دوره آموزشی مقدمه‌ای بر تفکر سیستمی (کلیک کنید)

فایل جدید رادیو مذاکره: درباره‌ منابع

پس از مدتها، فرصت کردم که دوباره، فایل جدیدی از سلسله فایل‌های رادیو مذاکره را ضبط و منتشر کنم.

توضیح زیادی در مورد این فایل نمی‌نویسم. جز اینکه حدود ۴۵ دقیقه است و جمع بندی آنچه تا کنون در رادیو مذاکره رفته و مسیری که در ادامه خواهم رفت و نکاتی کلیدی درباره‌ی مدیریت منابع.

قسمت دوم فایل، بر اساس نظرات و سوالات و بحث‌های شما تنظیم خواهد شد. چند روز منتظر می‌مانم تا حرف‌های شما را اینجا بخوانم.

لینک دانلود فایل جدید رادیو مذاکره – محمدرضا شعبانعلی

 

فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) کارآفرینی کسب و کار دیجیتال

ویژگی‌های انسان تحصیل‌کرده آموزش حرفه‌ای‌گری در محیط کار



99 نظر بر روی پست “فایل جدید رادیو مذاکره: درباره‌ منابع

  • فائزه گفت:

    با سلام و تشکر
    به نظر من قبل از مدیریت منابع توجه به دو نکته ضروریست:
    ۱- توجه به شخصیت خودمون و ویژگیهای محیطی که در آن هستیم
    ۲- درک نیازمندیها
    اگر ما توانایی های خودمون رو نشناسیم و با توجه به محیطی که در اون هستیم متوجه نشیم که چه نیازی وجود داره و هدف گذاری نکنیم، فکر نمیکنم بتونیم بفهمیم چه منابعی رو باید جذب کنیم. یعنی در صورت عدم تعیین نیازمندی مربوط بودن یا نبودن منبع معنی پیدا نمیکند.
    اما محیط پیچیده و آینده مبهم رو چطور میشه شناخت؟ و چطور میشه دقیق نیازمندیها رو تعیین کرد و دچار سرگردانی میان انبوه منابع نشد؟ و مهمتر از همه چطور میشه “سریع و قبل از از دست دادن فرصت ها” تشخیص داد اگر منبعی هدفی رو براورده نکرد و یا نیازی رو برطرف نکرد باید در همون حوزه به گسترش منابع در همان زمینه پرداخت یا اینکه منبع رو نامربوط تلقی کرد و به جستجوی منابع در شاخه ای دیگر مشغول شد؟

  • مهدی گفت:

    مفاهیمی که در موردش صحبت شده بود،به مثال مرغ تخم طلای استیون آر کاوی در کتاب ۷ عادت مردمان موثر نزدیکی زیادی داشت.اونجا گفته می شه که اگه مرغی دارید که هر روز یه تخم طلا براتون می ذاره(منبع)بهتره صبور باشید و به یک تخم طلا در روز اکتفا کنید و شکم مرغتون رو برای بدست اوردن یکباره همه طلاها، پاره نکنید

  • ناتالی گفت:

    سلام
    مطالب خوبیه چرا وبلاگ انگلیسی تون رو آپدیت نمی کنید خیلی جالب هستند (اگر این قسمت را سرحال نگهدارید و با کمی فارسی جهت توضیحات) سایر دوستان با انگلیسی کمتر قوی هم می توانند استفاده کنند و ضمناً انگلیسی آنها با طرز فکر محمدرضای عزیز آغشته شود
    پی نوشت : فایل صوتی منابع لذت بردم

    • ناتالی. دیدم که البته جای دیگه ای گفته بودی که خوشحالی وبلاگ انگلیسی فعال شده. فقط خواستم بهت بگم که من هر وقت تو یا هر کدوم بچه ها یه پیشنهادی میدید، حتما یادداشت می‌کنم و دیر یا زود انجام میدم.

