این پست در ادامه پست قبل نوشته شده است…
اما پس از ورود به دانشگاه درسهای جدیدی گرفتم که برایم جالب بود و به تدریج تعریف میکنم:
اولین درس اینکه: «مهارت آموزش» الزاما با «رزومه و پشتوانه آکادمیک» تقریباً ارتباطی ندارد.
روزهای اول دانشگاه فکر میکردم ،نگرش مدیریتی فقط به واسطه پشتوانه آکادمیک قوی به دست می آید.
اما ما مدرسانی داشتیم که شاید رزومه قدرتمندی نداشتند یا از دانشگاه های گرید یک دنیا فارغ التحصیل نشده بودند، اما مطالب مفید و روش تدریس جذاب داشتند و آموزشهای آنها شبیه آموزشهایی بود که من بعداً در نقاط دیگر جهان تجربه کردم.
دومین درس اینکه: «در رشته ای مثل MBA داشتن سابقه کار بسیار مهم است».
در کلاسهای ما حدود ۱۰ تا ۲۰ درصد کسانی بودند که سابقه کار بیش از ۵ سال داشتند و بقیه به تازگی از مقطع کارشناسی وارد شده بودند. کسانی که مستقیماً ادامه تحصیل داده بودند، مطالب برایشان گنگ بود. بسیاری از مفاهیم «رفتار سازمانی» و «استراتژِی» و «MIS » و … برای آنها قابل درک نبود. البته درسهایی هم بود که به تجربه کاری کمتری نیاز داشت مثل «روشهای کمی در تصمیم گیری». درسهایی هم بود مثل مارکتینگ و بازاریابی که همه احساس میکنند درک مفاهیم آنها ساده است، اما خود من بعدها حس کردم که بدون تجربه عملی و شناخت بازار، اطلاعات چندانی برای دانشجو حاصل نمیشود. خود من در حوزه بازاریابی کار نکرده بودم، فکر میکردم مطالب را کاملاً میفهمم اما سالهای بعد، پس از تجربه عملی، مجبور شدم دوباره تمام منابع را مرور کنم!
سومین درس اینکه: «نمره یک دانشجو در دوره MBA به ندرت نشاندهنده توانمندی اوست».
در دوره MBA بسیاری از تمرینها و کارها به صورت گروهی انجام میشوند. به همین دلیل برخی میتوانند موج سواری کنند و در گروهها بدون اینکه کار خاصی انجام دهند، نام خود را روی پروژه ها ثبت کنند. همه مکانیزمهای ارزیابی هم صحیح نیست.
چهارمین درس اینکه: «درسهای MBA صرفاً یک سرنخ هستند».
اگر انتظار داشته باشید که درسهای MBA از شما یک مدیر بسازند، به نظر من انتظار بجایی نیست. هر یک از درسهایی که در این دوره تدریس میشوند، خود میتوانند موضوعی برای سالها مطالعه باشند. اگر به درسها و کتابهای درسی به عنوان سرنخ نگاه کنید و پس از تشخیص علائق و نیازهای خود، در یک حوزه مشخص به گسترش دانش خود بپردازید، شاید خیلی بهتر بتوانید این رشته را به کار بگیرید.
درسهای دیگری هم وجود دارد که در ادامه خواهم نوشت.
————————————————————————–
قسمت سوم را میتوانید از طریق این لینک بخوانید…
چند مطلب پیشنهادی:
با متمم:
فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی
ی سوال مختصر:
کتاب MBA in a day رو توصیه می کنید؟
فقط ی نظر کاملآ جنرال و کلی میخوام.
(فکر میکنم همین جا باهاش آشنا شدم، ولی الان نمیتونم مطلبی ک منو لینک کرد ب این کتاب رو پیدا کنم 🙁 )
برای کسی که بخواد ترمینولوژی MBA رو بدونه و واژههای پرکاربرد اون رو بفهمه خوبه. اما ذهنیت و نگرش رو شکل نمیده.
من معمولاً این گروه از کتابها رو به مدیران باتجربهای توصیه میکنم که کارمندهاشون رفتهاند و MBA گرفتهاند و هر روز از واژههای عجیب و غریب دهان پر کن استفاده میکنند!
میگم مدیرها بخونند که کم نیارند!
با سلام
دیدگاه دوستانی که در باره mba می گویند از شما مدیر نمی سازه درست هست ولی مدیر شدن بدون یک چهار چوب فکری و مهارتهای تحلیلی و ادراکی و سایر مهارت ها امکان پذیر نیست که این مهارت ها را به قول دوستان mba به صورت سر نخ به ما میدهد که باید در هر سازمانی بومی سازی شده و به زبان افراد ان سازمان ترجمه شود ….البته باید قبول کرد کسی که کار اجرایی و مدیریتی در یک سازمان را به عهده دارد و دارای تجربه هست اگر مفاهیم و تکنیک هایی که این رشته یاذ میدهد را در کنار تجربه اش بکار گیرد بسیار موثر هست با این حال خواندن این رشته برای کسانی که در سازمانی مدیریت می کنند بسیار خوب بوده و برای عبور دادن سازمان از شرایط مختلف گاها الزامی هم به نظر می رسد…به عنوان یک تجربه کوچک بنده کارم مدیریت در یک سازمان کوچک بود ولی به قدری با مسایل مختلف و مشکلات روبرو می شدم که با دیدگاه مهندسی قابل حل نبود تا اینکه در یک دوره mini mba شرکت کردم برخی از دروس به قدری برای کارمن مفید بودکه گاها فکر می کردم به یک حل المسائل دست پیدا کرده ام پس از این دوره اکثر مشکلات به راحتی حل می شد و تازه سازمان ما در شرایط بد اقتصادی که اکثر رقبای ما به دلیل مشکلات اقتصادی صحنه را با تلخی ترک می کردند با رشد سود همراه بود پس خواندن mba برای کسی که تجربه قبلی داشته می تواند بسیار مفید باشد.
با سلام
من متولد ۶۱ و فارغ التحصیل ارشد عمران هستم.داستان زندگی من پر از فرصت ها و انتخابای اشتباست.شابد من خیلی از اوقات طلای زندگیمو به باد دادم.از طرفی علاقه چندانی به عمران و کارابی اجرایی عمرانی ندارم.چند وقته از طریق سایت هایی با mba آشنا و به شدت به اون علاقمند شدم.از طرفی با شرایط سنی و نداشتن سابقه کار درست وحسابی هم خودم تردید دارم و هم اطرافیان میگن عقلانی نیست یه بار دیگه ارشد بخونی.خودم خیلی دوس دارم ارشد mba اونم شریف بخونم و تو این رشته ادامه تحصیل بدم و کار کنم.میخوام راهنماییم کنید.
آقای شعبانعلی شما مشاوره دارین؟
با تشکر
حسین جان. من اصولاً این سوال را به صورت «دوباره ارشد خوندن» یا «از ابتدا ارشد خوندن» نگاه نمی کنم. مهم اینه که تو در برنامهات داری به «نیاز یا عدم نیاز» به یادگیری دانش و مهارت مدیریت فکر میکنی.
که من البته طبیعی است معتقدم این «نیاز» وجود داره.
انتخاب اینکه راهحل مناسب برای ارضاء این نیاز چیست طبیعتاً به شرایط تو و امکانات و فرصت در دسترس و محیط فعلی کار تو و تصویری که از آیندهی شغلی خودت داری بر میگرده…