وابستگی یعنی میخواهمت چون مفیدی.
دلبستگی یعنی میخواهمت حتی اگر مفید نباشی.
من به خودکار گران قیمت روی میزم برای جلسات مهم، وابسته ام.
اما به جعبه ی آبرنگ بی خاصیتی که یادگار دوران کودکیم است دلبسته ام.
من به میز مدیریت که هر روز پشت آن می نشینم وابسته ام.
اما به آن گلدان کوچک کاکتوسی که کنار پنجره گذاشته ام، دلبسته!
من به کتابهای مدیریتی کتابخانه ام وابسته ام اما به کتاب های شریعتی روی میزم دلبسته.
وابستگی ها را جامعه و فرهنگ و والدین می آموزند و پرورش میدهند اما دلبستگی ها انعکاس خود واقعی من هستند.
راستی من و تو، وابسته ایم یا دلبسته؟
—————————————————–
نقل قول از حرفهای خودم در کامنت های خودم!!
سلام
محمدرضا جان
من یکی از دوستان و هم دانشکده ای های قدیمت هستم (مکانیک-۷۶). همیشه از مطالب سایتت لذت می برم و مطالعه اونها رو به دوستانم هم پیشنهاد می کنم. چند وقت پیش این مطلب “وابستگی یا دلبستگی” رو برای یکی از دوستانم فرستادم که اتفاقا از اهل رسانه بود فرستادم ایشون به من گفت که این مطلب از گفته ای نلسون ماندلا ست و این دوستت بدون ذکر منبع اون رو نقل کرده است. و چون میدونستم که تو در این زمینه بسیار مقید هستی خواستم از خودت سوال کرده باشم.
ممنونم بابت همه زحماتت
امیدوارم همیشه شادو تندرست باشی
سلام سعید جان.
اینکه یک حرفی رو به شکل های شبیه افراد مختلف گفته باشند، کاملاً طبیعیه. اما در این مورد خاص نمیتونم به سادگی این رو تصور کنم.
چون این جمله جدا از مفهومش، با استفاده از تشابه کلامی وابستگی و دلبستگی ساخته شده و طبیعتاً هویت فارسی داره. در انگلیسی جمله ی زیبایی نمیشه و خیلی هم قابل درک نیست.
ضمن اینکه این سبک نگارش رو لااقل من از نلسون ماندلا به یاد نمیآرم. ممنون میشم اگر در کتابی دیده اند کتاب رو بگن. اما اگر ندیده اند فکر میکنم نلسون ماندلا هم به جمع کوروش و شریعتی و شاملو و دیگرانی اضافه شده که باید زحمت تحمل نوشته های من رو تقبل کنند.
خصوصاً این نوشته خاص به دهها شکل نقل شد و کسانی رو دیدم که چون شریعتی رو دوست نداشتند به جاش شاملو رو استفاده کردند و کسانی که چون هر دو رو دوست نداشتند قسمتی ازش رو حذف کردند.
منتظر میمونم که دوستت نام کتاب و صفحه اش رو بگن.
ممنون که پیگیری میکنی. چون برای کسی که میلیون ها کلمه مینوسه طبیعتاً ارزشی نداره که چند کلمه رو بدون منبع نقل کنه.
اگر هم نتونستند منبع رو بگن ممنون میشم برامون بنویسی (که حدسم این گزینه است)
قربانت
محمدرضا
سلام دوست عزیز
ممنونم از اینکه پاسخ دادی، واقعا من رو جلوی اون دوستی که نسبت به مرجع این مطلب ایراد گرفته بود رو سفید کردی. مخصوصا ذکر این دلیل که این مطلب با استفاده از تشابه کلامی ایجاد شده می تونه بدون نیاز به جستجو در بین کتاب های ماندلا آدم رو قانع کنه که این مطلب از اون نقل قول نشده. ولی با این حال یه چند روزی هم بهشون فرصت دادم تا تلاششون رو بکنند که البته همان طور که حدس زده بودی به نتیجه ای نرسیدند و تنها مرجعشون همان سایت های نا معتبر بود.