      اگر تو یا هر کس دیگه ای حرفی زد و دید خبری نشد، فکر نکنید که من ندیدما!
      فقط منتظر میمونم که انجام شه و بعدش بیام گزارش بدم.

      در چند وقت آینده توی webmindset.net خیلی بیشتر مینویسم.

      • باران گفت:

        من یکبار درباره ی مشکلی که در یادگیری مطالب متمم باهاش مواجه شده بودم براتون کامنت گذاشتم و جوابی نگرفتم.. چند وقت بعد که سری مطالب هنر یادگیری به متمم اضافه شد متوجه شدم رویه ی شما این طوری هست (:

  • nadereh گفت:

    يك سوال داشتم :
    در بخشي از راديو مذاكره از افرادي مي گفتيد كه يك عمر را با ترس سپري كرده اند
    درنهايت به اين جمع بندي رسيدين كه اين افراد به جاي زندگاني فقط زنده ماني مي كنند
    خب تحت هر شرايطي اين اتقاق براي اين افراد به هرحال پيش آمده

    اگر در سن ۴۵ سالگي كسي بخواد تغيير كنه يا حداقل داره سعي مي كنه كه از اين حالت خارج بشه ! آيا ميشه يا نه؟
    خيلي ممنون مي شم كه پاسخ بدين و اگر در جهت بهتر شدن و زندگي كردن راهنمايي بدين و منابعي رو معرفي كننن
    خدا شاهده خيلي حال بديه

    از تمام فايلها و زحمات و مطالب و از اين كه هستين بسيار بسيار سپاسگزارم

    • سعید عباسپور گفت:

      (سوال رو از محمدرضا پرسیدید جسارت میکنم نظرم رو میگم)
      حس شما رو درک میکنم و تاحدودی با شما هم حس هستم .. یه نقل قولی تو ذهنم هست نمیدونم محمدرضا اینو گفته بود یا جای دیگه ای شنیدم :
      فکر کنید که چند سال قراره زندگی کنید ۶۰ سال؟ ۷۰ سال؟ ۸۰ سال؟ از همین امروز چند سال دیگه مونده؟ حداقل ۴۰ سال زمان دارید .. فراموش نکنیم بیشتر تغییرات در سالهای خیلی کمتر حاصل شدند .. ۴۰ سال برای تاسیس یک کارخونه هم کافیه که فرزندانمون راهش رو ادامه بدند .. به شخصه کارآفرینان بزرگی رو میشناسم که در سنین بالا شروع به یک حرکت جدید کردند .. امیدوار باشیم حداقل ۴۰سال برای تحقق رویاهامون زمان داریم ..

    • نادره جان. حتما یک بار در یک فرصت مستقل در این مورد نظرات خودم رو – که البته قطعاً شخصی و بی خاصیت هستند و بیشتر گفتگوی دوستانه محسوب می‌شن – می‌نویسم.

      اما خلاصه ماجرا حرفیه که چند بار به شکلهای مختلف گفته ام و اون اینکه برای هر تصمیمی بیشتر از اینکه به مسیر پشت سر نگاه کنیم به مسیر پیش رو نگاه کنیم.

      مثال کلاسیکش هم ماشین و رانندگی با ماشینه که قسمت عمده‌ای از تصویر به روبرو و قسمت کمی از طریق آیینه به پشت سر اختصاص داره.

      من باشم به جای سن الان خودم، فقط به مدت زمانی که پیش رو دارم نگاه می‌کنم و به نظر میاد که حتی اگر یک روز هم پیش روی ما مونده باشه، منطقیه که برای مدیریت اون و بهترین استفاده از اون تلاش کنیم.

      من اگر شیطان بودم، وسوسه‌ای بهتر از «حسرت روزهای رفته» برای نابود کردن «رویای روزهای پیش رو» پیدا نمی‌کردم!

