این مطلب، نگاهی دوباره به مثلث اشترنبرگ است که عمری در حدود سه دهه دارد. اما زیبایی نگاهی که در آن است، آن را کهنه نکرده و باعث شده که هنوز در کتابها و مقالات، به صورت جدی، زنده باقی بماند.
آن را برای عصر ایران نوشتم و اینجا بازنشر میکنم:
——————————————————————————————————–
– ما به زندگی با هم ادامه میدهیم اما به خاطر بچهها.
– ما خیلی یکدیگر را میفهمیم، اما همسران خوبی نیستیم!
– درست است با هم اختلاف نظر داریم، اما همهی اینها حل میشود… .
اینها نمونههایی از جملاتی است که انسانها، برای بیان وضعیت رابطهی عاطفی خود به کار میبرند. بسیاری از ما، با شنیدن این جملات، انبوهی از توصیههای از پیش آماده داریم که معمولاً بر اساس تجربیات قبلی مان و نه الزاماً مدلهای علمی و کاربردی، شکل گرفتهاند.
شناخت مدلهای علمی در حوزهی روابط عاطفی، می تواند به شناخت بهتر وضعیت رابطه، تحلیل آن و تصمیمگیریهای بهتر در مورد آن، منجر شود.
بعضی مدلهای علمی هستند که همیشه میتوانند برای بیان و تحلیل رویدادهای اطراف ما مفید باشند. “نظریه انگیزش مازلو” نمونهای از این مدلهاست. مدلی که بیش از شش دهه از مطرح شدن آن میگذرد و اگر چه دهها مدل کاملتر و دقیقتر دیگر پس از آن مطرح شده و مورد استفاده قرار گرفتهاند، هنوز اصطلاحات مطرح شده در مدل مازلو به کار گرفته میشود.
هم عرض مدل انگیزشی مازلو، برای تحلیل انگیزههای انسانها در رابطههای عاطفی، مدلی است که توسط روبرت اشترنبرگ پیشنهاد شده و طی سالهای اخیر، اگر چه شکل آن اصلاح و بهبود یافته اما کلیت آن همچنان ثابت است.
اشترنبرگ برای هر رابطه عاطفی، سه ضلع تعریف می کند: ضلع اول صمیمت و نزدیکی است. بعدی را شور و شوق و ضلع سوم را تعهد و تصمیم نامگذاری کرده است.
بعد اول را می توان شامل حس نزدیکی، ارتباط و وجود یک پیوند ذهنی دانست.
بعد دوم، شور و شوقی است که میتواند در اثر زیبایی یا جذابیت جنس مخالف یا برانگیختن احساسات و هیجانات شکل بگیرد.
بعد سوم، میتواند ناشی از پایداری به قواعد و سنن اجتماعی باشد. یا ناشی از تصمیم یکطرفه یا دوطرفه که «فعلاً حفظ رابطه بهتر از رها کردن رابطه است».
میزان عشق و محبتی که در یک رابطه وجود دارد بستگی به حاصل جمع این سه بعد دارد؛ اما طبیعی است که سهم هر یک از این سه بعد در طول زندگی تغییر میکند.
شوق، ممکن است در اوائل یک رابطه، بسیار زیاد باشد. وقتی که زن یا مرد، با شنیدن صدای زنگ پیامک، ضربان قلبش تندتر میشود و لبخند بر لبانش میآید و برای ساعاتی کار بیشتر، انرژی میگیرد.
این شوق ممکن است مدتی یا مدت ها بماند. ممکن هم هست به تدریج، آتش آن فروکش کند. حالا وقتی زن یا مرد، صدای زنگ پیامک را میشنود، آهی میکشد و لبخندی تلخ به اطرافیان میزند و موبایل را دورتر میگذارد تا به حرفهایش ادامه دهد.
صمیمیت و نزدیکی هم، ثابت نمیماند و کم و زیاد میشود. خاطرات مشترک، مسافرتهای مشترک، سختیهای ابتدای رابطه که زن و مرد در کنار یکدیگر پیمودهاند، کتاب هایی که با هم خواندهاند، مهمانیهایی که با هم رفتهاند، حرفهایی که پای سفره با یکدیگر رد و بدل کردهاند، همه و همه، پیوندی را می سازد که در ادبیات اشترنبرگ،«صمیمیت و نزدیکی» نامیده میشود.
تعهد و تصمیم هم، تغییر میکنند. زمانی که فشارهای اجتماعی، جدایی در یک رابطه را منفی تلقی میکنند، سهم تعهد در یک رابطه بیشتر میشود: “با هم میمانیم، نه به دلیل اینکه شوق دیدار هم را داریم، یا خاطرات گذشته، پیوندی ناگسستنی بین ما برقرار کرده است. بلکه بیشتر به این دلیل که اگر با هم نمانیم، جامعه و فرهنگ، با انواع اهرمها و ابزارها ما را تحت فشار قرار خواهند داد.”
تعهد ممکن است از جنس تصمیم هم باشد: “با هم میمانیم، چون فرزندمان کوچک است و زندگی با یکی از والدین برایش دردناک. ترجیح میدهیم که خودمان در کنار هم، ولو به سختی، زندگی کنیم. اما فرزندمان، سختی زندگی را تجربه نکند.”
تعهد میتواند ناشی از اخلاق هم باشد: “نه به جامعه کار دارم و نه به فرزند. من به او گفتهام که در کنارش میمانم و باید در کنارش بمانم.”
رابطهی سالم، باید طعمی از هر سه مولفه را در خود داشته باشد. یکی کمتر و دیگری بیشتر؛ اما به هر حال هر سه مورد در کنار یکدیگر میتوانند یک رابطهی خوب را بسازند.
به یاد داشته باشیم که این سه مادهی تشکیل دهندهی رابطه، عموماً به یکدیگر تبدیل نمیشوند. وقتی که اطرافیان، به زن و شوهری که «شوق» و «صمیمیت» از رابطهشان رفته یا اصلاً هرگز نبوده، پیشنهاد میکنند «فرزند بیاورید» تا رابطه محکم شود، میخواهند حفرهای را که در دیوار رابطه در اثر نبود شوق و صمیمیت شکل گرفته، با سیمان «تعهد» پر کنند!
وقتی دختر و پسری که چهره و داراییهای مادی یکدیگر را پسندیدهاند و معتقدند که اختلاف نگرش، مسألهای جدی نیست و در طول زمان حل میشود، میخواهند خلاء صمیمیت و نزدیکی فکری را با «شوق» پر کنند.
وقتی شوقی وجود ندارد و دو طرف، هر روز با هم به گردش و مسافرت میروند یا مرد میگوید: همسرم زبانم را نمیفهمد. میخواهم در یک دورهی آموزشی ثبت نامش کنم تا بهتر بتوانیم همکلام شویم، میخواهد نبود شوق را با «خریدن همکلامی و نزدیکی فکری» جبران کند.
رابطههایی که به جدایی و تنش و شکست منجر میشوند، همیشه به دلیل رویدادهای عجیب و اتفاقهای بزرگ به این سرنوشت دچار نمیشوند. ما که به خوبی حتی در مورد غذا آموختهایم که «طعم» را «ترکیب» میسازد و برای درست کردن املت در شرایطی که گوجه فرنگی نیست، افزودن تعداد تخم مرغها راهگشا نیست، در مورد روابط عاطفی، بارها و بارها، حکیمانه، به جای گوجه، تخممرغهای دیگری را به غذا افزودهایم و ساده دلانه نشستهایم تا این نیمرو به املت تبدیل شود!
بنابراین اگر رابطه شما با همسرتان دچار آسیب شده است، قبل از هر کاری بررسی کنید که کدام ضلع از اضلاع سه گانه از رابطه دچار مشکل است ، اگر این را بدانید، می توانید برای حل مسأله بر روی آن متمرکز شوید.
حرف های اشترنبرگ از دههی هشتاد میلادی تا چند سال اخیر، در قالب هزاران صفحه کتاب و مقاله بوده است. آنچه اینجا گفتیم، مقدمهای بر مدل نگرش او به رابطه است. در آینده می توان بسیار بیشتر در این خصوص نوشت و خواند… .
چند مطلب پیشنهادی:
با متمم:
فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی
من یه جای کار لنگ میزنم، این مثلث رو خیلی خوب گفتی محمد رضا، دوسه ماه قبل هم خونده بودمش امشب هم خوندمش (چون به یک دوست معرفی کردم و لینک دادم، دوباره دلم خواست بخونمش) اما یه سوال مهم توی ذهن من هست که نمیتونم جوابی براش پیـدا کنم (یعنی بلد نیستم) :
من چطوری و کجا میتونم فـرد دلخواهم رو پیـدا کنم؟
و اگر حدس زدم اون فـرد (شاید) فـردِ دلخواه من هست، من بر اساس کدام متد علمی به این شناخت دست پیدا کنم؟
(البته من اینجا شرایط خاص زندگی خودم رو دارم که این سوال رو می پرسم. شاید بقیه دوستان مسائل و چالش های زندگی من رو نداشتند و با چنین سوال مواجه نـشوند اما) دوست دارم بدانم که این سه گانه ی خوبی که مطرح شده آیا ادامه دار هم هست؟ آیا متد و روشی درست هم برای اطمینان از شناخت برای ما فراهم کرده است؟ آیا می توان برای این سه گانه درصد و حدّی در نظر گرفت؟
من این روزها به شدت با موضوع انتخاب و ازدواج درگیرم. محمدرضا ممنون میشم اگر توضیح بدی یا منابع خوبی بهم معـرفی کنی
امروز این متن را خواندم و کامنت هم گذاشتم. ولی زمانی که درحال برگشتن به خانه بودم، نوشته ای را دیدم که نوشته بود :
” مردی که انتظار دارد زنش فرشته باشد، اول باید بهشتی برایش فراهم کند، فرشته ها در جهنم زندگی نمی کنند ”
( ریکی اسماعیلی )
گفتم شاید کمی متناسب با کامنت ها باشد و به اشتراک بگذارم.
یکی از اشنایانم کار وکالت انجام می داد و خب اکثر اوقات که صحبت می کرد، ۹۰% صحبت هایش مربوط به کار و پرونده های موکلین اش بود. خب از انجا که من را مناسب صحبت های پرونده جنایی و …. خودش نمی دانست، برای من صحبت هایی که انجام می داد مربوط به ازدواج و پیرامون این موضوعات بود. از ازدواج سنتی می گفت تا ازدواج مدرن. از تشکیل زندگی در گذشته و ازدواج قدیمی می گفت تا تشکیل زندگی امروزه و ….. . در نهایت هم وقتی یه جمع بندی و نتیجه گیری ازش می خواستم، میگفت : همین دیگه اصلی ترین موضوع همینه!!! و میگفت : قبل از ازدواج چشم و گوش و مغزت را خوب به کار بنداز، بعد از ازدواج فقط مغزت را به کار بنداز تا بهترین کار را کنی برای همسرت.
خب این که در مورد هر موضوعی انسانها می تونند حرف بزنند گویا تبدیل به یک فرهنگ شده. چون زمانی که در تاکسی هستید اگر توجه کنید و راننده حس و حال داشته باشه از شمال جهان شروع می کنه تا جنوب ، در مورد تمام وقایع حرف و نظراتش را به شما می گوید، حتی وقتی صحبت می کند سرعت خیلی کمی می رود از سرعت معمولی هم کمتر تا بتواند حرفهایش را تمام کند و شما نصفه حرفهای او را نشنوید.
خب این اشنای وکیل ما هم نمیدونم بر چه اساسی خودش را در حد یک فرد مشاور یا مطالعه کرده در حوزه ازدواج می داند که به من و امثال من علاوه بر خدمات وکالت، مشاوره هم می دهد و به نظرم یکی از عواملی که امروزه می گویند طلاق زیاد شده است و … وجود افرادی همانند راننده تاکسی و امثال وکیل اشنای ما در خانواده ها است. هر کدام از این متخصص ها یک خوراک برای فرد تجویز می کنند. به عنوان مثال : خواهر یا برادره میگن، اصن مگه قحطی زن یا شوهره طلاق بده راحت بشی، خودم دوستان مناسب تو را سراغ دارم، شک نکن با این ها که معرفی می کنم زندگی ات عوض میشه. و افراد دیگر خانواده و پیرامون هم پیشنهاد های دیگری همچون مثال های بالا می دهند از بچه بیارید و نمی دانم با هم بسازید و بسوزید و …. راننده تاکسی هم که اگر ببینه زن نگرفتی بهت میگه ” خر نشی ، ازدواج کنیااا ” بعد فقط حواست باید باشه که بهش نگی شما مجردی یا متاهل. جون بالای ۹۰% متاهل هستند و بعد از گفتن این حرف باعث برخورد های شدید لفظی و کلامی و درگیریهای جسمی احتمالا می شوید و اگر خیلی صبور باشه و چیزی نگوید به شما، کرایه را دو الی سه برابر کسب می کند. ( البته همه ی راننده تاکسی ها را نمی گویم و اکثرشان مورد خطاب من هستند )
به هر حال من تلاش می کنم و امیدوارم که همین سه ضلع اشترنبرگ را ۷۰% به بالا بتونم رعایت کنم و خوب درک کنم که تک تک ضلع ها چه مفهومی دارد و چه کار باید کرد، بعد هم طبق آن رفتار و عمل کنم.
محمدرضا ممنونم برای اینکه قبل از اینکه نیمرو من همان نیمرو بماند، این آگاهی را به من دادی.
چقدر در فرهنگ ما این پناه بردن به ضلع های مثلث در بازه های مختلف زمانی یک رابطه مشهود است. بنیان رابطه را بر عنصر نه چندان پایدار ” شوق ” پی میریزیم و سالهای بسیاری را با چسبیدن به ضلع “تعهد” میگذرانیم و اصولا جای ضلع سوم هم که همیشه خالی است یا تنها تصور میکنیم با هم صمیمیت داریم. وقتی پسر و دختر درباره ی چیزهایی که برایشان مهم است و نه در زندگیشان جایگاه دارد باهم صحبت میکنند و به به و چه چه میگویند حباب صمیمیت ایجاد خواهد شد که به زودی هم خواهد ترکید.
سلام مطلبی در کتاب,جاذبه و دافعه علی از شهید مطهری میخوندم که به این موضوع مرتبط بود:
اشاره به این است كه عامل شهوت تنها رابط طبیعی زندگی زناشویی نیست؛رابط اصلی، صفا و صمیمیت و اتحاد دو روح است و به عبارت دیگر آنچه زوجین را به یکدیگر پیوند یگانگی میدهد مهر و مودت و صفا و صمیمیت است نه شهوتی که در حیوانات هم هست.
سلام محمدرضا.. مثلث اشترنبرگ رو شنيده بودم، اما اينقدر واضح و روان مطرحش كردي كه لذت بردم. اميدوارم اين مطلبت بتونه خيلي از روابط فرو رفته در باتلاق رو ترميم كنه و اوضاع رو بهبود بده.
ممنون
نیمرویی که املت نمیشود… ♥
به نظرم دردنیاییکه هر روز خسته تر از قبلیم و دائم در حال حرص خوردن!
شور وشوق ، اصل مهمیه
در آغاز رابطه ای هستم که به لحاظ تعهد و صمیمیت، خوبه و خیلی خیلی بالاتر از شور و شوقه، و نمی دونم چه باید بکنم
سلام
بعد از اون تلخی جوابت به سمیه تاجدینی در اینستاگرام درباره ی فهم متقابل,خوندن این نوشته ت شیرینی عجیبی داشت.دوسش داشتم و به افکارم نظم خاصی بخشید.چیزایی که در ادامه مینویسم برداشت شخصیم از مقالات و کتابهاییه که خونده م و حتی تجربه هایی که داشته م.پس شاید خیلی علمی نباشه.
در مورد تاثیر شیمی رابطه و یا فیزیولوژی و ترشح هورمون و… این شکلی باهات موافقم که بخش غیرقابل توصیف کلامی لذت یک رابطه شاید مربوط به همین قضیه باشه.اینکه یه نفر از ده ها نفری که میبینیم بیشتر برای ما جذابه و تصمیم میگیریم که باهاش وارد رابطه بشیم و بعد اگر بالغ باشیم به بقیه ی شاخص ها دقت میکنیم.
جالبه که ایجاد تعادل درست بین اضلاع این مثلث یا هر مدل دیگه ای به شدت به بلوغ و قدرت تحلیل و کنترل ما ربط داره.اما اینکه چطور میشه این بلوغ رو کسب کرد بحثش خیلی خیلی طولانیه و شروعش از تعریف درست مفاهیمه و اصلاح تمام تعاریفی که جامعه و هنجار و عرف و رسانه برای ما ساخته ن…
محمدرضای عزیز مرسی که دغدغه های ماها رو خوب میبینی و کمک میکنی و قسمت لذت بخشش اینه که در کنار مهارت تحلیلت و قدرت روون نویسی فوق العاده ت,احتمالا تمام این مسایل رو خودت تجربه کردی و به همین دلیل نوشته هات عمق زیادی داره….
ببخشید یک خواهشی داشتم لطفا اکر خدای نکرده من هم نظری دادم مثل اقای ila به من نرم تر کنایه بزنید .من طاقت ندارم وخودم را از سخنانتان محروم می کنم.
به نظر من اون بعد نزدیکی و صمیمیت از همه پررنگ تره، اصلاً میگن آدم باید با کسی ازدواج کنه که تو پیری علاقه مند باشن با هم حرف بزنن ( بسیاری از زوج ها رو دیدیم که اصلاً حرفی ندارن با هم بزنن، توی ماشین ها که یه خانم و یه آقا نشستن اگه دیدید که هر دو ساکتن بدونین که زن و شوهرن و اگه با هم مکالمه دارن احتمالاً یه چیز دیگه هستن).
یکی از رسالت های مهم انسان توی زندگی ساختن خاطرات خوب و بعد یادآوری و لذت بردن از اون هاست.
– آنچه انجام میدهیم هرگز فهم نمیشود، بلکه ستوده یا سرزنش میشود.
– عواطف یکسان در زن و مرد، آهنگی متمایز از هم دارند: از اینرو مرد و زن از بدفهمیدنِ هم دست نمی شویند و این بدفهمیشان پایانی ندارد.
– اگر زن و مرد با هم زندگی نمیکردند، ازدواجهای موفق فزونی می یافت!
: جملگی از نیچه