به امید دیدار
سعید
ممنونم که بهم گفتی. منم خیالم راحت شد.
البته در کل باید بپذیریم که حرفهای مشابه همیشه ممکنه وجود داشته باشند.
به هر حال انسانها در طول تاریخ تجربههای مشابه زیادی داشتهاند. اصلاً یکی از دلایل شکلگیری مفهوم آرکتایپ که ما در ادبیات یونگ و دیگران میبینیم همینه.
داستانهای ثابتی که در طول تاریخ بارها و بارها و بارها تکرار میشوند و اونقدر برای مردم آشنا و باورپذیر هستند که از خلال عصرها و نسلها میگذرند و به دست ما میرسند.
من هم اگر جملهی دیگهای بود برام پذیرشش خیلی ساده و بدیهی بود. یا حتی اگر از نویسنده فارسی زبان دیگری نقل میشد. اما به همون دلیل که گفتم، کمی برام عجیب بود.
وگرنه مثلاً من یک بار نوشتم:
هیچکس برای همیشه و همه وقت، مشغول و گرفتار نیست.
حرفی است هست، حرف تلخ اولویتهاست.
بعداً دیدم یه چیز نزدیک به این رو، مارک تواین گفته.
دیگه هیچوقت جمله خودم رو جایی نقل نکردم. چون گفتم الان میگن از روی اون کپی شده.
اگر چه خودم میدونم که ما همه مون بارها و بارها این قرار نداشتن در اولویت رو تجربه کردیم و اگر به هر انسانی قلم بدی، یک بار این جمله رو به زبان خودش به شکلی روایت خواهد کرد.
شاد باشی و به امید دیدار
محمدرضا
سلام دل بستگی ارزشمند ترین و خصوصی ترین حسیه که میشه داشت.تغییر پذیریش اندکه.ضربه زننده نیست.تکرارش ازار دهنده نیست.پای دل که وسط باشه بستنش جایی معنا پیدا میکنه که روحت به اونجا گره خورده. و اما وابستگی حالت بیمار گونه و حق دهنده ایه که به نظر شاید درست میاد ولی اونجایی اشتباهی رفتنمون هویدا میشه که اسیبه رو دیدیم.بدون شک روح متعالی با خواستنش با این رویکرد که چه دوسم داری و چه نداری,چه گرونی و چه ارزون,چه پستی و چه بالا دوستت خواهم داشت,زیبا ترین شیوه ابراز علاقمندیه.و کیه که این حس ناب رو نخواد.مرسب بابت متن زیباتون
دلبستگی خوبه تا وقتی که به وابستگی تبدیل نشده،ولی هر چیزی دنیایی که دیده میشه وحس میشه(مثل ماشین،خونه،فرزند،همسر،و…حتی مادر که نمونه ی بارز مهر و محبته)وابستگی مقطعی است[چون نابود شدنی ومردنی هستند ]واسمش روشه وابستگی مقطعی یعنی قطع میشود تمام میشود نابود میشود ؛پس بیاییم خود را به وابستگی پایدار وصل کنیم(همون خدایی که در هر موقع هر مکان هر شرایطی هرزمانی هرموقعیتی میتونی صداش بزنی و جوابتو بده )
امروز این مطلب از وایبر به من رسید بدون منبع و گوینده و چون خودتون این کار رو مجاز دونستید حرفی نیست ولی چرا باید کتاب های شریعتی رو به کتاب های شاملو تغییر بدهند؟ اگرچه با شناختی که از شما دارم یادگیری برای شما بسیار مهم تر از عنوان و متن گفته هایتان است.
من به اون دلبسته ام .. ولی اون حتی بهم وابسته هم نبود …
دیگه نمیدونم هیچی نمیدونم … فقط خسته ام
هر نوشته ات ذهنم درگیر میکنه هنگ میکنم واقعنن
سپاس محمدرضای عزیز
ممنون محمدرضای عزیز
محمدرضا حضرت امیر ع میفرماید:الارواح جنود مجنده ماتعارف منها ائتلاف وماتنافر منها اختلف.یعنی ائتلاف مبنای خلقت وروح مشترک است وبه تعبیر شما”هم قبیله”وشاید اشاره به سخن مزینانی که در اولین اشنائی حس اشتراک هزار ساله داری باشداین کلام برای من راهگشاومفتاح الفکر خوبی هست شاید بکار شما هم بیاید.
حضرت علی، روزمرهترین حرفهایشان هم عمیقا الهام بخش است. لااقل من با تمام وجود این حس رو دارم…
من فکر میکنم دلبستگی زمانی رخ میده که وابستگی یه فایده عمیق و دائمی مثل حس ارامش را به ما میده ، دلبستگی فایده اش از جنس دله اصلا مادی نیست .
محمد رضا از خودکار و گلدان و میزت گفتی ولی از وابستگی و دلبستگی به خودت پرسیدی .اگر یک روزی ساکنان این قبیله به هر علت ترکش کنند و یادی از رئیس قبیله نکنن باز هم آنقدر دلبسته به زمینت هستی که به نوشتن ادامه بدهی؟
من نخستین روزی که نوشتم عنوان نوشته ام این بود (تا زمانی هم که ف.ی.ل.ت.ر شدم همین عنوان را حفظ کردم): برای فراموش کردن.
اساساً نوشتن برای فراموش کردن است نه به یاد آوردن! من مینویسم که فراموش کنم.
ولی در دل نوشته هایت داری به یادمان میاری! چیزی را که خودت میخواهی فراموش کنی؟
ممنون از اینکه دستنوشته هایت را ( برای فراموش کردن) برایمان گذاشتی.
دکتر شریعتی آدمها را به چند دسته تقسیم می کنه :
۱- آنهایی که وقتی هستند، هستند وقتی که نیستند هم نیستند. حضور عمده آدمها مبتنی بر فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.
۲- آنانی که وقتی هستند، نیستند وقتی که نیستند هم نیستند (مردگانی متحرک در جهان، خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشتهاند. بیشخصیتاند و بیاعتبار، هرگز به چشم نمیآیند، مرده و زندهشان یکی است).
۳- آنهایی که وقتی هستند، هستند وقتی که نیستند هم هستند (آدمهای معتبر و باشخصیت، کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودشان هم تاثیر خود را میگذارند کسانی که همواره در خاطر ما میمانند، دوستشان داریم و برایشان ارزش قائلیم.
۴- آنهایی که وقتی هستند، نیستند وقتی که نیستند، هستند (شگفتانگیزترین آدمها. در زمان بودنشان چنان قدرتمند و باشکوهند که ما نمیتوانیم حضورشان را دریابیم اما وقتی که از پیش ما میروند نرمنرم و آهسته آهسته درک میکنیم . باز میشناسیم، میفهمیم که آنان چه بودند. چه میگفتند و چه میخواستند. ما همیشه عاشق این آدمها هستیم. هزار حرف داریم برایشان اما وقتی در برابرشان قرار میگیریم، گویی قفل بر زبانمان میزنند. اختیار از ما سلب میشود. سکوت میکنیم و غرق در حضور آنان مست میشویم و درست در زمانی که میروند یادمان میآید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نباشد.
الان متوجه شدم ، محبوبیتت فراگیرتر از این چیزاست که من فکر میکردم !
فوق العاده ای پسر! 😀
منم که مثل بقیه وابسته و دلبستتم استاد …
سلام
سخته راجب این دو کلمه سرشار از معنی نظر داد!!!!
دلبسته وابسته یا وابسته دلبسته !!!!!
هردوش یجورایی شیرینه 🙂
وابستگیراحته اما ترکش دردناکه. دلبستگی اما شیرینه.اگه روح آدم بزرگ نشده باشه وابسته میشه اما روح بزرگ یه قدم بالاتر میره دلبسته میشه
فكر كنم بايد به اين موضوع حواسم باشه كه همه ي وابستگي هام، بايد بهم كمك كنن كه دلبستگي هام رو از دست ندم…