  • علی شورابی گفت:

    چقدر دلمون برای رادیو مذاکره تنگ شده بود ممنون از محمدرضا و تیم پرتلاشش
    گفته شد فایل بعدی با توجه به کامنت ها ضبط میشه محمدرضا من دوست دوست دارم راجب اینها صحبت کنی:
    من فکر میکنم چیزی که باعث میشه ما انقدر دنبال یاد گرفتن (ناقص) چیزهای مختلف باشیم اینه که علاقه مندیهای ما برامون مثل بچه هامون میمونن و واقعا سخته از بین این همه بچه یکی را انتخاب کنیم و بگیم من اینا بیشتر از بقیه دوست دارم!
    مثلا من راجب خودم میگم من حوزه تبلیغات – تجارت- روانشناسی – گردشگری- خدمات-شعر و ادبیات و چند تا چیز دیگه را خیلی دوست دارم میدونم میشه بین اینها ارتباط برقرار کرد ولی واقعا برام سخته بخوام یکی از اینها را انتخاب کنم برای همین از همشون یه چیزایی میدونم ولی تو هیچ کدومشون تخصصی نیستم و دانشم بیشتر شبیه یک دانش عمومیه
    برای همین به نظرم بهتر باشه در فایل بعدی رادیو مذاکره راجب تقسیم بندی علاقه مندی ها و دانشهامون صحبت بشه

    راجب بحث منفی و مثبت دادن فکر میکنم قبلا زیاد صحبت کردیم و لزومی نداره بیشتر بحث بشه ولی به عنوان جمع بندی(با اینکه خیلی کم منفی میدم) به نظرم اگر با یک دیدگاه مخالفیم بهتره بابت منفی که میزنیم توضیح بدیم و بحث کنیم ولی اگه اون کامنت تو اون لحظه حس خوبی به ما نداد و منفی زدیم لزومی به توضیح نیست
    برای همین وقتی که یک کامنت منفی میخوره که توضیحی بابتش داده نمیشه من اونا یک منفی احساسی میدونم یعنی نظر من حس خوبی برای دیگران ایجاد نکرده همین
    در کل زیاد حساس نباشید
    این نیز میگذرد…

  • محمد خلیلیان گفت:

    سلام محمد رضا جان ما در انتخاب منابع باید ببینیم این انتخابها از سر معناست یا از سر عقده است اگر چند منبع همزمان داریم یا خواهیم داشت میتوانیم آنقدر خودمان را آماده کرده باشیم یا آماده بکنیم که سریع وارد بازی روانی که ممکن است از سر عقده هایمان باشد نشویم ضمنا سوالی در مورد مطالب متمم و کاربران گفتید دارم بیشتر دوستانی همچون من که علاقه ایی به یادگیری دارند چون که نمی دانیم اولویت یادگیری با کدام حوزه است سراغ همه مطالب میرویم در نتیجه از شما خواستارم که در فرآیند یادگیری مطالب اولویت بندی کنید و مطالب پیش نیاز آن مطالب را بنویسید.

    • سعید عباسپور گفت:

      درمورد متمم .. من از اول شروع به کار متمم نبودم و بتازگی وارد شدم .. مطالب متمم رو بر اساس تاریخ انتشار (صفحه آخر به اول الان ۳۵) میخونم و به سمت اول میام .. اینطوری مطلبی رو از دست نمیدم .. همه مطالب رو میخونم البته بعضی مطالب رو کمتر روشون تمرکز میکنم چون زیاد به تخصص و نیاز من منطبق نیست اما غالب مطالب برای من مطلوبند .. این اولویت‌بندی‌ای که شما میگید رو فکر میکنم اگر از ابتدا روشون تمرکز کنیم به نحوی تو ذهن ، خودش چیدمان میگیره .. یادمه زمانیکه رادیو مذاکره رو از ابتدا گوش میکردم همین حس و حال رو داشتم اما امروز که تو ذهنم مروزشون میکنم بر حسب اولویت نیاز خودم تو ذهنم مرتب میشند و این برای من خیلی مطلوبه ..

  • شهرزاد گفت:

    محمدرضا جان. فایل رو سر فرصت گوش کردم و مثل همیشه عالی بود.
    ممنون که وقت گذاشتی و این حرفا رو برامون زدی.
    میدونی … من خودم اینطوریم و به تجربه هم به هم ثابت شده که از بین اینهمه منابع بیشماری که وجود داره، اونهایی که با روحیات و خلق و خو و نیازهای فکری، کاری، احساسی و اشتیاق ِ من، مناسبت داره و اون نیازها رو تامین می کنه یا به برآورده شدنشون کمک می کنه رو سعی می کنم از بینشون بکشم بیرون و استفاده کنم.
    مثلا در مورد کتاب ها، وبسایت ها، مطالب، خبرنامه ها .. واقعا احساس می کنم حتی در هر برهه ی زمانی هم یه سری و یه مدل چیزها بیشتر به دردم می خوره و روحیاتم طالبشونه یا موقعیت زمانی یا شرایط خاص زندگیم در آن زمان می طلبه که از اونها استفاده کنم.
    به نظرم هر کدوم از ما آدمها باید یک سری استانداردهایی برای خودمون داشته باشیم و به مدل خودمون رفتار کنیم.
    چون هر انسانی منحصربفرده و حالا جدا از شرایط و موارد مشترکی که با دیگران داره، قطعا شرایط ، روحیات و نیازهای خاص و منحصربفرد خودش رو هم داره.
    واقعا به این فکر می کنم که این می تونه اشتباه باشه که ما به طور مطلق ببینیم دیگران چه کتابهایی رو علاقه دارن و می خونن و ما هم بریم دقیقا همون کتابها رو بخریم و بخونیم.
    یا ببینیم دیگران چه نیایش هایی روزانه ای دارن و ما هم دقیقا از همون استفاده کنیم.
    یا ببینیم دیگران چه ورزش هایی می کنن ما هم دقیقا بریم دنبال همون.
    یا دیگری چه سازی رو رفته یاد بگیره ما هم بریم همون رو یاد بگیریم.
    یا موارد مشابهی که هیچ هیجان و حس و علاقه ی شدید درونی خود ما رو در پی نداشته و فقط چون دیگران فکر کردن خوبه و توش موفق بودن یا راضی بودن یا دوست داشتن و …. ما هم دقیقا بریم دنبال همون ها…
    به نظرم ما می تونیم فقط از دیگران «ایده بگیریم»، نه الگو …!
    نمی دونم چطور تونستم یا می تونم اون چیزی که توی ذهنمه رو برسونم ولی منظور کلی ام اینه که هر کسی و هر آدمی منحصربفرده و باید مدل منحصربفرد خودش رو دنبال کنه و در استفاده از هر منبعی، نیاز و شور و شوق و اشتیاق و عشق درونی در درونش موج بزنه تا بتونه از استفاده از اون منبع لذت ببره و بهترین بهره رو براش داشته باشه .
    و … فقط و فقط از دیگران ایده و الهام بگیره….

    • شهرزاد گفت:

      پی نوشت:
      ببخشید … فکر کنم توی جمله ی آخرم همون یک دونه “فقط” کافی بود …! 😉

      • محمدحسین گفت:

        شهزا د عزیز با نظرتون موافقم
        نوشته شما منو یاد مطلبی میاندازه با عنوان شغل خودرااختراع کنید نمیدونم ودیو از کی بود سرچ کنید میاد تو سایت کوله پشتی امیر مهرانی هم لینک داده بود.
        خیلی خوبه فقط همون ایده گرفتن و ساختن خود , خودش خیلی کار داره…

    • علی شورابی گفت:

      شهرزاد جان
      این جملتا خیلی دوست داشتم
      “به نظرم ما می تونیم فقط از دیگران «ایده بگیریم»، نه الگو …!”
      عالی بود

      • شهرزاد گفت:

        ممنون علی عزیز. خوشحالم …:)
        من این جمله ی پائولوکوئیلو رو هم خیلی دوست دارم که می گه:
        “Don’t try to be useful. Try to be yourself: that is enough & that makes all the difference.”

  • عبداله نوری زاده گفت:

    سلام

    به نظر من، شاید، خواندن مقاله
    Managing Oneself-Peter F. Drucker
    و گوش دادن فایل
    The Strangest Secret of Success- Earl Nightingale
    خالی از لطف نباشه.

    با استاندارد خودتون موفق باشید.

  • طاهره جلیلی گفت:

    مرسی از فایل و نظرات دوستان…
    محمدرضا یه نظر شاید کاملاً بی ربط… اون قسمت که در مورد یاد گرفتن یه زبان دیگه داشتی صحبت میکردی و گفتی آدمی که به زبان فارسی حرفی برای زدن نداره، توی زبان های دیگه هم همون مزخرفات رو میگه یه زخم یا شاید بگم علامت سوال قدیمی رو برام تداعی کرد…. یادمه توی جلسه های TTC خیلی از آدمهای مطرح تهران و شاید ایران که حضور پیدا میکردم و همینطور زمانی که فرانسه یاد میگرفتم بهمون میگفتن اصلاً مهم نیست که چی میگین یا حرفی برای گفتن دارید یا نه! مهم اینه که حرف بزنید!
    این جمله برای من فحش محسوب میشد! برای همین سر کلاس های خودم همیشه خیلی جدی با بچه ها بحث میکردم و یه وقتایی هم دعوا میشد! میدونم که اون یک تکنیک برای Fluency practice بوده، اما به نظرم نکته اش اونجاس که حتی معلمها هم براشون مهم نبوده که بچه ها حرفی برای گفتن داشته باشن! شاید از نظرشون فقط داشتن یه ابزار جدید بدون استفاده ازش برای ما کافی محسوب میشه! همین که بقیه بدونن ما مجهز به اون ابزاریم برامون کافیه! اینکه اون ابزار یا منبع بدون استفاده بمونه یا در مسیر غیر مفید ازش استفاده بشه اصلاً به چشم کسی نمیاد!

    در مورد خطای شناختی هم یه مورد به ذهنم اومد که مطمئن نیستم درست باشه یا نه… فکر میکنم یکی از دلایلی که ما منابعی رو که ارزون به دست میاریم رو قدر نمیدونیم، عدم شناخت کافی داشتن از زمانه.. ما فکر میکنیم که زمان یه منبع نامحدوده و ما میتونیم هر وقت که خواستیم از اون منبع استفاده کنیم، ولی خیلی از منابع Expire میشن و ما آواره ی پیدا کردن منابع جدید میشیم…

    • میثم محمدحسینی گفت:

      خب این وظیفه ی استاد زبان نیست که به آدم هدف بده یا سعی کنه حرف واسه گفتن داشته باشیم…دیفالت اینه که طرف زبان رو ابزار میدونه و واسه دلیلی اونجاست

  • حمید گفت:

    سلام
    باتشکر و احترام به گروه کاری معتقد به مسیر حرفه ای و همچنین دوستان مجازی ام بابت طرح و بحث دغدغه های مشترکی که چراغ این خونه مجازی را روشن نگه داشتن و باعث خلق و غنی شدن منابع انسانی ارزشمند بین ماها شدند.
    به نظرم، ما در بین انواع جبرها، تجربیات، و گاها مسیرهای که از قبل برایمان تعریف شده است در انتخاب به سر می بریم برای همین چون نگاه کل گرا و از بالا به پایین به ابعاد روحی و روانی، جامعه ، اینده نداریم، انواع دانسته هایمان گهگاه باعث زاویه دار کردن مسیر و شاید اهداف زندگی ما می شود.
    البته بخشی از این وضعیت به نظرم با دوره های سنی ما و تجربیات زندگی ما در این مسیر ها قابل تحلیل است کافی است کمی به سیر تغییرات و مسیر که در زندگی ما تا امروز رفته است نگاه کنیم.در دور ه های مختلف زندگی با منابعی و ابزراهای سعی در تعریف هویتی برای خود بوده ایم و این باعث شده است که به علت تغییر اهداف در دوره های مختلف زندگی، و به علت همان اشراف ناقص به ساحت های مختلف خود همیشه به دنبال جمع آوری و حفظ منابع باشیم.
    تحلیل های فردی که محمد رضا در این فایل صوتی به آن اشاره کرد بجاست در تکمله خواستم بگم بخشی از این تحلیل به این نیز بر می گردد که نظام تخصص گرایی ضعیف و ناقص ما باعث شده که اعتماد به برخی از حوزه ها پایین بیاد و این باعث شده که ما خود به دنبال دانستن همه چیز باشیم که هرچیزی روزی به کار اید. چرا که حساب می کنیم با این کار حداقل هزینه های اقتصادی و روانی و همچنین برچسب ندانستن و به دنبال پاسخ در حوزه های مختلف مبتلا در زندگی پیچیده امروزی کمی تسکین پیدا میکنه.دانستن در مورد مسائل فنی سیاست، پزشکی، روابط ادمها باهم دیگه مسائل دنیا و اخرت، که می شود سرفصلی از مثالهایی که در فرهنگ روزمره و در تاملات مختلف ما شکل گیرد را مثال زد.
    سرگشتگی در بین انتخاب های مختلف، اولویت بندی آنها، سازگار کردن ان با ساحت های خود، درک و دریافت ناقص رضایت از موقعیت هایی که در ان به سر می بریم(تخصص،حرفه، موقعیت کاری)باعث می شود که دائم در حال مزمزه کردن منابع مختلف باشیم تا بتوانیم با مفاهیمی چون سعادت، کمال، رفاه ، پیشرفت، کیفیت زندگی رضایت از زندگی، احساس رضایت درونی، مفید بودن برای جامعه با منابع مختلف و انباشت آن،هویت خود را باز تعریف کنیم.

  • shabnam گفت:

    توی دقیقه ی ۲۸و۲۹فایل یاد اون رزمی کاری افتادم که دست نداشت و استادش برای برد و شرکت در مسابقه فقط و فقط یه تکنیک و بهش یاد داده بود ولی چون اون رزمی کار همون یک تکنیک و خیلی خوب بلد بود و هدفش هم روشن بود تونست رتبه ی اول مسابقات و به دست بیاره…
    کثرت در مهارت ها الزامن موفقیت اور نیست.
    کیفیت یادگیری اون مهارت و ارتباطش با جهان بینی و هدف فرد خیلی مهم تر از کثرت..
    نکته ی دیگه ای که به نظر میرسه اینه که؛شاید یکی از علتهای رفتن سراغ منابع مختلف و حریص بودن برای به دست اوردن منابع.از عدم خودشناسی و همچنین بی هدفی و بدون جهان بینی بودن در زندگی ناشی میشه،یا از این که فرد اصلن اگاه نیست که بالاخره برای خودش داره زندگی و انتخاب میکنه یا برای دیگران
    ..وقتی خود فرد چهارچوب و متری برای انتخاب داشته باشه..دیگه دلیلی وجود نداره که هر چیزی که دیگران عالی میدونن رو عالی بدونه..همچنین اگر از خودش و اهدافش شناخت داشته باشه دیگه انتخاب هاش کپی انتخاب های بقیه نیست چون خیلی از اوقات ما فقط به خاطر بازار گرمی دیگران سراغ منابع و به دست اوردنشون میریم،بهای سنگینیم براش میدیم در حالی که بهش نیاز نداریم.
    ….در این صورت دیگه یه انباری پر از منابع و مهارت های خاک خورده نخواهیم داشت…
    مهمه که بدونیم با زندگی و خودمون چند چندیم..ومهمه که اول یه دید از دور و خارج از جمعیت به خودمون و توانمندی ها و خواسته هامون داشته باشیم و بعد بیاییم و سراغ مهارت و منابع بریم..
    ممنون خیلی خوب بود
    سبز باشید

    • محمد فرازی گفت:

      سلام دوست عزیز
      من با نظر شما مخالفم که میگید که :
      شاید یکی از علتهای رفتن سراغ منابع مختلف و حریص بودن برای به دست اوردن منابع٫از عدم خودشناسی و همچنین بی هدفی و بدون جهان بینی بودن در زندگی ناشی میشه،یا از این که فرد اصلن اگاه نیست که بالاخره برای خودش داره زندگی و انتخاب میکنه یا برای دیگران!
      من خودم شدیدا به این بیماری منابع مختلف و جمع آوری اطلاعات مبتلا هستم ،هدف و خودشناسی هم دارم اما ی بحث دیگه ی داره که دارم فکر میکنم تا بتونم اینجا بنویسم ،شاید باعث بشه پادزهر این بیماری مهلک رو بیابم.

  • میثم حسینی گفت:

    آقای کالبدی یه منفی بتون دادم متوجه شید نباید خیلی حساس باشید. فک نکنم منفی دادن به موج منفی ربط داشته باشه
    صرفا از کلیت نوشته لذت نبردن معنیش میتونه منفی دادن باشه
    حق کلیک رو نگیرید:)

  • عسگری گفت:

    درود بر شما
    دوستی با یک آدم تاثیر گذار، منبع عجیبی شد که برای من ثروت بزرگیه. یکی از نتایج سودمند این دوستی، آشنایی با منبع فوث العاده ای است به نام رادیو مذاکره و این سایت پربار. محمد رضای عزیز، درس هایی که از شما آموختم بسیار ارزشمنده و امیدوارم بتوانم آنها را در کسب و کار و حتی زندگی خود به کار ببرم.
    از دوست عزیزم و از شما بسیار ممنونم

  • رامین خواجه زاده گفت:

    خود این فایل هم می تونه به عنوان یک منبع ارزشمند کاربرد داشته باشه اگه با شنیدن اون جرقه ای در ذهن ایجاد شه که نتایج خوبی داشته باشه.
    با شنیدن این فایل فهم یک موضوع مقداری برای من دشوار شده؟!؟
    اینکه آیا اگر خدمات ما به راحتی و بسیار ساده تر از موارد مشابه در اختیار مشتریان قرار بگیرد از اهمیت و ارزش کار ما خواهد کاست؟

    • رامین جان.
      فکر می‌کنم باید بین ارزش و اثربخشی، تفاوت قائل شیم.
      ارزش کم نمی‌شه. اما اثربخشی کم میشه.
      من در فایل راجع به شبکه‌های اجتماعی مثال زدم.
      الان کسی نیست که ارزش اونها رو انکار کنه.
      اما استفاده اثربخش ازش کم میشه.
      آدمها خیلی وقت‌ها ارزش یک چیز رو درک می‌کنند و تایید می‌کنند. اما به صورت اثربخش ازش استفاده نمی‌کنند.
      فکر می‌کنم تلاش برای به دست آوردن،‌ باعث میشه که ما فکر کنیم و اثربخش‌تر استفاده کنیم.

  • فاطمه گفت:

    نظر تون را جع به ضرب المثل همه تخم مرغ ها رو داخل یک سبد نگذارید چی هست؟ یعنی به فرض ما اومدیم در یک حوزه تخصصی تمرکز کردیم و از این تفکر که “به هر حال هر مدرکی هر هنری هر .. به درد می خوره” دوری شد ایا این خطر بهوجود نمی اد که اگر مسیر تخصصی که انتخاب کردیم به نتیجه نرسه کم بازده باشه دچار زیان خواهیم شد.

  • پاسخ دادن به محمد فرازی لغو پاسخ(مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    پاسخ دادن به محمد فرازی لغو پاسخ

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser