دوره آموزشی مقدمه‌ای بر تفکر سیستمی (کلیک کنید)

پایان عصر استریوتایپ در ارتباطات انسانی

دو سال پیش در وبلاگ توسعه مهارتهای فردی درباره‌ی قضاوتهای ما در حوزه ارتباطات مطلبی نوشتم که بعدها چندجای دیگر نقل شد و هنوز هم هر از چندگاهی برایم ایمیل می‌شود. چون دیروز دوباره این متن را دریافت کردم، آن را بهانه‌ای کردم برای مطرح کردن دوباره‌ی این متن.

سالها پیش، در کافه ای در مونیخ، به دختری که روبرویم بود گفتم ایرانیم، با لحنی حاکی از شوخی پرسید: بمب های خودت رو کجا قایم کردی؟ طی سالهای بعد، به اندازه کافی از این قضاوتهای شوخی و جدی شنیدم که شنیدن آنها دیگر مرا به اندازه نخستین روز شگفت زده نکند.

دوست آمریکایی سیاه پوستم که هم اکنون در آستانه شصت سالگی است، تعریف میکرد که جوانی خود را در دهه هفتاد، زمانی گذراند که نگرش به سیاه پوستان بسیار سخت گیرانه بود. او زمانی که شبها از کنار هایدپارک در شیکاگو عبور میکرد، دختران و پسرانی را میدید که با دیدن او دست یکدیگر را محکمتر میگیرند، سکوت میکنند، خیره به روبرو از کنار او عبور میکنند و حتی اگر بتوانند مسیر حرکت خود را به سمت دیگر خیابان تغییر میدهند.

در کشور خودمان نیز، شمالی ها، آذری ها، یزدی ها، اصفهانی ها، جنوبی ها و … هر یک قربانی تصویری هستند که از آنها و از مردم شهرشان ساخته شده و بر همین اساس مورد قضاوت قرار میگیرند.

این پدیده ای است که در روانشناسی استریوتایپ نامیده میشود. قضاوت بر روی انسانها بر اساس گروه یا جامعه ای که به آن تعلق دارند. زنان به جرم زن بودن و مردان به دلیل مرد بودن، قربانی چنین قضاوتهایی هستند.

آیا خطای استریوتایپ صرفاً یک خطای ذهنی بی دلیل است؟ واقعیت این است که چنین نیست. نیاکان ما در طول تکامل خویش در اثر توانایی تعمیم در تنازع برای بقا زنده مانده اند. آنها آموختند که از تمام جانوران خزنده بگریزند. از حیواناتی که دندان خویش را نشان میدهند فرار کنند و خود نیز چون آنان، برای تهدید دیگران دندانهای خود را نشان دهند. در جنگهای مذهبی، مسلمان بودن یا مسیحی بودن برای دشمن بودن کافی بود.

زندگی جمعی و به تعبیر جامعه شناسان Collectivistic زمینه را برای قضاوت جمعی فراهم میکرد. مردم فلان شهر خسیس بودند. مردم شهر دیگر ساده لوح. مردم شهر دیگر مذهبی و …

اما زندگی جمعی رو به انزوال است. زندگی فردی به خانه ها و خانواده ها رو آورده است. جوانانی که نه با پدر و مادر خود، بلکه با صفحه LCD موبایل خود زندگی میکنند. دختران و پسرانی که نخستین تجربیات ارتباطی خود را نه با همسایه و خویشاوند خود که با مرد و زنی از دیاری دیگر در فضای مجازی آغاز میکنند.

و رسانه های ملی که دیگر ملت ها به دقت همیشه به آنها گوش نمیدهند و قدرت فرهنگ سازی آنها رو به کاهش است.

این چنین است که قدرت قضاوت جمعی – که شاید زمانی ابزاری قدرتمند بود – هر روز بیشتر از پیش کاهش می یابد و استریوتایپ که زمانی ابزاری برای زندگی بود، به عنوان شاخصی برای سنجش عقب ماندگی فکری و فرهنگی شمرده میشود.

هر یک از ما لحاظ فرهنگی و فکری چقدر عقب‌مانده‌ هستیم و در زندگی خود از استریوتایپها استفاده میکنیم؟ زن، مرد، ترک، عرب، رشتی، قزوینی، متولد ماه مهر، متولد ماه اردیبهشت، کوتاه قد، چاق، اروپایی، شرقی، غربی، خارجی، ایرانی و …

بیایید کمی بیشتر فکر کنیم

پایان عصر استریوتایپ محمدرضا شعبانعلی

 

فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) کارآفرینی کسب و کار دیجیتال

ویژگی‌های انسان تحصیل‌کرده آموزش حرفه‌ای‌گری در محیط کار



52 نظر بر روی پست “پایان عصر استریوتایپ در ارتباطات انسانی

  • عسل گفت:

    من حس میکنم این بحث و نمیشه اونقدر اینجوری نگاش کرد
    بعضی جاها به صرف آب و هوایی که دارن یا منطقه ی جغرافیایی ای که دارن یه سری خصوصیات رو هم دارن که خب مال مردم بومی اونجاس نه کسی که پدر و مادرش مال اون شهر بودن و از ۲ سالگیش رفته یه شهر دیگه
    تو اکثر مردم اونشهر بگردی این ویژگی ها رو بارز پیدا میکنی
    مثل مهربونی و خونگرمی شمالی ها که تو تمام مسافرت هایی که به شمال رفتم این ویژگی بارز توی همشون بوده
    یا بی حال بودن مردم یه شهر دیگه یا مردم شهر خودم که خب به خاطر اون هوای گرم خیلی بدیهیه
    اینکه مثلا تو مسیر ترانزیت بودن و مردمش به خونگرمی مشهورن یا …
    یا مثلا لبه ی مرز بودن یا نزدیک یه منطقه با حیوونای وحشی ؛ به جنگجو بودن و قوی بودن مشهورن
    یا به مرد سالار بودن یا زرنگ (به معنی بدش) بودن و…
    برای یه سری هاش که دلیل میشه پیدا کرد و مصداق واقعی اینا رو نمیشه مصداق استریوتایپ دوسنت؛
    ولی یه سری خصوصیات مثل خسیس بودن اصفهانی ها که نمیدونم ریشه اش کجاس این و شاید بشه مصداق استریوتایپ دونست
    اگه باعث بشه نوع رفتار من در قبال اون شخص عوض بشه بده وگرنه اگه یکم هوشیار تر عمل کنم اینم بده؟

  • فایزه گفت:

    دوسال قبل داشتیم میرفتیم شمال و گوگل ارث هم هنوز نداشت گوشیمون بابا گفت از جاده دماوند بریم از اصفهان تادماوند تابلو ها کمکمون بودن تا رسیدیم به ورودی تهران اقا ماکه دیگه تابلویی بانام دماوند ندیدیم از یه اقاها پرسیدیم افغانی بود گفت بلدنیس(خداپدرشوبیامرزه)بعداز یه پلیسه پرسیدیم به محض سلام گردن بابام فهمید اصفهانی ایم گفت:از اصفهان میاین؟گفتیم بلی گفت:ادرس میخاین؟شما اصفهانیا که خیلی خووووب ادرس میدین!بابا گفت حالا تشریف بیارین اصفهان ما درست ادرس میدیم پلیسه هم یک ادرسی به ما دادها!باید مستقیم میرفتیم ولی اون مارا پیچوند!هی رفتیم تا ته اتوبان تابلوی دماوند میگفت دوربزنیم دورکه میزدیم تابلو اب میشد میرفت توی زمین انگارنه انگار دماون این دوروبراس!

  • بهنام گفت:

    واقعا هم اینطوریه.
    مشکل ما فقط فارسهای تهران هستن که فقط خودشونو برتر میدونن.
    نمدونم چرااااا!!!
    وگرنه من ایرانو زیاد گشتم دوس هم دارم.فقط تهرانیا اینطورن.واقعیتو میگم ناراحت نشید بعضیاتون

  • آزاده گفت:

    اول صحبت هاتون نوشته بودید “واقعاً چه حسی دارد که گفته های دیگران را بدون ذکر منبع به عنوان «تفکرات و تحلیلها»ی خود اعلام کنیم؟”
    از شما تعجب می کنم که این سوالهارو می پرسید…………
    مگه شما تا به حال گذرتون به کتابخونه ملی نیوفتاده؟
    اونجا به وفور دانشجوهای مقطع ارشد و دکتری رو میشه دید که دقیقاً برای چشیدن همین حس اومدن نه به قصد جمع آوری پیشینه تحقیق…………
    حالا بازم جای شکرش باقیه که همین دانشجوها به خودشون زحمت میدن و مسیر کتابخونه ملی رو طی می کنن،..
    قضیه وقتی جالب تر میشه که در iran.doc که مرجع تأیید موضوعهای غیرتکراریه برای پایان نامه هاست،به پایان نامه ای میشه دسترسی پیدا کرد که نه تنها چکیده، بلکه کل پایان نامه رو میشه دانلود کرد، و این قضیه وقتی جالبتر میشه که میبینی در سایت civilika مقاله ی همین پایان نامه داره به اسم یک دانشجوی دیگه به فروش میرسه…
    پس از شما بعیده که اول صحبت هاتون از این سوالها مطرح کنید

    اما در مورد استفاده از استریوتایپها (من امروز با این واژه آشنا شدم)به یک آیه از قرآن بسنده می کنم:
    وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ…
    و از نشانه‏ هاى [قدرت] او آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف زبانهاى شما و رنگهاى شماست قطعا در این [امر نیز] براى دانشوران نشانه‏ هایى است…:)

    • پگاه گفت:

      والا ما یه هفتس می خوایم سی صفحه از یک پایاننامه رو از همین ایران داک بگیریم پولشم به دیده منت ولی اصلا جواب نمیده…تعداد صفحات و شماره صفحه ها رو مشخص میکنیم یه ایمیل میزنه و دیگر هیچ…اگر شما تجربش و داشتید میشه لطف کنید راهنمایی کنید ..واقعا نیاز دارم به این بخش از پایان نامه د رمورد ذکر منابع هم نگران نباشید کار کاملا پژوهشیه و تمام منابع ذکر میشه …اگر راهنمایی کنید ممنون میشم

  • حامد گفت:

    سلام دوست راه دورم
    توی این چند ماهی که همراهتون هستم همیشه میبینم که از کتاب به عنوان مهمترین عامل پیشرفت اشاره می کنید چه توی کامنت ها و چه توی پست هاتون.و واقعا هم برای بچه های مثل من که پدر و مادر محترم و زخمت کش ولی کم سوادی داریم تنها راه پیشرفت همینه… نه دانشگاه نه …
    واقعا هم سعی کردم که کتابو وارد پررنگ تر وارد زندگیم کنم.و اندازه همین مقدار کم تاثیر خوبی گرفتم.
    اما بعضی روزها فرار میکنم ازش!!! و بعدش حس عذاب وجدان زیاد و درماندگی میکنم

    میشه راهی پیشنهاد بدین که به تدریج مقدار مطالعه من و بقیه شاگردهاتون بیشتر و بهتر بشه…
    مثلا من با خودم عهد کردم جای این پراکنده خونی از چیزای مختلف ،هر روز ۳۵ صفحه بخونم ولی با اینکه واقعا می خوام ازش فرار میکنم و همون مطالعه کم هم از بین رفته…
    ممنون که کامنتمو می خونید.

  • حامد فردوس آرا گفت:

    استاد می تونیم با ذکر منبع پخشش کنیم؟؟

  • مصطفی گفت:

    راستی چه موضوع مفصلی است رفتار صاحبان قدرت در قبال استریوتایپ و بهره هایی که عایدشان میشود !

  • مصطفی گفت:

    سلام
    راستش اصطلاح استریوتایپ رو نشنیده بودم اما فکر میکنم این هم جزء امیال خوشایند جامعه نسبت به یک عمل ناخوشایند است که گاها خود نیز متوجه ناخوشایند بودن آن عمل میشویم اما تاب مقاومت نداریم و باز تکرار میکنیم.

    جایی نوشته بود:
    در روزگاری که بهانه های بسیار برای گریستن داریم
    شرم خندیدن، به مضحکه هم میهنان مان را بر خود نپسندیم.
    کار سختی نیست نشنیدن، نخواندن و نگفتن های توهین آمیز …

  • sahat R گفت:

    be nazare man adamhaee ke ma beheshoon migim khasis ya larg.bigheirat ya har chize dge.in moghayeseye mast.moghayeseye zehne khodemooon ba tarafe moghabel.oni ke khasise ye joor dge fekr mikone.on didgahesh rajebe pool ya kharje pool ba ma fargh dare.in sefatha ro khodemoon roye ona mizarim…on doost dare injoori zendegi kone.aghayedesh ba ma fargh dare ba jense mokhalef rahat tare.on adam harze nistttt

  • رضا گفت:

    مهندس ببخشید به این تاپیک بیربطه ولی این برنامه نوجوان توانگر که تو سایت گذاشتی چیه؟
    متشکرم

  • النا گفت:

    فکر می کنم….
    متاسفم که بعضی ها هنوز نقل قولو یاد نگرفتن…استاد به نظرتون در جایی که به این مسائل کوچک ولی مهم ،بها نمیدن آیا مردمانش برای مسائل اینچنینی فکر می کنند؟؟؟؟؟

  • مرضیه گفت:

    قضاوت کردن دیگران رو دوست ندارم.
    یکم انصاف اگه داشتیم به وضوح میبینیم که همه شهرها خسیس دارن، مذهبی تعصبی دارن، لامذهب دارن، زیرآب زن دارن و و و …. دارن.
    چرا بعضی هامون به راحتی به خودمون اجازه میدیم آدمها رو بکشیم به پای میز محاکمه و دودمانشون رو به باد بدیم ؟
    البته شاید اینهم کار انگلیسی ها باشه!
    ها ها ها خدایی این جمله مصداق استریوتایپ نیست ؟!
    من خدایی تو این وادی ها نیستم خوشم نمیاد کسیو قضاوت کنم یا رفتار یو به ملتی نسبت بدم و مسخره کنم.
    اگه این رفتار محو میشد واقعا دنیای اطرافمون زیباتر و قابل تحملتر میشد.

    باید هر کس از خودش شروع کنه، از همین لحظه همین الانه الانه الان

  • سارا گفت:

    سلام ، فکر میکنم تنها حسن زندگی فردی و کوچیک شدن زندگیهای جمعی این باشه که خطای استریوتایپ جدیدی ایجاد نمیشه، خیلیها از همون خطاهایی استفاده میکنند که سالهای پیش عده ای تو جامعه رواج دادن، با این فرهنگ سازی مورچه ای و کم سرعت این روزها چه چاره ای برای محو این خطاها وجود داره ؟خطاهایی که حسابی تو ذهن مردم جا افتاده و پاک کردنش کار ساده ای نیست
    راستی پس مثل مشت نشون خرواره یا تو ریاضی اثباتایی که با استقرا ثابت میشه بر اساس یکی دوتای اول راجع به کل تعمیم میدن و بعدم اثبات
    فکر نمیکید گاهی مردم هم در به وجود آوردن این خطاها راجع به خودشون بی تقصیر نیستن؟

  • پگاه گفت:

    .در مورد اون حس نقل تفکرات دیگران از زبان خودمون به جرات میگم تجربش و نداشتم اگر هم داشتم به این صورت بوده که اسم نویسنده اصلی یادم رفته و خب حتما هم گفتم به قول یکی …!!! و اما بحث تعمیم
    خب واقعیت تلخی که اعتراف میکنم من بهش مبتلا هستم 🙁
    اکثر مواقع مچ خودم و میگیرم ولی تو اون مواقع تعمیم برای ذهن فلج شده مثه ماده مخدر عمل میکنه برا ی همین اجتناب ازش سخته سختاااا…یعنی آگاهیم فقط در همین حده که مچ خودمو بگیرم و قدرت اینو ندارم ازش اجتناب کنم …تعمیم یک توجیه خطرناکه…در مورد رو به زوال بودن زندگی جمعی خب می دونید تو بعضی از فرقه ها بارها و بارها به تنها بودن انسان اشاره شده و خب جایی خوندم خدا بازی ازدواج رو راه انداخت تاانسان پس از ناامیدی از عمیق ترین رابطه که عریانی روح و جسم رو در بر داره به این نتیجه برسه که تنهاس و به عنوان یک انسان قراره که فاصله تولد تا مرگ رو به تنهایی تجربه کنه….حالا این مقابل این نظریه است که انسان حیوانیس اجتماعی …کلا که این زوال زندگی جمعی جای بحث داره..

  • فقط واسه خنده گفت:

    گفتي رشتي ياد يه جوك باحال افتادم …

    [بقیه کامنت را حذف کردم اما گفتم اصل آن به نشانه از “رنجی که می بریم…” بماند – شعبانعلی]

  • پاسخ دادن به محمدرضا شعبانعلی لغو پاسخ(مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    پاسخ دادن به محمدرضا شعبانعلی لغو پاسخ

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser