دوره آموزشی مقدمه‌ای بر تفکر سیستمی (کلیک کنید)

لحظه‌نگار | برای خالی نبودن عریضه

این روزها، وقتی حدود هجده ساعت در روز کار می‌کنم، با خودم می‌گویم چه روز سبکی بود و چقدر راحت گذشت!

بگذریم از سخت‌گیری‌هایی که بر خودم دارم برای محاسبهٔ گزارش عملکرد. برای ثبت گزارش کار در برگه‌های گزارش شخصی‌‌ام، هر پومودورو را ۲۵ دقیقه حساب می‌کنم. اما در عمل، تایمر روی میزم را هر بار روی ۳۵ دقیقه تنظیم می‌کنم که وقتی در گزارش‌هایم می‌نویسم «یک پومودورو» یقین داشته باشم که واقعاً و خالصاً ۲۵ دقیقه از آن ۳۵ دقیقه در می‌آمده است.

سفرها و کارها و پروژه‌ها که سر جای خودش هست. اما علاوه بر همهٔ کارهایی که همیشه داشته‌ام، در این چند ماه اخیر، وقتی که برای نوشتن کتاب (به امید انتشار آن پیش از پایان سال) می‌گذارم، بار اضافه‌ای شده که باعث می‌شود فرصت تنفس کمتری داشته باشم.

در این میان، روزی نیست که به روزنوشته و حرف‌هایی که هنوز این‌جا ننوشته‌ام فکر نکنم. از بحث‌هایی که در کامنت‌ها مطرح کرده‌ام و هنوز تمام نشده (مثل ماجرای Relevance) تا نوشته‌هایی که نیمه‌کاره رها شده، مثل دو کتاب جدید داوکینز و چند مطلب دیگر. و البته آرزوی فرصتی که دربارهٔ حداقل سه موضوع دیگر هم بنویسم. یکی مقدمه‌ای ساده بر «چپ و راست» و دیگری «دربارهٔ گربه‌های خیابان» و آن دیگر هم «رواداری.»

این جور وقت‌ها، عکس‌ها همیشه بهانهٔ خوبی بوده‌اند که روزنوشته‌ها را به‌روز نگه دارم. از خودم عکسی ندارم. اما دو عکس از کوکی و بلوط و یک عکس هم از قهوه دم دستم بود که برای هدف من (پر کردن الکی یک نوشته) کفایت می‌کرد.

کوکی و بلوط، وقتی می‌بینند جدی سر در لپ‌تاپ فرو برده‌ام، جوگیر می‌شوند و چهره‌ای جدی به خود می‌گیرند. این عکس‌ها را در زمانی که کار می‌کردم از آن‌ها ثبت کرده‌ام.

عکس آخر هم، حاصل نوعی آشفتگی ذهنی است. کمی اسپرسو درست کردم و برای این‌ که تاریخ مصرف شیر نگذرد، شیر هم در آن ریختم. کمی هم دارچین و زنجبیل روی میز مانده بود که حیفم آمد حرام شوند. آن‌ها را هم ریختم و در پایان، دیدم بستهٔ گل‌های خشک‌شدهٔ محمدی هم، که دوستی به هدیه فرستاده بود، آن گوشه مانده و گفتم حالا که مصرفی برایشان نمی‌دانم، آن‌ها را هم داخل اسپرسو بریزم.

حاصل چیزی شد که در عکس سوم می‌بینید، و البته نوعی تداعی و یادآوری که نقد نوشتهٔ آقای مهرداد خدیر را دربارهٔ «روشنفکری دینی» زودتر کامل کنم.

کوکی - گربه محمدرضا شعبانعلی

بلوط گربه محمدرضا شعبانعلی

روشنفکری دینی

 

 

فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) کارآفرینی کسب و کار دیجیتال

ویژگی‌های انسان تحصیل‌کرده آموزش حرفه‌ای‌گری در محیط کار



32 نظر بر روی پست “لحظه‌نگار | برای خالی نبودن عریضه

  • سمانه گفت:

    محمدرضا، بچه های خوشگلی داری 😊

  • رسول فتح پور گفت:

    محمد رضا جان

    اين روزها آخرين روزهاي دهه پنجم زندگي رو سپري كرده و وارد دهه ششم مي شوم البته با توجه به رعايت رژيم غذايي و ورزش مستمر و بر خلاف ضرب المثل عاميانه سنم به پنجاه رسيده ولي فشاري روي هيچ جاي بدنم نيست در عين حال مثل خيلي ازهم وطنانم پراز دغدغه ام و همچنان با موضوعات عجيب و غريب در اين مملكت مواجه مي شوم و سعي مي كنم با كمي خوش بيني واقع گرايانه مراقب خودم و خانواده ام بوده و اجازه ندهم تا كمترين آسيب فكري و رواني به ما برسد . در سطح جامعه هم به اندازه توانم بر همين منوال عمل مي كنم .

    ميدونم كه شاگرد متممي فعالي نيستم و صادقانه اين وضعيت فقط به خاطر تنبلي خودم نيست ولي در حال بازيابي خودم هستم تا دوباره در مسير رشد قرار بگيرم و فقط به به بقا فكر نكنم .

    دوست داشتم حالا كه براي خالي نبودن عريضه اين پست رو منتشر كردي ، اين روزها را با شما دوست و معلم عزيزم به اشتراك بگذارم .

    دوستدارت – رسول

  • امیر گفت:

    سلام

    اول از همه عذر می‌خوام که اینجا در مورد این موضوع صحبت می‌کنم اما چون اینجا صحبتش شد و من هم به این موضوع فکر کردم با اجازه شما من هم نظرمو میگم. خلاصه حرفم این میشه: بنظرم با توجه به اینکه متمم این حق را برای خودش قائل میدونه که مطالبش را مدام بازنویسی و اصلاح کنه (که کار فوق‌العاده قابل تحسینی هم هست) بهتره این حق را برای اعضای متمم هم قائل بشه. 

    البته این وسط مسئله امتیازات هم هست. اینکه تکلیف امتیازات اون تمرینی که قرار اصلاح بشه چی میشه. که بنظرم قابل حله و در کل، چندان مسئله مهمی در قبال اصل موضوع نیست. 

    بازم عذر میخوام. من متمم رو خیلی دوست دارم، همینطور متممی‌هارو و امیدوارم کامنتم احیانا باعث دلخوری کسی نشه.

  • نادیا کیان نسب گفت:

    سلام محمدرضا جانم.امید که خوب باشی.

    محمدرضا من اگر اشتباه نکنم،پارسال یک ایمیل زده بودم به دوستان عزیزم در پشتیبانی متمم با این مضمون که در بعضی موارد ما از تجربیاتمون در حل بعضی تمرین ها استفاده  می کنیم و در آن مقطع فکر می کنیم درسی که از آن تجربه گرفتیم درسته و شاید برای دیگران مفید باشه.ولی بعد نظرمون عوض میشه.برای همین کاش می شد می تونستیم اون دیدگاه رو اصلاح یا حذف کنیم. جوابی که عزیزانم به من دادند این بود که امکانش هست ولی با استراتژی متمم همخوانی ندارد.

    در مورد من دیدگاه هایی هست که مربوط به پنج شش سال قبل است البته در این اخری ها هم هست که خیلی مزخرف است.خودم که دوباره می خونم، میگم این چه خزعبلاتی است  که نوشته ام.بعد می بینم امتیاز گرفته🤦‍♀️حالم بد میشه.

    میشه خواهش کنم یه بررسی کنی،ببینی امکانش هست این اختیار را داشته باشیم یا نه.

    خوشحالم که بعد از معجونی که خوردی،حالت خوب است .

    می دانی قدر تو را می دانم.مگر نه؟

    • نادیا جان.
      کاش این پیام را برای بخش پشتیبانی متمم می‌فرستادی.
      ضمناً در این باره در بخش قوانین کامنت‌گذاری هم توضیح داده شده و از روز تأسیس متمم تا امروز هر کس درخواستی داشته که کامنتش حذف شود، لینک کامنت را فرستاده و کامنت او حذف شده است.
      دربارهٔ این‌که درخواست دقیق تو چه بوده (که قطعاً حذف کامنت نبوده و انتظارات متفاوتی داشته‌ای) و پاسخ دقیق متمم چه بوده، طبیعتاً بخش پشتیبانی می‌تواند بهتر کمک کند. چون آن‌ها به متن کامل و دقیق پیام‌ها دسترسی دارند و سابقهٔ گفتگوها را نگه می‌دارند و می‌توانند به تو یادآوری کنند که پیشنهاد و انتظارت چه بوده است.

      ممنون می‌‌شوم همین حرف‌ها را برای پشتیبانی بفرستی تا آن‌ها پیگیری کنند.

    • هیوا گفت:

      من خودم گاهی کامنتهای سالهای پیش رو میخونم تعجب میکنم یا خجالت میکشم ولی گاهی به جای اینکه بخواهم اینها نباشن و پاک بشن، میگم بهتر اون کامنت رو ریپلای کنم، توضیح بدم که چرا الان بعد از چند سال دیگه اونطوری فکر نمیکنم و نظر فعلیم رو هم بگم.

      همزمان حواسم به این باشه که احتمالاً چند وقت دیگه دوباره نسبت به نظر الانم هم چنین حسی داشته باشم. البته بیشتر وقتها حواسم نیست. حس میکنم نظر الانم درسته.

      • هیوا من هم تجربه‌های مشابه زیادی دارم و بعضی‌هاش رو در فرصت‌های مختلف این‌جا نوشته‌ام.
        این چند روز داشتم برای یه کاری، متنی رو که پیش از این دربارهٔ «هنر خواندن جملات کوتاه» نوشته‌ام بازنویسی می‌کردم.

        اولش توی ذهنم بود که خب. من این مطلب رو در چند بخش نوشته‌ام. به هم می‌چسبونم و یه کم سر و تهش رو درست می‌کنم حل می‌شه. بعد یه نگاه سرسری کردم حس کردم که نصفش دور ریختنی هست و نصفش خوبه. در ادامه که سر حوصله وقت گذاشتم، یه متن جدیدی نوشته شد نزدیک ۳۰۰۰ کلمه بود و فقط ۱۵۰ کلمهٔ مشترک با متن اولیه داشت. در واقع می‌شه گفت همهٔ اون چیزی که در قالب هنر خواندن جملات کوتاه نوشته‌ام، در مقایسه با متن فعلی،‌ زباله بوده.

        یه لحظه به ذهنم رسید که اون‌ها رو پاک کنم. اما به همین علتی که تو گفتی، گفتم بذار بمونه. و البته این باعث میشه که حسم کمی به نوشتهٔ امروزم بد باشه و فکر کنم که احتمالاً در آینده هم همین توضیح رو دربارهٔ متن امروزم به کار می‌برم.

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser