فلش شروع کنم و در ابتدا انبار داشته باشم و جنس ها برای خودم باشه.
    شما کودوم رو پیشنهاد میدید؟
    با تشکر از شما

  • امیرحسین گفت:

    سلام محمد رضای عزیز
    من چند وقتی یک ایده در زمینه ایجاد یک سایت ساختمانی برای رفع نیازهای خدمات ساختمانی شهرهای بزرگ مثل تهران و جمع آوری کارگرهای سر میدانهای شهر رو دارم خودم مهندس عمرانم و ۴ سال کار پیمانکاری انجام میدم ولی نه دفتری برای شروع این کار دارم و نه تجربه ساخت و مدیریت همچین سایتی بنظرت کی باید شروع کنم بنظرت اگر الان بشکل خام و نچندان پخته این کار رو انجام بدم و بتدریج با سعی و خطا به نتیجه مطلوبم برسم خوبه یا کلا ممکن نتونم بازاری رو که دوست دارم شکل بدم و باید بزارم همه ابزارهام کامل بشه و کاملا پخته وارد بشم میدونم سرتون شلوغ ولی ولی واقعا ممنون میشم اگه بتونی راهنماییم کنی

  • سمیه شیرازی گفت:

    با سلام و احترام
    آقای شعبانعلی عزیز، کارآفرینی بزرگترین دغدغه و آرزوی من از نوجوانی بوده و از همون سن در فکر ایجاد شغلی مستقل بودم اما بزرگترین ترس من اینه به دنیای فروش احاطه ندارم، باصطلاح زبون فروشندگی ندارم، بسیار آدم پیگیر و با همتی هستم اما در تجربه های کاری که به عنوان کارمند در شرکت های مختلف داشتم این حس بهم القا شده که یه کارآفرین باید فن فروشندگی بالا( نه لزوما فن بیان) داشته باشه.آیا این فکر درسته؟ محبت می کنید راهنماییم بفرمایید.
    رشته تحصیلی م فنی مهندسی هست، اما در زمینه دیگری قصد کار آفرینی دارم.
    متشکرم

  • ياسين اسفنديار گفت:

    با سلام و دردود فراوان
    صاحب نظري در اين عرصه گفته بود كارآفريني يعني تبديل هيچ به ثروت
    و اين ۱۰نكته تاييدي بر اين جمله است
    باتشكر فراوان

  • عليرضا داداشي گفت:

    سلام استاد
    مي دانم كه خودتون مايليد فقط خواستم بازهم كسب اجازه كنم مطلب ارزشمندتون رو براي نشريه الكترونيكي سايت «ميلياردرهاي آينده ايران» ارسال كنم.
    اجازه هست؟

    • علیرضا جان. ممنونم که گفتی. همونطور که می‌دونی من برام مهمه که حرفها شنیده بشوند نه آدمها.
      خیلیها ممکنه من رو دوست نداشته باشند و وقتی می‌بینند یک حرفی از من نقل می‌شه ممکنه موضع بگیرند.
      همچنانکه خیلی‌ها به من لطف دارند و حرف‌های نادرست من رو هم درست فرض می‌کنند.

      اینه که نه تنها نقل مطالب مجازه. حتی بدون اسم من هم باشه من هیچ مانعی در اون نمی‌بینم.
      ولی به هر حال ممنونم که می‌گی چون اینطوری متوجه میشم حرف‌های من در کجاها شنیده می‌شه.

      شاد باشی و موفق و آرام

  • azam گفت:

    سلام محمد رضا
    می خواستم خواهش کنم صفحه jangooler را به دوستانتون معرفی کنید
    برای حمایت از خلاقیت و ایده های نو
    فکر کنم اگر بررسی کنید خوشتون بیاد
    https://www.facebook.com/jangooler.ir?ref=profile
    https://www.youtube.com/watch?v=P4kJZ0I1I9U
    معذرت می خوام اگر مطرح کردنش ایتطوری درست نیست.
    ممنونم
    نظرت را بگو.

    • اعظم جان.
      من ژانگولر رو دیدم. یک کامنت کوتاه هم روی فیس گذاشتم برات.

      فقط یک کامنت دارم:
      به دلیل اینکه این صفحه الان خیلی محدوده و تمام تبلیغاتش روی نوشابه متمرکز شده، معرفی اون در این لحظه می‌تونه حس بد به مخاطب بده. بعد از دیدن مجموعه‌ی اون عکس‌ها، شاید باورت نشه من فقط دارم دوغ می‌خورم چون حالم بد شده!

      اما اجازه بده کامنتم رو اینجا تکرار کنم که بچه‌هایی که به اونجا سر می‌زنند نظر من رو هم بدونند:

      ۱) من نمی‌دونم که ژانگولر برای تبلیغ نوشابه طراحی شده یا برای تبلیغ خلاقانه از طریق جذب ایده.
      اگر برای تبلیغ نوشابه طراحی شده، تصاویری که توی اون وجود داره حس خوب به مخاطب نمی‌ده و حتی یکی دو مورد هم تصویری که انسان رو از لذت برانگیخته کنه وجود نداره و بازدید صفحه اون حس خوب رو که انتظار داری نمی‌ده.
      ۲) اگر به عنوان یک روش برای دریافت ایده‌های خلاق طراحی شده و فقط روی نوشابه متمرکز نیست، حتماً باید محصولات دیگری هم اونجا باشند.
      ۳) این نوع صفحات به دلیل محتوای خاصشون، با تبلیغ عمومی نمی‌تونن معرفی بشن. چون کاملاً سلیقه‌ایه و بهترین روش Word of Mouth هست به نظرم تبلیغ بیرونی میتونه اثر عکس داشته باشه.
      ۴) در تبلیغات همیشه بحث Recall و Action مطرح بوده. این نوع صفحات به نظر من حتی اگر در ایجاد تصویری به یاد ماندنی موفق باشند، بعید می‌دونم ایده‌هایی از درونشون متولد بشه که نهاتیاً به عمل خرید از طرف مشتری منتهی بشه.

      • azam گفت:

        سلام.ممنونم که جواب دادی.
        ایده به این صورت که از طریق کمپین های عکاسی برای یک محصول و یا خدمات برای اون تبلیغ میشه.
        یعنی با توجه به محصول یک برند که اسپانسر میشه مسابقه برگزار میشه و جایزه داده میشه.
        نوشابه یک نمونه تستی بوده .این ایده در مرحله startup هست و باید بررسی بشه.
        افراد دوست دارند عکس بگیرند و به اشتراک بزارند.
        تبلیغ خلاقانه برای یک محصول که اون محصول دوره ای تغییر میکنه.
        امیدوارم به خوبی توضیح داده باشم.
        بازم نظری داشتی خوشحال میشم بدونم
        سپاسگزارم بسیار زیاد

        • azam گفت:

          «ژانگولر» جايي‌ست براي تركيب تفريحات كاربران با تبليغات برندها.
          اين سايت بعد از ايجاد كمپين‌هاي تبليغاتي براي برندها و محصولات شركت‌ها، از طريق فراخوان براي ارسال عكس‌هاي خلاقانه و ترجيحاً خنده‌دارِ كاربران با محصول مورد نظر، اين امكان را به وجود مي‌آورد كه ضمن به چالش‌كشيدن خلاقيت خودتان، حس‌تان را نسبت به برندها و محصولات مورد علاقه‌تان بيان كنيد و مهم‌تر از همه در صورتي كه بيشترين راي را بياوريد جايزه ارائه شده توسط شركت سازنده آن محصول را دريافت نماييد.
          ايده «ژانگولر» در استارت آپ ويكند دوم اصفهان مقام اول را آورده و به زودي در كنار ۴۰۰ تيم ديگر در مسابقات جهاني هفته كارآفريني شركت خواهد كرد. به زودي اخباري مربوط به اين مسابقه جهاني در اين صفحه اعلام خواهد شد. با لايك كردن اين صفحه به زودي پس از پياده‌سازي نهايي سايت در جريان اين سايت قرار بگيريد.
          ممنون از حمايتتان.

  • مهران فرجزاده گفت:

    سپاس محمد عزیز

  • ابوالفضل اصلانی گفت:

    سلام استاد ارجمند
    حدودا یک هفته پیش کامنتی در مورد مجموعه آموزشی زبان برای کودکان گذاشتم و از شما راهنمایی خواستم ولی خبری نشد اول خوشحال شدم گفتم شاید قصد دارید زمانی را مشخص کنید تا از نزدیک در موردش صحبت کنیم یا منو به کسی معرفی کنید که راهنماییم کنه ولی با گذشت یک هفته و اینکه هنوز کامنتم “در حال بررسی” زده خواستم علتشو بدونم
    ممنونم.اگر حتی اینجا نمیخواهید جواب بدید که تبلیغ نشه لطفا ایمیل بزنید .با تشکر

    • ابوالفضل جان. به دلیل تعداد سوالها و ایمیل های از این نوع معمولا ۳ تا ۶ ماه طول میکشه تا من به یک کامنت از این نوع جواب بدم. چون جواب عمومی که به درد نمیخوره جواب خاص هم تحقیق و بررسی میخواد.

      ضمنا برای جلسات حضوری هم متاسفانه به دلیل حجم بسیار زیاد کارها و فرصتهای کمی که در ایران و تهران هستم عملا تا هفت هشت ماه بعد یک ربع به یک ربع پر شده.

      میدونم خیلی اوضاع بدیه ولی نمیدونم چیکار کنم.
      ما یک تیم ۱۰-۱۵ نفره هستیم که همه هم داریم تمام وقت و انرژیمون رو رایگان میگذاریم و لذت میبریم اما وقتی ۲۵۰ هزار نفر در ماه میان به سایت سر میزنند – جدای از مراجعات حضوری شرکتها و سازمانها و سیاستمداران و … – خیلی گزینه ای پیش روی ما نمیمونه . ما به هر حال یک مجموعه غیر انتفاعی با ظرفیت محدود هستیم.

      • ابوالفضل اصلانی گفت:

        قبول دارم و به شما و تیمتون خسته نباشید میگم وقتی هم خودمو جای شما میگذارم به شما حق میدم ولی تعداد کسانی که کامنت میگذارن که پاسخ میخوان خیلی کمتر از بازدیدکننده هاست خیلیها که تشکر و قدردانیه. فکر میکنم بشه سازوکار مناسبی براش گذاشت که حالا در یک بازه زمانی کمتری که طرف مقابل هم از جواب ناامید نشه یا زمان انجام اون کار نگذره به جواب کامنتش برسه آدمهای زیادی اطراف ما نیستند که بشه ازشون مشورت گرفت پس خواهش میکنم در مورد این موضوع راهکاری پیدا کنید .ضمن اینکه موضوعی که من در موردش از شما مشورت خواستم هم میتونه در دراز مدت به ارتقاء سطح دانش جامعه کمک کنه .
        باز هم از زحمات شما عزیزان که برای ارتقاء سطح فرهنگ و تفکر جامعه تلاش میکنید ممنونم

  • سهند گفت:

    سلام محمد رضا. ممنون بابت همه چیز! با دقت به خود کلمه کار آفرینی میشه فهمید کارآفرینی یعنی چی؟ یعنی کار آفرینی- حرکت آفرینی- آفریدن یک بازار جدید- به گردش آوردن و تبدیل به منفعت کردن حرکت ها. این ها نظر من بود، امیدوارم تونسته باشم منظورم را انتقال داده باشم. با تشکر.

  • دوست من.

    من از بین ۲ تا ۳ هزار ایمیلی که روزانه دریافت میکنم تلاش میکنم تا حد امکان پاسخ بدم اما یک اولویت بندی وجود داره:

    اولویت اول: سوال در حدی عمومی باشه که بشه راجع بهش یک مطلب نوشت. مطالب روزنوشته ها، تقریبا بدون استثنا پاسخ به مطالبی هستند که دوستان ایمیل میکنند.
    اولویت دوم: سوالی که فوری باشه (در حد خودکشی! مثلا. یا کسی که فردا صبح یک مذاکره بین المللی مهم داره که منافع ملی در اون هست)
    اولویت سوم: سوالهای شخصی که شفاف و طولانی و کامل توضیح داده شده باشند.
    اولویت ده : سوالهای خیلی اختصاصی با شرح کوتاه

    دوست من وقتی منابع محدوده باید اولویت بندی کرد. وقتی کسی ایمیل میزنه و فردا یک قرارداد ملی ۱۰ میلیون دلاری داره، اگه من جواب سوال شما رو بدم که یک مسئله خیلی شخصی رو مطرح کردید، خیانت ملی هست.
    ترجیح میدم بدقول باشم تا خائن به مردمم.

    • مریم محمودی گفت:

      خیلی خوش حالم که بالاخره توضیحی در باره شیوه پاسخگویی به ایمیلها دادید . من هم دو ماه پیش ایمیلی به شما زده بودم و سوال مفصلی پرسیده بودم و از خانم قلی پور هم پیگیری کرده بودم . الان خوشحالم که متوجه شدم بر چه مبنایی پاسخ میدهید با حجم مراجعان شما ، منطق قابل قبولی است ولی کاش آنرا در جایی مثل سیاست های عمومی سایت قرار دهید که هرکس وقتی ایمیل زد بداند درچه بازه ای بادی منتظر جواب باشد. بازهم از اینکه زمان خودتان را به پاسخ دادن اختصاص میدهید سپاسگزارم . امیدوارم نوبت پاسخگویی سوال من هم برسد .
      خدا قوت

  • فاطمه گفت:

    نمی دونم کار من هم از این دست هست یا نه اما می خوام داستان خودم رو بگم.
    من سالها کار تدریس و آموزش تو مدارس درجه ۱ تهران و آموزشگاه ها رو انجام دادم و تو زمینه خودم با خیلی جاهای خوب مثل رادیو و مجلات معتبر و .. کار کردم.
    تمام دوران دانشگاه هم درس خوندم و هم کار کردم (از کار داوطلبانه در انجمن علمی دانشکده و تدریس تو مدارس و آموزش گاه ها گرفته تا کار فروشندگی لوازم آرایشی و …)و از خیلی کارها وقتی بیرون میومدم از طرف اطرافیان و دوستانم به شدت سرکوب می شدم که چرا این کار رو کردم و دیگه گیرم نمیاد.
    ۳ سالی هست یک کار تولیدی خونگی رو شروع کردم و تبدیل به کارگاهش کردم.
    دوسالی هست که به دعوت یکی از اساتید بزرگم تو یه مرکز دولتی با حقوق و امتیاز عالی! مدیر هستم ولی ماه گذشته استعفا دادم چون تونسته بودم در دو سال گذشته از کار تولیدیم که روزی فقط ۴ ساعت عصرها براش زمان میگذاشتم تقریبا دو برابر یا بیشتر از کار دولتیم دربیارم و در عین حال از کار دومم بخاطر هیجان و تنوع و جذابیتش و اینکه دیگه کارمند نیستم و جای پیشرفت دارم بیشتر لذت می برم.
    الان هم در حال سرمایه گذاری برای پیشرفت دادن کارم هستم یعنی برای دومین بار محصولی که تو ایران نیست و فقط وارد میشه رو دارم آماده می کنم و البته بازارش رو هم دارم.
    اسمی از کارم نمی برم چون با یه سرچ کوچیک تو گوگل پیدام می کنید.
    فکر می کنم برای کسانی مثل من بزرگترین انرژی بخش خودمون هستیم وگرنه بر اساس عکس العمل و حرف های اطرافیان هر لحظه باید وایسیم و جلوتر نریم.

  • ابوالفضل اصلانی گفت:

    سلام به استاد عزیزم
    من حدود ۱سال پیش وقتی پسرم حدودا ۱٫۵ ساله بود به فکر افتادم که کمی با زبان انگلیسی آشناش کنم چون خوانده بودم که بچه ها تا سن ۵سالگی قدرت تصویر سازی بالایی دارن و اگر هر بخشی از مغزشون فعال بشه در آینده خیلی راحتتر میتونند دوباره اون بخشو فعال کنن وقتی جستجو کردم دیدم توی ایران یکسری مجموعه ها برای یادگیری زبان به کودکان هست ولی حقیقتش جذاب نیست به سراغ سایتهای ژاپنی رفتم تا ببینم اونها چطور به بچه ها آموزش میدن دیدم از انیمیشن و ترانه استفاده میکنن و این موضوع تبدیل به یک تحقیق برای من شد تا اینکه مجموعه ای از انیمیشن و ترانه های جذابی که اونها استفاده میکردن تهیه کردم و تبدیل شد به مجموعه “زبان کودک” و بر مبنای شیوه آموزشی اونها دفترچه ای تهیه کردم که اشعار ترانه ها و ترجمه اونها به اضافه روش آموزش در اون توضیح داده شده و تعدادی کارت کمکی هم داره بعد از ارشاد براش مجوز گرفتم و پسر خودم در ۲۰ ماهگی تمام حروف انگلیسی رو بلد بود با هر حرف یک کلمه بلد بود رنگها و شکلها و اعضای بدن و حیوانات و شمردن تا ۲۰ و خیلی چیزهای دیگه که فایل تصویریش توی سایتم به آدرس http://www.zabankoodak.comهست هر کسی هم این مجموعه را برای بچه اش گرفته راضی بوده و حتی خانومی که یکی از سی دی هاش بعد از مدتی شکسته بود حاضر شد ۵۰۰۰تومن هزینه پست بده تا براش اون سی دی رو پیشتاز بفرستم شهرستان ولی حقیقتش برای فروش گسترده بر سر چند راهی گیر کردم که آیا در اختیار شرکت توزیع بگذارم یا سرمایه گذار پیدا کنم یا … با توجه به بحث کارآفرینی و ایده های نو خواستم ببینم میتونید منو راهنمایی کنید .باز هم ممنون

  • حسین گفت:

    پنجم اینکه عمده ی سرمایه گذارانی که از کارآفرینی حمایت واقعی میکنند، سرمایه دار نیستند! کسانی که سرمایه دار هستند – به صورت آماری و نه همه ی آنها – عمدتاً در کسب و کارهای کم ریسک تر سرمایه گذاری میکنند و یا چنان در مالکیت کار دخالت میکنند که کارآفرینان واقعی و صاحبان ایده، پس از مدتی انگیزه ی کار را از دست میدهند و عطای کارآفرینی را به لقایش می بخشند. ضمن اینکه بسیاری از سرمایه داران بزرگ، کارآفرینها را خیلی پایین تر از خود می دانند و معتقدند که «ایده» همه جا هست و آنچه مهم است سرمایه برای اجرای ایده است. بنابراین دیر یا زود، کارآفرین و صاحب ایده، دوباره به یک کارمند تبدیل میشود و روزهای سخت از نو آغاز میشود…این تکه از متن رو با تمام وجودم درک میکنم و درد میکشم….خیلی شکست خوردم و هیچوقت نا امید نشدم و همیشه هر کاری رو شروع کردم ابتدا با انتقاد همه و بعدش وقتی به ثمر رسوندم تمجید و تعریف و….اخرین کاری که داشتم کفش فروشی بود که سال اول ضرر زیادی دادم و ظرف دو سال بعد ۳تا مغازه داشتم و فروش عمده که کانتینری از چین وارد میکردم.قصد داشتم تولیدی بزنم و برند خودم رو که با دکتر محسن رنانی در میان گذاشتم و مخالفت کرد.ولی وقتی کارم رونق گرفت فامیل و دوست اشنا برای شراکت به در و بیدر میزدند.پسر عمم رو شریک کردم و مغازه هارو جمع کردم و قرار شد فقط بصورت عمده اونم یک مارک خاص کار کنیم.باهاش طی کرده بودم که سال اول هیچ سودی نخواهد داشت فقط باید بتونیم مشتری های خوب رو بشناسیم و بیشتر کنیم و اینکار مستلزم ضرر ادن بین مشتری ها هست تا خوش حساب هارو به اندازه مورد نیاز جمع اوری کنیم.با اولین مشکلات به راحتی جا زد و ۱۲۰ میلیون پولی رو که ظرف ۴سال با سختی جمع کرده بودم و کلی اعتبار به راحتی از دست دادم.یک مغازه تو یه شهر بزرگ گرفته بودم که متاسفانه با بدقولی مالکین مجتمع تا ۸ ماه راه اندازی نشد و مقداری هم دست بعضی از مشتری ها رفت.وقتی کار پیشرفت میکنه سود صعودی بالا میره.۵ نفر بطور مستقیم و ۱۰ نفر بصورت غیر مستقیم برام کار میکردند.بزرگترین اشتباهی که افراد میکنند همین شراکت با افراد سرمایه گذار هست که فقط به دنبال سود در کوتاه مدت هستند.این افراد فقط به ظاهر قضیه نگاه میکنند و دنبال این هستند که کی در حال پیشرفت هست و بهش اویزون بشن.حالا بیکار هستم البته چند ماهی اروپا بودم برای پناهندگی و تازه برگشتم چون مال زندگی در اونجا نبودم.تا حالا چندین نفر پیشنهاد دادن بهم پول بدن و باهاشون کارم رو شروع کنم ولی دیگه حاضر نیستم با کسی کار کنم.یک سال و نیم قبل فقط ظرف دو ماه در فیسبوک ۵۰ میلیون کفش فروختم.کاری که برای همه تعجب اور بود.پیج کفش بارسلون

    • حسین جان.

      من هم متاسفانه موارد زیادی از این دست دیده ام. خوشحال شدم که تونستی توی فیس این کار رو انجام بدی. کاش لینک صفحه ی خودت رو توی فیس بوک اینجا میگذاشتی که ما هم ببینیم. البته من یک صفحه پیدا کردم اما مطمئن نیستم تو باشی.

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser